کد خبر: 5698

تاریخ انتشار: 1388-02-29 - 19:00

نسخه چاپی | دسته بندی: سازمان های فرهنگی / فرهنگ و مدیریت فرهنگی / اخبار ومسائل کتاب / دوره مدیریت بوستان کتاب / مصاحبه و گزارش / یادداشت مدیرمسئول
0
بازدیدها: 1 172

دفتر تبليغات 30 ساله و انتشارات آن در گفت‌وگو با سيدمحمدكاظم شمس

  افكار «سروش» در دفتر نفوذ كرده بود   حجت‌الاسلام‌والمسلمين سيدمحمدكاظم شمس، مدير انتشارات بوستان كتاب (وابسته به دفتر تبليغات حوزه علميه قم) را آنگونه ديدم كه پيش از ديدار به گونه‌اي ديگر او را در […]

 

افكار «سروش» در دفتر نفوذ كرده بود

 

حجت‌الاسلام‌والمسلمين سيدمحمدكاظم شمس، مدير انتشارات بوستان كتاب (وابسته به دفتر تبليغات حوزه علميه قم) را آنگونه ديدم كه پيش از ديدار به گونه‌اي ديگر او را در ذهن مجسم كرده بودم. فكر مي‌كردم، فردي در برابر ديدگانم مي‌نشيند و به ميز انتقاد دعوت مي‌شود كه آنچنان راحت پاسخ نخواهد داد. او را با ديگر مديران دفتر همرنگ مي‌پنداشتم؛ چرا كه براي گفت‌وگو با آقايان رباني و محمدي‌گيلاني رايزني‌هاي مستمر كردم، اما گويا اعلام شده بود تا به مناسبت 30سالگي دفتر تبليغات تمامي مديران آن گفت‌وگو نكنند. اما يك نفر مستثني شده بود: مدير انتشارات دفتر تبليغات حوزه علميه قم. از اين فرصت سود بردم، او را به روايت چالش‌هاي دروني دفتر تبليغات با پيرامونش فراخواندم و او با حسن نظر به تمامي سوالات پاسخ داد؛ در بخش دوم گفت‌وگو هم به سراغ انتشارات رفتم و اين رويه را در آنجا هم برگزيدم. امروز «شمس» متفاوت با ديروز در ذهنم نقش بسته است.

***

همكاري شما با دفتر تبليغات حوزه علميه قم از چه سالي آغاز شد؟
پس از فراغت از خدمت سربازي – در عقيدتي سياسي ارتش - به تحصيل پيوسته در حوزه روي آوردم. آن روزها تحت تاثير نظرات شهيد مطهري، آنچنان تمايلي نداشتم كه از شهريه براي گذران زندگي استفاده كنم. با توجه به داشتن كارت پايان خدمت، اصلا براي تحصيل در حوزه ثبت‌نام نكردم تا اينكه ازدواج كردم و اولين فرزندم به دنيا آمد كه ديدم زندگي شوخي‌بردار نيست. از اين‌رو، امتحان دادم و در حوزه پرونده تشكيل دادم. در سال 63، در همان دوران مجردي، براي گذراندن زندگي و هزينه‌هايي همچون خريد كتاب، با مركز مطالعات و تحقيقات اسلامي (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي فعلي) وابسته به دفتر تبليغات حوزه علميه قم همكاري را شروع کردم. اولين همكاري‌ام مربوط به فيش‌برداري براي «معجم بحار» بود كه روزي دو، سه ساعت مشغول بوديم و براي هر فيش پنج ريال دريافت مي‌كرديم. پس از پايان اين تحقيقات، يك روز سر درس آيت‌اللـه اعتمادي، آقاي رحمان‌دوست (مشاور امور ايثارگران فعلي رياست‌جمهوري) برگه‌هايي را آورد و درباره يك كار تحقيقاتي جديدي با من صحبت كرد. آشنايي من با ايشان به دوران خدمت سربازي باز‌مي‌گشت که پس از آن هم، مدتي در دوران متاهلي با خانواده ايشان در يك منزل زندگي مي‌كرديم و دوره تحصيل در حوزه را هم با يكديگر شروع كرديم و هم‌بحث بوديم. از اين كار تحقيقاتي که آقاي رحمان‌دوست پيشنهاد داد، خوشم آمد و دو نفري تحقيقات را شروع كرديم و ثمره آن «مفتاح‌التفاسير» شد. پس از مدتي، يك نفر به ما افزوده شد. سپس با گسترده شدن كار تحقيقات، با آقاي محمدعلي ايازي (رئيس وقت فرهنگ قرآن دفتر تبليغات اسلامي) مطرح و به اين مجموعه محول شد. آقاي رحمان‌دوست در بنياد مستضعفان مشغول شد و به تهران رفت. سپس من اين كار تحقيقاتي را بر عهده گرفتم و پژوهشگراني همچون آقاي شاهرخي (نماينده سابق خرم‌آباد در مجلس) را جذب كرديم. پس از پايان كار تحقيقات، آقاي ايازي از من خواست كه تدوينش را برعهده بگيرم و مقدمه‌اش را هم تهيه كردم. در سال 67، به صورت جدي با مجموعه مرکز تحقيقات دفتر تبليغات همكاري كردم. در آن زمان آقاي عليزاده رفته و آقاي درايتي آمده بود. همچنين در سال 68، هنگامي كه آقاي مهندس طالب‌پور فعاليت‌هاي كامپيوتري را در قم آغاز كرد - ايشان هم طلبه بود و هم مهندس كامپيوتر - من هم در آن موقع، تدوين‌هاي تحقيقاتي را در مرکز تحقيقات با استفاده از كامپيوتر انجام مي‌دادم. از اين رو، آقاي طالب‌پور به بنده پيشنهاد كار مشترك داد. رايزني‌هاي اوليه انجام شد. سپس بنده به همراه آقاي مهدوي‌نژاد ـ مسوول واحد معجم بحارالانوار ـ در جلسه‌اي با حضور مرحوم آقاي عبايي‌خراساني، رئيس وقت و آقاي سيدحسين موسوي تبريزي، عضو هيات‌مديره دفتر تبليغات گزارشي از مذاكرات را ارائه كردم. اما آقاي موسوي‌تبريزي در آن جلسه گفت: «معلوم نيست كه اين كامپيوترها چگونه جواب مي‌دهد؟! برويد و همان‌طور مثل سابق دستي فيش‌برداري‌ها را تدوين كنيد.» من هم ناراحت شدم و آقاي طالب‌پور هم مستقل به دنبال تحقيقات كامپيوتري خود رفت. در سال 73، مقام معظم رهبري براي اولين‌بار در مديريت دفتر تبليغات، تغييراتي دادند و هيات‌مديره‌اي منصوب كردند كه قرار شد، تغييرات در تمامي بخش‌هاي دفتر صورت بگيرد. از بنده هم به دليل ارتباط با بخش تحقيقاتي دفتر دعوت شد تا انتشارات را برعهده بگيرم.
مگر پيش از اين، اعضاي هيات‌مديره توسط رهبري نظام انتخاب نمي‌شد؟
خير، شكل‌گيري دفتر تبليغات خودجوش بود و جمعي شخصا آن را تاسيس كرده بودند. پس از آن، شفاهي نظر امام خميني(ره) را جويا شده بودند، اما به صورت رسمي اعضاي هيات‌مديره منصوب رهبري نظام نبودند. آنها خودشان تشكيلاتي را شكل داده و هيات‌‌مديره‌اي مشخص كرده بودند. در ابتدا آقايان عبايي، موسوي تبريزي، جعفري گيلاني، ري‌شهري، عباس شيرازي و شهيد حقاني موسس دفتر تبليغات بودند كه معتقد بودند، براساس نيازهاي انقلاب، ضرورت دارد تا به طلبه‌هاي مبلغ آموزش داده شود. بنابراين شكل‌گيري دفتر تبليغات براي آموزش طلاب در راستاي نيازها و اقتضائات جمهوري اسلامي بوده است. آن زمان شخصيت‌هايي همچون مرحوم فلسفي، مرحوم آيت‌اللـه فاضل و شهيد بهشتي را براي اين مساله دعوت مي‌كردند.

 

 

 

 


یعني از نظر شكلي به اموري پرداختند كه در گذشته «دارالتبليغ» انجام مي‌داد؟
سابقا بيوت اعزام مبلغ را برعهده داشتند. اما موسسين دفتر به اين نتيجه رسيده بودند كه امروز براساس شكل‌گيري نظام اسلامي و ظهور برخي گروه‌هاي چپ و ماركسيستي بايد طلبه‌ها مجهز به دانش مناسب آن شوند تا در برابر اين جريان‌ها بتوانند كارساز باشند. آموزش‌ها در آن دوره بيشتر اعتقادي بود.

