تازه های کتاب
تازه های انتشارات کتاب ناب
بایسته های فرهنگ
سازمان های فرهنگی
- شورای وزارت خانه های فرهنگی، گامی درجهت تحقق حکمرانی فرهنگی
- حکمرانی فرهنگی
- برنامه اصلاحات معاونت فرهنگی
- حکمرانی در شکل کلان نیاز دارد، بداند در کجا سفت و کجا منعطف باشد
- انتصاب دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور
- نادره رضایی، معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
- فعالیتهای معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در جهت اهداف انقلاب اسلامی است
مسائل نظری
حوزه علمیه
دانشگاه
- انتشار کتابهای فقهی درباره مسائل روز
- گزارشی از حضور استاد احمد مبلغی در مجمع جهانی فقه اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ظرفیتها و چالشهای استفاده از فقه در تقنین
- حجاب امری اجتماعی، با امکان قانونگذاری
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- کسانی که در اصول تابع دیگران باشند، نباید خود را مجتهد بدانند
- تمدید مهلت ارسال اثر به پنجمین دوره انتخاب کتاب برگزیده دانشگاهی
- بازسازی منابع تاریخی مفقود شیعه
- رتبهبندی علمی دانشگاهها، پژوهشگاهها و مؤسسات آموزش عالی وابسته به حوزه علمیه قم
- انتصاب ریاست نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها
- ۱۳ دانشگاه ایرانی در جمع هزار دانشگاه برتر دنیا
- ضرورت پردازش دادههای علمی و کتابخانهای
- دکتر محسن جوادی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
علمی آموزشی
علمی پژوهشی
هنر
- وضعیت فلسفه در سده اخیر حوزه علمیه قم
- فقهی که بخواهد نظریهپرداز باشد، در بستر درسهای تخصصی و پژوهشهای آزاد شکل میگیرد
- ضرورت پرداختن به مکتب فقهی و اصولی امام خمینی (ره)
- قطب فرهنگی اسلام «عقل» است
- مدیر حوزه های علمیه خواهران کشور انتخاب شد
- جامعه الزهراء س یادگاری پربرکت از حضرت امام ره
- تغییر و تحول در نظام آموزشی حوزههای علمیه
اخبار و مسائل کتاب
نقد و معرفی کتاب
- برنامه اصلاحات معاونت فرهنگی
- حکمرانی در شکل کلان نیاز دارد، بداند در کجا سفت و کجا منعطف باشد
- فعالیتهای معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در جهت اهداف انقلاب اسلامی است
- برگزیدگان همایش بیست و پنجم کتاب سال حوزه
- صدور پروانه فعالیت کتابفروشان
- مصوبات جلسات 645 تا 647 هیات انتخاب و خرید کتاب
- علیرضا مختارپور، رئیس کتابخانه ملی و مهدی رمضانی، سرپرست نهاد کتابخانههای عمومی کشور شد
اقتصاد
اجتماعی
- باید امید آفرینی کنیم
- طرح اصلاح قیمت بنزین می توانست بهتر از این اجرا شود
- خواستار استمرار معافیت مالیاتی اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه هستیم
- در عرصه جنگ اقتصادی، به طور قاطع دشمن را عقب می زنیم
- دولت خسته نیست
- فعالیت 11 هزار و ۹۰۰ رسانه دارای مجوز در کشور
- افرادی که نفوذ پیدا می کنند داغترین شعارهای حاکمیتی را میدهند
- وفاق ملی ضرورت تداوم انقلاب اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ثبتنام بیمه درمان تکمیلی اصحاب فرهنگ، هنر، رسانه
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترجوادی
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترصالحی
- نگاهی به اندیشه آیت الله هاشمی رفسنجانی ره
1391/05/28 00:44
روشي نو در ارائه مفاهيم و موضوعات قرآن/مروري بر فعاليتهاي قرآني آيتالله هاشمي رفسنجاني
مقدمه قرآن كتابي است كه در نگاه تمامي اهل قبله، اساسيترين، غنيترين و معتبرترين منبع معارف اسلامي، بلكه بشري است. خود را "هُديً لِلنَّاس" و "تِبْياناً لِكُلِّ شَيْء" ميخواند و تمامي […]
مقدمه
قرآن كتابي است كه در نگاه تمامي اهل قبله، اساسيترين، غنيترين و معتبرترين منبع معارف اسلامي، بلكه بشري است. خود را "هُديً لِلنَّاس" و "تِبْياناً لِكُلِّ شَيْء" ميخواند و تمامي راههاي هدايت فردي و سعادتمندي اجتماعي را بيكم و كاست نشان ميدهد. اين پشتوانه گرانبها را نيز با خود دارد كه "لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميد؛ هيچ گونه باطلي، نه از پيش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نميآيد چرا كه از سوي خداوند حكيم و شايسته ستايش نازل شده است!". اما متأسفانه با همه جايگاهي كه قرآن در مهندسي هدايت بشري دارد و همه عزت و ارجمندي كه بايد در جوامع انساني داشته باشد؛ غريب و ناشناخته مانده است، به گونهاي كه پيامبر رحمت با آن همه عطوفت و رأفت به امت خود، شكايت نزد خداوند متعال خواهد برد كه "يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورا؛ پروردگارا! قوم من قرآن را رها كردند". تأسف بارتر آن كه قرآن، گاه در ميان خواصي كه هويتي غير از تفسير و تبليغ آن ندارند نيز، جايگاه درخوري نداشته، آن گونه كه بايد و شايد مورد اعتناي ويژه و محققانه قرار نميگيرد. اما خوشبختانه بودند و هستند، انديشمندان دردمندي كه دغدغه مهجوريت قرآن در روح و جانشان ريشه دوانده و آنان را براي كارهاي سترگ در اين زمينه به تكاپوي مقدس وا داشته است و آيتالله هاشمي رفسنجاني يكي از آنان است.
نام آيتالله هاشمي با سياست ورزي در نيم قرن اخير ايران عجين شده است و مردم ما ايشان را به عنوان مغز متفكري ميشناسند كه در بحرانها به ياد ايشان ميافتند اما بسياري از آنان نميدانند كه وي علاوه بر اينها فقيهي زمان شناس و مفسري توانمند است كه در اين عرصه نيز با نوآوري خود، ديگران را به اعجاب وا داشته است. چرا كه او از همان زمان كه پا در عرصههاي سياسي، اجتماعي گذاشت، توجه خود را به ريشه اصلي مشكلات اجتماعي معطوف كرده و درمان آن را در قرآن يافت. ايشان در مقدمه يكي از آثار قرآني خود مينويسد:
"با نشر اولين جلد از اين اثر تحقق آرزوهاي ديرينم را نزديك مييابم. آرزوهايي بس ديرپاي كه از دوران تحصيل و تحقيق در معارف اسلامي، در انديشه و روحم ريشه گرفته بود. دوراني كه به قرآن - اين تجلي گاه خداوند براي خلق و اين ميزان قسط و محور هدايت - ميانديشيدم و آن را در جامعه مهجور مييافتم و طريق بهرهگيري از آن را براي محققان و جويندگان شهد شفابخش دردهاي فردي و اجتماعي امت اسلام، دشوار ميديدم و از اين رنج ميبردم... متأسف بودم كه چرا امت اسلامي طي قرنها، آن گونه كه بايد براي اين كتاب - كه عهد الهي با مردم و درمان مبارك و راستين دردهاي روح و جسم جامعه انساني است - سرمايهگذاري بايستهاي نكرده و در طول اين روزگار طولاني دائرة المعارفي قرآني تدوين نشده است تا جويندگان معرفت و حكمت و پژوهندگان نور و هدايت، به آساني از آن بهره گيرند و آرامش روح، شفاي قلب و اطمينان خاطر پيدا كنند".
احساس تكليف
آيتالله هاشمي همچنان كه در عرصههاي ديگر مشهور به شخصيت عملگرا است در اين باره نيز به اظهار تأسف اكتفا نكرد و وارد عمل شد. اگر چه شرايط استبداي و انديشه سوز دوران ستم شاهي اين مهم را با تأخير مواجه كرد اما باعث نشد كه ايشان از عملي كردن چنين ايده بزرگي دست بر دارد. او خود ميگويد:
"در آن زمان بر خود فرض ميديدم كه براي هموار ساختن مسير تحقيق در قرآن و ايجاد سرعت و اتقان بيشر در برداشتها و دريافت نگرشهاي قرآني و رفع نقيصه از فرهنگ ديني و معرفتي، اقدامي بكنم. آن روزها، روزگار تلخ استبداد بود و بسياري از نيروها و فرصتهاي ما، صرف مبارزه ميشد و مجالي بايسته براي تحقق اين احساس مقدس و آرمان عالي دست نميداد. در طول مبارزات، هر بار كه به زندان ميافتادم، پس از سپري كردن دوران بازجويي و بازپرسي - كه معمولاً هم در سلول انفرادي بودم و امكانات تحقيق نداشتم - به فكر انجام اين مهم بودم، ولي دوران كوتاه اين ادوار، فرصتي كافي براي تحقق اين آرمام نبود. چند بار در دوران انفرادي و بازجويي، با استفاده از قرآني كه در اختيارم بود، روي چند موضوع كار كردم. از جمله در زمينه "اشرافي گري"، "صبر" و "جهاد". در آن ايام، بيشر وقتم به حفظ قرآن ميگذشت كه در مجموع، حدود 25 جزء قرآن را در چهار بار بازداشت كوتاه (شانزده ماه) حفظ كردم كه اكنون متأسفانه به صورت مرتب در ذهنم محفوظ نمانده است".
فرصت مناسب
با اين همه، آيتالله هاشمي كه به دنبال فرصت مناسب براي عملي كردن طرح قرآن پژوهي خود و لو در زندان استبداد بود، دعايش مستجاب گرديد و فرصتي مناسب و مجالي گسترده براي پيريزي اين طرح و تحقق آرزوي عميقش به دست آمد و آن هم زنداني شدن طولاني مدت بود!. ايشان در اين باره نيز ميگويد:
"در سال 1354، پس از بازگشت از سفري كه به منظور اهداف مبارزاتي صورت گرفته بود، توسط عناصر ساواك بازداشت شدم. در همان مراحل نخستين بازجويي، با توجه به شرايط آن روز و مدارك موجود در پرونده، معلوم مينمود كه دوران زندانيام طولاني خواهد بود. بدين جهت عزم را براي تهيه تحقيقي تحت عنوان "كليد قرآن" جزم كردم. عليرغم كوفتگيها و جراحات ناشي از شكنجه -كه توان جسميام را به تحليل برده بود- روحيهام پايداري و نشاط لازم را براي آغاز اين كار دارا بود. از مأموران ساواك مستقر در كميته مشترك، خواستم تا قرآني در اختيارم بگذارند، ولي آنان امتناع كردند؛ چون ميدانستند قرآن براي ما در سلولهاي انفرادي، انيس خوبي است و رنج دردها، مشكلات و تنهايي را جبران ميكند.
با وجود اين، در اختيار نداشتن قرآن، نميتوانست مانعي براي تصميم من در آغاز اين راه مبارك محسوب شود. از حافظهام ياري جستم؛ زيرا آن روزها، هنوز بيشتر آيات قرآن را با لفظ و ترتيب در حافظه داشتم. توفيق الهي مدد كرد و به نتايج خوبي رسيدم. با اينكه وسيله يادداشت نداشتم؛ ولي صفحات ذهنم، انبوهي از مطالب و مضامين قرآن را در خود ثبت كرد و نظم داد.طرح كلي كار، هماهنگ با اهداف مورد نظر، كاملاً در ذهنم جاي گرفت. حدود يك ماه در كميته، كار به همان صورت انجام شد، بيآنكه يك سطر نوشته و يادداشتي داشته باشم.
دوران بازجويي به انتها رسيد و بالأخره از كميته به زندان اوين منتقل شدم. جمعي از بهترين دوستان و همرزمانم در بند شماره يك اوين جمع بودند: آقايان طالقاني، منتظري، مهدويكني، لاهوتي، انواري، رباني شيرازي و پس از چندي، آقايان كروبي، موحدي ساوجي، شهيد عراقي، عسكراولادي و ديگران به اين جمع پيوستند. جمع وزين و قابل توجهي بود؛ دوران بازجوييها گذشته بود و التهاب و نگراني نداشتيم.
مقداري كتاب و وسايل نوشتن در اختيارمان قرار داشت و در ملاقاتها نيز ميتوانستيم برخي از نوشتافزارها را از بيرون تهيه كنيم. فضاي زيست جمعي در مقايسه با زندان انفرادي، براي كار تحقيق و تفكر مناسبتر بود. خلاصه زمينه از هر جهت براي تحقق بخشيدن به آنچه در قرآن ميجستم، فراهم گشت. نعمت و حجت خداوند بر من تمام بود و من هم متقابلاً بهترين نتايج تحقيقي را از اين فرصتها گرفتم و عمده وقت خود را براي اين كار وقف كردم"
اين فرصت استثنايي كافي بود كه هاشمي عاشقِ پژوهش در قرآن را به وجدآورد و زندان ستم را با همه ناگواريهايش براي او گوارا سازد به گونهاي كه ميگويد: "اكنون نميتوانم براي خواننده ترسيم كنم كه از توفيق به دست آمده تا چه اندازه خوشحال و شاكر بودم. در آن زندان با ناگواريهايش، به خاطر انس، الفت و پيوندي كه با قرآن پيدا كرده بودم و شور و نشاطي كه در خود احساس ميكردم، روزي چند بار مضمون "أين الملوك و اَبناء الملوك" را بر قلب يا زبان ميگذراندم. در مراحل نخستين كار، كتابهاي تفسيري در اختيار نداشتم؛ ولي پس از مدتي، به تفسير نيز دست يافتم."
شيوه كار
هاشمي كه گويا تازه از اسارت آزاد شده و آزادي واقعي را لمس كرده است، سر ازپا نميشناخت و تمامي اوقات خود را صرف اين كار ميكرد. بعد از نماز صبح مشغول اين كار ميشد و تا ظهر ادامه مييافت، ديگر همه زندانيان ميدانستند كه در اين ساعات، نبايد ايشان را به كار ديگري مشغول كنند البته گاهي براي فهم مطالب مهم نياز به مذاكره و مباحثه با صاحب نظران پيدا ميكرد كه بحمدالله از اين جهت در محيط زندان دستشان پر بود!
حاصل كار
حاصل كار پس از آزادي از زندان فيشهايي بود كه در 22 دفتر دويست برگ جمع آوري شده بود اما اين كار با پيروزي انقلاب و مشغله فراوان ايشان متوقف ماند تا اين كه نيازها و ضرورتها، حوزههاي علميه را وادار به تحقيق بيشر در ابعاد معارف اسلامي نمود و گروههاي تحقيقي در بسياري از رشتهها به صورت خودجوش يا تحت هدايت مسؤلان شكل گرفت و دفتر تبليغات حوزه علميه قم نيز براي ادامه كار و تكميل اين كار قرآني بزرگ اعلام آمادگي كرد و در پي آن "مركز فرهنگ و معارف قرآن" اين دفتر شكل گرفت و نتيجه اين طرح، دو كار قرآني ارزشمند به نام "تفسير راهنما" در 20 جلد و "فرهنگ قرآن" در 24 جلد ميباشد.
