تازه های کتاب
تازه های انتشارات کتاب ناب
بایسته های فرهنگ
سازمان های فرهنگی
- شورای وزارت خانه های فرهنگی، گامی درجهت تحقق حکمرانی فرهنگی
- حکمرانی فرهنگی
- برنامه اصلاحات معاونت فرهنگی
- حکمرانی در شکل کلان نیاز دارد، بداند در کجا سفت و کجا منعطف باشد
- انتصاب دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور
- نادره رضایی، معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
- فعالیتهای معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در جهت اهداف انقلاب اسلامی است
مسائل نظری
حوزه علمیه
دانشگاه
- انتشار کتابهای فقهی درباره مسائل روز
- گزارشی از حضور استاد احمد مبلغی در مجمع جهانی فقه اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ظرفیتها و چالشهای استفاده از فقه در تقنین
- حجاب امری اجتماعی، با امکان قانونگذاری
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- کسانی که در اصول تابع دیگران باشند، نباید خود را مجتهد بدانند
- تمدید مهلت ارسال اثر به پنجمین دوره انتخاب کتاب برگزیده دانشگاهی
- بازسازی منابع تاریخی مفقود شیعه
- رتبهبندی علمی دانشگاهها، پژوهشگاهها و مؤسسات آموزش عالی وابسته به حوزه علمیه قم
- انتصاب ریاست نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها
- ۱۳ دانشگاه ایرانی در جمع هزار دانشگاه برتر دنیا
- ضرورت پردازش دادههای علمی و کتابخانهای
- دکتر محسن جوادی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
علمی آموزشی
علمی پژوهشی
هنر
- وضعیت فلسفه در سده اخیر حوزه علمیه قم
- فقهی که بخواهد نظریهپرداز باشد، در بستر درسهای تخصصی و پژوهشهای آزاد شکل میگیرد
- ضرورت پرداختن به مکتب فقهی و اصولی امام خمینی (ره)
- قطب فرهنگی اسلام «عقل» است
- مدیر حوزه های علمیه خواهران کشور انتخاب شد
- جامعه الزهراء س یادگاری پربرکت از حضرت امام ره
- تغییر و تحول در نظام آموزشی حوزههای علمیه
اخبار و مسائل کتاب
نقد و معرفی کتاب
- برنامه اصلاحات معاونت فرهنگی
- حکمرانی در شکل کلان نیاز دارد، بداند در کجا سفت و کجا منعطف باشد
- فعالیتهای معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در جهت اهداف انقلاب اسلامی است
- برگزیدگان همایش بیست و پنجم کتاب سال حوزه
- صدور پروانه فعالیت کتابفروشان
- مصوبات جلسات 645 تا 647 هیات انتخاب و خرید کتاب
- علیرضا مختارپور، رئیس کتابخانه ملی و مهدی رمضانی، سرپرست نهاد کتابخانههای عمومی کشور شد
اقتصاد
اجتماعی
- باید امید آفرینی کنیم
- طرح اصلاح قیمت بنزین می توانست بهتر از این اجرا شود
- خواستار استمرار معافیت مالیاتی اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه هستیم
- در عرصه جنگ اقتصادی، به طور قاطع دشمن را عقب می زنیم
- دولت خسته نیست
- فعالیت 11 هزار و ۹۰۰ رسانه دارای مجوز در کشور
- افرادی که نفوذ پیدا می کنند داغترین شعارهای حاکمیتی را میدهند
- وفاق ملی ضرورت تداوم انقلاب اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ثبتنام بیمه درمان تکمیلی اصحاب فرهنگ، هنر، رسانه
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترجوادی
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترصالحی
- نگاهی به اندیشه آیت الله هاشمی رفسنجانی ره
1397/05/27 12:55
انتشار کتاب سودای تفکیک و نگاهی به نقدهای آن
جستارهایی در سنت فکری، روششناسی و شخصیتهای مکتب تفکیک […]
انتشار کتاب سودای تفکیک و نگاهی به نقدهای آن
جستارهایی در سنت فکری، روششناسی و شخصیتهای مکتب تفکیک
نویسنده حجت الاسلام دکتر سیدحسن اسلامی اردکانی، 478 صفحه، 1397، ناشر: گرگدن
کتابی که حاصل جمعآوری ۱۳ مقاله نویسنده درباره مکتب تفکیک، نوشتهشده در سالهای ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۰ و یک گفتوگو مربوط به سال ۱۳۹۵
مهمترین آموزههای مکتب تفکیک عبارتاند از:
جدایی راه دین از فلسفه و عرفان؛ برتری شناخت دینی؛ استناد این شناخت به قرآن و حدیث؛ اتکا به ظاهر آیات و روایات و سرانجام رد هرگونه تأویل. مکتب تفکیک کارش را با نقادی فلسفه و بیاعتبارسازی آن آغاز میکند، اما میکوشد از طریق آن کسب اعتبار کند. شاید در متون معاصر حملهای تندتر و بیرحمانهتر از نقدهای طرفداران این مکتب به فلسفۀ اسلامی نتوان یافت،
اما در همین متون بزرگان این مکتب «فیلسوف تفکیکی» لقب میگیرند. مدعیان تفکیک ما را به نوعی خاص از عقلانیت دعوت میکنند که به نظر میرسد با عقلانیت رایج تنها اشتراک لفظی دارد. آنان ما را به تعبد و قبول آموزهها و رازهایی فرامیخوانند که نهتنها برای آنها دلیلی به دست نمیدهند، که حتی معتقدند ما توان ادراکشان را نیز نداریم.
