تازه های کتاب
تازه های انتشارات کتاب ناب
بایسته های فرهنگ
سازمان های فرهنگی
- چابک سازی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
- تمدید مهلت ارسال آثار به چهلودومین جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
- انتصاباتی ارزشمند در وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی
- نگاهی به برنامه های وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی در دولت چهاردهم
- مصوبات جلسه 660و661 هیات انتخاب و خرید کتاب
- خرید کتاب، پس از حدود2سال تعطیلی خرید! سیدمحمدکاظم شمس
- کارنامه معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ در دولت سیزدهم
مسائل نظری
حوزه علمیه
دانشگاه
- انتشار کتابهای فقهی درباره مسائل روز
- گزارشی از حضور استاد احمد مبلغی در مجمع جهانی فقه اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ظرفیتها و چالشهای استفاده از فقه در تقنین
- حجاب امری اجتماعی، با امکان قانونگذاری
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- کسانی که در اصول تابع دیگران باشند، نباید خود را مجتهد بدانند
- تمدید مهلت ارسال اثر به پنجمین دوره انتخاب کتاب برگزیده دانشگاهی
- بازسازی منابع تاریخی مفقود شیعه
- رتبهبندی علمی دانشگاهها، پژوهشگاهها و مؤسسات آموزش عالی وابسته به حوزه علمیه قم
- انتصاب ریاست نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها
- ۱۳ دانشگاه ایرانی در جمع هزار دانشگاه برتر دنیا
- ضرورت پردازش دادههای علمی و کتابخانهای
- دکتر محسن جوادی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
علمی آموزشی
علمی پژوهشی
هنر
- وضعیت فلسفه در سده اخیر حوزه علمیه قم
- فقهی که بخواهد نظریهپرداز باشد، در بستر درسهای تخصصی و پژوهشهای آزاد شکل میگیرد
- ضرورت پرداختن به مکتب فقهی و اصولی امام خمینی (ره)
- قطب فرهنگی اسلام «عقل» است
- مدیر حوزه های علمیه خواهران کشور انتخاب شد
- جامعه الزهراء س یادگاری پربرکت از حضرت امام ره
- تغییر و تحول در نظام آموزشی حوزههای علمیه
اخبار و مسائل کتاب
نقد و معرفی کتاب
- برگزیدگان همایش بیست و پنجم کتاب سال حوزه
- صدور پروانه فعالیت کتابفروشان
- مصوبات جلسات 645 تا 647 هیات انتخاب و خرید کتاب
- علیرضا مختارپور، رئیس کتابخانه ملی و مهدی رمضانی، سرپرست نهاد کتابخانههای عمومی کشور شد
- بررسی برگزاری نمایشگاه حضوری 1401
- مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران و اعضای هیئت علمی چهاردهمین دوره جایزه جایزه ادبی جلال آلاحمد منصوب شدند
- انتصاب مدیر کل تازه دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی
اقتصاد
اجتماعی
- باید امید آفرینی کنیم
- طرح اصلاح قیمت بنزین می توانست بهتر از این اجرا شود
- خواستار استمرار معافیت مالیاتی اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه هستیم
- در عرصه جنگ اقتصادی، به طور قاطع دشمن را عقب می زنیم
- دولت خسته نیست
- فعالیت 11 هزار و ۹۰۰ رسانه دارای مجوز در کشور
- افرادی که نفوذ پیدا می کنند داغترین شعارهای حاکمیتی را میدهند
- وفاق ملی ضرورت تداوم انقلاب اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ثبتنام بیمه درمان تکمیلی اصحاب فرهنگ، هنر، رسانه
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترجوادی
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترصالحی
- نگاهی به اندیشه آیت الله هاشمی رفسنجانی ره
1392/09/24 04:13
سروش محلاتی؛ حرمت و حیثیت مردم مد نظر امام بود
از طرف دو گروه. گروه اول کسانی که تحت عنوان انقلابیگری عمل میکردند و هیچ خط و مرزی را نمیشناختند، تندرویهایی که در سالهای اول انقلاب بود و بعد هم ادامه پیدا کرد و هنوز هم کم و بیش در گوشه و […]
از طرف دو گروه. گروه اول کسانی که تحت عنوان انقلابیگری عمل میکردند و هیچ خط و مرزی را نمیشناختند، تندرویهایی که در سالهای اول انقلاب بود و بعد هم ادامه پیدا کرد و هنوز هم کم و بیش در گوشه و کنار هست، و گروه دوم مقدسینی که میگفتند باید نهی از منکر کرد، انقلاب شده جمهوری اسلامی شده برای اینکه اسلام پیاده شود و ما میخواهیم این آثار ضد اسلامی را در جامعه، رفتارها و ظواهر افراد از بین ببریم و صرفاً انگیزههای شرعی و دینی داشتند، چه بسا با انقلاب هم میانهی خوبی نداشتند، اگر قدرت پیدا میکردند به هر حال اقدام میکردند، امام در مقابل هر دو گروه و دو نوع از تندرویهایی که وجود داشت ایستادند.
جامعه انقلابی ایران در آذر ماه سال 1361 شاهد یکی دیگر از اقدامهای حماسی-انسانی بنیان گزار جمهوری اسلامی بود. آنگاه که گزارشهایی از برخوردهای برخی از انقلابیون به نام اسلام و انقلاب انجام میگرفت، حضرت امام خمینی(س) در 24 آذر پیامی خطاب به ملت بزرگ و انقلابی ایران صادر کردند که بار دیگر چهرة انسانی از اسلام به جهانیان نشان داده شود. این پیام بعدها به فرمان هشت مادهای شهرت یافت و شخصیتهای بسیاری درباره آن گفتند و نوشتند و اقدامات مهمی نیزدر آن روزگار انجام گرفت. اینک پس از گذشت سی سال از صدور آن فرمان، به سراغ برخی از صاحبان اندیشه و حقوقدانان رفتهایم و به بازخوانی آن نشستهایم. متن ذیل حاصل مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای محمد سروش محلاتی استاد سطوح عالی حوزه می باشد که با هم مرور میکنیم.
این مصاحبه توسط ستاد برگزاری اولین پیش همایش «امام خمینی و فرمان هشت مادهای» تهیه شده است و در آیندهای نزدیک همایشی با همین عنوان در سطح ملی برگزار خواهد شد.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، در آستانه سالگرد صدور فرمان هشت مادهای امام خمینی قرار داریم. به نظر شما اهمیت این فرمان در چیست؟
به پیام هشت مادهای از دو جهت اهمیّت دارد جهت اول این هست که امام رضوانالله تعالی علیه رهبر انقلاب بودند و در یک فضای انقلابی این پیام صادر شده، انقلاب و هیجانات انقلاب و روحیهی مردم انقلابی زمینهای برای برخی از رفتارهای خلاف قاعده و تندروی ها است و همه جا این کار اتفاق میافتد، ولی اینکه حضرت امام با این مشکلی که در فضای انقلابی و نیروهای انقلابی وجود دارد چگونه مواجهه و برخورد پیدا میکند و آن را کنترل میکند و دستور میدهد این برای ما مهم هست.
نکتهی دوم این هست که امام یک فقیه بزرگ و مرجع تقلید هست و منهای جهت رهبری انقلاب و جنبهی سیاسی قضیه، بررسی این که به اقتضای مبانی فقهی، مسئلهی حریم خصوصی مردم و مسائل مترتب با آن چه حکمی دارد و چه اهمیّتی دارد این هم برای ما اهمیّت دارد فقیهی که وارد گود شده و رهبری را هم بر عهده دارد، چه استنباطی از منابع اسلامی دارد برای ترسیم حقوق مردم، هر دو جنبهاش به نظر من مهم هست البته آن جنبهی اول یک اقتضاآتی دارد برای شناخت فضا و محیط صدور این پیام و جنبهی دوم هم اقتضاآتی دارد برای مطالعه نسبت به مبانی فقهی قضیه و به نظرم هر دو باید انجام بگیرد، حالا پیشنهاد خودم این هست که در چند مرحله این کار را دنبال کنید، مرحلهی اول این هست که متن این پیام، مضمون و محتوایش ارائه بشود که امام در این زمینه چه نظری دارند، البته اختصاص به این پیام هم ندارد اگر در موارد دیگر قبل و بعد هم در این موضوعات حضرت امام نظراتی دارند، جمع بشود و تدوین بشود و ارائه بشود ، این مرحلهی اول هست که سادهترینش هم هست، مرحلهی دوم این هست که ما وضع و شرایط را در هنگام صدور این پیام امام نشان بدهیم که در چه فضایی این پیام صادر شده، یعنی شرایط سالهای اول انقلاب اقداماتی که صورت میگرفته، توقعاتی که وجود داشته، هیجاناتی که در کار بوده، شعارهای تندی که داده میشده، برخی از سازمانها و نهادهایی که در آن شرایط فعال بودند کار میکردند و نیروهای انقلابی در آنجاها بودند مثل کمیتهها و دادگاههای انقلاب، نوع رفتارها و برخوردهایی که صورت میگرفته تا ما آن فضا را به دستمان نیایید اهمیّت آن پیام برای کنترل آن شرایط روشن نمیشود. خود حضرت امام در صحبتهای خودشان در همان ایام، قبل و بعدش اشاراتی دارد که قابل پیگیری هست مثلاً یک بار میفرماید که در نمازجمعه این طوری آبروی شخصی را بردن درست نیست، یا در رادیو و تلویزیون یک مطلبی را مطرح کردن درست نیست، یا دادگاهها این طور برخورد کنند درست نیست، کدهایی را امام دادهاند که نشان میدهد اوضاع و احوال در آن موقع چطور بوده، اینها را استخراج کردن به نظر من در فهم این بحث خیلی مفید هست.
