تازه های کتاب
تازه های انتشارات کتاب ناب
بایسته های فرهنگ
سازمان های فرهنگی
- شورای وزارت خانه های فرهنگی، گامی درجهت تحقق حکمرانی فرهنگی
- حکمرانی فرهنگی
- برنامه اصلاحات معاونت فرهنگی
- حکمرانی در شکل کلان نیاز دارد، بداند در کجا سفت و کجا منعطف باشد
- انتصاب دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور
- نادره رضایی، معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
- فعالیتهای معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در جهت اهداف انقلاب اسلامی است
مسائل نظری
حوزه علمیه
دانشگاه
- انتشار کتابهای فقهی درباره مسائل روز
- گزارشی از حضور استاد احمد مبلغی در مجمع جهانی فقه اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ظرفیتها و چالشهای استفاده از فقه در تقنین
- حجاب امری اجتماعی، با امکان قانونگذاری
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- کسانی که در اصول تابع دیگران باشند، نباید خود را مجتهد بدانند
- تمدید مهلت ارسال اثر به پنجمین دوره انتخاب کتاب برگزیده دانشگاهی
- بازسازی منابع تاریخی مفقود شیعه
- رتبهبندی علمی دانشگاهها، پژوهشگاهها و مؤسسات آموزش عالی وابسته به حوزه علمیه قم
- انتصاب ریاست نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها
- ۱۳ دانشگاه ایرانی در جمع هزار دانشگاه برتر دنیا
- ضرورت پردازش دادههای علمی و کتابخانهای
- دکتر محسن جوادی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
علمی آموزشی
علمی پژوهشی
هنر
- وضعیت فلسفه در سده اخیر حوزه علمیه قم
- فقهی که بخواهد نظریهپرداز باشد، در بستر درسهای تخصصی و پژوهشهای آزاد شکل میگیرد
- ضرورت پرداختن به مکتب فقهی و اصولی امام خمینی (ره)
- قطب فرهنگی اسلام «عقل» است
- مدیر حوزه های علمیه خواهران کشور انتخاب شد
- جامعه الزهراء س یادگاری پربرکت از حضرت امام ره
- تغییر و تحول در نظام آموزشی حوزههای علمیه
اخبار و مسائل کتاب
نقد و معرفی کتاب
- برنامه اصلاحات معاونت فرهنگی
- حکمرانی در شکل کلان نیاز دارد، بداند در کجا سفت و کجا منعطف باشد
- فعالیتهای معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در جهت اهداف انقلاب اسلامی است
- برگزیدگان همایش بیست و پنجم کتاب سال حوزه
- صدور پروانه فعالیت کتابفروشان
- مصوبات جلسات 645 تا 647 هیات انتخاب و خرید کتاب
- علیرضا مختارپور، رئیس کتابخانه ملی و مهدی رمضانی، سرپرست نهاد کتابخانههای عمومی کشور شد
اقتصاد
اجتماعی
- باید امید آفرینی کنیم
- طرح اصلاح قیمت بنزین می توانست بهتر از این اجرا شود
- خواستار استمرار معافیت مالیاتی اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه هستیم
- در عرصه جنگ اقتصادی، به طور قاطع دشمن را عقب می زنیم
- دولت خسته نیست
- فعالیت 11 هزار و ۹۰۰ رسانه دارای مجوز در کشور
- افرادی که نفوذ پیدا می کنند داغترین شعارهای حاکمیتی را میدهند
- وفاق ملی ضرورت تداوم انقلاب اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ثبتنام بیمه درمان تکمیلی اصحاب فرهنگ، هنر، رسانه
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترجوادی
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترصالحی
- نگاهی به اندیشه آیت الله هاشمی رفسنجانی ره
1391/11/04 18:04
تبيين آراء فقهي امام خميني در كتاب تفصيل الشريعة
همانطور كه شما فرموديد اعتقاد علمي به امام داشت، به خاطر اينكه اشراف و تسلط فوقالعادهاي بر مباني امام داشت. - عمده همين است. يادم ميآيد اين كتاب خلل را كه امام در نجف نوشته بودند و به نظر بنده […]
همانطور كه شما فرموديد اعتقاد علمي به امام داشت، به خاطر اينكه اشراف و تسلط فوقالعادهاي بر مباني امام داشت.
- عمده همين است. يادم ميآيد اين كتاب خلل را كه امام در نجف نوشته بودند و به نظر بنده مشكلترين كتاب امام، شايد هم آخرين كتابي باشد كه امام نوشته. ما ميگوئيم خيارات شيخ از همه مشكلتر است، چرا؟ چون آخرين كتاب شيخ بوده، يعني تمام ابعاد فقهي را شيخ در مسئله پياده كرده، يادم هست كه امام در نجف فرموده بودند اين خلل را بفرستيد قم آقاي فاضل ببيند و وقتي ايشان ديد چاپ شود، منتهي حالا نميدانم چه مانعي پيش آمد، مرحوم والد ما نشد ببينند، يك عده از بزرگان ديدند و بعد چاپ شد. بهر حال اين اعتقاد علمي طرفيني بوده يعني هم امام اعتقاد علمي به مرحوم والد ما داشت و هم مرحوم والد ما كه شاگرد امام و مريد و عاشق امام بود. خداوند هر دو را رحمت كند.