در این کتاب پس از مروری بر سنت فلسفهستیزی در جهان مسیحیت و اسلام، مهمترین آموزههای مکتب تفکیک مطرح و نقد میشوند. سپس روششناسی طرفداران این مکتب مورد توجه قرار میگیرد و آنگاه آراء شخصیتهای برجستۀ این جریان فکری و چالشهایی که آنان با شخصیتهای برجستهای مانند علامه طباطبایی داشتهاند کاویده میشود.
پس از انتشار کتاب بازتاب های گسترده ای داشت
در اینجا مصاحبه نویسنده و بعد نقد اقای سبحانی و سپس نقد مباحثات را می اوریم:
خطر ایجاد جریان شبهوهابیت شیعی در امتداد تفکرات مکتب تفکیک
حجتالاسلام سید حسن اسلامی اردکانی، استاد تمام و مدیر گروه فلسفه اخلاق دانشگاه ادیان و مذاهب در گفتوگو با ایکنا؛ به توضیح درباره آخرین اثر تألیفی خود با عنوان «سودای تفکیک» پرداخت که چندی پیش روانه بازار نشر نشده است. اسلامی در آغاز عنوان کرد: در واقع رویکردی که نقطه عزیمت من در نقد مکتب تفکیک است رویکرد اخلاقی و معرفتشناختی است. مکتب تفکیک جریانی است که ادعای معرفی و ارائه اسلام خالص را دارد و در این مسیر کارهایی را انجام میدهد؛ از جمله نقادی فلسفه، نقادی عرفان، ارائه دیدگاههای بدیل و تأکید بر نوعی فهم سوسیالیستی در فهم قرآن و نظام اقتصادی اسلام. آنچه در کار تفکیکیها برجسته است این است که این جریان پروای حقیقت و درست و نادرست را ندارد. به همین دلیل هر نسبتی را به هر کسی میدهند؛ مثلا میگویند ابنسینا آنطور بود، ملاصدرا اینطور بود، علامه طباطبایی آنگونه بود و ... .
وی ادامه داد: هنگامی که این مدعیات و اتهامات بررسی میشود روشن میشود که هیچ کدام درست نیست. مثلاً نقل میکنند خواجه نصیرالدین طوسی گفته است فلسفه امری وهمانی است، اما وقتی به آثار ایشان مراجعه میکنیم میبینیم چنین مطلبی در آنها موجود نیست. مثلاً میگویند علامه طباطبایی گفته است قرآن و برهان و عرفان با هم سازگار نیستند، اما وقتی بررسی میکنیم میبینیم چنین ادعایی واقعیت ندارد. در مجموع ارجاعات این گروه قابل بررسی است و مدعیاشان نادرست است. خلاصه کلام، نقد بنده نقد روشی و اخلاقی است.
عضو هیئت علمی دانشگاه اضافه کرد: روز اول که من با مکتب تفکیک آشنا شدم یک نگاه همدلانه داشتم و آثارشان را با دقت میخواندم. یکبار از من خواسته شد مقالهای در خصوص کتاب «الحیاه» بنویسم. وقتی من خواندن این کتاب را شروع کردم متوجه شدم خیلی از مدعیات آن را نمیتوانم هضم کنم. در نتیجه مقالهای در این زمینه نوشتم و این مقاله با نقدهایی مواجه شد. این فرآیند به طول انجامید و حاصل آن این کتاب و کتاب «رؤیای خلوص» شده است.
وی ادامه داد: یک تفکری از حدود ۸۰ سال قبل شکل گرفته است که نام سنتی آن «مکتب معارفی خراسان» است. بعدها در دهه شصت کسانی آمدند و مکتب تفکیک را بنیانگذاری کردند. مکتب تفکیک دو هدف اساسی دارد: یک هدف سلبی و یک هدف ایجابی. هدف سلبی مکتب تفکیک آن است که نشان دهد سه راه برای معرفت وجود دارد: یکی راه دل است که سر از عرفان در میآورد؛ یکی راه تعقل است که سر از فلسفه در میآورد؛ یکی هم راه وحی است که سر از قرآن در میآورد.
