تازه های کتاب
تازه های انتشارات کتاب ناب
بایسته های فرهنگ
سازمان های فرهنگی
- چابک سازی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
- تمدید مهلت ارسال آثار به چهلودومین جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
- انتصاباتی ارزشمند در وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی
- نگاهی به برنامه های وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی در دولت چهاردهم
- مصوبات جلسه 660و661 هیات انتخاب و خرید کتاب
- خرید کتاب، پس از حدود2سال تعطیلی خرید! سیدمحمدکاظم شمس
- کارنامه معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ در دولت سیزدهم
مسائل نظری
حوزه علمیه
دانشگاه
- انتشار کتابهای فقهی درباره مسائل روز
- گزارشی از حضور استاد احمد مبلغی در مجمع جهانی فقه اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ظرفیتها و چالشهای استفاده از فقه در تقنین
- حجاب امری اجتماعی، با امکان قانونگذاری
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- کسانی که در اصول تابع دیگران باشند، نباید خود را مجتهد بدانند
- تمدید مهلت ارسال اثر به پنجمین دوره انتخاب کتاب برگزیده دانشگاهی
- بازسازی منابع تاریخی مفقود شیعه
- رتبهبندی علمی دانشگاهها، پژوهشگاهها و مؤسسات آموزش عالی وابسته به حوزه علمیه قم
- انتصاب ریاست نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها
- ۱۳ دانشگاه ایرانی در جمع هزار دانشگاه برتر دنیا
- ضرورت پردازش دادههای علمی و کتابخانهای
- دکتر محسن جوادی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
علمی آموزشی
علمی پژوهشی
هنر
- وضعیت فلسفه در سده اخیر حوزه علمیه قم
- فقهی که بخواهد نظریهپرداز باشد، در بستر درسهای تخصصی و پژوهشهای آزاد شکل میگیرد
- ضرورت پرداختن به مکتب فقهی و اصولی امام خمینی (ره)
- قطب فرهنگی اسلام «عقل» است
- مدیر حوزه های علمیه خواهران کشور انتخاب شد
- جامعه الزهراء س یادگاری پربرکت از حضرت امام ره
- تغییر و تحول در نظام آموزشی حوزههای علمیه
اخبار و مسائل کتاب
نقد و معرفی کتاب
- برگزیدگان همایش بیست و پنجم کتاب سال حوزه
- صدور پروانه فعالیت کتابفروشان
- مصوبات جلسات 645 تا 647 هیات انتخاب و خرید کتاب
- علیرضا مختارپور، رئیس کتابخانه ملی و مهدی رمضانی، سرپرست نهاد کتابخانههای عمومی کشور شد
- بررسی برگزاری نمایشگاه حضوری 1401
- مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران و اعضای هیئت علمی چهاردهمین دوره جایزه جایزه ادبی جلال آلاحمد منصوب شدند
- انتصاب مدیر کل تازه دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی
اقتصاد
اجتماعی
- باید امید آفرینی کنیم
- طرح اصلاح قیمت بنزین می توانست بهتر از این اجرا شود
- خواستار استمرار معافیت مالیاتی اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه هستیم
- در عرصه جنگ اقتصادی، به طور قاطع دشمن را عقب می زنیم
- دولت خسته نیست
- فعالیت 11 هزار و ۹۰۰ رسانه دارای مجوز در کشور
- افرادی که نفوذ پیدا می کنند داغترین شعارهای حاکمیتی را میدهند
- وفاق ملی ضرورت تداوم انقلاب اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ثبتنام بیمه درمان تکمیلی اصحاب فرهنگ، هنر، رسانه
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترجوادی
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترصالحی
- نگاهی به اندیشه آیت الله هاشمی رفسنجانی ره
1393/10/30 22:39
مشکلی اصلی پژوهش، ضعف ما در توحید است
پرونده پژوهش در حوزه/ ۶ مشکلی اصلی پژوهش، ضعف ما در توحید است حجت الاسلام والمسلمین محمدکاظم شمس: مهمترین معضلی که داریم این است که علیرغم همه کارهایی که شده، یک مقدار توحیدمان ضعیف شده […]
پرونده پژوهش در حوزه/ ۶
مشکلی اصلی پژوهش، ضعف ما در توحید است
حجت الاسلام والمسلمین محمدکاظم شمس: مهمترین معضلی که داریم این است که علیرغم همه کارهایی که شده، یک مقدار توحیدمان ضعیف شده است و هدفمان را گم کردهایم. آقای شوشتری، صاحب «قاموس الرجال»، بدون امکانات و یکتنه این کار بزرگ را انجام داده است، ولی ما این مؤسسات را درست کردهایم و به تعبیر آقای رحیمپور ازغدی ساختمان درست کردهایم، بعد طبقه چهارم سرویس میدهد به طبقه دوم و طبقه دوم سرویس میدهد به طبقه ششم و همین طور طبقه طبقه دور هم میگردند.
حجت الاسلام والمسلمین محمدکاظم شمس، از سالهای دور در یکی از مراکز انتشاراتی حوزوی حضور داشته است و خصوصا این حضور در برههای از زمان بود که مسائل پژوهشی در حوزه، در حال سامان یافتن بود. در فاصله سالهای ۷۳ تا ۸۹ که وی مسئولیت انتشارات بوستان کتاب را به عهده داشت، خیلی از مراکز علمی و پژوهشی حوزوی تشکیل شد و خیلی از کارهای پژوهشی در حوزه به وجود آمد. البته اینکه این کارها تا چه اندازه مفید بوده، ابتدای کلام است، ولی به هر حال، مسائل پژوهشی در این دوره، روشمند شد. از طرفی اغراق نیست اگر بگوییم بوستان کتاب، در زمان مدیریت وی از یک انتشارات معمولی به یک انتشارات پیشرفته از جهات مختلف تبدیل شد. بر همین اساس گفتگویی با وی ترتیب دادیم تا به عنوان کسی که ۱۶ سال در رأس یکی از مراکز اصلی انتشارات پژوهشی حوزوی بوده است، مسائل مربوط به پژوهش حوزه را نقد کند.
مباحثات: به عنوان اولین سؤال، وضعیت پژوهشی حوزه در دو دهه اخیر چه امتیازها و آسیبهایی داشته و بر اساس تجربیات حضرتعالی، چه برنامههایی باید باشد تا وضعیت فعلی آن بهتر شود؟
ابتدا باید به تعریف پژوهش در حوزه پرداخت و مشخص کرد که پژوهش و تألیف چه رابطهای با همدیگر دارند و آیا قرار است از همدیگر تفکیک شوند، یا اینکه باید پژوهش را به معنای اعم بگیریم که شامل تألیف هم بشود. چون این دو با همدیگر تفاوت دارند و تفاوت در تعریف، ثمرهای متفاوت نیز به دنبال خواهد داشت. یعنی اگر پژوهش را بخشی از کار تألیفی تلقی کنیم، از نظر نوع ورود به مطلب، هدفی که دنبال میکند و نتیجهای که میگیرد، کاملا متفاوت خواهد بود.
شاید مدلهای دانشگاهی و البته مدلهای غربی، روش و تعریف دیگری از پژوهش داشته باشند و نتایج متفاوتی بگیرند. اما به هر حال پژوهش در حوزه معنای خاص خود دارد که در حقیقت به معنای بررسی کردن هدفی موردنظر، بر اساس شیوه و اصولی متفاوت است. مثلا فرض کنید وقتی در همین کتب درسی و بحثهای علمی حوزه گفته میشود: «و التحقیق ذلک …». یعنی شخص میخواهد مسئله را مطرح کند و بر اساس اصول و ضوابطی که بر آن علم حاکم است، آن مسئله را بررسی نماید، جوانبش را بسنجد و نهایتا به نتیجه برسد. پژوهشهای حوزوی تا حدی به این صورت است که میخواهند موضوع را بررسی کنند.
۳۶۰ هزار کتاب دینی؛ ۲۰ هزار چاپ مجدد
اما پژوهشهای دیگری هم داریم که قرار است به دست مخاطب برسد. یعنی به صورت کتاب یا مقاله منتشر شود و در اختیار مخاطب قرار گیرد. بدون تردید، میان امروز و سالهای پیش از انقلاب و سالهای اول پس از انقلاب، تفاوت جدی وجود دارد و اکنون با آن روز اصلا از نظر کمیت و تعداد، قابل قیاس نیست. در افتتاحیه نمایشگاه حوزه دین که از ۱۱ تا ۲۰ دی در قم برگزار شد، آقای سید عباس صالحی معاون فرهنگی ارشاد، آماری ارائه دادند که اگر اشتباه نکنم پس از انقلاب اسلامی، ۳۶۸ هزار عنوان کتاب دینی منتشر شده است. آمار بسیار بالایی است.