مي‌توان گفت كه دفتر تبليغات شيوه تكامل‌يافته موسساتي همچون «دارالتبليغ» و «در راه حق» بود؟
اين موسسات براساس ضرورت‌هاي ديگر شكل گرفته بودند.«در راه حق» براي آموزش‌هاي كلاسيك حوزوي تاسيس شده بود و فقط براساس مسير حوزه حركت مي‌كرد و به دنبال آموزش مبلغان مذهبي نبود.«دارالتبليغ» هم بيشتر يك دانشگاه اسلامي بود و فعاليت‌هايش متفاوت با دفتر تبليغات بود. دارالتبليغ فعاليت‌هايش متمركز روي مبلغان مذهبي نبود، بلكه به ساير فعاليت‌ها هم مي‌پرداخت. اما دفتر تبليغات فقط به دنبال تربيت مبلغ بود.

پس دفتر تبليغات، دارالتبليغ ايدئولوژيك بود؛ يعني به‌دنبال آموزش ايدئولوژي مدنظر امام خميني به طلاب و سپس اعزام آنان به تبليغ، بودند؟
بله؛ هر آموزشي داده نمي‌‌شد، بلكه آموزش جهت‌دار بود. مثلا احكام به طلاب تدريس نمي‌شد، اما مباحث ماركسيستي مطرح و نقد مي‌شد تا طلاب آمادگي پاسخ به سوالات روز را داشته باشند. همچنين اقتصاد اسلامي تدريس مي‌شد تا طلاب توانايي نقد ساير مكاتب اقتصادي را داشته باشند. اصلا در ابتدا، نام «دفتر تبليغات اسلامي»، «دفتر تبليغات امام» بود كه پس از ورود امام به قم (10 اسفند 57) تشكيل شد. اين مجموعه، در آن موقع فقط به مكتوب كردن سخنراني شخصيت‌هايي همچون آقايان شهيد باهنر، جلال‌الدين فارسي، آيت‌اللـه خامنه‌اي، مرحوم فلسفي، هاشمي‌رفسنجاني، شهيد بهشتي و... در قم، در قالب جزواتي مي‌پرداختند و آن را منتشر مي‌كردند. بعدها، به فكر تاسيس نظام‌مند آن افتادند كه شكل‌گيري آن، 16 ارديبهشت 58 است.

پس دفتر تبليغات، دفتر آموزش ايدئولوژي اسلامي مورد نظر امام و هواداران ايشان بوده است؟ يعني تمام عملكرد اين مجموعه در قالب ترويج اين ايدئولوژي طراحي و بسط مي‌يافت؟
قطعا. آنها به دنبال آن بودند، براساس نظرات و ديدگاه‌هاي حضرت امام، طلابي تربيت شوند كه اين ديدگاه‌ها را فرا بگيرند و در ميان مردم تبليغ كنند. امام هم اگرچه رسما آنها را تاييد نكردند و آنان نيز حکمي از امام نداشتند، اما در جريان بودند و مخالفتي نکردند و حتي به آنها كمك مالي مي‌كردند. اين روند ادامه داشت تا اينكه در سال 67، از امام مي‌خواهند تا نماينده‌اي را براي دفتر تبليغات معرفي كنند. ايشان هم آيت‌الله عبايي خراساني را تعيين مي‌كنند. آقاي عبايي علاوه بر اينكه رئيس هيات‌مديره دفتر بودند، نماينده امام هم شدند. اين هيات‌مديره و آقاي عبايي تا 23 فروردين 73 دفتر تبليغات را اداره مي‌كردند كه پس از حكم رسمي مقام معظم رهبري، مديريت دفتر تغيير کرد.

چه اتفاقي افتاده بود كه آيت‌اللـه خامنه‌اي تصميم گرفتند، براي اولين‌بار هيات‌مديره را تغيير دهند و اصلاحاتي را در اين مجموعه طراحي كنند؟
به هر حال پنج سال از رهبري ايشان مي‌گذشت و انتظار تغيير وجود داشت. ايشان هم به مسائل فرهنگي بيش از مسائل ديگر عنايت دارند كه اين تغييرات را هم مي‌توان براساس اين دغدغه‌ها تعبير كرد. ايشان صراحتا در حكم خودشان بر «بازنگري» براساس نيازهاي جديد تاكيد كردند. هيات‌مديره جديد هم مامور به «بازنگري» شد. 15 سال از انقلاب مي‌گذشت كه نياز به برخي تغييرات در نهادهاي تبليغي نظام بود. بايد برخي امور تعطيل و برخي ديگر تقويت مي‌شد و همچنين اقدامات جديد براساس نيازهاي روز به وجود مي‌آمد. شايد در آن زمان برخي هم در داخل دفتر توقع داشتند كه ايشان تغييراتي را در دفتر تبليغات شكل دهند و دخالتي صورت گيرد. بنابراين ايشان افرادي را منصوب كردند. البته از آقاي عبايي هم خواستند تا بماند. اما ساير دوستان آقاي عبايي، همچون آقايان درايتي، ايازي، موسوي تبريزي و... اين دوره نبودند. آقاي عبايي هم‌گويي براساس نظر دوستانش حاضر نشد، بماند.

آيا برخي اختلافات در دهه 60، ميان دفتر تبليغات تحت مديريت آقاي عبايي و دوستانشان با جامعه مدرسين و برخي مديران حوزه، باعث ايجاد اين تغييرات در مديريت دفتر تبليغات نشد؟
من باور ندارم كه گرايش‌هاي سياسي باعث تغيير مديريت شد. چراكه در دفتر تبليغات گرايش‌هاي مختلفي فعاليت مي‌كردند و مي‌كنند.
پس دليل تغييرات از نظر شما چيست؟
به هر حال براي رشد يك مجموعه‌اي همچون دفتر تبليغات، بايد يك انسجام فكري وجود داشته باشد. در آن دوره، از افرادي همچون دكتر سروش دعوت مي‌كردند تا در فضاي قم كلاس برگزار كند. اين مسائل حتي به درون دفتر هم نفوذ كرده بود. در همان دوران به ياد دارم، در سرمقاله شماره 16 آينه پژوهش، آقاي درايتي به‌عنوان مديرمسوول نوشته بود كه ضرورت دارد، حوزه تفكرات دكتر سروش را بشناسد و به استقبال از اينگونه تفكرات رفته بود. در نشريه ديگري – در دفتر تبليغات - كاملا يك موضع متفاوت گرفته شده بود. زيبنده نبود كه انسجام فكري در اين تشكيلات وجود نداشته باشد. البته در دفتر تبليغات تمامي گرايش‌هاي فكري به‌طور نسبي وجود دارد. امروز در انتشارات دفتر، هم مباحث فلسفي و عرفاني و هم نقد آن منتشر مي‌شود. به‌طور مثال كتاب نقد عرفان نظري آقاي يثربي را چاپ كرديم. ايشان خودش گفت كه من به دانشگاهي‌ها گفتم، شما ترسيديد، اما در انتشارات دفتر تبليغات اين كتاب را چاپ كرديم. در اين كتاب نظر آقاي جوادي آملي نقد شده بود. اما دليل تغييرات در آن دوران اين بود که مرزهاي اعتقادي هدف گرفته شده بود؛ بايد به سوي يك انسجام فكري حركتي صورت مي‌گرفت.

يعني يكي از دلايل، نفوذ افكار و عقايد آقاي سروش در دفتر تبليغات بود؟
طبيعتا يك بخش قابل توجهش اين مساله بود. اين افكار براي حوزه خطرناك بود؛ چرا كه حوزه يك محل آموزشي است و به دنبال حركت در مسير مشخص است. اگر پيش از اينكه آموزش‌هاي لازم به طلاب داده شود، يك سري افكار با خط و سياق خاص ترويج شود، هم طلاب از درس و بحث خودشان مي‌مانند و هم اين مسائل بستر شكل‌گيري جريان‌هاي انحرافي را مهيا مي‌كنند.«گودرزي» (رهبر گروه فرقان) خودش منحرف نشده بود، بلكه سير مطالعاتي‌اش، او را به اين نقطه رساند. اگر مسير ترويج افكار در حوزه تا مادامي که فرد به توانايي علمي نرسيده‌ است، هدايت نشود، گودرزي‌ها به‌وجود مي‌آيند.