پژوهشگر فلسفه تصریح کرد: این سه راه در طول تاریخ کمابیش با هم مرتبط بودهاند، اما ادعای تفکیکیان این است که باید این سه راه را از هم تفکیک کرد. تفکیک یعنی همین؛ یعنی راه اسلام غیر از راه فلسفه و عرفان است. در گام بعدی ادعا کردهاند میخواهند اسلام اصیل و آموزههای قرآن را فارغ از باورهای عرفانی و فلسفی معرفی کنند. این دو هدف اصلی مکتب تفکیک است. آنچه در عمل طی سالهای بعد اتفاق افتاد صرفا تأکید بر تفکیک راه اسلام و وحی از راه عرفان و فلسفه بود. روندی که پیروان این جریان پی گرفتند تأکید بر بیاعتباری فلسفه و توهین و تحقیر فلاسفه بود.
وی در پاسخ به پرسشی در خصوص علت حضور پررنگ جریانات فلسفهستیز در خراسان گفت: این موضوع نیازمند مطالعه گسترده تاریخی است. از دیرباز در خراسان نوعی تفکر ظاهرگرایی و اخباریگری وجود داشته است. غزالی از آن خطه است، خواجه عبدالله انصاری از آن خطه است، خواجه نظامالملک طوسی از آن خطه است؛ لذا یک سنت تاریخی فلسفهستیزانه در خراسان وجود داشته است. البته نباید این موضوع را خیلی پررنگ کرد؛ چراکه بنده معتقدم در همین خطه ما شاهد ظهور شخصیتهایی بودیم که با تلاش بسیار از فلسفه دفاع میکردند. حتی فقهایی مانند آیتالله میلانی طرفدار فلسفه بودند و در خراسان میزیستند.
وی در ادامه به پیامدهای این جریان اشاره کرد و گفت: تمدن اسلامی که ما میشناسیم و وارث آن هستیم چند پایه دارد. یک پایهاش قرآن و وحی است؛ یک پایهاش تفسیری است که فلاسفه و متکلمان از وحی ارائه کردهاند؛ یک پایهاش هم کاری است که عرفا در خصوص این سنت وحیانی انجام دادهاند. در واقع ما وارث وحیای هستیم که از طریق فقها، عرفا و فلاسفه تفسیر شده است. هر کدام از این سه رویکرد نقاط قوت و ضعف دارند. بنده معتقدم هر جرانی بخواهد یکی از این سه پایه را حذف کند و کنار بگذارد یکی از پایههای تمدن اسلامی را کنار گذاشته است.
اسلامی اردکانی هشدار داد: اگر پروژه مکتب تفکیک به سرانجام برسد و موفق شود که نمیشود، اسلام و تشیعی عرضه خواهد شد که در آن نه عرفان است و نه فلسفه است. یعنی یک نوع تفکر شبیه به وهابیت ترویج میشود، یک نوع ظاهرگرایی و صورتگرایی و اخباریگری که بدتر از اخباریگری سنتی است؛ چراکه اخباریگری سنتی صرفا به تمسک به اخبار در فروعات فقهی معتقد بود، اما اینها این رویکرد به حوزه عقاید هم تسری دادهاند.
وی در پایان اظهار کرد: پیروان این جریان هواره خود را پشت سر اهل بیت (ع) پنهان میکردند. تفکیکیها به صراحت میگویند آیا سخن امام باقر (ع) و امام صادق (ع) برای ما حجت است و اعتبار دارد یا سخن ارسطو؟ آیا معارف ناب وحیانی برتر است یا معارف مخدوش انسانی. پاسخ ما این است که معارف ناب وحیانی برتر است، اما شما معارف ناب را به ما نشان بدهید. معارف وحیانی به دلیل گذر از کانال تفسیر من و شما آشفته میشود. تفکیکیان به صراحت میگویند ما عین اسلام هستیم و هر کس با ما مخالفت کند در مسیر بنیامیه و بنیعباس قرار دارد. اینگونه شعار دادن جاذبه عمومی دارد هرچند در نهایت به دین آسیب میزند.
منبع : ایکنا
ریشه ستیزهجویی با اهل تفکیک چیست؟/ معارف وحیانی با گذر از کانال تفسیر من و شما آشفته میشود
حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن اسلامی در راستای پژوهشهای پیشین خود تازگی کتابی را با عنوان «سودای تفکیک» منتشر کرده است. خبرگزاری ایکنا درباره این کتاب و محتوایش با ایشان مصاحبهای با عنوان «خطر ایجاد جریان شبهوهابیت شیعی در امتداد تفکرات مکتب تفکیک» کرد. در پی انتشار این مصاحبه، حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی سبحانی، از اساتید بهنام کلام شیعه در قم، و از نزدیکان به اندیشه این مکتب، در پاسخ به نقطهنظرات حجتالاسلام اسلامی در یادداشتی به نقد محتوای آن پرداخته است؛ مشروح این یادداشت در ادامه از نظر میگذرد:
مکتب معارفی خراسان که به نام دیگرش «مکتب تفکیک» مشهورتر است، از جمله جریانهای فکری اخیر و معاصر در تشیع امامی است که مؤسس آن مرحوم آیتالله میرزا مهدی اصفهانی است. این مکتب به سبب رویکردها و اندیشههای ویژهای که در حوزه معارف شیعی ـ اسلامی دارد، از قبیل توجه و اهتمام خاص به روایات اهلبیت(ع) و نیز به جهت مخالفتهایی که با برخی جریانهای فکری مثل فلسفه و تصوف شناخته شده در جهان اسلام دارد، مورد اقبال یا ادبار و انکار متفکران و جریانهای فکری واقع شده است.