نقطه عجیبی ولی در این آمار وجود دارد که اگر اشتباه نکنم، طبق گفته ایشان، تنها ۲۰ هزار عنوان از این عناوین به چاپ دوم رسیده است. این خیلی آمار وحشتناکی است. ایشان بعضی از حوزههای فعال را هم اسم برد که مثلا در قم، ۱۰ ناشر فعال در زمینه عناوین دینی وجود دارد و نام بوستان کتاب در صدر بود که بیش از ۴ هزار عنوان از آن کتابها، متعلق به بوستان بود.
این آمار، قابل توجه است. همین آمار در سالهای اول انقلاب، دو رقمی بوده است و از نظر کمیت، رشدی که اتفاق افتاده شدیدا چشمگیر است. حتی با لحاظ جمعیت آن زمان کشور که به نوعی میزان نیاز جامعه را نشان میدهد، همچنان تفاوت الان با آن روز، قابل مقایسه نیست.
در زمینه مجلات هم به همین صورت است که در آن زمان سه یا چهار مجله چاپ میشده ولی الان بیشتر از ۱۰۰ مجله منتشر میشود. یعنی حتی اگر با نرخ رشد جمعیت هم بسنجیم، همچنان رشد تعداد مجلات، بسیار بیشتر از نرخ رشد جمعیت است.
معضل مخاطبشناسی؛ مهمترین ضعف پژوهشی
ولی مهمترین معضلی که با آن درگیریم، معضل مخاطبشناسی است. ضعف بزرگ ما در کارهای پژوهشی حوزوی و پژوهشهای دینی، همین معضل عدم شناخت مخاطب است. شاید اگر بخواهیم منشأ روانشناختی آن را بررسی کنیم، احتمالا به شیوه تبلیغی تشیع برمیگردد که معمولا بر اساس منبر و به صورت شفاهی بوده است. شیوه شفاهی، معمولا برای مخاطب عمومی و سطح سواد عمومی است. کسی که منبر میرود میخواهد اگر ۵۰ دقیقه فرصت صحبت دارد، هر پنج دقیقهاش را صرف یک گروه از مخاطبان خود کند و خلاصه کاری کند که همه سطوح مخاطبانش بتوانند از این سخنرانی ۵۰ دقیقهای بهرهمند شوند. شاید همین روش، تبدیل به یک عادت ثانویه شده باشد که وقتی آقایان میخواهند دست به کار پژوهشی و تألیف هم بزنند، سعی میکنند متنشان به گونهای باشد که همه بتوانند از آن متن بهره ببرند.
یکی از چیزهایی که در بوستان کتاب، مورد سختگیری همیشگی ما بود و اجازه نمیدادیم که از آن تخطی شود، همین بود که ابتدا باید مخاطب کتاب مشخص شود. یعنی مهم بود که پژوهش شما قرار است به چه هدفی برسد. البته یک انسان عاقل، نباید غیر از این کاری بکند. وقتی مخاطب شناخته شود، بیان متفاوت میشود. وقتی روشن شود که مثلا مخاطب، یک مخاطب تحصیلکرده و با سواد بالاست، دیگر احتیاجی به توضیح درباره خیلی چیزها نیست. همچنین اگر مخاطب، یک گروه عمومی باشد، یک سری اصطلاحات تخصصی را به کار نمیبریم.
نیاز مخاطب را نمیدانیم
همین طور که به مخاطب توجه نشده است، نیازشناسی درستی هم برای مخاطب انجام نمیشود. طبیعتا وقتی مخاطب را در نظر نگیریم و شیوه استدلال و بیان و روش مناسب برای رساندن مفهوم به او را ندانیم، و وقتی نمیدانیم مخاطب قرار است چه بهرهای از این کتاب ببرد، کار به گونهای منتشر میشود که یا برای مخاطب خستهکننده میشود، یا آن را نمیفهمد.
در چند سال آخر که در بوستان کتاب بودم، این مسئله را دقیقا در صفحه دوم هر کتاب ذکر میکردیم که مخاطبش کیست. گروههای مخاطب را هم به تخصصی، عمومی، کودک و نوجوان، و همه لایههای مختلف سنی دستهبندی کرده بودیم. تخصصیها هم دو دسته بودند: تخصصی اساتید و دانشگاهیان، تخصصی طلاب حوزه علمیه. خلاصه اینکه کار به گونهای بود که اگر کسی کتابی به دست میگرفت که مثلا درباره شناسایی منابع حدیث بود، کاملا در ابتدای آن مشخص شده بود که کتاب را برای مخاطب تخصصی منتشر کردهایم یا برای مخاطب عمومی.
متأسفانه ما نیاز مخاطب را نمیدانیم و متوجه نیستیم که چه مطلبی را باید برای او بیان کنیم. اگر این نیاز را شناسایی کنیم، طبیعتا اولویتها از دل نیاز بیرون میآید. اینکه مشاهده میکنیم گاهی به پژوهشهایی دست زده شده که نتیجهاش بیخاصیت بوده، به همین سبب است.
کار بزرگ؛ تعیین اولویتهای پژوهشی
کار بسیار بزرگی در معاونت پژوهش انجام شده و اولویتهای پژوهشی در فقه را معین کردهاند. بنده این کتاب را با خودم به یک برنامه تلویزیونی بردم و آن را معرفی کردم. انصافا کار ارزشمندی است و البته همچنان باید تقویت شود. به آقای عماد هم گفتم و ایشان گفت اگر بودجه باشد، این کار را ادامه میدهند. البته این اثر در محدوده یک موضوع انجام شده و باید موضوعات دیگری نیز بررسی شود. علاوه بر اینکه میدان تحقیقشان خیلی دامنه دقیقی نبوده است. یعنی نیاز دستگاههای مصرفکننده تحقیق را بررسی کردهاند و مثلا مشخص کردهاند که مسائل مبتلیبه سازمان بهزیستی یا سازمان هلال احمر یا صدا و سیما چیست.
اشکال دیگر آن کار این است که از زاویه نگاه آن سازمانها بررسی کردهاند. اینکه حالا درک آن سازمانها از مسائلشان درست بوده یا نه، خودش محل تأمل است. ولی به هر حال، کار بسیار بزرگی است و الان وضعیت به گونهای است که پایاننامههای حوزوی وارد موضوعات با اولویت بیشتر میشوند. در این پژوهش، سه سطح اولویت نیز مشخص شده تا طلبهای که میخواهد پایاننامه بنویسد و دنبال موضوع میگردد، بتواند موضوع مفیدی انتخاب کند و نتیجهاش هم قابل استفاده باشد.
انتظار هم نیست که با توجه به امکانات موجود، از تکتک طلبهها بخواهیم خودشان اولویتها را تشخیص دهند و نیازها را بسنجند. بنابراین سازمانها و نهادهایی که متولی این امور هستند، باید چنین خدماتی را هم ارائه کنند. با انجام چنین کاری، هم مؤسساتی که میخواهند حمایت کنند و هم طلبهای که میخواهد تحقیق را انجام دهد، تکلیف خود را میدانند.
مباحثات: با توجه به اینکه شما در این چند سال، هم بر تولید و هم بر انتشار کتب، نظارت داشتهاید، طبیعتا مستحضر هستید که ایرادهای زیادی در متن و محتوا و روش تحقیقها وجود دارد. آیا اصلا توجهی وجود دارد که یک روش معیار و استاندارد برای پژوهش در نظر گرفته شود؟ یا اینکه همچنان با همان سبک سنتی و قدیمی انجام میشود؟ آیا شما هم با این مشکل مواجه بودهاید؟ و اگر بله، آیا در این چند سال تدبیری برای آن در نظر گرفته شد؟
بله. یکی از معضلاتی که الان با آن مواجهیم، همین فقدان روش و معیار تحقیق است. یک تحقیق را میشود به صورت ساده و با استفاده از منابع دستچندم انجام داد، ولی همان تحقیق را اگر با استفاده از منابع دستاول انجام دهیم، نتیجه کاملا متفاوت خواهد بود. گاهی هم البته بیصداقتیهایی انجام میشود و پژوهشگر از همان منبع اصلی نقل میکند، ولی در واقع به منبع اصلی رجوع نکرده است.
