تازه های کتاب
تازه های انتشارات کتاب ناب
بایسته های فرهنگ
سازمان های فرهنگی
مسائل نظری
حوزه علمیه
دانشگاه
- انتشار کتابهای فقهی درباره مسائل روز
 - گزارشی از حضور استاد احمد مبلغی در مجمع جهانی فقه اسلامی
 - ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
 - ظرفیتها و چالشهای استفاده از فقه در تقنین
 - حجاب امری اجتماعی، با امکان قانونگذاری
 - مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
 - کسانی که در اصول تابع دیگران باشند، نباید خود را مجتهد بدانند
 
- درک جایگاه حضرت زهرا (س) تنها در پرتو معارف قرآن و اهل بیت (ع) ممکن است
 - فرصت سوزی یک ساله در حوزه فرهنگ
 - فرهنگ کشور مظلوم، فرهنگ دینی در مظلومیتی مضاعف
 - روحانی خدوم، الهام بخش حوزه های علمیه
 - مجری و عدم اعتقاد به تکالیف!!
 - بیانیۀ چهل نفر از علما، فضلا و مدرّسان حوزۀ علمیه قم
 - انتصاب نماینده جدید ولیفقیه در مؤسسه و روزنامه اطلاعات و مدیرمسئول آن روزنامه
 
- دکتر مصطفی جعفرطیاری سرپرست دانشگاه ادیان و مذاهب شد
 - تمدید مهلت ارسال اثر به پنجمین دوره انتخاب کتاب برگزیده دانشگاهی
 - بازسازی منابع تاریخی مفقود شیعه
 - رتبهبندی علمی دانشگاهها، پژوهشگاهها و مؤسسات آموزش عالی وابسته به حوزه علمیه قم
 - انتصاب ریاست نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها
 - ۱۳ دانشگاه ایرانی در جمع هزار دانشگاه برتر دنیا
 - ضرورت پردازش دادههای علمی و کتابخانهای
 
علمی آموزشی
علمی پژوهشی
هنر
- دکتر مصطفی جعفرطیاری سرپرست دانشگاه ادیان و مذاهب شد
 - حوزه پیشرو و سرآمد
 - وضعیت فلسفه در سده اخیر حوزه علمیه قم
 - فقهی که بخواهد نظریهپرداز باشد، در بستر درسهای تخصصی و پژوهشهای آزاد شکل میگیرد
 - ضرورت پرداختن به مکتب فقهی و اصولی امام خمینی (ره)
 - قطب فرهنگی اسلام «عقل» است
 - مدیر حوزه های علمیه خواهران کشور انتخاب شد
 
- کارگزاران باید قدر مردم را بدانند
 - دکتر مصطفی جعفرطیاری سرپرست دانشگاه ادیان و مذاهب شد
 - نیازمندیهای پژوهشی وزارت فرهنگ اعلام شد
 - حوزه پیشرو و سرآمد
 - برگزاری همایش «یکصدمین سال بازتأسیس حوزه علمیه قم» ۱۷ و ۱۸ اردیبهشت در قم
 - فراخوان بیست و هفتمین همایش کتاب سال حوزه
 - پیام تسلیت به مناسبت رحلت آیتالله سیدمحمدرضا حسینی جلالی
 
- راهحل مسائل ایران در توجه به تغییرات اجتماعی و فناورانه است
 - امکان پیگیری مجوزها درسامانه شفافیت
 - ضرورت ارایه راهکارهای نوین برای همراه شدن با تغییرات اجتماعی
 - فریدزاده رئیس سازمان سینمایی شد
 - دکتر میرشمسالدین ادیب سلطانی درگذشت
 - يگانه مولود كعبه
 - مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران و اعضای هیئت علمی چهاردهمین دوره جایزه جایزه ادبی جلال آلاحمد منصوب شدند
 
اخبار و مسائل کتاب
نقد و معرفی کتاب
- 
    
    
    مجری و عدم اعتقاد به تکالیف!!
 - 
    
    
    دکتر محسن جوادی معاون امور فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
 - 
    
    
    اداره کتاب دولت سیزدهم یا دولت چهاردهم؟!
 - 
    
    
    برنامه اصلاحات معاونت فرهنگی
 - 
    
    
    حکمرانی در شکل کلان نیاز دارد، بداند در کجا سفت و کجا منعطف باشد
 - 
    
    
    فعالیتهای معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در جهت اهداف انقلاب اسلامی است
 - 
    
    
    برگزیدگان همایش بیست و پنجم کتاب سال حوزه
 
- 
    
    
    جریانی که داستان زرد دینی تولید میکند نقد نمیشود
 - 
    
    
    انتشار آثار منتخب جشنوارههای کتاب ایران ۱۴۰۰
 - 
    
    
    انتشار کتاب بررسی فقهی حفظ نظام و مسائل آن
 - 
    
    
    انتشار زنان در فرهنگ اسلامی از منظر خانواده، سیاست و حقوق
 - 
    
    
    جایزه کتاب سال و  جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
 - 
    
    
    انتشار جلد دوم دانشنامه مطبوعات ایران
 - 
    
    
    انتشار ویژهنامه یکصد سالگی حوزه علمیه قم
 
اقتصاد
اجتماعی
- 
    
    
    باید امید آفرینی کنیم
 - 
    
    
    طرح اصلاح قیمت بنزین می توانست بهتر از این اجرا شود
 - 
    
    
    خواستار استمرار معافیت مالیاتی اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه هستیم
 - 
    
    
    در عرصه جنگ اقتصادی، به طور قاطع دشمن را عقب می زنیم
 - 
    
    
    دولت خسته نیست
 - 
    
    
    فعالیت 11 هزار و ۹۰۰ رسانه دارای مجوز در کشور
 - 
    
    
    افرادی که نفوذ پیدا می کنند داغترین شعارهای حاکمیتی را میدهند
 
کد خبر:  6716 
	
1404/08/12 22:49
تنها راهحل بسیاری از مشکلات و مصونیتبخشی به کشور، قوی شدن است
رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار هزاران نفر از دانشآموزان و دانشجویان […]

بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان
به مناسبت ۱۳ آبان و روز ملّی مبارزه با استکبار جهانی
 
بسم الله الرّحمن الرّحیم
 
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
 
این جلسه به مناسبت سیزدهم آبان تشکیل شده است. البتّه تبعید امام (رضوان الله علیه) در سال ۴۳ و کشتار دانشآموزان در سال ۵۷ در همین روز اتّفاق افتاده لکن قضیّهی مهم و آنچه تاریخساز است برای ما، مسئلهی تسخیر لانهی جاسوسی است. این جلسه را من صرف میکنم برای تبیین این مسئله؛ لکن قبل از آنکه وارد این صحبت بشویم، چون نام مبارک حضرت زینب (سلام الله علیها) آورده شد و نام مبارک حضرت زهرا (سلام الله علیها) آورده شد، مناسب میدانم به شما جوانها عرض کنم که به نام و یاد قلبی اکتفا نکنید، عملاً به معنای شیعهی واقعی دنبال اینها باشید. اوّلین قدم عبارت است از نحوهی حضور این دو بزرگوار و سایر معصومین در مقابل خدای متعال. هر جا هستید، مجموعهی دُوروبَر خودتان را تشویق کنید به اینکه نماز را آنچنان که مطلوب بندگان صالح خدا است انجام بدهند. به دختران عزیزم، خانمهای حاضر در جلسه، عرض میکنم توجّه بدهید کسانی را که در پیرامون شما هستند که مسئلهی حجاب را یک مسئلهی دینی و اسلامی و زهرائی و زینبی بدانند. به همه سفارش میکنم که اُنس با قرآن را فراموش نکنید. بارها گفتهام؛ قرآن را هر روز بخوانید، ولو نیم صفحه از هر جای قرآن؛ قرآن را باز کنید، نیم صفحه قرآن بخوانید، یک صفحه قرآن بخوانید، هر چقدر رغبت و میل دارید بخوانید. ارتباطتان با معنویّات را حفظ کنید. جوان ما، در این روزگار پُرمسئله، آن وقتی میتواند به معنای واقعی کلمه «مرگ بر آمریکا» بگوید که از لحاظ درونی، از لحاظ دینی، از لحاظ اعتقاد و اتّکاء به خدای متعال و قدرت الهی قوی باشد. آن جوانی میتواند در مقابل سطوت(۱) و قدرت و تشر فرعونهای زمان بِایستد که دلش با خدا باشد، با خدا مرتبط باشد. این [ارتباط] را حفظ کنید. این مجموعهی جوانی که اینجا هستید، این چند هزار نفر جوان، همهی شما و جوانهای کشور اگر چنانچه به این نکته توجّه کنید، به نظر من، ما پیشرفتهای بیشتر و بهتری، هم در امر دنیایمان، هم در امر ادارهی کشورمان، هم در امر مقابلهی با دشمنانمان خواهیم داشت.
 
