کد خبر: 548

1393/03/09 20:10

نسخه چاپی | دسته بندی: لینکستان (مطالب دیگران) / اخبار کتاب / مطالب دیگران- مسائل و بایسته های کتاب / اخبار و مسائل کتاب
0
بازدیدها: 1 569

عماد افروغ:واگذاری ممیزی، پیشنهاد من بود

افروغ با اشاره به طرح ممیزی توسط ناشران که خود او در مجلس پیشنهاد کرده، مشکل کتاب نخوان بودن مردم را جای دیگری می داند و می گوید شخصاً معتقدم اگر مسئولیت ممیزی را به خود ناشران واگذار کنیم، این امر […]

افروغ با اشاره به طرح ممیزی توسط ناشران که خود او در مجلس پیشنهاد کرده، مشکل کتاب نخوان بودن مردم را جای دیگری می داند و می گوید شخصاً معتقدم اگر مسئولیت ممیزی را به خود ناشران واگذار کنیم، این امر به درونی شدن قوانین و مقررات در حوزه فرهنگی جامعه ما کمک می‌کند.
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، هومان دوراندیش: پایین بودن تیراژ کتاب‌ در ایران، بحث از چرایی ضعف "فرهنگ کتابخوانی" را بحث مهمی در حوزه فرهنگ کرده است. در ادامه گفتگوهای خبرگزاری کتاب با صاحبنظران و فعالان فرهنگی، این بار به سراغ عماد افروغ رفتیم تا تبیین او را از این پدیده فرهنگی، پیش روی خوانندگان ایبنا بگذاریم. افروغ اگر عوامل فراوانی را علل عدم اقبال مردم ایران به کتاب می‌داند، با این حال بر سطحی شدن مطالعه در جهان تکنولوژیک مدرن به عنوان یک علت کلی و شرایط ویژه جامعه ایران به عنوان علتی خاص تاکید می‌کند؛ شرایط ویژه‌ای که ناشی از ناخرسندی‌های سیاسی و مشکلات اقتصادی است. افروغ همچنین از پیشنهاد حسن روحانی درباره واگذاری ممیزی به ناشران حمایت می کند و می گوید خود او قبل از روحانی، چنین پیشنهادی را در جلسه کمیسیون فرهنگی مجلس با ناشران کشور، مطرح کرده است.

پایین بودن تیراژ کتاب، ظاهراً یک واقعیت فرهنگی در جامعه ایران است. به نظر شما، چرا در جامعه ایران، با وجود افزایش جمعیت و مدرن‌تر شدن روزافزون، فرهنگ کتابخوانی تقویت نمی‌شود؟

شاید نتوان یک جواب واحد به این سوال داد که همه اقشار را هم در بر گیرد. عوامل گوناگونی در این امر دخیل است و درباره هر قشر اجتماعی هم شاید یک عامل موثرتر از سایر عوامل باشد. به هر حال در جامعه ما، بنا به دلایلی، انگیزه دانستن عمیق کاهش پیدا کرده است. فن‌آوری‌های نوین اطلاعاتی، موجب اکتفا کردن مردم به یک درک سطحی از مسائل شده است. اقیانوسی به بند یک انگشت شدن، این روزها سکه رایج شده. فضای سایبری و اینترنتی تا حدودی می‌تواند خلاء مطالعاتی مردم را پر کند ولی میل به مطالعه عمیق را، که نوعاً با کتابخوانی محقق می‌شود، خلی برنمی‌انگیزد. این وضع کلی متعلق به ایران هم نیست؛ در همه جهان چننی وضعی حاکم است. اما در کنار این عامل فراگیر، در ایران عوامل دیگری هم موثر است. یکی اینکه، متاسفانه مردم ما ظاهراً تمایل چندانی به اندیشیدن عمیق ندارند. همه دنبال گذران زندگی روزمره
شکاف بین عرصه مدنی و عرصه رسمی باید از بین برود. نظارت ناشران بر محتوای کتاب‌ها، مثل بستن کمربند ایمنی است. حتماً که نباید پلیس بالای سر ما باشد تا کمربند ایمنی‌مان را ببندیم. این رفتار باید در عرصه مدنی نهادینه شود
خودشان هستند و اگر مطالعه‌ای هم می‌کنند، برای گذران همین امور روزمره است. این طور نیست که مردم ذهن خودشان را به مقولات ویژه هم اختصاص دهند تا تامل و تفکر و مطالعه‌ای هم درباره امور فراتر از معاش روزمره هم داشته باشند. من فکر می‌کنم آنچه که در ایران می‌گذرد بی‌‌ارتباط با این معضل نیست. نوع نگاه به سیاست و اقتصاد و نیز شکاف‌‌هایی که بین واقعیت و شعارها وجود دارد، از عوامل اصلی رویگردانی مردم از کتاب و کتابخوانی هستند. در کنار این عوامل، فشارهای اقتصادی هم تا حدودی در پرهیز مردم از پرداخت هزینه بابت کتاب، موثر است. طایفه‌ای که بیشتر با کتاب و کتابخوانی سر و کار دارند، طایفه معلمان و اساتید و دانشجویان هستند. ضمن اینکه واقعیت این است که کتاب در جامعه ما، کالای گرانی است. با توجه به وضعیت اقتصادی فعلی، نمی‌توان مشکل گرانی کتاب را در کاهش اقبال کردم به کتابخوانی نادیده گرفت. ممکن است برخی افراد معتقد باشند سانسور هم در این زمینه موثر است ولی من فکر نمی‌کنم سانسور جزو علل اصلی باشد. وقتی متقاضی کتاب فراوان شود، عرضه هم بیشتر می‌شود. نمی‌گویم سانسور در این معضل اجتماعی-فرهنگی سهمی ندارد ولی به نظر من، سهم سانسور چندان قابل توجه نیست.