طبیعتا وقتی پژوهشگر مستقیما به منبع اصلی رجوع میکند، خیلی از مسائلی که مستند نیست، شناسایی میشود. بسیاری از نابهنجاریهایی که امروز در پژوهشها داریم به همین دلیل است که از منابع غیر اصیل نقل میشود و در واقع، مطلب نقلشده ریشهای ندارد. گاهی حتی دیده شده که مطلبی را به یک روزنامه مستند میکنند. مثلا تحقیقی داشتهایم که واقعه کربلا را بررسی کرده است و یک جا به روزنامه کیهان در تاریخ فلان روز ارجاع داده است! رجوع به منابع اصلی باعث مصونیت محقق از خطا میشود.
البته امروز با امکاناتی که فراهم شده و فناوریهایی که در خدمت این امور قرار گرفته، کار راحتتر شده است. اطلاعات مورد نیاز، به نرمافزارهای مختلف داده شده و کار بسیار آسانتر انجام میشود. کلیدهای مختلفی درست شده و مثل «سفینه البحار» که کار را برای محققان راحت کرده بود، راه دستیابی خیلی راحتتر شده است.
باید به منبع اصلی مراجعه کنیم
این امکانات علیالقاعده کار را آسان و دسترسیها را سریعتر کرده است. ولی نباید باعث شود که پژوهشگر وقت کمتری صرف پژوهش خود کند. به عنوان مثال، قبلا اگر برای جمعآوری فیشها و تألیف یک کتاب، ۱۰۰ ساعت وقت صرف میشد و حالا با وجود امکانات جدید، همان کار را میتوان با صرف ۱۰ ساعت انجام داد، محقق باید اضافه وقتش را صرف فکر بیشتر و مشخص کردن نقشه راه تحقیق خود کند. باید ببیند از چه جهتی میخواهد حرکت کند، کارها و اطلاعاتش را دستهبندی و بررسی کند و ببیند آیا روشی که در پیش گرفته، او را به هدفش میرساند یا خیر. باید تصمیم به این صورت باشد که اگر قرار بود ۱۰۰ ساعت وقت بگیرد، باز هم همان ۱۰۰ ساعت را صرف کند و این وقت اضافه باعث شود که کار بهتری ارائه کند.
گاهی خطایی که مثلا یک تایپیست انجام داده و یک آدرس را اشتباه زده، تا آخر در همه کتابهای بعدی منتشر میشود. در همین دانشنامه امام هم من همین را به بعضی از دوستان گفتم که درباره این نرمافزار، این تذکر را برخی از دستاندرکاران دادهاند که باز در بعضی از موارد وقتی از نرمافزار استفاده میکنیم، نباید اعتماد صد در صد اعتماد کنید. کافی نیست که بگویید مثلا چون نرمافزار نور این آدرس را داده، پس این مطلب حتما در کتاب کفایه جلد فلان مطرح شده است. نباید اکتفا کنیم و خودمان باید برویم و به منبع اصلی مراجعه کنیم؛ چون ممکن است اشتباهی صورت گرفته باشد. برای اعتماد و اینکه انسان مطلبی را مستندا بیان کند، باید مطمئن شود که از سرچشمه اصلی درست منتقل شده است. متأسفانه این امکان باعث شده که بسیاری از پژوهشهایی که امروزه منتشر میشود، در حد یک سری کپی باقی بماند و محقق در واقع، مثل چسب و قیچی سابق عمل کند.
در نگارش هم متأسفانه اشکالات و خطاهای اینچنینی به خطاها اضافه شده است. فرصتهای جدید و امکاناتی که اضافه شده باید زمینه را فراهمتر کند، ولی متأسفانه باعث آسیبهایی نیز شده است. متأسفانه چه بسیار کتابهایی که امروزه منتشر میشود که فقط چیزهایی درباره یک موضوع سرچ کردهاند و به هم چسبانده و تبدیل به کتاب کردهاند.
شاید یکی از دلایلی که گاهی وقتها بعضی از کتابها مورد استقبال و استفاده عمومی قرار نمیگیرد، همین باشد که پژوهشگر به جای اینکه وقت اضافی خودش را صرف تقویت اثر کند و حالا که به برکت امکانات جدید، وقتش آزاد شده، از تتبع و جستوجوی بیشتری استفاده کند و دقت بیشتری روی مطلب خرج کند، همان طور کار را در وقت کمتری تمام میکند و آن را روانه بازار نشر میکند. و بدین صورت، امکانات بیشتر باعث ضعف در کار نهایی میشود.
شیوه بیان نیز از مسائل مهمی است که نسبت به قبل، بهتر شده است. علت هم دارد. زیرا قدیم مرسوم بود که خیلی از طلبهها حتی تا کلاس ششم ابتدایی هم درس نخوانده بودند و همان طور وارد حوزه میشدند. اما الان حوزه تحول پیدا کرده و حداقل از دیپلم میپذیرند. البته اخیرا گویا مجددا از سوم راهنمایی نیز پذیرش دارند. ولی به هر حال معمولا طلبههای امروز در حد نوشتن برای مخاطب فارسیزبان، آشنایی با نگارش دارند. این موارد نیز ذیل مبحث مخاطب و تأثیرگذاری بر او میگنجد. وقتی میخواهیم مطلبی را برای یک مخاطب بیان کنیم، باید با بیانی آن را ارائه کنیم که مورد فهم او قرار بگیرد. هر چقدر این ارائه بهتر و زیباتر باشد، بیشتر مورد توجه مخاطب قرار میگیرد و اقبال بیشتری به آن میشود. گرچه در برخی موارد که خواندن یک کتاب برای مخاطب، اجباری و الزامی باشد، ناچار میشود که از کتاب استفاده کند، ولی به هر حال در غیر این موارد، مورد اقبال قرار نمیگیرد.
مباحثات: کتابی توسط معاونت پژوهش حوزه منتشر شده که نمایهای از پژوهشگاههای حوزوی است. این کتاب بیش از ۵۰۰ مرکز پژوهشی حوزوی و مؤسسات نیمهپژوهشی را نام برده است. طبیعتا این پژوهشکدهها سالیانه بودجههای خاصی هم دارند. حتی اگر هر کدام از اینها بودجه اندکی هم داشته باشد، سرجمع رقم قابل توجهی میشود. ولی متأسفانه تولیدات پژوهشکدههای حوزوی، در مراکز دانشگاهی چندان مورد اعتنا نیست؛ چون گاهی کیفیت کار به گونهای نیست که آنها قبول کنند. از طرف دیگر، گاهی یک مطلب را از جایی کپی میکنند و در شبکهّهای اجتماعی منتشر میکنند و شدیدا مورد استقبال مخاطب قرار میگیرد. نظر شما در این زمینه چیست؟
یکی از معضلاتی که در کارهای حوزوی و کارهای دینی وجود دارد، سرقتهای ادبی است. در فضای دانشگاهی ما از قبل وجود داشت و حالا در حوزه هم به وجود آمده است. این هم شاید از عوارض فضای دیجیتال باشد که کار را راحت کرده است. قبلا شاید یک فرد به این کار وسوسه نمیشد، چون سختتر بود ولی الان چون کار خیلی راحت شده است، زودتر وسوسه میشود. موتور جستوجوی گوگل هم که دیگر تبدیل به یکی از معجزات پژوهشی شده است.
قضیه سرقت ادبی، خیلی جدی است. یک بار یک نفر کتاب معاد آقای قرائتی را آورده بود و میخواست به اسم خودش منتشر کند. یکی از مسئولان ما فهمیده بود. میگفت حس کردم مطالب کتاب برای من آشناست. خلاصه این سرقتها قبلا به طور کلی بود و حالا به صورت جزئی ادامه دارد.
مباحثات: شیوه جدید سرقت این است که بعضی از کتابها را که به زبانهای دیگر نوشته شدهاند میخوانند و بدون اینکه بگویند این مطلب را از کجا به دست آوردهاند، آن را به عنوان دیدگاه خود مطرح میکنند.
متأسفانه این کار در میان دانشگاهیان ما فراوان است. این هم از عوارضی است که اگر جلو آن را نگیریم، آسیب زیادی میزند. به نظر میرسد یکی از راههایی که میتواند جلو این سرقتها را بگیرد، همین نقد کتاب است. چون همیشه با نصیحت و این طور چیزها که نمیشود مشکل را حل کرد و مثلا شخص را به معاونت تهذیب حوزه معرفی کنیم. بنابراین باید به روشی عمل کرد که فرد، بازدارندگی درونی پیدا کند. یکی از روشهای خوب ایجاد چنین بازدارندگیهایی، برگزاری جلسات نقد است.