و امّا سیزدهم آبان. حادثهی سیزدهم آبان و تسخیر سفارت آمریکا به وسیلهی دانشجویان را از دو زاویه میشود نگاه کرد: یکی از زاویهی تاریخی، و دیگری از زاویهی هویّتی. یک حادثهای است که اتّفاق افتاده، میخواهیم این حادثه را درست بفهمیم، درک کنیم. از نظر تاریخی، بدون شک، در تاریخ آیندهی کشور، این روز یک روز افتخار و پیروزی برای ملّت خواهد بود، بدون تردید؛ روزی است که جوانهای ما در مقابل قدرتی که سیاستمداران عالم از آن قدرت میترسیدند، جرئت کردند، نترسیدند، به سفارت او تهاجم کردند به استدلالی، با یک دلیلی، به یک علّتی که حالا من شرح خواهم داد. روز افتخار است، روز پیروزی است. ما در تاریخ خودمان روزهای پیروزی داشتهایم، روزهای ضعف و اضمحلال هم داشتهایم که هر دو را باید به یاد داشت. تاریخ خودمان که میگویم، منظورم تاریخ هزارساله و دوهزارساله نیست. از دورانی که استعمار به وجود آمد و استعمار و استکبار در دنیا رایج شد، کشور ما هم برکنار نماند، و حوادثی در کشور به وجود آمد؛ بعضی از این حوادث، حوادث مهم، پیروزمندانه، قدرتنمایانه است برای ملّت ایران، بعضی از این حوادث هم حوادث تلخی است که من حالا اشاره خواهم کرد.
 
هم حوادث شیرین را باید در ذهن نگه داریم، تکرار کنیم، در حافظهی ملّی خودمان محفوظ بداریم، هم مسائل و حوادث تلخ را باید نگه داریم. روزهای اوج را، روزهای شیرین را وقتی به یاد میآوریم، اعتماد به نفْس پیدا میکنیم، احساس قدرت و توانمندی میکنیم. مثلاً فرض بفرمایید که ماجرای خنثیسازی قرارداد استعماری تنباکو یک اتّفاق مهمّی است در کشور که به وسیلهی میرزای شیرازی انجام گرفت؛ این حادثه را ما وقتی که در یاد داشته باشیم، احساس توانایی میکنیم، میفهمیم که ملّت ما میتواند بر قدرت بزرگی مثل انگلیسِ آن روز ــ آن روز انگلیس از همهی قدرتهای دنیا بزرگتر بود و قویتر بود ــ فائق بیاید. یا لغو قرارداد وثوقالدّوله؛ قرارداد وثوقالدّوله هم یک قراردادی بود که همهچیز کشور را دست انگلیسها میداد. چند نفر از سران سیاستمدار کشور رشوه گرفتند و این قرارداد با انگلیسها را امضا کردند. مرحوم سیّدحسن مدرّس و یارانش تلاش کردند، این را باطل کردند. خب، روز ابطال این قرارداد، یک روز شیرینی است؛ برنامهریزیهای انگلیسیها را باطل کردند.
 
خب، ضبط این روزها در حافظهی ملّی کار لازمی است. حالا ممکن است شما این حوادث را درست نشناسید؛ ممکن است شما جوانهای عزیز، حادثهی وثوقالدّوله یا حادثهی [فتوای تحریم] تنباکوی میرزای شیرازی را درست ندانید که قضیّه چیست؛ من توصیهی مؤکّد میکنم جمعهای دانشجویی، جمعهای دانشآموزی، جمعهای بسیجی، جمعهای اهل کتاب، بنشینند اینها را مطالعه کنند، بحث کنند، بدانند که در کشور چه اتّفاقی افتاده. این توصیهی مؤکّد من به همهی شماها است.
 
خب، گفتیم که ضبط وقایع اوج، وقایع شیرین، وقایع پیشرفت و پیروزی را باید به خاطر این نگه داریم؛ وقایع تلخ را هم بایستی در ذهنمان نگه داریم و فراموش نکنیم؛ چرا؟ برای اینکه مراقب باشیم آن وقایع در زندگی ما تکرار نشود. وقایع تلخ مثل چه چیزی؟ مثل کودتای سال ۱۲۹۹ به وسیلهی رضاخان؛ یک کودتایی انجام گرفت؛ [یعنی] انگلیسها به وسیلهی رضاخان در ایران کودتا کردند، آن کودتا بعد از سه چهار سال منتهی شد به پادشاهی پهلوی و این فجایع و این سختیها و این استبداد و دیکتاتوری بینظیر در کشور و تسلّط خارجی بر کشور؛ خب روز تلخی بود. حواسمان باشد، یادمان باشد، بلد باشیم، بفهمیم که آن روز چه اتّفاقی افتاد، چه مقدّماتی را فراهم کردند که به این اتّفاق منتهی شد. اینها را هم باید ضبط کنیم و نگه داریم.
 
خب، سیزدهم آبان از نگاه تاریخی یک چنین روزی است؛ سیزدهم آبان روزی است که دانشجوهای ما رفتند سفارت آمریکا را تسخیر کردند؛ یکی از روزهایی است که در تاریخ ما، در حافظهی ملّی ما باید بماند؛ باید فراموش نشود، باید مردم ما همه از آن مطّلع باشند. خوشبختانه منابع اطّلاع هم در کشور وجود دارد؛ خیلی از مسائلِ آن روز را میتوان درون کتابهای مختلف و کتابهایی که ویژهی این مسئله نوشته شده، خواند و فراگرفت. این از لحاظ تاریخی.
 
امّا از جنبهی هویّتی، که این مهمتر است. تسخیر سفارت، هویّتِ حقیقی دولت ایالات متّحدهی آمریکا را روشن کرد، هویّت واقعی و ذاتی نهضت اسلامی و انقلاب اسلامی را هم روشن کرد و مشخّص کرد؛ تأثیر هویّتی این حادثه این است. البتّه ما ایرانیها ذات استکباری آمریکا را میشناختیم؛ اینجور نبود که ندانیم آمریکا چهکاره است ــ من حالا بعد توضیح میدهم ــ لکن این حادثه برای ما این قضیّه را بیشتر روشن کرد. دلم میخواهد شما جوانهای عزیز تا عمقِ مسئله را درک کنید؛ بادقّت توجّه کنید.
 