به نظر می‌رسد ما یک تصور کلاسیک هم از کتاب داریم که در بحث از فرهنگ کتابخوانی مشکل‌ساز می‌شود. خیلی‌ها ترجیح می‌دهند 50 تا کتاب را بر روی یک سی دی مطالعه کنند. اما وقتی این افراد کتاب الکترونیک می‌خوانند، مطالعه آن‌ها خیلی به چشم نمی‌آید و 50 کتابی که بر روی یک سی دی یا نرم افزار خریده‌اند، جزء آمار بازار نشر هم محسوب نمی‌شود.

بنده هم اگر این سی دی به دستم برسد، از آن پرینت می‌گیرم و آن را به صورت همان پنجاه کتاب درمی‌آورم! اگر امر دایر شود بین اینکه من با یک مبلغ مشخص 50 کتاب بر روی سی دی بخوانم یا 50 کتاب صحافی شده بخرم، دومی را انتخاب می‌کنم. اما اگر مجبور باشم آن پنجاه کتاب صحافی شده را با قیمت بسیار بالاتری بخوانم، من هم آن سی دی را می‌خرم. اما اگر کسانی فکر کند اینترنت می‌تواند جای کتاب را بگیرد، یعنی کتاب را روی صفحه مونیتور رایانه‌شان بخوانند، اشتباه می‌کند. من که نمی‌توانم به این شیوه کتاب بخوانم. البته شاید تحرک جغرافیایی این نسل کمتر شده. تکنولوژی تا حدی تنبلی هم می‌آورد. جدا از این، من فکر می‌کنم سطح توقع مردم از "دانستن" هم پایین آمده است. مردم فقط می‌خواهند بدانند و سریع هم بدانند اما تامل عمیقی در پس این دانستن ندارند.
ولویت‌های سیاسی و اقتصادی ما، علیه گسترش کتابخوانی در جامعه ماست. فرمالیسم هم در جامعه ما، نقش موثری در کاهش تعمیق و تامل دارد
من فکر می‌کنم این پدیده، الان یک واقعیت جهانی است. مجازگرایی امروز سکه رایج شده است. نه مجاز برای حقیقت؛ مجاز برای مجاز. ما در دنیای مجازگرایی به سر می‌بریم و خواه ناخواه کشش برای کسب این نوع اطلاعات شتابان و فراگیر نه چندان عمیق، بیشتر از قبل شده است. من واقعاً نمی‌دانم کسی که پشت رایانه می‌نشیند تا مقاله‌ای را بخواند، می‌تواند درباره محتوای آن مقاله تفکر عمیقی هم داشته باشد و مثلاً حاشیه‌نگاری بکند و یا باز هم به آن مقاله یا حاشیه‌هایی که خودش نوشته، رجوع کند؟ حالا شاید این‌ها مهارت‌هایی است که ما نداریم و نسل جوان امروز دارد. من اطلاعی در این زمینه ندارم ولی این واقعیت را می‌بینم که دانشجویانم روز به روز ضعیف‌تر می‌شوند. دیگر مثل قبل سوال نمی‌کنند. مقالاتشان کمتر و کپی‌برداری آنها بیشتر می‌شود. در مجموع، مطالعه عمیق در ما رو به کاهش است. ولی در هر صورت، سوال شما سوال سختی است و پاسخ دادن به آن، نیازمند یک تحقیق مفصل و جامع است. پاسخ‌های من در حد شهودات خودم بود.

