تازه های کتاب
تازه های انتشارات کتاب ناب
بایسته های فرهنگ
سازمان های فرهنگی
- چابک سازی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
- تمدید مهلت ارسال آثار به چهلودومین جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
- انتصاباتی ارزشمند در وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی
- نگاهی به برنامه های وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی در دولت چهاردهم
- مصوبات جلسه 660و661 هیات انتخاب و خرید کتاب
- خرید کتاب، پس از حدود2سال تعطیلی خرید! سیدمحمدکاظم شمس
- کارنامه معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ در دولت سیزدهم
مسائل نظری
حوزه علمیه
دانشگاه
- انتشار کتابهای فقهی درباره مسائل روز
- گزارشی از حضور استاد احمد مبلغی در مجمع جهانی فقه اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ظرفیتها و چالشهای استفاده از فقه در تقنین
- حجاب امری اجتماعی، با امکان قانونگذاری
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- کسانی که در اصول تابع دیگران باشند، نباید خود را مجتهد بدانند
- تمدید مهلت ارسال اثر به پنجمین دوره انتخاب کتاب برگزیده دانشگاهی
- بازسازی منابع تاریخی مفقود شیعه
- رتبهبندی علمی دانشگاهها، پژوهشگاهها و مؤسسات آموزش عالی وابسته به حوزه علمیه قم
- انتصاب ریاست نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها
- ۱۳ دانشگاه ایرانی در جمع هزار دانشگاه برتر دنیا
- ضرورت پردازش دادههای علمی و کتابخانهای
- دکتر محسن جوادی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
علمی آموزشی
علمی پژوهشی
هنر
- وضعیت فلسفه در سده اخیر حوزه علمیه قم
- فقهی که بخواهد نظریهپرداز باشد، در بستر درسهای تخصصی و پژوهشهای آزاد شکل میگیرد
- ضرورت پرداختن به مکتب فقهی و اصولی امام خمینی (ره)
- قطب فرهنگی اسلام «عقل» است
- مدیر حوزه های علمیه خواهران کشور انتخاب شد
- جامعه الزهراء س یادگاری پربرکت از حضرت امام ره
- تغییر و تحول در نظام آموزشی حوزههای علمیه
اخبار و مسائل کتاب
نقد و معرفی کتاب
- برگزیدگان همایش بیست و پنجم کتاب سال حوزه
- صدور پروانه فعالیت کتابفروشان
- مصوبات جلسات 645 تا 647 هیات انتخاب و خرید کتاب
- علیرضا مختارپور، رئیس کتابخانه ملی و مهدی رمضانی، سرپرست نهاد کتابخانههای عمومی کشور شد
- بررسی برگزاری نمایشگاه حضوری 1401
- مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران و اعضای هیئت علمی چهاردهمین دوره جایزه جایزه ادبی جلال آلاحمد منصوب شدند
- انتصاب مدیر کل تازه دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی
اقتصاد
اجتماعی
- باید امید آفرینی کنیم
- طرح اصلاح قیمت بنزین می توانست بهتر از این اجرا شود
- خواستار استمرار معافیت مالیاتی اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه هستیم
- در عرصه جنگ اقتصادی، به طور قاطع دشمن را عقب می زنیم
- دولت خسته نیست
- فعالیت 11 هزار و ۹۰۰ رسانه دارای مجوز در کشور
- افرادی که نفوذ پیدا می کنند داغترین شعارهای حاکمیتی را میدهند
- وفاق ملی ضرورت تداوم انقلاب اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ثبتنام بیمه درمان تکمیلی اصحاب فرهنگ، هنر، رسانه
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترجوادی
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترصالحی
- نگاهی به اندیشه آیت الله هاشمی رفسنجانی ره
کد خبر: 1932
1391/11/17 23:10
انقلاب اسلامی فرزندانش را نمیخورد /عبدالرحیم اباذری
افراطگری چه از نوع اصلاحطلبی و چه از نوع اصولگرایی، از یک قماش و کرباس است که در هر مقطعی به یک شکلی و شمایلی درمیآید و همۀ اینها به پدیدۀ شومِ فرصتطلبان بازگشت دارد که شهید مطهری(ره) خطرِ آن را […]
افراطگری چه از نوع اصلاحطلبی و چه از نوع اصولگرایی، از یک قماش و کرباس است که در هر مقطعی به یک شکلی و شمایلی درمیآید و همۀ اینها به پدیدۀ شومِ فرصتطلبان بازگشت دارد که شهید مطهری(ره) خطرِ آن را بهحق هشدار دادند.