* به هر حال اگر نكته پاياني داشته باشيد استفاده ميكنيم.
- خيلي ممنون؛ من در خاتمه طلب علوّ درجه ميكنم براي روح بلند امام رضوانالله تعالي عليه كه هم حق بزرگي بر ملّت دارد و هم حقّ بزرگي بر حوزهها و فقه دارد، اميدوارم خداوند به ما توفيق بدهد اين زحمات علمي كه امام، شاگردان امام، مخصوصاً والد راحل ما رضوانالله تعالي عليه كشيدند و خدمت بزرگي به فقه اهلبيت و مكتب تشيع كردند ما بتوانيم آثار اينها را به پيش ببريم، آنچه كه بر آن تأكيد داشتند را حفظ كنيم، اميدوارم اين همايش منشأ بشود براي اينكه در طلبهها روحيه فقاهت واقعي را بيشتر زنده كند و بدانند كه واقعاً يك شخصيتي مثل امام، مثل مرحوم والد ما چقدر كار فقهي كردند.
اين نوشتهجات خطي آقا را من به يكي از مدرسين نشان دادم،گفت:اي كاش من اين را نديده بودم، گفتم چرا؟ گفت وقتي آدم اينطور زحمتهاي اينها را ميبيند ميگويد اينها كجا و ما كجا؟ آدم از خودش مأيوس ميشود، من به ايشان گفتم كه اتفاقاً بايد براي ما الگو باشد، به ما خط بدهد و ما را تهييج كند تا بيشتر كار كنيم و زحمت بكشيم، اينطور نباشد كه تعطيلاتمان به بطالت بگذرد و تحصيلاتمان هم محتوايش كمتر شود. اينها واقعاً اثر دارد و انشاءالله اميدوارم آثار خوبي داشته باشد.
اشاره
آيتالله محمدجواد فاضل لنكراني در آستانه رونمائي از كتاب تفصيل الشريعه كه توسط مرحوم آيتالله العظمي فاضل لنكراني(ره) در تبيين آراء فقهي امام(قده) در شرح بر تحرير الوسيلة به نگارش درآمده، به چند سئوال در خصوص آراء فقهي امام خميني و ويژگيهاي كتاب تفصيل الشريعه پاسخ داده كه ملاحظه مينمائيد.
* به مناسبت برگزاري همايش تحرير الوسيله، شروح و تعليقات آن ديدارهايي با مراجع بزرگوار و بعضي از شرّاح تحرير داشتيم و به زوايايي از بحث كتاب تحرير الوسيله و تفصيل الشريعه اشاره كردند، از چگونگي حاشيه نگاري امام بر كتاب وسيله و تأليف تحرير الوسيله در تركيه و نهايتاً تكميل آن در نجف تا مقايسه بين وسيله، عروه و تحرير الوسيله، انتظار داريم حضرتعالي پيرامون چگونگي اقدام حضرت آيتالله العظمي فاضل رضوانالله عليه به شرح تحرير الوسيله، و مطالبي كه از ايشان نسبت به حاشيه امام بر وسيله شنيدهايد نكاتي را بيان فرمائيد.
- بسمالله الرحمن الرحيم، بنده هم تشكر ميكنم از همّت بزرگي كه دفتر نشر آثار امام نسبت به اين همايش بسيار مهم و تأثيرگذار در فقه و حوزه علميه گمارده است و انشاءالله اميدوارم كه همايش بسيار پرمحتوا و خدمت بزرگي به فقه و حوزه علميه و امام رضوانالله تعالي عليه باشد.
نخست به عنوان مقدمه بحث چند جمله در مورد بُعد فقهي امام عرض ميكنم، امام شئون متعدد و ابعاد گستردهاي داشت كه هر بُعدي مستقلاً نياز به بحث دارد، ما نميتوانيم بگوئيم امام فقط در بُعد عرفان شاخص بود و در ابعاد ديگر شاخص نبود، خوشبختانه در همه ابعاد امام شاخص بوده، در بُعد عرفان، فلسفه، تفسير، فقه، اصول و در بُعد سياست هم كه براي همه روشن است.
به برخي از ويژگيهاي عمده امام اشاره اجمالي ميكنم، الآن مجال آن نيست كه وارد همه جزئياتش شوم، ولو در آن مقدمهاي كه در تفصيل الشريعه نوشتهام بعضي نكات را ذكر كردهام.
اولاً وقتي انسان اين همه آثار فقهي امام را ميبيند به اين نتيجه ميرسد كه گويا ايشان شخصيتي بوده كه تمام عمر خود را صرف فقه كرده، يعني اين حاشيهاي كه امام بر وسيله نوشته يك كار طولاني و دراز مدتي بوده، بعد از آن حواشياي كه بر عروه نوشتند كه به نظر من بين حواشي عروه و حواشي وسيله رابطه عام و خاص من وجه وجود دارد، يعني يك نكاتي در حواشي وسيله هست كه در حواشي عروه نيست و بالعكس؛ خود اين اهتمام يك فقيه را به فروع فقهي ميرساند.