تفسير راهنما
هدف از نوشتن تفسير راهنما آن بود كه تمامي موضوعات قرآني ـ در حدّتوان ـ استخراج و به نظم خاصي درآيد. سپس تمامي آنها نمايه گذاري، كدگذاري و فهرستبندي شود، تا معجمي موضوعي از مطالب قرآني تهيه و در نتيجه كمبودها و نواقص معجمهاي لفظي جبران گردد. از اين رو در اين تفسير كه يك تفسير ترتيبي قرآن ميباشد، سعي شده است موضوعات و مفاهيمي كه از آيات شريف قرآن استفاده ميشود، به صورت مستقل ذكر گردد، لذا به تناسب هر آيه، چندين برداشت در ذيل آن قرار گرفته و در مواردي نيز توضيحاتي در تبيين نحوه استفاده برداشت از آيه آورده شده است. در پايان هر آيه، فهرستي از عنوانهاي موجود در آيه و برداشتها به صورت عنوانهاي اصلي و فرعي طبقهبندي گرديده و در پايان هر جلد نيز مجموعه نمايههاي آن به شكل الفبايي موضوعي ردهبندي شده است تا مراجعه كننده بتواند به راحتي موضوعات اصلي و فرعي مورد نياز خود را بيابد. اين موضوعات كه در جلدهاي بيستگانه پراكنده است در نهايت به صورتي منظم در سه جلد گرد آمده و در آنها تمام عنوانهاي فرعي مربوط به يك عنوان اصلي در سرتاسر قرآن جمع آوري شده، همراه با آدرس آيات يكجا عرضه شده است. در اين تفسير مجموعاً بيش از 60 هزار برداشت از آيات و روايات صورت گرفته است.
اين تفسير، كه با روشي كاملاً جديد و بديع نوشته شده، ضمن آشنا ساختن قرآن پژوهان، به روش برداشت از آيات، ميتواند كليد راهنمايي براي آنان باشد تا بتوانند هر چه دقيقتر و كاملتر به موضوع مورد پژوهش خود در آيات قرآني دست يابند. در عين حال اين نكته از قول يكي از محققان قابل ذكر است كه "تفسير راهنما زير بناي مجموعهاي است كه پايان ناپذير است و هر چند سال يك بار قابل تجديد نظر ميباشد كه در هر تجديد نظر ممكن است هزاران موضوع بر موضوعات قبلي افزوده شود، زيرا قرآن بنا به فرمايش علي(ع): "بحر لا تفني عجائبه ولاتنقضي غرائبه ولاتكشف الظلمات الاّ به" است. بنابراين استخراج موضوعات آن نبايد پايانپذير باشد زيرا پايان يافتن موضوعات آن يا به معناي دسترسي به تمام مطالب آن است و يا به معناي قايل شدن به محدوديت فكر و مسدود بودن آن است كه هيچ كدام صحيح نيست. زيرا قرآن ميگويد: "وان كنتم في ريب ممّا نزلنا علي عبدنا فاتوا بسورة من مثله"،"
در ضمن اين تفسير ارزشمند در سال 1372 هـ.ش به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي انتخاب شده است.
يك نمونه
براي آشنايي بيشر با اين اثر ارزشمند، برداشتهاي مفسر محترم از آيه مربوط به ماه مبارك رمضان تقديم ميگردد:
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًي لِلنَّاسِ وَ بَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَي وَ الْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ كَانَ مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُالله بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُواالله عَلَي مَا هَدَاكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (بقره،185)
[آن روزهاي معدود] ماه رمضان است، كه قرآن در آن نازل شده است؛ [كتابي] كه راهنماي مردم و [دربردارنده] دليلهاي روشن هدايت و جدايي حق از باطل است. پس هر كس از شما اين ماه را دريابد، بايد آن را روزه بگيرد، و هر كس بيمار يا در سفر باشد، شماري از روزهاي ديگر [روزه بگيرد]. خدا براي شما آساني ميخواهد و دشواري براي شما نميخواهد، و [قضاي روزه] براي اين است كه شمار روزهها را كامل كنيد و خدا را به پاس آن كه شما را راهنمايي كرده است بزرگ بداريد، و باشد كه [او را] سپاس بگذاريد.
برداشتها
مفسر دانشمند و همكاران محقق او از اين آيه 40 نكته تفسيري برداشت كردهاند:
1- ماه رمضان، ماهي كه براي روزه گرفتن تعيين شده است.
كتب عليكم الصيام... أياماً معدودت... شهر رمضان
"شهر رمضان" خبر براي مبتداي محذوف؛ يعني، "هي" است كه به "أياماً معدودات" بر ميگردد.
2- قرآن، در ماه رمضان نازل شده است.
شهر رمضان الذي أنزل فيه القرءان
3- نزول قرآن در ماه رمضان، دليلي براي انتخاب اين ماه براي روزه گرفتن
شهر رمضان الذي أنزل فيه القرءان
توصيف ماه رمضان به اينكه قرآن در آن نازل شده، پس از بيان احكام روزه و تعيين اين ماه براي روزه داري، ميتواند اشاره به آن باشد كه: علت تعيين ماه رمضان براي روزه گرفتن، نزول قرآن در اين ماه است.
4- روزه و قرآن، داراي ارتباطي عميق و تنگاتنگ با يكديگر
شهر رمضان الذي أنزل فيه القرءان
5- ماه رمضان، ماهي داراي عظمت و قداستي خاص
كتب عليكم الصيام... شهر رمضان الذي أنزل فيه القرءان
6- قرآن، كتابي هدايتگر و راهنماي همه انسانهاست.
الذي أنزل فيه القرءان هدًي للناس
7- همه انسانها، مخاطبان قرآن هستند.
هدًي للناس
8- هدايتهاي قرآن، به دور از هر كاستي و پيراسته از كمترين پيامدهاي ناهنجار است.
هدًي للناس
"هدًي" مصدر است و در اينجا به معناي اسم فاعل (هادي) ميباشد. به كارگيري مصدر به جاي اسم فاعل، اشاره به اين حقيقت دارد كه: قرآن محض هدايت است؛ يعني، رهنمودهاي آن مستلزم هيچ ضلالت و مشوب به هيچ گمراهي و سردرگمي نيست.
9- هدايتهاي قرآن، داراي مراحل و مراتب
هدًي للناس و بينات من الهدي
تكرار "هدًي" دلالت بر آن دارد كه: هدايتهاي قرآن، داراي مراحل و مراتب است. مرحله نخست آن براي همه مردم و طبعاً مراحل بالاتر آن براي افرادي است كه مرحله نخست را پيموده باشند.
10- قرآن، حاوي دلايلي روشن و فراوان براي رهنمون ساختن انسانها به هدايتهاي ويژه و مراحل والاي هدايت
الذي أنزل فيه القرءان هدًي للناس و بينات من الهدي
"بينة" به معناي دليل و روشن و آشكار است و جمع آوردن آن دلالت بر كثرت دارد. از معرفه بودن "الهدي" در "بينات من الهدي" چنين بر ميآيد كه مراد، هدايتهايي خاص است.
11- قرآن، حاوي رهنمودها و دلايلي روشن جهت دستيابي به ميزاني براي تمييز حق از باطل
الذي أنزل فيه القرءان... بينت من الهدي و الفرقان
"فرقان" به چيزي گفته ميشود كه به وسيله آن ميتوان حق را از باطل و درست را از نادرست تمييز داد.
12- روزه ماه رمضان بر هر فرد مسلمان واجب است.
فمن شهد منكم الشهر فليصمه
13- وجوب روزه ماه رمضان مشروط به احراز حلول ماه است و احتمال حلول آن كافي نيست.
فمن شهد منكم الشهر فليصمه
"شهود" و "شهادت" (مصدر شهد) به معناي حضور داشتن و بر اثر آن چيزي را ديدن و يا فهميدن است (اقتباس از مفردات راغب). بنابراين "فمن شهد منكم الشهر..."؛ يعني، هر كسي آن ماه را دريابد و به آن آگاه شود و يقين حاصل كند... كافي نبودن احتمال حلول ماه، از مفهوم اين جمله به دست ميآيد.
14- در وجوب روزه، علم و احراز شخصي به حلول ماه رمضان كافي است.
فمن شهد منكم الشهر فليصمه
كلمه "منكم" ميتواند اشاره به برداشت فوق باشد.
15- روزه بر مريض و مسافر واجب نبوده و مشروع نيست.
و من كان مريضاً أو علي سفر فعدة من أيام أخر
16- قضاي روزههاي ماه رمضان، بر كسي كه در اين ماه مريض و يا مسافر بوده، واجب است.
و من كان مريضاً أو علي سفر فعدة من أيام أخر
17- تعداد روزههاي قضا، بايد به تعداد روزهايي باشد كه مكلف در آنها مريض و يا مسافر بوده است.
فعدة من أيام أخر
18- قضاي روزههاي ماه رمضان مشروط به زماني خاص نيست.
فعدة من أيام أخر
دليل اين برداشت، نظير استدلالي است كه در برداشت شماره 6 در آيه قبل گذشت.
19- روزه، عبادتي داراي نظم و در عين حال انعطافپذير
كتب عليكم الصيام... أياماً معدودت... شهر رمضان... فمن كان مريضاً أو علي سفر فعدة من أيام أخر
20- قصد مسافرت در واجب نبودن روزه، كافي نيست.
و من كان مريضاً أو علي سفر فعدة من أيام أخر
تعبير "علي سفر" گوياي تحقق و فعليت سفر است. بنابر اين شامل كسي كه مسافر نيست- هرچند قصد سفر داشته باشد- نميشود.
21- خداوند، هرگز تكاليفي دشوار و مشقتبار بر عهده انسانها قرار نداده است.
يريدالله بكم اليسر و لايريد بكم العسر
22- سختي و دشواري روزه بر مريض و مسافر، دليل و حكمت برداشتن روزه از آنان است.
و من كان مريضاً... يريدالله بكم اليسر و لايريد بكم العسر
جمله "يريداللّه..." را ميتوان ناظر به جمله "من كان..." دانست و آن را دليل و حكمت برداشتن روزه از مسافر و مريض شمرد و نيز ميتوان آن را ناظر به اصل وجوب روزه و بيان حكمت آن دانست. برداشت فوق براساس نظر اول است.
23- روزه، موجب نيل انسانها به معيشتي سهل و راحت و رهايي يافتن از تنگناهاي دنيا و آخرت*
يريدالله بكم اليسر و لايريد بكم العسر
برداشت فوق بر اين اساس است كه "يريد اللّه..." ناظر به وجوب روزه باشد. بر اين اساس جمله "يريداللّه" اشاره به اين دارد كه: خداوند روزه را بر شما واجب كرد تا بر اثر آن به معيشتي سهل نايل شويد و به مشكلات گرفتار نگرديد.
24- لطف و مهرباني خدا با بندگان خويش
يريدالله بكم اليسر و لايريد بكم العسر
25- كامل شدن يك ماه روزه در سال، هدف از ضرورت قضاي روزههاي فوت شده است.
فعدة من أيام أخر... لتكملوا العدة
"لتكملوا..." علت براي "فعدة من أيام أخر" است. "ال" در "العدة" عهد ذكري است و اشاره به "أياماً معدودات" كه همان شهر رمضان است، دارد. بنابراين "فعدة من أيام أخر... لتكملوا العدة"؛ يعني: بايد قضاي روزههاي رمضان را به جا آوريد تا شماره آن ايام روزه- كه يك ماه است- كامل شود.
26- هر مسلمان بايد در سال يك ماه را روزه بگيرد.
فعدة من أيام أخر... لتكملوا العدة
برداشت فوق با استدلال بيان شده در توضيح برداشت پيشين، استفاده ميشود.
27- كساني كه همه و يا بخشي از ماه رمضان را روزه نگيرند (چه بخاطر عذري همانند مرض و سفر و يا بدون آن)، بايد قضاي آن را به جا آورند.
و لتكملوا العدة
هر چند جمله "فعدة من أيام أخر" در ارتباط با مريض و مسافر ايراد شده است؛ ولي علت آن (لتكملوا العدة) بيانگر اين است كه: قضاي روزه در غير آن دو مورد نيز لازم است، چه معذور باشد و چه بدون عذر روزه نگرفته باشد.
28- خداوند، هدايت كننده مسلمانان است.
و لتكبّرواالله علي ما هديكم
"ما" در "ما هداكم" مصدريه است؛ يعني: علي هدايته إياكم.
29- روزه و احكام آن از جمله هدايتهاي الهي است.
و لتكبّرواالله علي ما هديكم
30- ضرورت ستودن خداوند به عظمت و بزرگي به خاطر نعمت هدايت
و لتكبّرواالله علي ما هديكم
31- توجه به عظمت خدا و ستودن او به بزرگي، از اهداف تشريع روزه است.
و لتكبّرواالله علي ما هديكم
"تكبير" (مصدر لتكبّروا) به معناي: بزرگ شمردن و با عظمت دانستن است. "لتكبّروا اللّه" علت غايي براي تشريع روزه است؛ يعني، چون روزه انسانها را متوجه عظمت خدا ميكند، حكم روزه براي اهل ايمان مقرر شد.
32- ضرورت سپاسگزاري به درگاه خداوند
و لعلكم تشكرون
33- روزه گرفتن، زمينه ساز سپاسگزاري به درگاه خداست.
و لعلكم تشكرون
"لعلكم تشكرون" نيز همانند "لتكبّروا..." بيان علت و غرض، براي تشريع روزه است.
34- لزوم سپاسگزاري به درگاه خدا، به خاطر جعل نكردن احكام دشوار و مشقت بار براي انسانها
يريدالله بكم اليسر و لايريد بكم العسر... و لعلكم تشكرون
برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه "لعلكم..." بيان غايت و غرض براي جمله "يريد اللّه..." باشد.
35- "قال: سألت أبا عبداللّه (ع) عن القرآن و الفرقان أهما شيئانام شيء واحد؟ قال: فقال (ع): القرآن جملة الكتاب و الفرقان المحكم الواجب العمل به؛"
راوي گويد: از امام صادق (ع) درباره قرآن و فرقان پرسيدم، آيا اينها دو چيزند يا يك چيز؟ فرمود: "قرآن" همه كتاب است و فرقان، (آيات) محكمي است كه عمل به آن واجب ميباشد".
36- "عن أبي عبدالله (ع) قال: إذا دخل شهر رمضان فللّه فيه شرط، قالالله تعالي: "فمن شهد منكم الشهر فليصمه" فليس للرجل إذا دخل شهر رمضان أن يخرج إلّافي حجّ أو عمرة أو مال يخاف تلفه أو أخ يخاف هلاكه...؛
از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: هنگامي كه ماه رمضان وارد شد پس براي خدا در اين ماه شرطي است. خداوند تعالي ميفرمايد: "فمن شهد منكم الشهر فليصمه" پس شخص هنگام رمضان نبايد مسافرت كند مگر براي حج، يا عمره، يا مالي كه ترس از تلف آن دارد، يا برادري (ديني) كه ترس از هلاكت او دارد...".
37- "عن عليّ بن موسي الرّضا(ع):... فإن قال: فلم جعل الصوم في شهر رمضان خاصّة دون سائر الشهور؟ قيل لأنّ شهر رمضان هو الشهر الذي أنزلالله فيه القرآن و فيه فرّق بين الحقّ و الباطل كما قالالله عزّوجلّ: "شهر رمضان الذي أنزل فيه القرآن هدًي للناس و بينات من الهدي و الفرقان" و فيه نبّيء محمّد (ص) و فيه ليلة القدر التي هي خير من ألف شهر...؛
از امام رضا (ع) روايت شده است:... اگر سؤال شود چرا روزه تنها در ماه رمضان واجب شده و در ماههاي ديگر واجب نشده است؟ در جواب گفته ميشود: چون ماه رمضان ماهي است كه خداوند قرآن را در آن نازل كرده و در اين ماه، حق و باطل را جدا كرده است.همانطور كه خداوند فرمود: "شهر رمضان الذي أنزل فيه القرآن هدًي للناس و بينات من الهدي و الفرقان". در اين ماه حضرت محمد(ص) پيامبر شد و شب قدر در اين ماه است، شبي كه از هزار ماه بهتر است...".
38- "بعض أصحابنا رفعه في قولالله عزّوجلّ "و لتكبرواالله علي ما هداكم" قال: "التكبير" التعظيم للّه، و "الهداية" الولاية؛
از امام معصوم (ع) درباره سخن خداوند عز و جل: "و لتكبرواالله علي ما هداكم" روايت شده كه فرمود: مراد از "تكبير"، تعظيم و بزرگداشت خداست و مراد از "هدايت" ولايت است (يعني خدا را به عظمت ياد كنيد به خاطر نعمت ولايت)".