مرحله سوم این هست که به هر حال این پیام چه سرنوشتی پیدا کرد و چه تأثیراتی در جامعه گذاشت و چه مقدار در تلطیف فضا مؤثر واقع شد، دستگاههای ذیربط که موظف شدند این امور را پیگیری بکنند، آیا پیگیری کردند و به نتیجه رساندند و یا چه موانع و مشکلاتی اتفاق افتاد.
کار دیگری که نسبت به این پیام مناسب است انجام بگیرد این هست که مبانی این پیام در بیاید، درست هست که امام یک دستورالعمل صادر کردند و یک بایدها و نبایدها و هشدارهایی دادند، ولی یک فردی که فقیه هست و فتوا میدهد که این کار واجب هست و این کار حرام هست به هر حال استدلالهایی برای او وجود دارد، چیزی گزاف نمیگوید، شما این را حمل بر یک بیانیّهی سیاسی نکنید، حمل کنید بر اینکه چهارچوبهایی فقه اسلامی در این زمینه ارائه میکند عین مسئله به مسئلهی تحریر الوسیله، قابلیّت این وجود دارد پشت سر هر فتوایی یک دلیل و یک مبنایی امام داشته باشد، اینها مبنانیاش چه هست این هم کاری هست که باید انجام بگیرد.
مرحلهی بعد مقایسهای بین آنچه که امام در اینجا فرمودند با آراء ونظرات دیگران است، منظور از دیگران هم علما و فقهای دیگر هستند که در این زمینهها آراء و نظراتی دارند تا مشخص شود آنچه را که امام فرمودند آیا جزء مسلّمات فقه ماست و مورد توافق همه هست؟ اگر این طور باشد این یک آثار و فوایدی دارد که ما میتوانیم این را بعنوان یک نقاط اتکاء در همهی فتاوی بر اساس همهی اجتهادات و استنباطها رویش حساب بکنیم و رویش کار کنیم و بحث اجتهاد یک مجتهد هم نیست بلکه این جزء مسلّمات فقه هست و اگر این طور نیست و امام در این زمینه قدمهای جدیدی را برداشتند مشخص میکنیم که چه قسمتهایی را امام استنباط جدید، کار جدید، رأی ابتکاری دارند، در حوزهی فقه باید این مقایسه انجام بگیرد و در حوزهی بیرون هم یعنی بیرون از فقه هم در حقوق، در قوانین و مقررات در این زمینهها فتواهای امام بررسی بشود که چه وضعی دارد نازلتر هست از آنچه که در حقوق مطرح شده یا فوق آن چیزی هست که مطرح شده و دیگران ارائه کردند، اینها پیشنهادات بنده هست حالا اینکه چطوری اینها را میشود اجرایی کرد قطعاًَ راه اجرایی کردنش صرفاً مصاحبه و گفتگو نیست چون در مصاحبهها به یک مباحث کلی اکتفا میشود، باید افرادی وقت بگذارند و مطالعه کنند و بررسی کنند و در این زمینهها حداقل در هر موضوعش یکی ـ دو ـ سه مورد افرادی بپردازند و نتایج منقحی داشته باشد فکر میکنم که آثار و فواید خوبی را داشته باشد حالا من پیشنهاد خودم این هست که ما از همان مرحلهی اول شروع بکنیم یعنی یک تصویر روشنی از نظرات امام در این زمینه ارائه بکنیم و این منتقل بشود به مردم و ارائه بشود این خودش خیلی مهم هست چون فاصلهی زمانی که اتفاق افتاده، الان حدود بیش از 30 سال هست که از صدور این پیام گذشته هست و کسانی که آن زمان را درک کردهاند در اثر طول زمان و بعد فاصله، قهراً کمتر به خاطرشان هست به علاوه نسل بعدی یعنی نسلی که امروز در حدود 40 سالش باشد اصل پیام را درک نکرده، آن که 30 ـ 20سالش هست اصلاً درک نکرده، و توضیح دادن اینکه یک همچون فرمایشاتی را امام فرمودند، مبادی تصوریاش درست بشود فرمایش امام، تا به اصول و مبانیاش برسیم که آنها قدمهای دیگری هست و کارهای دیگری را هم میبرد لذا اگر موافق باشید در همین شرح ظاهر کلام یک مقدار صحبت بکنیم ببینیم به نتیجه میرسیم.
با توجه به اینکه این اقدام برای فهم نظرات امام هست و علاقهمندان به امام زیاد هستند و تحلیلها و درواقع اجتهادات متنوعی از نظرات امام در جامعه عرضه میشود بفرمائید شیوهی درست و روش صحیح بررسی اندیشههای امام چطور باید باشد تا دچار افراط و تفریط و قصور و تقصیر نشویم؟
فکر میکنم با آن عرضی که الآن کردم خدمت شما و توضیح دادم این سؤال تقریباً روشن میشود که در مورد این پیام با چه شیوهای میشود کار کرد، نسبت به حواشی این قصه برای این که روشنتر بشود فکر میکنم در این زمینه اولاً خود پیام تجزیه و تحلیل بشود، فضا هم شناخته بشود، نکات دیگری که دربارهی این مسائل در فرمایشات دیگر امام هست باید ضمیمه بشود، این کار در فهم پیام به نظر من مؤثر هست حالا بد نیست که من در اینجا چون این نکته را فرمودید بعنوان مثال، مثالی را خدمت شما عرض بکنم، مثلاً حضرت امام دارند.
آنهایی که معصیّت را علن میکنند، اشکارا مرتکب فسق فجور میشوند آنها احترامی در اسلام ندارند اما آنهایی که در خلوت یک کار خلاف میکنند برفرض اینکه شما مطلع شدید جایز نیست برایتان که این را افشا کنید، این قسمت دوّم کسی هست که مخفیانه گناه میکند در صورت اطلاع نباید بازگو کرد و افشا کرد این روشن هست برای هیچ کس حتی برای نزدیکان نباید گفت، ولی قسمت اول، آنهایی که معصیّت علنی میکنند احترامی در اسلام ندارند، آیا مقصود این هست که شخصی که مرتکب فسق و فجور علنی شد دیگر هیچ احترامی ندارد؟ یا نسبت به این گناهی که انجام داده هست، احترامی ندارد؟
باید گفت آنچه علنی انجام داده نسبت به بازگو کردن این فقط جایز است، اما موارد دیگرش چه؟ امور دیگرش بر احترام خودش باقی هست و چیز دیگری در مورد او نمیشود گفت این ذیل گویا هست ولی برای اینکه ما بفهمیم آنهایی که معصیّت را علنی میکنند احترامی در اسلام ندارند ممکن هست کسی دقّت نظر فقهی نداشته باشد که این را بفهمد، همین را میگوید امام فرموده که این مرتکب گناه شده و دیگر مستحق هست که آبرو و حیثیّتش در جامعه بر باد برود، اینها را با مبانی میشود توضیح داد برای اشخاص، و اتفاقاً امام در مکاسب محرمهشان جایی که بحث متجاهر به فسق را مطرح کردند که میشود غیبتش را کرد، فرمودهاند که« المتجاهر یجوز غیبته فیما تجاهر به دون ما استتر به»، متجاهر آن کاری را که تجاهر دارد آن کاری را که علنی انجام داده معلوم هست ناراحت نیست که دیگران ببینند و بشنوند و الا علنی نمیکرد، بازگو کردنش عیب و مانعی ندارد، ولی چیزهایی دیگر چه؟ بقیهی امورش را که علنی نمیکند آنها را نمیشود بازگو کرد یعنی غیبت نسبت به آنها حرام هست و حفظ حیثیت و حرمت نسبت به آنها به قوت خودش باقی هست.