اگر به تاريخ تعليقه نگاري مراجعه كنيد گاهي اوقات يك فقيهي براي پاسخگويي به مقلدين خود ضرورت ميبيند كه تعليقه بنويسد. شايد خيلي از كساني كه تعليقه بر عروه نوشتهاند بعد از شروع مرجعيتشان بوده، اما امام بر اساس اهميتي كه براي فقه قائل بوده اين كار را انجام دادند و از همين جا معلوم ميشود كه چقدر به اين علم علاقه داشته. هر چند در مقام اثبات بروز علمي امام در بُعد فلسفه و عرفان شايد بيشتر باشد، ولي انسان با ديدن مجموعه حركت و زندگي علمي امام را مييابد عشق امام به فقه از همه علوم بيشتر بوده است.
امام در حاشيه نويسي هم اكتفا به مجرّد يك فتوا نميكند، گاهي اوقات بعضي از حواشي بر عروه دارد كه نه در وسيله مطرح است و نه در تحرير، خودش يك فرع مستقلي ميشود كه مناسب است اين موارد به عنوان مستدرك تحرير استخراج شود، زيرا كساني كه شرح بر تحرير مينويسند معمولاً متعرض آنها نميشوند چون آنچه كه در تحرير آمده شرح ميكنند. يك وقتي به مرحوم والد عرض كردم كه به مناسبت اين فرع دو سه فرع ديگر را هم بياوريد، ايشان فرمود اين ديگر شرح كتاب نميشود ما بايد شرح اين كتاب را بنويسيم.
پيشنهاد ميكنم گروهي انتخاب شوند تا مقايسهاي بين حواشي بر وسيله و حواشي بر عروه كنند، و مواد اجتماع و افتراق آن را درآورند. غير از اينكه بين اين عام و خاص من وجه است، يك نكات علمي قوي در بعضي از حواشي عروه امام وجود دارد كه نه در متن تحرير است و نه در شروح تحرير وجود دارد. مثلاً در بحث زكات مرحوم سيد يك فرعي در عروه دارد كه در تحرير مطرح نيست؛ كه آيا خود زكات به عنوان يك شخصيت حقوقي ميتواند مقرض يا مقترض قرار بگيرد يا نه؟ ما نظيرش را در باب وقف داريم كه متولي وقف ميتواند براي وقف قرض بگيرد، يعني وقف بشود مقترض. مثلاً براي يك خانهموقوفه متولي ميتواند به عنوان وقف قرض بگيرد و وقتي خانه را اجاره داد از اجارهاش دين آن را ادا كند، از ابتكارات سيد هم هست و نديدم كسي قبل از سيد متعرض اين مسئله شده باشد. در كتاب الزكاة اين فرع مفصل را ذكر ميكند كه "يجوز للحاكم الشرعي أن يقترض علي الزكاة و يصرفه في بعض مصارفها". اصلاً براي زكات قرض بگيرد و زكات بشود مديون، مثل اينكه من يك چيزي را قرض بگيرم كه من ميشود مديون، اينجا براي خود زكات قرض گرفته ميشود.
مسئله مفصل است و من نميخواهم وارد جزئيات آن شوم، سيد ميگويد فكر نكنيد كه ما فقير را ميخواهيم مقترض قرار بدهيم "و ليس هذا من باب اقراض الفقير و الاحتساب عليه بعد ذلك" نميخواهيم بگوئيم ذمه فقير مشغول است، يعني زكات را مثل يك شخص حقيقي فرض كرده و برايش ذمه در نظر ميگيرد و ميگويد حالا زكات مديون ميشود. "فإن الدين علي الزكاة" بعد ميافزايد "و لا يضرّ عدم كون الزكاة ذات ذمة تشتغل لأن هذا الامور اعتبارية و العقلاء يصححون هذا الاعتبار" بعد هم نظير ميآورد و فروعي را ذكر ميكند، امام رضوانالله تعالي عليه نُه مطلب در حاشيه اين فرع مينويسد، نكته جالب اين است با اين كه امام در بحث ولايت فقيه آن نظريه وسيع و عميق و گسترده را در ولايت مطلقه فقيه دارند اما اينجا كه سيد ميگويد فرض ديگر اينست كه خود حاكم به عنوان ولايت بر فقير ميتواند براي فقير قرض بگيرد.
امام در حاشيه اين مسئله جزئي ميفرمايد "و ولاية الحاكم علي ذلك محل اشكالٍ"، ما دليل نداريم بر اينكه حاكم ولايت داشته باشد، يعني حالا اگر مبنايي را به نام ولايت مطلقه فقيه پايه گذاشت، در فروع فقهي اينطور نيست كه از طريق ولايت حاكم بخواهند مسائل را استنباط كنند، اينها را براي اين عرض ميكنم كه بايد از اين حواشي امام آن نكات علمي استخراج و معرفي شود.
مطلب دوم اينكه انسان وقتي مجموعه مباحث فقهي و اصولي امام را ميبيند، امام را به عنوان يك شخصيت تأثيرگذار در علم فقه مييابد، يعني در روند تكاملي علم فقه نقش دارد، اگر ميخواهد همايشي گذاشته شود نبايد فقط به اين عنوان باشد كه بگوئيم امام يك متن فقهي نوشته، قبل از آن بايد بگوئيم امام واقعاً در روند تكاملي فقه موثر بوده است.