39- "عن جعفر بن محمّد (ع) قال:... التكبير في العيدين واجب، أمّا في الفطر ففي خمس صلوات يبتدأ به من صلاة المغرب ليلة الفطر إلي صلاة العصر من يوم الفطر و هو أن يقال "اللّه أكبر،الله أكبر، لا إله إلّااللّه والله أكبر، و للّه الحمد،الله أكبر علي ما هدانا، و الحمد للّه علي ما أبلانا" لقوله عزّوجلّ: "و لتكملوا العدة و لتكبرواالله علي ما هداكم"...؛
از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود:... تكبير در عيد فطر و عيد قربان واجب است؛ اما در عيد فطر در هنگام نمازهاي پنجگانه- كه از نماز مغرب در شب عيد فطر شروع ميشود و تا نماز عصر در روز عيد فطر ادامه مييابد- گفته ميشود. آن تكبير اين است كه بگويد "اللّه اكبر،الله اكبر، لا اله الّاالله واللّه اكبر، وللّه الحمد،الله اكبر علي ما هدانا، والحمدللّه علي ما أبلانا" و اين (تكبيرها) به خاطر آن واجب است كه خداي عزوجل فرمود: "و لتكملوا العدّة و لتكبرواالله علي ما هداكم" (هدف اين است كه عدّه روزها را تكميل نمائيد و خدا را براي اينكه شما را هدايت كرده بزرگ شماريد)...".
40- "عن بعض أصحابنا رفعه في قولالله تبارك و تعالي: "و لتكبّرواالله علي ما هداكم و لعلكم تشكرون" قال: الشكر المعرفة...؛
از امام معصوم (ع) درباره سخن خداوند: "و لتكبّرواالله علي ما هداكم و لعلكم تشكرون" روايت شده است: كه مراد از شكر، "معرفت" است...".
مروري بر فعاليتهاي قرآني آيتالله هاشمي رفسنجاني
(قسمت دوم)
اشاره
در بخش اول، يادآور شديم كه آيتالله هاشمي رفسنجاني از دوره جواني بخاطر عشق به تحقيق در معارف كتب آسماني، به پژوهش در قرآن رو آورد و با فرصتي كه در زندان رژيم ستمشاهي برايش فراهم آمد، طرحي نو در ارائه مفاهيم و موضوعات قرآن در انداخت و فيشهاي فراواني در 22 دفتر جمعآوري و پس از انقلاب اسلامي آنها را جهت تكميل و انتشار در اختيار دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم قرار داد. مركز فرهنگ قرآن دفتر تبليغات كه به همين مناسبت شكل گرفت، پس از تكميل فيشها، آنها را در دو قالب تفسير ترتيبي "راهنما" و "فرهنگ قرآن"، منتشر كرد، تفسير راهنما در شماره گذشته معرفي گرديد و اينك با كتاب ارزشمند فرهنگ قرآن آشنا ميشويم:
فرهنگ قرآن
"فرهنگ قرآن" معجم معنايي معارف و مفاهيم قرآن كريم است كه به شيوهاي نو و بينظير و به صورت الفبايي - موضوعي سامان يافته است. اين كتاب حاوي هزاران موضوع قرآني است كه در 24 جلد تدوين شده است. اين مجموعه كه بزرگترين فرهنگ مفهومي موضوعات قرآني است علاوه بر نقش اطلاعرساني در زمينه معارف قرآن، خود نوعي تفسير موضوعي به شمار ميآيد.
روند شكل گيري
آيتالله هاشمي در باره روند شكل گيري چنين معجمي مينويسد: "از دوران جواني كه عشق به تحقيق در معارف كتب آسماني در من به وجود آمد و مطمئنترين منبع تحقيق را در تعاليم ديني، قرآن ميدانستم. براي شناخت هر موضوعي كه در برنامه مطالعهام قرار ميگرفت، نخست به سراغ قرآن ميرفتم؛ اما بسيار اتفاق ميافتاد كه براي به دست آوردن ديدگاه قرآن درباره موضوعي، نميدانستم در كجاي قرآن بايد به سراغ آنها رفت. تفاسير موجود هم در اين زمينه راهي ارائه نميدادند. خيلي متأسف بودم كه چرا مسلمانان تاكنون سرمايهگذاري كافي براي اين كتاب آسماني نكردهاند. در طول ساليان دراز، چرا دائرةالمعارف جامعي براي قرآن تدوين نشده است كه جويندگان حقيقت، و طالبان هدايت از آن بهره بگيرند؟... براي برآوردن خواسته خودم در دسترسي آسان به موضوعات دلخواه قرآني و نيز خدمت به ميليونها مسلمان و شيفتگان قرآن، در همان جواني تصميم گرفتم راهي كه كسي نرفته بود طي كنم. اگرچه چنين تصميمي در آن هنگام بلندپروازي تلقي ميشد؛ امّا فكر كردم اگر به هدف هم نرسم نَفْس كار بر روي آيات قرآن سازنده و مفيد خواهد بود."
يكي از بايستههاي هر پژوهش، بررسي پيشينه آن و استفاده از دستاورد گذشتگان و پرهيز از دوباره كاري است. آيتالله هاشمي نيز اين راه را طي كرده اما مطلوب خود را در آنها نيافته است: "چنين كاري همواره انديشهام را به خود مشغول كرده بود؛ تا اين كه به تَفْصيل الآيات تأليف ژول لابوم فرانسوي برخورد كردم. از آشنايي با اين كتاب بسيار خوشحال شدم؛ امّا طولي نكشيد كه با بررسي و مطالعه، دريافتم آن چيزي كه من در پي آن هستم، اين كتاب نيست؛ چه اين كه تهيه كننده آن، تنها به كلياتي اكتفا كرده و در همان عنوانهاي موجود هم استقراي كاملي صورت نداده و همه آيات مربوط به هر موضوعي را جمعآوري ننموده است. اين كتاب، راضيام نكرد. در ادامه كار با كتاب ارزنده المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكريم اثر استاد محمد فؤاد عبدالباقي آشنا شدم و استفاده زيادي از آن بردم و هنوز هم ميبرم. پس از آشنايي با اين اثر فكر كردم كه با وجود اين كتاب ارزشمند، نيازي به كار جديد نيست. با دوستان هم مشورت كردم؛ امّا به اين نتيجه رسيدم كه تنظيم الفاظ، جويندگان را از معجمي معنايي و تفسيري روشن بينياز نميكند، بخصوص وقتي توجه شود به اين كه در قرآن وجوه و نظائر، كنايات، اشارات، مجاز، و... وجود دارد و نيز با توجه به موقعيت نزول آيات و سورهها، سياق آيات و... نكتهها و مطالبي به دست ميآيد كه در معجم الفاظ جاي چنين نكتههايي خالي است. كتاب ارزشمند نجوم الفرقان في اطراف القرآن نوشته محقق و شرقشناس آلماني گوستاوفلوگل را هم ديدم، تصور كردم كه ميتواند كارآمد باشد؛ امّا با وجود خدمت بزرگ آن، نميتواند نقش يك معجم معنايي جامع را ايفا نمايد. در ادامه بررسي و جستوجو، سرانجام، توفيق براي تدوين كليد راهيابي به مفاهيم قرآن، جزء دلمشغولي و دعاهاي روزانه من شد... سرانجام دعايم مستجاب شد و آن فرصت را خداوند به من عنايت كرد"
فرهنگ قرآن و خردجمعي
آيتالله هاشمي پس از فيشبرداري علمي و محققانه پژوهش مورد نظر خود در زندان، مجموعه 32 هزار فيش را پس از پيروزي انقلاب اسلامي در اختيار جمعي از محققان قرار داده، بر اساس روحيه عقلانيت محور خود، يك كار فردي را به خرد جمعي سپرد و با اين اقدام، اتقان كار را به مراتب افزايش داد. خود ايشان در اين باره ميگويند: "نتايج نخستينِ كارِ محققان، اميدم را بيشتر كرد. تفاوت فاحشي با نمونههاي گذشته داشت. به همين دليل تصميم گرفتم وقت بيشتري صرف كنم تا آنها را با اهداف و راهكارها و توضيح ريزهكاريهايي كه بدون من پي بردن به آنها آسان نبود، آشنا كنم و نيز از ابتكارات و نوآوريهاي آنان كه كم هم نبود استفاده نمايم... اعتراف ميكنم كه در سايه كار و مشاوره گروهي از فضلاي حوزه علميه قم، كيفيت كار بهتر شده و روشهاي روشنتر و اميدبخشتري پيدا كرده است. اختلافنظرهايي بود. من كار را فردي انجام داده بودم و امروز كار جمعي است. انتظار نداشتم كه جمع، همه نظرات مرا بپذيرند. آنها هم قبول داشتند كه اساس و محور كار را نبايد ناديده بگيرند. تلاشهاي بيوقفه محققان و پيگيريهاي رئيس دفتر تبليغات اسلامي و گفتوگوهاي مكرر به ثمر نشست. در هر ملاقاتي روشن ميشد كه پيشرفت كردهايم و بر سرمايه افزودهايم. پذيرفتيم كه نظر اكثريّت اعضاي شورايي مركب از مسؤولان هر بخش معتبر باشد. از اين رهگذر تعدادي از عنوانها و برداشتها و يادداشتهاي من كنار گذاشته شد و تعدادي عنوان جديد كه محصول كار آنان بود اضافه گرديد. منابع و مصادر فراواني كه من در زندان نداشتم، ديده شد و از روشهاي جديدي كه در زمان كار من، معمول نبود، بهره گرفته شد."
بالاخره پس از سالها انتظار، آرزوي ديرينه آيتالله هاشمي رفسنجاني محقق شد و فرهنگ موضوعي قرآن كه از اهداف اوليه قرآن پژوهي ايشان بود، منتشر گرديد. آيتالله هاشمي احساس خود از انتشار اين مجموعه را اين گونه بيان ميكند: "با انتشار اوّلين مجلد از فرهنگ قرآن، اينك زورق كوچك خود را نزديك كرانه اقيانوسي عظيم ميبينم و در افق بسيار خيره كنندهاي هستم كه روزي از دور كورسويي مينمود. چه منظره زيبايي! و چه كرانه اميدبخش و نشاط آفريني! اينك با تحقق آرزوي ديرينهام، در من شعفي وصفناپذير پديد آمده است. فرهنگ قرآن! اسم محبوب و عزيزي است كه سالهاي سال وجودم را تسخير كرده و انديشهام را نوازش داده است. همواره به من انرژي، اميد و نشاط ميبخشيد تا بتوانم در اقيانوس ژرف و بيكران قرآن شنا كنم و نگاهم را به افقهاي دور بدوزم. و اينك به پاس اين نعمت بزرگ خداوند را شاكرم و بر اين توفيق عظيم به درگاهش سر ميسايم و اميدوارم اين اثر، مورد قبول و رضايتش قرار گيرد و گامي در جهت گسترش فرهنگ قرآني باشد."
تفاوت دو اثر
يكي از عمدهترين تفاوتهاي تفسير راهنما با فرهنگ قرآن آن است كه اولي تفسير ترتيبي قرآن و برداشت محققانه پژوهشگر از هر يك از آيات است اما در فرهنگ قرآن نويسده يك موضوع و مفهوم را مطرح كرده و تمامي آيات مربوط به آن را در قرآن جستجو و در يك نظم منطقي تنظيم مينمايد. به عنوان مثال در شماره گذشته معلوم شد كه محقق آيه 185 سوره بقره كه مربوط به ماه مبارك رمضان و نزول قرآن در آن ميباشد را محور قرار داده و چهل نكته تفسيري از آن استخراج ودر ذيل آيه درج كرده است اما در فرهنگ قرآن نه يك آيه بلكه موضوع "رمضان" را محور پژوهش قرار داده، تمامي آنچه كه در قرآن حول اين موضوع مطرح شده است را استقصاء ميكند. نمونه كار به قرار زير است:
رمضان/ ماه
رمضان، نام ماه نهم از ماههاي عربي و ماه روزه اسلامي و ماه نزول قرآن است. رمضان از "رمض" به معناي شدّت تابش آفتاب بر رمل و غير آن است. علّت اين تسميه آن است كه عرب، ماهها را با زماني كه در آن واقع شوند نامگذاري كردهاند و رمضان در زمان شدّت گرما بود و گفته شده رمضان از نامهاي خداوند است. رمضان در قرآن فقط يك دفعه آمده است.
در اين مدخل از واژههاي "رمضان"، "صيام" و "شهر" همراه با قراين استفاده شده است.
شَهرُ رَمَضانَ الَّذِي انزِلَ فيهِ القُرءانُ....بقره (2) 185
احكام ماه رمضان
1- احكام ماه رمضان (روزه و شرايط و احكام آن)، از آيات و حدود الهي:
احِلَّ لَكُم لَيلَةَ الصّيامِ الرَّفَثُ الي نِساكُم هُنَّ لِباسٌ لَكُم وانتُم لِباسٌ لَهُنَّ... بقره (2) 187
2- عمل به احكام ماه رمضان و پايبندي به حدود آن، زمينهساز نايل شدن به تقوا:
احِلَّ لَكُم لَيلَةَ الصّيامِ الرَّفَثُ الي نِساكُم هُنَ لِباسٌ لَكُم وانتُم لِباسٌ لَهُنَّ... بقره (2) 187
3- جواز آشاميدن در شبهاي ماه رمضان، تا طلوع فجر:
... وكُلوا واشرَبوا حَتّي يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الخَيطُ الابيَضُ مِنَ الخَيطِ الاسوَدِ مِنَ الفَجرِ.... بقره (2) 187
4- جواز مباشرت جنسي با همسران در شبهاي ماه رمضان، از ابتداي شب تا طلوع فجر:
احِلَّ لَكُم لَيلَةَ الصّيامِ الرَّفَثُ الي نِساكُم...
