کد خبر: 3437

1391/01/17 15:45

نسخه چاپی | دسته بندی: لینکستان (مطالب دیگران) / حوزه علمیه / مطالب دیگران- سیاسی
0
بازدیدها: 3 572

رسول جعفریان:آیا مرجعیت علمی روحانیت در حال زوال است؟

چکیده: آنچه این روزها تحت عنوان سخنان حسن عباسی در مواجه با استادان علامه طباطبائی و جوادی آملی مطرح شده، ادامه ماجرایی است که برای حذف مرجعیت فکری روحانیت دنبال می‌شود. حمله به این استادان و برخی از […]

چکیده:

آنچه این روزها تحت عنوان سخنان حسن عباسی در مواجه با استادان علامه طباطبائی و جوادی آملی مطرح شده، ادامه ماجرایی است که برای حذف مرجعیت فکری روحانیت دنبال می‌شود. حمله به این استادان و برخی از مراجع و بی توجهی کلی به نقش روحانیت و استفاده ابزاری از شماری از روحانیون منبری که غیر از بکار بردن برخی از ترکیب های تازه در سخنرانی هایشان نکته تازه ای ندارند، مسیری است که در این چند سال برای از بین بردن مرجعیت فکری روحانیت انجام شده است.

 

بر اساس یک سنت معمول روحانیت همواره به عنوان گروهی که به دلیل مطالعات دینی، نقش راهبری فکری را در تفسیر دین بر عهده داشته‌اند، شناخته شده‌اند.

در این زمینه، در طول تاریخ رقبایی برای روحانیت وجود داشته است. پیش از دوره جدید، رمالها و منجمان و ساحران و شعبده‌بازان با پیشگویی و کاغذ نویسی و ادعاهای شگفت تلاش می کردند راه های تازه ای را تجربه کرده و مردم و دولت ها را از روحانیت جدا کنند. رقبای دیگر، کسانی بودند که ادعای ارتباط با عالم غیب یا رابطه مستقیم با ائمه معصومین را داشتند و تلاش می کردند روال عادی دینداری و ارتباطات دینی را به نوعی مناسبات غیر عادی تغییر دهند. در میان شیعیان، مهدویت سوژه مناسبی برای طرح این دعاوی بود اما در کنار آنها انجام کارهای شگفت و غیر عادی دیگری هم رخ می‌داد که شبیه آنها را در دوره هایی که مکتب شیخی و کشفی و غیره پدید آمد تجربه کرده ایم. توجه داشته باشیم که برخی از این رقبا از دل خود حوزه های علمیه بر می آمده اما مرجعیت همواره و با قامتی استوار مانع از رشد و توسعه آنها می شده است.

در دوره جدید، رقبای روحانیت از میان شماری از روشنفکران دینی برآمد، کسانی که تلاش داشتند از دین تفسیر نوینی بدهند. صرف نظر از انگیزه‌های خاص آنان و نیز این که رشد آنها گاه به دلیل سستی روحانیت در انجام وظائفش بود، این گروه یک رونق قابل توجهی از مشروطه به بعد داشتند. کند شدن حرکت روحانیت و عقب ماندگی اش از اوضاع به دلیل فشارهای سیاسی دوره رضاخانی، سبب رشد این جماعت شد. نام اغلب این نویسندگان را در نشریاتی چون آیین اسلام در دهه بیست می شناسیم. شاخص ترین آنها مرحوم بازرگان بود که به رغم این باور و رویه خود، همیشه پای منبرهای روحانی در مسجد هدایت می نشست، اما خود مفسر گونه ای خاص از دینداری بود.

در جریان انقلاب و به دنبال یک سلسله تحولات در میان سالهای 58 ـ 60 مرجعیت فکری دوباره به روحانیت بازگشت و دلیل آن هم خسارت‌های ناشی از انحرافی بود که در دوره قبل پدید آمده بود. زمانی که مجاهدین خلق منحرف شدند یا گروه های نظیر فرقان در دشمنی با روحانیت و به خصوص مرجعیت فکری آن پدید آمدند یا حرکتی که حسینیه ارشاد در یک دوره به آن دامن زد و تبعات و پیامدهای آن، سبب شد تا در انقلاب این مرجعیت به روحانیت باز گردانده شود.

به علاوه روحانیت تا حدودی به وظایف خویش آشناتر شده، شرایط را بهتر درک کرده، تحرک بیشتری از خود نشان داده و کوشید تا دین شناسی مبتنی بر آموزه ها حوزوی و سنتی خود را ارائه دهد. طبعا در این راه مشکلاتی داشت و مهم ترین آنها حل معضلات دنیای جدید بود. ابتدای روی یک موج سوار شده بود، اما لازم بود تا ابزارها و امکانات لازم را برای ماندن فراهم کند. تحولات جامعه چیزی نبود که عقب ماندگی او را تحمل نماید. بنابرین تلاش آغاز شد.

با این حال، در سالهای پس از انقلاب، همچنان گروهی با تردید به مرجعیت فکری روحانیت می نگریستند، و شاید جریان چپ تا حدود زیادی متهم به این امر بود، اما در میان جریان راست یا اصولگرا، ماجرا به عکس بود یا وانمود می شد. آنان مدعی بودند که رهبری و مرجعیت فکری روحانیت را به طور کامل قبول دارند.

