کد خبر: 3675

1390/12/25 20:58

نسخه چاپی | دسته بندی: لینکستان (مطالب دیگران) / مطالب دیگران- سیاسی
0
بازدیدها: 1 266

گفت وگوی شفقنا با حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی؛ دین به اخلاق ضمانت اجرایی می دهد/ شیعه قرائتی جامع از اسلام محمدی (ص) و پیام خداوند بر روی زمین است

چکیده: اهل گفت وگو و مبدع ایده گفت و گوی تمدن ها در عرصه بین المللی است و به برقراری گفتمان درون مذهبی و بین مذهبی می اندیشد. نگران است که به دلیل برخی رفتارها ی افراطی و نادرست و استفاده های غلط یا […]

چکیده:

اهل گفت وگو و مبدع ایده گفت و گوی تمدن ها در عرصه بین المللی است و به برقراری گفتمان درون مذهبی و بین مذهبی می اندیشد. نگران است که به دلیل برخی رفتارها ی افراطی و نادرست و استفاده های غلط یا صرفا سیاسی از مفاهیم دینی و برتری دادن جنبه های سطحی به جای جنبه های اصیل و عمیق به بنیادها و باورها و ارزشهای اصیل دینی در جامعه ی مسلمانان آسیب وارد شود اما بر این باور است که غالبا از نگرانی های او برداشت های سیاسی می شود.

 

 

حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمد خاتمی، بینش، منش و روش تشیع را به قدری وسیع می داند که معتقد است شیعه می تواند با الگو برداری از رفتار امیرالمومنین علی (ع)، منادی تفاهم و گفت و گو در اسلام باشد. او همچنین معتقد است یک رسانه شیعی با همین الگو می تواند مشترکات دنیای اسلام و انسان را مورد توجه قرار دهد.

سیدمحمد خاتمی در گفت وگو با خبرنگار شفقنا (سایت همکاری های خبری شیعه) به پرسش هایی در حوزه شیعه و شیعیان، اخلاق دینی و دین اخلاقی، رسانه دینی و نسبت رسانه و دین و همچنین موانع گفت وگوی ادیان، تمدن ها و فرهنگ ها پاسخ داده است که مشروح آن را در ادامه می خوانید.

حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمد خاتمی درباره مفهوم شیعه و وظایف شیعه بودن به خبرنگار شفقنا می گوید: من شیعه را یک منش، یک بینش و یک گرایش در متن اسلام می دانم؛ یعنی شیعه قرائتی جامع از اسلام محمدی و پیام خداوند بر روی زمین است و آن پیام، انسانی، عقلانی منطقی و جهانی است و اگر در طول تاریخ، جنبه های دیگر قضیه یا جنبه های کلامی و ظواهر امر در موادری غلبه پیدا کرده، نباید صد در صد به حساب جریان شیعه ای گذاشت که در شخص امیرالمومنین علی (ع) تجلی پیدا کرده است.

او در ادامه بیان می کند: شیعه بر دو پایه استوار است؛ عقل و عدل. ما در طول تاریخ این عنوان و شعار را بارها شنیده ایم اما در عمل شاهد اجرای آن نبوده ایم. به شیعه گفته می شود «عقلیه» یعنی برای عقل و خرد آدمی اعتبار قایل است و انسان باید فکر کند و از عقلش استفاده کند. همچنین گفته می شود «عدلیه» یعنی کسانی که معتقدند در پهنه هستی عدالت حاکم است و در ساحت حاکمیت و سطح اجتماع نیز باید عدالت حاکم باشد. اگر شیعه این است پس باید در متن تفکر شیعی شاهد رویش و گسترش عقلانیت و عدالت باشیم هم در عرصه تفکر عادلانه و هم پیشنهاد عدالت در عرصه حیات اجتماعی. متاسفانه در دوران ما، بسیاری از کسانی که به ویژه در جهان سوم علیه استبداد و استعمار می جنگیدند، در شعارهایشان ناخودآگاه یا خودآگاه تحت تاثیر جریان چپ قرار داشتند و عدالت را صرفا عدالت اقتصادی معنی کردند و همین عدالت اقتصادی را هم بد فهمیدند و بد تعریف کردند؛ در حالی که عدالت شیعی در عین حال که عدالت اقتصادی در آن از اهمیت بالایی برخوردار است اما بسیار وسیع تر از عدالت اقتصادی یا آن عدالت مدنظر چپ هاست.