فالنَ بشِروهُنَّ... حَتّي يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الخَيطُ الابيَضُ مِنَ الخَيطِ الاسوَدِ مِنَ الفَجرِ.... بقره (2) 187
5- حرمت آميزش با همسران در شبهاي ماه رمضان، در برههاي از عصر بعثت:
احِلَّ لَكُم لَيلَةَ الصّيامِ الرَّفَثُ الي نِساكُم...فالآنَ بشِروهُنَّ.... بقره (2) 187
6- نافرماني گروهي از مسلمانان صدر اسلام از حكم حرمت آميزش در شبهاي ماه رمضان:
احِلَّ لَكُم لَيلَةَ الصّيامِ الرَّفَثُ الي نِساكُم... عَلِمَالله انَّكُم كُنتُم تَختانونَ انفُسَكُم.... بقره (2) 187
7- نسخ حرمت آميزش با همسران در شبهاي ماه رمضان، پس از گذشت مدّتي از بعثت:
احِلَّ لَكُم لَيلَةَ الصّيامِ الرَّفَثُ الي نِساكُم...فالنَ بشِروهُنَّ.... بقره (2) 187
8- نافرماني گروهي از مسلمانان و ناديده گرفتن حرمت آميزش در شبهاي ماه رمضان، زمينهساز نسخ حكم حرمت آن:
احِلَّ لَكُم لَيلَةَ الصّيامِ الرَّفَثُ الي نِساكُم... عَلِمَالله انَّكُم كُنتُم تَختانونَ انفُسَكُم... فالنَ بشِروهُنَّ... حَتّي يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الخَيطُ الابيَضُ مِنَ الخَيطِ الاسوَدِ مِنَ الفَجرِ.... بقره (2) 187
9- جواز خوردن در شبهاي ماه رمضان، تا طلوع فجر:
... وكُلوا واشرَبوا حَتّي يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الخَيطُ الابيَضُ مِنَ الخَيطِ الاسوَدِ مِنَ الفَجرِ....بقره (2) 187
10 - وجوب روزه ماه رمضان، بر هر فرد مسلمان:
يايُّهَا الَّذينَ ءامَنوا كُتِبَ عَلَيكُمُ الصّيامُ كَما كُتِبَ عَلَي الَّذينَ مِن قَبلِكُم لَعَلَّكُمتَتَّقون ء ايّامًا مَعدودتٍ فَمَن كانَ مِنكُم مَريضًا او عَلي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنايّامٍ اخَرَ وعَلَي الَّذينَ يُطيقونَهُ فِديَةٌ طَعامُ مِسكينٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَيرًا فَهُوَ خَيرٌ لَهُ وان تَصُومُوا خَيرٌ لَكُم ان كُنتُم تَعلَمون ء... فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهرَ فَليَصُمهُ....بقره (2) 183- 185
11- وجوب روزه ماه رمضان، مشروط به احراز حلول اين ماه:
... فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهرَ فَليَصُمه... بقره (2) 185
نيز ******* روزه، همين مدخل، بيماري در ماه رمضان، سفر در ماه رمضان
بيماري در ماه رمضان
12- بيماري در ماه رمضان، موجب عدم وجوب روزه اين ماه:
ايّامًا مَعدودتٍ فَمَن كانَ مِنكُم مَريضًا او عَلي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنايّامٍ اخَرَ وعَلَي الَّذينَ يُطيقونَهُ فِد يَةٌ طَعامُ مِسكينٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَيرًا فَهُوَ خَيرٌ لَهُ وان تَصُومُوا خَيرٌ لَكُم ان كُنتُم تَعلَمون... (2) 184 و 185
13- وجوب قضاي روزههاي ايّام بيماري، در غير ماه رمضان:
ايّامًا مَعدودتٍ فَمَن كانَ مِنكُم مَريضًا او عَلي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنايّامٍ اخَرَ وعَلَي الَّذينَ يُطيقونَهُ فِد يَةٌ طَعامُ مِسكينٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَيرًا فَهُوَ خَيرٌ لَهُ وان تَصُومُوا خَيرٌ لَكُم ان كُنتُم تَعلَمون ء شَهرُ رَمَضانَ الَّذِي انزِلَ فيهِ القُرءانُ هُدًي لِلنّاسِ وبَيّنتٍ مّنَ الهُدي والفُرقانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهرَ فَليَصُمهُ ومَن كانَ مَريضًا او عَلي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مّن ايّامٍ اخَرَ يُريدُالله بِكُمُ اليُسرَ ولا يُريدُ بِكُمُ العُسرَ ولِتُكمِلوا العِدَّةَ ولِتُكَبّرواالله عَلي ما هَدكُم ولَعَلَّكُم تَشكُرون. بقره (2) 184 و 185
حلول ماه رمضان
14- كفايت احراز شخصي حلول ماه رمضان، در وجوب روزه اين ماه:
... فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهرَ فَليَصُمهُ.... بقره (2) 185
روزهاي ماه رمضان
15 - وجوب روزه گرفتن، در روزهاي ماه رمضان:
احِلَّ لَكُم لَيلَةَ الصّيامِ الرَّفَثُ الي نِساكُم هُنَّ لِباسٌ لَكُم وانتُم لِباسٌ لَهُنَّ عَلِمَالله انَّكُم كُنتُم تَختانونَ انفُسَكُم فَتابَ عَلَيكُم وعَفا عَنكُم فالنَ بشِروهُنَّ وابتَغوا ما كَتَبَالله لَكُم وكُلوا واشرَبوا حَتّي يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الخَيطُ الابيَضُ مِنَ الخَيطِ الاسوَدِ مِنَ الفَجرِ ثُمَّ اتِمّوا الصّيامَ الَي الَّيلِ ولا تُبشِروهُنَّ وانتُم عكِفونَ فِي المَساجِدِ تِلكَ حُدودُالله فَلا تَقرَبوها كَذلِكَ يُبَيّنُالله ءايتِهِ لِلنّاسِ لَعَلَّهُم يَتَّقون. بقره (2) 187
روزه ماه رمضان
******* روزه
سفر در ماه رمضان
16- عدم وجوب روزه ماه رمضان، بر مسافر:
ايّامًا مَعدودتٍ فَمَن كانَ مِنكُم مَريضًا او عَلي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنايّامٍ اخَرَ وعَلَي الَّذينَ يُطيقونَهُ فِديَةٌ طَعامُ مِسكينٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَيرًا فَهُوَ خَيرٌ لَهُ وان تَصُومُوا خَيرٌ لَكُم ان كُنتُم تَعلَمون ء شَهرُ رَمَضانَ الَّذِي انزِلَ فيهِ القُرءانُ هُدًي لِلنّاسِ وبَيّنتٍ مّنَ الهُدي والفُرقانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهرَ فَليَصُمهُ ومَن كانَ مَريضًا او عَلي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مّن ايّامٍ اخَرَ يُريدُالله بِكُمُ اليُسرَ ولا يُريدُ بِكُمُ العُسرَ ولِتُكمِلوا العِدَّةَ ولِتُكَبّرواالله عَلي ما هَدكُم ولَعَلَّكُم تَشكُرون. بقره (2) 184 و 185
17- وجوب قضاي روزه ماه رمضان بر مسافر، در ايّامي غير از ماه رمضان:
ايّامًا مَعدودتٍ فَمَن كانَ مِنكُم مَريضًا او عَلي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنايّامٍ اخَرَ وعَلَي الَّذينَ يُطيقونَهُ فِديَةٌ طَعامُ مِسكينٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَيرًا فَهُوَ خَيرٌ لَهُ وان تَصُومُوا خَيرٌ لَكُم ان كُنتُم تَعلَمون ء شَهرُ رَمَضانَ الَّذِي انزِلَ فيهِ القُرءانُ هُدًي لِلنّاسِ وبَيّنتٍ مّنَ الهُدي والفُرقانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهرَ فَليَصُمهُ ومَن كانَ مَريضًا او عَلي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مّن ايّامٍ اخَرَ يُريدُالله بِكُمُ اليُسرَ ولا يُريدُ بِكُمُ العُسرَ ولِتُكمِلوا العِدَّةَ ولِتُكَبّرواالله عَلي ما هَدكُم ولَعَلَّكُم تَشكُرون. بقره (2) 184 و 185
شب قدر در ماه رمضان
18 - شب نوزدهم ماه رمضان، از شبهاي قدر:
انّا انزَلنهُ في لَيلَةِ القَدر. قدر (97) 1
19- شب بيست و يكم ماه رمضان، از شبهاي قدر:
انّا انزَلنهُ في لَيلَةِ القَدر. قدر (97) 1
20- شب بيست و سوم ماه رمضان، از شبهاي قدر:
انّا انزَلنهُ في لَيلَةِ القَدر. قدر (97) 1
21- شب بيست و هفتم ماه رمضان، از شبهاي قدر:
انّا انزَلنهُ في لَيلَةِ القَدر. قدر (97) 1
شبهاي ماه رمضان
22- عروج حضرت عيسي عليه السلام به سوي خدا، در شب بيست و يكم ماه رمضان:
بَل رَفَعَهُالله الَيهِ وكانَالله عَزيزًا حَكيما. نساء (4) 158
عظمت ماه رمضان
23- عظمت و قداست ماه رمضان، به واسطه نزول قرآن در آن:
شَهرُ رَمَضانَ الَّذِي انزِلَ فيهِ القُرءانُ... بقره (2) 185
24- عظمت و قداست ماه رمضان، به واسطه وجوب روزه در آن:
... كُتِبَ عَلَيكُمُ الصّيامُ... ء شَهرُ رَمَضانَ الَّذِي انزِلَ فيهِ القُرءانُ هُدًي لِلنّاسِ وبَيّنتٍ مّنَ الهُدي والفُرقانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهرَ فَليَصُمهُ ومَن كانَ مَريضًا او عَلي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مّن ايّامٍ اخَرَ يُريدُالله بِكُمُ اليُسرَ ولا يُريدُ بِكُمُ العُسرَ ولِتُكمِلوا العِدَّةَ ولِتُكَبّرواالله عَلي ما هَدكُم ولَعَلَّكُم تَشكُرون. بقره (2) 183 و 185
غزوه بدر در ماه رمضان
25- رويارويي جبهه ايمان و كفر در جنگ بدر، در ماه رمضان:
... وما انزَلنا عَلي عَبدِنا يَومَ الفُرقانِ يَومَ التَّقَي الجَمعانِ.... انفال (8) 41
نزول قرآن در ماه رمضان
******* همين مدخل، ويژگيهاي ماه رمضان، نزول قرآن
ويژگيهاي ماه رمضان
1-وجوب روزه
26- وجوب روزه در ماه رمضان:
... كُتِبَ عَلَيكُمُ الصّيامُ... ء ايّامًا مَعدودتٍ... ء شَهرُ رَمَضانَ.... بقره (2) 183- 185
2- نزول قرآن
27- نزول قرآن در ماه رمضان:
شَهرُ رَمَضانَ الَّذِي انزِلَ فيهِ القُرءانُ....
بقره (2) 185
نيز ******* روزه و ليلةالقدر
فهرست موضوعات كتاب
كتاب فرهنگ قرآن به ترتيب حروف الفبا تنظيم و بر اساس مدخلهاي در نظر گرفته شده موضوعات و مفاهيم قرآن را مورد پژوهش قرار داده است. جلد نخست حاوي مدخل آب تا آيين در بر دارنده بيش از 75 مدخل اصلي و هزاران مدخل فرعي ميباشد. مجلد دوم حاوي مدخل ابابيل - ارض موعود بيش از 75 مدخل اصلي و هزاران مدخل فرعي را در بر دارد. در اين جلد موضوعاتي چون ابتكار، ابر، ابرار، ابراهيم، ابليس، ابن سبيل، اتحاد، اتمام حجت، اجاره، اجرت، اجل، احبار، احباط، احترام، احرام، احسان، اختلاف، اخلاص، اخلاق، اذيت، اراده، ارتداد و ارث، پرداخته شده است.
مجلد سوم حاوي مدخل ارض مقدس - اطاعت بيش از 80 مدخل اصلي و هزاران مدخل فرعي را در بر دارد. مجلد سوم به موضوعاتي چون ارم، ارهاص، ازدواج، ازلام، اسارت، اساطير، اسب، اسباط، استبداد، استثمار، استثنا، استحباب، استخوان، استدراج، استر، استراق سمع، استرجاع، استسقا، استضعاف، استعاذه، استعانت، استغاثه، استغفار، استقامت، استكبار و استهزاء پرداخته است.
مجلد چهارم حاوي مدخل اطعام - انار بيش از 70 مدخل اصلي و هزاران مدخل فرعي را در بر دارد. اين جلد به موضوعاتي چون اعتدال، اعتصام، اعتكاف، اعداد، اعجاز، اعدام، افترا، افشاگري، اقتصاد، اقرار، اقليت، اكثريت، اكراه، التقاط، الياس، امامت، امان، امانت، امداد، امر به معروف، امنيت وانابه پرداخته است.
مجلد پنجم حاوي مدخل انبياء - ايوب است، بيش از 70 مدخل اصلي و هزاران مدخل فرعي را در بر دارد. مجلد پنجم به موضوعاتي چون انتقام، انجير، انجيل، انحصار طلبي، انذار، انسان، انصاب، انصار، انعام، انفاق، انگشت، انگور، اولوالالباب، اولوالامر، اولوالعزم، اهانت، اهل بيت، اهل كتاب، اهل مدين، ايثار، ايمان و ايوب پرداخته است.
مجلد ششم حاوي مدخل باب حطه - بهشت شداد است، دهها مدخل اصلي و هزاران مدخل فرعي را در بر دارد. مجلد ششم به موضوعاتي چون باد، باديه نشيني، باران، بارداري، بازار، باطل، باغ، بت، بخل، بدر، بدعت، بدن، بذر، بردار، بردگي، برزخ، برف، برق، بركت، برگ، برهان، بشارت، بصيرت، بغض، بغي، بقية الله، بلوغ، بنايي، بني اسرائيل، بهداشت، بهشت و بهشت شداد پرداخته است.
مجلد هفتم حاوي مدخل باب بيابان - ترور است، دهها مدخل اصلي و هزاران مدخل فرعي را در بر دارد و به موضوعاتي چون بيت المعمور، بيت المقدس بيعت، پاداش، پدر، پسر، پشه، پليدي، پناهندگي، پول، پياز، پيري، تابستان، تابوت، تاويل، تبتل، تبري، تبليغ، تجسس، تحدي، تحريف، تحيت، تزكيه، تربيت، ترتيل و ترور پرداخته است.
مجلد هشتم حاوي مدخل باب تزكيه - تنبيه است، دهها مدخل اصلي و هزاران مدخل فرعي را در بر دارد. مجلد هشتم به موضوعاتي چون تزيين، تسبيح، تسليم، تشبيه، تشنگي، تضرع، تعاون، تعجب، تعزير، تعصب، تعلم، تعليم، تفاخر، تقصير، تقوا، تكاثر، تكبر، تكدي، تكذيب، تكفير، تلاوت، تمثل، تمدن، تنبلي و تنبيه پرداخته است.
مجلد نهم حاوي مدخل باب تنزيه - جنود ابليس است و دهها مدخل اصلي و هزاران مدخل فرعي را در بر دارد و به موضوعاتي چون تواضع، توبه، توحيد، تورات، توريه، توسل، تهجد، تهديد، تهليل، تيمم، ثمود، ثنويت، جاسوسي، جالوت، جاودانگي، جاهليت، جبر، جبرئيل، جراحت، جعاله، جمعه، جن، جنابت و جنگ پرداخته است.
مجلد دهم حاوي مدخل باب جنود الهي - حق اليقين است، دهها مدخل اصلي و هزاران مدخل فرعي را در بر دارد و به موضوعاتي چون جنون، جنين، جو، جوان، جهاد، جهان، جهل، جهنم، چاقي، چشم، چشم چراني، چشم زخم، حبل الله، حجاب، حج، حجر، حرص، حرمت، حزب الله، حزن، حسد، حسرت، حسن خلق، حسن بن علي(ع)، حسنه، حسين بن علي(ع)، حشر، حضانت، حق و حقوق پرداخته است.
مجلد يازدهم حاوي مدخل حكم است، دهها مدخل اصلي را در بر دارد و به موضوعاتي چون آشنايي با كليّات حكم، حكم آب، حكم آب باران، حكم اجاره، حكم احترام قانون، حكم احترام مؤمنان، حكم احترام والدين، حكم اخلاص، حكم اذان، حكم ارث، حكم اسير، حكم اضلال، حكم انفال، حكم اهلكتاب، حكم برده، حكم تثليث، حكم تقليد، حكم تكبّر، حكم تواضع، حكم توطئه، حكم غيبت، حكم قتل، حكم محارب، و... پرداخته است.
مجلد دوازدهم حاوي مدخل حكم - خضر است و دهها مدخل اصلي را در بر دارد و به موضوعاتي چون حَكَم، حكم بن عاص، حكمت، حَكَمِيَّتْ، حكومت، حكيم/ اسماوصفات، حكيم بن حارث، حلق، حلال، حلقوم، حلم، حليم/ اسماوصفات، حمد، حمراءالاسد/ غزوه، حمزة بن عبدالمطلب، حمل و نقل، حَمْنه بنت جحش، حميد/ اسماوصفات، حنّان/ اسماوصفات، حُنَيْن/ غزوه، حوّا (عليها السلام)، حواريون، حورالعين، حيّ / اسماوصفات، حيا، حيات، حيض، حيوان، حُيَي بن اخطب، خاتميّت، خادع/ اسماوصفات، خالق/ اسماوصفات، خانواده، خانه، خبر واحد، خبير/ اسماوصفات، خديجه بنت خُوَيْلد، خرما، خزائن خدا، خزرج، خزنده، خسران، خشكسالي، خشكي، خشوع، خشونت، خضر(عليه السلام) پرداخته است.