در اواخر دهه 1360، تیراژ کتاب‌های حوزه‌ ادبیات و تاریخ و علوم انسانی، 5000 نسخه بود. اما الان که جمعیت ایران خیلی بیشتر از آن زمان شده، تیراژ کتاب‌ها به 1500 یا حتی 1000 نسخه رسیده. چرا کتابخوانی در ایران، با وجود افزایش جمعیت کاهش یافته اما در بخش‌های مدرن‌تر جهان نه؟

علاوه بر آنچه که در جهان می‌گذرد، چنانکه گفتم، در کشور ما وضع خاصی حاکم است که با شرایط مدیریتی و سیاسی و اقتصادی جامعه ما مرتبط است.

شما واقعاً ممیزی را عامل پایین آمدن تیراژ کتاب‌ها نمی‌دانید؟

نمی‌توانم بگویم ممیزی تاثیری در این زمینه ندارد. اگر ممیزی به گونه‌ای باشد که نویسندگان ما راحت‌تر بنویسند، مسلماً این وضع در افزایش کتابخوانی تاثیر خواهد داشت. اما این فقط یک عامل است. عوامل دیگر هم مهم‌اند. آیا کسانی که سانسور را عامل اصلی پایین آمدن تیراژ کتاب‌ها می‌دانند، باید به این نکته هم توجه کنند که بسیاری از کتاب‌هایی که در اثر ممیزی سخت‌گیرانه منتشر نمی‌شوند، در اینترنت در دسترس مردم قرار دارند. مگر مردم نمی‌توانند آن کتاب منتشر نشده را بر روی اینترنت بخوانند. یعنی در بین اقشاری که مشکل دسترسی به اینترنت ندارند و می‌‌توانند کتاب‌های منتشر نشده
جازگرایی امروز سکه رایج شده است. نه مجاز برای حقیقت؛ مجاز برای مجاز. ما در دنیای مجازگرایی به سر می‌بریم و خواه ناخواه کشش برای کسب این نوع اطلاعات شتابان و فراگیر نه چندان عمیق، بیشتر از قبل شده است
را آن‌جا بخوانند، کتابخوانی خیلی فراگیر نیست. ممیزی در کاهش تیراژ کتاب‌ها البته سهم دارد ولی این سهم، به نظر من، عمده نیست. من فکر می‌کنم ما دچار روزمرگی شده‌ایم. ابن‌الوقت شده‌ایم.

با پیشنهاد واگذاری ممیزی از وزارت فرهنگ و ارشاد به ناشران، که از سوی آقای روحانی مطرح شده، موافقید؟

این پیشنهاد را ابتدا من مطرح کردم! ظاهراً حرف‌های ما خیلی به گوش کسی نمی‌‌رسد. من این پیشنهاد را در کمیسیون فرهنگی مجلس در دیدار با ناشران مطرح کردم و الان هم می‌توانید آن را در یکی از کتاب‌های من، "هویت ایرانی و حقوق فرهنگی"، ببینید. من به ناشران گفتم شما خودتان عهده‌دار ممیزی شوید تا این وظیفه از دوش وزارت ارشاد برداشته شود. اصل ممیزی را نمی‌توان حذف کرد. روزنامه‌‌ها هم خودشان عهده‌دار ممیزی نوشته‌هایشان هستند. ولی ناشران زیر بار نمی‌رفتند. تقریباً اکراه داشتند.

آنها از پیامدهای این وضع هراس دارند.

این وضع را هم می‌توان کنترل کرد. ناشران پس از دو سه جلسه بحث، راضی شدند ولی دولت وقت باید یک لایحه به مجلس ارائه می‌کرد تا در کل دستگاه ممیزی تجدید نظر و ممیزی ناشران قانونی شود. اما دولت نهم لایحه‌ای ارائه نکرد. آن دولت هیچ لایحه‌ای در حوزه فرهنگ ارائه نکرد و آن پیشنهاد ما هم محقق نشد.

