کد خبر: 5889

تاریخ انتشار: 1395-02-27 - 14:30

نسخه چاپی | دسته بندی: فرهنگی / نقد و معرفی کتاب / علمی پژوهشی / مسائل نظری / اهل بیت علیهم السلام
+4
بازدیدها: 2 027

چيستي وحي، خواب پيامبرانه يا وحي خدايي؟

مقايسه ديدگاه‌هاي عبدالكريم سروش و آيت‎الله جوادي آملي درباره چيستي وحي […]

آيت‎الله جوادي آملي با استناد به پاره‌اي از آيات قرآني، هر گونه مداخله‌ پيامبر را در امر وحي، ناروا مي‌داند و تهديدات قرآني را در اين خصوص يادآور مي‌شود.

 پديده‌ وحي يکي از رازآميزترين مقولات ديني است. در راه شناخت آن بسياري سخن گفته‌اند. دکتر عبدالکريم سروش اما در تحليلي بر اين امرِ راز آلود در سال 1392 آن را با خواب و رؤيا برابر دانسته است. سروش اخيراً نيز در مناظره‌اي[1] زواياي بيشتري از ايده‌ خود را تبيين کرده است.

وي بر اين باور است که براي تحليل مقوله‌ وحي و تبيين بسياري از آيات قرآني مي‌بايد به يک تغيير الگو همّت گمارد. تغيير الگويي که سروش آن را پيشنهاد مي‌دهد، گذر از "تفسير" به سمت "تعبير" است. وي بر اين اعتقاد است که وحي محمدي سرشتي رؤيايي، ديداري و شنيداري دارد. قرآن روايت رؤياهاي رسول گرامي اسلام است. به تعبير وي: "گويي محمد(ص) ناظر و مخبري است که شرح مشاهدات خود را براي ما باز مي‌گويد و در اين واگويي، گاه گوينده است و گاه شنونده، گاه به خود خطاب مي‌کند و گاه به ديگران، گاه از خود فاصله مي‌گيرد و گاه در خود فرو مي‌رود، گاه شورمندانه و بليغ سخن مي‌گويد و گاه سرد و ملولانه. گاه در اوج است و گاه در فرود، گاه از تاريخ و طبيعت فراتر مي‌رود، گاه جامه‌ زبان و علّيت را بر زبان و تجربه‌ خويش فرو مي‌پوشاند، گاه پريشان مي‌گويد و گاه منظوم، گاه کشف عرفاني دارد، گاه خطاي علمي و در همه‌ اين احوال هم مؤيد به روح قدسي است، هم مقيّد به قيود بشري".[2]

به تعبير سروش، حضرت محمد (ص) مخاطب و مُخبر وحي نيست، بلکه او راوي وقايع و رؤياهايي است که مي‌بيند. "چنان نيست که محمد (ص) مخاطب آواهايي قرار گرفته باشد و در گوش باطنش سخناني را خوانده باشد و فرمان به ابلاغ آن داده باشد. بل محمد(ص) روايتگر تجارب و ناظر مناظري است که خود ديده است و فرقي است عظيم ميان ناظر روايت و مخاطب خبر. به او نگفته‌اند برو و به مردم بگو خدا يکي است، بل او خدا را به صفت وحدت خود ديده و شهود کرده و روايتش از اين مشاهده را با ما به زبان خود باز مي‌گويد. به او نگفته‌اند برو به مردم بگو خداوند فرشتگان و دانايان بر وحدانيت خدا گواهي مي‌دهند. بل او گواهي خداوند و فرشتگان و دانايان را خود ديده و شنيده و اينک راوي آن است".[3]با اين تبيين از وحي است که سروش به اين نتيجه نيز نائل مي‌آيد که زبان قرآن، زباني انساني و بشري است. قرآن مستقيماً و بي‌واسطه تأليف و تجربه و جوشش و رويش جان محمد(ص) و زبان و بيان اوست. محمد بشري است که تاريخ‌مند است و در صراط تکامل است و پابه‌پاي زمان پيامبرتر مي‌شود. احوال شخصي و صُوَر ذهني و حوادث محيطي و وضع اجتماعي و زيست قبايلي پيامبر(ص) در تجربيات او اثرگذار است. به باور سروش، خداوند در مقوله‌ وحي سخني نگفته و امر و نهيي نکرده است، بلکه يک انسان تاريخي به جاي او سخن گفته و کتاب نوشته است.