خاتمی با اشاره به اشتباه افرادی که عدالت و آزادی را در برابر هم قرار می دادند، می گوید: آنها که عدالت و آزادی را در مقابل هم می دانند، نه عدالت را درست فهمیده اند و نه آزادی را؛ آزادی و عدالت متضایف هستند و همراه و همدوش یکدیگرند اما وقتی بحث عدالت می شود عده ای فوری می گویند، برای اینکه عدالت برقرار شود، اشکالی ندارد یک نوع دیکتاتوری و سانسور در جامعه ایجاد کنیم. از سوی دیگر هم عده ای می گویند، آزادی اصل است حتی اگر بخش هایی از جامعه با گرفتاری های اقتصادی مواجه شود. در حالی که اگر بخواهیم عدالت شیعی را اجرا کنیم باید بدانیم آزادی در عرصه اجتماع، خود مصداق عدالت است و اگر تعریف عام، زیبا و نسبتا مبهم عدالت مبنی بر اینکه حق هر ذیحقی داده شود یا هر چیزی در جای خود قرار گیرد، را بپذیریم یعنی پذیرفته ایم انسان بر سرنوشت خویش حاکمیت دارد و عطا و ادای حق حاکمیت انسان بر سرنوشت خود - که لازمه آن آزادی اندیشه و بیان است- از بالاترین مصداق های عدالت است یعنی داشتن حکومت هایی که برآمده از مردم باشند و در مقابل مردم نباشند و مردم قادر باشند بدون توسل به زور آن را جا به جا کنند. اگر این حق را ندادیم، ظلم کردیم و اگر این حق در جامعه ای نبود، جامعه ظلم دیده است؛ حتی اگر از نظر اقتصادی، وضع بدی نداشته باشد.

او در ادامه با تاکید بر اینکه تشیع را با صفت عدلیه و عقلیه معرفی کرده اند، بیان می کند: بینشی که امیرالمومنین (ع) و فرزندان بزرگوارشان به اسلام و انسان داشتند، یقینا در برابر دیگر بینش ها و در جهت طرد و نفی آنها قرار نمی گیرد بلکه می تواند منادی تفاهم در اسلام باشد و نگاه ها را به جای گذشته متوجه آینده کند و می توان با همان رفتاری که امیرالمومنین (ع) داشت، کنار یکدیگر قرار گرفت و با هم گفت وگو کرد. گرایش یک رسانه شیعی بهتر است تکیه بر مشترکاتی باشد که امروز دنیای اسلام و انسان دارد و می تواند از منظر شیعی مورد توجه قرار گیرد.

رییس جمهور پیشین ایران که اغلب در سخنانش به موضوع اخلاق، توجه نشان داده، «اخلاق» را از مهم ترین محتویات دین می داند و برای بیان نسبت دین و اخلاق و چگونگی انتقال آن به جامعه، به روایت های شیعه و سنی از پیامبر که هدف بعثت خود را کامل کردن مکارم اخلاقی قرار داده است، استناد می کند و به خبرنگار شفقنا می گوید: آیات قرآنی، پیامبر (ص) را صاحب اخلاق برتر و والا می داند. «بِر» و نیکی این نیست که به ظواهر پرداخته شود بلکه ایمان به خدا و پیامبر (ص) است و صرف کردن مال خود برای نیازمندان به حب خدا و برای دوستی خدا همراه با عبادت است.

او وفای به عهد را از بالاترین مصداق های اخلاق می داند و بیان می کند: «بر»، وفای به عهد است و صبر در زمان برخورداری و نابرخورداری و زمان جنگ و همچنین جود و بخشش است و اینها نشان آن است که دین و اخلاق با هم نسبت دارند و اگر دینِ درست نباشد، اخلاق هم ضمانت اجرایی ندارد.