در هشت سال گذشته و پس از رخدادهای ناگواری که از سوی برخی محافل و افراد فرصتطلب انجام گرفت که به دنبال آن شخصیتهای اصیل انقلاب به انواع و اقسام اتهامات ناروا متهم شدند، این سوال در اذهان عمومی به وجود آمد که آیا این جمله معروف که گفته میشود: «انقلاب، فرزندانش را میخورد» حرف درستی است؟ آیا انقلابهایی که در دنیا رخ داده این چنین بودند؟
در انقلاب بزرگ فرانسه میبینیم که پس از سالها مبارزۀ انقلابیون، وقتی رژیم سلطنتی و دیکتاتوری سرنگون شد، پس از چند سال، گروه افراطیون سرکار آمدند و بنیانگذاران انقلاب فرانسه و انقلابیون واقعی را متهم به سازشکاری کردند و همه را به جوخه اعدام سپردند و خود سرنوشت کشور و انقلاب را به دست گرفتند. به طوری که بعد از یک مرحله دیگر، دوباره رژیم دیکتاتوری بر کشور فرانسه حاکم شد. در انقلاب مشروطیت نیز شبیه همین ماجرا اتفاق افتاد و منتهی به سلطنت شصت سالۀ رضا خان و پسرش گردید.
آیا انقلاب اسلامی ایران نیز به این سرنوشت گرفتار خواهد شد و فرزندان انقلابی خود را خواهد خورد؟ این پرسش به قدری در اذهان مردم جا افتاده است که اغلب باور کردند که هر انقلابی وقتی به پیروزی رسید بعد از اندکی به تدریج فرزندان انقلابی خود را از بین می برد و خودش نیز از هم میپاشد.
حقیقت این است که هیچ انقلابی در دنیا «فرزندخور» نبوده و نیست، بهخصوص انقلاب اسلامی ایران با توجه به ویژگیهایی که در آن وجود دارد، هرگز نمیتواند فرزندخور باشد؛ اما در این میان علل و عواملی میتواند رخ نماید و زمینههای این فاجعه بزرگ را به وجود بیاورد و از این طریق به شخصیتهای اصلی و خودِ انقلاب صدماتی وارد سازد که در این بخش به چند مورد مهم آن اشاره میگردد:
نفوذ فرصتطلبها
از عوامل مهمی که در به وجودآمدن این فاجعه، نقش موثر دارد رسوخ فرصتطلبان به ارکان انقلاب و نظام اسلامی است. شهید بزرگوار آیتالله مطهری در این مورد جملات ارزندهای دارد. وی میگوید: «انقلاب، فرزندخور نیست، بلکه غفلت از نفوذ و رخنۀ فرصتطلبان است که فاجعه به بار میآورد... شما ببینید انقلاب مشروطیت ایران را چه کسانی به ثمر رساندند و پس از به ثمر رسانیدن، چه چهرههایی پُستها و مقامات را اشغال کردند!... آزادیخواهان همه به گوشهای پرتاب شدند و به فراموشی سپرده شدند و عاقبت با گرسنگی و در گمنامی مُردند؛ اما فلانالدولهها، که تا دیروز زیر پرچم استبداد و با انقلابیون میجنگیدند و طناب به گردن مشروطهچیان می انداختند، به مقام صدارت عظما رسیدند و نتیجه نهایی، استبدادی شد به صورت مشروطیت.»
در انقلاب مشروطیت، فقها و علمای بزرگ در خط مقدم مبارزه قرار داشتند و بیشترین هزینهها را پرداختند و وقتی نهضت پیروز شد، هیچ سهمی برای خود نخواستند؛ اما فرصتطلبانِ فرنگرفته، وارد مجلس شدند و پُستهای مهم را به دست گرفتند و علما را کنار زدند.