با رفتن جریان چپ در سال 1383 و طی یک دوره تاکید و تبلیغ بر این که آن جریان در برابر مرجعیت فکری روحانیت علامت سؤال داشته، امید می رفت که این مسأله به جایگاه اصلی خود باز گردد. شاید تصور بسیاری از متدینین نیز همین بود و به همین دلیل رویکرد مثبتی به دولت تازه داشتند. اما شرایطی پدید آمد که این بار جریانی در اصولگرایی متهم به جدایی از روحانیت شد، به طوری که هنوز چندی نگذشته بود که بدبینی ها درست از همین زوایه به جریان دولتی آغاز شد. شگفت آن که نخستین بار یکی از مراجع مرحوم قم و یکی از عالمان برجسته تهران، این تردید ها را ابراز کردند و گفتند که این جماعت باور به روحانیت ندارد.
دولت جدید به رغم ادعاهای خود و بیشتر در سطح رهبری تا بدنه، نشان داد که خود را منادی اندیشه های نوینی می‌داند، ارتباطات خاص معنوی و عرفانی خود را دارد. همزمان ملی گرا و حتی انسان گرا یا اومانیست ست، گرایشی که انسان را به یاد افکار علی نقی منزوی تحت عنوان گنوسیسم ایرانی می انداخت. این دولت، به جای تکیه بر مرجعیت فکری روحانیت، به سراغ شماری از مداحان و روضه خوانان در خط رفت. البته کسی در سهم و نقش این گروه در پیشرفت کار تشیع در طول تاریخ تردید ندارد، چنان که برخی از آنها با اندکی تاخیر در دایره منتقدین در آمدند، اما همیشه این سخن مطرح بوده است که این گروه باید زیر نظر مرجعیت فکری روحانیت باشند. مع الاسف، تصویری از اسلام در این دوره توسط این جماعت به دست داده شد و افراط هایی صورت گرفت که نتیجه آن در آینده بیش از امروز مشخص خواهد شد. بسیاری از ارکان دولت، ارتباطشان را با مراجع قطع یا بسیار کم رنگ کردند و در سطح اطاعت از رهبری نیز صرفا به خاطر رعایت چهارچوب رفتاری و قانونی در کشور، مدعی ولایت آن هم از نوعی مبهم و نامشخص شدند.

آنچه تازگی داشت ظهور چهره هایی بود که خود ادعاهای تازه ای در تئوریزه کردن مسائل فکری کلان داشتند. پشت صحنه دولت با وجود مشائی، سخنرانی های رئیس جمهور، و حضور کسانی چون عباسی و غیره که سیما مروج آنها بود، و نیز پخش سخنرانی منبرهای غالبا بی مایه از سیما، راه را برای طرح رهبری جدید فکری در کنار روحانیت پدید آورد.

این ادعاها گاه به قدری شگفت بود که به راحتی امکان تشخیص آن از آموزه های سنتی وجود داشت. در این زمینه، مراجع تقلید بویژه حضرات آیات صافی و مکارم به طور مستمر موضع گرفتند، در حالی که کسانی چون استاد مصباح که سابقا در تشخیص انحراف تیزبینی خاص و رفتاری شدید داشتند، کمتر موضع گرفتند. البته یک بار هم که موضع گرفتند (علیه مشائی)، شدیدا از سوی سایت های وابسته (مانندی ندایی از درون) مورد حمله قرار گرفتند. با این حال سکوت مستمر ایشان برابر این جریان با سابقه ایشان تناسبی نداشت. در حواشی ایشان، گروه هایی که به دولت بسیار نزدیک بودند، یکسره حضور داشتند.

آنچه این روزها تحت عنوان سخنان حسن عباسی در مواجه با استادان علامه طباطبائی و جوادی آملی مطرح شده، ادامه ماجرایی است که برای حذف مرجعیت فکری روحانیت دنبال می‌شود. حمله به این استادان و برخی از مراجع و بی توجهی کلی به نقش روحانیت و استفاده ابزاری از شماری از روحانیون منبری که غیر از بکار بردن برخی از ترکیب های تازه در سخنرانی هایشان نکته تازه ای ندارند، مسیری است که در این چند سال برای از بین بردن مرجعیت فکری روحانیت انجام شده است.

این رویه البته بی سابقه نیست، اما با توجه به سنت پیروی مردم از مرجعیت و اصل تقلید و نیز به سبب ضعف مفرطی که در جریان موسوم به جریان انحرافی وجود دارد، به رغم تسلط بر قوه مجریه، راه به جایی نخواهد برد، گرچه لطمه خود را به دینداری مردم خواهد زد، چنان که زده است. جدا کردن بخشی از نسل جوان از مجموعه نظام و حتی اسلام، یکی از آثار منفی تسلط این جماعت بر اوضاع است. شگفت آن که به رغم آن که خود موجد نوعی بدبینی به روحانیت بوده اند اکنون تلاش می کنند با طرح دیدگاه های افراطی در باره ایرانی گری اقشار مخالف روحانیت را به سوی خویش جذب کنند و در تحولات آینده از احساسات آنان بهره برداری کنند.

بدون شک اگر روحانیت و مرجعیت شیعه، راه اعتدالی خویش را ادامه داده، با حضور در صحنه تفکر و اندیشه و همزمان با پیشرفتها و تغییرات دنیای جدید، مبانی فکری و علمی خود را تقویت کرده و در ضمن در کنار توده های مردم بماند، این قبیل جریان های انحرافی فرصت زیادی برای عرض اندام نخواهند داشت.

 

منبع: خبرانلاین 

تگ های مطلب:
دیدگاه کاربران

کل نظرات : 2

ارسال دیدگاه

  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent

عکس خوانده نمی شود