او در این زمینه به تلاش های کانت، بزرگترین فیلسوفی که درباره اخلاق کار کرده اشاره می کند و می گوید: کانت، سعی کرده مبنای منطقی و عقلانی عملی اخلاق را بیان کند اما در پایان چه ضمانتی برای اجرا وجود دارد؟ کانت ملاک اخلاقی بودن را چنین مطرح می کند که «آنچه بتواند به صورت قانون عام درآید، اصل مطلق گریزناپذیر اخلاقی است»؛ مثلا اگر دروغ می گویی آیا حاضری دروغ به صورت قانون درآید و همه دروغ بگویند؟ یا اگر می خواهی دزدی کنی، آیا حاضری دزدی به عنوان قانون کلی تصویب شود؟؛ انسان می بیند نه! نمی تواند این مسایل را به صورت قانون دربیاورد.

خاتمی با وجود تایید زیبایی این استدلال، این سوال را مطرح می کند که چه تضمینی برای دروغ نگفتن و دزدی نکردن یا رعایت اخلاق وجود دارد؟ و پاسخ می دهد: یکی از مهم ترین نقش های دین این است که به اخلاق، ضمانت اجرایی می دهد. یکی از مهمترین وجوه تفاوت انسان با حیوان همین است که انسان موجودی اخلاقی است و طبیعتا دین نمی تواند با اخلاق سازگار نباشد و وقتی دینی برخلاف اخلاق، عمل کند یعنی انحراف از اصل دین رخ داده است.

او در ادامه با اشاره به دیدگاه شهید مطهری درباره عدالت مبنی بر اینکه «عدالت در سلسله علل احکام قرار دارد» توضیح می دهد: این دیدگاه یعنی نه اینکه هر چه دین می گوید، عادلانه است بلکه این دین است که براساس عدل و عدالت حکم می کند ولو سند و مدرک دارید باید بسنجید حکمی که می دهید، عادلانه است یا نه؛ اگر عادلانه نیست پس این حکم، الهی نیست و آن مدرک یا قابل خدشه است یا قابل توجیه است. یک فقیه که می خواهد فتوا بدهد باید حساب کند که فتوایش عادلانه است یا نه، اگر عادلانه نیست نباید بگوید.

خاتمی از این دیدگاه شهید مطهری استفاده می کند و وجهی دیگر به آن می افزاید و بیان می کند: با توجه به روح اسلام باید بگوییم «اخلاق باید در سلسله علل احکام قرار گیرد» و بگوییم احکامی که اخلاقی نیست، اسلامی و دینی نیست. اگر چنین کنیم همه احکامی که خواهیم داد، عادلانه خواهد بود و همه احکامی که خواهیم داشت، اخلاقی خواهد بود.

او در ادامه به این پرسش که دین باید اخلاقی باشد یا اخلاق، دینی؟ پاسخ می دهد: هر دو. به یک معنا درست است؛ ممکن است ما کلیات بسیاری از موازین اخلاقی را درک کنیم اما مصادیق آن را درک نکنیم و لطف خداوند ایجاب می کند که آن جنبه ها را بگوید و به ما یاد بدهد. درست است که پیام الهی در مقابل عقل نیست اما مکمل عقل می تواند باشد و ما می توانیم اصول کلی اخلاقی را با رجوع به عقل سلیم به دست آوریم.

خاتمی برای تبیین گفته هایش چند مثال می آورد و بیان می کند: خداوند به عدل و احسان امر می کند که هر دو اخلاقی است؛ یعنی انسان ها می توانند عدل و احسان را بفهمند و می توانند به آن عمل کنند که عقل هم این را می گوید. می دانید چرا گفته است امر به معروف و نهی از منکر و نگفته است امر به واجبات و خوبی ها و نهی از محرمات و گناهان؟ هر دو (یعنی معروف و منکر) به عقل انسانی برمی گردد؛ آنچه نزد فطرت و عقل انسان ها شناخته شده است، دین نیز آن را امر می کند و آنچه فطرت انسان، انکار می کند، دین نهی می کند. معتقدم عقل عملی انسان می تواند خوبی و بدی را درک کند و قطعا خداوند به خوبی و بدی امر و نهی می کند اما این طور نیست که انسان همه مصادیق آن را درک کند و همه انسان ها هم قادر نیستند که ذهنیت و فطرت خود را به کار گیرند، از این رو دین متکفل بیان مصادیق اخلاقی نیز می باشد و از سوی دیگر، بخش هایی قابل توجه از اخلاق هست که دین، متکفل بیان آن است و اگر دین نبود ما نمی توانستیم بسیاری از مصادیق آن را درک کنیم و به این ترتیب می توانیم بگوییم، دین، اخلاقی است و اخلاق نیز دینی است.