احمد کسروی با این که ضدّ علما و روحانیت است؛ ولی به این حقیقت تاریخی اشاره دارد و مینویسد:
«در این فهرست (نمایندگان مجلس) آن چه میباید نیک دید، نامهای وثوقالدوله و مُخبرالملک و دیگر اینگونه لقبداران است... ما میپرسیم: آیا اینان را دل به کشور و توده میسوخت و هواخواه مشروطه بودند؟... اگر چنین است پس چرا در آن کوششها که دو سید (بهبهانی و طباطبائی) و همدستان ایشان در راه رسیدن به مشروطه میکردند، اینان همراهی ننمودند و در آن روزهای سخت، کمترین یاوری نشان نمیدادند؟ اگر هوادار مشروطه نمیبودند، پس چگونه اکنون به دلخواه نمایندگی مجلس را پذیرفتند؟ پیداست که اینان را خواستهای دیگری در دل میبوده و یا جز در پی سودجویی نبودند.»
متأسفانه در صدر اسلام نیز چنین شد. در اثر غفلت و یا حسادت و کینهورزی برخی خواص و ناآگاهی مردم، بعد از رحلت پیامبر(ص) شخصیتهای بزرگی مانند: امیرمومنان علی (ع) ، ابوذر، عمار و... خانهنشین و تبعید گشتند و فرصتطلبانی چون معاویهها، کعبالاحبارها و طریدها (تبعید شدهها در زمان پیامبر) به صدارت، وزارت و مقام مشاورت رسیدند.
شهید مطهری پس از توضیح این خطر مهم، در آخر تاکید دارد که همیشه نهضت و انقلاب توسط اصلاحطلبان (همان انقلابیون واقعی) آغاز میشود و همچنین تنها اصلاحطلبانِ مومن و معتقد به اهداف نهضت هستند که میتوانند آن را ادامه دهند و به ثمر برسانند نه فرصتطلبانی که هیچ اعتقادی به آن ندارند و تنها در پی منافع شخصی خود دست و پا میزنند.
به نظر شهید مطهری، اگر چه به خاطر ظاهر فریبنده و شعارهای ارزشی که فرصتطلبان میدهند، مبارزه با آنان دشوار مینماید اما در هر صورت یکی از شرایط اصلی پایداری نهضت و ادامۀ آن، مبارزۀ بیامان با رخنه و نفوذ این افراد به ارکان نظام اسلامی است، کسانی که سر سفرۀ آمادۀ انقلاب نشستند و موذیانه تلاش میکنند هر طور شده زجرکشیدگان، پیشکسوتان و بنیانگذاران را از قطار انقلاب پیاده کنند.
ترفندِ فرصتطلبان
اینان در هشت سال گذشته با برنامهریزی حساب شده به تخریب افرادی پرداختند که جزو ارکان نظام بودند و خدمات بیست و شش سال گذشته را، که به مدیریت روحانیت متعهد و انقلابی سامان گرفته بود، زیر سوال بردند. جالب این که در این پروژه سیاسی، طیفی از روحانیان را هم که در کار اجرایی وسیاسی نبودند به خدمت گرفتند وآنان را بر ضدّ روحانیت انقلابی و بنیانگذار تحریک و تجهیز کردند و تا حدودی زمینههای فرزندکشی انقلاب را فراهم آوردند. أسفبارتر این که وقتی به پیروزی رسیدند مغرورانه همان طیف از روحانیت را هم تحمل نکردند و گفتند مردم به خاطر حمایت شما به ما رای ندادند. به عبارت روشنتر با یک تیر، دو نشان زدند هم روحانیت موسس و انقلابی را از صحنه خارج کردند و هم به موقعیت حوزوی و مردمی روحانیتِ کنار گود، لطمه وارد نمودند.
غفلت دستاندرکاران
در انقلاب مشروطیت با این که رهبران وبزرگان نهضت مشکل اساسی با هم نداشتند و اختلاف سلیقهها را از یکدیگر تحمل میکردند، اما در این میان یک عده همچون کاسۀ داغتر ازآش یا بادمجان دورقاب چین، فضا را مسموم کردند و بزرگان را در مقابل عمل انجام شده قرار دادند. از سوی دیگر غفلت بعضی شخصیتهای درجه دو و سه نیز مزید بر علت شد و اختلافات را به مشاجره و تخاصم تبدیل کرد و کنترل اوضاع را از دست خودیها خارج نمود.