حتی لازم نیست که حتما به صورت مستقیم باشد و اگر کسی غفلتی کرده، او را رسوا کنیم. همین که اثر او حلاجی شود و درباره آن بحث شود و گفته شود که آن مطلب در جای دیگری گفته شده است، برای او خودبازدارندگی به وجود میآید و از آن پس، اشخاص خودشان رعایت میکنند و احساس میکنند که اگر بخواهند چنین عملکردی داشته باشد، کتابشان بررسی میشود. حتی اگر این نقدها تیراژ محدود داشته باشد و مثلا حتی اگر سایتی باشد و هزینه آنچنانی برای آن انجام نشود، ولی به هر حال نقد کنند و مثلا نشان دهیم که ۴۰ یا ۵۰ درصد کتاب فلان نویسنده، برگرفته از کتاب دیگری است. حتی اگر این سایت، یک مراجعهکننده داشته باشد، این در بازدارندگی فرد مؤثر است.
این یکی از کارهایی است که معاونت پژوهش حوزه باید به آن بپردازد و باعث مصونیت حوزه و پژوهشگران حوزوی شود. معاونت باید نشان دهد که محافظ پژوهشگران است و اجازه نمیدهد کسی در این خطاها و مسیرهای انحرافی بیفتد.
ولی به فرض اینکه کار محتوایی را به درستی و خوبی انجام داده باشیم، یکی دیگر از معضلات اصلی ما رسیدن این محتوا به دست مخاطب است. این قضیه، سه عرصه دارد که البته بعضی آن را در یک چیز خلاصه میکنند. ویترین، اطلاعرسانی و ترویج و تبلیغ کتاب، سه عرصه متفاوتاند. بعضی همه این سه عنوان را در زیر عنوان «توزیع» میگنجانند. ولی اینها با توزیع متفاوت است. اگر این سه مشکل حل شود، مشکل توزیع هم حل میشود. اگر به این سه عامل توجه نشود، یک کتاب و پژوهش بسیار خوب، مفید و مورد نیاز، حتی اگر مخاطبشناسی و اولویتسنجی هم کرده باشد، باز هم مورد اقبال قرار نمیگیرد. چون نتیجه تابع اخس مقدمتین است. چون این کتاب در ویترین مناسب عرضه نشده و اطلاعرسانی خوبی برای آن نشده و به درستی ترویج و تبلیغ نشده، موفق نمیشود.
۲۰ سال است درباره حل مشکل توزیع حرف میزنیم
اولین نمایشگاهی که پس از شروع مسئولیتم در آن شرکت کردم، نمایشگاه هشتم بینالمللی کتاب تهران بود. آن زمان، وزیر ارشاد آقای میرسلیم بود. از همان زمان معضلی به عنوان توزیع برای کتاب بیان شد و هنوز که هنوز است، همه دارند این حرف را تکرار میکنند. یعنی از سال ۷۴ تا الان این موضوع ادامه داشته است. وزیر ارشاد همان وقت حرفی را زد و از این نوع توصیهها انجام شد. یکی از نهادهایی که بیشترین تأثیر را دارد، وزارت ارشاد است. خندهدار است که چند روز پیش حتی وزیر بازرگانی خواستار بهبود توزیع کتاب در کشور شد!
مشکل اینجاست که ارادهای بر حل این مسئله نمیبینیم. برای همین تاکنون حل نشده است. البته من همیشه طرفدار این بودهام که صنعت کتاب اگر قرار است نجات پیدا کند، باید مستقل شود. من معتقدم کتاب هم صنعت است؛ با همه خصوصیات و ظرافتهای دیگری که در کارهای صنعتی وجود دارد. اگر این صنعت بخواهد خودش را نجات دهد، باید خودش را از وابستگی به دولت نجات دهد. گرچه گاهی باید حمایتهای دولتی هم وجود داشته باشد، ولی اگر این حمایتها همیشگی باشد، تبدیل به معضل، و سبب از بین رفتن کتاب میشود. این حمایتها گاهی تبدیل به مخدر میشود. کتاب هم باید روی پای خودش بایستد و فروشش صرفه داشته باشد و بتواند از نظر اقتصادی، خودش را تأمین کند. باید فرصتهای لازم را برای خودش فراهم کند؛ طوری که به صرفه باشد و افراد بتوانند از این راه درآمد داشته باشند. منظورم این نیست که کسی بیاید در این کار و درآمد آنچنانی داشته باشد، ولی کسی که وارد این بازار میشود، نباید ضرر بدهد، و درآمد حداقلی را هم نداشته باشد و زندگیاش نچرخد. برای اینکه این صنعت بتواند دوام بیاورد، باید این گونه باشد.
از طرف دیگر، یکی از دلیلهایی که میگویم نباید وابسته به دولت باشد این است که متأسفانه دولتها سلیقهای عمل میکنند و در جمهوری اسلامی به این صورت شده است که با تغییر دولت، سیاستهای کشور گاهی ۱۸۰ درجه تغییر میکند و همه چیز عوض میشود. وقتی سیاست به سمتی چرخید که مثلا از فلان کار حمایت نشود، آن کار متوقف میشود. ولی اگر ما تشخیص بدهیم که باید روی پای خودمان بایستیم، اگر آن کمک بود که چه بهتر، ولی اگر نبود هم به راه خودمان ادامه میدهیم. در بعضی موارد، بعضی میگویند اصلا ما این کمکها را قبول نمیکنیم. دیدهام که بعضی از ناشران وقتی دولت میخواسته از آنها خرید حمایتی کند، گفتهاند نمیفروشیم. در واقع یکی از شرطهایشان بوده است که اصلا ما به دولتیها کتاب نمیفروشیم. خلاصه اینکه کسانی که توجه داشتهاند به این مسائل، توانستهاند در این جور موقعیتها موفق باشند ولی بعضی دیگر در دام این غفلتها افتادهاند.
ولی از این مسئله هم اگر بگذریم، مهمترین معضلی که داریم این است که علیرغم همه کارهایی که شده، یک مقدار توحیدمان ضعیف شده است و هدفمان را گم کردهایم. آقای رحیمپور ازغدی هم چندی پیش همین را البته با ادبیاتی نامناسب گفته بود. تلویزیون هم صحبتهایش را پخش کرد. آقای شوشتری، صاحب «قاموس الرجال»، بدون امکانات و یکتنه این کار بزرگ را انجام داده است، ولی ما این مؤسسات را درست کردهایم و به تعبیر آقای رحیمپور ازغدی ساختمان درست کردهایم، بعد طبقه چهارم سرویس میدهد به طبقه دوم و طبقه دوم سرویس میدهد به طبقه ششم و همین طور طبقه طبقه دور هم میگردند.
با کمال تأسف، در دولت قبل رسما اعلام کرده بودند که بودجهای اختصاص داده شده تا این مؤسسات منحل نشوند. عین تعبیر این بود که «فقط حقوق و قبوض را بپردازید». یعنی به هر کدام یک آبباریکه داده شده بود که فتیله خاموش نشود.
طبیعتا سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که شما مگر این مؤسسه را راهاندازی کرده بودید که یک سری کارمند حقوق بگیرند و قبض آب و برقشان را بدهید؟ هدف از این مؤسسه، چیز دیگری بوده است. این است که ما چون هدف را گم کردهایم و فراموش کردهایم که اصلا قصدمان چیست، خیلی از این مشکلات به وجود میآید. قرار بود قصد اصلی ما تبلیغ دین باشد. یعنی تبلیغ دین، یک اصل و هدف برای ماست. ولی باز هم غافلیم و نمیدانیم که از کجا به کجا برویم و در چه فضایی تبلیغ کنیم و چه حرفی را بزنیم. نمیدانیم اجازه طرح چه مسائلی را بدهیم و چه مسائلی را نه. اینها همه به همین معضل برمیگردد.
انبیا هر کدام در دورهای مبعوث شدند و ابتدا خودشان تنها موحد عصرشان بودهاند. همان یک نفر شروع کرده و کمکم شده دو نفر،سه نفر و بیشتر. چون هدف مشخص بوده است. هدفی که ما داریم به دنبال خودمان یدک میکشیم، تبلیغ دین و رساندن آن به مخاطب است. آن هم رساندنی که بدانیم مؤثر است. یعنی باید تابع نتیجه باشیم و بدانیم که روی مخاطب اثر گذاشته است. اگر این را به عنوان هدف غایی خودمان قرار دهیم، خیلی از این مسائل حل میشود.