خاتمی در ادامه گفت وگو با خبرنگار شفقنا درباره جایگاه رسانه ها در تبیین فرهنگ ها و نسبت رسانه و دین و اینکه آیا دین می تواند رسانه داشته باشد؟ به مفهوم و معنای رسانه اشاره و بیان می کند: اگر دین می تواند رسالت داشته باشد، می تواند «رسانه» هم داشته باشد. آیا دین رسالتی دارد و برای افراد پیامی دارد و می خواهد انسان ها بر اساس آن پیام خود را بسازند؟ اگر دین اینچنین باشد، به طور طبیعی می تواند رسانه هم داشته باشد.

او با وجود آنکه رسانه را ترجمه مناسبی برای مدیا نمی داند اما همین کلمه رسانه را حاوی مفهومی می داند که کارش انتقال پیام از جایی به جایی دیگر است؛ حال این پیام می تواند برای پیروان یک دین باشد.

خاتمی با بیان اینکه انسان در متن جامعه تحقق می یابد، بیان می کند: در دنیای امروز، انسان بدون وسایط ارتباط جمعی، انسان نمی ماند. فرد به معنایی که در دنیای امروز مطرح شده، مدار و محور احکام قضایی و سیاسی و اقتصادی قرار گرفته است؛ بدین معنا نمی دانیم می توانیم فردی که منتزع از جمع باشد را تصور کنیم و احکامی را برای آن وضع کنیم. فرد در درون جمع معنا پیدا می کند اما اینکه اصالت با جمع باشد و فرد منحل و مضمحل در جمع باشد، یک دیدگاه افراطی غلط است و نمی توان فرد را نادیده گرفت و از سوی دیگر نمی توانیم جامعه را امری پنداری و خیالی بدانیم زیرا هم اعتبار آدمی این را رد می کند و هم تجربه ای که نسبت به افراد و جوامع داریم؛ به هر حال جمع یک حقیقتی است که انسان در درون جمع است و وقتی افراد جمع شدند، ارتباطات است که آن جمع را ایجاد و پایدار می کند و نسبت این جامعه را با جامعه دیگر یا قومی را با قوم دیگر روشن می کند.

او رسانه یا وسایط ارتباط جمعی را ابزاری لازم که وجود داشته و لازمه وجود جمعی انسان است و در دنیای امروز جایگاهی ویژه یافته، توصیف و اظهار می کند: به لحاظ شرایط اقتصادی و تاریخی بشر و کاهش مواجهه ها نسبت به قدیم، نوعی وسایط ارتباط جمعی (صوتی، تصویری، کتبی و...) تحقق پیدا کرده است بنابراین وسیله ارتباط جمعی اولا لازمه زندگی جمعی است، ثانیا در دنیای امروز معنای جدیدی یافته است. حال اگر دین یک واقعیت جمعی است، پس نه تنها می تواند رسانه داشته باشد، بلکه باید هم رسانه داشته باشد.

خاتمی که معتقد است «رسانه به خودی خود رنگی ندارد» توضیح می دهد: طبیعی است رسانه بسته به اینکه از کجا سرچشمه می گیرد، رنگ و بوی منبع و منشا ایجاد کننده اش را خواهد گرفت و اگر آن منبع ایجاد کننده، دینی باشد، رسانه هم می تواند رنگ دینی بگیرد؛ پس دین می تواند رسانه داشته باشد و رسانه هم می تواند رنگ دینی داشته باشد منتها نوع نگاه و رویکرد آن دین که منبع ایجاد رسانه می شود، به «انسان» بسیار مهم است و این سوال مطرح می شود که آیا این دین، نگاه حذفی به انسان ها دارد یا خیر؟ چرا که وقتی نگاه، حذفی باشد، رسانه هم ابزاری برای طرد و حذف یا تحریف ذهنیت و تحمیل مسایل بر دیگران می شود و برعکس اگر نگاه طرد و حذف نداشته باشد، آن زمان، رسانه، وسیله ای برای تفاهم و ارتباط خواهد بود.