شما هدف اصلي و اوليه تغيير در مديريت دفتر تبليغات را چه مي‌دانيد؟
اين تغييرات در جهت اين بود كه دفتر به سوي انسجام فكري برود؛ انسجام فقط انسجام تشكيلاتي نيست، بلكه دفتر بايد به اين سوال پاسخ مي‌داد كه چه‌كار مي‌خواهد بكند؟ چه جايگاهي دارد؟ از چه مسائلي بايد حراست و پاسداري كند؟ چه چيزهايي را آموزش دهد و بر چه مسائلي پژوهش صورت گيرد؟ به عبارتي ديگر، خودش را بشناسد.

مي‌توان گفت كه در سال 73، هيات‌مديره و برنامه‌هاي دفتر تبليغات تغيير کرد تا يك «بازخواني ايدئولوژيك» در دفتر صورت گيرد؟
بله؛ البته بازخواني براساس شرايط روز. مثلا اگر يك زماني برنامه آموزشي دفتر براي نقد اصول ماركسيست بود، امروز ديگر به اينگونه مباحث نيازي نيست. بنابراين هيچ ابايي نيست كه مشخص شود، اعضاي جديد براي بازخواني در روش گذشته تغيير كردند.

با انتصاب اعضاي هيات‌مديره جديد چه تحولاتي در دفتر تبليغات اتفاق افتاد؟
ورود افراد جوان به هيات مديره دفتر تبليغات؛ افرادي همچون آقايان سيدمحمد سعيدي، طه هاشمي و.... آقاي جعفري گيلاني هم كه از قبل بودند. آقاي عبايي هم كه نپذيرفت بماند، مرحوم آقاي فاضل هرندي جايگزينش شد.

اعضاي هيات‌مديره جديد، به چه اموري پرداختند كه متفاوت با گذشته بود؟ چه اموري متوقف شد؟ چه مسائلي رشد کرد؟ و چه اقدامات جديدي انجام شد؟
به مركز تحقيقات دفتر تبليغات توجه ويژه‌اي شد و بخش‌هاي جديدي در آن شكل گرفت كه پژوهشكده‌هاي فعلي، تولديافته آن سياست‌ها هستند. ( البته نبايد از حق بگذريم كه تمامي برنامه‌ريزي‌هاي مركز تحقيقات در زمان آقاي درايتي، پيش از سال 73 انجام شد. ) همچنين دانشگاه باقرالعلوم دفتر تبليغات توسعه پيدا كرد. آقاي جعفري گيلاني هم تلاششان اين بود كه نكند، به‌دليل برخي نگرش‌هاي سياسي، افرادي از مجموعه دفتر خارج شوند.

اما با ورود هيات‌مديره جديد، تعدادي از فعالان دفتر به دليل نگرش‌هاي سياسي-فکري از مجموعه بيرون نرفتند؟
دو، سه نفر از افراد شاخص از مجموعه جدا شدند كه خودشان حاضر به همكاري نبودند. چون آنها در نگرش‌هاي سياسي شاخص بودند و تفكر سياسي‌شان با آقاي جعفري گيلاني منطبق نبود، همكاري‌شان را ادامه ندادند. البته منظورم اين نيست كه اگر مي‌ماندند، حتما مسووليت‌هاي گذشته خودشان را داشتند. مطمئنا اگر مي‌ماندند، بايد در رده‌هاي پايين‌تر مشغول مي‌شدند و آنها هم طبيعتا نمي‌پذيرفتند. اما به هر حال، كسي مانع ادامه همكاري آنان نشد و اخراج هم نشدند. برخي شخصيت‌ها با گرايش‌هاي متفاوت با هيات‌مديره جديد همکاري ‌كردند. به‌عنوان مثال مرحوم آقاي صالحي نجف‌آبادي، تا اواخر حيات‌شان با مرکز فرهنگ قرآن فعاليت مي‌كردند و در تفسير راهنما بخش اعظم ترجمه، كار خود ايشان است. آقاي جعفري گيلاني در آن دوره مطلقا بسته عمل نمي‌كردند.
اگرچه شما مي‌گوييد آقاي جعفري‌گيلاني بسته عمل نمي‌كردند، اما جدا شدن صاحبان تفكر متفاوت با هيات‌مديره، از دفتر تبليغات؛ در طول چند سال اوليه، نشان از آن دارد كه اجازه فعاليت جدي به آنان داده نمي‌شد.
زياد با نظر شما موافق نيستم.

بگذريم؛ هيات‌مديره جديد چه اقداماتي انجام داد كه در راستاي هدف رهبري نظام بود؟
هدف اوليه اين بود كه وضعيت گذشته تغيير كند و شكل جديد به خود بگيرد. آنان به بازتعريف شرايط جديد پرداختند تا مقدماتي فراهم شود. يكي از دغدغه‌هاي اعضا اين بود كه شرايط جديد به‌گونه‌اي پيش رود كه موجب تضعيف توليدات دفتر نشود. ابتدا اقتدار آقاي جعفري‌گيلاني زياد بود و نظرات ايشان بيشتر مورد نظر قرار مي‌گرفت.
برابر روش مديريتي آقاي جعفري، موضعي گرفته نشد؟
در درون هيات‌مديره برخي معتقد بودند كه با توجه به گذشت زمان، آنچنان فعاليت جدي انجام نشده است و اقدامات جديد در حد مطلوب نيست! يكي از قائلان اين مساله، مرحوم آقاي فاضل‌هرندي، رئيس هيات‌مديره بود. بيان اين انتقادات، تا حدي باعث اختلافاتي در ميان اعضاي هيات‌مديره شد.

آقاي فاضل‌هرندي در راستاي اين سخنشان، اقدامي هم انجام دادند؟
بله، ايشان در سال 75، جلسه‌اي برگزار كردند و در اين جلسه گفتند: «ما (هيات مديره) اينگونه كار را در دفتر شروع كرديم و بناي دخالت در امور دفتر را نداشتيم و فقط در جايگاه هيات‌مديره بوديم. اما در اين زمان لازم مي‌دانيم كه مجموعه‌‌اي با حضور نخبگان تشكيل دهيم تا براي اينكه «چه كار بايد بكنيم؟!» همفكري كنيم.» اين مجموعه به نام «شوراي برنامه‌ريزي» دفتر تبليغات تشكيل شد و آقايان آل غفور، بهشتي، سيدعباس صالحي و ايزدپناه به همراه آقاي فاضل‌هرندي اعضاي پنج نفره اين شورا شدند. شكل‌گيري اين شورا و اعضاي آن هم به تصويب هيات‌مديره رسيد.

پس تا سال 75 مديريت جديد نتوانست اقدامي در راستاي نظرات رهبري انجام دهد؟
آقاي جعفري معتقد بود كه دفتر در حد توانش اقداماتي انجام داده است اما منتقدان به دنبال سرعت بيشتري بودند. آنان براي اينكه در جلسه با مقام‌معظم‌رهبري بتوانند گزارش خوبي از اقدامات ارائه و پاسخ ايشان را بدهند، مي‌گفتند: اين موارد انجام شده، كافي نيست و بايد قدم‌هاي بلندتري برداشته شود.

مگر آنها مي‌خواستند، چه اقدامي انجام دهند كه تا آن موقع اتفاق نيفتاده بود؟
تا آن زمان به‌طور جدي به مسائل جديد پرداخته نشده بود و مدير‌وقت دفتر تبليغات (آقاي جعفري‌گيلاني) نظرات خود را اجرايي مي‌كرد. آقاي فاضل معتقد بود كه بايد جدي‌تر به مباحث پرداخت.

شكل‌گيري شوراي برنامه‌ريزي چه پيامدي داشت؟
بستر تمامي فعاليت‌هاي كنوني دفتر همچون «بيانيه ماموريت» در اين شورا پي‌ريزي شد. دبير آن شورا هم آقاي صالحي شدند و پيگيري مسائل به ايشان واگذار شد. از گرايش‌هاي مختلفي هم براي همفكري دعوت به عمل آمد. اين شورا مطالعات را ‌تنها برنامه‌ريزي براي «جهان اسلام» در نظر نگرفته بود و بسيار وسيع عمل مي‌کرد. در سال 76 در حكم جديد مقام‌معظم رهبري براي اعضاي هيات‌مديره، نام اين شورا و اعضايشان هم آمد و شوراي برنامه‌ريزي رسميت بيشتري يافت. بنابراين فعاليت شورا جدي‌تر و وسيع‌تر شد. در دوره دوم، تغييرات اعضاي هيات‌مديره اندك بود. در دوره سوم، در سال 81، هم آقايان حميد پارسانيا و محمدتقي سبحاني‌نيا به مجموعه اعضاي هيات‌مديره اضافه شدند. در حكم نيامده بود اما گفته شده بود كه يكي از اين دو نفر، معاون آموزشي دفتر شود و ديگري معاون پژوهش. پيش از آن آقاي آل غفور معاون آموزش بود و آقاي محامي معاون پژوهش.