غرض این هست که اینها را یعنی پیامها و صحبتها را هم باید کنار همدیگر گذاشت و توجه به آن اصولش پیدا کرد گاهی از اوقات تعمیم پیدا میکند و گاهی تخصیص میخورد، باید منقّحش کرد و در اختیار افراد قرار دارد تا فهمید اصول و مبانی در این زمینه چه هست و الا ما در فهم کلمات امام ممکن هست در بعضی از جاها دچار مشکل بشویم.
با توجه به اینکه مطلب مورد اهتمام امام در این فرمان هشتمادهای، بحث حریم خصوصی افراد هست بفرمائید مبنای حضرت امام در این موضوع چه هست؟
آن طور که از خود این پیام استفاده میشود قضیه، قضیه حرمت و حیثیّت مردم هست البته همین را از فرمایشات حضرت امام میشود استفاده کرد و در بحثهای حقوق هم مبنای بحث حریم خصوص حفظ کرامت انسان هست حالا تفسیر کرامت در ادبیّات امام کمتر رایج هست تعبیری که فقها به کار میبرند همان تعبیر حیثیّت هست که تعبیر امام هم در این زمینه همین طور هست حیثیّت و آبروی مؤمن در اسلام از بالاترین و والاترین مقام برخوردار هست این تعبیر را امام در هنگام برگزاری انتخابات خبرگان بیان کردند و بعد هم نتیجه گرفتند در همان پیام فرمودند: « جایز نیست اگر کسی نسبت به دیگری عیب و ایراد میبیند افشا بکند و علنی بکند»، پیش از این هم یعنی پیش از فرمان هشتمادهای هم قبلاً امام در مواردی همین مطلب را مطرح میکردند این جمله باز از امام هست که « هیچ کس حق ندارد هتک حرمت مسلمان نماید»، در خود این پیام هم اشارهای به این مبنا و همین جمله وجود دارد که مسئلهی احترام اشخاص و حرمت اشخاص، آبروی اشخاص، اینها مورد نظر هست.
خوب هست این را هم توضیح بدهید که حریم خصوصی را که میگویند و امام هم در این فرمان گفته و در عبارتشان « حیثیّت مؤمن » است، آیا اختصاص به مؤمن دارد یا برای همه شهروندان منهای دینشان میباشد؟
در ادبیّات امام روی کلمات مسلمان و مؤمن تأکید زیادی شده و جهتش در این هست که در منابع دینی ما این تعبیرات هست مثلاً این جملهی امام که قبل از پیام هشتمادهای هست، و میفرمایند: «چطور شده که هر کس به هر کسی دلش میخواهد هر چه میگوید! نمیداند که تهمت زدن به مؤمن جزایش چه هست پیش خدا؟ نمیداند که هتک حرمت مومن هتک الله هست»، اینها متخذ از منابع و روایات و بیانات ائمه هست، تأکید روی همین که ارزش ایمانی و اخوّت ایمانی دخالت دارد و مسئله را تشدید میکند، اهمیّتش را بیشتر میکند اما اینکه این واقعاً اختصاص به مسلمان و مؤمن دارد یعنی بقیهی شهروندان در جامعهی اسلامی آنها حرمت و احترام و حریم خصوصی برای آنها وجود ندارد؟ پاسخ اینها را از فرمایشات دیگر امام میشود استفاده کرد، یکی از آن مواردی که پاسخ میدهد به این سؤال، پیامی هست که امام به نمایندگان مجلس داشتند، چون در مجلس هم گاه و بیگاه هتاکیهایی نسبت به افراد صورت میگرفت در همان سالهای اولیه بخصوص، حالا گاهی بعضیها انقلابیتر بودند و بعضیها در جهات دیگر به هر حال درگیر میشدند در آنجا، امام دارد که « نمایندگان محترم، مسئلهی بسیار مهم آبرو و حیثیّت یک مسلمان یا یک انسان در کار هست »، این متخذ از همان تعبیری هست که امیرالمؤمنین به مالک اشتر دارند که « مردم یا برادر تو هستند یا نظیر تو در خلق هستند»، لذا فرمودند: « مسئله بسیار مهم هست آبرو و حیثیّت یک مسلمان یا یک انسان در کار هست چه بسا با یک انحراف شما یک انسان آبرومند در جامعه ساقط شود»، لذا میشود ما استفاده بکنیم از فرمایشات ایشان که برای همهی شهروندانی که در نظام اسلامی زندگی میکند بر این حق تصریح کردهاند.
امام یک تعبیر دیگری قبل از پیام هشتمادهای داشتند و تصریح کردند به نمایندگان که « مصالح همهی کسانی را که در دارالاسلام زندگی میکنند، علی السواء در نظر بگیرد، همه اهل این مملکت هستند » و این نوع تعبیرات هم تصدیق این قضیه هست پس در فرمایشات حضرت امام دیده میشود که حق را میشود برای عموم مردم در نظر گرفت و ایمان و اسلام دخالتی در اصل این حق ندارد.
حال که حریم خصوصی را مطرح فرمودید بفرمائید که بالاخره حفظ حرمت مردم یا محافظت از حریم خصوصی مردم یک حق هست یا یک تکلیف برای حکومت یا کسانی که دستاندرکار حکومت هستند؟
قاعدتاً وقتی گفته میشود که مردم حق دارند، این حق باید از ناحیهی دیگران رعایت بشود، آن دیگران یا شهروندان هستند که باید این حق را به رسمیّت بشناسند، یا آن دیگری عبارت هست از حکومت که باید این حق را رعایت بکند لذا حق برای یک شخص، وظیفهای را برای دیگران هم ایجاب میکند که اتفاقاً امام در همین پیام هشت مادهای و فرمایشات دیگرشان خیلی روی این تکلیف دیگران تأکید کردند که مأمورین دولت این کار را نباید بکنند، آن کار را نباید بکنند و به خانهی مردم بدون اجازه نباید وارد بشوند، این یک جهت حق و تکلیف، که از این جهت حق یکی با تکلیف دیگران تکمیل میشود و جفت میشود و اگر آن تکلیف نباشد آن حق تضییع میشود و جعل حق لغو میشود، یعنی هم به یکی حق بدهند و هم به دیگران بگویند که شما میتوانید نادیده بگیرید، جعل حق در اینجا لغو هست، ولی غیر از این، یک جنبهی دیگری را امام فرمودند و آن جمع بین حق و تکلیف در خود مسئلهی حریم خصوصی است معنیاش این هست که در باب حریم خصوصی یک قسمتهایی حق شخص هست که شخص میتواند اغماض کند و حق خودش را اسقاط کند، استیفا بکند یا نکند و یک قسمتهایی هست که جنبهی حکمی و تکلیفی دارد نه تنها دیگران نمیتوانند متعرض بشوند، خود شخص هم نسبت به خودش نمیتواند آن را نادیده بگیرد مثلاً فرض کنید بحث حیثیّت و و آبرو و کرامت و حرمت انسان، دیگران نمیتوانند حیثیّت شخص را مورد تعرض قرار بدهند ولی آیا خود شخص میتواند از حیثیت و کرامت خودش صرف نظر کند؟ معمولاً در حقوق این نوع مسائل که مطرح میشود نگاه نگاهِ حق است و بس. ولی در کلمات فقهای ما و همینطور حضرت امام این است که نه! شخص از کرامت خودش نمیتواند صرف نظر و چشمپوشی کند، این یک امری والاتر از حق است.
تعبیراتی هست از حضرت امام رضوان الله تعالی علیه که بعضیهایش را بد نیست خدمت شما بیان کنم امام قبل از پیام 8 مادهای میفرمایند: «اگر کسی بخواهد خودش آبروی خودش را از بین ببرد، برایش جایز نیست»، آن هم حرام است. یا باز جملهی دیگری دارند که « هر کسی وظیفه دارد حفظ حیثیت و آبروی خودش را بکند، اختیار ندارد آبروی خودش را بریزد.»