رییس جمهور پیشین ایران با بیان اینکه هر دینی و هر ایدئولوژی و هر قومی می تواند رسانه داشته باشد و اگر دین بخواهد در دنیای امروز زندگی کند، چون خود را صاحب رسالت می داند باید صاحب رسانه باشد، یادآوری می کند: بررسی این موضوع مهم است که آیا رسانه دینی نقش مثبت دارد یا منفی؟ و آیا این رسانه دینی در جهت اعتلای جامعه بشری حرکت می کند یا مشکلاتی ایجاد می کند؟ همه اینها –همانطور که گفته شد- بستگی به نگاه و رویکرد دین به انسان و عالم دارد. اگر دین نگاه حذفی داشته باشد به این مفهوم که دیگران باید بروند تا او (یعنی پیرو دین خاص) بتواند وجود داشته باشد، آن رسانه تخریبی می شود که البته این اختصاص به دین ندارد. هر گرایش، مرام و نگرشی که وجود خود را در حذف و طرد یا هضم و تسلیم دیگران در خود بداند چنین تشکلی را ایجاد خواهد کرد.

او در ادامه مثال می آورد و بیان می کند: اواخر قرن بیستم، منطقی ظهور کرد که جز هراس و ترور و جنگ و ناامنی چیزی برای دنیا نداشت؛ تفکری که تاکید داشت دیگران باید تسلیم من شوند و باید بروند تا من بیایم، یا نباشند تا من باشم؛ نباشند یعنی یا باید از صحنه حذف شوند یا در من حل شوند و من غیرت دارم و غیرِ خود را تحمل نمی کنم. هنوز هم چنین تفکراتی وجود دارد و مشاهده می شود که دو منطق نومحافظه کاران آمریکا و القاعده و طالبان دو سوی یک تفکر هستند. منطق بوش و بن لادن یکی است؛ یکی می گوید هر که با ما نیست بر ماست و دیگری می گوید جنگ با تروریسم یعنی هر که با ما نیست، با او می جنگیم تا او را نابود یا تسلیم کنیم. این طرف می گوید حق مطلق همان دیدگاه خاصی است که من از اسلام دارم و هر که مسلمان نیست، کافر است و باید از بین برود؛ و منظورش از «هر که مسلمان نیست»، هر کسی است که مطابق با او فکر نمی کند؛ یعنی هر که با ما نیست بر ماست و ما حق داریم هر گونه رفتاری با او انجام دهیم. این دیدی است که خود را منتسب به دین می کند و جالب آنکه آن طرف (نومحافظه کاران) هم خود را منتسب به دین می کند.

خاتمی با این توضیح که نومحافظه کاران، کارهای خود را توجیه دینی می کنند، دلیل حمایت آنها از رژیم اسراییل را نوعی توجیه دینی می داند و می گوید: این طور نیست که آنها یهودیت را قبول داشته باشند بلکه آنها منتظر ظهور حضرت عیسی (ع) هستند و طبق نظریات دینی که دارند، یهودیان باید غلبه پیدا کنند تا حضرت مسیح (ع) ظهور کند برای همین از رژیم اسراییل، حمایت و آن را توجیه می کنند نه به خاطر خوب بودن با یهودیت بلکه برای حضرت عیسی. اینها معتقدند باید حضرت مسیح (ع) بیاید و برای کارشان توجیه دینی هم می آورند.

او بدون آنکه مقایسه ای انجام دهد، به برخی جریانات افراطی در ایران اشاره می کند که معتقد بودند باید فسق و کفر و فساد و ظلم زیاد شود تا امام زمان (عج) ظهور کند؛ البته این گروه مدعی نبودند که خودشان این فساد را دامن می زنند اما معتقد بودند نباید با فاسدان مبارزه شود یا نمی شود مبارزه کرد.

