کد خبر: 3355

1391/01/22 14:26

نسخه چاپی | دسته بندی: لینکستان (مطالب دیگران) / مطالب دیگران- دیدگاه های نظری / مسائل نظری
0
بازدیدها: 1 287

حسن عباسی: اینکه انقلاب ما صدرایی است، یک توطئه و خیانت است/ افروغ: امام نگرش صدرایی نداشت، انقلاب پیروز نمی شد

چکیده: این به عنوان لایه ی زیرین است. به هر حال به نظر من اگر می خواهید این انقلاب را در لایه زیرینش و جوهرش خوب درک بکنید باید حتماً ملاصدرا را خوب بفهمید. این انقلاب وام دار ملاصدرا است. و این […]

چکیده:

این به عنوان لایه ی زیرین است. به هر حال به نظر من اگر می خواهید این انقلاب را در لایه زیرینش و جوهرش خوب درک بکنید باید حتماً ملاصدرا را خوب بفهمید. این انقلاب وام دار ملاصدرا است. و این انقلاب بسط یافته تفکر صدرایی است.

 

اخیرا عده ای سخنانی از حسن عباسی را در مخالفت با مکتب ملاصدرا در رسانه ها بازنشر داده اند. اگرچه به نظر می رسد این اقدام با هدف زیر سوال بردن فلسفه ملاصدرا در فضایی ژورنالیستی نه علمی و منطقی انجام گرفته است.

در حقیقت سخنان حسن عباسی، منطق مطرح شده توسط دکتر عماد افروغ را درباره صدرایی بودن جوهره انقلاب اسلامی خطاب قرار داده است. این مطلب برگرفته و خلاصه شده از متنی است که پیش از این در سایت شخصی دکتر عماد افروغ، منتشر شده است و به جهت ضرورت و شبهات مطرح در این حوزه، نظر ایشان را بازنشر داده ایم.
نگاه دکتر عماد افروغ ، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران به شرح زیر است:
یکی از خطاهایی که در تبیین های انسانی و اجتماعی صورت می گیرد معمولاً خلط عوامل علی با عوامل اعدادی است و نوعاُ هم این مغالطه رایج است که عوامل اعدادی را جایگزین عوامل علی می کنند. ارتباطات بیرونی و مشروط را مقامی در خور ارتباطات ضروری و درونی می دهند. و این یکی از ایرادات روش شناسی علوم انسانی به ویژه روش شناسی های پوزیتویستی است.من اگر بخواهم از این منظر شروع کنم معتقدم که اول باید ببینم عوامل علی که به هرحال به ضرورت ها بر می گردد کدام هستند و بعد بحث عوامل اعدادی را بکنیم و ببینیم چطور این عوامل اعدادی و بیرونی و مشروط با این عوامل علی پیوند خورد و انقلابی را خلق کرد.

این مقدمه بسیار ضروری است یعنی من معتقدم قبل از هرچیز، قبل از این که حادثه انقلاب اسلامی را تبیین کنیم؛ اول باید آن عامل علی و جوهر انقلاب اسلامی را که با بحث های فلسفی به دست می آید تبیین کنیم. این تحلیل یک تحلیل بدیع است که به خود من مربوط می شود و جای دیگری نیست. من معتقدم که بحث جوهره انقلاب اسلامی یعنی آن قسمت علی و ضروری خود از لایه هایی تشکیل شده است. یعنی حتی بحث جوهرش از لایه های تو در تویی برخوردار است. همان طور که در عالم موقعی که موضوعات مختلفی را بررسی می کنیم موضوعات لایه های متعددی دارند. مثلاً شما آب را در نظر بگیرید. آب هم از دو مولفه اکسیژن و هیدروژن تشکیل شده، هم از یک خصلت ترکیبی که در واقع مربوط به آب است. آب ویژگی های خاص خود را دارد و قابل تقلیل به اکسیژن و هیدروژن هم نیست. من اگر بخواهم یک نگاه جوهری به انقلاب اسلامی بکنم با توجه به ذو مراتب بودن لایه های جوهری انقلاب اسلامی، زیرین ترین لایه جوهرین انقلاب اسلامی به یک نگرش خاص به عالم و آدم برمی گردد.یعنی باید این نگرش خاص به عالم و آدم را به عنوان عامل ضروری و علی انقلاب اسلامی فهم و تفسیر کرد. و این را منشاء آن رخداد سیاسی عظیم دانست.این نگرش یک نگرش طولی به عالم است. یعنی تلاش این نگرش آن است که معرفت های مختلف انسانی را در ارتباط با هم ببیند. معرفت وحدانی، معرفت عقلانی، معرفت اشراقی و شهودی و معرفت حسی و تجربی. این ها معرفت ها و عناصر مرتبط به هم هستند.