عبدالکريم سروش بر اين باور است که با ايده‌اي که درانداخته است، مي‌توان بسياري از دشواري‌ها در تفسير قرآن را مرتفع کرد. وي حتي اذعان مي‌کند که به جاي واژه رؤيا مي‌توان از تعبير "مکاشفه" نيز استفاده کرد. وي اين‌گونه عنوان مي‌کند که: "خواننده مي‌تواند به جاي واژه رؤيا از واژه‌هايي مانند مکاشفه و واقعه و مثال و خيال منفصل و متصل و اقليم هشتم و جابلقا و جابلصا و ارض ملکوت استفاده کند (چنانکه کرده‌اند)، اما نگارنده بدون مخالفت با آنها، واژه رؤيا را به عمد برگزيده است تا اولاً از ابهامات دست و پا گير آن مفاهيم کهن و متافيزيک هولناک حذر کند، و ثانياً حقيقت تجربه پيامبرانه محمّد(ص) را آشکارتر و دست‌يافتني‌تر نمايد. آدمي نيست که خوابي نديده باشد و رؤيا را در عمر خود بارها نيازموده و از تلخ و شيرين آن بي‌خبر باشد، لذا همه کس با رجوع به رؤياهاي خود مي‌تواند چيزکي از آنچه به رسولان و عارفان در خلوت مراقبه و در اعماق مکاشفه و در حضرت خيال و در عالم مثال مي‌رفته است، دريابد و کامل را با ناقص قياس کند و بويي از آن بوستان مستور ببرد".[4]

به باور سروش، رؤياي پيامبر(ص) به زبان عرفي بيان مي‌شود اما نيازمند خوابگزاري است و اين خوابگزاري گرچه شبيه تأويل است، اما همان نيست و آنان که تن به تأويل داده‌اند و دست از ظاهر کلام برداشته‌اند، ناخواسته به خوابگزاري نزديک شده‌اند، لذا اگر چه قرآن را کلام الله مي‌خوانند، عنوان خواب‌نامه‌ محمّد(ص) بر آن صادق‌تر است و اگر واژه‌ خواب، گران مي‌نمايد، مي‌توان بر آن "مکاشفات محمّد" هم نام نهاد.[5]

سروش بر اين باور است که جايگزين کردن رؤيا به جاي وحي، نه تنها از قوّت و غناي آن کم نمي‌کند، بلکه بر آن نيز مي‌افزايد. چرا که سابق بر اين، مفسران، وحي را مسموعات نبّي مکرم مي‌پنداشتند ولي اينک معلوم مي‌شود که آنها مرئيات اوست. اگر آنان مي‌گفتند که پيامبر خبر قيامت را از خدا شنيده و براي ما باز گفته است، اکنون مي‌گوييم او صحنه‌ قيامت را ديده است، جن و ملک و شيطان و عرش و کرسي را هم. اگر آنان مي‌گفتند خدا قصه سجده فرشتگان بر آدم و سرپيچي شيطان را براي پيامبر تعريف کرده است، اکنون مي‌گوييم آن صحنه باشکوه را پيامبر به چشم رؤيابين خود ديده است و براي ما تعريف کرده است، و چه تصوير هوش‌ربايي و چه حکايت پر رمز و نکته‌اي.[6]

سروش براي تبيين نظريه‌ خود، به برخي از شيوه‌هاي بيان قرآني استناد مي‌کند. به عنوان نمونه او اذعان مي‌کند که تکرارهاي بسيار قرآني، امري است که جز به رؤياهاي مکرر امکان ندارد. به اين معنا که محمد(ص)  مکرر در مکرر رؤياهايي يکساني را ديده است و با مخاطبين خود در ميان نهاده است. به تعبير وي: "چنان که پيداست پيامبر گرامي اسلام، بيش از صد بار موسي (ع) را به خواب ديده است و هر بار که قصه او را روايت کرده (در بيش از سي سوره)، صحنه‌آرايي جديدي کرده است که هم‌گوني‌ها و ناهم‌گوني‌هايي با هم دارند. يک مؤلف هيچ گاه چيزي را اين همه تکرار نمي‌کند، اما يک رؤيابين مي‌تواند ده بار دوستي را در خواب ببيند و حکايتش را به تفاريق و به تفاوت باز گويد.[7]

سروش در تبيين رؤياي رسولانه، نقش اصلي را بر عهده‌ حضرت محمّد(ص) مي‌گذارد و پاي خداوند را از اين صحنه بيرون مي‌کشد: "گويي گوينده‌اي به نام خدا پاک از صحنه غايب است و پيامبر، خود حاضر و ناظر و گزارشگر و راوي آنهاست. به جاي اين گزاره در قرآن که الله گوينده است و محمّد(ص) شنونده، اينک اين گزاره مي‌نشيند که در قرآن محمّد(ص) ناظر است و محمّد راوي است و البته بعين الله و باذن الله".

