کد خبر: 5768

1390/01/28 20:37

نسخه چاپی | دسته بندی: فرهنگ و مدیریت فرهنگی / یادداشت مدیرمسئول / سازمان های فرهنگی
0
بازدیدها: 1 702

هدیه ارزشمند استاد مسعود نجابتی به مناسبت ایام فاطمیه

جناب آقای مسعود نجابتی از استادان متعهد دانشگاه در رشته گرافیک است. در سال 1385 برای اولین بار توفیق یافتم تا از توانایی های ارزشمند ایشان برای طراحی جلد های موسسه بوستان کتاب بهره گیرم. قبل از ایشان […]


جناب آقای مسعود نجابتی از استادان متعهد دانشگاه در رشته گرافیک است. در سال 1385 برای اولین بار توفیق یافتم تا از توانایی های ارزشمند ایشان برای طراحی جلد های موسسه بوستان کتاب بهره گیرم. قبل از ایشان از طراحانی بهره مند بودیم از جمله آقایان: باسم الرسام، سید ابراهیمی، محمودی، رجبی و...، ابتدا انتظارم فقط برای طراحی و کمک به هم آهنگی طرح ها بود، ولی ایشان با بزرگواری مسئولیت طراحی موسسه را عهده دار شدند با این تعبیر که گم شده ام را یافته ام. از وضع نامناسب طرح های اثار دینی به حق دل خونی داشت. علاقه مند بود تا با اجرای طرح های جدید ودر موسسه ای که اثار قابل توجهی از نظر کیفی و کمی داشته باشد، نگاه  تازه ای در نشر آثار دینی اشراب شود.


خوشبختانه در طول 4سال بالغ بر 1500عنوان کتاب با طرح های ایشان و مجموعه همکارانی که به همکاری دعوت کرده بودند، انتشار یافت و تاثیر قابل توجهی در فضای گرافیگ کتاب های دینی بجا گذاشت. افسوس که با محدودیتی که در فضای موسسه از سال86 بر موسسه تحمیل شد، امکان بهره بیشتر فراهم نشد. امید ان که موسسه همچنان از وجود ایشان بهره مند گردد.

به مناسبت روزهای ولادت و شهادت اهل بیت علیهم السلام نیز پوسترهایی طراحی و به صورت اهدایی ارائه می کردند، که حضور ان در فضای شهر قم و سایر شهرها در این سال ها برای همه آشنا است. 

به مناسبت ایام فاطمیه دو یادداشت (نوشته ای ازخودشان واز امید مهدی نژاد) همراه با دو طرح از طرح های زیبای شان ارسال کرده اند که ضمن سپاس، تقدیم دوستاران هنر دینی می شود. التماس دعا.

یاددشت اول:

هو القهار

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم زن همسایه بر زمین افتاد
سیب ها روی خاک غلتیدند چادرش در میان گرد و غبار
قبلا این صحنه را...نمیدانم در من انگار میشود تکرار
آه سردی کشید حس کردم «کوچه آتش گرفت از این آه»
و سراسیمه گریه در گریه ، پسر کوچکش رسید از راه
گفت : آرام باش! چیزی نیست به گمانم فقط کمرم...
دست من را بگیر، گریه نکن مرد گریه نمیکند پسرم
چادرش را تکاند، با سختی یا علی گفت و از زمین پاشد
پیش« چشمان بی تفاوت ما»ناله هایش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم: گوش کن! این صدای روضه ی کیست؟
طرف کوچه رفتم دیدم در و دیوار خانه ای مشکی ست
با خودم فکر میکنم حالا«کوچه ی ما چقدر تاریک است»
گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه، راستی! فاطمیه نزدیک است

التماس دعا

یادداشت دوم:

یا فاطمه

قلبی شکسته بود، وضویی جبیره شد
سروی نشسته بود، عشایی و تیره شد
اشکی کنار پنجره غلتید، گر گرفت
آهی به روی آینه افتاد، تیره شد
پهلویی از شقاوت نامحرمی شکست
اشکی برای محرم دردی ذخیره شد
بانویی از تمام دلش چشم بست و رفت
مردی تمام وسعت غم را پذیره شد
اف گفت بر سکوت بنی آدم آسمان
نسلی نگاه کرد ، گناهی کبیره شد

امید مهدی نژاد





تگ های مطلب:
ارسال دیدگاه

  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent

عکس خوانده نمی شود