ورود برخي افراد جديد و جوان به هيات‌مديره دفتر تبليغات پيامدي نداشت؟
يك مقداري اختلافاتي بروز كرد كه باعث شد جلسات هيات‌مديره چند ماهي برگزار نشود. اين اختلافات به‌حدي بود كه افرادي همچون بنده در رده‌هاي بعدي مديريت، در مسائل وارد شديم تا حل شود. حتي نامه‌اي به مقام‌معظم‌رهبري نوشتيم که ايشان دخالت كنند و مشکلات حل شود.در نهايت جلسه‌اي در دفتر مقام معظم رهبري برگزار شد.

دليل اختلاف چه بود؟
افراد جوان تفكراتشان به روزتر و با شرايط جديد منطبق‌تر بود که اين تفاوت‌ها باعث ايجاد اختلاف شده بود. آن موقع 8، 9 نفر اعضاي هيات‌مديره ‌بودند كه آقايان جعفري گيلاني، طه هاشمي، سيدمحمدحسن نبوي و... يك طرف بودند و اكثريت در طرف مقابل.

منتقدان چه كساني بودند؟
آقايان حميد پارسانيا، سيدعباس صالحي، عبدالرضا ايزدپناه، محمدتقي سبحاني‌نيا، محسن خاموشي (رئيس سازمان تبليغات که عضو هيات‌مديره مي‌شد) و مرحوم فاضل هرندي. اينها نامه‌اي به مقام‌معظم رهبري نوشتند كه با اين شرايط جديد نمي‌توانيم به كار ادامه دهيم. در نهايت جلسه‌اي در دفتر مقام‌معظم‌رهبري برگزار شد و تصميم‌گرفته شد كه فرد جديدي براساس راي‌گيري انتخاب شود. ابتدا آقاي جعفري‌گيلاني راي كافي را نياورد. در پايان آقاي رباني به‌عنوان مدير دفتر انتخاب شدند.

آقاي رباني، پيش از اين از اعضا و مديران دفتر نبودند. در كجا فعاليت داشتند؟
در آن موقع در دفتر نبودند؛ رئيس هيات امناي مركزجهاني علوم‌اسلامي (جامعه المصطفي فعلي) بودند.

آقاي رباني پيش از انتخاب شدن با كدام يك از اعضاي هيات‌مديره آشنا بودند؟
ايشان خراساني هستند و علي‌القاعده با خراساني‌هاي دفتر مرتبط و آشنا بودند. البته چگونگي مطرح شدن ايشان بازگو نشده است.

گويا با انتخاب آقاي رباني، اختيارات مسوول دفتر تبليغات افزايش يافت؟
بله؛ با انتخاب ايشان، سمت مدير به رئيس تبديل شد و اختيارات فزوني يافت. همچنين هيات‌مديره به هيات‌امنا تغيير يافت كه باعث افزايش اقتدار رئيس دفتر تبليغات (آقاي رباني) شد.

دفتر تبليغات چه نقشي دارد كه اينچنين رهبري به آن اهميت مي‌دهند و كوچك‌ترين مسائل اين دفتر را پيگيري و هر كمكي كه لازم باشد به اين مجموعه مي‌كنند؟
به هر حال دفتر تبليغات حلقه واسط ميان «نظام» و «حوزه» است كه منسجم و غيرزيگزاگي اهدافش را دنبال مي‌كند. اين مجموعه به مسائل بااهميت توجه مي‌كند و به مسائل كم‌اهميت آنچنان نمي‌پردازد.

دفتر براي نظام چه كارهايي انجام داده است؟
به‌عنوان مثال در برنامه پنجم توسعه کشور بخش‌هايي را برعهده گرفت. همچنين دفتر پاسخگويي به امور ديني را راه‌اندازي كرد. از سوي ديگر، پژوهش‌هايي که در دفتر انجام مي‌شود فقط مباحث نظري محض نيست بلكه پژوهش‌هايي است كه مماس بر نيازهاي نظام است. معتقد نيستم كه دفتر تبليغات به‌طور كامل نيازهاي تئوريك نظام را تا به حال انجام داده است اما مسيرش در اين راستاست.
مي‌توان گفت كه امروز دو ساختار حوزوي در ايران وجود دارد؛ يكي حوزه‌اي براساس دغدغه‌هاي حكومت با نام «دفتر تبليغات» و ديگر حوزه‌اي سنتي و در مسير حركت سيستم گذشته حوزه كه قرن‌ها از آن مي‌گذرد به نام «حوزه علميه قم»؟ يعني

«دفتر تبليغات»، «حوزه علميه‌ در سايه» است؟
اين را قبول ندارم. بناي دفتر تبليغات اين نبوده است كه جزيره‌اي در حوزه سامان دهد و سياست‌هاي خود را فقط به آن جزيره مختص كند بلكه برعكس؛ قرار است، اين مجموعه اقداماتي انجام دهد كه ديگران وادار به حركت در مسير اهداف او شوند. فعاليت‌هايش هم همواره با ادبياتي متفاوت با حوزه مطرح مي‌شده است. گاهي ممكن است كه بخواهيم از آقايان مراجع و اعضاي شوراي عالي و مديريت حوزه اموري در حوزه انجام شود و آنها هم نپذيرند. دفتر خود به اين امور مي‌پردازد و به‌گونه‌اي عمل مي‌كند كه در آينده خود آقايان خواسته يا ناخواسته آن مسائل را انجام ‌دهند. در يكي از جلسات كه خدمت مقام‌معظم رهبري رسيديم، ايشان فرمودند: «شما انتظار نداشته باشيد كه بخشنامه شود، هركس مي‌خواهد به تبليغ برود، در كلاس‌هاي آموزشي دفتر تبليغات شركت كند بلكه اينقدر كلاس‌هاي اعزام مبلغ را پربار كنيد كه هر كس مي‌خواست، به منبر برود، احساس كند كه به كلاس‌هاي شما نيازمند است و بايد در آن شركت كند.» البته از حق نبايد گذشت که با توجه به نگاه حاج‌آقا رباني و وضعيت كنوني دفتر و به‌رغم اينكه ممكن است، برخي تفكرات سياسي اين مجموعه را قبول نداشته باشند اما هيچ‌كس ترديد ندارد كه قوي‌ترين جريان منسجم در حوزه در حال‌حاضر «دفتر تبليغات» است. اگر الان دفتر تبليغات از حوزه جدا شود، ضايعه‌اي بزرگ براي حوزه خواهد بود. چراکه هم تاثيرات مستقيم بر حوزه داشته است و هم توانسته به الگويي براي ساير مراكز حوزوي تبديل شود. به‌عنوان مثال؛ ابتدا نشريه «حوزه» توسط دفتر تبليغات منتشر شد كه پس از آن جامعه مدرسين نشريه «نورالعلم» را راه‌اندازي كرد. همچنين مجله «فقه» از سوي دفتر تبليغات منتشر شد كه پس از آن نشريه «فقه اهل بيت» توسط موسسه آقاي هاشمي‌شاهرودي شكل گرفت. از اين تاثيرات بسيار مي‌توان نمونه آورد.