اينكه ميگويم در روند تكاملي فقه مؤثر بوده نه اينكه بخواهم بگويم به عنوان يك مبتكر بوده، گرچه روشن است كه امام ابتكاراتي در فقه و اصول دارد اما ابتكار دو جور است، گاهي اوقات ابتكاري است كه تأثيري در روند تكاملي ندارد، يك حرف جديدي يك كسي ميزند و در همان محدوده باقي ميماند، اما گاهي ابتكاراتي صورت ميگيرد كه پايهگذار مسائل ديگر ميشود، نظير نظريه خطابات قانونيه امام، مرحوم والد ما از اين خطابات قانونيه در فروعي استفاده كردند حتي در همين شرح تحرير يادم هست كه ايشان ميفرمودند با توجه به نظريه خطابات قانونيه امام بايد فتواي امام در اين فرع عوض شود و يكي از كارهاي ديگري كه پيشنهاد ميكنم انجام شود همين است.
امام در دوران علمي خود نظريات و مبانياي را احداث كرده است و ممكن است فتاوايي قبل از آن داشته كه با آن مباني سازگار نباشد. لذا بايد آنها را حتي الامكان با هم وفق داد. يك گروه پژوهشي كه مسلط باشند و بتوانند اين مسائل را تشخيص بدهند بايد عهدهدار اين كار بشوند، پس اين هم نكته دوم كه واقعاً امام در روند تكاملي علم فقه مؤثر بوده به طوري كه آيندگان و فقهاي آينده از مباني فقهي امام بينياز نيستند و براي تسلّط و تبحر محتاج به مباني فقهي و اصولي امام هستند.
نكته سوم كه نكته خيلي مهمي است، اين است كه ما امام را به عنوان يك فقيه مقاصدي نميدانيم، من اين را در بعضي از صحبتهايم گفتهام چون گاهي اوقات ميشنوم بعضي دوستان اين نظر را دارند كه امام به مقاصد شريعت اهميت ميدادند و آن را در فقه پياده ميكردند، من معتقدم اين حرف درستي نيست. اگر واقعاً انسان فتاواي امام را ملاحظه كند آنجا كه روايت صحيحه معتبر وجود دارد ميبيند كه چقدر به آن مورد تعبّد دارد، حتّي در روايت و صحيحه اولاي زراره در بحث استصحاب، امام در مقابل كساني كه ميخواهند بگويند اين يقين به وضو خصوصيت ندارد ميايستد و ميفرمايد ما احتمال ميدهيم قرينيت داشته باشد ولو بعداً خودشان از راه قرينه مناسبت حكم و موضوع مسئله را حل ميكنند.
امام فقيهي است كه ما نميتوانيم بگوئيم فقيه مقاصدي بوده و اين خودش يك بحث مستقلي ميخواهد، كه شواهد فراواني بر اين مطلب دارم، اما در عين حال امتيازي كه فقه امام دارد اينست كه امام از آن جوهر حاكم بر مجموعه دين، غفلت نكرده. ما باشيم و ادله امر به معروف و نهي از منكر، ميگوئيم امر به معروف و نهي از منكر در جايي است كه اثرگذار باشد و الا بر انسان واجب نيست حرف بزند! اما شما فتاواي امام را در كتاب امر به معروف و نهي از منكر ملاحظه كنيد آنجا مطالب خيلي عجيبي دارد، پنج شش مسئله دارد كه من در ذهنم هست كه در كتب فقهي و تفريعي ديگران اصلاًنيست، اين را بايد يك تفحصي كرد ولي به ذهنم ميآيد كه نباشد.
ببينيد كه اين چه مطالب مهمي است، مثلاًدر شرط چهارم از شرايط وجوب امر به معروف و نهي از منكر مسئله هفت تا يازده را ملاحظه بفرماييد ميفرمايد "لو وقعت بدعةٌ في الاسلام و كان سكوت علماء الدين و رؤساء المذهب أعليالله كلمتهم موجباً لهتك الاسلام و ضعف عقايد المسلمين يجب عليهم الانكار باية وسيلة ممكنة" اگر يك بدعتي در اسلام واقع شد و سكوت علما موجب هتك اسلام و ضعف عقايد مسلمين شد، انكار واجب است به هر وسيله ممكن، بعد ميفرمايند سواءٌ كان الانكار مؤثراً في قلع الفسادام لا؟ عالم دين نبايد به فكر اين باشد كه آيا حرف من اين فساد را از بين ميبرد يا نه؟همين كه يك خرافهاي در زمان ما، در سطح جامعه مطرح شود، اگر سكوت علماء موجب تزلزل عقايد مسلمين بشود، واجب است بر آنها كه با آن بدعت و خرافه مبارزه كنند، ولو اگر اين عالم بيانيه بدهد و فرياد هم بزند اثر نميگذارد ولي ميفرمايد واجب است، يجب عليهم الانكار.
باز در مسئله هشتم ميفرمايد لو كان في سكوت علماء الدين و رؤساء المذهب خوف أن يصير المنكر معروفاً و المعروف منكرا يجب عليهم اظهار علمٍ و لا يجوز السكوت، ولو علموا عدم تأثير إنكارهم، ولو علم به عدم تأثير دارند، ولي بر آنها اظهار علم واجب است. ميخواهم عرض كنم كه اينها شاهد بر اين است كه امام در عين اينكه يك فقيه مقاصدي نيست، آن مقاصد الشريعهاي كه اهلسنت در فقهشان وارد كرده و فقهخود را بر باد دادند، امروز ما خيلي محكم در مقابل اهلسنت ميگوئيم شما با فقه مقاصدي فقهخود را آورديد مطابق كرديد با بيانيه حقوق بشر و فقه پيامبر را از بين برديد. امام فقيه مقاصدي نيست اما توجه به جوهر حاكم بر دين دارد. در آنجا كه مسئله دين مطرح است، اينجا نميگويند كه شرط امر به معروف و نهي از منكر تأثير آن است.