باز قبل از پیام هشت مادهای میفرمایند؛ «هر مؤمنی حفظ عِرض خودش برایش واجب است» لذا ما همانطور که تکلیف داریم نسبت به شخصیت و حیثیت کرامت دیگران، تکلیف داریم نسبت به کرامت و شخصیت خودمان و مجاز به اینکه آبرو و حیثیت خودمان را به اشکال مختلف در معرض تاراج قرار دادن دیگران قرار بدهیم نیستیم و یا کاری کنیم که دیگران متعرض ما شوند، متعرض آبروی ما شوند و راه را برای این کار باز کنیم که زبان دیگران باز شود، ما نسبت به آبروی خودمان هم چنین حقی را نداریم که بتوانیم صرف نظر کنیم، یعنی باید ایستاد تا حفظ حیثیت خودمان انجام بگیرد، اینها از فرمایشات امام میشود استفاده کرد.
از جمله مسائلی که امام در این پیام مطرح کردند نهی شدید از تجسس است؛ بفرمایید مبنای فقهی امام در باب تجسس بخصوص تجسس از گناهان دیگران چیست؟
مسئلهای که امام نسبت به تجسس مطرح فرمودند ریشهاش خیلی روشن است، در قرآن کریم در سوره حجرات نهی از تجسس صورت گرفته و فقها هم این نهی را دلیل بر حرمت دانستهاند، این نهی در کنار نهی از ظن است، اجتنبوا کثیراً من الظن إن بعض الظن اثم و لا تجسسوا و لا یغتب بعضکم بعضا، همهی اینها را فقها حکم به حرمت دادهاند، یعنی همانطور که لا یغتب را به معنای حرمت غیبت دانستهاند فرمودهاند لا تجسسوا دلالت میکند بر حرمت تجسس.
یعنی در متون فقهی مسئلهی تجسس عنوان دارد؟
همین صورت گذرا و مختصر متعرض شدهاند ، بسیاری ممکن است بحث مستقلی در این زمینه نکرده باشند ولی آنهایی که متعرض شدهاند حرمت تجسس را پذیرفتهاند، در استفتاءاتی هم که از مراجع طی دو سه دههی اخیر صورت گرفته تا جایی که من اطلاع دارم و دیدهام، فقها عموماً فتوای به حرمت تجسس دادهاند، یعنی دلیلی بر خلاف این آیه که موجب بشود آیه را از همان ظاهر خودش منصرف کنیم و بگوئیم کراهت است، چنین چیزی چنین قرینهای وجود ندارد، سرک کشیدن به ابعاد مخفی زندگی مردم، این اخلاق مذموم است و از نظر فقهی کار خلاف و حرامی است.
تا اینجای مسئله شک و تردیدی در قصه نیست و روشن است، فقط مشکلی که وجود دارد این است که بعضی از افراد متشرع و متدیّن برخی از تجسسها را میگویند وظیفه و تکلیفمان است یعنی اگر ما در جامعهی غیر دینی زندگی کنیم اشخاص قاعدتاً روی همان اخلاقیّات خودشان میگویند دخالت در زندگی خصوصی مردم کار خلاف اخلاق است، همین و بس. اما آدم متشرع ممکن است یک چنین توهم و محاسبهای کند که بعضی از دخالتها و فضولیها و سرک کشیدنها لازم است، حال تحت چه عنوانی میآید؟ عنوانی که عنوان دینی و شرعی هست و آن اینست که برای نهی از منکر میخواهیم این کار را انجام بدهیم، برای جلوگیری از فساد میخواهیم این کار را انجام بدهیم.
فقیه باید پاسخگو باشد، این نوع شکافهایی که حریم خصوصی را میتواند نقض کند و بهانه به دست افراد بدهد اینها را فقه سد میکند یا سد نمیکند؟! یعنی فتوا بدهد که برای نهی از منکر هم تجسس حرام است، این کاری است که حضرت امام رضوان الله علیه انجام دادهاند که تحت عنوان نهی از منکر هم نمیشود تجسس صورت بگیرد، تجسس حرام است مطلقا، این در فرمایشات امام هست. تعبیری که امام دارند این است که « اگر در خانههای مردم عادی فسادی واقع میشود، فساد در زندگی شخصی و معصیت شخصی، کسی حق ندارد وارد خانهاش شود و بیرون که آمد نهی از منکر روی موازین شرعی کند »، این جملهی امام است، حالا اینکه مردم عادی را چرا فرمودند؟ زندگی شخصی را مطرح کردند، این در قبال نکتهای است که بعداً عرض میکنم که اگر مراکز فساد باشد ؟ امام در این زمینه تفاوت قائلاند. ولی اگر شخصی در خانهی خودش مرتکب گناه میشود، مرتکب فسق و فجور میشود و دیگران که بیرون هستند خبر دارند که اینجا محل وقوع گناه و معصیت است، آیا به صرف اینکه معصیت و گناه است و من میخواهم بروم و بساط گناه را جمع کنم و مجلس گناه و فسق و فجور را بهم بریزم، انسان میتواند وارد شود؟ ایشان میفرمایند نه، وارد منزل کسی به این عنوان نمیشود شد، میخواهی نهی از منکر کنی، نمیتوانی وارد خانه شوی وقتی این افراد بیرون آمدند برو نهی از منکر کن.
در جای دیگری امام میفرمایند؛ «تفتیش از حال مردم نکنید، فرض کنید مسلمانهایی که در خانههایشان کاری میکنند، بپرسید که تو آنجا چه میکردی؟ این را حق ندارید!» این که یک کاری میکنند منظور یک کار خلاف است. میشود سؤال کرد، حالا وارد خانه نمیتوانیم بشویم، ولی شخص را میآییم استنطاق میکنیم، تحقیق کنیم که جزئیات قضیه را اقرار بگیریم، اجمالاً علم داریم و میخواهیم خودش بگوید، تفصیلش را بگوید، چه کسانی بودند؟ چطوری انجام دادید؟ چه کار قبیحی کردید؟ بپرسید که تو آنجا چه کردید؟ این حق را ندارید، این جزء فرمایشاتی است که حضرت امام دارند و در قصهی نهی از منکر امام این را فرمودهاند.
تجسس که فرمودید حرام است، حالا اگر همینطوری و به صورت اتفاقی مطلع شده باشد، آیا نقل اینها خلاف است؟ اگر کسی احیاناً فهمید، مبنای فقهی امام در مورد نقل این مسائل برای دیگران چطوری است؟
عنوانی که برایش هست نقل مطالب دیگران، خلافی که انسان از دیگران اتفاقی اطلاع پیدا میکند مشمول افشای گناهان دیگران میشود، بازگو کردن رفتار دیگران، رفتار زشت، خلاف قاعده، آیا اطلاع دادن و بازگو کردنش درست است یا نه؟ حالا اطلاع گاهی من به صورت شخصی برای شخص گزارش میکنم، گاهی مطلب را رسانهای میکنم، گاهی تریبون عمومی، منبری هست، تریبون نماز جمعه مطرح میکنم، فرقی نمیکند علی ایّحال اینها را هم حضرت امام دارند، و فرمودهاند « آنهایی که تحفظ میکنند بر مسائل، در خلوت یک کار خلاف میکنند بر فرض اینکه شما مطلع شدید جایز نیست برایتان که این را افشا کنید حتّی برای برادرتان و اهل منزلتان. »
یا جای دیگری حضرت امام دارند « هیچ کس حق ندارد اسراری که از غیر به او رسیده ولو برای یک نفر فاش کنند، اشاعهی فحشا و گناهان از کبائر بسیار بزرگ است.» امام باز قبل از پیام هشت مادهای دارند، « اسرار مردم هر چه باشد فاش کردن برخلاف اسلام است.» حالا مردم خودشان فاش کنند و اطلاع پیدا کنند یا اینکه حکومت به دلیل اینکه بسیاری از اسرار زندگی مردم را دسترسی دارد مأمورین حکومت دستگاهها و نهادها اینها را برملا کنند، درز پیدا کند و به نحوی در اختیار مردم قرار بگیرد همهی اینها مشمول این قصه است و این اطلاعات امانتی است که در اختیار دستگاههای مختلف قرار میگیرد ، آن هم حساسیتی دارد که جای دیگری خدمتتان عرض کنم.