پاسخ شما با تحليل من تضاد ندارد. مگر شما قائل نيستيد كه گاهي برخي امور در حوزه با مخالفت‌هايي روبه‌رو است و اجرايي نمي‌شود، دفتر آن را انجام مي‌دهد تا بستر آن مهيا شود و در آينده خود حوزه مجبور شود كه آن را انجام دهد؟
شما به شكلي ديگر سخن مرا تحليل مي‌كنيد. بله؛ امروز حتي نظرات مقام معظم رهبري هم به‌طور كامل در حوزه اجرايي نشده است. ايشان براي اولين‌بار در سال 75 نسبت به مسائل حوزه به صراحت سخن گفتند و دغدغه‌هايي را مطرح كردند اما هنوز كاملا تحقق پيدا نكرده است. امروز حتي يك طلبه هم وجود ندارد كه نسبت به روش پرداخت شهريه رضايت داشته باشد اما هنوز اين روش حاكم است. اصلا به شما بگويم که نگاه دفتر تبليغات، نگاه صرف به داخل كشور نيست؛ نگاه به اداره نظام اسلامي و به جايگاه تشيع در دنياست. اين نگاه با حلقه‌هاي درس مرسوم در حوزه اجرايي نمي‌شود. البته به دنبال دولتي شدن اين برنامه‌ها هم نيستيم كه مثلا وزارت ارشاد يا سازمان تبليغات در مسائل تبليغي وارد شود. امروز دفتر تبليغات و حاج‌آقا رباني به دنبال ايجاد تنش در كار نيست اما اجرايي شدن برخي برنامه‌ها اقتضائاتي دارد. آيا برنامه‌ريزي براي 10، 20، 50 سال آينده و ترويج فرهنگ اهل‌بيت(ع) در جهان بدون برنامه‌ريزي عملي است؟! مگر نشنيده‌ايد كه مرحوم حاج‌شيخ عبدالكريم حايري به‌دنبال آن بود که زبان انگليسي در حوزه تدريس شود اما بازاري‌هاي تهران نزد ايشان آمدند و اعتراض كردند كه ما وجوهات نمي‌دهيم تا زبان كفار در حوزه تدريس شود! ايده ايشان هم عملي نشد. امروز هم تا حدودي اين رفتارها وجود دارد. به ياد دارم كه سال 67-66 به درس آيت‌اللـه‌العظمي وحيدخراساني مي‌رفتم و در همان موقع در كلاس‌هاي آموزش كامپيوتر در مركز تحقيقات كامپيوتري شركت مي‌كردم، در ميان مباحثه و درس آقاي وحيد كه وقت داشتم، پنهاني لاي كتاب و جزوه آموزش كامپيوتر را باز مي‌كردم كه كناردستي‌ام نفهمد، من كلاس كامپيوتر مي‌روم! در اينگونه جو، خيلي مشكل است كه وضعيت جديدي ايجاد کرد. اكنون يك طلبه ابايي ندارد كه بگويد روانشناسي، جامعه‌شناسي يا دين هندو مي‌خوانم اما در گذشته اينگونه نبود. بخشي از اين فضاي جديد، محصول برنامه‌هاي دفتر است. دفتر براي اولين‌بار رشته تبليغ را در دانشگاه‌ها راه‌اندازي كرد.

پس دفتر تبليغات به‌دنبال اين است، نظرات رهبري در مسائل حوزه را اجرايي كند. اگر حوزه امروز حاضر به قبول آن نيست با اقدامات دفتر بستر آن فراهم شود و در آينده اينگونه مسائل به راحتي در حوزه قوام يابد. درست است؟!
قطعا؛ به همين دليل است كه مقام‌معظم‌رهبري مي‌فرمايند: «دفتر نماد روشنفكري حوزه است.» البته هنوز مديران دفتر از كارنامه فعلي دفتر راضي نيستند و به دنبال رشد و بسط بيشتر ديدگاه‌هاي رهبري هستند. به همين دليل است كه دفتر «بيانيه ماموريت» و «چشم‌انداز 20 ساله» براي خودش تدوين كرده است. همچنين در اجرايي شدن برنامه چهارم توسعه كشور و تدوين برنامه پنجم مشاركت كرده است. در جريان همين تعاملات، خيلي از نهادهاي دولتي و حكومتي دستشان خالي بود كه دفتر به آنها مشورت داد. به ياد دارم كه اعضاي كميسيون فرهنگي مجلس ششم در ايام ابتدايي شكل‌گيري اين مجلس به قم آمدند و به دليل نگاه‌هاي روشنفكري دفتر با اعضا جلسه‌اي گذاشتند تا مشورت بگيرند كه چگونه مباحث كيفي در امور ديني را به مباحث كمي تبديل كنند؟ امروز دفتر تبليغات به‌دنبال اين است كه «تكثير» شود؛ يعني ناراحت نمي‌شود كه اقدمات و برنامه‌هاي اين مجموعه توسط نهادها يا افراد ديگري انجام شود.

آقاي شمس؛ آيا فكر نمي‌كنيد، امروز نسبت به گذشته، آن تفاوت و تقابل ميان مديران حوزه كه اعضاي جامعه مدرسين هستند با دفتر تبليغات وجود ندارد؟ آيا به نوعي مديريت حوزه با دفتر تبليغات همرنگ شده است؟
تا حدودي تحليل شما درست است؛ البته نه به صورت مطلق. هنوز به صورت كمرنگ مرزبندي‌هاي گذشته وجود دارد. اگرچه حاج‌آقا رباني بسيار به دنبال اين است كه تعاملش را با مديريت حوزه و شخصيت‌هاي حوزوي افزايش دهد اما هنوز حساسيت‌هاي گذشته تا حدودي برقرار است. هنوز سياست‌هاي دفتر تبليغات با برنامه‌هاي حوزه همسان نشده است.

***

 

چه اتفاقي افتاد كه از شما براي مديريت انتشارات دفتر تبليغات دعوت كردند؟

در آن زمان، كار تدوين «معجم بحار» به پايان رسيده بود و آماده نشر بود. درگيرودار آن، دوستان پيشنهاد دادند كه اصلا بيا، انتشارات را بر عهده بگير. پيش از بنده، آقاي‌شيخ حسن نوروزي (نماينده فعلي رباط‌کريم در مجلس) عهده‌دار اين مسووليت بود. پيش از من، انتشارات دفتر تبليغات به سوي آثار عمومي و عامه‌پسند سوق پيدا كرده بود. آقاي درايتي، مسوول مركز تحقيقات در آن زمان از اين وضعيت گله‌مند بود و يك واحد ويرايش و نشر زيرمجموعه مركز تحقيقات راه‌اندازي كرد. ايشان بنده را مسوول اين واحد قرار داد تا ثمرات توليدات پژوهشي مركز را منتشر كنيم. چند كتاب هم در همان زمان چاپ كرديم. از سوي ديگر بر اسلوب علمي انتشارات مطالعاتم را متمرکز كردم. به ياد دارم كه به انتشارات علمي- فرهنگي فعلي كه رياستش در آن موقع بر عهده آقاي مهندس صحابه بود، رفتم و از تجربيات آنان استفاده كردم.»اصول آماده‌سازي كتاب» از دکتر اديب سلطاني را به من دادند و چند بار آن را مطالعه كردم. آقاي هرمز همايون، مسوول آماده‌سازي كتاب اين انتشارات هم خيلي به من كمك كردند. همان آثار محدود مركز تحقيقات را سعي كردم بر اساس اصول علمي منتشر كنم. براساس اين تجربه و با توجه به اعتراض‌هايم به وضعيت انتشار كتاب در انتشارت دفتر، دوستان گفتند؛ حالا كه تو اعتراض مي‌كني، خودت بيا مسووليت اين مجموعه را بپذير. در هيات‌مديره دفتر هم اين پيشنهاد مطرح شده بود. در آن زمان رئيس مركز تحقيقات آقاي فقيهي بود كه به جاي آقاي درايتي آمده بود. ايشان همچنين آقاي جعفري‌گيلاني مرا مي‌شناختند. اواخر سال 73 به مناسبتي براي نيمه شعبان به مشهد رفته بودم. فرداي آن روز كه بازگشتم، ديدم همه به من تبريك مي‌گويند. گفتند كه روز قبل از نيمه شعبان آقاي جعفري‌گيلاني برخي از مسوولان جديد دفتر را معرفي كردند كه شما هم جزو آنان بوديد (ولي من از آن اطلاع نداشتم).

 

پيش از حضور شما در اين سمت، وضعيت نشر در دفتر تبليغات چگونه بود؟

در آن موقع تعداد 298 عنوان كتاب چاپ اول، نشر شده بود كه با تجديد چاپ‌ها به 640 رسده بود. البته در ابتداي تاسيس دفتر تبليغات در دوران آقاي ايازي كارهاي سنگين و معتبري انجام شده بود. كتاب «ميزان‌الحكمه» آقاي ري‌شهري در همين دوره آقاي ايازي چاپ شد. انصافا يك سال ابتداي شكل‌گيري دفتر تبليغات كه آقاي ايازي مسووليت نشر را برعهده گرفته بود، بسيار آثار خوبي منتشر شده بود.

اعضاي هيات‌مديره جديد در امور مربوط به انتشارات نظري نداشتند؟ دخالتي نمي‌کردند؟

از يك طرف مشغوليت اعضاي هيات‌مديره جديد زياد بود و از طرف ديگر، چون انتشارات هزينه‌آفرين نبود و خودگردان و درآمدساز بود، زياد در امور مربوط به آن وارد نمي‌شدند.