حجتالاسلام والمسلمین دکتر اسلامی، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، از جمله محققان بهنامی است که تاکنون آثاری از جمله دو کتاب «رؤیای خلوص» و اخیراً «سودای تفکیک» را در نقد این مکتب نگاشته است. اخیراً ایشان در مصاحبهای، ملاحظات انتقادی خود را درباره این مکتب بیان کردند.
دوست عزیزم جناب دکتر سید حسن اسلامی که خود معلم اخلاق نقد است، در این مصاحبه مطالبی گفته که به گمانم به هیچ روی با ضوابط اخلاق نقد هماهنگی ندارد:
۱. ایشان استاد حکیمی را به عنوان همه هویت تفکیک گرفته و به جای نقد اندیشه تفکیک به نقد شخصیت و آثار استاد حکیمی پرداخته است، حال آنکه نه خود حکیمی چنین ادعایی دارد و نه اصحاب معارف خراسان ایشان را نماینده نوع نمون اندیشه مدرسه خراسان میدانند. روشن است که از منظر روش نقد، یک مکتب را از دریچه آرای اساطین آن میشناسند.
۲. جناب اسلامی ادعا میکند که «این جریان پروای حقیقت و درست و نادرست را ندارد. به همین دلیل هر نسبتی را به هرکسی میدهند».
نمیدانم که این حکم کلی، با کدام ضابطه اخلاقی سازگار است؟! مثلاً کسی که بزرگانی نظیر حضرات آقایان میرزا جواد تهرانی، شیخ حسنعلی مروارید، شیخ علی نمازی شاهرودی، سید کاظم مهدوی دامغانی و... و از گذشتگان کسانی چون میرزا مهدی اصفهانی، شیخ مجتبی قزوینی و شیخ هاشم قزوینی و از موجودین آیتالله سید جعفر سیدان و استاد حکیمی را اندک آشنایی داشته باشد، آیا میتواند به این کلام تفوه کند؟!
۳. همچنین فرمودهاند: «هدف سلبی مکتب تفکیک آن است که نشان دهد سه راه برای معرفت وجود دارد: یکی راه دل است که سر از عرفان درمیآورد؛ یکی راه تعقل است که سر از فلسفه درمیآورد؛ یکی هم راه وحی است که سر از قرآن درمیآورد».
معلوم نیست که مستند ایشان در این قول کدامیک از عبارات اصحاب معارف است؟ آیا کسی از آنها بر لب رانده است که «راه دل به عرفان است» و «راه تعقل به فلسفه»؟! اگر چنین بود که آنان خود بارها از عقل و تعقل نمیگفتند و راه دل یا فطرت را در کنار عقل، یکی از راههای رسیدن به شناخت حق تعالی نمیخواندند! واقعاً تفکیکیان ندیدهاند که قرآن به تعقل فرامیخواند و کتاب نخست از اصول کافی در باب عقل است؟ آیا جناب اسلامی به عنوان نویسنده صدها صفحه در نقد بر تفکیک نخوانده است که آنان بارها گفتهاند که بدون تمسک به عقل، استناد به قرآن دَور میشود و باطل است؟ هرکس که اندک اطلاعی از تفکیک دارد، میداند که آنها اصلاً فلسفه موجود را تعقل نمیدانند و راه عارفان را به این دلیل باطل میشمارند که آنها در مسیر دل و فطرت نیستند.
۴. از خطاهای تاریخی استاد اسلامی نظیر این سخن که «این سه راه (فلسفه، عرفان و وحی) در طول تاریخ کمابیش با هم مرتبط بودهاند» میگذرم که اساساً شغل ایشان تاریخ نیست و نیز این گفته را به فیلسوفان خطه خراسان وامینهم که داد دهها فیلسوف خراسانی را از ایشان بگیرند که گفتهاند «از دیرباز در خراسان نوعی تفکر ظاهرگرایی و اخباریگری وجود داشته است. غزالی از آن خطه است، خواجه عبدالله انصاری از آن خطه است، خواجه نظامالملک طوسی از آن خطه است؛ لذا یک سنت تاریخی فلسفهستیزانه در خراسان وجود داشته است» و به این نکته هم کاری ندارم که اگر خطه خراسان در تاریخ، فلسفهستیز بوده است و اتفاقاً اینها عارف و یا اخباری هم از کار درآمدهاند، پس چگونه «در طول تاریخ این سه رویکرد با یکدیگر مرتبط بوده است»؟ و تعجب هم نمیکنم که این «ویروس ضد فلسفه» منحصراً در خراسان شیوع داشته و علمای اسلام در جای دیگر مثل بغداد، بصره، کوفه و مصر و... از این بیماری مهلک جان سالم به در بردهاند؟! و البته به اقتضای مسئولیت انسانی و تمدنی خودم لازم است به ایشان که خالصانه به دنبال ریشهکنی این ویروس خطرناک هستند، هشدار دهم که میرزای اصفهانی این ویروس را از اصفهان و یا نجف آورده است وگرنه خراسان در آن زمان مهد فلسفه و عرفان بوده است.