همانطور که اشاره فرمودید امام در یک نگاه واقع بینانه آفتها و وآسیبهای جامعهای که پس از انقلاب به وجود آمد را میدید و این هشدار را داد و آن ورود به خانهی مردم بود، البته توجیه مثبتی که میکردند یا از طریق ناآگاهی، یا آنهایی که نظر سوئی داشتند و به کارهای خود لباس مثبت میپوشاند، میگفتند ما برای نهی از منکر و برخورد با مفاسد وارد خانهی مردم میشویم، حالا چه برای کشف منکرات و چه برای برخورد با مفاسد و منکرات باشد از دیدگاه امام حکم ورود به خانهی مردم چیست؟
مسئلهی منزل و مسکن در اسلام اهمیت خاصی دارد، جایی که انسان بیتوته میکند، باید محل امن باشد و دستور صریح قرآن است که «بدون اذن وارد خانهی دیگران نشوید» و مخصوصاً در این زمینه فقها فتاوای بسیار سخت و سنگینی هم دارند و اینجا از جاهایی است که دفاع را جایز میدانند، اگر کسی بدون اجازه بخواهد وارد شود، تا جایی که اگر کسی که مبادرت میکند به اینکه به صورت غیر مجاز وارد خانهی مردم شود در دفاع اگر خونش ریخته شود هَدَر است و بالاتر اینکه فقهای ما فتوا داهاند اگر کسی از رخنهی در به داخل منزل دیگری نگاه کند، اینجا فرمودهاند چشم او میتواند مورد هدف قرار بگیرد و او را کور کنند، یعنی به صورت مستقیم خود شخص میتواند وارد شود دلیل اینست که این مسئله مهم است و بازدارندگی که در این کار باید مورد نظر باشد، امنیتی است که خانه باید پیدا کند در احکام اسلامی و فتاوای فقها. امام هم این نکات را روی خانه ـ بخصوص ـ تأکید بیشتری دارند، البته مغازه هم مهم است، محل کار هم مهم است، ولی امنیت خانه مسئلهی دیگری است.
منظورم اینست که یک موقع انسان وارد بر ملک غیر میشود که این مسئلهی غصب است، حالا گاه ملک یا زمین کشاورزی است و محصور هم نیست ولی غصب است، انسان وارد میشود و قدم بر ملک غیر میگذارد غصب است! اما مسئلهی ورود به خانه غیر از مسئلهی غصب یک چیز دیگری است، اهمیت دیگری دارد و آن حرز است، حالا این خانه یا اتاق میتواند باشد، یک چادری میتواند باشد که یک شخص در ساحل زده، در جنگل زده، یا میتواند یک ماشینی باشد که اینها در مسافرت تهیه کردند و آنجا زندگی میکنند، کانیتری گذاشتند و زندگی میکنند، محلی که خانواده در او قرار میگیرد و باید احساس آرامش داشته باشد و تعبیرات امام تعبیرات عجیبی است، مثلاً قبل از پیام 8 مادهای خیلی پیشتر، این جمله را امام دارند؛ «همچو نباشد که خدایی نخواسته هر کس هر کاری کرد یا هر چه شنید فوراً پاسبان برود درِ خانهاش،» اصلاً بحث در این نیست که افراد عادی متعرض همدیگر شوند، افراد عادی چنین جرأت و جسارتی را معمولاً ندارند برای اینکه اگر متعرض خانهی شخص دیگری شوند، مقاومتی میکنند میگویند به تو چه ربطی دارد؟ غلط کردی، اما مأمور چی؟ مهم این است که امام این مخاطب را از سطح عموم مردم آوردند روی خصوص مأمور نیروی انتظامی، او میتواند برود؟ امام فرمودند: «اینطور نباشد که فوراً پاسبان برود درِ خانهاش که یک کاری کرده و چیزی شنیده، پاسبانها نباید بروند درِ خانهی مردم مگر با دستور از طرف دادستان و اینکه از طرف دادگاه صادر شود.»
یعنی این مأمور هم به صرف اینکه فرماندهی من گفته، باز مجاز نیست، حکم قضایی برای ورود به خانهی مردم لازم است، قاضی فقط میتواند این کار را انجام بدهد، فرماندهی نیروی انتظامی نمیتواند این کار را بکند، مسئول اطلاعات نمیتواند این کار را بکند، دستور باید از طرف دادستان و قاضی صادر شود، یعنی این مأمور هم به اینکه فرمانده من گفته، باز مجاز نیست، حکم قضایی برای ورود به خانهی مردم لازم است که قاضی فقط میتواند این کار را انجام بدهد، فرمانده نیروی انتظامی نمیتواند، دستور بدهد به اینکه شخص وارد خانه و زندگی مردم بتواند بشود! هیچ مقام سیاسی، امنیتی، انتظامی نباید به خانه مردم برود مگر با دستوری که از طرف دادگاه و دادستان صادر میشود روی موازین شرعیّه، رفتن در حرز مردم خلاف شرع است.
اگر شما بررسی کنید در فرمایشات امام یک تأکید ویژهای در جاهای مختلفی درباره خانه هست، مثلاً فرمودهاند: « اگر کسی بخواهد در خانهاش کار خلافی بکند، کسی حق ندارد برود، این حق نیست بریزند در خانهاش،» حالا فرض هم اینست که در خانهاش کار خلاف میکند، با همین فرض. نه با توهّم اینکه شاید خلاف کند، با فرض اینکه واقعاً کار خلاف یا معصیت و گناهی انجام میشود باز هم نمیشود به خانهی این افراد تعرض کرد.
ولی امام یک قید اضافهای بیان کردند، با توجه به اینکه پیام ناظر به واقعیّات جامعه بوده تحلیل حضرتعالی چیست؟ این که نوشتند حکم قضایی هم باید بر اساس موازین قضایی باشد، مگر آن وقت احکام قضایی چطور صادر میشد که امام این تأکید را دارند؟ قاضی در کجا میتواند حکم صادر کند که بروند به خانه مردم؟ آن موارد را هم امام در بحثهایشان دارند؟
در فرمایشات امام حدود و صغور دخالت دستگاه قضایی و قضات برای صدور حکم، مشخص شده است، نسبت به مواردی که گناه جنبهی شخصی دارد، حتی اگر علم وجود داشته باشد قاضی هم نمیتواند حکم ورود بدهد، جایی را که قاضی میتواند حکم بدهد در مواردی هست که آن محل مرکز فساد است، اگر اطلاعاتی که به قاضی میرسد حکایت از آن میکند که اینجا مرکز فساد است، آنجا قاضی میتواند حکم بدهد که افرادی بروند و ورود پیدا کنند، این یک قصهی فساد اخلاقی و گناه است.
استثنای دومی هم هست که جداست، آن در مسائل امنیتی است، مثلاً مرکزی برای بمبگذاری وجود دارد، طراحی یک شورش مسلحانهای صورت میگیرد، تفاوتی هم بین این موارد وجود دارد یعنی در فرمایشات امام اینها کاملاً مشخص شده، در قصهی مسائل مراکز فساد، گزارش اطمینانآور باید وجود داشته باشد، یعنی تا شک هست آنجا نمیشود وارد شد، چون اصل وقوع مشکوک است، خبری هست یا نیست!
در مسائلی که جنبههای امنیتی پیدا میکند یک مقداری بازتر است، یعنی حتّی اگر گزارشات اطمینانآوری وجود نداشته باشد اما گزارشات قابل توجه و بررسی است که میخواهد آدمربایی انجام بگیرد، هواپیماربایی انجام بگیرد، این صنف از کارها برای اینکه مقام قضایی بتواند دستور تفحص و بررسی را بدهد احتمالش هم کافیست. من جمعبندیام از فرمایشات امام این است، حالا مواردش را هم میشود اینجا کم و بیش خواند، بعضی از مواردش را من دارم خدمتتان میخوانم؛
خود امام فرمودند «همهی این امور استثنا دارد یکی آنهایی که مراکز فساد دارند، آنهایی که مراکز فحشا دارند، اگر اطلاع پیدا کردند به اینکه خانهای مرکز برای فساد است و مرکز فحشا درست کردند، باید جلویش را بگیرند»،امام اینجا را با کلمه « اگر» آوردند نه اینکه بروید اطلاع پیدا کنید که اینجا مرکز هست یا نیست! اگر اطلاع پیدا کردند آن وقت باید جلویش را بگیرند، این اگر را اینجا امام دارند.