* شايد بتوان گفت فرمايش حضرتعالي تقرير رقيقي از فقه مقاصدي است شبيه اجماع كه اهلسنت، اصلش را رد كردند، اما خيلي جاها آمدند به همراه ما گفتند اجماع به اين تعبير را ما قبول داريم.
- فقه مقاصدي كه گفته ميشود، مثلاً يك مثالش در اين است كه ما بگوئيم قرآن فرموده "اعدلوا هو أقرب للتقوي" پس ملاك همه احكام عدالت است بنابراين ارث زن و مرد بايد مساوي باشد، هر كسي كه واقعاً آشناي با فتاواي امام باشد ـ حالا من نميگويم آشنا به مباحث علمي و تفصيلي امام ـ مييابد امام اينجور استدلال و اجتهاد را قبول ندارد، امام توجه به جوهر حاكم بر دين ميكنند، مثلاً امام به خوبي به اين نتيجه رسيدند كه تقيه در دين هست اما اگر "إذا بلغت التقية الدين فلا تقية" حتي اگر روايتي هم بر اين مورد نباشد، او ميفهمد كه شارع تقيه را در يك حدّ طبقه دوم و سوم دين تشريع كرده، اما اگر طوري باشد كه با تقيه بخواهد دين از بين برود ديگر تقيه معنا ندارد، عين همين را در بحث لا حرج و لا ضرر دارند، در همين فتاواي ايشان در بحث امر به معروف و نهي از منكر ببينيد، آنجا ميفرمايند وقتي يك عالم ديني ميبيند اگر سكوت كند ظالم بر ظلمش جري ميشود، همين مقدار. و ميداند كه مخالفت هم بكند اثر كه ندارد هيچي، ممكن است او را هم از بين ببرند، ميفرمايد اينجا ديگر بحث حرج و ضرر اصلاً به ميان نميآيد، و بايد مخالفت كند نتيجهاي كه ميخواهيم بگيريم اين است كه امام اصلاً غير از مسئله مقاصد كه يك امر مردودي در نظر ايشان است جوهر فقه را تشخيص داده است، به تعبير بنده امام كاشف جوهر فقه است، واقعاً كاشف است، قبل از ايشان كسي به اين نحو نبوده و ما در فقه چنين شخصيتي نداريم كه كاشف باشد، يا اگر بوده خيلي ضعيف بوده. ما نبايد فقه امام را فقط در بحث ولايت فقيه خلاصه كنيم، آن يك جنبهاز فقه او است، انسان وقتي فتاواي امام در فقه را بررسي ميكند به نكات زيادي برخورد ميكند، اين نكات كاشف از اين است كه وراي اين فتاواي ظاهري امام به جوهر دين و فقه رسيده بوده و آن جوهر دين و فقه را حاكم ميدانسته.
نميگويد اگر يك عالمي الآن بخواهد مقابله با بدعت كند حرج وجود دارد! ما جعل عليكم في الدين من حرج، سرّ اينكه امام انقلاب را آغاز كرد با اينكه يا خيليها آن زمان با يقين به عدم تأثير داشتند يا احتمال تأثيرش را خيلي ضعيف ميدانستند، همين مبنا بوده، يعني در مسئله دين ما نبايد به مسائلي كه در فروع ديگر مطرح ميشود توجه كنيم، در فروع اين مسئله مطرح است كه آيا قدرت شرطيت براي تكليف دارد يا ندارد؟ آنها كه ميگويند شرط تكليف است هنگام شك در قدرت برائت جاري ميكنند و آنها كه ميگويند شك در تكليف نيست قائل به احتياط ميشوند، ولي اين بحثي است كه مربوط به فروع جزئي است.
ولي وقتي مسئله به حدّ كلان دين ميرسد امام ميگويد همان فقيهي هم كه قدرت را شرط در تكليف ميداند اينجا ديگر نبايد توجه به قدرت مكلف كند، اينجا ولو عاجز باشد، ولو انكارش غير موثر باشد، ولو مستلزم حرج باشد، اين ضوابط را بايد كنار بگذارد. يك ضابطه ديگري مطرح ميشود، به نظرم بسيار مناسب و ضروري است در اين همايش اين نكات اساسي را استخراج كرده و واقعاً زحماتي كه امام در فقه كشيده را مطرح كنيم، اين بعضي از نكاتي است كه به صورت كلي درباره فقه امام ميتوان گفت.