امکانات بیشتر، سبب غفلت ما شده است
متأسفانه به خاطر مشکلات، بدفهمی و گاهی غفلت، بعضی از امکاناتی که در جمهوری اسلامی و به برکت این فضاها برای ما فراهم شده است، بیشتر سبب غفلت ما شده است. قبل از انقلاب، پژوهشگرانی بودند که زحمت میکشیدند و کار شخصی خودشان را انجام میدادند، مثل مرحوم آقابزرگ که «الذریعه» را نوشته است. مرحوم علامه امینی کار دیگری کرده است. این پژوهشگران یکتنه چنین چیزهایی را خلق کردهاند. یا مثلا کتابخانه آقای مرعشی نجفی را ببینید که برای تهیه هر کتاب، چه زحمتها که نکشیده است. ولی حالا همین را مقایسه کنید با آقازاده ایشان که بودجه دولتی دارد. البته من نمیخواهم ایشان را قدح کنم. ولی میخواهم بگویم آن انگیزهای که آقای مرعشی برای خودش ایجاد کرده بود و چنین کتابخانهای را با آن هدف درست کرده است، حالا که ردیف مستقیم دولتی دارد باید گسترش پیدا میکرد، ولی چنین نشده است.
البته از این جهت هم نباید غفلت کنیم که شیعه قبل از انقلاب، مورد توجه نبود و هجمههای کمتری هم به آن میشد. ولی الان همه دنیا علیه شیعه تبلیغ میکنند. به تناسب این، باید تبلیغ ما چند صد برابر و چند هزار برابر شود تا بتوانیم نسبت به آن پاسخگو باشیم.
شاهد دیگر کمکاری ما این است که وقتی مؤسسه ترجمان مربوط به آقای حداد، بنابر فرمایش آقا که فرموده بودند تولید علم داشته باشیم و ترجمهها را معکوس کنیم راه افتاد، آقایان لیستی را برای ما فرستادند که ما این کتابها را داریم؛ اولا نظر بدهید که این کتابها چطور است و ثانیا ما اینها را انتخاب کردهایم برای ترجمه به زبانهای دیگر، اگر نظری دارید، تکمیل کنید و اگر کتاب بهتری دارید معرفی کنید. با کمال تأسف، از میان همه کتب دینی انتخاب شده در آن لیست، به جز یکی دو مورد، همگی مال قبل از انقلاب بود. این قضیه مربوط به سال ۸۸ و ۸۹ است. این علامتی است که خود آنها هم متوجه شدهاند کتاب خوبی که قابل ارائه به مخاطب خارج از کشور باشد، در دست ندارند. یعنی کتابهایی که منتشر شده، هیچ کدام با آن کیفیت نبوده که قابل ارائه باشد.
البته من معتقد بودم آقایانی که بررسی کرده بودند، در بررسیشان ضعف داشتند. به آنها گفتم کتابهای دیگری هم داریم که خوب و مفید است، ولی شما ضعیف برخورد کردهاید و کتابهای دیگر را پیدا نکردهاید.
هدف را گم کردهایم
اما به هر حال، این قضیه خیلی جدی است. البته این مشکل در خیلی از مسائل سیاسی و فرهنگی ما وجود دارد. معضل اصلی و روانی ما این است که هدفمان گم شده است. برای دستگاه کار کردن، برای فلان رئیس کار کردن و برای پول کار کردن، جایگزین اهداف اصلی شده است. البته شیطان هم کمک میکند و ما توجیه میکنیم که پول گرفتن برای تبلیغ دین اشکالی ندارد. و مثلا حقالقدم رفتن تا پای منبر است، ولی منبر را مجانی میرویم. تعبیرهای اینگونه گاهی بیان شده است و متأسفانه اینها تبدیل به عادت ثانوی شده است.
گاهی میگوییم که من وظیفهام این بود که حرف را بزنم یا کتاب را تألیف کنم. دیگر به این کارها کاری ندارم که حرف به دست مخاطبم میرسد یا نه. یا گاهی توجیه میکنیم که انتشارات درست کار نکرد یا کتابم به انبار رفت و همان جا ماند. ولی این درست نیست. من به عنوان صاحب اثر وظیفه دارم که اگر کاری کردم، مطمئن شوم که اولا به دست مخاطب رسیده است، و دیگر اینکه بازخورد بگیرم که آیا روی او اثر گذاشت یا نگذاشت. چون از این مسائل غافل شدهایم، همه ما تبدیل به کارمند شدهایم. شدهایم دستگاهی که بودجه میگیریم و اگر بودجه رسید، رسید و اگر نرسید، حتی به دنبالش هم نیستیم و پژوهش بعدی را انجام نمیدهیم. این معضل را باید حل کنیم. اگر این معضل را حل کردیم و این انگیزه را در افراد ایجاد کردیم که کار کنند، مطمئن باشید همان چیزی میشود که در زمان انبیا رخ میداد.
چند شب پیش، صحبتی از شهید باقری در تلویزیون شنیدم که ایشان بعد از عملیات رمضان صحبت کرده است. تعجب کردم از شنیدن حرفهایش. بعد از شکست عملیات رمضان که اولین عملیات برونمرزی ما بوده است، ایشان با ناراحتی صحبت میکرد که «چرا شماها تغییر کردهاید؟ از عملیات ۲۵ روز گذشته و از من مرخصی میخواهند. چهتان شده؟ کجا میروید؟ شما با آن کسانی که اول جنگ آمده بودند، متفاوت شدهاید.» تعجب من از این بود که تلویزیون اینها را پخش میکرد.
شهید باقری میگوید هدفها چیز دیگری بود و آثار خود را هم داشت. یعنی مطمئن باشید که با این جور هدفها نمیتوانید اثری مثل «الذریعه» را خلق کنید. الذریعه، همت آقابزرگ را میخواهد که یکتنه توانست آن کتاب را به آنجا برساند. اگر همتها را توانستید درست کنید، این منابع را هم آوردید، میتوانید به مقدار نیاز، خروجی داشته باشید. اگر نه، متأسفانه نتیجه نمیگیرید.
مباحثات: یکی از بحثهایی که درباره محتوا مطرح میشود، سفارشی بودن کار است. بالاخره زمانی یک محتوای خوب اتفاق میافتد که فردی با علاقه خودش، دغدغه خودش را دنبال کند و نهایتا چیزی به دست بیاورد. ولی الان عمدتا این طور است که موضوع پژوهش را واگذار میکنند؛ حتی اگر کسی از یک موضوع خوشش نیاید. در واقع اصلا به اشخاص، اعتماد ندارند که هر کسی پژوهشهای مورد علاقه خود را دنبال کند. نظر شما در این باره چیست؟
به نظر من این هم به خاطر همان غفلت از توحید است. ما کار را برای غیر خدا انجام میدهیم. ممکن است شرک یک نفر، حقوق آخر ماهش باشد، یا رئیس اداره یا مسئول بالاتر. هر کسی باید خودش حساب کند. خودمان هم غفلت میکنیم. حتی گاهی میگوییم که قصد ما این است که تبلیغ دین بشود، ولی چون رئیس دستگاهمان گفته است، اشکالی ندارد. گاهی از این توجیهها هم میکنیم. البته اشکالی ندارد. ممکن است کسی بگوید من به خاطر نیاز مادیام فلان تحقیق را انجام میدهم. ولی دیگر نباید من طلبه یک چیز ضد دینی را تحقیق کنم با اینکه میدانم مفید واقع نمیشود. باید تبیین شود که این پژوهشگاه برای چه هدفی ایجاد شده است. شاید یک مؤسسه بخواهد از یک مرحله عبور کند و حالا برای مدتی باید این کار را انجام دهد، ولی اگر تبدیل شده باشد به یک هدف دائم که ما پول بگیریم و این کارها را انجام دهیم، خیلی بد است. بله، اگر ۱۰ تا ۲۰ درصد کارمان را این طور انجام دهیم که درآمدی ایجاد کنیم، و به هدف اصلی برسیم، عقلایی است ولی نباید آن هدف اصلی گم شود. اینکه بعد از مدتی ۷۰ یا ۸۰ درصد ساختار یک دستگاه تبدیل شود به همین ماشین دریافت پول و بودجه، نتیجهاش همین میشود که الان میبینیم.
دوستان دائره المعارف قرآن میگفتند در نمایشگاهی در خارج از ایران شرکت کردیم و گروهی رسما به ما گفتند پژوهشهایتان را به ما سفارش بدهید و ما با یکسوم قیمت برای شما انجام میدهیم. نتیجه پژوهش را خوب هم در میآوردند. ولی وقتی این مؤسسات تبدیل به ماشین بشوند، بهتر از این نمیشود انتظار داشت.