اما در خرابکاری و افساد فی الأرض خود دولت وظیفه دارد ابتداءً در مواردی که چنین معرضیّتی وجود دارد، خودش اطلاعات لازم در این زمینهها را کسب کند و پیگیری کند، نوع موارد متفاوت است و باید اینها را از همدیگر تفکیک کرد مثلاً فرض کنید نسبت به مراکز فساد فرمانشان فرمان خیلی ملایمی است، تعبیری که امام دارند قبل از پیام 8 مادهای این است ، که مراکز فسادی اگر ظاهر باشد باید حکومت دخالت کند میفرمایند «فساد هم بحمدالله نیست مگر در خانهاش کسی برود فساد بکند، آن را البته ما تفتیش نباید بکنیم»، این قبل از پیام 8 مادهای است، پس معلوم میشود که « فساد بحمدالله نیست» نه اینکه بخواهیم بگوئیم واقعاً کار خلاف اخلاق انجام نمیگیرد، مگر کسی که در خانهاش برود اما الحمدلله الآن مراکز فسادی نیست، آنطور که به من اطلاع میدهند، هیچ مراکز فسادی که ظاهر باشد نیست، باز استدراک کردند که حالا در واقع ممکن است جاهایی وجود داشته باشد آنکه حکومت موظف به دخالت هست این است که یک مراکز فسادی باشد که علائم و آثار علنی و آشکاری دارد و دسترسی به او راحت انجام میگیرد.
اینها را حکومت باید برخورد کند، من برداشتم حتّی از این جملات این است که اگر خانه یا باغی محلّ فساد نیست اما اتفاقاً، یک مراسمی هست و در آن فسادی اتفاقی میافتد، با فرمایشات امام همان جاها را هم نمیشود متعرض شد که موردی تلقی میشود نه به عنوان اینکه مرکز فساد باشد، آنکه حکومت نسبت به او وظیفه دارد این است که مراکز فساد دایر نشود و باید جلوی این را بگیرند.
پس منهای این دو مورد که بحث فساد اخلاقی یا مسائل امنیتی باشد مأموری نمیتواند بگوید من با حکم قاضی وارد خانهای کسی شدم و دستگیرش کردم؟
نه، قاضی نمیتواند حکم بدهد و امام اتفاقاً در همین فرمانشان و چند جای دیگر این مطلب را دارند که رسیدگی بشود، قضاتی که چنین حکمهای را صادر میکنند یعنی از موازین تخطی میکنند، خلاف موازین حکم میدهند، همانها را مورد مجازات قرار بدهند، یعنی اینطور نیست که ما بگوئیم مأمور خودسرانه نه، احتیاج به حکم قضایی دارد ولی به حکم قضایی که رسیدیم بگوئیم این خط قرمز ماست، حکم قضایی که بود یعنی این درست است. نه! خود آن حکم قضایی هم باید مطابق با یک موازینی باشد که شرع پذیرفته، لذا قاضی هم اگر از آن موازین تخطی کند خودش قابل پیگرد قانونی است و در همین جا امام برخورد با آنها را لازم میدانند.
امام میفرمایند: «قضات غیر صحیح، غیر صالح و دادستانهای منحرف را کنار گذاشته و اگر به ما یا به آبروی اشخاص تعدّی نمودند محاکمه نمایید، سستی در این امر مهم و مسامحهی در آن خطر عظیمی است برای جمهوری اسلامی!» یعنی شخص قاضی و دادستان بوده حکم کرده، مأمور هم رفته طبق آن حکم عمل کرده، یک بحث در این است که حالا تعدّی وقتی صورت گرفته به مال و آبروی اشخاص، باید جبران شود، نکتهی دوم اینست که این شخصی که تعدی کرده امام میفرماید ولو قاضی و دادستان باشد، مقام رسمی باشد، اینها باید محاکمه شوند و بعد هم تعبیر امام این است که مسامحه خطر عظیم برای جمهوری اسلامی دارد آن خطر عظیم چیست؟ کل نظام را میتواند سست کند، مردم را میتواند بدبین کند، پشتوانههای مردمی نظام را میتواند کم کند و اگر این روال شروع شود، مفاسد بسیار بسیار زیاد هست، باز در همین پیام هشت مادهای بخصوصه دارند « مرتکبین هر یک از امور فوق مجرم و مستحق تعزیر شرعی هستند و بعضی از آنها موجب حدّ شرعی است، کسانی که تخلف کردهاند.»
یک نکتهای هم اینجا هست؛ وقتی مرحله به مرحله که جلو میآئیم گاهی افراد برای فضولی در زندگی مردم سرک میکشند که ممنوع است و گاه حکومت در مواردی که مرکز فساد باشد حق دارد دخالت کند باز هم آنجا ممکن است وگاه یک قاضی حکم بیمورد صادر کند که فرمودید خلاف است و باید مقدار اطلاعاتش اطمینان آور باشد. اگر برسیم به این قسمت دوم که بحث امنیتی است، مخصوصاً اگر با مسائل سیاسی و حکومتی گره بخورد، آنجا وقتی که این حساسیتش بالاتر میرود، چون بعضیها ممکن است بگویند ما از باب اینکه امنیت مردم را در خطر میدیدیم چنین کردیم و کسانی که در قدرتاند تشویق کنند یک چنین قضاتی را هم بفرمایید که حدود کارشان کجاست؟
این نوع قضایا کم و بیش در نظامهای سیاسی مختلف اتفاق میافتد، به لحاظ قانونی میشود چند مانع ایجاد کرد که به نظرم امام اینها را به شکل حکم و فتوا فرمودند، حالا در عمل اجرا بشود یا نشود مطلب دیگری است. اولین مانعی که در اینجا هست و فتوایی که امام دارند که مانع ایجاد میکند برای جلوگیری از این سوء استفادهها اینست که تصمیمگیری در این گونه موارد از مقامات انتظامی و امنیتی به مقام قضایی باید محوّل شود که این خودش خیلی مهم است. مقام انتظامی و مقام امنیتی نگاهش نگاه امنیّتی به قضایاست، علاوه بر این سواد و اطلاعات لازم فقهی و حقوقی هم ندارد ولو اجمالاً به حسب کارشان آگاهیهایی پیدا میکنند اما تخصص در این کار ندارند، لذا ورود آنها ورود خطرناکی است، مهم اینست که امام در همین پیام 8 مادهای و در جاهای دیگر که بعضی نمونههایش را برایتان خواندم، دست و پای نیروهای انتظامی و امنیتی را در این کار میبندد، که شما مجاز نیستید، این یک مانع.
مانع دوم اینکه حالا که نیروی امنیتی و انتظامی نیاز به حکم قضایی دارد کار دومی که امام انجام دادند این است که به مقام قضایی میفرمایند شما حق اینکه اجازهی کلّی به مأموران امنیتی یا انتظامی بدهید که آنها خودشان بر حسب مورد تصمیم بگیرند شما این حق را هم ندارید! معنای این کار این است که در هر موردی مقام قضایی باید تشخیص بدهد، تشخیص مصادیق بر عهده مقام قضایی است، اختیار نمیتواند واگذار کند به نیروی انتظامی که شما هر کجا صلاح دانستید، مسئولیت با خود آن مقام قاضی است، این را هم امام در همین پیام 8 مادهایشان فرمودهاند، چک سفید امضا در اختیار مأمورین اطلاعاتی و انتظامی نباید قرار بگیرد، اینها نقششان نقش ضابط است، ضابط به این معناست که حکم را بر حسب مورد، مقام قضایی باید صادر کند و اینها مأمور اجرا هستند و بس، بیش از این نمیتوانند دخالت داشته باشند، این هم قدم دومی که امام در فتاوای خودشان برداشتند و من یک موقعی دیدم که در احکام و مقرراتی که از زمان طاغوت وجود داشت این نوع اختیار پیش بینی شده بود که مقامات قضایی به این ضابطین خودشان میتوانند اختیارات را محوّل کنند، و حدس میزنم اینکه امام در پیامشان آمدند این مسئله را متعرض شدند به خاطر این بوده که از قبل این مسبوق به سابقه بوده روی همان قوانین و مقرراتی که از زمان طاغوت وجود داشته، این هم کار دومی که امام انجام دادند.