مطلب دوم راجع به شرح تحرير است؛
يادم هست كه مرحوم والد ما بعد از اينكه به يزد تبعيد شدند، ساواك اجازه تدريس به وي نداد، ايشان بعد از گذشت يك هفته شروع به نوشتن كردند، به ايشان عرض كردم چكار ميكنيد؟ هر روز از ساعت هشت تا اذان ظهر به كتابخانه وزيري يزد ميرفتند، يعني روزي چهار ساعت ايشان مشغول نوشتن بود كه چند جلد همين شرح تحرير همان جا نوشته شد، ايشان فرمودند من به اين نتيجه رسيدم كه بايد يك خدمت بزرگ به امام رضوانالله تعالي عليه كنيم، بعد ديدم كه از شاهكارهاي علمي امام تحرير الوسيله است، ما بايد اين تحرير الوسيله را زنده كنيم! چه كنيم كه زنده باشد؟ آن را متن براي كتاب قرار بدهيم، با اين كه ايشان قبل از تبعيد مدتها متن درس فقهشان شرح عروه بود و بحث اجتهاد و تقليد را به عنوان شرح عروه نوشتهاند، اما وقتي به قم آمدند تحرير الوسيله امام را متن درس خود قرار دادند و همان را تا آخر ادامه دادند.
نكتهاي كه ايشان ميفرمودند اين بود كه ما در همين مسير نوشتار و شرحمان بر تحرير، هر چه پيش ميرفتيم، با اينكه در ايام تحصيل پاي درس امام رفته بوديم و قدرت علمي امام براي ما خيلي روشن و مبرهن بود، ميديديم كه امام در فتاوايشان، در كتاب تحرير الوسيله بسيار دقت كردهاند و واقعاً ما بيشتر به وسعت علمي امام توجه پيدا ميكرديم، بدين گونه ايشان شرح تحرير الوسيله را نوشتند.
يك وقت استاد بزرگوار ما آيتالله العظمي آقاي وحيد در زمان حيات والد ما به من فرمودند يكي از شانسهاي بزرگ آقاي خميني اين است كه پدر شما شرح كتابش را نوشت. وقتي كسي كه خود اهل فن و فقيه است آن هم در يك درجه بالايي از فقاهت قرار دارد اين حرف را بزند غير از اين است كه منِ طلبه معمولي بخواهم اين حرف را بزنم، يك شخصيت بزرگ، يك استاد عظيم الشأن، يك مرجع بزرگ مثل ايشان اين تعبير را ميفرمايد.
من خيلي خوشحال هستم كه اين شرح تحرير امروز هم در ايران و هم خارج از ايران در بين بزرگان مطرح است.
سال اول حضور بعثه مرحوم والد ما در مكه، سال 73 يا 74 بود؛ يك روز جمعي از فضلاي قطيف آمدند كتاب تفصيل الشريعه را مطالبه كردند، هر سال كه ما براي حج ميرفتيم، گاهي اوقات حدود هزار جلد از طريق كاروانها به آنجا ميبرديم. پرسيدم شما اين كتاب را از كجا به دست آوردهايد؟ گفتند آقاي دكتر عبدالهادي فضلي گفته من شرح تحرير الوسيله را كه تفصيل الشريعه آيتالله فاضل لنكراني است خواندم، تعبير آنها اين بود كه دكتر فضلي گفته "يفوق علي المستمسك"بر مستمسك برتري دارد و حتي همان زمان عدهاي از افراد متني را براي اعلميت يكي از مراجع تهيه كرده بودند و براي ايشان بردند كه امضا كند، ايشان گفته بود ولو اينكه بنده اعلميت را در تقليد شرط نميدانم ولي من آقاي لنكراني را از اين مرجعي كه شما مطرح ميكنيد اعلم ميدانم، اينها چيزهايي است كه موثقين همان موقع براي ما نقل كردند. شاهدش هم اين بود كه خيلي از شاگردان و خانواده و فاميلش همان زمان مقلّد مرحوم والد ما شده بودند و هر سال ميآمدند سؤالاتي داشتند، ميپرسيدند و كارهايشان را آنجا انجام ميدادند.
اين براي ما بسي جاي خوشحالي دارد كه از حوزه علميه قم بر يك متن فقهي شرحي نوشته شود و در دنياي شيعه مورد استقبال قرار بگيرد، من اينجا اين نكته را عرض كنم؛ نبايد از دو نكته غافل بود، اول آنكه شرح تحرير الوسيله مرحوم والد ما دو قسمت است؛ يك قسمتش مربوط به زماني است كه ايشان مريض نبوده و نشاط علمي و حوصله داشته، يك قسمتش را بعد از ابتلا به بيماري نوشتهاند. دوم اينكه يك قسمتش را ايشان تدريس كرده و نوشته و يك قسمتش را تدريس نكرده! آنچه كه واقعاً خيلي مهم است و بايد به آن توجه شود كتابهايي است كه ايشان تدريس كرده و نوشته. مثلاً ايشان تمام كتاب النكاح را پنج شش ماهه نوشتند، پيداست وقتي كسي تدريس نكند و مريض هم باشد، خيلي حوصلهِ بسط مباحث را ندارد. مثلاً در همين مكاسب محرمه به ايشان عرض ميكردم كه فروع زيادي را شيخ مطرح كرده است. ايشان ميفرمود كه همان چيزي را كه امام در متن آورده شرح ميكنم.