باور ما نسبت به ولایت یک باور سیاسی صرف نیست یک باور مستحکم فکری و فلسفی است که ریشه در توحید دارد توحید صرفاً یک عامل شناختی نیست توحید در بطن و متن زندگی فردی اجتماعی سیاسی فرهنگی و اقتصادی ما حضور دارد و حضورش از طریق نبوت امامت و ولایت است .
این را در حکمت متعالیه ملاصدرا می توان جست و جو کرد. تمام تلاش ملاصدرا این است که بین حکمت اشراقی، حکمت مشائی، قرآن، وحی و معرفت های وحیانی پیوند برقرار کند. یعنی اگر شما تاریخ فلسفه را ورق بزنید می بیند این شاهکار، شاهکار ملاصدرا است. یک نگاه خاص است. یعنی خیری در این نگاه نهفته که همه ی پدیده های هستی را مرتبط با هم می بیند حالا این پدیده می تواند جماد باشد، نبات باشد یا انسان. یک چیزی همه این هستی ها را با هم مرتبط می کند. من اسم این را یک کل گرایی توحیدی می گذارم. یعنی یک نگاه کل گرا که به توحید برمی گردد. این در پس لایه ی زیرین نهفته است.

یک نگرش خاص و یک معرفت طولی و هماهنگ به عالم. واقعا یک شاهکار است. این نگرش به عقیده من آن قدر در تبیین انقلاب اسلامی نگرش مستحکمی است که اگر نبود و امام نگرش صدرایی نداشت انقلاب پیروز نمی شد. دلیل این که انقلاب پیروز می شود نگاه صدرایی امام است. خود امام مدرس تفکرات صدرایی است. تفسیر سوره حمدش هم هست. دعوایی که بین عرفا و متشرعین و فیلسوفان است دعوای اذن و عنب و انگور است. پس می بینیم که این نگرش صدرایی است. من پا را فراتر از این ها می گذارم معتقدم انقلاب بسط یافته ی تفکر ملاصدرا است. به خاطر همین هستی شناسی که در پس آن است.این هستی شناسی در واقع یک تفسیر تازه ای از کیهان است تفسیر تازه ای از انسان و جامعه است و برای این که این تفسیر محقق شود نیاز به یک دگرگونی است. سفر چهارمی که ملاصدرا مطرح می کند در واقع به انقلاب برمی گردد. در سفر چهارم چه اتفاقی می افتد، آن کثرت در کثرتی که ملاصدرا مطرح می کند یعنی عارف فیلسوف یا فیلسوف عارف چهارمرحله را پشت سرمی گذارد. مرحله ی اول این که از کثرت به وحدت می رسد.

یک نگاه صوری به پدیده ها و اشیاء عالم می کند و به یک خالق پی می برد. مرحله ی دوم از وحدت به وحدت است.عارف در وحدت غرق می شود البته با یاری حق، یعنی این جا خدا مددکار او است. مرحله سوم بعد از این که عارف خوب غرق شد، بازگشت به خلق است. یعنی که از وحدت به وحدت و بعد از وحدت به کثرت می رود. این دیگر آن نگاه اول را ندارد. یعنی در نگاه اول از کثرت به وحدت می رسید حالا از وحدت به کثرت می رود. مرحله چهارم کثرت در کثرت است. در مرحله چهارم عارف الهی شده است. احساس وظیفه می کند. احساس می کند که باید کل جامعه را بالا ببرد. احساس می کند که به حق رسیده و به حکمت ناب دست یافته است. احساس می کند که باید تحول ایجاد کند، فرمان دهد. احساس مسئولیت می کند که باید طرحی نو دراندازد.به همین خاطر است که می گویم باید خوب نگاه کنیم. نباید اسیر نگاه های پوزیتویستی بشویم. نباید اسیر نگاه های جزئی نگر شویم.