اما مانع سومی که امام انجام دادند قلمروی دخالتی است که خود قاضی میخواهد بکند، حالا مستقیم میخواهد دخالت کند، در این پیام 8 مادهای این مشخص شده که تحت چه عنوانی دخالت در مسائل امنیتی میتواند صورت بگیرد به نظر من یکی از روشنترین مواردی که امام مسئله را مطرح کردند، این مطلب است، مخصوصاً توجه داشته باشیم که فضای سال 60 ـ 61 چه فضایی است، فضایی که کشور ما با ناامنیهایی که از طرف گروههای تروریست هست و فجایعی که اینها به بار آوردند، خرابکاریهایی که کردند، ترورها، انفجارها، بعد از فساد گستردهای که اینها به وجود آوردند، شهید بهشتی را در حزب جمهوری اسلامی، شهید رجایی را در نخست وزیری، ائمه جمعه را شهید کردند، ترورهای خیابانی، خیلی فضا فضای سنگینی بود، در عین حالی که آن فضا میطلبید احکام سختی، را چون در جامعه یک چنین زمینهی مقبولی در مقابل آن جنایات و فجایع وجود داشت، در عین حال تعابیری که امام دارند در همین پیام 8 مادهای، میفرمایند « در غیر مواردی است در رابطه با توطئهها و گروهکهای مخالف اسلام و نظام جمهوری اسلامی و ترور شخصیتهای مجاهد و مردم بیگناه کوچه و بازار، و برای نقشههای خرابکاری و افساد فی الأرض اجتماع میکنند و محارب خدا و رسول میباشند»، یعنی در آنجا هم مسئله محاربین است و افساد فی الأرض است که مسئله تفاوت پیدا میکند، ولی غیر از این به صورت کلّی شما از فرمایشات امام بخواهید استفاده کنید، هر کسی، هر اجتماعی، به صرف اینکه نگاههای متفاوتی دارند، و یا برای انتقاد یا اعتراض به رفتارهای حکومت جمع شده باشند، میتوان متعرض آنها شد و باید برخورد صورت بگیرد، چنین چیزهایی را نمیشود از فرمایشات امام استفاده کرد.
دو دیدگاه دیگر اینجا مطرح میشود؛ بعضیها میگویند ما حریم خصوصی را قبول داریم ولی میخواهیم برای نهی از منکر یک جاهایی حریم خصوصی را نقض کنیم، چون مجبوریم، یعنی نگاه اخلاقی دارند، بعضیها هم نگاه سیاسی دارند میگویند حریم خصوصی محترم است، ما هم این مقدار را میدانیم ولی در مقام تزاحم اهم و مهم که اهم حفظ نظام است و مهم حفظ حریم خصوصی، ما جانب اهم را میگیریم، چه پاسخی از زاویهی نگاه امام به آنهایی که دغدغههای اخلاقی دارند و میخواهند نهی از منکر کنند دارید و چه پاسخی به آنها که دغدغههای سیاسی دارند؟
قاعدهی اهم و مهم قاعدهی مهمی است، قاعدهی عقلی است، به هر حال همه میپذیرند. اینکه ما باید جانب اهم را در هنگام تزاحم با مهم رعایت کنیم، و باید صرف نظر کنیم از مهم تا اهم باقی بماند و حفظ شود، این حکم را کسی نمیتواند در موردش تردیدی داشته باشد مثلاً بگوید عقل میگوید نه، اهم را قربانی کنید، ولی همهی حرف در این است که اهم چیست؟ و آن چیزی را که ما قربانی میکنیم و نام او را مهم مینامیم نه اهم، آیا او واقعاً مهم است یا اهم است؟ در بسیاری از محاسبات بر اساس یک محاسبهی غلط ممکن است این جابجایی صورت میگیرد، و ما اهم را برابر مهم قربانی میکنیم، تشخیص مصداق کار دشواری است، شما ملاحظه کنید مثلاً ورود به خانهی غیر. این جایز نیست و یک حکم الهی است. ولی اگر مرکزی هست و خانهای که فرض کنید محل گناه و فسق و فجور است. شما میگوئید بدون اجازه وارد خانه میشویم چون این حکم برای نهی از منکر، اهم است از رعایت نکردن آن ورود به خانهی غیر که احتیاج به اجازه دارد. شما روی چه ملاکی اینجا این اهم و مهم را معادلهاش را درست میکنید، معادله درست نیست چرا؟ جهتش این است که اگر جایز شود ورود به خانهی غیر بدون اجازه، عوارض و تبعاتی که به جا میگذارد یعنی سلب امنیت در بین مردم و اینکه مردم احساس آرامش در خانهی خودشان نداشته باشند به صورت کلی، این را در نظر بگیرید، مفسدهاش را. و مفسدهای که گاهی از اوقات گناه اتفاق میافتد، اینها را با هم سبک و سنگین کنید، آن وقت توجه پیدا میکنید که مسئلهی حفظ امنیت اشخاص در خانه و زندگی خودشان و احساس آرامشی که دارند این مسئله مسئلهی قابل اغماضی نیست، نیاز اول بشر احساس امنیّت است، اگر احساس امنیت نباشد هیچ چیزی وجود ندارد یعنی تمام تلاشهای مثبت انسان در زندگی تلاشهای علمی، اقتصادی، هر چیز دیگری که وجود داشته باشد بعد از امنیت اتفاق میافتد، شما پایه و اساس زندگی اجتماعی را دارید در اینجا تخریب میکنید، این اهم و مهم قاعدهی درستی است و همهی عقلای عالم قبول دارند ولی این بهانه نیست که هر چه من میگویم اهم است.
فکر میکند که نظام را حفظ میکند در حالی که نظام را دارد از بین میبرد.
قطعاً همینطور است، در حالی که شخص آنجا دچار توهم است به بهانهی حفظ نظام و مبارزه با گناه و این حرفها، مفاسد بیشتری اتفاق میافتد، من منظورم اینست که در این قصهی اهم و مهم، کبری مسلّم است، قاعدهی عقلی مسلّم است، اما ارزش اهم و مهم را در یک محاسبهی روشنِ عقلایی باید مشخص کرد. این فرمایشاتی که امام دارند که در موارد گناه شخصی نباید وارد شد، در مواردی هم که گناه جنبهی عمومی پیدا میکند، اگر علم پیدا شد، نه تجسس بکن برای علم پیدا کردن، اینها همهاش نشان دهندهی قاعدهی اهم و مهم است یعنی حفظ حریم خصوصی در این گونه موارد اهم است، جایی را که امام استثنا میکنند این است که اگر حریم خصوصی میخواهد حفظ شود چه فسادی اتفاق میافتد؟ ترور هست، آدمکشی هست، انفجار هست، این را قبول میکنند، شما در هر کشوری ، در فرودگاه که بخواهید بروید یک نوعی از تجسس بدنی از شخص، از اثاثی که در اختیار دارد انجام میگیرد تا امنیت پرواز حفظ شود و این معقول است و کسی هم به این اعتراضی نمیکند، در این حدّی که مورد نیاز و ضرورت است، فقها پذیرفتهاند که ضرورتها فقط در حدّ خودش است، الضروریات تقدّر بقدرها، یعنی اصل اولی این است که حفظ حریم شهروندان صورت بگیرد تا جایی که اگر این حفظ حریم صورت نگیرد اساس زندگی اجتماعی بهم میریزد، آنجا همهی عقلای عالم میپذیرند و الا اگر بیش از این باشد و حفظ نظام با هر شیوهای، انجام شود آن وقت بین نظام اسلامی با یک نظام دیکتاتوری مثلاً نظامی که صدام حسین در رأس آن است چه فرقی میکند؟ او هم جنایت انجام میدهد، توجیه او چیست؟ یک توجیه امنیتی دارد که میگوید به هر حال اینها با نظام، کشور و حکومت من درافتادند، دیکتاتوری هست، فساد هست، آدم کشی هست، با چه منطقی میتوان با اینها مواجهه برقرار کرد؟ به صرف اینکه حفظ نظام است با هر شیوهای.
در پیام 8 مادهای خیلی خوب مرزبندیهای دقیق و روشنی از آن ارائه شده، با مبانی دیگر امام هم اینها را میشود تکمیل کرد.