آری، از همه اینها میگذرم و فراموش میکنمکه یک محقق فلسفه حتی اگر تاریخ تفکر نمیداند، دستکم باید دقیق سخن بگوید، اما این نکته اصلی مصاحبه را نمیتوانم بگذرم که میفرمایند: «اگر پروژه مکتب تفکیک به سرانجام برسد و موفق شود که نمیشود، اسلام و تشیعی عرضه خواهد شد که در آن نه عرفان است و نه فلسفه. یعنی یک نوع تفکر شبیه به وهابیت ترویج میشود». جالب است که ایشان فرمودهاند «رویکردی که نقطه عزیمت من در نقد مکتب تفکیک است، رویکرد اخلاقی و معرفتشناختی است». واقعاً نمیدانم کجای این سخن، اخلاقی و کجایش معرفتشناختی است؟! زیرا:
اولاً اینکه مکتب تفکیک موفق شود یا نشود، با هیچ معیار معرفتشناختی قابل اثبات نیست. مگر وهابیت و سلفیگری در عمق دنیای مدرن موفق نشده است و مگر شما این تفکیکیان ملعون را وهابیصفت نمیدانید؟ پس چرا اینان توفیق نیابند؟!
ثانیاً اینکه موفقیت مکتب تفکیک به معنای نفی یا حذف مطلق فلسفه و عرفان است، با کدام مستند قابل اثبات است؟ از قضا بسیاری از منتقدان تفکیک، آن را یک عرفان یا فلسفه میدانند و آثار میرزای اصفهانی را شاهد میآورند.
ثالثاً، منظور شما از «تفکر شبیه به وهابیت» چیست؟ بیگمان منظورتان نفی توسل و زیارت قبور که نیست، و حتماً نمیخواهید بگویید که منظورتان از وهابی، اخباری است که بین این دو فاصله بسیار است، پس حتماً میخواهید بگویید که آنها اهل تکفیر هستند و جمود و تحجر را حاکم میکنند! میپرسم که شما این ادعا را از فقه آنان فهمیدید و یا از احکام کلامی آنها و یا سیره و حیات بزرگان این مکتب را بررسی کردهاید؟! سیره بزرگان تفکیک در عمل بر خلاف این گفتهها را اثبات میکند: میرزای اصفهانی هرگز کسی از معاصران خود را تکفیر نکرد و در تعطیلی درس فیلسوفان عصر خود نکوشید. او و شاگردانش چون شیخ مجتبی خود به تعلیم کتب یا آرای فیلسوفان و عارفان میپرداختند و زمانی که مرحوم میرزا مهدی آشتیانی به مشهد آمد، میرزای اصفهانی شاگردانش را به درس او دعوت کرد و با آنان در مجلس درس نشست؛ شیخ مجتبی قزوینی اولین کسی در مشهد بود که با روی گشاده به استقبال نهضت امام در پانزدهم خرداد رفت و او همان کسی است که مقام رهبری که او را از نزدیک میشناخت، به این عبارت ستود که «فلز او فلز امام بود و میشد بار اداره یک جامعه بزرگ را بر دوش او گذاشت»( نقل به مضمون). وانگهی، در زمانی که فتوای فیلسوفانی چون علامه طباطبایی علیه دکتر شریعتی در کشور پخش میشد و همفکران ایشان در مشهد علیه او مجالس لعن میگرفتند، نه تنها تفکیکیها با او از سر گفتوگو درآمدند، بلکه استاد حکیمی وصی او در بازبینی آثارش شد و... .
البته هیچکدام از اینها به معنای تقدیس این افراد نیست بلکه قطعاً اشتباهاتی نظیر دیگران داشتند، اما سخن در نقد تکفیری خواندن آنها است. اما اگر منظورتان از «شبیه وهابیت» این است که آنان مثل وهابیان، فلسفه و عرفان کنونی را رد میکنند اولاً این سخن توتولوژیک است چون از نظر شما تفکیک به معنای کسی است که فلسفه و عرفان کنونی را نمیپذیرد و ثانیاً در این اتهام که تفکیکیان، فلسفه و عرفان کنونی را نمیپذیرند، با بسیاری از فقیهان و متکلمان بزرگ نظیر شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، علامه حلی و صدها فقیه و متکلم و حتی عارف دیگر شریک هستند و باید آنان را هم شبیه وهابیت بنامیم!