شبیه این ماجراها در انقلاب اسلامی نیز در حال وقوع است. در این میان، نقش واسطهگران و آتشبیاران معرکه و فرصتطلبان را نباید دستکم گرفت. به همین سبب شخصیتهای روحانی که در ردههای مختلف نظام اسلامی مسئولیت دارند، باید کاملاً مواظب رفتار، کردار و گفتار خویش باشند تا سوژه به چنگفرصت طلبان نیوفتد. این که یک روحانی در کسوت مقدس امامتجمعه و هنگام ایراد خطبه از روی عصبانیت دیگران را «گردنکلفت» خطاب کند با هیچ یک از معیارهای حوزه و روحانیت و انقلاب، سازگاری ندارد. این از جنس همان ادبیات «خس و خاشاک و گوساله و بزغاله» است که متاسفانه در این هشت سال از جانب فرصتطلبان شیوع پیدا کرده و حتی به جایگاه نمازجمعه هم سرایت نموده است. آنچه از بطن حوزه وروحانیت در طول تاریخ سراغ داریم این است که دیگران را در اخلاقِ نبوی و علویِ خود هضم میکردند نه این که خود در ادبیات آنان ذوب شوند.
بهعلاوه، اینگونه اظهارات در کوتاه مدت شاید برای تحقیر، تخریب وانزوای رقبای سیاسی مفید باشد ولی در دراز مدت تیشه به ریشۀ خودِ گوینده هم میزند. همان فاجعهای که از آن به «فرزند خوری انقلاب» تعبیر آورده می شود.
امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) که به پیامدهای این گونه برخوردها کاملاً واقف بود، وقتی یکی از اعضای محترم شورای نگهبان به یکی از نمایندگان مجلس نسبت کمونیستی داده بود، در بخشی از نامه تاریخی خویش به آن نهاد چنین نوشت:
«از باب مثال، در شأن شورای نگهبان و حتی خود حضرت آقای... نیست که به افراد مختلف تندی کند. این که دیگر روشن است که روی منبر و یا هر کجا حرام است به مسلمانی نسبت کمونیستی داد... بحث بر سر خوبی و بدی نمایندگان و سایر افراد نیست، بحث بر سر راه گناه و کجرفتن است. همه باید توجه کنیم که آلتِ دست بازیگران سیاسی نشویم. باید سعی شود آقایان به عنوان منبریِ پرخاشگوی که تا این مرحله حاضراست پیش برود، معرفی نشود.»
احساس تکلیفهای بیمورد
بعضی شخصیتهای حوزوی و دانشگاهی، که بسیار عزیز و محترم هم میباشند، هرگز برای کارهای اجرائی و عرصههای سیاسی ساخته نشدهاند. تجربۀ هشت سال گذشته بهخوبی نشان داد که بهتر است این آقایان محترم به همان امور دینی، فرهنگی، تحقیقی و پژوهشی در حوزه و دانشگاه بسنده کنند و عرصه های سیاسی و اجرائی را به کسانی واگذارند که کمتر اشتباه میکنند و کارآیی بهتر و بیشتری دارند. این به معنای جدایی دین از سیاست هم نیست.
در صدر اسلام نیز چنین بود. بعضی افراد مانند: مالکاشترها و عمارها اهل مبارزه و اجرائیات بودند، بعضی هم مانند کمیلبنزیادها در عرصههای علمی، کلامی و معارفی موفقیت هایی داشتند و همه همدیگر را تکمیل و تقویت میکردند. در این مورد حضرت آیتالله جوادی آملی تعبیر نغزی دارد و میفرماید: «بعضیها فقط به درد دعای کمیل میخورند.» که البته این خود، مقام و منزلت کمی نیست و هر کسی ظرفیت درک و تحمل معارفِ موجود در این دعا را ندارد.
کمیلهای زمان که گاهی احساس وظیفه می کنند و پا به عرصههای سیاسی و اجرایی میگذارند، باید بدانند که هم به موقعیت علمی، اجتماعی و فردی خود لطمه وارد میسازند و هم جا را برای مالکاشترهای عصر، تنگ میکنند و هم به فرصتطلبان و خناسان فرصتِ سوء استفاده میدهند.
فرض کنید وقتی اعضای بدن انسان سر جای خودش نباشد، چه اتفاق ناگواری میافتد، مثلاً پا به جای دست قرار گیرد یا بینی و چشم با هم جایگزین بشوند! همین طور است وقتی در یک کشور، آدمها و شخصیتها سرِ جای خود نباشند، حتماً اختلالِ نظام رخ میدهد و سوء استفادهها نیز بیشتر میشود. چنانکه در این اواخر موارد متعددی از آن را مشاهده کردیم.