چيستي وحي، خواب پيامبرانه يا وحي خدايي؟

 

 سروش با اين تبيين به اين نتيجه نائل مي‌آيد که زبان قرآني، زبان عالم بيداري نيست و نمي‌بايد تعابيري مطابق با عالم بيداري را بر آنها بار کرد. "زبان قرآن، زبان بيداري نيست، بلکه زبان خواب و رمزآلود است و البته زباني عرفي و بشري است. زبان قرآن را معادل زبان بيداري گرفتن، خطايي مهلک و عظيم و مغالطه خواب‌گزارانه است. آتش و خورشيد و ستارگان در قرآن، آتش و خورشيد و ستارگان رؤياست نه خورشيد و ستارگان واقعي و همچنين در زبان رؤيا، مجاز و کنايه راه ندارد، يعني الفاظ به غير معاني حقيقي‌شان حمل نمي‌شوند و البته کتاب لغت براي فهميدن‌شان کارساز نيست، بايد از شيوه خواب‌گزاري بهره جست."

سروش در پاسخ به افرادي که برخي تعابير قرآني را کنايه و استعاره مي‌دانند نيز تذکار مي‌دهد که "هميشه چنين نيست که اديبان عزم و اراده کنند و معنايي را به جاي معنايي ديگر بنشانند و جامه‌اي نو براي لفظ کهن عاريت کنند (استعاره) تا به غرضي و مطلوبي برسند، بلکه اغلب قصد و مقصودي در کار نيست و تجربه‌گر، بي‌تأمل و شهوداً چيزي را چيز ديگر مي‌بينند و اين نه ارادي است نه مصنوع، بل کشفي و رؤيتي است در عالم خيال و تجربه‌اي است وراي زبان. از چوپاني که "موي خدا را شانه مي‌کند" گرفته تا محمّدي که خدا را گاه نور زمين و آسمان‌ها مي‌بيند و گاه "پادشاهي نشسته بر تخت و تختي نشسته بر آب". اينها هيچ‌کدام نه اعتبار است نه کنايه و استعاره. نه خداوند و نه رسول خداوند محمد(ص) هيچ‌کدام ذهن خود را نفشرده‌اند تا براي تزيين سخن و دلبري از مخاطب، معنايي عاريتي را به جاي معنايي ديگر بنشانند و تيره چشمان را در کشف گوهر مراد ياري دهند، بلکه بر ديدگان محمد(ص)، پادشاهي نوراني و جبار نشسته بر تختي سلطنتي را در فضايي مه‌آلود و رؤيايي مشاهده کرده است. همچنين است قصه مي‌خواري بهشتيان، آبِ جوشيده نوشيدن دوزخيان، بال‌دار بودن فرشتگان، خاکي بودن آدميان، آتشي بودن جنيان، از گور سر بر آوردن مردگان، درخت جهنمي زقوّم، کتاب بودن قرآن و ... . چون آنها بسي بسيار".[8]

سروش با اين تبيين نسبت به مقوله‌ وحي، احکام فقهي را نيز نتيجه‌ رؤياهايي بر مي‌شمرد که نبيّ مکرّم ديده است و بر آنها مُهر صحّه نهاده است. "حقيقت آن است که احکام فقهي قرآن، محصول تجربه رؤياي پيامبر و تعبير آنند. پيامبر اسلام، طهارت معنوي را که مقدمه گزاردن نماز است، به صورت شستن دست و صورت، در رؤيايي وحياني ديده‌اند و بدان فرمان داده‌اند. همين طور است خباثت خَمر و خوک و خون و ديگر محرّمات. به عبارت ديگر و آشناتر، غاياتي چون طهارت و نورانيت به صورت آداب و مناسک بر او ظاهر شده‌اند".[9]