۵. اما این سخن که «تفکیکیان به صراحت میگویند ما عین اسلام هستیم و هرکس با ما مخالفت کند، در مسیر بنیامیه و بنیعباس قرار دارد، واقعاً از آن سخنان نغز اخلاقی و علمی است که تنها از یک معلم مبرز اخلاق علمی میتوان شنید! با این وصف، بسیاری از خوانندگان که به پوچی این ادعاها واقفاند، میپرسند پس چرا جناب آقای اسلامی چنین سخن میگوید و ریشه این ستیزهجویی با اهل تفکیک از سوی ایشان چیست؟ بنده میتوانم دو پاسخ بدهم: یکی اخلاقی و دیگری معرفتشناختی. جناب آقای اسلامی با استاد حکیمی یک مشکل اخلاقی دارد و اختلاف معرفتیاش با تفکیکیان در این است: «معارف وحیانی به دلیل گذر از کانال تفسیر من و شما آشفته میشود».
منبع ایکنا
نگاهی به جدیدترین اثر حجتالاسلام والمسلمین سید حسن اسلامی
«سودای تفکیک»؛ سه قدم تا کتابشدن
کتاب سودای تفکیک، نوشته حجتالاسلام والمسلمین سید حسن اسلامی، بهتازگی از سوی نشر کرگدن انتشار یافته است. جستارهایی در سنت فکری، روششناسی و شخصیتهای مکتب تفکیک، زیرعنوان این اثر است؛ کتابی که حاصل جمعآوری ۱۳ مقاله سید حسن اسلامی درباره مکتب تفکیک، نوشتهشده در میانه سالهای ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۰ شمسی و یک گفتوگو مربوط به سال ۱۳۹۵ است و در بدو ورود، با نظرات بسیار مختلفی مواجه شد.
از سید حسن اسلامی، پیش از این نیز کتابی با عنوان «رؤیای خلوص» انتشار یافته بود که در کنار گزارش و بررسی اصول مکتب تفکیک، به نقد مکتب تفکیک از منظر اخلاقی پرداخته بود؛ بیآنکه به درستی یا نادرستی آموزههای مذکور بپردازد. همین رویکرد را دستکم در بخشی از کتاب «سودای تفکیک» هم میتوان دید که سید حسن اسلامی، صرفنظر از پذیرفتن یا نپذیرفتن دلایل مکتب تفکیک در رد فلسفه، مقصود خود را بررسی قوت دلایلی معرفی میکند که ضد فلسفه اقامه شده است؛ چنانکه در مقدمه کتاب هم تصریح کرده است که «مسأله و دغدغه من، امکان یا عدم امکان تفکیک حوزههای معرفتی نبوده است؛ بلکه عمدتاً بحث روشمندی و بیروشی در طرح مدعیات مختلف است که مسیر فکری و قلمی مرا تعیین میکند».
سودای تفکیک، به رغم نقاط قوت بسیار، و از جمله همین پای فشردن بر اخلاق تفکر و پژوهش، و فراهم کردن گزارشی روشن از میزان پایبندی اصحاب تفکیک به اخلاق و روش تفکر و تحقیق، اما حاوی نقاط ضعفی است که آن را دستکم نیازمند اصلاحات میسازد. از برخی همپوشانیها و تشابههای «رؤیای خلوص» با «سودای تفکیک» که بگذریم، خوانندهی کتاب اخیر، علاوه بر آشنایی با کلیاتی درباره رویکردهای نظری مکتب تفکیک، با گزارشی روشن مواجه میشود که نمونههای متعددی از اشتباهات یا مغالطات روشی را پیش چشم او میگذارد؛ از جمله مواردی از انتساب برخی فلاسفه به مکتب تفکیک یا انتساب نادرست برخی سخنان به چهرههای مشهور در ضدیت با فلسفه. از همین جمله است تلاش سید حسن اسلامی، برای نقض دلایل اصحاب مکتب تفکیک، در مخالفت با فلسفه.
با همه آنچه گفته شد، در «سودای تفکیک» میتوان سه ضعف اساسی یافت:
۱. ناکافی بودن تلاش نویسنده در تبدیل مقالات پراکنده به یک کتاب منسجم و یکدست.
۲. استفاده از ادبیاتی که «سودای تفکیک» را واجد نقدهایی از جنس نقدهای سید حسن اسلامی به اصحاب تفکیک میسازد؛ اتکا به زبان جدلی، و در مواردی، به کارگیری ادبیاتی نهچندان اخلاقی. از آنجا که سید حسن اسلامی، رویکرد خود را نقد از منظر اخلاق و روش پژوهش میداند، دقت بر این موارد در نوشته وی، میتواند ادامه کار وی تلقی شود.