تکرار این مطلب خالی از لطف نیست که مرحوم آیتالله احمدی میانجی(ره) هیچ وقت مسئولیت سیاسی و اجرائی قبول نمیکرد. حتی در این اواخر خیلی اصرار شد که ایشان امامت جمعه ارومیه یا تبریز را تقبل کند، ولی نپذیرفت و میفرمود: از دست من ساخته نیست. این جمله، دو پیامِ رسا میتواند داشته باشد: اول این که از صداقت، پاکدامنی، تقوا، تعهد و تواضع آن فقیه اخلاقی حکایت میکند. دوم این که می خواهد بگوید: هرگز با «خود عمارپنداری» نمیتوان عمار شد. هر کسی را بهر کاری ساختند.
به کمیلهای زمان پیشنهاد میشود به خاطر حفظ نظام و انقلاب هم که شده این روزها کمتر احساس وظیفه کنند تا بدین وسیله فرصت از چنگ فرصتطلبان گرفته شود. متاسفانه این افراد، مرتب احساس تکلیف و وظیفه میکنند و مرتب هم در تشخیص وظیفه گرفتار اشتباه و سردرگمی می شوند و مردم را هم سردرگم میکنند. آنوقت برای انقلاب و نظام هم مشکلات عدیده به وجود میآورند. به همین سبب آیتالله موحدی کرمانی امام جمعه محترم تهران فرمود: «باید دعا کرد خدا احساس وظیفه را از برخی افراد بگیرد.»
تغییر و تحریف در معانی واژگان
همانطوری که جایگزینی آدمها و شخصیتها فاجعهآمیز است، جابهجایی و تحریف در معانی واژگان نیز شکننده میباشد. فرض کنید اگرمهرورزی به جای کینهتوزی و عقدهگشایی استفاده شود یا کلهشقی و خیرهسری به جای شجاعت و شهامت گذاشته گردد، افراط و تفریط و ریختوپاش جای خود را به عدالت، اعتدال و ساده زیستی دهد، آنوقت چه فاجعهای رخ مینماید؟ مردم دیگر حُسن و قُبح و راستی و درستی را که یک امر فطری است نمی توانند از هم تشخیص دهند. راستگویان و صداقتپیشگان، منزوی و دروغگویان وخناسان صدرنشین میشوند، مردم نیز حرفهای دروغ را بیشتر و راحتتر از راست باور میکنند.
در همچون جامعهای، طبیعی است که فرصتطلبان مانند قارچ یکشبه سر بیرون آورند، قهرمانسازیهای کاذب و فرصت سوزیها و ناکارآمدیها فراگیر شود. أسفبارتر این که همه اینها هم به پای فرزندان انقلاب نوشته میشود و آنوقت اسطورههای عروسکی هم هیچ مسئولیتی را گردن نمینهند.
میدانداری افراطیون
در این مورد مطالب و هشدارهای بسیاری از سوی دلسوزان و دردمندان گفته و نوشته شده است. در این فرصت اجمالاً باید گفت، وجود و حضور افراطیون و افراد خودسر از همان آغاز نهضت همیشه موجب دردسرهای جبرانناپذیر بوده است. در دهۀ چهل، تعدادی از اینان به بهانۀ دفاع از امام وانقلاب به سایر مراجع و بزرگان جسارت و اهانت میکردند و اصلاً برای آن بزرگان حریمی قائل نبودند. تا جایی که میگفتند و مینوشتند: «لقب آیتالله العظمی اختصاص به حضرت امام و آیتالله منتظری دارد.» به طوریکه امام، مرتب به اینان هشدار میداد و حتی در موردی فرمود: «هر کس به مراجع و بزرگان اهانت کند از ولایت خداوند خارج است.» و میفرمود: «فرزندان انقلابیام! تندروی عاقبت خوبی ندارد.»
پس از پیروزی انقلاب، همین افراطیون بلواهای بسیاری بهپا کردند. مرحوم آیتالله آذری قمی وآیتالله محمد یزدی را مروّج اسلامِ آمریکایی تبلیغ کرده و مردم عوام را علیه ایشان تحریک نموده و خواستار اخراج این دو روحانی از مجلس شورای اسلامی بودند. افراطگران خودسر در دهه هفتاد از یک سو غائلۀ «عالیجناب سرخپوش» به راه انداختند و به سردارسازندگی حملهور شدند از سوی دیگر حتی آیتالله مصباح یزدیها را هم از تهمت وافترا بی نصیب نگذاشتند.