تولیدات یک پژوهشگر حوزوی چون درست توزیع نمیشود، گاهی چنین فضایی به وجود میآید و مورد توجه قرار نمیگیرد. باید در شرایط مساوی بسنجیم. حتی اگر به این نتیجه رسیدیم که با وجود توزیع خوب، همچنان اثر یک مؤلف مورد توجه کافی قرار نگرفته است، تکلیف ما ساقط نیست. باز هم نمیشود گفت تکلیف ساقط است. باید ذائقه مخاطب را بررسی کرد. در جایی که اثر ارزشمند است و توزیع نیز به خوبی انجام شده، ولی همچنان توجهی به آن نمیشود، باید چنین نتیجه گرفت که مذاق مردم عوض شده است. پس ما وظیفه داریم در چنین شرایطی روی تغییر مذاق مردم کار کنیم و بفهمیم چرا مردم نسبت به این مسئله توجه کمتری دارند. باید این را شناسایی و برطرف کنیم. یعنی پس از اینکه محتوا را به دست مخاطب رساندیم، باید بازخورد بگیریم که آیا اثر داشته یا نه، و اگر دیدیم اثر نداشته، باید علت را شناسایی کنیم و بفهمیم که چرا ذائقه مردم تغییر کرده است.
هدف اصلی، هدایت مردم است. این وظیفه ماست که حرف را به مردم بگوییم و ابلاغ کنیم. از طرفی باید موانع رسیدن را نیز برطرف کنیم. حالا اگر به کسی رسید ولی به خاطر عناد نخواست قبول کند، وظیفه ما ساقط است. وظیفه ما نسبت به کسانی که لاابالیاند کمتر است. اما تکلیف ما نسبت به کسانی که مسلمان نیستند، به مراتب بیشتر است. او فردا حق دارد به ما اعتراض کند که چرا به من نگفتی. اگر چنین نگاهی در تبلیغهایمان داشته باشیم، خیلی نگاهمان عوض میشود و حتی طرح مسئلههایمان تغییر میکند.
با آزاداندیشی برخورد لوکس و زینتی میشود
یکی دیگر از چیزهایی که باقی ماند، مسئله آزاداندیشی است. متأسفانه امروز به صورت یک بحث لوکس با آن برخورد میشود. انجمن میگذارند و همایش برگزار میکنند. ولی آیا واقعا به لوازمش هم ملتزماند؟ خطوط قرمزش را میشناسند؟ میدانند چه مطالبی باید مطرح شود و چه مطالبی نه؟ متأسفانه این فعالیتها به صورت کاریکاتوری است. نمیخواهم بگویم اگر کسی این موقعیتها را محملی برای بیان حرفهای نادرست خودش قرار دهد و با اغراض دیگری از این فضاها سوء استفاده کند، از او غفلت کنیم. نه. ما نباید تریبونی برای چنین اشخاصی شویم. ولی باید به هر حال فضا باز شود تا حداقل بتوان بیان کرد که این آدم، آدم منحرفی است. من باید با این آدم به بحث بنشینم تا او را اصلاح کنم. شاید بگوید: «بله، من نمیدانستم، غافل بودم که این کتاب را نوشتم». این موضوع را باید به بحث گذاشت. یا دستکم تأثیراتش بر روی دیگران باید به بحث گذاشته شود. ما اگر نتوانیم افراد خودمان را و حداقل طلبههای خودمان را واکسینه کنیم، انتظار داریم جامعه واکسینه شود؟! شما همین الان یک طلبه را به محیطی بفرستید که پر از شبهه است. همین طلبهای که چند سال درس خارج خوانده، گاهی بیشتر از ۵ یا ۱۰ جلسه نمیتواند مقاومت کند! چون یک سری چیزها به او گفته نشده و شبههها برایش مطرح نشده است.
البته نمیخواهم بگویم لازم است برای طلبهها کلاس آموزش شبهه بگذاریم، ولی باید تحقیق کند و بفهمد که در یک سری از موضوعات ضعیف است و باید یاد بگیرد. باید خبر داشته باشد که خیلی از این شبههها جواب داده شده و مثلا تفسیر المیزان پاسخ این سؤالات را داده است. طلبه باید بداند که در یک مسئله، غافل است. وقتی کسی زودتر بداند، درس را جور دیگری مطالعه میکند. علم به این ناآگاهی، مثل پیشمطالعه است. کسی که یک موضوع را میداند، درس را طور دیگری میفهمد؛ چون طور دیگری به حرف استاد توجه میکند. بنابراین باید طلبه را توجه داد به اینکه این ضعفها را دارد. وقتی کسی ضعف خود را بفهمد به سراغ راه حلهایش میرود و وقتی به یک استاد میرسد و فرصتی پیدا میکند، از آن استاد سؤال میکند.
طلبه باید به گونهای باشد که به تمام اعتقادات ناب شیعی معتقد باشد و ادای روشنفکری در نیاورد، ولی از طرف دیگر، نباید این گونه هم باشد که اعتقاد مخالف را وقتی شنید حس کند سنگ و آتش از آسمان میبارد. بلکه باید اجازه دهد که طرف مقابل، اعتقاداتش را با آرامش بگوید. سپس طلبه، حرف او را بررسی کند و یکی یکی جواب آنها را بدهد.
ممنون بابت وقتی که در اختیار مباحثات قرار دادید.
منبع: مباحثات
بازتاب در ایحا
منتخب در +
قم؛ کتاب کاریکاتوری، ادای روشنفکری
0گفتگویی در سایت مباحثات با یکی از مدیران ارشد تحقیق و انتشار در حوزه انجام شده است که بسیار گویا و از جهاتی در اطلاع و تحلیل وضعیت کاملا تازه و صریح است. فشرده مهمترین نکات آن را برای علاقه مندان حوزه کتاب و تحلیگران فرهنگ عمومی انتخاب کرده ام. – م.ج
رضا تاران / احمد نجمی
محمدکاظم شمس در فاصله سالهای ۷۳ تا ۸۹ مسئولیت انتشارات “بوستان کتاب” را به عهده داشت. در این دوره خیلی از مراکز علمی و پژوهشی حوزوی تشکیل شد و خیلی از کارهای پژوهشی در حوزه به وجود آمد. البته اینکه این کارها تا چه اندازه مفید بوده، ابتدای کلام است، ولی به هر حال، مسائل پژوهشی در این دوره، روشمند شد. از طرفی اغراق نیست اگر بگوییم بوستان کتاب، در زمان مدیریت وی از یک انتشارات معمولی به یک انتشارات پیشرفته از جهات مختلف تبدیل شد. بر همین اساس گفتگویی با وی ترتیب دادیم تا به عنوان کسی که ۱۶ سال در رأس یکی از مراکز اصلی انتشارات پژوهشی حوزوی بوده است، مسائل مربوط به پژوهش حوزه را نقد کند.
۳۶۰ هزار کتاب دینی؛ ۲۰ هزار چاپ مجدد
در افتتاحیه نمایشگاه حوزه دین که از ۱۱ تا ۲۰ دی در قم برگزار شد، آقای سید عباس صالحی معاون فرهنگی ارشاد، آماری ارائه دادند که اگر اشتباه نکنم پس از انقلاب اسلامی، ۳۶۸ هزار عنوان کتاب دینی منتشر شده است. آمار بسیار بالایی است.
نقطه عجیبی ولی در این آمار وجود دارد که اگر اشتباه نکنم، طبق گفته ایشان، تنها ۲۰ هزار عنوان از این عناوین به چاپ دوم رسیده است. این خیلی آمار وحشتناکی است. ایشان بعضی از حوزههای فعال را هم اسم برد که مثلا در قم، ۱۰ ناشر فعال در زمینه عناوین دینی وجود دارد و نام بوستان کتاب در صدر بود که بیش از ۴ هزار عنوان از آن کتابها، متعلق به بوستان بود.
این آمار، قابل توجه است. همین آمار در سالهای اول انقلاب، دو رقمی بوده است و از نظر کمیت، رشدی که اتفاق افتاده شدیدا چشمگیر است. حتی با لحاظ جمعیت آن زمان کشور که به نوعی میزان نیاز جامعه را نشان میدهد، همچنان تفاوت الان با آن روز، قابل مقایسه نیست.
در زمینه مجلات هم به همین صورت است که در آن زمان سه یا چهار مجله چاپ میشده ولی الان بیشتر از ۱۰۰ مجله منتشر میشود. یعنی حتی اگر با نرخ رشد جمعیت هم بسنجیم، همچنان رشد تعداد مجلات، بسیار بیشتر از نرخ رشد جمعیت است.