۳. تکرار عبارات، مضامین و حتی جملهها در نقاط مختلف کتاب؛ به صورتی که برخی مضامین تا سه بار تکرار شدهاند.
جاده ناتمام مقالات پراکنده تا یک کتاب منسجم
چنانکه گفته شد، «سودای تفکیک»، حاصل جمعآوری ۱۳ مقاله و یک مصاحبه سید حسن اسلامی درباره مکتب تفکیک است. هرچند وی در مقدمه کتاب، تلاش کرده است توضیح دهد که مقالات، گرچه در هدف مشترکند، اما ساختار و محتوای نسبتاً مستقلی دارند؛ تا آنجا که ممکن است شاهد تداخل یا تکرار مباحث باشیم. وی البته این توضیح را هم اضافه کرده که در بازنگری مقالات، سعی کرده تا حد امکان، مطالب مشترک را خلاصهسازی کند؛ گرچه خود وی نیز معتقد است چهبسا همچنان برخی مباحث همپوشانی داشته باشند.
به رغم همه توضیحاتی که سید حسن اسلامی ارائه کرده، اما فاصله مقالات جمعآوریشده در کتاب، با یک کتاب منسجم چنان زیاد است که شاید نیاز به بازنویسی کتاب، دور از ذهن نباشد. برای نمونه، چهارمین مقاله، یعنی «ققنوس فلسفه؛ روششناسی مکتب تفکیک»، و پنجمین مقاله، «ده اصل روشی مکتب تفکیک»، ساختار و محتوای مستقلی ندارند، و حداکثر مقاله اخیر را میتوان نسخهای بهروز شده از مقاله اول دانست که در مقاله اول، تنها ۴ مورد از روشهای نظری مکتب تفکیک، نقل و نقد شده، اما در مقاله دوم، این موارد به ۱۰ رسیده و نقدها نیز ارتقا یافتهاند.
از برخی همپوشانیها و تشابههای «رؤیای خلوص» با «سودای تفکیک» که بگذریم، خوانندهی کتاب اخیر، علاوه بر آشنایی با کلیاتی درباره رویکردهای نظری مکتب تفکیک، با گزارشی روشن مواجه میشود که نمونههای متعددی از اشتباهات یا مغالطات روشی را پیش چشم او میگذارد؛ از جمله مواردی از انتساب برخی فلاسفه به مکتب تفکیک یا انتساب نادرست برخی سخنان به چهرههای مشهور در ضدیت با فلسفه. از همین جمله است تلاش سید حسن اسلامی، برای نقض دلایل اصحاب مکتب تفکیک، در مخالفت با فلسفه.
علاوه بر نمونه مذکور، «سودای تفکیک» از ابهام رنج میبرد؛ چرا که خوانندهی کتاب، دستکم در ابتدای آغاز بخشها، نمیتواند دریابد که دلیل حضور هر کدام از مقالات در این کتاب چیست؛ برای نمونه، بخش شخصیتها که با مقالهای درباره نسبت میرزا جواد تهرانی و مکتب تفکیک آغاز میشود، گرچه در اولین مقاله، هدف مقاله و ربط آن به کتاب «سودای تفکیک» بیان شده، اما در دو مقاله دیگر، یعنی «طباطبایی و دفاع از منزلت عقل»، و «آشتیانی و سنت فلسفهستیزی»، علاوه بر آنکه در صفحات ابتدایی مقاله، اشارهای به نسبت این مقالات و مکتب تفکیک نشده، در متن آن نیز چندان صراحتی در این باب دیده نمیشود. در مقاله «طباطبایی و دفاع از منزلت عقل»، تلاشهای علامه طباطبایی در برابر نگرشهای عقلستیزانه یا عقلگریزانه، گزارش شده است، و مکتب تفکیک چندان مورد تصریح قرار نگرفته است؛ گرچه از قلم هم نیفتاده است.
همین ابهام، در دو مقاله «آیا قیاس فقهی همان قیاس منطقی است» و «رتوش واقعیت»، تا حد زیادی دیده میشود؛ چرا که بر خلاف آنکه در نقد کتاب «الاهیات الهی و الاهیات بشری»، توضیحی هرچند اندک درباره نسبت کتاب مذکور و مکتب تفکیک داده شده، اما در ابتدای مقاله «قیاس فقهی»، توضیحی در این باب دیده نمیشود و خواننده باید به تدریج و در خلال خواندن مقاله، دریابد که ارتباط کتاب مسأله قیاس با مکتب تفکیک چیست.
آغشتگی به جدل و خطابه
«سودای تفکیک» گرچه خود سودای نقد اخلاقی و نقد روشی دارد، اما گاه به همان آسیبهایی دچار شده است که اصحاب تفکیک را از آن بازمیدارد. گرچه تعداد چنین مواردی اندک است، اما میتواند سودای تفکیک را از اثری موشکافانه و دقیق که پروای صدق دارد، به مواجههای جدالی شبیه سازد که تنها در پی اسکات خصم است.