اولين اقدامتان پس از قبول مسووليت چه بود؟

28 دي 73 مسووليت انتشارات دفتر تبليغات را برعهده گرفتم كه چند ماه بعد حكم رسمي و مكتوب به بنده داده شد. گام ابتدايي‌ام اين بود كه شوراي كتاب مستقر كردم. آن روزها 12، 13 ساعت فقط به مسائل انتشارات مي‌پرداختم. ابتدا 80 نفر از افراد صاحب‌نظر را با مشورت با دوستان ليست كردم تا از ميان آنان شوراي كتاب را انتخاب كنم. در آن موقع انتشارات، نه اساسنامه داشت و نه پروانه نشر. من در سال 74 كه براي دريافت يارانه كاغذ، احتياج به كپي پروانه نشر بود، از نبود آن مطلع شدم كه با پيگيري‌هاي مستمر، شهريور 75 اساسنامه و مهر 76 توانستم مجوز نشر رسمي را بگيرم.

در مورد استقرار شوراي كتاب از آقاي جعفري‌گيلاني، مدير وقت دفتر اجازه گرفتيد؟

ايشان معتقد بودند كه اينچنين كارهايي دست‌وپاي آدم ‌را مي‌بندد و باعث اختلاف مي‌شود. البته مخالف نبودند، اما از چنين كارهايي استقبال نمي‌كردند. با‌ آقاي ايزدپناه در اين باره زياد مشورت كردم. پس از مشورت و به دست آوردن ليست 80 نفره، بر اساس ملاك‌هايي 10 نفر را انتخاب كردم. در روزهاي آخر سال 73، اين 10 نفر را دعوت كردم (يعني دو ماه بعد از قبول مسووليتم) و به آنها دو مورد را قول دادم كه انجام دهم: اولا اگر انتشار كتابي از سوي شما تصويب نشود، من چاپ نمي‌كنم. ثانيا اسم شما محفوظ مي‌ماند و كسي از نام شما مطلع نمي‌شود تا بتوانيد به راحتي انتشار كتابي را رد كنيد. الان برخي از آن 10 نفر تغيير كردند و برخي همچنان هستند.

اسامي افرادي كه امروز جزو شوراي كتاب شما نيستند و درگذشته عضو بودند، چه كساني‌اند؟

آقايان مرتضوي، كبير، اسفندياري، علي مختاري، ابوالفضل شكوري و... بيشترين سهم موفقيت انتشارات مرهون تلاش همين شوراي كتاب است.

در ايام مسووليت شما، كتابي بود كه از مجموعه دفتر تبليغات ارائه شود، اما شما به آن اجازه چاپ ندهيد؟

متعدد بود كه منشا اختلافاتي هم شد.

با چه روشي، توانستيد در مقابل فشارها و شكل‌گيري اختلافات ادامه دهيد؟

در ابتدا تعداد توليدات نشري واحدهاي تابعه دفتر اندك بود؛ چهار، پنج جلد در سال. در آن جلسه اوليه با شوراي كتاب، اين سوال مطرح شد كه با توليدات دفتر چگونه برخورد كنيم؟ با وجود اينكه هنوز اقتدار و بروز بيروني نداريم و يك گروه داخلي و غيررسمي (شوراي كتاب) هستيم. ابتدا دوستان پيشنهاد كردند كه در ابتداي اين كتاب‌ها بنويسيم، با مسووليت دفتر تبليغات چاپ شده است. گفتيم، اين خيلي بد است كه از يك طرف انتشارات دفتر باشيم و از طرف ديگر خودمان را از دفتر جدا كنيم. در نهايت تصميم گرفتيم كه در كوتاه مدت اغماض كنيم و آثارشان را براي انتشار تاييد كنيم. در اين مدت هم همواره سعي مي‌كردم، نام شوراي كتاب را در جلسات بياورم و اسامي آنان را مطرح كنم تا مسوولان عالي دفتر از آن مطلع باشند و جا بيفتد. همچنين در تدوين اساسنامه انتشارات بندي را آوردم كه انتشارات نمي‌تواند بدون تصويب شوراي كتاب و مجوز وزارت ارشاد كتابي را منتشر كند. ظاهرا اين بند باعث مي‌شد كه دستم بسته شود، اما در حقيقت اقتدار انتشارات با قانوني و رسمي شدن شوراي كتاب افزايش مي‌يافت. اساسنامه در سال 76 تصويب شد. همچنين درباره اعضاي شوراي كتاب مصوب كرديم كه اين افراد با پيشنهاد مسوول انتشارات و حكم رئيس دفتر تبليغات انتخاب مي‌شوند تا قدرت شورا زياد شود. تا مدتي هم پس از تصويب اساسنامه همچنان با سكوت حركت مي‌كرديم. اندك اندك با شيب ملايمي اين موارد مصوب را به آقايان دفتر اعلام كردم. اولين موضع‌گيري را آقاي مهريزي، رئيس وقت بخش تحقيقات دفتر داشت كه گفت: «اصلا براي من قابل قبول نيست كه مركز تحقيقات كتابي را براساس اصول علمي تدوين كند و شوراي كتاب شما آن را رد كند.» من هم به ايشان گفتم: «به شما حق مي‌دهم. اما بنده هم براساس مسووليتم بايد جوابگو باشم. ما غير از مسائل علمي و پژوهشي ملاك‌هاي ديگري همچون تكراري نبودن موضوع در بازار کتاب را هم در نظر مي‌گيرم. دلايل رد شدن كتاب را هم به شما اعلام مي‌كنيم، اگر قابل قبول نبود، فكري به حال كتاب خواهيم كرد.» ايشان اصل دخالت و تاييد يا رد ما را قبول نداشت. البته من هم حق به ايشان مي‌دادم؛ چراكه پژوهشگران مركز تحقيقات پي مي‌بردند كه حرف آخر را جايي ديگر مي‌زند و باعث مي‌شد اقتدار مديريتي اين مركز كاهش يابد. مرحوم آقاي فاضل‌هرندي(ره) در اين مساله مدافع بنده بودند و آقاي جعفري گيلاني به‌دليل مسووليت اجرايي و محصول توليد شده موجود از آقاي مهريزي بيشتر حمايت مي‌کردند. جلسه‌اي با حضور اين 4 نفر برگزار شد. اما در نهايت موضوع به هيات مديره كشيده و در آنجا مصوب شد كه در موارد اختلافي، تصميم آخر را يك مجمعي بگيرد. اين مجمع متشكل از من، رئيس مركز مربوطه، رئيس دفتر تبليغات و 2 نفر از هيات مديره بود. در عمل فقط يك‌بار اين مجمع وارد عمل شد. البته آقاي مهريزي اصلا زير بار نرفت و كليت كار را نپذيرفت. به همين دليل و مواردي ديگر، آقاي مهريزي از دفتر رفت و گفت: خيلي كارها مي‌خواستم انجام دهم كه مانع من شدند. ايشان امروز در دارالحديث مشغول هستند. اکنون كاملا شوراي كتاب انتشارات تثبيت و در تغييرات جديد اساسنامه راه‌حل‌هاي دقيق پيش‌بيني و به حمدلله مايه بركت زيادي شده است.

 

انتشارات و به ويژه شوراي كتاب چه اقداماتي انجام داد كه شما مدام از موفقيت آن مي‌گوييد؟

اولين كار ما «مخاطب شناسي» بود كه كتاب‌ها را براساس گروه سني و علمي دسته‌بندي كرديم. ما تجربه انتشارات جامعه مدرسين را داشتيم كه صرفا كتاب‌هاي حوزوي منتشر مي‌كرد و اين امر هم باعث شد كه يك‌بار از نظر مالي ورشكست شود يا انتشارات سازمان تبليغات بسيار به سوي آثار عمومي‌پسند حركت كرده بود. اين مدل‌ها را ديديم و مخاطبان را اينگونه در نظر گرفتيم؛ براساس اينكه دفتر تبليغات حوزه علميه قم هستيم، مخاطب اصلي ما طلاب، فضلا و اساتيد حوزه و رشته‌هاي متناسب دانشگاهي هستند. از سوي ديگر بخشي از كتاب‌ها را مختص عموم مردم طراحي مي‌كنيم. حتي بخش كودك و نوجوان هم براساس پيشنهاد بنده تشكيل شد. همچنين براي اينكه تمامي آثار سو و جهت يكسان پيدا نكند، وقتي آثار مراكز دفتر در يك عرصه بود، از بيرون دفتر ديگر در آن موضوع كتابي را نمي‌پذيرفتيم تا تنوع آثار انتشاراتي ما حفظ شود. اكنون ميزان آثار تخصصي‌مان بيش از عمومي و كودك و نوجوان است. 1700 عنوان كتاب چاپ اول منتشر كرديم كه از اين تعداد، 1300 كتاب به صورت فعال است و تجديد چاپ مي‌شود و حدود 350 كتاب هم براساس نظر شوراي كتاب از دور تجديد چاپ خارج شده است. تقريبا سالي 100 كتاب جديد منتشر مي‌كنيم. در شورا هم اصول و معيارهايي براي افزايش كيفيت توليدات در نظر گرفتيم و مصوب كرديم؛ منابع دست اول، ادبيات نوشتاري به روز و مخاطب سنجي صورت گرفته و توضيح اضافه نداشته باشد. همچنين دسته‌بندي كتاب براساس دسته‌بندي ما باشد. گاهي كتاب‌هايي همچون، روضه‌هاي شهيد مطهري را رد كرديم و چاپ نكرديم. در مورد اين كتاب گفتيم: اين روضه‌ها فقط آخر سخنراني شهيد مطهري درباره امام حسين(ع) است و نه آنچه شهيد مطهري در مورد امام حسين(ع) مي‌خواسته بگويد. لذا درست نيست كه منتشر كنيم.