مواجهه آيتالله جوادي آملي با مقوله‌ وحي

آيت‎الله‌العظمي جوادي آملي اما بر اين باور است که جنس وحي، متفاوت از رؤيا است. به باور آيت‎الله، وحي اساساً  تحت هيچ مقوله‌اي از مقولات ماهوي قرار نمي‌گيرد تا آن را از طريق جنس و فصل و حد و رسم تعريف کنيم و به حقيقت آن پي ببريم. بر خلاف سروش که وحي را ناشي از تحت تاثير قرار گرفتن پيامبر و رؤيت و مکاشفات وي مي‌داند، اما آيت‎الله جوادي آملي اين‌گونه موضع را بر نمي‌تابند. آيت‎الله در اين زمينه مي‌گويند: وحي غالباً از سنخ علم و ادراک است، نه از جنس تحريک و عمل. گرچه انسان در وقت عمل از مجاري فکر و انديشه استمداد مي‌جويد و علم و ادراک‌، نحوه‌ خاص وجود است که منزّه از ماهيت است، هر چند ماهيت او را همراهي مي‌کند؛ بنابراين وحي از آنجا که مفهومي برگرفته از "هستي" است، از اين رو ماهيت ندارد و نمي‌توان آن را از طريق جنس، فصل و حد و رسم تعريف کرد.[10]

آيت‎الله جوادي آملي بر مقوله‌ غير بشري بودن وحي انگشت تأکيد مي‌نهد و برابر دانستن اين دو را بر نمي‌تابد. به تعبير ايشان: "قرآن خود شاهد زنده و جاويد بر غير بشري بودن وحي پيامبران است، زيرا ادلّه و شواهد متعددي دلالت دارد که قرآن مجيد حاصل تراوش دروني انسان و يافته‌هاي حضرت محمد(ص) نيست". برخي از اين شواهد را مي‌توان اينگونه برشمرد:

 الف: قرآن معجزه الهي است زيرا تمام انسانها را به هم‌آوردي با خود خوانده است ولي به رغم سعي و تلاش افراد بي‌شمار کسي بر اين امر پيروز نشده است. قرآن کريم از آحاد مردم مي‌خواهد اگر در وحي بودن آن شک دارند، با همکاري فکري و معنوي همديگر همانند آن، ده سوره يا حتي يک سوره بياورند و در نهايت از عجز و ناتواني دائمي آدميان و جنيان در اين هم‌آوردي خبر مي‌دهد: قُل لَئنِ اجتَمَعَتِ الانسُ و الجِن عَلي اَن يَاتوا بِمِثلِ هذا القُرآن لا يَاتُونَ بِمِثله وَ لَوکانَ بَعضُهُم لِبَعضٍ ظَهيرا (اسرا، 88).

ب: آيات بسياري نيز وجود دارد که دلالت دارند قرآن کريم حاصل تلاش بشر و تراوش افکار دروني پيامبر اکرم(ص) نيست، زيرا پيامبر در برخي از اين آيات تهديد مي‌شود. نظير اين آيات: وَ لَو تَقوّل عَلينا بَعضَ الاَقاويل لاخَذنا مِنه باليَمين ثمّ لَقطَعنا مِنه الوَتين فما مِنکم مِن اَحَدٍ عَنه حاجزين (حاقه، 44-47). خداوند متعال پيامبر را تهديد مي‌کند که اگر به خدا افترا بندد، مجازات خواهد شد. بنابراين قرآن وحي الهي و کتاب آسماني است به گونه‌اي که همه ابعاد سه گانه معنا، لفظ و هماهنگي آن از ناحيه پروردگار است بي آنکه هيچ فردي چه رسول و چه غير او در آن اضلاع سه گانه دخالتي داشته باشد.[11]تعبير آيت‎الله جوادي آملي چنين است که: اساساً همه اعجاز قرآن در اين است که قرآن کلام خداست و به هيچ وجهي به رسول الله استناد ندارد، البته از زبان رسولي که جز به منطق وحي سخن نمي‌گويد، آشکار شده است.[12]