من اوّل «استکبار» را معنا کنم. «استکبار» یعنی چه؟ [وقتی] میگوییم «استکبار جهانی»، «استکبار» یعنی چه؟ کلمهی «استکبار» یک کلمهی قرآنی است، در قرآن به کار رفته. آنطور که شمردهاند و به من گفتهاند، کلمهی «استکبار» و مشتقّاتش در حدود پنجاه مرتبه در قرآن تکرار شده. «استکبار» یعنی خودبرتربینی؛ این معنای «استکبار» است؛ [یعنی] یک دولت، یک انسان، یک مجموعه، حالت خودبرتربینی داشته باشد. البتّه [این] صفت بدی است، لکن موجب دشمنی نمیشود. اوّلین مستکبر هم ابلیس بود که وقتی خدای متعال گفت میخواهد آدم را خلق کند، این گفت من برتر از آدم هستم، سجده نمیکنم به آدم و لعنت الهی تا ابد، دامن او را گرفت. «استکبار» یعنی خودبرتربینی؛ منتها خودبرتربینی دو جور است: یک وقت هست که یک نفری یا یک دولتی خودش را برتر از دیگران میداند، امّا کاری به دیگران ندارد؛ این هم صفت خوبی نیست، استکبار بد است، خودبرتربینی چیز خوبی نیست لکن دشمنی و خصومت ایجاد نمیکند، صرفاً بد است؛ امّا یک وقت هست که نه، یک دولتی، یک انسانی، یک مجموعهای، یک قلدری خودش را برتر از دیگران میداند و به خودش حق میدهد که به دیگران تنه بزند، به منافع حیاتی دیگران دستدرازی کند، دربارهی دیگران تکلیف معیّن کند؛ استکبار به این صورت بد است. یک دولتی ــ فرض بفرمایید در یک دوره دولت انگلیس بود، امروز آمریکا ــ به خودش حق میدهد که در فلان کشور که یک دولتِ قویای ندارد، مردمِ هوشیاری ندارد، مثلاً ده پایگاه نظامی ایجاد کند، برای خودش امکانات فراهم کند، نفتشان را ببرد، منافعشان را ببرد، منابع زیرزمینیشان را غارت کند؛ این استکبار است؛ استکباری که ما با آن بدیم، استکباری که دربارهاش حرف میزنیم، استکباری که علیه آن شعار میدهیم، این است.
 
خب، کشور ما مواجه شد با استکبار دولت آمریکا. تا قبل از جنگ جهانی دوّم، دولت آمریکا یک دولتی که متعرّضِ این و آن باشد نبود؛ بعد از جنگ جهانی دوّم، دولت آمریکا شد یک دولت مستکبر به همین معنایی که گفتیم؛ همهجا تصرّف کند، همهجا دست بزند، همهجا وارد بشود و هر جا منافعش ایجاب میکند، با هر وسیلهای، گاهی با خشم و با اخم، گاهی با لبخند، گاهی با زور، گاهی با رشوه، منافع خودش را غلبه بدهد بر منافع ملّتها. خب، این وضع آمریکا است. این، اتّفاقاً در این دوره ــ در این دورهای که محلّ بحث ما است، زمان سال ۵۶ و ۵۷ و آن وقتها ــ با وقوع انقلاب در مقابل جمهوری اسلامی قرار گرفت. البتّه ما ایرانیها سابقهی آمریکا را داشتیم؛ یعنی اینجور نبود که خوی استکباری آمریکا را نشناخته باشیم؛ چرا، ما آمریکا را از بیستوهشتم مرداد شناخته بودیم.
 
بیستوهشتم مرداد حادثهی مهمّی است. ببینید، من یک جمله در باب بیستوهشتم مرداد بگویم؛ هنوز خیلیها اهمّیّت کودتای بیستوهشتم مرداد و ضربهای را که به ایران زد، نمیدانند، توجّه ندارند؛ فقط اسم بیستوهشتم مرداد را میدانند [که] یک کودتایی انجام گرفت. کشور ما از بعد از مشروطه تا حدود چهل سال، یا دچار هرجومرج و آشفتگی بود یا دچار دستاندازی دولتهای بیگانه بود و یا دچار استبداد و دیکتاتوری خشن و بیرحم رضاخان بود؛ تقریباً حدود ۴۲ سال؛ یعنی ملّت ایران در طول این چند ده سال در یک چنین وضعی زندگی میکردند. در سال حدود ۲۸ و ۲۹ قضایایی در کشور پیشامد کرد و لطف خدا هم کمک کرد، یک دولت ملّیای برای اوّلین بار در کشور به وجود آمد که دولت مصدّق بود؛ دولت ملّی بود. دولت ملّی تشکیل شد، در مقابل انگلیسها ایستاد ــ انگلیس آن وقت در واقع پادشاه جهان بود؛ از همهی قدرتها برتر و قویتر و بزرگتر بود ــ نفت کشور که تقریباً شبیه مفت در اختیار انگلیسها قرار داشت، این نفت را از انگلیسها گرفت و به تعبیر آن روز «ملّی» کرد، یعنی در اختیار دولت خودمان قرار داد، و یک دولت ملّی در کشور تشکیل شد.
 
از سال ۲۹ تا سال ۳۲، این سه سال، توطئههای انگلیس و همراهانش خیلی فشار آوردند روی این دولت که این دولت را از کار بیندازند. مصدّق یک سادهاندیشی انجام داد، یک غفلت انجام داد؛ برای اینکه بتواند خودش را از شرّ انگلیس رها کند، رفت سراغ آمریکاییها، از آمریکاییها کمک خواست. آمریکاییها هم به او لبخند زدند. البتّه سابقهی اصل چهارم ترومن و مانند این چیزها هم بود که فکر میکرد که آمریکا به او کمک خواهد کرد. آمریکاییها به مصدّق لبخند زدند امّا در پشت، با غفلت مصدّق و عدم توجّه او، با انگلیسها همدست شدند، یک کودتایی به راه انداختند و دولتی را که بعد از چهل سال در کشور تشکیل شده بود و ملّی بود، ساقط کردند، مجدّداً شاه را که از کشور فرار کرده بود برگرداندند. این ضربهی سختی به ملّت ایران بود. بیستوهشتم مرداد یعنی این؛ یعنی یک دولت انتخابشدهی به وسیلهی مردم را که نمیخواست در اختیار انگلیس و استعمار خارجی قرار بگیرد و [میخواست] یک دولت ملّی باشد، این دولت را، آمریکاییها با انواع و اقسام حیلهها ساقط کردند، از بین بردند؛ آمریکاییها ضربهی سختی به ملّت ایران زدند. این [قضیّهی] بیستوهشتم مرداد است. ملّت ایران از آن وقت آمریکا را میشناخت؛ میدانست که آمریکا چه موجود خطرناکی است برای کشور. بنابراین ما آمریکا را از بیستوهشتم مرداد میشناختیم، برای ما جدید نبود. یعنی این را میخواهم بگویم که بعد از آنکه کودتا شد و محمّدرضای فراری را به کشور برگرداندند، و ۲۵ سال آن دیکتاتوری خشن و سخت و سختگیر به مردم [بود]، در همهی اینها، آمریکا کمککار محمّدرضا بود، پشتیبان او بود، مایهی دلگرمی او بود.
 
حالا، این دشمن حقیقی ملّت ایران اینجا سفارت دارد؛ دشمن حقیقی ملّت ایران. انقلاب که شد، اوّلین مخالفت با انقلاب را آمریکاییها کردند. در سنای آمریکا، یک مصوّبهای علیه ملّت ایران و علیه انقلاب تصویب کردند.(۲) بعد هم محمّدرضا را به آمریکا راه دادند؛ او را به عنوان اینکه برای معالجه رفته، در یک بیمارستان ساکن کردند امّا دستگاههای سیاسی و امنیّتی، ارتباطاتشان با او برقرار بود. ملّت ایران این را فهمید، مردم عصبانی شدند؛ در خیابانها علیه آمریکا تظاهرات راه افتاد. چرا؟ چون حس کردند که قرار است قضیّهی بیستوهشتم مرداد تکرار بشود؛ حس کردند که این بردنِ محمّدرضا به آنجا، مقدّمهی آوردنِ دوبارهی او به ایران است، با انواع روشهایی که آمریکاییها دارند.
 