حالا اگر این پیشنهاد شما و آقای روحانی عملی شود، فکر می‌کنید در افزایش سطح کتابخوانی مردم تاثیری بگذارد؟

در همان حدی که ممیزی فعلی بر محتوای کتاب‌ها اثر گذاشته و در همان حدی که محتوای کتاب‌ها می‌تواند متقاضی را بالا ببرد، بله. ولی نباید فکر کنیم که اگر ممیزی را، با توجه به ضوابط موجود در قانون اساسی، به عهده ناشر گذاشتیم، مساله خواننده و خریدار کتاب هم کاملاً حل می‌شود. اما جدا از مسائلی چون اقتصاد نشر، حقوق مردم هم مهم است. یعنی کتاب نباید به شکل سخت‌گیرانه و دلبخواهی ممیزی شود و مردم علاقه‌مند به کتاب، از بسیاری از کتاب‌‌ها محروم شوند. چرا باید ممیزی مغایر با قانون اساسی باشد و آبروی انقلاب هم با این شیوه ممیزی برود؟ متولیان ممیزی نباید برخلاف روح قانون اساسی عمل کنند و با تنگ‌نظری مانع از انتشار آثار نویسندگان شوند. به هر حال بهتر است ممیزی بر عهده ناشران باشد و آنها هم اگر اشتباهی کردند، تاوانش را پس می‌دهند. تاوانش هم می‌تواند جریمه نقدی باشد. من شخصاً معتقدم اگر مسئولیت ممیزی را به خود ناشران واگذار کنیم، این امر به درونی شدن قوانین و مقررات در حوزه
اگر ممیزی به گونه‌ای باشد که نویسندگان ما راحت‌تر بنویسند، مسلماً این وضع در افزایش کتابخوانی تاثیر خواهد داشت اما این فقط یک عامل است.
فرهنگی جامعه ما کمک می‌کند. یعنی باید یک رابطه دیالکتیک بین متولیان نظام سیاسی و نیروهای مدنی ایجاد شود. این رابطه دیالکتیک فعلا برقرار نیست. شکاف بین عرصه مدنی و عرصه رسمی باید از بین برود. نظارت ناشران بر محتوای کتاب‌ها، مثل بستن کمربند ایمنی است. حتماً که نباید پلیس بالای سر ما باشد تا کمربند ایمنی‌مان را ببندیم. این رفتار باید در عرصه مدنی نهادینه شود.

چقدر فرهنگ شفاهی مردم را در کم کتاب خواندن مردم دخیل می‌دانید؟

 فرهنگ شفاهی، ما را بیشتر راغب به شنیدن می‌کند تا خواندن. البته تعبیر قرآنی "استماع" هم به معنای صرف شنیدن نیست. بلکه شنیدن همراه با تامل است. ولی ما نمی‌توانیم تحولات تکنولوژیک را نادیده بگیریم. تکنولوژی مردم را به طرف تلویزیون سوق داده است اما کاهش کتابخوانی در جامعه ما، به فضای سیاسی و فرهنگی و عمومی این جامعه هم ربط دارد. در همه جوامع چنین وضعی حاکم نیست. ما مشغول امور دیگری هستیم و نمی‌خواهیم وقت خودمان را به تامل و تعمق اختصاص دهیم. اولویت‌های سیاسی و اقتصادی ما، علیه گسترش کتابخوانی در جامعه ماست. فرمالیسم هم در جامعه ما، نقش موثری در کاهش تعمیق و تامل دارد. همه دنبال عناوین هستند. طرف می‌خواهد عنوان استادی دانشگاه را کسب کند بدون اینکه به اندازه یک استاد دانشگاه کتاب خوانده باشد. من همین چند روز پیش مصاحبه دکتری با دانشجویان یکی از دانشگاه‌ها داشتم. یکی از آنها سه مقاله ISI داشت. من به او گفتم یک سطر انگلیسی از این کتاب را بخوان و ترجمه کن. باور کنید به اندازه یک دانش‌آموز نتوانست انگلیسی بخواند! پس مقالات او، صوری و فرمال بود. وقتی او به این راحتی، با یک سری کپی‌برداری، می‌تواند به مقام استادی دانشگاه برسد بدون اینکه مرارت‌های لازم برای این کسب این مقام و عنوان را تحمل کرده باشد، وضع جامعه ما نیز همین می‌شود دیگر! ما از عمق به سطح آمده‌ایم. فرمالیسم غالب در جامعه ما هم، یکی از عوامل اصلی این وضع است. به سطح آمده‌ایم و از محتوای کارمان کم شده است. شیوه اداره کشور ما در حال حرکت روزافزون به سمت فرمالیسم است. مثلاً کسی که استاد باسوادی است و دانش فراوانی دارد ولی آثار چندانی ندارد، به حساب نمی‌آید ولی فرد دیگری که نه سواد دارد نه عمق و جوهر و محتوا، صرفاً چون چند اثر قلابی منتشر کرده، جایگاه بالاتری نسبت به آن فرد اول کسب می‌کند.
 
+
تگ های مطلب:
ارسال دیدگاه

  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent

عکس خوانده نمی شود