از نظر آيت‎الله، وحي تابع پيامبر (ص) نيست بلکه به خداوند متعال استناد دارد: «روشن است که سخن الهي و آيات قرآني به متبوع که حضرت حق است استناد دارد نه به تابع که حضرت محمد(ص) است. به خداي باقي منسوب است نه به محمد فاني. زيرا اولاً خود وحي خارج از حد و سعه وجودي حضرت مصطفوي است. ثانياً خداوند متعال که او نيز داخل در ظرفيت حضرت نبوي نبوده، به گونه‌اي جزءِ او محسوب مي‌شود، گر چه داخل است که امتزاج با او ندارد، حقيقت وحي را به جان رسول نشانده است. ثالثاً رسول برتر الهي نيز وحي را با تمام وجود در خود کشيده است و اين همان مراد و مقصود از القاي وحي از بيرون وجود حضرت مصطفوي است زيرا رسول نيازمند وحي است و ذات محتاج هم فاقد چيزي است که به آن احتياج دارد که آن را از خارج وجود و هويت خود مطالبه مي‌کند. از آنچه گذشت روشن مي‌شود که وحي مستند به ذات سبحاني است، گرچه به دست رسول نبوي آشکار شده است».[13]

تفاوت‌هاي وحي و مکاشفه

دکتر سروش با برابر نهادن رؤيا و مکاشفه، به اين باور تصريح کرده بود که مراد از وحي، همان رؤيا يا مکاشفه‌ عرفاني است. آيت‎الله جوادي آملي اما اساساً جنس وحي را متمايز از رؤيا يا مکاشفه عرفاني مي‌دانند. ايشان برخي از تفاوت‌هاي وحي و مکاشفه را اين‌گونه بر مي‌شمرند:

1-      مکاشفه عرفاني ثمره تلاش عملي يا اثري از رياضت روحي يا تفکر طولاني است و تمام مرام اهل طريقت، توصيه در کسب اين مقدمات است. برخلاف وحي که نيازي به رياضت ندارد.

2-      گيرنده وحي در همان حال، به فرستنده وحي يعني خداوند متعال، توجه حضوري دارد و اعتماد کامل و يقيني دارد که وحي از جانب اوست. به همين سبب احساس آرامش مي‌نمايد؛ برخلاف کشف و شهود عارف که به منبع آن توجه ندارد.

3-      در مکاشفات عرفاني احتمال خطا و اينکه شيطان دخالت داشته باشد، وجود دارد. چون عرفا گاهي مشاهدات خود را در مثال متصل مي‌بينند و زماني در مثال منفصل؛ از اين رو به معيار و ميزاني نياز دارد تا مشهودات صحيح و رباني را از مشهودات باطل و شيطاني جدا کند. بر خلاف وحي پيامبران که از هر گونه خطا و اشتباهي به دور است و انبياي الهي پيوسته از مثال منفصل خبر مي‌دهند.[14]

تکرارهاي قرآني

دکتر سروش همچنين اذعان کرده بود که تکرارهاي قرآني، شاهدي است بر اين که پيامبر(ص) در رؤياهاي خود به نحو مکرر مشاهداتي داشته است و آن را با ديگران نيز در ميان نهاده است. ولي آيت‎الله جوادي آملي تکرارهاي قرآني را نشان از حکمت خداوندي مي‌داند. به باور ايشان: «خدا حکيم است و قرآن را هم حکيم معرفي مي‌کند. بنابراين قرآن از بيهوده‌گويي به دور است و هدفمند است و هدف مهم آن، عاقل ساختن انسان است تا در سايه آن به هدف نهايي که هدايت انسان است دست يابد و براي رسيدن به آن از شيوه‌هاي مختلف مثل تکرار و .. استفاده کرده است».[15]

تکرار در قرآن کريم از آن روست که قرآن کتاب نور و هدايت است و در مقام هدايت لازم است مطلب واحد، در هر مناسبتي با زباني خاص ادا شود تا ويژگي موعظه داشته باشد، بر خلاف کتب علمي که هر مطلب تنها در يک جا بيان مي‌شود و تکرار آن سودمند نيست. سرّ لزوم تکرار در کتاب هدايت، آن است که شيطان و نفس امارّه که عامل ضلالت و عذابند پيوسته به اضلال و گمراه کردن آدمي مشغولند و کار آنها گرچه گاهي کم مي‌شود، ليکن ترک نمي‌شود، از اين رو تکرار ارشاد و هدايت ضروري است.[16]

آيت‎الله جوادي آملي همچنين تکرارهاي قرآني را براي آسان شدن فهم معارف سنگين بر مي‌شمرد و تصريح مي‌کند که: «قرآن براي آسان شدن فهم معارف سنگين از مَثَل و قصه استفاده کرده است و قصه‌هاي حقيقي را به صورت گزينشي و با بهترين شيوه‌ها با هدف اصل درس و عبرت‌گيري بيان کرده است. و هر قصه‌اي را که درس عبرت بيشتري دارد، تکرار کرده است».[17]