خاتمی با بیان اینکه مفید یا مضر بودن پیام یا صدای یک رسانه دینی یا رسانه هر مرام و مسلکی را می توان بر اساس نگاهش به انسان و عالم ارزیابی کرد، بیان می کند: در حال حاضر برخی جریانات تند و تیز در غرب و در اسلام وجود دارند که رسانه هم دارند اما مشاهده می شود که این رسانه ها سم می پاشند و مشکل ایجاد می کنند چون دیدگاهشان غلط است؛ بنابراین باید بپرسیم دینی که رسانه ایجاد می کند، چه نگاهی باید داشته باشد تا مسیر و تاثیرش در جامعه مشخص شود.

او که بیش از هر عنوانی در حال حاضر با عنوان طراح گفت و گوی تمدن ها شناخته می شود، در یک روز سرد و برفی تهران که با خبرنگار شفقنا به گفت و گو پرداخته، دلش به آینده گرم است و در پس خشونت های رایج جهان، به همان اندک آشنایی ها و مواجهه ادیان، تمدن ها و فرهنگ ها خوش بین است و از موانع اجرایی شدن طرحی می گوید که هنوز به عنوان راهی برای رسیدن جهان به صلح و پایان بخشیدن به خشونت شناخته می شود. او تاکید می کند که برای فراهم شدن شرایط گفت و گو باید دائما تبلیغ کرد.

خاتمی که جنگ تمدن ها را نوعی گرته برداری از جنگ دوره استعمار می داند، توضیح می دهد: ”تیبرمند“ کتابی دارد به نام ”جهانی میان ترس و امید“ که قبل از سال 40 ترجمه شد و به مطلبی اشاره می کند که نشان می دهد جنگ، جنگ تمدن ها نیست؛ جنگ، جنگ سیاسی است. او می گوید، جهان تا هنگاهی که مرزهایی برای گشوده شدن داشت جنگی درنگرفت ولی وقتی استعمارگران در خارج مرزهای ملی خود اراضی را تصرف کردند و بهم رسیدند، دو جنگ جهانی رخ داد تا منابع را از دست هم خارج کنند. یعنی وقتی استعمارگران در بیرون مرزهایشان با یکدیگر، هم مرز شدند، جنگ محقق شد و می دانید جنگ استعماری، منشا اقتصادی و سیاسی دارد و هیچ ربطی به دین ندارد. نظریه برخورد تمدن ها نیز می گوید وقتی مرزهای حساس تمدن ها به هم نزدیک می شوند و به یکدیگر می رسند، جنگ تمدن ها درمی گیرد. آیا مساله این است و تمدن ها با هم جنگ دارند یا اینکه راه حل دیگری هم هست و می توانند گفت وگو کنند؟

از خاتمی که معتقد است «با هویت های خشن و متعصب و هویت هایی که خود را حقیقت محض و مطلق می دانند، گفت و گو میسر نیست»، پرسیده شد: غالبا قدرت در دستان همین هویت های خشن است و ظاهرا به عمد، برخورد و جنگ تمدن ها را به گفت وگو ترجیح می دهند و اگر گفت و گویی هم انجام دهند، بر مباحث اختلافی است نه اشتراکی، پس چگونه می توان امیدوار بود که ایده گفت وگوی تمدن ها بتواند راه نجاتی برای ایجاد صلح بین ادیان و تمدن ها باشد و راه برون رفت از این بن بست گفت وگو چیست؟

او برای پاسخ، به یکی از سخنرانی هایش در سال 85 در دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند (که درجه دکترای افتخاری را به سیدمحمد خاتمی تقدیم کرده است) اشاره می کند و می گوید: در این سخنرانی درباره هویت و جنگ و گفت و گوی تمدن ها بحث کردم. اینکه هویت چه نقشی می تواند در جنگ یا گفت وگوی تمدن ها داشته باشد؟ انسان بدون هویت نمی شود و هویت هم انسان را با دیگر امور مرزبندی می کند. وقتی انسان هویتی دارد یعنی ماهیتی پیدا می کند که بر اساس آن ماهیت تعریف می شود که با ماهیت دیگری متفاوت است.