نیاز مخاطب را نمیدانیم
در چند سال آخر که در بوستان کتاب بودم، این مسئله را دقیقا در صفحه دوم هر کتاب ذکر میکردیم که مخاطبش کیست. گروههای مخاطب را هم به تخصصی، عمومی، کودک و نوجوان، و همه لایههای مختلف سنی دستهبندی کرده بودیم. تخصصیها هم دو دسته بودند: تخصصی اساتید و دانشگاهیان، تخصصی طلاب حوزه علمیه. خلاصه اینکه کار به گونهای بود که اگر کسی کتابی به دست میگرفت که مثلا درباره شناسایی منابع حدیث بود، کاملا در ابتدای آن مشخص شده بود که کتاب را برای مخاطب تخصصی منتشر کردهایم یا برای مخاطب عمومی.
متأسفانه ما نیاز مخاطب را نمیدانیم و متوجه نیستیم که چه مطلبی را باید برای او بیان کنیم. اگر این نیاز را شناسایی کنیم، طبیعتا اولویتها از دل نیاز بیرون میآید. اینکه مشاهده میکنیم گاهی به پژوهشهایی دست زده شده که نتیجهاش بیخاصیت بوده، به همین سبب است.
کار بزرگ؛ تعیین اولویتهای پژوهشی
کار بسیار بزرگی در معاونت پژوهش انجام شده و اولویتهای پژوهشی در فقه را معین کردهاند. بنده این کتاب را با خودم به یک برنامه تلویزیونی بردم و آن را معرفی کردم. انصافا کار ارزشمندی است و البته همچنان باید تقویت شود. به آقای عماد هم گفتم و ایشان گفت اگر بودجه باشد، این کار را ادامه میدهند. البته این اثر در محدوده یک موضوع انجام شده و باید موضوعات دیگری نیز بررسی شود. علاوه بر اینکه میدان تحقیقشان خیلی دامنه دقیقی نبوده است. یعنی نیاز دستگاههای مصرفکننده تحقیق را بررسی کردهاند و مثلا مشخص کردهاند که مسائل مبتلیبه سازمان بهزیستی یا سازمان هلال احمر یا صدا و سیما چیست.
اشکال دیگر آن کار این است که از زاویه نگاه آن سازمانها بررسی کردهاند. اینکه حالا درک آن سازمانها از مسائلشان درست بوده یا نه، خودش محل تأمل است. ولی به هر حال، کار بسیار بزرگی است و الان وضعیت به گونهای است که پایاننامههای حوزوی وارد موضوعات با اولویت بیشتر میشوند. در این پژوهش، سه سطح اولویت نیز مشخص شده تا طلبهای که میخواهد پایاننامه بنویسد و دنبال موضوع میگردد، بتواند موضوع مفیدی انتخاب کند و نتیجهاش هم قابل استفاده باشد.
انتظار هم نیست که با توجه به امکانات موجود، از تکتک طلبهها بخواهیم خودشان اولویتها را تشخیص دهند و نیازها را بسنجند. بنابراین سازمانها و نهادهایی که متولی این امور هستند، باید چنین خدماتی را هم ارائه کنند. با انجام چنین کاری، هم مؤسساتی که میخواهند حمایت کنند و هم طلبهای که میخواهد تحقیق را انجام دهد، تکلیف خود را میدانند.
بی صداقتی محقق
یکی از معضلاتی که الان با آن مواجهیم، همین فقدان روش و معیار تحقیق است. یک تحقیق را میشود به صورت ساده و با استفاده از منابع دستچندم انجام داد، ولی همان تحقیق را اگر با استفاده از منابع دستاول انجام دهیم، نتیجه کاملا متفاوت خواهد بود. گاهی هم البته بیصداقتیهایی انجام میشود و پژوهشگر از همان منبع اصلی نقل میکند، ولی در واقع به منبع اصلی رجوع نکرده است.
طبیعتا وقتی پژوهشگر مستقیما به منبع اصلی رجوع میکند، خیلی از مسائلی که مستند نیست، شناسایی میشود. بسیاری از نابهنجاریهایی که امروز در پژوهشها داریم به همین دلیل است که از منابع غیر اصیل نقل میشود و در واقع، مطلب نقلشده ریشهای ندارد. گاهی حتی دیده شده که مطلبی را به یک روزنامه مستند میکنند. مثلا تحقیقی داشتهایم که واقعه کربلا را بررسی کرده است و یک جا به روزنامه کیهان در تاریخ فلان روز ارجاع داده است!
البته امروز با امکاناتی که فراهم شده و فناوریهایی که در خدمت این امور قرار گرفته، کار راحتتر شده است. اطلاعات مورد نیاز، به نرمافزارهای مختلف داده شده و کار بسیار آسانتر انجام میشود. کلیدهای مختلفی درست شده و مثل «سفینه البحار» که کار را برای محققان راحت کرده بود، راه دستیابی خیلی راحتتر شده است.
متأسفانه چه بسیار کتابهایی که امروزه منتشر میشود که فقط چیزهایی درباره یک موضوع سرچ کردهاند و به هم چسبانده و تبدیل به کتاب کردهاند.
شاید یکی از دلایلی که گاهی وقتها بعضی از کتابها مورد استقبال و استفاده عمومی قرار نمیگیرد، همین باشد که پژوهشگر به جای اینکه وقت اضافی خودش را صرف تقویت اثر کند و حالا که به برکت امکانات جدید، وقتش آزاد شده، از تتبع و جستوجوی بیشتری استفاده کند و دقت بیشتری روی مطلب خرج کند، همان طور کار را در وقت کمتری تمام میکند و آن را روانه بازار نشر میکند. و بدین صورت، امکانات بیشتر باعث ضعف در کار نهایی میشود.
سرقت کتاب معاد!
یکی از معضلاتی که در کارهای حوزوی و کارهای دینی وجود دارد، سرقتهای ادبی است. در فضای دانشگاهی ما از قبل وجود داشت و حالا در حوزه هم به وجود آمده است. این هم شاید از عوارض فضای دیجیتال باشد که کار را راحت کرده است. قبلا شاید یک فرد به این کار وسوسه نمیشد، چون سختتر بود ولی الان چون کار خیلی راحت شده است، زودتر وسوسه میشود.
موتور جستوجوی گوگل هم که دیگر تبدیل به یکی از معجزات پژوهشی شده است.
قضیه سرقت ادبی، خیلی جدی است. یک بار یک نفر کتاب معاد آقای قرائتی را آورده بود و میخواست به اسم خودش منتشر کند. یکی از مسئولان ما فهمیده بود. میگفت حس کردم مطالب کتاب برای من آشناست. خلاصه این سرقتها قبلا به طور کلی بود و حالا به صورت جزئی ادامه دارد.
شیوه جدید سرقت: یافته های دیگران را یافته خود جلوه دادن
متأسفانه این کار در میان دانشگاهیان ما فراوان است. این هم از عوارضی است که اگر جلو آن را نگیریم، آسیب زیادی میزند. به نظر میرسد یکی از راههایی که میتواند جلو این سرقتها را بگیرد، همین نقد کتاب است. چون همیشه با نصیحت و این طور چیزها که نمیشود مشکل را حل کرد و مثلا شخص را به معاونت تهذیب حوزه معرفی کنیم. بنابراین باید به روشی عمل کرد که فرد، بازدارندگی درونی پیدا کند. یکی از روشهای خوب ایجاد چنین بازدارندگیهایی، برگزاری جلسات نقد است.
صنعت کتاب باید از دولت مستقل شود
من همیشه طرفدار این بودهام که صنعت کتاب اگر قرار است نجات پیدا کند، باید مستقل شود. من معتقدم کتاب هم صنعت است؛ با همه خصوصیات و ظرافتهای دیگری که در کارهای صنعتی وجود دارد. اگر این صنعت بخواهد خودش را نجات دهد، باید خودش را از وابستگی به دولت نجات دهد. گرچه گاهی باید حمایتهای دولتی هم وجود داشته باشد، ولی اگر این حمایتها همیشگی باشد، تبدیل به معضل، و سبب از بین رفتن کتاب میشود. این حمایتها گاهی تبدیل به مخدر میشود. کتاب هم باید روی پای خودش بایستد و فروشش صرفه داشته باشد و بتواند از نظر اقتصادی، خودش را تأمین کند.
از طرف دیگر، یکی از دلیلهایی که میگویم نباید وابسته به دولت باشد این است که متأسفانه دولتها سلیقهای عمل میکنند و در جمهوری اسلامی به این صورت شده است که با تغییر دولت، سیاستهای کشور گاهی ۱۸۰ درجه تغییر میکند و همه چیز عوض میشود.