نكته ديگري هم كه بايد به آن توجه شود اين است كه مرحوم والد ما(رض) كسي نبود كه فقط كارش درس و بحث باشد و وقتش را فقط صرف اين كار كرده باشد كه اگر اين چنين بود شايد محصول علمي و تأليفش چند برابر آنچه كه الآن هست بود، ايشان شخصيتي بود كه از آغاز انقلاب همراه امام بود، بعد از انقلاب در قسمتهاي حساس و مسائل كليدي انقلاب حضور مؤثر داشتند. شركت در جلسات فراوان جامعه مدرسين و حدود ده سال دبير جامعه مدرسين بودند، در كنار آن مسئوليت حوزه علميه را عهدهدار بودند، اين نظمي كه امروزه در حوزه به وجود آمده ادامه همان دوران مديريت دهساله اول است، به اقرار و تصريح آيتالله استادي، بنيان اين دروس تخصصي را ايشان بنا نهادند.
تأسيس جامعة الزهرا كه يك مجموعه عظيمي براي خواهران طلبه است، هر هفته جلسات ايشان در جامعة الزهرا از طرف امام برگزار ميشد، حضور در جلسات هيئت امنايي كه امام معرفي كرده بودند براي طلاب غير ايراني كه در سالهاي اوليه جلسات مفصلي را داشتند، و اكنون تحت عنوان جامعة المصطفي مطرح هستند، يك شخصيتي كه اين همه اشتغالات داشته اما از نوشتن شرح تحرير غافل نشده، حتي در اول انقلاب جامعه مدرسين از افرادي تقاضا كردند عهدهدار كارهاي علمي بيت امام باشند، ايشان گفتند من رفتم خدمت امام، به ايشان عرض كردم كه من مشغول نوشتن شرح كتاب شما هستم، براي استفتاءات و مباحث علمي هم آمادگي دارم ولي اگر بخواهم در اين قسمت كار كنم شرح كتاب متوقف ميشود و تكليف را شما مشخص كنيد، امام فرمودند شما مشغول آن شرح باشيد، اين حاكي از دورانديشي امام است، آن هم در سالهاي اول انقلاب كه امام نياز به اين شخصيتها در حضور در نظام پستهاي حساس نظام و انقلاب داشتند.
* نام تفصيل الشريعه را حضرت آيتالله العظمي فاضل از همان يزد كه شروع به شرح تحرير كردند گذاشتند يا بعدها گذاشتند؟
- از همان اول، در ذهنم هست در مقدمه اجتهاد و تقليد فرمودند "سمّيته بتفصيل الشريعه في شرح تحرير الوسيلة".
* يعني مقدمه را هم آنجا نوشتند؟
- بله، مقدمه را سال 1398 قمري نوشتند.
اين را هم عرض كنم كه ايشان حتّي در گرماي تابستان مشغول به تأليف بودند، مثلاً همين كتاب النكاح را در تابستان و فصل تعطيلي نوشت، من گاهي اوقات ساعت سه بعدازظهر كه خدمت ايشان ميرسيدم ميديدم مشغول نوشتن اين كتاب است، يكي از نقاط افتراق بين اين شرح و بعضي از شروح ديگر موجود يا شروحي كه بر متون ديگر نوشته شده اين است كه مرحوم والد ما به مباني فقهي و اصولي امام كاملاً مسلط بود و اين خيلي مهم است چون وقتي مسئله را ميبيند ذهنش ميتواند به آن مبناي فقهي و اصولي امام منتقل شود، كه عرض كردم در همين خطابات قانونيه، يكي از جاهايي است كه ايشان در كتاب الحج زياد از آن استفاده كرد اما خود امام استفاده نفرمودند، آن موقع شايد هنوز مبناي خطابات قانونيه را اتخاذ نكرده بودند، اين يكي از ويژگيهاي شارح است، يعني كسي ميتواند شارح خوب يك متن باشد كه قبل از شرح تسلّط بر مباني نويسنده متن داشته باشد و اين در مرحوم والد ما(رضوانالله تعالي عليه) موجود بود. ايشان به اين كتاب خيلي اهميت ميداد، هر وقت كسالتي پيدا ميكرد ميفرمود دعا كنيد حالم خوب شود براي اينكه شرح اين كتاب را تمام كنم.
* در كثيري از اين مجلدات يا كتابها ايشان اين دغدغه را دارد.
- بله. يك روز در درس، شايد سه چهار سال به آخر عمرشان بود، فرمودند آقايان طلاب من هيچ علاقهاي به ماندن در دنيا ولو يك لحظه ندارم، اصلاً ميل ندارم! فرمودند آنچه سبب ميشود من از خدا بخواهم يك مقداري به من عمر بدهد دو چيز است، مطلب اول اين است كه من شرح كتاب امام را تمام كنم، يعني آرزويش اين بود كه خدا مهلت بدهد براي اينكه شرح تحرير را تمام كند و اين كاشف از آن است كه چقدر براي ايشان اهميت داشته، چقدر علاقه داشته؟
باز سه چهار ماه به فوت ايشان مانده بود،يك روز خدمت ايشان بودم فرمودند محمدجواد رزق من از تأليف تمام شد! يك جمله تازه و عجيبي براي من بود. به ايشان عرض كردم چرا؟ شما هميشه مريض شده و بعد هم خوب شديد و اين كتاب را ادامه داده و نوشتهايد، فرمودند من ديگر موفق به اينكه يك سطر كتاب بنويسم نميشوم، بعد فرمودند يك وصيتي به شما دارم، خيلي دلم ميخواهد شرح اين كتاب تمام شود، شما بعد از من حتماً شرح اين كتاب را تمام كن، به ايشان عرض كردم كه من كجا؟ شما كجا؟ نوشته من كجا و نوشته شما كجا؟ فرمودند شما حتماً اين كاري كه من ميگويم را انجام بده.