مردم عصبانی شدند، در خیابانها راه افتادند، تظاهرات کردند؛ یک بخشی از این تظاهرات هم حرکت دانشجوها بود که وارد سفارت شدند و سفارت را تصرّف کردند. [البتّه] نمیخواستند در سفارت بمانند؛ این را همه توجّه داشته باشند؛ دانشجوها قصد ماندن در سفارت نداشتند؛ فقط میخواستند همینقدر به دنیا منعکس بشود که ملّت ایران چقدر عصبانی است از اینکه شاه را به آمریکا راه دادهاند؛ فقط این بود. میخواستند بروند دو سه روز بمانند و بیرون بیایند؛ تصمیم دانشجوها این بود. بعد که رفتند داخل سفارت، اسنادی را آنجا پیدا کردند که دیدند قضیّه خیلی عمیقتر از این حرفها است؛ قضیّه، قضیّهی یک مصوّبهی مجلس سنای آمریکا نیست؛ سفارت، مرکز توطئه و نقشهپردازی و نقشهکشی برای به هم زدن انقلاب است؛ یعنی مشغول توطئه هستند تا نقشههایشان [را عملی کنند]. سفارت، دیگر سفارت نبود. خب همهی سفارتها مرکز اطّلاعات دارند و اطّلاعات کشور را ــ آن کشوری که این سفارت در آنجا متوقّف است ــ جمع میکنند، به کشور خودشان میفرستد؛ این اشکالی ندارد. مسئلهی سفارت آمریکا این نبود؛ مسئلهی سفارت آمریکا این بود که اتاق توطئهی علیه انقلاب بود: افراد را ببینند، افراد را تحریک کنند، تشکیلات به وجود بیاورند، از ناراضیهای بازماندهی از رژیم قبل استفاده کنند و ارتش را اگر بتوانند، دُور هم جمع کنند، علیه انقلاب اقدام کنند. [دانشجویان] این را فهمیدند؛ وقتی که این را فهمیدند، آن وقت در سفارت ماندند.
 
اینکه حالا ما بگوییم که «سفارت را چرا گرفتند؟ مشکل ما با آمریکا از اینجا به وجود آمد»، این به نظر من حرف دقیقی نیست. اوّلاً مشکل ما با آمریکا از قضیّهی سیزدهم آبان به وجود نیامد، از بیستوهشتم مرداد به وجود آمد؛ مخالفت ملّت ایران با آمریکا مال آن وقت است؛ ثانیاً سیزدهم آبان، در واقع، کشف یک توطئه و یک خطر بزرگ برای انقلاب بود که دانشجوها این کار را کردند؛ دستشان درد نکند! با زحمت زیاد توانستند اسناد را جمع کنند و این اسناد را که داخلِ ماشینِ خردکن ریخته بودند، کنار هم بگذارند تا بفهمند که در سفارت چه میگذرد.
 
آمریکا انقلاب را تحمّل نمیکرد، [چرا که] انقلاب یک طعمهی شیرین را از گلوی آمریکا بیرون کشیده بود. یک طعمهی بینظیر در اختیار آمریکا بود؛ ایران، یکپارچه تحت سلطهی آمریکا و تحت قدرت آمریکا بود؛ نفتش را میبردند، منافع زیرزمینیاش را میبردند، امکاناتش را میبردند، پولش را میبردند، جنس مورد نظر خودشان را با هر قیمتی که دوست داشتند، به حساب ایران میفروختند؛ یک چنین وضعی بود، حالا این از دست آمریکا گرفته شده بود. انقلاب مقابل آمریکا ایستاد. [آمریکاییها] حاضر نبودند به این آسانی دست بکشند، لذا توطئهها شروع شد و آمریکا از اوّل انقلاب تحریکات خودش را علیه ملّت ایران شروع کرد؛ علیه ملّت ایران، نهفقط علیه جمهوری اسلامی؛ علیه ملّت شروع کرد. قطع رابطه را شروع کرد ــ قطع رابطه اوّل از سوی آمریکا شد ــ بعد تحریم را شروع کرد، بعد کارهای گوناگون، پشت سر هم. واقعاً هر کسی که بداند یعنی در یاد نگه دارد و فراموش نکند که آمریکا در این سالها چه کارهایی را انجام داده، به حقّانیّت فرمایش امام که «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید»(۳) پی میبرد.
 
دشمنی آمریکا با ایران، فقط دشمنی زبانی نبود، صرفاً تحریم هم نبود؛ دشمنیِ عملی بود. آمریکاییها تا توانستند، تا آن جایی که دستشان میرسید، علیه جمهوری اسلامی توطئه کردند؛ هر چه توانستند به دشمنان ذاتی جمهوری اسلامی کمک کنند، کمک کردند؛ هر چه توانستند به منافع ملّت ایران ضربه بزنند، ضربه زدند. ذات استکباری آمریکا با ذات استقلالطلبی انقلاب با همدیگر سازگار نبود. من این را میخواهم بگویم: اختلاف جمهوری اسلامی و آمریکا یک اختلاف تاکتیکی نیست، یک اختلاف موردی نیست، یک اختلاف ذاتی است. آمریکا وقتی بتواند، هواپیمای مسافری ایران را با سیصد مسافر ساقط میکند در دریا؛(۴) وقتی بتواند، کسی مثل صدّام را وادار میکند به حملهی به ایران و انواع کمکها را به او میکند؛ وقتی بتواند، حملهی مستقیم هم به کشور میکند؛ وقتی بتواند، انواع و اقسام کارهای تبلیغاتی را علیه جمهوری اسلامی انجام میدهد؛ وقتی بتواند، همهکار میکند. این وضع مقابله و مواجههی جمهوری اسلامی با آمریکا است.
 
بعضیها تاریخ را وارونه مینویسند؛ اختلاف بین جمهوری اسلامی و بین آمریکا را از ناحیهی همین مرگ بر آمریکای شما میدانند! این سادهلوحی است که کسی خیال کند که چون یک ملّتی شعار میدهد «مرگ بر آمریکا»، بنابراین آن دشمن هم مثلاً اینجور دشمنی میکند؛ نه، شعار «مرگ بر آمریکا» آنچنان مسئلهی مهمّی نیست که آمریکاییها به خاطر آن با ایران مخالفت کنند، مقابله کنند، معارضه کنند؛ مسئله، مسئلهی اختلاف ذاتی است، ناسازگاری ذاتی است؛ مسئله، مسئلهی تقابل منافع دو جریان است: جریان آمریکا و جریان جمهوری اسلامی.
 
بعضی میپرسند خب آقا! حالا ما در مقابل آمریکا تسلیم نشدیم؛ آیا رابطه هم با آمریکا تا آخرِ ابد نخواهیم داشت؟ تا ابد مثلاً با آمریکا مخالفت خواهیم داشت؟ جوابش این است که اوّلاً ذات استکباری آمریکا بجز تسلیم چیز دیگری را قبول نمیکند؛ این را همهی رؤسای جمهور آمریکا میخواستند ولی به زبان نمیآوردند؛ این رئیسجمهور فعلی(۵) به زبان آورد؛ گفت باید ایران تسلیم بشود. این در واقع آن باطن آمریکا را لو داد. تسلیم شدن یک ملّت، آن هم ملّتی مثل ایران، با اینهمه توانایی، با اینهمه ثروت، با این سابقهی فکری و معرفتی، با اینهمه جوان هشیار و پُرانگیزه، چه معنا دارد؟
 
ما حالا آیندهی دور را نمیتوانیم حدس بزنیم لکن این را همه بدانند که در حال حاضر علاج خیلی از مشکلات «قوی شدن» است؛ کشور را باید قوی کرد. دولت در بخشهای مختلفِ مربوط به خودش کار را با قوّت انجام بدهد؛ نیروهای نظامی کار خودشان را با قوّت انجام بدهند؛ جوانها تحصیل و پیشرفت علمی را با قوّت انجام بدهند. اگر چنانچه کشور قوی بشود و دشمن احساس کند که با برخورد با این ملّت قوی، سود نخواهد برد و ضرر خواهد دید، قطعاً کشور مصونیّت پیدا میکند؛ بدون تردید. قوّت نظامی لازم است، قوّت علمی لازم است، قوّت مدیریّت کشوری لازم است؛ این کارها باید انجام بگیرد. قوّت انگیزهی شما جوانها هم لازم است؛ یعنی این انگیزه را از دست ندهید، این روحیه را از دست ندهید.
 