مجلد سيزدهم حاوي مدخل خضوع - دعا است و دهها مدخل اصلي را در بر دارد و به موضوعاتي چون خضوع، خِلافت، خلاّق / اسماوصفات، خلقت، خمر، خمس، خنده، خواب، خوابگاه، خواندن، خواهر، خودكشي، خوردن، خورشيد، خورشيدپرستي، خوشه، خوف، خوك، خون، خويشاوندي، خيانت، خيبر / غزوه، خير، خير / اسماوصفات، خيرالحافظين / اسماوصفات، خيرالحاكمين / اسماوصفات، خيرالرّاحمين / اسماوصفات، خيرالرّازقين / اسماوصفات، خيرالغافرين / اسماوصفات، خيرالفاتحين / اسماوصفات، خيرالفاصلين / اسماوصفات، خيرالماكرين / اسماوصفات، خيرالمنزلين / اسماوصفات، خيرالنّاصرين / اسماوصفات، خيرالوارثين / اسماوصفات، خيمه، دابـّة الارض، دادخواهي، دارالخلد، دارالسّلام، دارالفاسقين، دارالقرار، دارالمتّقين، دارالمقامه، داعي / اسماوصفات، دافع / اسماوصفات، داماد، دامداري، دانه، داود(ع)، دايه، دايي، دختر، دَرب، درخت، درك اسفل، دست، دشمني، دشنام، دعا پرداخته است.
مجلد چهاردهم حاوي مدخل دفاع - رضاع است و دهها مدخل اصلي را در بر دارد و به موضوعاتي چون دفاع دلداري دوستي دهان دهري ديگ دين ديوار ديه ذات الرِقاع / غزوه ذات السلاسل / غزوه ذارئ / اسما و صفات ذاكر / اسما و صفات ذبح ذرّه ذكر ذلّت ذوالجلال / اسما و صفات ذوالطول / اسما و صفات ذوالقرنين ذوالكفل ذوالمعارج / اسماوصفات رابط / اسما و صفات رادّ / اسماوصفات راستگويي راسخان در علم راهها راه رفتن رائي / اسماوصفات ربّ / اسماوصفات ربا رجم رجيع / سريه رحِم رحمت رزق رسالت رستگاري رشد رشوه رضا رضاع پرداخته است.
مجلد پانزدهم حاوي مدخل رضاي خدا - سبيلالله است و دهها مدخل اصلي را در بر دارد. نسخه ديجيتالي مجلد پانزدهم كه اكنون در اختيار كاربران قرار گرفته است به موضوعاتي چون رضاي خدا، رَعْد، رفاه، رفيع الدرجات / اسماوصفات، رقيب / اسماوصفات، ركوع، رگ، رمضان / ماه، رنگ، روح، روح القدس، رود نيل، روده، روز، روزه، روغن، رؤف / اسماوصفات، روم، رؤيا، رهبانيّت، رهن، ريا، زايمان، زبان عربي، زبور، زقّوم، زكات، زكريّا(عليه السلام)، زلزله، زليخا، زمزم، زمستان، زن، زنبور عسل، زنا، زن پدر، زنجبيل، زنجير، زندان، زوجيّت، زهد، زهره / سيّاره، زيارت، سبأ / قوم، سبع مثاني، سبيل اللّه، پرداخته است.
مجلد شانزدهم حاوي مدخل سپر - شرّ است و دهها مدخل اصلي را در بر دارد. نسخه ديجيتالي مجلد شانزدهم كه اكنون در اختيار كاربران قرار گرفته است به موضوعاتي چون سپر؛ ستاره؛ ستاره پرستي؛ ستون؛ سجده؛ سَحَر؛ سِحْر؛ سخاوت؛ سختي؛ سخن؛ سخن چيني؛ سدّ ذوالقرنين؛ سدر؛ سدرة المنتهي؛ سدّ مأرب؛ سَر؛ سِرّ؛ سراب؛ سفاهت؛ سفر؛ سفير؛ سقايت؛ سَقَر؛ سقف؛ سكوت؛ سكونت؛ سگ؛ سلاح؛ سلام ؛ سلسبيل؛ سُلطه؛ سلمان فارسي ؛ شايعه؛ شب؛ شپش؛ شتر؛ شجاعت؛ شجره ملعونه؛ شجره ممنوعه؛ شرح صدر؛ شرّ؛ پرداخته است.
مجلد هفدهم حاوي مدخل شرك - شنوايي است. مجلد هفدهم به موضوعاتي چون شرك؛ شركت؛ شريعت؛ شعائر؛ شعبة بن عمرو؛ شِعر؛ شِعري / ستاره؛ شعور؛ شعيب(عليه السلام)؛ شفا؛ شفاعت؛ شفق؛ شفيع / اسماوصفات؛ شقّ القمر؛ شقاوت؛ شكّ؛ شكر؛ شكست؛ شكم؛ شكنجه؛ شكور / اسماوصفات؛ شكوفه؛ شِكوه؛ شمعون الصّفا؛ شمعون بن يعقوب؛ شموال بن زيد؛ شناخت؛ شنوايي پرداخته است.
مجلد هجدهم حاوي مدخل شوهر - ضعف است. مجلد هجدهم به موضوعاتي چون شوهر؛ شهاب؛ شهادت؛ شهادت؛ شهر؛ شهوت؛ شيبة بن ربيعه؛ شيبة بن عثمان؛ شير؛ شير(حيوان)؛ شيشه؛ شيطان؛ شيعه؛ صابئان؛ صادق / اسماوصفات؛ صارف السوء / اسماوصفات؛ صاعقه؛ صالح(عليه السلام)؛ صالحان؛ صالح المؤمنين؛ صانع / اسماوصفات؛ صبح؛ صبر؛ صبغة اللّه؛ صحابه؛ صحف ابراهيم؛ صدا؛ صدقه؛ صدّيقين؛ صراط؛ صراط مستقيم؛ صفا؛ صفوان بن اميّه؛ صفيّه بنت حُيي بن اخطب؛ صلح؛ صلح (فقهي)؛ صلوات؛ صمد / اسماوصفات؛ صورت؛ صومعه؛ صهيب بن سنان؛ صيحه آسماني؛ صيد؛ صيفي بن راهب؛ ضارّ / اسماوصفات؛ ضرر؛ ضعف پرداخته است.
مجلد نوزدهم حاوي مدخل ضلالت - عبادت است. مجلد نوزدهم به موضوعاتي چون ضلالت؛ ضَمان؛ طاحي الارض / اسما و صفات؛ طاغوت؛ طالوت؛ طامس عيون الاعداء / اسماوصفات؛ طامّة الكبري؛ طاوي السّماء / اسما و صفات؛ طائف؛ طغيان؛ طلا؛ طلاق؛ طلحة بن شيبه؛ طلحة بن عبيداللّه القرشي؛ طلوع؛ طمع؛ طواف؛ طوبي؛ طور سينا؛ طوفان؛ طهارت؛ طه؛ طيّبات؛ ظاهر / اسما و صفات؛ ظرف؛ ظلمت؛ ظلم؛ ظن؛ ظهار؛ ظهر؛ عاد؛ عاذر بن ابي عاذر؛ عاريه؛ عاص بن منبّه؛ عاص بن وائل؛ عاصم / اسما و صفات؛ عاصم بن عَدِيّ؛ عالم ذر؛ عائد / اسما و صفات؛ عايشه بنت ابي بكر؛ عايشه بنت عبدالرّحمن؛ عَبّاد بن بُشر؛ عبادت پرداخته است.
مجلد بيستم حاوي مدخل عباد الرحمان - علقمه است. مجلد بيستم به موضوعاتي چون عبادالرّحمان؛ عبرت؛ عبوس ؛ عجز؛ عجله ؛ عجم؛ عدالت ؛ عدس ؛ عدّه ؛ عذاب ؛ عذر ؛ عرب ؛ عرش ؛ عرف ؛ عروس ؛ عرفات ؛ عروة الوثقي ؛ عزّت ؛ عزرائيل ؛ عسل ؛ عشيره ؛ عصا ؛ عصمت ؛عفت ؛ عفو ؛ عقد ؛ عقل ؛ عقيم ؛ علقمه پرداخته است.
مجلد بيست و يكم حاوي مدخل علم - فاطمه(س) است. مجلد بيست و يكم به موضوعاتي چون علم؛ عليّ / اسماوصفات ؛ عليّبنابيطالب(ع) ؛ عليم / اسماوصفات ؛ علّيين ؛ عمّار بن ياسر ؛ عُمْر ؛ عُمران ؛ عمران بن ماثان (پدر مريم)؛ عمر بن خطّاب؛ عمرو بن عاص؛ عمرو بن جموح؛ عمره؛ عَمْرة بنت حرام (حزم)؛ عُمره (عبدة) بنت عبدالعزّي؛ عمرةالقضا؛ عمل؛ عمو؛ عمّه؛ عنكبوت؛ عورت؛ ععهد؛ عيّاش بن ابيربيعه؛ عيبجويي؛ عيد؛ عيسي(ع)؛ عيينة بن حصين (حصن)؛ غار؛ غار ثور؛ غاشيه؛ غالب / اسماوصفات؛ غبار؛ غبطه؛ غرق؛ غروب؛ غرور؛ غصب؛ غضب؛ غضبان؛ غفلت؛ غُلّ؛ غلام رومي؛ غلمان؛ غلوّ؛ غنا؛ غنيّ / اسماوصفات؛ غنيمت؛ غوّاصي؛ غيّ؛ غيب؛ غيبت؛ فاتق / اسماوصفات؛ فارض / اسماوصفات؛ فارق / اسماوصفات؛ فاطر / اسماوصفات؛ فاطمه(س) پرداخته است.
مجلد بيست و دوم حاوي مدخل فاطمه بنت ابي اميّه -قذف است. مجلد بيست و دوم به موضوعاتي چون فاطمه بنت ابي اميّه، فاطمه بنت اسد، قارون، قاسم / اسماوصفات، قاصم / اسماوصفات، قاضي / اسماوصفات، قاعده اتلاف، قاعده احسان، قاعده الاسلام يجبّ ما قبله، قاعده اسقاط حق، قاعده اشتراك، قاعده اعانت بر اثم، قاعده اقرار، قاعده الاقرب يمنع الابعد، قاعده حجيّة البيّنة، قاعده حرمت ابطال اعمال عبادي، قاعده الزّعيم غارم، قاعده صحّت، قاعده عدم تذكيه، قاعده عدم ضمان امين، قاعده قرعه، قاعده لا رهن الاّ مقبوضاً، قاعده نفي عسر و حرج، قاعده يحرم من الرّضاع مايحرم من النّسب، قانون علّيّت، قبح عقلي، قبر، قبله، قبيله، قتل،، قدرت، قذف پرداخته است.
مجلد بيست و سوم حاوي مدخل قرآن - قيوم است. مجلد بيست و سوم به موضوعاتي چون قرآن؛ قرباني؛ قرضالحسنه؛ قرعه؛ قريب / اسماوصفات؛ قريش؛ قساوت؛ قَسَم؛ قِسّيس؛ قصاص؛ قصر (كاخ)؛ قصّه؛ قصّه افك؛ قضاوت؛ قضا؛ قطبة بن عامر؛ قلب؛ قلعه؛ قلم؛ قمار؛ قناعت؛ قنطار؛ قورباغه؛ قوم ابراهيم؛ قوم الياس؛ قوم تبّع؛ قوم زكريّا؛ قوم لوط؛ قوم نوح؛ قوم يونس؛ قويّ / اسماوصفات؛ قهّار / اسماوصفات ؛ قيامت؛ قيس بن هلال فهري؛ قيّوم / اسماو صفات پرداخته است.
مجلد بيست و چهارم "فرهنگ قرآن" حاوي مدخل كاتب - گنج است. مجلد بيست و چهارم به موضوعاتي چون كاتب / اسماوصفات؛ كار؛ كاروان؛ كاره / اسما وصفات؛ كاسي / اسماوصفات؛ كاشف / اسماوصفات؛ كاغذ؛ كافور؛ كافي / اسماوصفات؛ كاه؛ كبير / اسماوصفات؛ كتاب؛ كتابهاي آسماني؛ كدو؛ كرامات؛ كرامت؛ كرسي؛ كرّوبيل؛ كريم / اسماوصفات؛ كشاورزي؛ كشتي؛ كشتي نوح؛ كعبه؛ كف؛ كفالت؛ كفر؛ كفران؛ كفيل / اسماوصفات؛ كلاغ؛ كلمات اللّه؛ كليد؛ كليسا؛ كم فروشي؛ كمين؛ كنعان / سرزمين؛ كنيسه؛ كوثر؛ كودك؛ كوزه؛ كوه؛ كهانت؛ كيفر؛ كيل؛ گاو؛ گاو بنياسرائيل؛ گردن؛ گرما؛ گريه؛ گِل؛ گُل؛ گناه؛ گنج پرداخته است.
ضمناً نسخه ديجيتال آثار آيتالله هاشمي از جمله "تفسير راهنما" و "فرهنگ قرآن" در دسترس كاربران ميباشد.
اشاره:
در دو شماره گذشته از صفحه حوزه يادآور شديم كه آيتالله هاشمي رفسنجاني از دوره جواني بخاطر عشق به تحقيق در معارف كتب آسماني، به پژوهش در قرآن رو آورد و با فرصتي كه در زندان رژيم ستمشاهي برايش فراهم آمد، طرحينو در ارائه مفاهيم و موضوعات قرآن در انداخت و فيشهاي فراواني در 22 دفتر جمعآوري و پس از انقلاب اسلامي آنها را جهت تكميل و انتشار در اختيار دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم قرار داد. مركز فرهنگ قرآن دفتر تبليغات كه به همين مناسبت شكل گرفت، پس از تكميل فيشها، آنها را در دو قالب تفسير ترتيبي "راهنما" و "فرهنگ قرآن"، منتشر كرد. اين دو اثر ارزشمند در دو شماره گذشته صفحه حوزه معرفي شدهاند و اينك گفتوگو با حضرت آيتالله هاشمي رفسنجاني در موضوع جايگاه پژوهشهاي قرآني در حوزه تقديم ميگردد، با اين توضيح كه در شماره گذشته به جهت اختصار، تنها محتواي 24 جلد از 33 جلد فرهنگ قرآن معرفي شده و انتخاب يك نمونه از موضوعات فرهنگ قرآن تحت عنوان "ماه رمضان" نيز بخاطر جامعيت آن براي شمول تمامي مناسبتهاي اين ايام يعني رمضان، قرآن، روزه و شب قدر بوده است. عنوان "روزه" در كتاب ذي قيمت فرهنگ قرآن نيز ميتوانست يكي موضوعاتي باشد كه مستقلاً در اين ايام مورد توجه قرار گيرد اما به جهت تمام شدن فرصت صفحه حوزه در ماه مبارك رمضان، مفصل بودن موضوع روزه در اين كتاب و اولويت گفتوگوي حضوري و زنده با آيتالله هاشمي رفسنجاني بررسي عنوان "روزه" به فرصتي ديگر موكول ميگردد. با تشكر از حضرت آيتالله هاشمي رفسنجاني كه با حوصله به پرسشهاي ما پاسخ گفتهاند، متن اين گفتوگو ارائه ميگردد.
مهدي پورحسين
* با تشكر از حضرتعالي كه وقتتان را در اختيار صفحه حوزه قرار دادهايد؛ در نگاه بسياري از حوزويان، جنابعالي عليرغم اين كه عمده فرصت خود را در عرصههاي ديگر صرف كرديد در عين حال يك قرآن پژوه درجه اول هستيد، به همين خاطر دوست داريم در ابتدا تحليل شما از جايگاه قرآن در علوم اسلامي را بشنويم.