خاتمی ادامه می دهد: هویت نوعی غیریت سازی است با دیگری. اگر انسان ناگزیر است که هویت داشته باشد و اگر هویت بین ما و بخش های دیگر جامعه بشری ایجاد مرز می کند، آیا این هویت خود به خود به خشونت و حذف منجر نمی شود؟ و آیا آن کسی که امکانات بیشتری دارد و غیر را نسبت به خود غریبه می داند و خود را اصل می داند، در صدد حذف غیر برنمی آید؟ در طول تاریخ چنین مسایلی کم نبوده است و همین حالا هم اختلافات قومی و قبیله یی و مذهبی و دینی با تکیه و تاکید بر همین غیریت سازی هویت هاست که می گویند او غیر توست، کافر است، او ضد توست و او نباید باشد و جنگ و درگیری ایجاد می شود. در طول تاریخ نیز هویت های قوی تر برای از بین بردن هویت های ضعیف یا هضم کردن و استیلای بر آنها لشکر کشی کرده اند. پس آیا می توان گفت که انسان چون هویت دارد و هویت غیریت ساز است، ناگزیر آنچه غلبه دارد و مطلوب است، جنگ میان هویت ها، جنگ میان تمدن ها، جنگ میان ادیان و فرهنگ هاست یا نه؟

او بحث را چنین ادامه می دهد: بسته به آنکه هویت را چگونه تعریف کنیم، نحوه مواجهه هویت ها و فرهنگ ها متفاوت خواهد بود. آیا ما هویت ها را به صورت متقاطع و دفع کننده همدیگر تعریف می کنیم یا به صورت متداخل و همگرا؟ یعنی آیا هویت ها می توانند در کنار هم باشند و حتی در درون همدیگر قرار گیرند؟

خاتمی که در آن سخنرانی از موضع یک روحانی شیعه در جمع مسیحیان و حتی افرادی بدون دین سخن گفته بود و می خواست در سخنانش دیدگاه اسلام شیعی را مطرح کند، به جمله ای از بیانات امیرالمومنین علی (ع) در نامه به مالک اشتر استناد کرده بود و در این گفت وگو نیز بر همان تاکید می کند و می گوید: امیرالمومنین (ع)، پیشوای بزرگ شیعیان به مالک می فرماید، نسبت به مردم درنده خو نباش؛ نابود کردن آنها را هدف قرار نده و دلت را سرشار از محبت و عاطفه و مهر نسبت به مردم قرار بده چرا که مردم دو دسته اند؛ یا خواهران و برادران دینی تو هستند یا انسان هستند؛ وقتی می گوید اینها برادران و خواهران دینی تو هستند در واقع هویتی را تعریف می کند و دور آنها دایره می کشد که ما از این جهت با دیگران متفاوت هستیم و تو آقای مالک اشتر در درون دایره ای قرار می گیری که همه آنها مثل تو نماز می خوانند و عبادت می کنند و مثل تو اعتقاد و عقیده دارند و این یک هویت است؛ دیگری دایره ای بزرگ تر است که دایره اول در درون این دایره قرار می گیرد نه متقاطع با آن و آن انسانیت است. افرادی که زیر دست تو هستند، یا برادران و خواهران دینی تو هستند یا انسان هایی نظیر تو هستند؛ بنابراین می توانیم هویت را به صورت متداخل تعریف کنیم بنابراین دیگر این جا جنگی نیست. امیرالمومنین توصیه می کند که قلبت را سرشار از محبت نسبت به همه کسانی قرار بده که در حیطه حکومت تو هستند اعم از اینکه مسلمان و مسیحی و بی دین و بادین باشند؛ چرا که دو صنف هستند یکی هویت دینی است که شما را به هم نزدیک می کند و یکی هویت بزرگتر به نام انسانیت است که شما را گرد هم جمع می کند.

خاتمی با یادآوری اینکه هر نوع فعالیت در زمینه گفت و گوی ادیان، فرهنگ ها و تمدن ها بستگی به چگونگی تعریف هویت دارد، بیان می کند: گفت وگوی تمدن ها مبتنی بر این بینش فلسفی است که هویت ها، متقابل و متقاطع و متدافع و دفع کننده یکدیگر نیستند بلکه هویت ها در عین حالی که هستند، می توانند در کنار هم، متفاهم و متداخل باشند و اگر اموری باشد که این هویت ها را از هم دفع کند و مشکل ایجاد کند، مسایلی انحرافی هستند که باید در اثر تربیت اجتماعی و تربیت دینی و فلسفی از بین بروند و جنبه های خشونت آمیز که حالت دفعی دارند و امور خارجی هم هستند که به هویت وارد شده اند، دفع شوند. جنگ تمدن ها این است که هویت ها هیچ گونه تداخلی نمی توانند داشته باشند و فقط به دفع می اندیشند؛ در حالی که تاریخ خلاف این مساله را نشان می دهد.