آمریکاییها میگویند ــ البتّه گاهی، همیشه نه ــ که مایلیم با ایران همکاری کنیم؛ همکاری با ایران با همکاری و کمک به رژیم صهیونی ملعون سازگار نیست. آمریکا به رژیم ملعون صهیونی با این وضعی که در این اواخر همهی دنیا دیدند، همهی دنیا فهمیدند، همهی دنیا محکوم کردند، کمک میکند؛ آمریکا پشتیبانی میکند، آمریکا حمایت میکند؛ با این وضع، همراهی با ایران معنی ندارد، قابل قبول نیست. بله، اگر چنانچه پشتیبانی از رژیم صهیونیستی را بکلّی کنار بگذارد، پایگاههای نظامیاش را از اینجا جمع کند، در این منطقه دخالت نداشته باشد، آن وقت میشود بررسی کرد مسائل را؛ [این] مال حالا نیست، مال آیندهی نزدیک هم نیست.
 
آنچه من میخواهم به شما جوانهای عزیز عرض کنم، این است: اوّلاً معرفت خودتان، آشنایی خودتان، اطّلاع خودتان را از مسائل اساسیِ سیاسیِ امروز و دیروز و فردای کشور افزایش بدهید؛ همین حلقههای معرفتی که عرض کردم، راجع به گذشتهی کشور و حوادثی که اتّفاق افتاده، آنجایی که ضرر کردیم، آنجایی که سود بردیم، آنجایی که ضعف نشان دادیم، آنجایی که قوّت نشان دادیم و نتایج هر کدام از اینها را به معنای واقعی کلمه بررسی کند؛ بعد هم علم باید در کشور پیشرفت کند. چند سال قبل از این، حرکت و پیشرفت ما از لحاظ علمی خیلی خوب بود، [حالا] مقداری اُفت کرده. من میخواهم به مسئولین دانشگاههای کشور و محقّقین کشور و دانشجویان کشور بگویم که نگذارید پیشرفت علمی اُفت کند؛ آن سرعت پیشرفت برای ما لازم است. کشور از لحاظ علمی باید جلو برود؛ از لحاظ نظامی هم باید جلو برود که به توفیق الهی نظامیان ما شب و روز کار میکنند و تلاش میکنند و انشاءالله جلوتر از این هم خواهد رفت. به فضل الهی کشور خواهد توانست نشان بدهد که یک ملّت قوی است و هیچ قدرتی با همهی تواناییهای خودش نخواهد توانست ملّت ایران را تسلیم کند و به زانو در بیاورد؛ خدای متعال هم کمک خواهد کرد.
 
با خدا ارتباطتان را قوی کنید؛ با نماز، با قرآن، با اُنس با حقایق دینی، کمک الهی را جلب کنید و انشاءالله فردای بهتری را برای خودتان و برای ملّت به وجود بیاورید.
 