بسمالله الرحمن الرحيم. براي ما مسلمانها خيلي روشن است كه براي معارف اسلامي، دو منبع اصيل داريم، ضمن اين كه منابع فرعي خلق شده هم كم نيست. اصيلترين منبع قرآن است، بعد روايات و سيره پيغمبر (ص) و ائمه (ع) و بعد از آنها ديگر منابع. علوم متعددي هم در سايه اين دو منبع به وجود آمده است كه معمولاً در فقه و كلام و ساير علوم از آنها استفاده ميشود. گذشته از اينكه قرآن اصليترين منبعها است، محتواي قرآن هم بسيار مهم است: يعني اولاً؛ قرآن يك سند قطعي است، پيغمبر (ص) كاتب وحي داشتند، خودشان قطعات نوشته شده قرآن را نگه ميداشتند براي اينكه چيزي از دست نرود، خيلي از مسلمانان هم حفظ داشتند، حافظهها در عربستان آن موقع قوي بود و خيليها يادداشت كرده بودند و مطمئناً مسلمانان در دورههاي بعد هم مقيد بودند كه حتي يك حرفي از قرآن جابجا نشود. علاوه اين كه حفاظت از قرآن به عهده خود خداوند است و اين چيزي كه خداوند به عهده گرفته تا به حال كاملاً عمل شده و در آينده هم عمل خواهد شد. جمله معروف پيامبر (ص) هم هست كه در اواخر عمرشان فرمودند، دو تا سند بزرگ در بينتان ميگذارم، يكي قرآن و ديگري اهل بيت به عنوان مفسران قرآن و اگر به اينها پايبند باشيد هيچ وقت گمراه نميشويد و فريقين هم اين حرف را قبول دارند. البته بعضيها حرفهاي بيخودي در تحريف قرآن ميزنند كه هيچ جايگاهي ندارد و كسي اينها را نميپذيرد و اينها گفتههاي نادرست اخباريون است كه مانده است. بله شايد اگر آنچه حضرت علي(ع) صرفاً به لحاظ شكلي و نه محتوايي، تنظيم كرده بودند، رسميت پيدا ميكرد، فهم و درك قرآن براي ما آسانتر ميشد چون تنظيم ايشان توضيحاتي به ترتيب تاريخي و شأن نزولهايي در خارج متن قرآن به عنوان حاشيه داشت كه فهم قرآن را آسان ميكرد.
ثانياً محتواي قرآن هم والا است. طبيعي است كه حرف خداوند فوق حرف ديگران است و اصلاً قابل مقايسه با حرفهاي ديگر نيست. در ميان همه منابع موجود ديني و اجتماعي من نميتوانم سندي را مشابه قرآن پيدا بكنم، خيلي هم دلم ميخواست تفحص بكنم، خيلي هم در همه دوران زندگيام دنبال ميكردم؛ اما انصافاً نيست. اين يك تعصب ديني نيست كه ما داريم بلكه يك واقعيت است. از نظر الفاظ و ادبيات قرآن صريحاً در چند جا تحدي كرده است و گفته اگر فكر ميكنيد با قرآن موافقت نداريد و آن را قبول نداريد، خودتان چيزي شبيه آن بياوريد و هيچ كس نتوانست بياورد، هر كس وارد شد مفتضح شد. از لحاظ محتوا، من قاطعانه ميگويم ما هنوز به خيلي از معارف قرآني نرسيدهايم، معلوم نيست علتش اين باشد كه كسي كار نكرده باشد، علتش اين است كه اين قرآن يك كتاب آخر آسماني است و بناست تا قيامت كه ما نميدانيم كي است، شايد ميلياردها سال عمر اين بشر ادامه داشته باشد؛ يك سند باقي بماند. قاعدتاً خداوند به گونهاي تنظيم كرده است كه دستاوردهاي علمي بشريت نتواند اعتبار اين قرآن را از دين بگيرد، تا به حال اين طور بوده است از اين پس هم بايد متناسب با زمان محتواهاي جديدي از قرآن كشف بشود و بر معلومات ما اضافه بشود. البته مخالفان اسلام، غربيها، شرقيها، ملحدين حرفهايي ميزنند ولي همه لاطائلات است و نشان از اين دارد كه قرآن را نميشناسند.
* مطالبي كه فرموديد يك نگاه اعتقادي به جايگاه قرآن و بايستههايي است كه مسلمانان به آن اعتقاد دارند اما آيا در عمل هم قرآن همين جايگاه را در ميان مسلمانان داشته است؟
من نميتوانم بگويم در طول تاريخ اسلام نسبت به قرآن كوتاهيصورت گرفته است. بالاخره در هر سطحي و در هر زماني يك حدي ميتوانسته باشد، اين همه تفاسير نوشته شده، در تاريخ ما از همان اوائل تفسير شروع شد، بعداً هم اين تفسيرها متعدد و متنوع شد. تحقيقات زيادي هم علماي شيعه و سني كردند، شيعه هم در اين ميدان پيشتاز است. بالاخره شايد بهترين كاري كه در متون اسلامي شده روي قرآن شده است و تفاسير خوبي هم از گذشته داريم، تفاسير جديدي هم كه در زمان ما عرضه ميشود چيز زيادي بر آنچه در گذشتهها گفته شده ندارد، بله هميشه يك چيزهاي اضافهاي پيش ميآيد كاملتر ميشود. ما وارث زحمات زيادي هستيم كه مفسران قرآن در تاريخ نوشتند. بله آن چيزي كه ما كمبود داريم اين است كه به قرآن درست عمل نشده است.
* اين چيزهايي كه ميفرماييد يعني تفسير نوشتن يا كار قرآني كردن در حوزه، كارهاي فردي بوده اما نه در گذشته و نه الان كه يك مقدار وضع بهتر شده به عنوان يك محور در كار حوزههاي علميه نبوده و آن عموميت مثل فقه و اصول را ندارد. قرآن پژوهي الان يكي از كارهاي حوزه شده اما باز اين جور نيست كه هر طلبهاي كه وارد حوزه ميشود يكي از درسهايش حتماً قرآن باشد. نكته ديگر اين كه به نظر ميرسد در فقه ما به اندازهاي كه ميشد به قرآن استناد بشود، نشده است. بيشتر به روايات و عقل توجه شده است كه در جاي خود خوب است اما به اندازه كافي از قرآن براي استنباط احكام فقهي استفاده نشده است. ديدگاه حضرتعالي در اين زمينه چيست؟
من داشتم وضع گذشته را ميگفتم، نسبت به دوره معاصر بايد بحث مستقلي بكنيم، ببينيم با قرآن چه جور رفتار ميكنيم. اينكه مسائل عملي، وظائف انساني و جامعه اسلامي در فقه چه مقدار به احكام صريح يا ظاهر يا تفسيري قرآن متكي است؛ اين ضعفي كه شما ميگوييد وجود دارد. يك نمونه مشخصي هم من ميگويم: روايات خيلي زيادي داريم كه خود روايات ميگويند اگر نقلي براي شما شد، اول به قرآن عرضه بكنيد، اگر با قرآن سازگار نبود به ديوار بزنيد ولي ما الان موارد مشخصي داريم كه ظاهر قرآن كاملاً واضح است اما فقهاء به روايات تمسك كردند، به خصوص اخباريها كه در اين زمينه خيلي افراط كردند. آنها يك دوره خيلي طولاني بر حوزههاي فقهي ما حاكم بودند و آثارش را گذاشته البته بعداً اصوليها خيلي كارهايشان را اصلاح كردند ولي اشكال واقعي آنجا بوده است. در عين حال در فقه از قرآن هم زياد استفاده شده. شما الآن به كتابهاي آيات الاحكام نگاه بكنيد كه از اول تا به حال چقدر كتاب نوشته شده است و چه مقدار از آيات قرآن را يا با صراحت يا با ظاهر يا با ملازمه، منشأ يك حكم يا چند حكم ديدند. فقهاء خيلي از آيات قرآن را در مجموعه منابع فقهي حساب ميكنند، از سابق هم بوده و از ابتكارات ما نيست، در زمان ما اضافه شده اما از قبل بوده. بعضيها معتقدند اهل سنت در پيگيري كار قرآن از شيعه جلو بودند و شيعه بيشتر به روايات پرداخته است كه اين تلقي شايد با توجه به وضع اخباريون پيش آمده است بله اگر ما ملاك را اخباريها قرار بدهيم حرف آنها درست است ولي ملاك اين نيست، ما بايد به ديگران هم نگاه كنيم و مجموعه را ببينيم. در مجموع من فكر ميكنم اگر چه براي اينكه چقدر ميشود احكام را از قرآن استنباط كرد جاي دقت بيشتر باقي است اما اين كه در حوزه درس تفسير در متن كار نبوده و جنبه فرعي و جنبي داشته شايد بيشتر به اين دليل باشد كه فكر ميكردند كار تمام شده است يعني گذشتگان همه كارها را كردند وگرنه حوزهها هيچ وقت به قرآن بياعتنا نبودند ضمن اين كه در چند دهه اخير وضع اين جوري نيست و به قرآن خيلي توجه بيشتري ميشود.
اوائلي كه ما در قم طلبه شده بوديم، عملاً تنها درس تفسيري كه ميشد روي آن حساب كنيم تفسير آقاي طباطبائي بود كه در حوزه وجود داشت و البته تفسير خوبي بود و ايشان هم خيلي وسيعتر از مفسرين سابق وارد مسائل اجتماعي، سياسي، تاريخي و خيلي چيزها ميشدند و با تفسير قرآن به قرآن، از آيات استفادههاي خوبي ميكردند و ايشان اين باب را هم تقويت كرده بود ولي كم كم توجه به قرآن بالا رفته است، حالا عمقش يك بحث ديگري است. شما ببينيد امروز چقدر بودجه براي قرآن ميگذارند، چقدر گروهها، اشخاص با اشكال مختلف دنبال قرآن هستند، يك جاهايي هم براي خيليها دكان شده، بالاخره قرآن مقدس است و مردم علاقهمندند، شيفته هستند، وقتي قرآن معرفي ميشود كمك ميكنند، شركت ميكنند. دولت بودجه ميگذارد و شوراي انقلاب فرهنگي هم خيلي پيگيري ميكند اما كارهاي اينها نوعاً تكراري است و خيليهايش سطحي است اما همان كساني كه شما ميگوييد تنهايي كار كردند يا مجموعهاي از محققين با هم كار كردند، آثار گرانبهايي را تحويل دادند. من در مجموع فكر ميكنم الان توجه به معارف قرآن در حوزه كم نيست، در جامعه هم كم نيست اما وظيفه محققان عاليرتبه است كه به اين كار عمق بدهند كه خيلي كارها با قرآن ميشود كرد.
* از تفسير مرحوم علامه طباطبائي فرموديد؛ با توجه به اين كه خودتان در درس علامه حاضر ميشديد، بفرماييد آيا همان مطالب درس عيناً در كتاب آمده و منتشر شده يا يك تفاوتهايي بين آن بيانها با كتاب منتشر شده وجود دارد؟
درسها آن موقع ضبط نميشد. آن مقدار كه از آن موقع يادم است، درسهاي ايشان مفصلتر بود ولي بيشتر تكراري. ايشان وارد يك بحثي كه ميشد خيلي تكرار ميكرد براي اينكه مطالب را جا بيندازد، صداي ايشان هم خيلي ضعيف و پايين بود و حلقههاي چهارم، پنجم كه دور درسشان بود خوب نميشنيدند، ما مطالب را يادداشت هم ميكرديم. ولي به هر حال با آن تفصيلي كه در درس ميگفتند در نوشتهها نيامده است اما عصاره همان است. در درس احتمالات را ميگفتند و قدري طول و تفصيل داشت و اينها ديگر لازم نبود در نوشته بيايد. به نظر من درس ايشان پايه همين تفسير شده است چون تفسير از اينجا شكل گرفته است به موازات هم انجام ميشد و به تدريج اين تفسير نوشته شد.
* بحث در جايگاه قرآن در اجتهاد بود، شهرت دارد ممكن است الآن كسي فقيه و مجتهد باشد و مسائل زيادي را استنباط بكند، بدون اين كه به قرآن مراجعه كرده باشد. نسبت به آيات الاحكام نيز گفته ميشود از مجموع آيات قرآن تنها حدود پانصد آيه مربوط به احكام است! معنايش اين است كه قرآن نقش عمدهاي در استنباط احكام ندارد.
به هر حال شيوه تدريس آقايان قبلاً اين جوري بوده و حالا هم اين جوري است كه وقتي وارد مسئلهاي فقهي ميشوند، اول سراغ قرآن ميروند كه از قرآن سندي داريم يا نداريم. اينكه چقدر آنجا موشكافي ميشود آن بحث ديگري است ولي معمولاً اين طوري است كه اول سراغ قرآن ميروند. منتها الان يك فصل جديدي در شناخت قرآن پيدا شده است كه اگر چه كم و بيش پرداختن به آن مسئله شروع شده است اما در واقع مغفول است. بحث بسيار مهمي در مورد قرآن داريم كه من الآن بيشتر روي آن حساسم و آن اين كه ما كه الآن در شيعه - من به كار سنيها در اين زمينه احاطه ندارم- حكومت اسلامي تشكيل داديم، مسائل اساسي اداره جامعه، سياستها و قوانين اجتماعي را ميتوانيم از قرآن استفاده كنيم كه اولاً بعضيها در آن محافظهكاري ميكنند و ثانياً زمينهاش هنوز فراهم نشده است.
* با توجه به اين كه نسبت به وضعيت قرآن در حوزه خيلي خوشبين هستيد، چه ضرورتهايي باعث شده كه خودتان به پژوهشهاي قرآني رو بياوريد؟
اين برميگردد به مسائل شخصي و خانوادگيمن و علاقهم به قرآن؛ من از وقتي چشم باز كردم و چيز فهميدم، پدرم خيلي به قرآن اهميت ميداد، البته ايشان به قرائت و تفسير سطحي ميپرداخت و خيلي عمق مسائل قرآني را توجه نداشتند، چون سطح سوادشان به آن حد نبود كه يك محقق قرآني باشند اما عاشق قرآن بودند، صبح با صداي قرآن ايشان بيدار ميشديم، معمولاً ايشان بعد از نمازها مدتي سر سجاده مينشست و قرآن ميخواند و خانه ما با رفتار پدرم خيلي رنگ قرآني داشت. بعداً خودم به خاطر همان حالتي كه در من ايجاد شده بود، از اول طلبگيام سراغ كارهاي قرآني رفتم. منتهي كمي طول كشيد تا با تفاسير و مسائل اجتماعي و سياسي آشنا بشوم. من از 14 سالگي آمدم حوزه و خيلي ذهنم خالي بود، قبلش كه در روستا بودم اصلاً از اين چيزها نميشنيدم، وقتي كه وارد اين سطح شدم و با عشقي كه به قرآن داشتم، به خصوص وقتي كه وارد مسائل سياسي و اجتماعي شدم ديدم در ميدان كارهاي حوزه جاي قرآن خالي است. قبلاً گفتم درس تفسير آقاي طباطبائي بود كه با علاقه ميرفتيم اما من خودم بخشي از عمرم را روي قرآن گذاشتم؛ يا حفظ قرآن يا مطالعه قرآن يا تهيه مطالب از قرآن. به خصوص وقتي كه وارد مبارزه شديم و به مقولههايي كه ميديديم روي آن كار نشده است، ميپرداختيم، فرض كنيد صبر يك مقولهاي است كه ميتواند به گونهاي تفسير بشود كه محافظهكارانه باشد و انسان را از فعاليتهاي سخت باز دارد و دنبال خطر نرود. بعضيها اين جور تفسير ميكردند. يا تقوي مقولهاي است كه حالت منفياش بيشتر در جامعه القاء ميشد و آدمهاي پرهيزكار وارد مقولههاي اساسي زندگي مردم نميشدند. تعبير ما آن موقع از اين، "تقواي منفي" بود. در مقابل "تقواي مثبت" است. يعني وظايف سنگيني در جامعه انسانها وجود دارد كه از علماء گرفته تا طلاب و همه بايد وارد شوند، اينجا تقوايش اين است كه آدم وارد بشود، تقوا اين نيست كه وارد نشويم، اينجا وارد شدنش تقوا است، آدم مسئول است. از اين مقولهها پيش آمده بود و ما هم وارد بحث قرآني شده بوديم تا مباحث قرآن را بخوانيم، آيات مختلف را ببينيم و با هم مقايسه بكنيم، تفسير قرآن به قرآن بكنيم، گاهي از روايات در تفسير آيات استفاده بكنيم، البته ما هم جهتدار استفاده ميكرديم چون به طرف تقواي مثبت ميرفتيم. اينها شروع كار بود تا به تدريج جلو رفتيم و به جايي رسيديم كه تا حدودي آرزويمان بر آورده شد.