بعد از 30 سال که امام این مرزبندی را روشن بیان کردند، چرا هنوز در جامعه این معضلات حفظ حریم خصوصی هست؟ چرا در اجرای این فرامین موفق نبودیم؟
نمیشود به صورت کلی بگوئیم که موفق نیستیم، به هر حال کارهایی انجام شده و کارهایی هم باید انجام بگیرد، مسئلهی حریم خصوصی خیلی ذو وجوه و ذو ابعاد است، در پایان دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی لایحهی حریم خصوصی به مجلس شورای اسلامی ارائه شد، آقای احمدی نژاد که آمد آن را پس گرفت و گفت ما میخواهیم این را تکمیل کنیم و نواقص آن را برطرف کنیم و برگردانیم به مجلس، هشت سال گذشت و بالأخره برنگشت و کاری انجام نگرفت، یک بحث به هر حال بحث این است که ما قوانین لازم را باید در این زمینه آماده کنیم، ای کاش آن زمانی که آن پیام از حضرت امام صادر شد همان موقع این پیام به شکل قانون در میآمد و تفصیل داده میشد و وارد نظام حقوقی ما میشد، البته این به این معنا نیست که قانون که بشود مشکلات حل است ولی گام اول این است که از نظر قوانین و مقررات، این مسائل کاملاً روشن و واضح باشد، متأسفانه هنوز در این زمینهها ما ابهاماتی داریم،البته از قبل قوانین خوبی بوده ولی الآن مسئلهی حریم خصوصی خیلی گسترش پیدا کرده که نمونهای از او در این ارتباطات در فضای مجازی هست که خودش یک بحثهای دیگری میطلبد و یکی از کارهایی که شما باید بکنید همین است، یعنی بحثهای امام را که در فضای سی سال قبل بوده به اقتضای فضای امروز با پیشرفتهای تکنولوژی که صورت گرفته و میدانید که زمان ما یک زمانی است که دسترسی به حریم خصوصی و نقض حریم خصوصی بسیار بسیار راحت شده، قبلاً نقض به شکل نقض فیزیکی بود و اینکه یک کسی از دیوار خانهی دیگری بالا برود، علنی بود، آشکار بود و برخورد کردن با آن خیلی راحت و ساده بود، بعد به صاحب خانه میگفتند اگر کسی خواست این کار را بکند او را بزن، حتّی اگر کشته شود ولو کشته شود! چشمش را هدف بگیر ولو کور بشود، مسئله خیلی بسیط بود و شرع با اهتمام میآمد جلوی این نقض حریم را میگرفت ولی الآن قصه بسیار بسیار پیچیده شده.
امروز تلفن، موبایل، اینترنت، اینها همهاش ابزاری برای نفوذ به حریم خصوصی افراد است و در این قسمتها قوانین و مقررات ما کافی نیست، راحت ترین وضع این است که خیلی به سهولت، اسرار شما را به دست میآورند شما دیدید که متأسفانه اخیراً یکی از آقایان از علما گفته بودندیارانهها را برای طبقاتی که وضعشان خوب است قطع کنید چون دولت به حسابهای اشخاص دسترسی دارد، میداند وضع مالی مردم چطوری است؟ درآمد آنها چطوری است؟ گردش مالیشان چطور است؟ بر اساس این اطلاعات دهکهای بالای جامعه را حذف کند برخورد عاقلانهای که دولت کرد این بود که اگر ما این کار را انجام بدهیم چه اعتمادی در میان جامعه باقی میماند؟ چه آثاری دارد؟ دیگر مردم پولشان را در بانک میگذارند؟ در قضیه مالیات هم همین قصه پیش میآید، علی ایّ حال مسئلهی حریم خصوصی خیلی عرض عریض و دامنهی گستردهای پیدا کرده، ما تا قوانین شفافی نداشته باشیم، تا قوهی قضائیهای که بر مبنای قانون عمل کند نداشته باشیم، تا ضابطین قوهی قضائیه خودشان منضبط نباشند، حفظ حریم خصوصی به این راحتی و سادگی امکانپذیر نیست، یعنی گاهی یک حرکت و موجی ایجاد میشود بر اثر یک پیام و دستور و پس از مدتی آرام آرام ما به وضع قبلش برمیگردیم، کار کارِ سخت و دشوار و ظریفی است که امیدواریم بشود ولی هر کاری در این زمینه بخواهد انجام بگیرد در این باره، طرف اول حکومت است، چون نقض حریم خصوصی افراد و شهروندان، توسط شهروندان معمولاً امکانات و ابزارش کم است و این نقض توسط کسی صورت میگیرد که قدرت دارد، قدرت فیزیکی و اقتصادی دارد، قدرت اطلاعات دارد که بزرگترین قدرت، خودش اطلاعات است و اینها در اختیار حکومتهاست نه در اختیار افراد عادی، تا ما نتوانیم دست و بال حکومت را در این زمینه ببندیم یعنی قدرت آنها مهار و کنترل شود امکان برخورداری شهروندان از حریم خصوصی وجود ندارد.
امام رضوان الله تعالی علیه نکاتی را فرمودند، این نکات در حدّ خودش برای موارد و قلمروی خودش مؤثر و مفید است، مخصوصاً همان نکاتی که به دولت فرمودند، حالا غیر از این پیامها و سخنرانیهایی که امام در این زمینهها داشتند، فرمایشاتی که بیان کردند، در استفتاءات امام هم نکاتی وجود دارد که اگر اجازه بدهید این را عرض کنم و تمامش کنم.
یک استفتائی از امام شده که در استفتاءات امام چاپ شده و آن اینست که مسئولین بیمارستان و بهداری از امام سؤال کردند، ؛ « آیا صحیح است هر هفته در بیمارستانها در یکی از روزهای هفته به ناخنهای بهیاران نگاه شود؟» بعضیها ناخن خود را بلند میکنند بعضی لاک میزنند یا چیزهای در این جا این مثال را آورده روی ناخن، معلوم میشود آن موقع حداکثر مسئلهی ناخن بوده و بعد در استفتاء ااضافه کرده: «تا بلکه انشاء الله یکی از آثار طاغوتی از بین برود» پاسخ امام این است « حق تفتیش و مزاحمت ندارید ولی بهیاران باید ضوابط اسلامی و مقررات استخدامی را رعایت کنند» یعنی آنها احکام اسلامی را وظیفه شرعیشان است که رعایت کنند، مقرراتی در استخدام هست که باید رعایت کنند، اما اینکه شما سؤال کردید که ما میخواهیم ناخنها را کنترل کنیم مثل سابق که بچهها سر صف ناخنهایشان را نشان میدادند، یقهی پیراهن و موی سرشان کنترل شود، امام فرمودند نه! حالا آن آقا هم انقلابی بوده، اجازه میخواسته که هفتهای یک روز ما ناخنها را کنترل کنیم تا انشاء الله یکی از آثار طاغوتی از بین برود، اینها خیلی ارزشمند است که امام با این خط و روش در مبارزهی با فرهنگ طاغوتی با این شیوهها که وجود داشت در آن زمان، تا فرهنگ طاغوت زدوده شود، امام مقابله کردند و مقاومت کردند و اگر امام نبود آن وقت شما میتوانید تصور کنید چه مصائب بزرگی اتفاق میافتاد از دو قشر، از طرف دو گروه. گروه اول کسانی که تحت عنوان انقلابیگری عمل میکردند و هیچ خط و مرزی را نمیشناختند، تندرویهایی که در سالهای اول انقلاب بود و بعد هم ادامه پیدا کرد و هنوز هم کم و بیش در گوشه و کنار هست، و گروه دوم مقدسینی که میگفتند باید نهی از منکر کرد، انقلاب شده جمهوری اسلامی شده برای اینکه اسلام پیاده شود و ما میخواهیم این آثار ضد اسلامی را در جامعه، رفتارها و ظواهر افراد از بین ببریم و صرفاً انگیزههای شرعی و دینی داشتند، چه بسا با انقلاب هم میانهی خوبی نداشتند، اگر قدرت پیدا میکردند به هر حال اقدام میکردند، امام در مقابل هر دو گروه و دو نوع از تندرویهایی که وجود داشت ایستادند.
خداوند انشاء الله توفیق بدهد ما بتوانیم به وظیفهمان عمل کنیم و امام را هم با اولیاء بزرگ خودش محشور بفرماید.
مطالب مشابه
- کتاب نهضت امام خمینی(ره) منتشر شد
- در پی طرح نسبت های ناروا درباره امام خمینی(س)؛ آیت الله موسوی بجنوردی: امام همواره درباره رعایت حقوق شرعی و انسانی مخالفان سفارش می کردند
- آیت الله هاشمی رفسنجانی: مصائب افراط و انحراف/ افراطیون در زمان حمله صدام به کویت اصرار داشتند در کنار صدام وارد جنگ شویم/ تفكر افراطي ليبرالي ادامه کار مترو و چند قرارداد مهم را معلق کردند
- مرکز اسناد «بنی صدر از ظهور تا سقوط» را منتشر کرد
- حجتالاسلام سیدمهدی طباطبایی:روحانیت، روحانیت است و صبر و تحمل و پایداری جزو وظیفه ذاتی ماست