در دهۀ هشتاد نیز وقتی کلهشقها از نوع اصولگرایان به میدان آمدند، پشت عناوین ارزشی مخفی شدند و با هزینهکردن گسترده از امام زمان، ولایت فقیه و رهبری، هر کسی را که مخالفِ منافع گروهی تشخیص دادند با حربۀ «ضدولایت فقیه» ، «سر فتنه یا ته فتنه» ، «بی بصیرت» و امثال ذالک از صحنه خارج کرده و منزوی ساختند.
هماینک نیز برخی فرقهها و نحلهها در حوزه و غیر آن بهوجود آمده و سربلند کردهاند که متأسفانه بهغیر از یک نفر هیچ یک از بزرگان و مراجع را بر نمیتابند. برای هر کدام پاپوش و پرونده درست میکنند، البته به نظر میرسد بعضی از این افراد به خود یک هم اعتقاد ندارند و فقط فرصتطللبانه از این موقعیت بهره برداری میکنند.
افراطگری چه از نوع اصلاحطلبی و چه از نوع اصولگرایی، از یک قماش و کرباس است که در هر مقطعی به یک شکلی و شمایلی درمیآید و همۀ اینها به پدیدۀ شومِ فرصتطلبان بازگشت دارد که شهید مطهری(ره) خطرِ آن را بهحق هشدار دادند. اینان همیشه آب را گل آلود میکنند تا برای خود ماهی بگیرند. یا خودشان واقعاً فرصت طلب هستند یا جزو سربازان پیادهنظام آنها بوده و از فرصتطلبان بازی خوردند.
شهید مطهری(ره) با استفاده از این آیۀ مبارک سورۀ مائده «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشونِِ» مینویسد: خدا میفرماید: وقتی اسلام به سبب ولایت، تکمیل شد دیگر از دشمنان خارجی نترسید بلکه از من بترسید. با قرینۀ آیۀ مبارک «إن الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» معنای از من بترسید، یعنی از مقدراتِ من بترسید و در واقع از عملکرد خودتان بترسید.
در انقلاب اسلامی هم ما نباید از دشمنان خارجی ترس و واهمه داشته باشیم. تجربه سی و سه سال گذشته نیز نشان داد آنان هیچوقت نمیتوانند کاری انجام دهند. ما باید از خودمان و عملکردهایمان بترسیم. باید همدیگر را تحمل کرده و سعه صدر داشته باشیم. خیرهسرها و افراطگرایان و خناسان را از خود دور کنیم. از فکر و اندیشه و تجربۀ انسانهای ریشهدار و دلسوز و از منادیان اخلاق و اعتدال مثل آقای حبیبالله عسگراولادی استقبال نماییم.
هر کس سزاوار است در جای خودش قرار بگیرد. به بهانه «جوانگرایی» تیشه به ریشه پیشکسوتان، بنیانگذاران و دلسوزان زده نشود. همان طوری که میدانید پیامبر خدا(ص) أسامه بن زیدِ جوان را فقط به فرماندهی نظامی و لشکر منصوب کرد، معلوم نبود وی را به امور اجرایی و سیاسی هم بگمارد.چنانکه آیت الله شهید مدرس با فرماندهی نظامی وقزاقی رضاخان هیچ مشکلی نداشت واوراحمایت می کرد،اما اورا برای مدیریت اجرائی وسیاسی خطرناک می دانست.
پس باید مالکاشترها و سلمان فارسیها مدیریت اجرائی و سیاسی داشته باشند، کمیلبنزیادها نیز بهجای عرصۀ سیاسی، به تحقیق و تدریس و پژوهش روی آورند.آنان هم که نظامی هستند در امور نظامی همت ورزند. کسانی هم که کار سنگین اجرائی بلدند، زمینههای حضورشان فراهم شود.
اگر چنین شد، آنوقت در آستانۀ سی و چهارمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و دهه مبارک فجر میتوانیم از عمق جان فریاد زنیم که «انقلاب اسلامی هرگز فرزندان خود را نخواهد خورد» و خودش نیز همچنان پایدار، استوار و پرنشاط تا ظهور حضرت حجت(عج) باقی خواهد ماند. إنشاالله.
منبع:
19دی
مطالب مشابه