بعد از فوت ايشان هم بحث فقهيام را آوردم روي كتاب البيع امام كه شرحش نوشته نشده و مرحوم والد ما از تحرير، بيع و خيارات و يك مقداري از صلاة را ننوشتند، يعني بيش از چهار پنجم نوشته شده و كمتر از يك پنجم باقي مانده، الآن تقريباً شش سال است كه بحث بيع را مطرح ميكنم، انشاءالله خدا توفيق بدهد آن را به جايي برسانم، اگر بخواهيم آنرا منظم و جمعآوري كنيم شايد تاكنون حدود دو جلد بشود، باز فروع علم اجمالي را مرحوم والد ما ننوشته و بنده آن را نوشتم كه واقعاً يكي از نقاط قوت فقهي امام در مباحث فروع علم اجمالي است، چند فرع از آن شصت و خُردهاي فرع كه سيد دارد را نوشتهام كه حدود 70 الي 80 صفحه ميشود.
در آن جلسه درسشان فرمودند يك آرزويم اين است كه اين شرح را تمام كنم و جهت دوم كه ميخواهم خدا به من عمر بدهد اين است كه من امروز اين توفيق را پيدا كردم كه واسطهاي شدم براي رزق شما طلبهها، مردم وجوهاتشان را ميدهند و من هم شريك شدهام در سفره رزق شما و اين براي من مايه افتخار است و اين را توفيق بزرگي ميدانم.
* در خاطرم هست در مقدمه آئين كشورداري شرح نامه امام علي(ع) به مالك اشتر كه ايشان سالهاي اول انقلاب تدريس كرده بود، آمده كه تفصيل الشريعه در 40 جلد، آيا آقا خودشان چنين بنايي داشتند؟
- بله، اتفاقاً همينطور است. ما از اول كه از ايشان سوال ميكرديم كه اين تفصيل الشريعه شما چقدر ميشود؟ ايشان ميفرمود اگر كامل شود چهل جلد ميشود. البته عرض كردم ايشان بعد از ابتلا به بيماري بعضي از مباحث را با سرعت رد شد. مثلاً كتاب اجاره، حدود و قصاص را كه ايشان تدريس كرده خيلي مفصل است، صلاة و طهارت خيلي قوي نوشته شده اما ديات تدريس نشده و امر به معروف و نهي از منكر را خيلي با سرعت نوشته، ولو اينكه انسان آن اتقان و لبّ ادله را قشنگ ميبيند يا كتاب الحج ايشان مثلاً نُه سال طول كشيد.
باز هم من يادم است كه ايشان خارج قصاص را گفته بودند تمام شده بود، با من مشورت كردند كه به نظر شما چه چيز شروع كنيم؟ به ايشان عرض كردم كه حج را شروع كنيد، فرمودند حج يك عمر ميخواهد من حوصلهاش را ندارم، آن موقع قبل از مرجعيتشان و زمان حيات امام بود. به ايشان عرض كردم كه حج موردابتلاي مردم است، طلبهها ميخواهند به حج بروند و مردم هم مباحث حج را نياز دارند، مباني امام در حج بايد خيلي منقح شود، امام در ابواب حج در باب حقيقت احرام و... يك مباني خاص دارد. لذا به ايشان عرض كردم حالا شروع كنيد توكل بر خدا! ايشان شروع كردند و حدود نُه سال طول كشيد، كه باز من يادم هست ايشان جلد پنجم را كه شروع كرده بودند يك مرض سخت پيدا كردند و در بيمارستان تهران بستري شدند آن موقع به من فرمودند كه دلم ميخواست خدا به من توفيق ميداد لااقل حج را تمام ميكردم، ما عرض كرديم دعا ميكنيم خدا به شما سلامتي دهد، تا ايشان يك مقدار حالش خوب شد با سرعت حج را تمام كرد.
منتهي بعد از آن بحث خمس را تدريس كرد، مضاربه، قضا و شهادات را تدريس كرد، شش هفت جلد بعد از آن را هم خدا توفيق داد ايشان نوشت. علياي حال مرحوم والد ما رضوانالله عليه واقعاً اعتقاد عميق علمي به امام داشت و امام را در قله بالايي از فقاهت ميديد و معتقد به اين بود.
منبع:
روزنامه جمهوری اسلامی
مطالب مشابه
- رييس دفتر تبليغات اسلامی حوزه علميه قم : بسياری از كتابهای دينی در حوزه محبوس شدهاند
- چاپ نخست از جلد دوم كتاب «ترجمه مباني تكملةالمنهاج» تاليف آيتالله العظمي سيدابوالقاسم خوئي با ترجمه عليرضا سعيد، همراه با ديباچهاي از مرحوم آيتالله عباسعلي عميد زنجاني، از سوي انتشارات خرسندي منتشر شد.
- حجتالاسلام پوراميني از نگارش كتابي با عنوان «المروي من كتاب علي(ع)» خبر داد.
- آيتالله مصطفوي در همايش «بررسي انديشههاي فلسفي و عرفاني امام خميني(ره): امام خميني(ره) فلسفه را به اصل ولايت پيوند دادند
- خاطرات آيتالله اميني از علامه طباطبايي