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
 
(۱ شدّت عمل، ابّهت
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
این جلسه به مناسبت سیزدهم آبان تشکیل شده است. البتّه تبعید امام (رضوان الله علیه) در سال ۴۳ و کشتار دانشآموزان در سال ۵۷ در همین روز اتّفاق افتاده لکن قضیّهی مهم و آنچه تاریخساز است برای ما، مسئلهی تسخیر لانهی جاسوسی است. این جلسه را من صرف میکنم برای تبیین این مسئله؛ لکن قبل از آنکه وارد این صحبت بشویم، چون نام مبارک حضرت زینب (سلام الله علیها) آورده شد و نام مبارک حضرت زهرا (سلام الله علیها) آورده شد، مناسب میدانم به شما جوانها عرض کنم که به نام و یاد قلبی اکتفا نکنید، عملاً به معنای شیعهی واقعی دنبال اینها باشید. اوّلین قدم عبارت است از نحوهی حضور این دو بزرگوار و سایر معصومین در مقابل خدای متعال. هر جا هستید، مجموعهی دُوروبَر خودتان را تشویق کنید به اینکه نماز را آنچنان که مطلوب بندگان صالح خدا است انجام بدهند. به دختران عزیزم، خانمهای حاضر در جلسه، عرض میکنم توجّه بدهید کسانی را که در پیرامون شما هستند که مسئلهی حجاب را یک مسئلهی دینی و اسلامی و زهرائی و زینبی بدانند. به همه سفارش میکنم که اُنس با قرآن را فراموش نکنید. بارها گفتهام؛ قرآن را هر روز بخوانید، ولو نیم صفحه از هر جای قرآن؛ قرآن را باز کنید، نیم صفحه قرآن بخوانید، یک صفحه قرآن بخوانید، هر چقدر رغبت و میل دارید بخوانید. ارتباطتان با معنویّات را حفظ کنید. جوان ما، در این روزگار پُرمسئله، آن وقتی میتواند به معنای واقعی کلمه «مرگ بر آمریکا» بگوید که از لحاظ درونی، از لحاظ دینی، از لحاظ اعتقاد و اتّکاء به خدای متعال و قدرت الهی قوی باشد. آن جوانی میتواند در مقابل سطوت(۱) و قدرت و تشر فرعونهای زمان بِایستد که دلش با خدا باشد، با خدا مرتبط باشد. این [ارتباط] را حفظ کنید. این مجموعهی جوانی که اینجا هستید، این چند هزار نفر جوان، همهی شما و جوانهای کشور اگر چنانچه به این نکته توجّه کنید، به نظر من، ما پیشرفتهای بیشتر و بهتری، هم در امر دنیایمان، هم در امر ادارهی کشورمان، هم در امر مقابلهی با دشمنانمان خواهیم داشت.
و امّا سیزدهم آبان. حادثهی سیزدهم آبان و تسخیر سفارت آمریکا به وسیلهی دانشجویان را از دو زاویه میشود نگاه کرد: یکی از زاویهی تاریخی، و دیگری از زاویهی هویّتی. یک حادثهای است که اتّفاق افتاده، میخواهیم این حادثه را درست بفهمیم، درک کنیم. از نظر تاریخی، بدون شک، در تاریخ آیندهی کشور، این روز یک روز افتخار و پیروزی برای ملّت خواهد بود، بدون تردید؛ روزی است که جوانهای ما در مقابل قدرتی که سیاستمداران عالم از آن قدرت میترسیدند، جرئت کردند، نترسیدند، به سفارت او تهاجم کردند به استدلالی، با یک دلیلی، به یک علّتی که حالا من شرح خواهم داد. روز افتخار است، روز پیروزی است. ما در تاریخ خودمان روزهای پیروزی داشتهایم، روزهای ضعف و اضمحلال هم داشتهایم که هر دو را باید به یاد داشت. تاریخ خودمان که میگویم، منظورم تاریخ هزارساله و دوهزارساله نیست. از دورانی که استعمار به وجود آمد و استعمار و استکبار در دنیا رایج شد، کشور ما هم برکنار نماند، و حوادثی در کشور به وجود آمد؛ بعضی از این حوادث، حوادث مهم، پیروزمندانه، قدرتنمایانه است برای ملّت ایران، بعضی از این حوادث هم حوادث تلخی است که من حالا اشاره خواهم کرد.
هم حوادث شیرین را باید در ذهن نگه داریم، تکرار کنیم، در حافظهی ملّی خودمان محفوظ بداریم، هم مسائل و حوادث تلخ را باید نگه داریم. روزهای اوج را، روزهای شیرین را وقتی به یاد میآوریم، اعتماد به نفْس پیدا میکنیم، احساس قدرت و توانمندی میکنیم. مثلاً فرض بفرمایید که ماجرای خنثیسازی قرارداد استعماری تنباکو یک اتّفاق مهمّی است در کشور که به وسیلهی میرزای شیرازی انجام گرفت؛ این حادثه را ما وقتی که در یاد داشته باشیم، احساس توانایی میکنیم، میفهمیم که ملّت ما میتواند بر قدرت بزرگی مثل انگلیسِ آن روز ــ آن روز انگلیس از همهی قدرتهای دنیا بزرگتر بود و قویتر بود ــ فائق بیاید. یا لغو قرارداد وثوقالدّوله؛ قرارداد وثوقالدّوله هم یک قراردادی بود که همهچیز کشور را دست انگلیسها میداد. چند نفر از سران سیاستمدار کشور رشوه گرفتند و این قرارداد با انگلیسها را امضا کردند. مرحوم سیّدحسن مدرّس و یارانش تلاش کردند، این را باطل کردند. خب، روز ابطال این قرارداد، یک روز شیرینی است؛ برنامهریزیهای انگلیسیها را باطل کردند.
خب، ضبط این روزها در حافظهی ملّی کار لازمی است. حالا ممکن است شما این حوادث را درست نشناسید؛ ممکن است شما جوانهای عزیز، حادثهی وثوقالدّوله یا حادثهی [فتوای تحریم] تنباکوی میرزای شیرازی را درست ندانید که قضیّه چیست؛ من توصیهی مؤکّد میکنم جمعهای دانشجویی، جمعهای دانشآموزی، جمعهای بسیجی، جمعهای اهل کتاب، بنشینند اینها را مطالعه کنند، بحث کنند، بدانند که در کشور چه اتّفاقی افتاده. این توصیهی مؤکّد من به همهی شماها است.
خب، گفتیم که ضبط وقایع اوج، وقایع شیرین، وقایع پیشرفت و پیروزی را باید به خاطر این نگه داریم؛ وقایع تلخ را هم بایستی در ذهنمان نگه داریم و فراموش نکنیم؛ چرا؟ برای اینکه مراقب باشیم آن وقایع در زندگی ما تکرار نشود. وقایع تلخ مثل چه چیزی؟ مثل کودتای سال ۱۲۹۹ به وسیلهی رضاخان؛ یک کودتایی انجام گرفت؛ [یعنی] انگلیسها به وسیلهی رضاخان در ایران کودتا کردند، آن کودتا بعد از سه چهار سال منتهی شد به پادشاهی پهلوی و این فجایع و این سختیها و این استبداد و دیکتاتوری بینظیر در کشور و تسلّط خارجی بر کشور؛ خب روز تلخی بود. حواسمان باشد، یادمان باشد، بلد باشیم، بفهمیم که آن روز چه اتّفاقی افتاد، چه مقدّماتی را فراهم کردند که به این اتّفاق منتهی شد. اینها را هم باید ضبط کنیم و نگه داریم.
خب، سیزدهم آبان از نگاه تاریخی یک چنین روزی است؛ سیزدهم آبان روزی است که دانشجوهای ما رفتند سفارت آمریکا را تسخیر کردند؛ یکی از روزهایی است که در تاریخ ما، در حافظهی ملّی ما باید بماند؛ باید فراموش نشود، باید مردم ما همه از آن مطّلع باشند. خوشبختانه منابع اطّلاع هم در کشور وجود دارد؛ خیلی از مسائلِ آن روز را میتوان درون کتابهای مختلف و کتابهایی که ویژهی این مسئله نوشته شده، خواند و فراگرفت. این از لحاظ تاریخی.
امّا از جنبهی هویّتی، که این مهمتر است. تسخیر سفارت، هویّتِ حقیقی دولت ایالات متّحدهی آمریکا را روشن کرد، هویّت واقعی و ذاتی نهضت اسلامی و انقلاب اسلامی را هم روشن کرد و مشخّص کرد؛ تأثیر هویّتی این حادثه این است. البتّه ما ایرانیها ذات استکباری آمریکا را میشناختیم؛ اینجور نبود که ندانیم آمریکا چهکاره است ــ من حالا بعد توضیح میدهم ــ لکن این حادثه برای ما این قضیّه را بیشتر روشن کرد. دلم میخواهد شما جوانهای عزیز تا عمقِ مسئله را درک کنید؛ بادقّت توجّه کنید.