باید نگاه کلان فلسفی داشته باشیم. من معتقدم که این انقلاب واسطه تفکر صدرایی است. شما در هرجای دنیا باید دنبال پشتوانه ی فلسفی بگردید.انقلاب فرانسه را باید به کجا وصل کنیم. انقلاب فرانسه به دوران روشنگری برمی گردد و دوران روشنگری به رنسانس و این انقلاب به ملاصدرا برمی گردد. یعنی این انقلاب با وجود تحولات سریعی که داشت یک تفکر بزرگ پشت آن بود که تفکر امام بود وباید دقت کرد که این انقلاب دارای پیشینه ی تاریخی هم هست که به آن خواهم پرداخت. به هرحال باید بپذیریم که این انقلاب، انقلاب دینی بود. نمی توانیم منکر آن شویم. انقلاب، انقلاب اسلامی بود. انقلاب دینی بود.کسانی که در این انقلاب نقش داشتند، حضور داشتند و شهوداً آن را درک کرده بودند معتقدند که ایدئولوژی این انقلاب، ایدئولوژی اسلامی است. این انقلاب در 22 بهمن شکل نگرفت. اگر شما بخواهید شکل گیری بعد اسلامی انقلاب را ریشه یابی کنید برمی گردد به حوادثی که در 15 خرداد به اوج خود می رسد. قضیه ی کاپیتولاسیون که البته بعد از 15 خرداد بود و قضیه انجمن های ایالتی و ولایتی.
لذا تئوری ولایت فقیه برآمده از یک نگرش صدرایی است. و البته می خواهم بگویم که سابقه ی نگرش صدرایی در حکمت اشراقی قبل از اسلام ما هم وجود داشته است. یعنی این ولایت فقیه سابقه ی صدرایی دارد ولی در تفکر ملاصدرا به اوج پختگی خودش می سد. بنابراین به اعتقاد من تئوری ولایت فقیه برآمده از نگرش صدرایی است. برخلاف خیلی ها که فکر می کنند ملاصدرا نگرش سیاسی ندارد، نگرش سیاسی ملاصدرا، موید همین تفکر و تصور ولایت فقیه است، به این معنای خاص اش. بستر تاریخی مناسبی هم برای پذیرش این ولایت فقیه در تاریخ و فرهنگ خودمان بهره مند هستیم.از طرق دیگری هم می شود اسلامی بودن اش را ثابت کرد. میشل فوکو فردی است که آن موقع در ایران بود. یعنی از نزدیک این انقلاب را لمس می کند و بر بعد معنوی آن تاکید می کند. می گوید:"روحی تازه در کالبد این جهان است."
این یعنی از جنس این انقلابات مادی نیست و صبغه ی معنوی دارد. خود امام را هم شما در نظر بگیرید. یا حتی شعارهایی که در طول انقلاب داده شده یکی دیگر از شواهد من است "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" قانون اساسی که بلافاصله بعد از انقلاب تنظیم می شود. مخصوصاً اصول مقدماتی اش کاملاً حکایت از بعد اسلامی آن می کند. خود امام به عنوان رهبر انقلاب مرجع تقلیدی است که تربیت یافته حوزه های علمیه است.همه این ها بیانگر این است که محتوای انقلاب، اسلامی است. البته مراد من این نیست که به نیازهای دیگر بشر توجه نشده است ولی خوب تلاش می شود که نیازها در جهت تحقق اسلام باشد.یعنی پاسخ نیازهای خود را از دل اسلام و سنت بیرون بکشد.
این به عنوان لایه ی زیرین است. به هر حال به نظر من اگر می خواهید این انقلاب را در لایه زیرینش و جوهرش خوب درک بکنید باید حتماً ملاصدرا را خوب بفهمید. این انقلاب وام دار ملاصدرا است. و این انقلاب بسط یافته تفکر صدرایی است. اگر دنیا و علوم انسانی غربی و انقلابات معروف به آراء متفکرانی مثل رنه دکارت و بعضاً کانت برمی گردد، این انقلاب به آراء ملاصدرا برمی گردد. و جالب است که هم زمان با مطرح شدن آراء دکارت است که ملاصدرا بحث خود را مطرح می کند.

 

منبع:خبرانلاین 

تگ های مطلب:
ارسال دیدگاه

  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent

عکس خوانده نمی شود