کد خبر: 3045

1391/04/03 12:42

نسخه چاپی | دسته بندی: ---
0
بازدیدها: 660

رسول جعفریان:امام حسین (ع) و کنیز اهدایی معاویه!

چکیده:  معاویه بر اساس سیاست فریب، کنیزی زیباروی برای امام حسین (ع) فرستاد. برخورد امام با این کنیز و گفتگوی با وی خواندنی است. اصمعى مورخ و راوی مشهور گوید: براى معاویه کنیز زیبایى آوردند. از قیمت […]

چکیده:

 معاویه بر اساس سیاست فریب، کنیزی زیباروی برای امام حسین (ع) فرستاد. برخورد امام با این کنیز و گفتگوی با وی خواندنی است.

اصمعى مورخ و راوی مشهور گوید:
براى معاویه کنیز زیبایى آوردند. از قیمت او پرسید، گفتند: صد هزار درهم! معاویه آن را خرید. آنگاه نگاهى به عمروبن‌عاص کرد و گفت:
به نظر تو چه کسى شایستگى این کنیز را دارد؟
عمرو گفت: امیرالمؤمنین. (یعنی خودت!)
دیگران نیز که در اطراف وی نشسته بودند همین را گفتند.
معاویه گفت: نه، این براى حسین بن على (علیه السلام) مناسب است. او سزاوارترین فرد برای داشتن این کنیز است، چون هم شرف خانوادگى دارد و هم به خاطر رفع کدورتهاى ناشى از اختلاف ما و پدرش، بهتر است برای او بفرستیم.
در این وقت دستور داد تا او را آماده کرده به رسم هدیه براى امام ببرند.
طی چهل روز او را آماده سفر [به مدینه] کره همراه او اموال بسیار زیاد و البسه فراوان و چیزهاى دیگر براى امام فرستادند.
معاویه نامه‌اى به امام نوشت و ضمن آن گفت:
امیرالمؤمنین کنیزى خرید و از او خوشش آمد، اما براى تو ایثار کرد.
زمانى که کنیز را نزد امام حسین (علیه السلام) آوردند، امام از زیبایى او شگفت زده شد. (فاعجب بجمالها)

پرسید: نامت چیست؟
کنیز گفت: هوى.
امام فرمود: الحق که اسم و مسمّى مناسب یگدیگر است.
سپس پرسیدند: آیا مى‌توانى چیزى بخوانید؟
کنیز گفت: آرى! هم قرآن و هم شعر.
امام فرمود قرآن بخوان.
کنیز شروع کرد:« وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْب لا یَعْلَمُها إلا هُو ...»
امام از او خواستند تا اگر شعرى مى‌داند بخواند. کنیز گفت:
آیا در امان هستم؟
امام فرمود: آرى.
کنیز چنین خواند:
أنت نعم المتاع لو کنت تبقی
غیر أن لا بقاء للانسان
[تو متاع خوبی هستی اگر در این دنیا بمانی، و البته انسان جاودان نخواهد ماند]
امام گریه کردند و فرمودند:
تو آزاد هستى، اموالى نیز که معاویه فرستاده همه از آن تو باشد.
سپس از وی پرسیدند: آیا شعری در باره معاویه گفته‌اى؟
کنیز گفت: آرى، این است:
رأیت الفتى یمضى و یجمع جهده
رجاء الغنى و الوارثون قعودوا
ما للفتى إلا نصیب من التقی
اذا فارق الدنیا علیه یعود
[مرد را دیدم که زندگیش می گذشت و تلاش می کرد تا بی نیاز شود، در حالی که وارثان در انتظار مرگش نشسته بودند. آنچه برای مرد می ماند تقواست، چیزی که وقتی می میرد، به او باز می گردد].
امام دستور داد تا هزار دینار دیگر به او بدهند.
آنگاه فرمود: پدر من نیز در همین باره چنین مى‌فرمود:
و من یطلب الدنیا لحال تسره
فسوف لعمرى عن قلیل یلومها
إذا أدبرت کانت على المرء فتنة
و إن اقبلت کانت قلیلا دوامها
کسی که دنبال دنیاست و در طلب شرایطی که او را شادمان سازد، به جانم سوگند چیزی نخواهد گذشت که آن را ملامت خواهد کرد. اگر دنیا از آدمی روی برگرداند، برای مرد فتنه و آزمایش خواهد بود، و اگر به آدمی روی آورد، دوام آن اندک خواهد بود.
پس از آن امام گریه کرد و به نماز ایستاد.



منبع: تاریخ مدینة دمشق، تراجم النساء، صص 470 ـ 469

منبع: خبرانلتاین 

تگ های مطلب:
ارسال دیدگاه

  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent

عکس خوانده نمی شود