يكي از اولين دعاهاي من هميشه در اعتكاف يا سفر مكه يا كربلا يا مراسم ماه رمضان و شبهاي احياء همين بود كه خداوند توفيق بدهد ما بيشتر با قرآن آشنا بشويم.
* با اين دو كار بزرگ قرآني يعني "تفسير راهنما" و "فرهنگ قرآن" كه انجام داديد چه مقدار از آن آرزوهايتان برآورده شده است؟
يك مقدارياز آن برآورده شده است. جرقه اوليه آن كار اين جوري در من به وجود آمده بود كه وقتي ميخواستيم ببينيم موضع قرآن در مقولههاي فراوان اخلاقي و اجتماعي در جامعه چيست طبيعت كار اين بود كه يك بار قرآن را از اول تا آخر مطالعه بكنيم، خوب اين خيلي طول ميكشيد مثلاً من براي همين صبر ماهها روي قرآن كار كردم تا اينكه يك برداشت قرآني براي خودم پيدا بكنم و همينطور موضوعات ديگر. از اينجا بود كه احساس كردم يك خلأيي در كتب و منابع حوزوي ما و شايد هم در دنيا، وجود دارد و آن اينكه يك فهرست كاملي از مسائلي كه در قرآن آمده وجود ندارد و اين خيلي نقص است. البته فهرست كامل لفظي مثل "المعجم المفهرس" بود كه خيلي هم به درد ما ميخورد، تحقيقاتمان را آسان ميكرد اما خوب موضوعي و معنوي نبود. يا كتابهايي مثل تفصيل الآيات كه آلمانيها نوشتند، موضوعات قرآن را تنظيم كردند اما يك صدم موضوعات قرآن هم در آنها نيست، خيلي چيزها سطحي و ساده ديده شده بود. خوب ما به اين فكر افتاديم كه يك دائرة المعارفي از موضوعات قرآن تنظيم كنيم تا روي آنها هم تحقيقات جداگانه اتفاق بيفتد. اول بايد اينها را از قرآن در ميآورديم. البته اين كاري بود كه نه تنهايي ميشد آن را انجام داد و نه در آن شرايط مبارزه و مخفي كاري امكان جمع كردن سند وجود داشت، چون ساواكيها هميشه به ما شبيخون ميزدند و نوشتههايمان را ميبردند، عربي بود متوجه نميشدند اينها چيست، ميسوزاندند يا دور ميريختند، دوره سختي بود. كارهاي كوچكش را در هر مقطعي كه فرصت پيدا ميكرديم انجام ميداديم اما نهايتاً به زندان كشيد كه اولين فرصت مناسبي بود كه پيش آمد. فرصت اين كار جزء دعاهايمان بود و معلوم شد كه خداوند اين جور مستجاب كرد كه در زندان اين كار را بكنيم، شايد هم به طور طبيعي غير از اين هم نميشد چون چنين فراغتي بيرون براي ما اصلاً شكل نميگرفت. آنجا من در ظرف تقريباً 3 سال فرصت پيدا كردم اساس كارم را انجام بدهم.
* مفسرين ما در گذشته معمولاً بر اساس احساس وظيفهاي كه ميكردند به سراغ تفسير قرآن ميرفتند، در اين حد كه از اول قرآن شروع ميكردند با مراجعه به آيات ديگر، روايات و تفاسير موجود، به تفسير آيات قرآن ميپرداختند و خيلي نگاه بيروني، اجتماعي و سياسي نداشتند اما حضرتعالي از اول با رويكرد اجتماعي و سياسي سراغ قرآن رفتيد تا آن را وارد زندگي مردم بكنيد؛ الان ميخواهم بدانم با اين دو كاري كه صورت گرفته آيا آن مطلوب حاصل شده است يا هنوز كاستيهايي دارد و بايد تكميل بشود؟
نه، هنوز هدف نهايياش انجام نشده است، در مسير هستيم. بله يك حالت جديدي كه من داشتم اين بود كه ما چون در جريان مبارزه اين را مينوشتيم، مبارزه هم براي يك جامعه اسلامي ادامه داشت طبعاً به فكر چنين جامعهاي بوديم و ميخواستيم مفاهيم قرآني در آن جامعه شكل بگيرد، اين بُعد يك قدري قويتر از ساير مسائل بود كه ميتوانست نو باشد. منتها اينكه به كجا رسيديم؛ ببينيد من اول همه هدفم همين فرهنگ قرآن بود نه تفسير قرآن، فكر ميكردم تفسير كه كم نيست ما فرهنگ را بنويسيم و جاي خالي يك فهرست جامع قرآني را در كتابخانههاي اسلامي پر بكنيم. اين هدف ما بود. چون من با اين هدف كار ميكردم، خوب اول بايد همه مفهوم آيه را بفهمم تا ببينم چه مطالبي در آن است. اين نقطه مهمي در فهم قرآن براي من بود. فرض كنيد يك آيهاي كه مطرح ميكرديم، 10 تا 15، موضوع در آن به چشم ميخورد، بعضيها صريح و بعضيها ظاهر، بعضيها با تفاسير، بعضيها با كمك روايات و آخرش هم با برداشت خودم. اين سبك تا به حال روي قرآن عمل نشده بود كه مشخص كنند اين آيه به اين 10 موضوع پرداخته است. كارم اول به اين صورت شكل گرفت. بعداً آقايان در مركز فرهنگ قرآن قم ديدند اين يك تفسير آماده فارسي هم هست و آسانتر اين است كه اول تفسير را چاپ بكنيم و خودشان پيشنهاد كردند كه تفسير را جلو بياندازيم، من هم قبول كردم.
* كيفيت كار در زندان چگونه بود؟
همانطور كه عرض كردم شروع كار عملياتيام در بيرون زندان بود منتها متفرقه بود. در زندان آخر كه رفته بودم، 3 سال محكوم شدم. البته ما فكر ميكرديم ديگر از زندان بيرون نميآييم چون اتهاماتي كه متوجه من بود آن جور چيزي را نشان ميداد، شرايط هم خيلي سخت بود، كميته مشترك ديگر شمشير را از رو بسته بود، همه را داشت قلع و قمع ميكرد. يك ماه من در كميته زير بازجويي بودم، دوره بسيار سختي بود، تنهاي تنها در سلول بودم، نه قلم به من ميدادند نه كاغذ، نه هيچ اطلاعي از بيرون داشتيم، كاملاً منقطع از بيرون بودم. به جز سه روز آخرش كه آقاي جلال رفيع را كه يك دانشجو بود آوردند آنجا و من هم ايشان را نميشناختم، اول ترديد داشتم كه همه حرفهايم را به او بزنم يا نزنم، بعداً در زندان اوين كه رفتيم ايشان هم آمد آنجا با ايشان آشنا شدم. در تنهايي به فكر افتادم كه حالا ديگر موقع آن است كه آرزويم را شروع كنم. گفتيم كتابي، قرآني، قلمي چيزي به ما بدهيد، ندادند. هيچ كاري در سلول نميشد بكنيم، به ابتكار خودم كار را شروع كردم. دراز ميكشيدم يا راه ميرفتم يا ميخوابيدم و پتو را روي سرم ميكشيدم و از اول قرآن آيات را بررسي ميكردم. آن موقع من 25 جزء قرآن را حفظ داشتم، متأسفانه الان ديگر به آن نظم در ذهنم نمانده است، از اول قرآن شروع كردم، توي مغزم فكر ميكردم از اين آيه اين چيزها را ميشود بفهميم. مثلاً به ذهنم ميسپردم كه سوره حمد فلان آيهاش اين مقدار موضوع در آن است، موضوعات را هم در نظر ميگرفتم، تا حدودي اين آيات را در ذهنم ثبت كردم. حافظهام هم در جواني خيلي خوب بود. حدود يك ماه همين جوري بود تا خداوند لطف كرد كه ما را منتقل كردند به زندان اوين، آنجا شرايط خيلي خوبي براي ما فراهم شد، بهتر از بيرون بود، يك بند بسيار تميز، از اين چهار بند عمومي كه اوين دارد را به ما دادند، اتاقهاي بزرگ، حياط خوب، و از همه چيز بهتر همبنديهاي بسيار خوب. آقاي طالقاني، آقاي منتظري، آقاي رباني شيرازي، آقاي انواري، آقاي مهدوي كني، آقاي لاهوتي و خيليها بودند و بعداً آقاي معاديخواه و فاكر و كروبي ملحق شدند البته از سران مؤتلفه هم آورده بودند اما من جمع روحانيها را ميگويم، بسيار جمع خوبي بوديم و همگي در يك اتاق خيلي بزرگ زندگي ميكرديم منتهي همه زندان هم باز بود هر جا ميخواستيم ميرفتيم و فضا هم خوب بود، آن حالت تهديد از بين رفته بود، اوايل باز شدن فضاي سياسي بود كه نصيب ما شد. آنها هدف ديگري هم داشتند، ما را جمع كردند در يك زندان كه استفاده بكنند. به ملاقاتيها گفتيم دو تا تفسير براي ما آوردند، تفسير الميزان و تفسير مجمع البيان، براي من هم آن موقع كافي بود، بقيهاش را گذاشتيم براي بيرون. آنها را كه آدم ميبيند نظرات اصلي مفسران در آنها است، گاهي هم يك چيزهايي نيست. از همان اول چون به آرزوي خودم رسيده بودم، قرار گذاشتم، براي نماز صبح كه پا ميشديم، از طلوع فجر هيچ كاري را نميپذيرفتم. تا نماز تا ظهر در همان اتاق خودم يك جايي مينشستم كار ميكردم. دفترهاي 200 برگي و قلم هم گرفته بودم، هر آيهاي را 20 تا، 10 تا، بيشتر، كمتر، به نحو فشرده فيشبرداري ميكردم، ابتكاري هم مينوشتم كه حجمش زياد نشود، مثلاً چهار پنج موضوعي كه به يك جمله ميخورد، آن را كنارش مينوشتم، اين جمله را هم مينوشتم، اين پنج تا فيش ميشد. خيلي هم برايم روان شده بود. يكي از چيزهايي كه خيلي جالب بود و من آن را طبيعي نميدانستم، آيات را كه نگاه ميكردم با همان ديد اولي، خيلي زود ميفهميدم كه مثلاً 15 عنوان در آن هست، بعد كه تفسير را نگاه ميكردم و فكر ميكردم يا كم ميشد يا زياد ولي خيلي طبيعي بود، من در طول 2 ماه و نيم همه قرآن را اين جوري فيشبرداري كردم و در بيست و دو تا دفترچه - دو طرف برگهاي دفترچه را هم مينوشتم - آن را جمع كردم.
* همبنديهاي روحاني هم مشاركت ميكردند يا تنهايي انجام ميداديد؟
مشاركتي نبود. در عمل با من بود اما چيزهايي بود كه احتياج به بحث داشت كه با هم جلساتي داشتيم و آنها را به بحث ميگذاشتيم. هر كسي براي خودش كار اختصاصي داشت ولي جمع كه ميشديم، هر كسي بحثهايي كه داشت: سياسي، اجتماعي، تفسيري، فقهي؛ آنجا مطرح ميكرد. جلسات عمومي براي بعدازظهر و شب بود، مخصوصاً شبهاي زندان كه محفل خيلي خوبي براي ما بود.
* حاج آقا زياد از زندان تعريف ميكنيد همه علاقه پيدا ميكنند بروند آنجا!
اتفاقاً اين طور زنداني خيلي خوب است، مشكلي نداشتيم، در طول اين سه سال فقط يك بار، يك نصفه روز با ما بد اخلاقي كردند بعد هم زود پشيمان شدند چون همه ما دسته جمعي خيلي خوب برخورد كرديم، احترام خوبي به ما ميكردند، ارتباط خانوادگي داشتيم، گاهي تلفن ميكرديم، چيزهايي كه ميخواستيم ميآوردند، ملاقات حضوري ميدادند، با بچهها جمع ميشديم و از اينچيزها. كم كم سر و صداي بيرون هم بلند شد، اجتماعات و راهپيماييها شروع شد، خيلي براي ما شيرين شده بود. به هر حال من آنجا به ترتيب قرآن را يك دور كامل با آن دو تا تفسيري كه داشتم و برداشت خودم فيشبرداري كردم اين كار تمام شد.
كار دوم اين بود كه فيشها به صورت الفبايي كنار هم قرار بگيرد، مثلاً فرض كنيد "ابر" در سراسر قرآن هر جا بود، بايستي ميآوردم يكجا. موضوعات ديگر مثل قيامت يا آخرت هم همينطور و اين كار سختي بود، در شش ماه، چند تا فايل درست كردم كه اينها را كنار هم گذاشتم ولي تنهايي نميشد كار كرد، خيلي كار وسيعي بود، دوران زندان هم تمام شد. اوايل هم كه ميترسيديم كه يك روزي اينها را از ما بگيرند و بردارند و ببرند. خانوادهام كه ميآمدند ملاقات، دفتر تكميل شدهرا از زير چادر ميدادم به ايشان، او هم ميبرد ولي وقتي كه آمديم بيرون ديديم اگر شمشير هم ميداشتيم ميتوانستيم بياوريم. سه ماه پيش از انقلاب بود ديگر كسي ما را نميگشت. من نسبت به كار تحدي هم ميكردم، به آنهايي كه در زندان بودند مثلاً آقاي منتظري يا ديگري ميگفتم اگر يك موضوعي به اين اضافه كرديد من حاضرم فلان امتياز را به شما بدهم، خيلي نادر اتفاق ميافتاد كه چيزي اضافه شود. بيرون كه آمدم به آقاي مطهري و آقاي مكارم گفتم اگر ميتوانيد يك چيزي اضافه كنيد، اما آنها خيلي وقت نميگذاشتند، هر چه به ذهنم رسيده بود نوشتم. آنجا كه بودم فكر ميكردم بيرون كه بيايم همه وقتم را ميگذارم براي قرآن، اما بيرون كه آمدم اصلاً نتوانستم وقت بگذارم. از همان لحظه اول به ديدن ما آمدند و گرفتار كارهاي مبارزه شديم، به طوري كه به خاطر اين گرفتاريهاي فراوان پاريس هم نتوانستم بروم، فقط صدا و سيما بعد از پيروزي انقلاب يك كمكي كرد و آن اين بود كه به موضوعات مذهبي احتياج داشتند، چنين فايلي هم آنجا نداشتند، آمدند اين مجموعه يادداشتهاي من را گرفتند بردند، دانشجوهايي را جمع كردند آنها شروع كردند اينها را فايلهاي كوچكتر درست كردند، هر موضوعي را بردند در يك فايل، كارشان ابتدائي بود، كامل نبود ولي كار آنها يك كار اساسي شد، از اين فايلها يك نسخه به من هم دادند. بعداً ديگران هم سراغ اين كار آمدند. از سازمان تبليغات آقاي جنتي آمدند، داديم رفتند گفتند ما نميتوانيم اين را تنظيم كنيم. دفتر نشر معارف كه مال خودمان بود و قبل از انقلاب از اموال توليت تأسيس كرده بوديم، آمدند نشد تا اينكه از دفتر تبليغات قم آمدند، به آنها داديم و رفتند كار كردند آنها توانستند شيوه خوبي براي كارش پيشنهاد كنند. منتهي همان جا گفتند ما اول تفسير را چاپ ميكنيم، بعد از تفسير همه اين نمايهها مشخص شده است، در ذيل هر آيهاي هست و خيلي آسان ميشود اينها را با هم جمع كنيم و فرهنگ قرآن ميشود. ولي هدف نهايي كه من داشتم تفسير موضوعي بود چون قبلاً تفسير موضوعي به اين آساني نميشد.
* تفسير موضوعي در چه مرحلهاي است، شنيديم برخي موضوعات آن را شروع كرديد؟
بله خودم كم و بيش شروع كرده بودم، آقايان دفتر تبليغات هم گفتند ما اين كار را ميكنيم، آنها يك طرحي را آوردند دو شكل داشت، شكل درختي و يكي شكل ديگر، بالاخره يكي را انتخاب كرديم و بنا شد بروند اين كار را شروع بكنند، چند موضوع را به خود من هم دادند كه روي آن كار بكنم تا نظر من را هم در نظر بگيرند. ديگر نميدانم به كجا رسيد، كم كم مديران دفتر تبليغات عوض شدند و به نظر من سياست در كارشان دخالت كرد.