من اوّل «استکبار» را معنا کنم. «استکبار» یعنی چه؟ [وقتی] میگوییم «استکبار جهانی»، «استکبار» یعنی چه؟ کلمهی «استکبار» یک کلمهی قرآنی است، در قرآن به کار رفته. آنطور که شمردهاند و به من گفتهاند، کلمهی «استکبار» و مشتقّاتش در حدود پنجاه مرتبه در قرآن تکرار شده. «استکبار» یعنی خودبرتربینی؛ این معنای «استکبار» است؛ [یعنی] یک دولت، یک انسان، یک مجموعه، حالت خودبرتربینی داشته باشد. البتّه [این] صفت بدی است، لکن موجب دشمنی نمیشود. اوّلین مستکبر هم ابلیس بود که وقتی خدای متعال گفت میخواهد آدم را خلق کند، این گفت من برتر از آدم هستم، سجده نمیکنم به آدم و لعنت الهی تا ابد، دامن او را گرفت. «استکبار» یعنی خودبرتربینی؛ منتها خودبرتربینی دو جور است: یک وقت هست که یک نفری یا یک دولتی خودش را برتر از دیگران میداند، امّا کاری به دیگران ندارد؛ این هم صفت خوبی نیست، استکبار بد است، خودبرتربینی چیز خوبی نیست لکن دشمنی و خصومت ایجاد نمیکند، صرفاً بد است؛ امّا یک وقت هست که نه، یک دولتی، یک انسانی، یک مجموعهای، یک قلدری خودش را برتر از دیگران میداند و به خودش حق میدهد که به دیگران تنه بزند، به منافع حیاتی دیگران دستدرازی کند، دربارهی دیگران تکلیف معیّن کند؛ استکبار به این صورت بد است. یک دولتی ــ فرض بفرمایید در یک دوره دولت انگلیس بود، امروز آمریکا ــ به خودش حق میدهد که در فلان کشور که یک دولتِ قویای ندارد، مردمِ هوشیاری ندارد، مثلاً ده پایگاه نظامی ایجاد کند، برای خودش امکانات فراهم کند، نفتشان را ببرد، منافعشان را ببرد، منابع زیرزمینیشان را غارت کند؛ این استکبار است؛ استکباری که ما با آن بدیم، استکباری که دربارهاش حرف میزنیم، استکباری که علیه آن شعار میدهیم، این است.
خب، کشور ما مواجه شد با استکبار دولت آمریکا. تا قبل از جنگ جهانی دوّم، دولت آمریکا یک دولتی که متعرّضِ این و آن باشد نبود؛ بعد از جنگ جهانی دوّم، دولت آمریکا شد یک دولت مستکبر به همین معنایی که گفتیم؛ همهجا تصرّف کند، همهجا دست بزند، همهجا وارد بشود و هر جا منافعش ایجاب میکند، با هر وسیلهای، گاهی با خشم و با اخم، گاهی با لبخند، گاهی با زور، گاهی با رشوه، منافع خودش را غلبه بدهد بر منافع ملّتها. خب، این وضع آمریکا است. این، اتّفاقاً در این دوره ــ در این دورهای که محلّ بحث ما است، زمان سال ۵۶ و ۵۷ و آن وقتها ــ با وقوع انقلاب در مقابل جمهوری اسلامی قرار گرفت. البتّه ما ایرانیها سابقهی آمریکا را داشتیم؛ یعنی اینجور نبود که خوی استکباری آمریکا را نشناخته باشیم؛ چرا، ما آمریکا را از بیستوهشتم مرداد شناخته بودیم.
بیستوهشتم مرداد حادثهی مهمّی است. ببینید، من یک جمله در باب بیستوهشتم مرداد بگویم؛ هنوز خیلیها اهمّیّت کودتای بیستوهشتم مرداد و ضربهای را که به ایران زد، نمیدانند، توجّه ندارند؛ فقط اسم بیستوهشتم مرداد را میدانند [که] یک کودتایی انجام گرفت. کشور ما از بعد از مشروطه تا حدود چهل سال، یا دچار هرجومرج و آشفتگی بود یا دچار دستاندازی دولتهای بیگانه بود و یا دچار استبداد و دیکتاتوری خشن و بیرحم رضاخان بود؛ تقریباً حدود ۴۲ سال؛ یعنی ملّت ایران در طول این چند ده سال در یک چنین وضعی زندگی میکردند. در سال حدود ۲۸ و ۲۹ قضایایی در کشور پیشامد کرد و لطف خدا هم کمک کرد، یک دولت ملّیای برای اوّلین بار در کشور به وجود آمد که دولت مصدّق بود؛ دولت ملّی بود. دولت ملّی تشکیل شد، در مقابل انگلیسها ایستاد ــ انگلیس آن وقت در واقع پادشاه جهان بود؛ از همهی قدرتها برتر و قویتر و بزرگتر بود ــ نفت کشور که تقریباً شبیه مفت در اختیار انگلیسها قرار داشت، این نفت را از انگلیسها گرفت و به تعبیر آن روز «ملّی» کرد، یعنی در اختیار دولت خودمان قرار داد، و یک دولت ملّی در کشور تشکیل شد.
از سال ۲۹ تا سال ۳۲، این سه سال، توطئههای انگلیس و همراهانش خیلی فشار آوردند روی این دولت که این دولت را از کار بیندازند. مصدّق یک سادهاندیشی انجام داد، یک غفلت انجام داد؛ برای اینکه بتواند خودش را از شرّ انگلیس رها کند، رفت سراغ آمریکاییها، از آمریکاییها کمک خواست. آمریکاییها هم به او لبخند زدند. البتّه سابقهی اصل چهارم ترومن و مانند این چیزها هم بود که فکر میکرد که آمریکا به او کمک خواهد کرد. آمریکاییها به مصدّق لبخند زدند امّا در پشت، با غفلت مصدّق و عدم توجّه او، با انگلیسها همدست شدند، یک کودتایی به راه انداختند و دولتی را که بعد از چهل سال در کشور تشکیل شده بود و ملّی بود، ساقط کردند، مجدّداً شاه را که از کشور فرار کرده بود برگرداندند. این ضربهی سختی به ملّت ایران بود. بیستوهشتم مرداد یعنی این؛ یعنی یک دولت انتخابشدهی به وسیلهی مردم را که نمیخواست در اختیار انگلیس و استعمار خارجی قرار بگیرد و [میخواست] یک دولت ملّی باشد، این دولت را، آمریکاییها با انواع و اقسام حیلهها ساقط کردند، از بین بردند؛ آمریکاییها ضربهی سختی به ملّت ایران زدند. این [قضیّهی] بیستوهشتم مرداد است. ملّت ایران از آن وقت آمریکا را میشناخت؛ میدانست که آمریکا چه موجود خطرناکی است برای کشور. بنابراین ما آمریکا را از بیستوهشتم مرداد میشناختیم، برای ما جدید نبود. یعنی این را میخواهم بگویم که بعد از آنکه کودتا شد و محمّدرضای فراری را به کشور برگرداندند، و ۲۵ سال آن دیکتاتوری خشن و سخت و سختگیر به مردم [بود]، در همهی اینها، آمریکا کمککار محمّدرضا بود، پشتیبان او بود، مایهی دلگرمی او بود.
حالا، این دشمن حقیقی ملّت ایران اینجا سفارت دارد؛ دشمن حقیقی ملّت ایران. انقلاب که شد، اوّلین مخالفت با انقلاب را آمریکاییها کردند. در سنای آمریکا، یک مصوّبهای علیه ملّت ایران و علیه انقلاب تصویب کردند.(۲) بعد هم محمّدرضا را به آمریکا راه دادند؛ او را به عنوان اینکه برای معالجه رفته، در یک بیمارستان ساکن کردند امّا دستگاههای سیاسی و امنیّتی، ارتباطاتشان با او برقرار بود. ملّت ایران این را فهمید، مردم عصبانی شدند؛ در خیابانها علیه آمریکا تظاهرات راه افتاد. چرا؟ چون حس کردند که قرار است قضیّهی بیستوهشتم مرداد تکرار بشود؛ حس کردند که این بردنِ محمّدرضا به آنجا، مقدّمهی آوردنِ دوبارهی او به ایران است، با انواع روشهایی که آمریکاییها دارند.
مردم عصبانی شدند، در خیابانها راه افتادند، تظاهرات کردند؛ یک بخشی از این تظاهرات هم حرکت دانشجوها بود که وارد سفارت شدند و سفارت را تصرّف کردند. [البتّه] نمیخواستند در سفارت بمانند؛ این را همه توجّه داشته باشند؛ دانشجوها قصد ماندن در سفارت نداشتند؛ فقط میخواستند همینقدر به دنیا منعکس بشود که ملّت ایران چقدر عصبانی است از اینکه شاه را به آمریکا راه دادهاند؛ فقط این بود. میخواستند بروند دو سه روز بمانند و بیرون بیایند؛ تصمیم دانشجوها این بود. بعد که رفتند داخل سفارت، اسنادی را آنجا پیدا کردند که دیدند قضیّه خیلی عمیقتر از این حرفها است؛ قضیّه، قضیّهی یک مصوّبهی مجلس سنای آمریکا نیست؛ سفارت، مرکز توطئه و نقشهپردازی و نقشهکشی برای به هم زدن انقلاب است؛ یعنی مشغول توطئه هستند تا نقشههایشان [را عملی کنند]. سفارت، دیگر سفارت نبود. خب همهی سفارتها مرکز اطّلاعات دارند و اطّلاعات کشور را ــ آن کشوری که این سفارت در آنجا متوقّف است ــ جمع میکنند، به کشور خودشان میفرستد؛ این اشکالی ندارد. مسئلهی سفارت آمریکا این نبود؛ مسئلهی سفارت آمریکا این بود که اتاق توطئهی علیه انقلاب بود: افراد را ببینند، افراد را تحریک کنند، تشکیلات به وجود بیاورند، از ناراضیهای بازماندهی از رژیم قبل استفاده کنند و ارتش را اگر بتوانند، دُور هم جمع کنند، علیه انقلاب اقدام کنند. [دانشجویان] این را فهمیدند؛ وقتی که این را فهمیدند، آن وقت در سفارت ماندند.