 

پس بايد به سوددهي رسيده باشيد؟ ميزان سودتان سالانه چقدر است؟

قطعا؛ البته مقدار آن جزو اسرار است!

آيا نام شخصيت‌هاي حوزوي روي آثار مانع از اين نمي‌شد كه كتاب را رد نكنيد؟

نه، اينگونه نيست. بزرگاني از حوزه بوده‌اند که کتاب‌شان رد شده باشد. كتاب يكي از مراجع معظم را آوردند، اما شورا آن را تصويب نكرد. حتي در برخي موارد به آنها اشكالات را گفتيم و از آنها خواستيم تا مشكلات آن را رفع كنند.

آيا برخي نويسندگان در «ليست سياه» شما قرار دارند كه اگر كتاب‌شان داراي جايگاه علمي بالايي هم باشد، اما به دليل نام آن نويسنده، كتاب را منتشر نكنيد؟

اسامي خاص نداريم؛ منتها اينگونه افراد نيز به ما مراجعه نمي‌كنند. طبيعتا به دليل وابستگي دفتر به نظام، اگر چاپ كتاب شخصيتي خاص، به معناي تاييد او و افكارش تعبير شود، آن كتاب را منتشر نمي‌كنيم. مثلا فردي بود كه در رژيم گذشته با موسسات تحت نظر «فرح» (همسر محمدرضا شاه) ارتباط داشت،‌ كتاب‌اش از نظر علمي مشكلي نداشت، اما به دليل سابقه‌اش كتاب را چاپ نكرديم.

پس فقط شوراي كتب انتشارات دفتر تبليغات، مميزي علمي نمي‌كند، بلكه مميزي سياسي هم انجام مي‌دهد؟

به هر حال ما مقتضيات خاص خودمان را داريم. حتي گاهي كتاب‌هايي را كه منتشر نكرديم و از ساير نشر‌ها است، در فروشگاه انتشارات به فروش مي‌رسد، باعث اعتراض برخي از آقايان مي‌شود. به ياد دارم كه يكي از كتاب‌هاي «جلال آل‌احمد» را آورده بوديم، معترض شدند. من خودم به راه افتادم و با دوستاني که مي‌توانستيم صحبت كرديم كه «خط قرمز» ما كجاست؟! به آنها گفتم: آيا مي‌توانيم كتاب‌هاي دكتر سروش را به فروشگاه انتشارات بياوريم؟ البته يكي از دلايل تاسيس اين فروشگاه در مركز شهر قم و نقطه‌اي كاملا در نگاه تمامي عابران، اين بود تا در مورد كتاب‌هاي علوم اسلامي و انساني اطلاع‌رساني هم صورت بگيرد. ادامه دادم: به هر حال ايشان نظراتي را مطرح كرده‌اند كه حداقل براي انتشار نقد آن لازم است كه اصل كتاب هم باشد. برخي بزرگان در اين جلسات به بنده گفتند: «تحمل‌تان نمي‌كنند! البته اين مطالب بايد عرضه شود، اما چون اين فرد شاخص شده است، قابل تحمل براي برخي نيست.»

شما در ابتداي مصاحبه گفتيد كه بايد دفتر داراي انسجام فكري باشد و بازخواني ايدئولوژيك در راستاي نيازهاي نظام انجام شده، پس كتاب‌هاي انتشارات دفتر هم براساس ايدئولوژي نظام اجازه انتشار پيدا مي‌كند. پس اگر نويسنده يا مطلب او در تضاد با اين ايدئولوژي باشد، رد مي‌شود؟

قطعا، ولي من با آقايان درباره فروش برخي كتاب‌ها صحبت كردم؛ نه انتشار آن. در مورد اين سياست كه شما گفتيد، اگر ما خلاف آن عمل كنيم، فرصت‌هايمان را از دست داده‌ايم. ببينيد؛ در زمان امام شاهد نقد نظرات ايشان در محافل درسي حوزه بوديم، اما اگر اين نقدها بخواهد در قالب كتاب منتشر شود، فقط يك كار پژوهشي و تحقيقي نيست، بلكه معنايي ديگر دارد. اگر كتابي از فلان شخصيت منتقد نظام درباره يك موضوع صرفا علمي و پژوهشي منتشر كنيم، معناي آن تاييد اين شخصيت است. برخي مي‌گويند، اين فرد آنچنان موقعيت علمي دارد كه اينها (انتشارات دفتر تبليغات) مجبور شده‌اند كه كتابش را چاپ كنند. البته در منابع كتاب‌ها يا پي‌نوشت‌ها به دليل اينكه باعث تفسيرهايي اينگونه نمي‌شود، مشكلي نداريم و اجازه چاپ هم مي‌دهيم.

مي‌پذيريد كه مجموعه كتاب‌هاي چاپ شده از سوي انتشارات دفتر تبليغات همرنگي محسوسي دارد؟ يعني كتاب‌را در جهت تقويت اصول حاكم در جمهوري اسلامي ايران چاپ مي‌كنيد؟

اگر از انتشار اثري سوءاستفاده شود و آن اثر تاثير منفي روي نظام داشته باشد، قطعا آن را چاپ نخواهيم كرد. مثلا كتابي در نقد اصول فقهي مورد قبول در ايران نوشته شود و احتمال سوءاستفاده عليه نظام باشد، آن را رد مي‌كنيم. اگر هم نويسنده در مقابله با نظام شاخص باشد، همين روش را برابر او برمي‌گزينيم.

ملاك سياسي براي رد كتاب توسط شوراي كتاب‌تان تعيين مي‌شود، يا شخص شما و يا رئيس‌دفتر تبليغات؟

اينگونه مسائل با دفتر هم هماهنگ مي‌شود. دوستان شوراي كتاب اعلام نظر علمي مي‌کنند و بنده هم با رئيس دفتر در اين‌باره مشورت و گفت‌وگو مي‌كنم.

آيا كتابي را منتشر كرده‌ايد كه اعتراض‌هاي سياسي به دنبال داشته باشد؟

بله؛ همچون مجموعه كتاب‌هاي آيت‌الله سيدرضا صدر.

آيا كتابي شد كه پس از انتشار به دليل بازتاب‌هايش خمير شود؟

الحمدلله هيچ كتابي در دوره مسووليت‌ام خمير نشده است.

آيا كتابي بوده است كه شما آن را براي انتشار تاييد كنيد، اما وزارت ارشاد به آن مجوز ندهد؟

بله، يک کتاب. کتابي بود که از سوي آقاي «ميرمدرس» در نقد نظريه ولايت فقيه آيت‌الله منتظري نوشته شده بود كه وزارت ارشاد دولت ‌آقاي خاتمي به آن مجوز نداد.

چرا؟

آنها گفتند كه شوراي امنيت ملي مصوب كرده است كه اگر كتابي له يا عليه آيت‌الله منتظري نوشته شود، براي دريافت مجوز بايد به تهران بيايد. به تهران رفت و مجوز ندادند.

پس چرا به كتاب آقاي بادامچيان در نقد خاطرات آيت‌الله منتظري مجوز دادند؟

شايد به دليل اينکه نقد خاطرات آيت‌الله منتظري بوده است. چراکه شخص آقاي خاتمي روي خاطرات حرف داشت و از نقد آن حمايت مي‌كرد.