* يعني كار متوقف شده است؟!
من اطلاع ندارم. من دو تا كار مهم داشتم كه الان بياطلاعم، يكي مسأله زندگي ائمه بود. ما قبل از اين كه برويم زندان، آن دورهاي كه ممنوع المنبر بوديم و عده زيادي از طلبهها ممنوع المنبر بودند، زندگيشان هم فلج بود چون درآمدي نداشتند، ما توانستيم با يك منابعي كه بدست ميآورديم گروههايي درست كنيم كه يكي براي زندگي چهارده معصوم بود. خودم طرحش را نوشتم در چهارده فصل، هر فصلي هم حدود 20 موضوع از زندگي ائمه را در بر ميگرفت. عده زيادي هم با من كار ميكردند و ساعتي پنج تومان ميگرفتند. بالاخره براي طلبه آن روز اگر پنج ساعت در روز كار ميكرد درآمد خوبي ميشد، در خانه و در سفر ميتوانستند كار كنند. افرادي مثل آقاي صالحي نجف آبادي، آقاي حائري شيرازي، آقاي موسوي خوئيني، سيدمحمد خامنهاي، چند نفر از طلبههاي مشهد كه مبارز بودند و ممنوع المنبر شدند، كار ميكردند. فيشهاي زيادي تهيه كردند، فيشهايشان جمع شد. و من قبل از اين كه به زندان بيافتم اينها را دادم كه محفوظ نگه دارند. از خارج آمده بودم، 10 روز بيرون بودم كه بفهمند كجاها ميروم، من ميفهميدم كه ميخواهند بگيرند چون توي مرز تذكرهام را گرفته بودند، به علاوه خارج هم كه بودم فهميدم كه غيوران و وحيد افراخته و اينها هم اعتراف كردند. ديگر مطمئن بودم بازداشت ميشوم لذا فيشها را دادم نگه داشتند و محفوظ ماند، بعداً به من دادند من هم دادم به دفتر تبليغات قم، گفتم من خيلي به اين اهميت ميدهم، اصلاً چيز ديگري بود و شكل فعلي را به هم ميزد. آنها هم شروع كردند، موضوعات را چند برابر كردند، ما تعداد معيني كتاب انتخاب كرده بوديم، آنها كتابها را هم خيلي زياد كردند، امكاناتشان زياد بود و حوزه هم نيروي زيادي داشت و من هم هر وقت به قم ميرفتم كارهايشان را ارزيابي ميكردم تا بعداً كه ديگر ارتباطاتمان ضعيف شد و من نميدانم چه كارش كردند. تفسير موضوعي را هم من الان نميدانم در چه وضعي است.
* فيشها هم دستشان است؟
بله.
* چيزي از سوابق الان دست خود شما هست؟
نه؛ من همه را به آنها دادم كه بنا بود آنجا كار بكنند. اخيراً كه آقاي واعظي آمد به برادرش گفتم بگوييد يك خبري از زندگي ائمه به من بدهند. اول يك خبر خامي رسيد بعد دوباره پيگيري كردم معلوم شد اينها ديدند در يك مقطعي كار اينقدر سنگين است كه با بودجه و امكاناتشان نميخواند، رها كردند. من خواستم از آنها بگيرم كه اينجا يك گروهي تشكيل بدهيم آنها اين كار را انجام بدهند. تفسير موضوعي را هم نميدانم در چه حدي رسيدند.
الان اين فرهنگ قرآن كارهاي مقدماتي را براي كسي يا گروهي كه بخواهند براي قرآن تفسير موضوعي بنويسند خيلي راحت ميكند و ميماند استنباطاتشان. اين يك فصلي است كه مانده است. فصل دومي كه بنا بود اين آقايان انجام بدهند و ناقص است و نتوانستند و كمي پيش رفتند، كار روي موضوعات خاص و تخصصي است. آن زمانها كه ما در زندان بوديم رسم نبود كتابهاي تخصصي بنويسند و بگويند قرآن به اينها پرداخته است. مثلاً يك دانشمند مصري روانشناسي در قرآن را نوشته بود، ديدم چه برداشتهايي دارد خوب اينها اصلاً نه در تخصص من بود نه ميتوانستم، به آنها دادم گفتم ببينيد در همه رشتههاي علوم انساني الان چنين چيزهايي وجود دارد شما ميتوانيد به فرهنگ قرآن يك فصلي اضافه كنيد و اينها را مد نظر قرار بدهيد روي آن هم كار ميكردند اما الآن نميدانم آن را هم به جايي رساندند يا نه؟! اين هم جايش الان خالي است، آن تحقيقي كه شما ميگوييد و آن پژوهشي كه ميگوييد اينجا يكي از جاهاي خالي در پژوهش قرآن است.
* اتفاقاً پرسش ما هم اولويتهاي پژوهشي در محتواي قرآن است. با توجه به اين كه فرموديد زمينه كار آماده است و با عنايت به اين كه نيازهاي سياسي و اجتماعي ما هم فراوان است، حضرتعالي چه محورهايي را به لحاظ محتوايي در اولويت ميبينيد كه اگر شما فرصت نكرديد ديگران به آن بپردازند؟
من اولويت را به علوم انساني ميدهم. علوم انساني در گذشته به اين شكلها نبوده است، بعداً در دانشگاهها، رسالهها روي آن نوشتند، تحقيقات شده و سمينارها گذاشتند و خيلي كارها كردند. محصولش آن چيزهايي است كه الان در آمده است. الآن هر موضوعي از علوم انساني را ببينيد دهها بلكه بيشتر، تحقيقات حسابي دارد و آن گاه آدم ميتواند بفهمد كه قرآن آن زمان به اين مسائل توجه داشته يا نه و در قرآن هست يا نه، قبلاً در تفاسير اصلاً به اين امور اعتنا و توجهي نميشده است و چيزي در ذهن ما نبوده كه يك مسئله از اين منظر هم قابل بررسي است. بنابراين من فكر ميكنم الان زمينههاي اساسي در زمينه پژوهش قرآن وجود دارد و جاي اين است كه اين دانشگاههاي قرآني كه هست و زياد هم هست، همين محافل قرآني خيلي خيلي زياد است به اين مسائل بپردازند. الآن من چنين جايي كه عميق به اين مسائل بپردازند نميبينم، البته من اطلاعاتم هم كافي نيست، شايد هست و من نميدانم.
دائرةالمعارفي را خود دفتر تبليغات شروع كردند و آن جزء كارهاي من نبود يا مثلاً اينها يك فايل كامل قرآني درست كردند كه آن كار هم از كارهاي مجازي و سايبري است كه آن هم مهم است كه انجام دادند. اينها جزء پيشبينيهاي من نبود. مركز فرهنگ قرآن انصافاً كارهاي زيادي دارد انجام ميدهد، محققين زيادي دارد وقت ميگذارند و كار انجام ميدهند.
* در خود علوم انساني محورهاي زيادي براي پژوهش وجود دارد. در شرايط فعلي اولويت با چه محورهايي است؟ مثلاً بحث حكومت جزء علوم انساني است اين جزء چيزهاي اولويتدار از نظر شما هست يا نه؟
من در اين زمينه فكر نكردم اما فكر ميكنم ما ميتوانيم از طريق قرآن قاعده سازي كنيم مثلاً ما آياتي صريح درباره مشورت داريم مثل: "و شاورهم في الأمر"، "و أمرهم شوري بينهم"، آياتي هم هست كه ضمن آنها مشورت در ميآيد كه آنها خيلي فراوان است و ميشود يك قاعده. ما در گذشته در فقه كار مهم قاعده سازي را انجام ميداديم. محققين فقهاي شيعه 500-400 قاعده در آوردند، قاعدهها هم براي تفقه و اجتهاد خيلي كمك ميكند. زير هر قاعدهاي دهها حكم فهميده ميشود، فرض كنيد تحت قاعده "لاضرر" چقدر حكم در ميآيد، از "لاحرج" چقدر در ميآيد و امثال اينها. ما از قرآن ميتوانيم براي مسائل فقهي، سياسي و اجتماعي كه روي آن كار نشده است، از اين قواعد بسازيم مثلاً همين قاعده مشاوره ببينيد چقدر حكم ميتوان از آن بدست آورد، بر روي "نظم" قرآن خيلي تكيه دارد، براي نظم در زندگي و با برنامه زندگي كردن، يك قاعده بوجود بياوريم. اينها همه در قرآن يك منبعي دارد، از آن منبع استفاده كنيم، حالا كم يا زياد، بعد برويم براي اين مسائل قاعده سازي كنيم. اين ابواب را اگر وارد كار قرآن پژوهي بكنيم، يك داستان جديدي براي شناخت قرآن در ميآيد.
بالاخره هر موضوعي كه مربوط به اداره جامعه است يك پايهاي در قرآن دارد من در همين مقاله اجتهادي كه نوشتم اعتراض كردم كه حوزه به مسائل جديد وارد نشده، حدود 40 تا عنوان را آنجا نوشتم و منتشر هم شده است. شما ببينيد ما 50 تا كتاب فقهي داريم، اگر مبسوط بشوند و همه فروعش در بيايد، كتابها ميشوند، ما شفعه را مثلاً يك كتاب كرديم، رمايه را يك كتاب كرديم اما اين خيلي بيش از اينهاست.
* حضرتعالي سالهاست رياست مجمع تشخيص مصلحت را به عهده داريد و بسياري از معضلات كشور كه به صورت طبيعي با قوانين عادي قابل حل نبود به اينجا ارجاع شده و بررسي كرديد، قاعدتاً مسائلي بوده كه فقه موجود نتوانست آن را به نتيجه برساند آيا در اين زمينهها توانستيد از قرآن كمك بگيريد يا نه؟
نه، البته در همين حد عمومي كه چاشني بحثها باشد، اما اينكه براي اين مسائل روي قرآن متمركز بشويم، نه. البته دبيرخانه يك دفتري در قم دارد براي همين مسائلي كه اينجا مطرح ميشود. آنها از بُعد اسلامي كار ميكنند و نتيجهاش را از دبيرخانه ميفرستند اما اينكه در سياستها چقدر تبلور پيدا ميكند براي من روشن نيست. اخيراً مسئول همان دفتر يك پيشنهادي آورد كه ما يك شوراي فقهي در قم در سطح بالاتري از كساني كه درس خارج ميدهند تشكيل دهيم و جمعي را هم پيشنهاد كردند كه مقدماتش هم انجام شده ولي فعلاً به ادلهاي متوقف است.
* اين باز ميشود نگاه فقهي به قضيه، و نگاه فقهي موجود هم ممكن است همان عيبي را داشته باشد كه گفته شد، با نگاه قرآني چطور؟ البته قرآن به تنهايي منظور نيست، قرآني كه منشأ فقه باشد، بيش از آنكه تا حالا بوده. من فكر ميكنم اين رويكرد كار مجمع را آسانتر كند.
نميدانم، من روي ابعاد اين كار فكر نكردم، بايد يك تفكري بكنيم ببينيم ميشود راه بهتري پيدا كرد.
* اگر آيتالله هاشمي بخواهند با همان ضرورتي كه دهه اول انقلاب اسلامي احساس كردند و بحث عدالت اجتماعي را در جامعه مطرح كردند، الان با محوريت قرآن بحث ديگري را مطرح نمايند چه بحثي خواهد بود؟
همان بحثي كه در خطبه اخير اين يكي دو سال داشتم. اينكه ببينيم با محوريت قرآن شكلگيري نظام اسلامي چگونه بوده است از كجا شروع شده، كدامها به ترتيب پيش آمده و شايد 15-10 خطبه هم روي اين خواندم من اين مسئله را يك مسئله مادري ميبينم كه جايش در حوزه خالي است، ما اين كار تطبيقي را بايد بكنيم. مثلاً همين 23 سال كه پيغمبر به تدريج به تعبير قرآن دين را كامل كردند، مراحلش چگونه بوده؟ هم بُعد تاريخي را ببينيم، هم روايات به درد ميخورد و هم تفسيرها. سنيها در اين بحث پيش رفتند، من وقتي دنبال اين كار بودم ديدم يكي از علماي مصر، مثل اينكه سالها هم كار كرده و عمر گذاشته روي اين كار و كتاب مبسوطي چاپ كرده، آن را هم گرفتم گاهي هم به آن مراجعه ميكنم. بله كاري كه نكرديم اين است. يعني تطبيق كنيم كه بالاخره چگونه حكومت اسلامي به تدريج شكل گرفته است. ما تاريخ انقلاب خودمان را بنويسيم، ميتوانيم بگوييم در هر مرحلهاي به كجا رسيديم و اشتباهات خود را اصلاح كنيم اما با محوريت قرآن تاريخ شكلگيري نظام اسلامي بررسي نشده است. اين را من بنا داشتم در خطبههاي نماز جمعه ادامه بدهم كه ديگر حالا متوقف است، حالا همان را آقايان محور قرار بدهند، من هم چيزهاي آمادهاي دارم كه كار كردم.
* در ايران الان رسم شده كه چيزي شبيه مصر، براي حفظ قرآن، انواع قرائتها، تجويد و اينها خيلي سرمايهگذاري ميشود، البته كارهاي پژوهشي هم در حوزه و در جاهاي ديگر ميشود اما در مجموع دو تا مسئله تقريباً مورد غفلت است يكي كارهاي عميق قرآني به عنوان يك مسأله عمومي به خصوص در محافل علمي مثل حوزه و دانشگاه و يكي ديگر هم مسئله عمل است كه به يك شكلي ميتوان گفت اينها خطر هم هست يعني ما خودمان را به ظاهر قرآن مشغول بكنيم ولي هم به عمق مفاهيم قرآني نرويم و هم به قرآن عمل نكنيم. در اين صورت حداكثر كشور ميشود مثل مصر كه سرنوشتش را تا حالا ديديم، هم مردمش گرسنه و هم حكومتش آن طوري بود. اين مسئله خيلي مهمي است من فكر ميكنم اگر حوزههاي علميه و دانشگاهها از اين دريچه وارد بشوند ولو اينكه ممكن است فرصت زيادي ببرد و طول بكشد اما جلوي چنين خطري را ميتواند بگيرد.
بله عمدتاً در همين زمينهها است. بالاخره ما بايد ببينيم الان محتواي قرآن در جامعه ما چقدر حضور دارد و خوب طبعاً زياد نيست. حالا كه حضور ندارد، چرا ندارد؟ ما كه ميخواهيم قرآني باشيم چرا ندارد؟ اينجايش مهم است. يعني عوامل عقب افتادگيمان از قرآن را براي جبران در بياوريم. اشكالي كه الان داريم در حد تحقيق هيچ اشكالي ندارد ولي اين مسائل اگر براي متفكران مطرح بشود كمك ميكنند. جامعه الان اين قدر سياست زده و باند زده شده است كه تا اين مسائل مطرح ميشود با اين كه مسائل علمي است اما فوري رنگ سياسي ميزنند و بحث ميكنند و مسائلي را طرح ميكنند كه اصلاً حوصله محقق را سر ميبرد و پشيمانش ميكنند. انحراف بزرگي در جامعه پيش آمده است هيچ وقت جامعه ما اين جوري نبوده است كه تحقيقات زمينه تهمت زدن و متهم كردن و... باشد.
مطالب مشابه
- خلق ترجمه اختصاصی اولين گام در سادهسازی مفاهيم قرآن برای نوجوانان است
- استفاده از قالبهای گوناگون در انتقال مفاهيم قرآنی
- رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام : انقلابنكردهها از انقلابيون و ضدروحانيها از روحانيت انتقام ميگيرد / بسياري از دلسوزان به اشتباهات پي بردهاند
- آیت الله هاشمی: وضعیت کنونی نظام امتحانی دیگر از سوی خداوند است/مردم امتحان خود را پس داده اند
- سخنان امام حسین علیه السلام شهادت طفل صغير