نتيجه گيري

دکتر عبدالکريم سروش با طرح نظريه‌ رؤياي رسولانه مي‌کوشد تا پاره‌اي از دشواري‌هاي فهم قرآني را بزدايد. وي براي اين مهم، از ايده‌اي مدد مي‌گيرد تا مفاهيم قرآني را با فهم عمومي سازگار کند. ايشان بارها تأکيد کرده است که شناخت جنس وحي، آن‌گونه که قدما گفته‌اند و از مفاهيمي صعب مانند عالم متصل و منفصل، يا عالم جابلقا و جابلصا مدد گرفته‌اند، گرهي نمي‌گشايد. اما تئوري رؤيا و خواب امري است که مي‌تواند مورد فهم عامه مردم واقع شود؛ چرا که همه‌ افراد بشر، به خواب و رؤيا واقفند و مي‌توانند آنرا لمس و درک کنند. آيت‎الله جوادي آملي اما در تبيين مقوله‌ وحي، آن را از جنس مکاشفه يا رؤيا نمي‌داند و بر اين باور است که جنس وحي، کاملاً متمايز از رؤياهاي انساني و مکاشفات عرفاني است. به باور آيت‎الله جوادي آملي، وحي قرآني همراه با معارفي است که از عالمي متعالي عرضه مي‌شود. وحي همانند ريسماني است که سر آن در عالم غيب است و انتهاي آن در قالب مکتوب قرآني عرضه شده است. لذا از صدر تا ذيل آن همگي منتسب به ذات احديت است و نه دخلي از جانب پيامبر در آن صورت پذيرفته و نه ايشان را ياراي تصرّفي در آن است. آيت‎الله جوادي آملي با استناد به پاره‌اي از آيات قرآني، هر گونه مداخله‌ پيامبر را در امر وحي، ناروا مي‌داند و تهديدات قرآني را در اين خصوص يادآور مي‌شود.

عبدالکريم سروش با ذکر برخي از ويژگي‌هاي قرآني همانند تکرارهاي مکرر قرآن، بر اين باور است که رؤياهاي مکرر پيامبر سبب شده است تا آيات متعددي به نحو تکرار در قرآن بازگو شود. آيت‎الله جوادي آملي اما اين تکرارها را نشان از درايت خداوندي در بيان کلام خود مي‌داند. آيت‎الله همچنين تأکيد مي‌کند که مکاشفات عرفاني نمي‌تواند جايگزين وحي الهي گردد. به تعبيري ديگر، جنس وحي الهي قابل قياس با هيچ پديده‌ ديگري نيست. نه آن را در قالب مکاشفه مي‌توان سنجيد و نه رؤيا مي‌تواند هم‌آوردي براي وحي الهي قرار گيرد.

 

 

 

[1]مناظره عبدالکريم سروش و عبدالعلي بازرگان در برنامه پرگار بي‌بي‌سيhttp://www.bbc.com/persian/tv/2011/04/000001_ptv_pargar

[2]عبدالکريم سروش، محمد راوي رؤياهاي رسولانه(5)، شبي برنشست از فلک در گذشت.

[3]عبدالکريم سروش، محمد راوي رؤياهاي رسولانه (1)

[4]همان

[5]عبدالکريم سروش، محمد راوي رؤياهاي رسولانه (5)، شبي برنشست از فلک درگذشت

[6]عبدالکريم سروش، محمد راوي رؤياهاي رسولانه(2)، خواب احمد خواب جمله انبياست.

[7]همانجا

[8]عبدالکريم سروش، محمد راوي رؤياهاي رسولانه (4) انتفاء شريعت و امتناع رسالت

[9]همانجا

[10]آيت‎الله جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن کريم، ج3،(وحي و نبوت در قرآن کريم)، ص53

[11]آيت‎الله جوادي آملي، وحي و نبوت،  ص112

[12]همان،ص123

[13]آهمان،ص161

[14]آيت‎الله جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن کريم، ج3، وحي و نبوت در قرآن کريم، صص91-105 همچنين تفسير انسان به انسان، صص94-97

[15]آيت‎الله جوادي آملي، تفسير تسنيم، ج اول، صص44-52

[16]همان، صص51-52

[17]آيت‎الله جوادي آملي، قرآن در قرآن، ص299

 

منبع: اسراء

 

 

تگ های مطلب:
ارسال دیدگاه

  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent

عکس خوانده نمی شود