برای نمونه، در صفحه ۱۰۱ کتاب، به گفتاری از هوشی مین، اولین رئیس جمهور در جمهوری دموکراتیک ویتنام اشاره شده که: «تاریخ را نباید نقل کرد؛ باید آن را خلق کرد». سید حسن اسلامی سپس اضافه کرده است که «به نظر میرسد این فرمول به نیکی به وسیله این کسان به کار گرفته شده است…». این یادداشت هم، همانطور که سید حسن اسلامی در صفحه ۸۸ کتاب خود تأکید کرده، «در پی فهم و تحلیل و بررسی» است؛ نه لزوماً اثبات یا رد مدعا. بر همین اساس، حتی اگر همه یا برخی از اصحاب مکتب تفکیک، چنان باشند که در کتاب «سودای تفکیک» آمده، اما انتساب خلق تاریخ به تفکیکیان، خارج از حوزه «بررسی قوت دلایل» آنان در برابر فلسفه است و بیشتر به کار محاکمه آنان میآید، تا نشان دادن ضعف دلایل و مستندات.
نمونه دیگری از ادبیات جدال در «سودای تفکیک» را میتوان در پاسخ سید حسن اسلامی به اصحاب تفکیک در استناد به رأی ابن خلدون برای مخالفت با فلسفه دید؛ آنجا که در نقد اتکای مکتب تفکیک به مخالفت ابن خلدون با فلسفه، به جای آنکه همین اتکا و استناد را به نقد بکشد، به باورهای دیگر ابن خلدون اشاره میکند تا سستی اتکای مکتب تفکیک به ابن خلدون را نشان دهد. سید حسن اسلامی، انکار آموزه مهدویت از سوی ابن خلدون، امکانناپذیری ظهور مهدی(ع) در نظر او و نیز مخالفتش با قیام سیدالشهدا(ع) را مورد اشاره قرار داده تا این سؤال را مطرح کند که مکتب تفکیک چطور به رأی چنین فردی در مخالفت با فلسفه اتکا میکند؟ اسلامی گرچه تصریح میکند که مخالفت ابن خلدون با شیعه و امامت و مهدویت، لزوماً نادرستی داوریاش درباره فلسفه را به دست نمیدهد، اما اتکا به رأی او را توسط کسانی که «خورشید مغرب مینویسند و مهدویت را از ارکان اعتقادی خود میدانند»، چندان موجه نمیداند (ص۱۱۴-۱۱۶). ادبیات «سودای تفکیک» در این مورد و مواردی دیگر، آغشته به روشهای خطابی، جدلی و سرزنشآمیز شده است؛ ادبیاتی که گاه دستکم در پایینترین سطوح، حاوی نوعی حمله شخصی است.
تکرار زیاد، پیشدرآمد ملال
بسیاری از مضامین و حتی گاه جملات کتاب، در نقاط مختلف تکرار شده و علاوه بر آنکه به حجیمشدن کتاب انجامیده، موجب ملالآور بودن آن شده است. برخی تکرارها هم از آنجا که حاوی جملات یا عبارات غیرعلمی و سست اصحاب مکتب تفکیک است، ظاهری آزاردهنده به متن داده است. از جمله اشاره به استعاره بوییدن عذره که همان یک بار ذکر آن در صفحه ۱۶۳ کتاب، کافی مینماید و هیچ نیازی به تکرار آن نیست.
داستان صفدی و اشاره به این سخن او که «انتقال فلسفه به هر کشوری مایه تباهی آن میگردد»، و اتکای اصحاب مکتب تفکیک به آن، دستکم سه بار، به طور خلاصه یا مفصل در کتاب آمده است (صص۷۳، ۱۳۷ و ۲۷۲). بررسی حدیثی که در نقلی منسوب به میرزای اصفهانی، از امام زمان دانسته شده و از منظر وجود کلمات «مساوق» و «معارف» در آن، نقد شده است، دستکم در سه جای کتاب ذکر شده است (صص۱۴۴-۱۴۹، ۹۲-۹۲ و ۲۷۶-۲۷۷).
تکرار نقد اتکای اصحاب تفکیک به رأی ابن خلدون در صفحات ۱۱۴ و ۱۸۴، اشاره به داستان برآمدن ققنوس در صفحات ۳ و ۲۹۷، استناد به پاسخ علامه طباطبایی درباره ردّ باورهای فلاسفه درباره طبیعیات از سوی کشفیات جدید در صفحات ۱۱۱-۱۱۲، ۱۸۴ و ۲۲۸، و همچنین توضیح اتکا به مغالطه منشأ در یونانی انگاشتن فلسفه از سوی اصحاب تفکیک، در صفحههای ۱۳۹ و ۱۶۷، برخی دیگر از موارد تکرار در کتاب «سودای تفکیک» است.
منبع مباحثات
مطالب مشابه