شما يك نشر ديني هستيد و وابسته به حوزه، آيا با توجه به حساسيت‌هاي اين جايگاه، تا به حال آقايان مراجع انتقاداتي به فعاليت‌هايتان نداشته‌اند؟

برخي از آقايان انتقاد دارند. حتي براي جشنواره «وحي و خرد» خواستيم خدمت يكي از آقايان برسيم، نپذيرفتند؛ دليل‌اش اين بود كه ما آثار فلسفي و عرفاني منتشر مي‌كنيم. اما روابط‌مان همچنان با مراجع برقرار است و بنده هرچند وقت يك بار خدمت‌شان مي‌رسم تا بازخورد فعاليت‌هاي انتشارات را بگيرم. برگه‌هايي هم براي نقد و بررسي اقدامات‌مان خدمت‌شان مي‌دهيم تا اگر مشكلاتي وجود دارد، از آن مطلع شويم و به كار گيريم. يكي از آقايان كه انتقاداتي داشتند، فرمودند: «آثاري را چاپ كنيد كه مورد قبول همه باشد. برخي آثار عرفاني مشكلاتي دارد كه براي حيثيت شما خوب نيست.» فورا متوجه شدم كه منظورشان يكي از كتاب‌هاي آيت‌الله حسن‌زاده‌آملي است. بعدها ايشان ديده بودند كه ما رعايت نكرديم، راضي نبودند و به ما وقت ملاقات ندادند. يك بار ديگر هم خدمت يكي ديگر از آقايان كه منتقد مباحث فلسفي و عرفاني بود، رسيدم. پيش از اينكه ايشان انتقادات‌شان را بيان كنند، خدمت‌شان عرض كردم: «قبل از اينكه بنده اين مسووليت را برعهده بگيرم، كتاب‌هاي عرفاني و فلسفي در حوزه چاپ نمي‌شد. خاستگاه اين مطالب هم حوزه است. امروز اساتيد برجسته اين مباحث در دانشگاه‌ها، شاگردان حوزه بودند و در حوزه اين مباحث را فراگرفتند. اگر نسبت به اين مباحث بي‌تفاوت باشيم، نسل بعدي ديگر عرفان و فلسفه را از حوزه فرا نخواهد گرفت و در دامان دانشگاه پرورش مي‌يابد. اين مباحث هم با مسائل اعتقادي گره خورده است. حوزه فقط مي‌تواند بدون آسيب ديدن اعتقادات، فلسفه و عرفان را آموزش دهد. اما اگر دانشجو از اعتقادات خالي‌الذهن باشد و اين مباحث را فرا بگيرد، انحرافات رخ مي‌دهد. بنابراين شما اين اقدامات ما را قدم مثبت تلقي كنيد. تازه ما اين مباحث را همراه با نقد آن منتشر مي‌كنيم.» من فكر مي‌كنم، آثار منتشر شده ما توانسته است كه تحركي را در حوزه به وجود آورد. به‌گونه‌اي كه امروز با نقد و بيان مواضع مرحوم آقا‌ميرزا مهدي اصفهاني توسط انتشارات دفتر، كلاس‌هايي در جهت دفاع از اين ديدگاه برپا شده است و برخي عالمان بزرگ قم امروز به تدريس معارف روي آورده‌اند. مرحوم ميرزامهدي وقتي به نام ملاصدرا و حاج‌ملا هادي سبزواري اشاره مي‌كرد، بدون لعن از آن نمي‌گذشت. اما با اين حال، تمامي مباحث ايشان را منتشر كرده‌ايم. ما اين مباحث را به راحتي منتشر و نقد آن را هم چاپ مي‌كنيم.

شما با پشتوانه نظام توانسته‌ايد، برخي آثاري را منتشر كنيد كه مراجع و اساتيد ارشد حوزه با آن مخالف هستند؛ والا ديگران هم مي‌خواهند، منتشر كنند.

اين موفقيت را فقط و فقط مرهون فعاليت‌ها و برنامه‌ريزي‌هاي مثبت انتشارات مي‌دانم. براساس آمار دقيق وزارت ارشاد، ما پس از انتشارات‌هاي كنكوري و انتشارات سمت (ناشر كتاب‌هاي دانشگاهي)، پركارترين انتشارات كشور هستيم. اين جايگاه باعث شده است كه تمامي شخصيت‌ها به اين باور برسند، اين موسسه مسيرش مسير موفقيت‌آميزي بوده و بايد تقويت شود.

مگر مي‌شود، در قم بدون پشتوانه اقداماتي را انجام داد كه آقايان مراجع منتقد آن باشند، اما از ادامه مسير آن جلوگيري نشود؟

مگر قرار است كه پس از هر انتقادي فعاليت‌ها متوقف شود. مدتي پيش، آيت‌الله سجاني در نامه‌اي به آقاي لاريجاني نسبت به تصويب برخي قوانين در مجلس انتقاد کردند. اما آقاي لاريجاني محدود و مودبانه گفتند: براساس مباني فقهي مقام‌معظم‌رهبري انجام داديم. آيا اقدامات مجلس متوقف شد؟!

آقاي لاريجاني با پشتوانه رهبري نظام پاسخ دادند. شما هم با پشتوانه ايشان توانسته‌ايد، برخي كتاب‌ها را منتشر كنيد كه نقدهاي جدي‌اي در ميان مراجع نسبت به آن وجود دارد. اگر حمايت‌هاي نظام نباشد، شما نمي‌توانيد به راحتي برخي كتاب‌ها را منتشر كنيد.

غير از تقدير و تشكرهاي رسمي در جشنواره‌ها، هيچ اقدام ديگري در حمايت از انتشارات انجام نشده است. حتي يك بار هم از دفتر مقام‌معظم‌رهبري به‌طور شفاهي يا مكتوب از بنده تقدير و تشكر نشده است كه مثلا كارهايت مورد رضايت ماست. از طرف ديگر، هنوز كه هنوز است، كسي يك دانه كتاب به صورت دستوري به من نداده است. كتابي را اگر شورا خواسته، رد كند، رد كرديم. گاهي حتي كتاب‌هايي از طريق حاج‌آقاي رباني برايمان فرستاده مي‌شود، اما اين مساله تاثيري بر تصميم ما نمي‌گذارد و اگر ملاك‌هاي لازم را نداشته باشد، به راحتي آن را رد مي‌كنيم. هيچ حمايت ويژه‌اي تا به حال از من انجام نشده است.

يعني باور داريد كه اگر انتشاراتي مستقل از نهادهاي حكومتي باشد و همچون شما عمل كند، مي‌تواند همچون انتشارات دفتر تبليغات توسعه يابد و كتاب‌هاي چالش‌برانگيز ميان حوزويان را چاپ كند؟

اگر من انتشاراتي جدا از دفتر تبليغات تاسيس مي‌كردم، مي‌توانستم به همين موفقيت فعلي برسم. البته جايگاه دفتر تبليغات در برابر انتقاد بزرگان حوزه اقتدارآفرين است. امروز حتي برخي از مديران دفتر هم با مسير بنده موافق نيستند و به صراحت به من گفتند. اما چون مسير انتشارات مسير درستي بوده است، ابا دارند كه اگر دست به آن بزنند، خللي در فعاليت‌هاي انتشارات به وجود آيد. امروز جايگاه انتشارات به‌گونه‌اي شده است كه نمي‌توان آن را ناديده گرفت. به‌قول آقاي سيداحمد خاتمي «كارتل كتاب» شده‌ايم. باورم اين است كه آنچه باعث شده تا زمينه تقويت و اقتدار ما فراهم شود، «پذيرش عمومي» است؛ اگرچه جايگاه دفتر تبليغات را هم نمي‌توان ناديده گرفت. از سوي ديگر تا حدودي انتشار كتاب‌هاي فلسفي و عرفاني از سوي ما، همچنان به بركت نگاه و تاثير جايگاه مرحوم امام خميني(ره) است و هنوز حاكميت فلسفه و عرفان بر مخالفان اين دو عرصه مسلط است. امروز مباحث معارفي در تلويزيون پخش نمي‌شود، اما مباحث فلسفي به‌راحتي مطرح مي‌شود. اگرچه امروز برخي كه در زمان حيات امام قادر به نقد رسمي فلسفه و عرفان نبودند، به اين اقدام در قالب كلاس‌هايي در حوزه مي‌پردازند

 

این مصاحبه توسط اقای مدرسی برای اعتمادملی بود که نشانی ان در وبلاگ ایشان اینجاست:

http://faridmod.blogfa.com/post-356.aspx

تگ های مطلب:
ارسال دیدگاه

  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent

عکس خوانده نمی شود