طراح ایده گفت وگوی تمدن ها توضیح می دهد: اکثر جنگ های تاریخ انگیزه های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی داشته است. البته جنگ های دینی هم بوده اند اما در بسیاری موارد، دین وسیله ای شده در اختیار کسانی که منافع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی داشتند و دین مستقلا وارد جنگ نشده است. از سوی دیگر در حین جنگ های مختلف تاریخی، ادیان و فرهنگ ها در زیر کشاکش شمشیرها با هم آشنا شدند و همدیگر را شناخته اند و تبادل داشته اند.

او با طرح این سوال که تاثیر و تاثر ایران و روم و یونان و ایران چه زمانی بوده است؟ خود پاسخ می دهد: این تأثیر و تأثر بیشتر در زمان جنگ ها بوده است و تبادل فرهنگی، گفت وگو، تفاهم فرهنگی و بارور شدن فرهنگ ها با هم در پی آن بوده است. به این لحاظ می توان گفت جنگ ها نه تنها تمدن ها و تفکرات را در برابر هم و به صورت حذفی قرار نداده اند بلکه در زیر لایه جنگ که انگیزه سیاسی داشته، فرهنگ ها با هم کنار آمده اند و تبادل صورت گرفته است.

رییس جمهور پیشین ایران که اساس گفت و گوی تمدن ها را پذیرش این اصل می داند که هویت ها می توانند متداخل باشند نه متقاطع، به خبرنگار شفقنا می گوید: این یک مبنای فلسفی برای گفت وگوست و اگر این فلسفه را قبول نداشته باشید، طبعا گفت وگوی تمدن ها نه تنها مفید نیست، بلکه ممتنع هم هست و نمی تواند اثری داشته باشد.

خاتمی ادامه می دهد: من انکار نمی کنم که گرایش ها، تعصبات و دیدگاه های تفرقه انگیز و غیریت ساز بین مسلمانان و مسیحیان و حتی مذاهب یک دین وجود دارد که سبب درگیری و جنگ می شود اما همه اینها را انحرافی می دانم و با فریاد زدن مرتب گفت وگوی تمدن ها و اینکه بسیاری از این امور، عارضی است و از بیرون وارد شده است، می توان هویت ها را نسبت به این موضوع، آگاه و زمینه را برای برقراری گفت و گو آماده کرد.

او که معتقد است در بیشتر این جنگ های مذهبی و دینی، دست سوءاستفاده کنندگان و سلطه طلبان دیده می شود که تلاش دارند درگیری وجود داشته باشد تا پایگاه آنها در نقاط درگیری قوی تر شود، بیان می کند: باید مرتب فریاد زد و بعد روی مشترکات تکیه کرد. ما با انسان ها به عنوان انسان، مشترکات داریم. با ادیان، مشترکات داریم؛ با ادیان ابراهیمی مشترکات داریم و طبیعی است که به عنوان مسلمان در میان پیروان اسلام (از هر مذهبی) به قدری مشترکات داریم که می توان از همه اختلافات چشم پوشی کرد.

رییس جمهور پیشین ایران در پایان بار دیگر بر لزوم تبلیغ دائمی گفت وگو تاکید و یادآوری می کند: وقتی از گفت وگوی تمدن ها سخن می گوییم به معنی فراهم بودن همه شرایط گفت وگو در دنیا نیست بلکه باید تبلیغ کرد. این طور نیست که سفره ای آماده پهن شده است و ما همه بر سر آن قرار گرفته ایم. حتی در داخل ایران نیز گفت وگوی تمدن ها مورد لطف قرار نگرفت و دنیا توجه بیشتری نشان داد.

 

منبع:شفقنا 

تگ های مطلب:
ارسال دیدگاه

  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent

عکس خوانده نمی شود