اینکه حالا ما بگوییم که «سفارت را چرا گرفتند؟ مشکل ما با آمریکا از اینجا به وجود آمد»، این به نظر من حرف دقیقی نیست. اوّلاً مشکل ما با آمریکا از قضیّهی سیزدهم آبان به وجود نیامد، از بیستوهشتم مرداد به وجود آمد؛ مخالفت ملّت ایران با آمریکا مال آن وقت است؛ ثانیاً سیزدهم آبان، در واقع، کشف یک توطئه و یک خطر بزرگ برای انقلاب بود که دانشجوها این کار را کردند؛ دستشان درد نکند! با زحمت زیاد توانستند اسناد را جمع کنند و این اسناد را که داخلِ ماشینِ خردکن ریخته بودند، کنار هم بگذارند تا بفهمند که در سفارت چه میگذرد.
آمریکا انقلاب را تحمّل نمیکرد، [چرا که] انقلاب یک طعمهی شیرین را از گلوی آمریکا بیرون کشیده بود. یک طعمهی بینظیر در اختیار آمریکا بود؛ ایران، یکپارچه تحت سلطهی آمریکا و تحت قدرت آمریکا بود؛ نفتش را میبردند، منافع زیرزمینیاش را میبردند، امکاناتش را میبردند، پولش را میبردند، جنس مورد نظر خودشان را با هر قیمتی که دوست داشتند، به حساب ایران میفروختند؛ یک چنین وضعی بود، حالا این از دست آمریکا گرفته شده بود. انقلاب مقابل آمریکا ایستاد. [آمریکاییها] حاضر نبودند به این آسانی دست بکشند، لذا توطئهها شروع شد و آمریکا از اوّل انقلاب تحریکات خودش را علیه ملّت ایران شروع کرد؛ علیه ملّت ایران، نهفقط علیه جمهوری اسلامی؛ علیه ملّت شروع کرد. قطع رابطه را شروع کرد ــ قطع رابطه اوّل از سوی آمریکا شد ــ بعد تحریم را شروع کرد، بعد کارهای گوناگون، پشت سر هم. واقعاً هر کسی که بداند یعنی در یاد نگه دارد و فراموش نکند که آمریکا در این سالها چه کارهایی را انجام داده، به حقّانیّت فرمایش امام که «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید»(۳) پی میبرد.
دشمنی آمریکا با ایران، فقط دشمنی زبانی نبود، صرفاً تحریم هم نبود؛ دشمنیِ عملی بود. آمریکاییها تا توانستند، تا آن جایی که دستشان میرسید، علیه جمهوری اسلامی توطئه کردند؛ هر چه توانستند به دشمنان ذاتی جمهوری اسلامی کمک کنند، کمک کردند؛ هر چه توانستند به منافع ملّت ایران ضربه بزنند، ضربه زدند. ذات استکباری آمریکا با ذات استقلالطلبی انقلاب با همدیگر سازگار نبود. من این را میخواهم بگویم: اختلاف جمهوری اسلامی و آمریکا یک اختلاف تاکتیکی نیست، یک اختلاف موردی نیست، یک اختلاف ذاتی است. آمریکا وقتی بتواند، هواپیمای مسافری ایران را با سیصد مسافر ساقط میکند در دریا؛(۴) وقتی بتواند، کسی مثل صدّام را وادار میکند به حملهی به ایران و انواع کمکها را به او میکند؛ وقتی بتواند، حملهی مستقیم هم به کشور میکند؛ وقتی بتواند، انواع و اقسام کارهای تبلیغاتی را علیه جمهوری اسلامی انجام میدهد؛ وقتی بتواند، همهکار میکند. این وضع مقابله و مواجههی جمهوری اسلامی با آمریکا است.
بعضیها تاریخ را وارونه مینویسند؛ اختلاف بین جمهوری اسلامی و بین آمریکا را از ناحیهی همین مرگ بر آمریکای شما میدانند! این سادهلوحی است که کسی خیال کند که چون یک ملّتی شعار میدهد «مرگ بر آمریکا»، بنابراین آن دشمن هم مثلاً اینجور دشمنی میکند؛ نه، شعار «مرگ بر آمریکا» آنچنان مسئلهی مهمّی نیست که آمریکاییها به خاطر آن با ایران مخالفت کنند، مقابله کنند، معارضه کنند؛ مسئله، مسئلهی اختلاف ذاتی است، ناسازگاری ذاتی است؛ مسئله، مسئلهی تقابل منافع دو جریان است: جریان آمریکا و جریان جمهوری اسلامی.
بعضی میپرسند خب آقا! حالا ما در مقابل آمریکا تسلیم نشدیم؛ آیا رابطه هم با آمریکا تا آخرِ ابد نخواهیم داشت؟ تا ابد مثلاً با آمریکا مخالفت خواهیم داشت؟ جوابش این است که اوّلاً ذات استکباری آمریکا بجز تسلیم چیز دیگری را قبول نمیکند؛ این را همهی رؤسای جمهور آمریکا میخواستند ولی به زبان نمیآوردند؛ این رئیسجمهور فعلی(۵) به زبان آورد؛ گفت باید ایران تسلیم بشود. این در واقع آن باطن آمریکا را لو داد. تسلیم شدن یک ملّت، آن هم ملّتی مثل ایران، با اینهمه توانایی، با اینهمه ثروت، با این سابقهی فکری و معرفتی، با اینهمه جوان هشیار و پُرانگیزه، چه معنا دارد؟
ما حالا آیندهی دور را نمیتوانیم حدس بزنیم لکن این را همه بدانند که در حال حاضر علاج خیلی از مشکلات «قوی شدن» است؛ کشور را باید قوی کرد. دولت در بخشهای مختلفِ مربوط به خودش کار را با قوّت انجام بدهد؛ نیروهای نظامی کار خودشان را با قوّت انجام بدهند؛ جوانها تحصیل و پیشرفت علمی را با قوّت انجام بدهند. اگر چنانچه کشور قوی بشود و دشمن احساس کند که با برخورد با این ملّت قوی، سود نخواهد برد و ضرر خواهد دید، قطعاً کشور مصونیّت پیدا میکند؛ بدون تردید. قوّت نظامی لازم است، قوّت علمی لازم است، قوّت مدیریّت کشوری لازم است؛ این کارها باید انجام بگیرد. قوّت انگیزهی شما جوانها هم لازم است؛ یعنی این انگیزه را از دست ندهید، این روحیه را از دست ندهید.
آمریکاییها میگویند ــ البتّه گاهی، همیشه نه ــ که مایلیم با ایران همکاری کنیم؛ همکاری با ایران با همکاری و کمک به رژیم صهیونی ملعون سازگار نیست. آمریکا به رژیم ملعون صهیونی با این وضعی که در این اواخر همهی دنیا دیدند، همهی دنیا فهمیدند، همهی دنیا محکوم کردند، کمک میکند؛ آمریکا پشتیبانی میکند، آمریکا حمایت میکند؛ با این وضع، همراهی با ایران معنی ندارد، قابل قبول نیست. بله، اگر چنانچه پشتیبانی از رژیم صهیونیستی را بکلّی کنار بگذارد، پایگاههای نظامیاش را از اینجا جمع کند، در این منطقه دخالت نداشته باشد، آن وقت میشود بررسی کرد مسائل را؛ [این] مال حالا نیست، مال آیندهی نزدیک هم نیست.
آنچه من میخواهم به شما جوانهای عزیز عرض کنم، این است: اوّلاً معرفت خودتان، آشنایی خودتان، اطّلاع خودتان را از مسائل اساسیِ سیاسیِ امروز و دیروز و فردای کشور افزایش بدهید؛ همین حلقههای معرفتی که عرض کردم، راجع به گذشتهی کشور و حوادثی که اتّفاق افتاده، آنجایی که ضرر کردیم، آنجایی که سود بردیم، آنجایی که ضعف نشان دادیم، آنجایی که قوّت نشان دادیم و نتایج هر کدام از اینها را به معنای واقعی کلمه بررسی کند؛ بعد هم علم باید در کشور پیشرفت کند. چند سال قبل از این، حرکت و پیشرفت ما از لحاظ علمی خیلی خوب بود، [حالا] مقداری اُفت کرده. من میخواهم به مسئولین دانشگاههای کشور و محقّقین کشور و دانشجویان کشور بگویم که نگذارید پیشرفت علمی اُفت کند؛ آن سرعت پیشرفت برای ما لازم است. کشور از لحاظ علمی باید جلو برود؛ از لحاظ نظامی هم باید جلو برود که به توفیق الهی نظامیان ما شب و روز کار میکنند و تلاش میکنند و انشاءالله جلوتر از این هم خواهد رفت. به فضل الهی کشور خواهد توانست نشان بدهد که یک ملّت قوی است و هیچ قدرتی با همهی تواناییهای خودش نخواهد توانست ملّت ایران را تسلیم کند و به زانو در بیاورد؛ خدای متعال هم کمک خواهد کرد.
با خدا ارتباطتان را قوی کنید؛ با نماز، با قرآن، با اُنس با حقایق دینی، کمک الهی را جلب کنید و انشاءالله فردای بهتری را برای خودتان و برای ملّت به وجود بیاورید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
(۱ شدّت عمل، ابّهت
(۲ اشاره به قطعنامهی شمارهی ۱۶۴ که بیستوهشتم اردیبهشت ۱۳۵۸ علیه ایران صادر شد.
(۳ صحیفهی امام، ج ۱۱، ص ۱۲۱؛ سخنرانی در جمع پاسداران تهران (۱۳۵۸/۹/۴)
(۴ در دوازدهم تیر ماه ۱۳۶۷ هواپیماى مسافرى جمهورى اسلامى که از بندرعبّاس عازم دوبى بود، هدف موشک ناو جنگى وینسنس آمریکا در خلیج فارس قرار گرفت و ۲۹٠ مسافر آن ــ از جمله ۶۶ کودک و ۵۳ زن ــ شهید شدند. پس از چندى، دولت آمریکا به «ویلیام راجرز»، فرمانده ناو وینسنس، نشان شجاعت اعطا کرد!
(۵ دونالد ترامپ




مطالب مشابه
                





 