مهمترین معضلی که داریم این است که علیرغم همه کارهایی که شده، یک مقدار توحیدمان ضعیف شده است و هدفمان را گم کردهایم. آقای رحیمپور ازغدی هم چندی پیش همین را البته با ادبیاتی نامناسب گفته بود. تلویزیون هم صحبتهایش را پخش کرد. آقای شوشتری، صاحب «قاموس الرجال»، بدون امکانات و یکتنه این کار بزرگ را انجام داده است، ولی ما این مؤسسات را درست کردهایم و به تعبیر آقای رحیمپور ازغدی ساختمان درست کردهایم، بعد طبقه چهارم سرویس میدهد به طبقه دوم و طبقه دوم سرویس میدهد به طبقه ششم و همین طور طبقه طبقه دور هم میگردند.
با کمال تأسف، در دولت قبل رسما اعلام کرده بودند که بودجهای اختصاص داده شده تا این مؤسسات منحل نشوند. عین تعبیر این بود که «فقط حقوق و قبوض را بپردازید». یعنی به هر کدام یک آبباریکه داده شده بود که فتیله خاموش نشود.
طبیعتا سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که شما مگر این مؤسسه را راهاندازی کرده بودید که یک سری کارمند حقوق بگیرند و قبض آب و برقشان را بدهید؟ هدف از این مؤسسه، چیز دیگری بوده است. این است که ما چون هدف را گم کردهایم و فراموش کردهایم که اصلا قصدمان چیست، خیلی از این مشکلات به وجود میآید. قرار بود قصد اصلی ما تبلیغ دین باشد. یعنی تبلیغ دین، یک اصل و هدف برای ماست. ولی باز هم غافلیم و نمیدانیم که از کجا به کجا برویم و در چه فضایی تبلیغ کنیم و چه حرفی را بزنیم. نمیدانیم اجازه طرح چه مسائلی را بدهیم و چه مسائلی را نه. اینها همه به همین معضل برمیگردد.
قابلیت ترجمه و عرضه به دنیا ضعیف است
شاهد دیگر کمکاری ما این است که وقتی مؤسسه ترجمان مربوط به آقای حداد، بنابر فرمایش آقا که فرموده بودند تولید علم داشته باشیم و ترجمهها را معکوس کنیم راه افتاد، آقایان لیستی را برای ما فرستادند که ما این کتابها را داریم؛ اولا نظر بدهید که این کتابها چطور است و ثانیا ما اینها را انتخاب کردهایم برای ترجمه به زبانهای دیگر، اگر نظری دارید، تکمیل کنید و اگر کتاب بهتری دارید معرفی کنید. با کمال تأسف، از میان همه کتب دینی انتخاب شده در آن لیست، به جز یکی دو مورد، همگی مال قبل از انقلاب بود. این قضیه مربوط به سال ۸۸ و ۸۹ است. این علامتی است که خود آنها هم متوجه شدهاند کتاب خوبی که قابل ارائه به مخاطب خارج از کشور باشد، در دست ندارند. یعنی کتابهایی که منتشر شده، هیچ کدام با آن کیفیت نبوده که قابل ارائه باشد.
البته من معتقد بودم آقایانی که بررسی کرده بودند، در بررسیشان ضعف داشتند. به آنها گفتم کتابهای دیگری هم داریم که خوب و مفید است، ولی شما ضعیف برخورد کردهاید و کتابهای دیگر را پیدا نکردهاید.
هدف را گم کردهایم
اما به هر حال، این قضیه خیلی جدی است. البته این مشکل در خیلی از مسائل سیاسی و فرهنگی ما وجود دارد. معضل اصلی و روانی ما این است که هدفمان گم شده است. برای دستگاه کار کردن، برای فلان رئیس کار کردن و برای پول کار کردن، جایگزین اهداف اصلی شده است.
همه ما تبدیل به کارمند شدهایم. شدهایم دستگاهی که بودجه میگیریم و اگر بودجه رسید، رسید و اگر نرسید، حتی به دنبالش هم نیستیم و پژوهش بعدی را انجام نمیدهیم.
مطمئن باشید که با این جور هدفها نمیتوانید اثری مثل «الذریعه» را خلق کنید. الذریعه، همت آقابزرگ را میخواهد که یکتنه توانست آن کتاب را به آنجا برساند. اگر همتها را توانستید درست کنید، این منابع را هم آوردید، میتوانید به مقدار نیاز، خروجی داشته باشید. اگر نه، متأسفانه نتیجه نمیگیرید.
ما کار را برای غیر خدا انجام میدهیم.
اینکه بعد از مدتی ۷۰ یا ۸۰ درصد ساختار یک دستگاه تبدیل شود به همین ماشین دریافت پول و بودجه، نتیجهاش همین میشود که الان میبینیم.
دوستان دائره المعارف قرآن میگفتند در نمایشگاهی در خارج از ایران شرکت کردیم و گروهی رسما به ما گفتند پژوهشهایتان را به ما سفارش بدهید و ما با یکسوم قیمت برای شما انجام میدهیم. نتیجه پژوهش را خوب هم در میآوردند. ولی وقتی این مؤسسات تبدیل به ماشین بشوند، بهتر از این نمیشود انتظار داشت.
باید ذائقه مخاطب را بررسی کرد. در جایی که اثر ارزشمند است و توزیع نیز به خوبی انجام شده، ولی همچنان توجهی به آن نمیشود، باید چنین نتیجه گرفت که مذاق مردم عوض شده است. پس ما وظیفه داریم در چنین شرایطی روی تغییر مذاق مردم کار کنیم و بفهمیم چرا مردم نسبت به این مسئله توجه کمتری دارند.
آزاداندیشی لوکس و زینتی
یکی دیگر از چیزهایی که باقی ماند، مسئله آزاداندیشی است. متأسفانه امروز به صورت یک بحث لوکس با آن برخورد میشود. انجمن میگذارند و همایش برگزار میکنند. ولی آیا واقعا به لوازمش هم ملتزماند؟ خطوط قرمزش را میشناسند؟ میدانند چه مطالبی باید مطرح شود و چه مطالبی نه؟
متأسفانه این فعالیتها به صورت کاریکاتوری است.
ما اگر نتوانیم افراد خودمان را و حداقل طلبههای خودمان را واکسینه کنیم، انتظار داریم جامعه واکسینه شود؟! شما همین الان یک طلبه را به محیطی بفرستید که پر از شبهه است. همین طلبهای که چند سال درس خارج خوانده، گاهی بیشتر از ۵ یا ۱۰ جلسه نمیتواند مقاومت کند! چون یک سری چیزها به او گفته نشده و شبههها برایش مطرح نشده است.
البته نمیخواهم بگویم لازم است برای طلبهها کلاس آموزش شبهه بگذاریم، ولی باید تحقیق کند و بفهمد که در یک سری از موضوعات ضعیف است و باید یاد بگیرد. باید خبر داشته باشد که خیلی از این شبههها جواب داده شده و مثلا تفسیر المیزان پاسخ این سؤالات را داده است. طلبه باید بداند که در یک مسئله، غافل است. وقتی کسی زودتر بداند، درس را جور دیگری مطالعه میکند. علم به این ناآگاهی، مثل پیشمطالعه است. کسی که یک موضوع را میداند، درس را طور دیگری میفهمد؛ چون طور دیگری به حرف استاد توجه میکند. بنابراین باید طلبه را توجه داد به اینکه این ضعفها را دارد. وقتی کسی ضعف خود را بفهمد به سراغ راه حلهایش میرود و وقتی به یک استاد میرسد و فرصتی پیدا میکند، از آن استاد سؤال میکند.
طلبه باید به گونهای باشد که به تمام اعتقادات ناب شیعی معتقد باشد و ادای روشنفکری در نیاورد، ولی از طرف دیگر، نباید این گونه هم باشد که اعتقاد مخالف را وقتی شنید حس کند سنگ و آتش از آسمان میبارد. بلکه باید اجازه دهد که طرف مقابل، اعتقاداتش را با آرامش بگوید. سپس طلبه، حرف او را بررسی کند و یکی یکی جواب آنها را بدهد.
+
مطالب مشابه
- مراکز پژوهشی اسلامی و جهاد اقتصادی
- دبیر سیزدهمین جشنواره کتاب سال حوزه خبر داد: راه یابی 900 اثر به ارزیابی نهایی همایش کتاب سال حوزه
- انتشار «سیره پیامبر اعظم(ص) با اقلیتهای دینی»
- شورای اعطای مجوزها و امتیازهای علمی حوزه صادر کرد: موافقت اصولی با تأسیس دو مرکز پژوهشی حوزوی
- کاری بسیار اساسی و تاثیرگذار؛رونمایی از نخستین سند نیاز سنجی پژوهشی در همایش کتاب سال حوزه