کد خبر: 4334

1390/11/12 08:54

نسخه چاپی | دسته بندی: لینکستان (مطالب دیگران) / مطالب دیگران- اهل بیت (علیهم السلام) / اهل بیت علیهم السلام
0
بازدیدها: 1 065

امام عسکری (ع) چه مقدار در زندان بود؟/رسول جعفریان

چکیده: آگاهیم که جلب امام هادى(ع) به همراه امام عسکرى(ع) به سامرا، به دستور متوکّل عباسى، خود به معناى زندانى کردن این دو امام در آن شهر به منظور کنترل آنها و روابطشان با شیعیان بود. در مواردى در […]

چکیده:

آگاهیم که جلب امام هادى(ع) به همراه امام عسکرى(ع) به سامرا، به دستور متوکّل عباسى، خود به معناى زندانى کردن این دو امام در آن شهر به منظور کنترل آنها و روابطشان با شیعیان بود. در مواردى در بازداشت این پدر و فرزند، سختگیرى بیشترى اعمال مى‌شد؛ به ویژه هنگام پیدایش جریانات خاصى که نوعى تهدید بر ضد حاکمیت بود، شخص امام با شمارى از یاران نزدیکش به زندان مى‌افتاد.

 

آگاهیم که جلب امام هادى(ع) به همراه امام عسکرى(ع) به سامرا، به دستور متوکّل عباسى، خود به معناى زندانى کردن این دو امام در آن شهر به منظور کنترل آنها و روابطشان با شیعیان بود. در مواردى در بازداشت این پدر و فرزند، سختگیرى بیشترى اعمال مى‌شد؛ به ویژه هنگام پیدایش جریانات خاصى که نوعى تهدید بر ضد حاکمیت بود، شخص امام با شمارى از یاران نزدیکش به زندان مى‌افتاد.



روایات زیادى درباره بازداشت امام عسکرى(ع) وجود دارد که البته از جهاتى با یکدیگر ناسازگارند. علت این امر، افزون بر این که مى‌تواند اشاره به تعدّد بازداشت‌های آن حضرت باشد، اشتباه مردم و منابع خبری در نام خلفا نیز هست. با گردآورى تمام گزارش‌هاى مربوط و مقایسه آنها با یکدیگر، امید دست‌یابى به واقعیت امر بیشتر مى‌شود.


خبرى درباره زندانى شدن آن حضرت در دوران مستعین (248 ـ 252) در دست است. صیمرى در کتاب الاوصیاء نقل کرده است که مستعین دستور بازداشت امام عسکرى(ع) و آوردن وى به کوفه را به سعید حاجب داد. ابوالهیثم بن سیابه در نامه‌اى که به امام نوشت، از این خبر اظهار نگرانى کرد. امام در جواب وى نوشتند: پس از سه روز فرجى حاصل خواهد شد. سه روز بعد، مستعین خلع شد و خطر رفع گردید.[1] این خبر در منابع دیگر درباره معتز نقل شده است.

این در حالی است که آغاز زمان امامت حضرت عسکرى(ع) سال 254 بوده و شاید این شاهدى بر نادرستى این خبر درباره مستعین باشد. اربلى هم متوجه این خطا شده و گفته است که در خبر مزبور یا نام مستعین به غلط آمده و یا باید مربوط به امام هادى(ع) باشد.[2]

معتز که از خلفاى سختگیر عباسى بود، در سال 252 به خلافت رسید.[3] گزارش شده است که در همین سال شمارى از شیعیان، از جمله ابوهاشم جعفرى در زندان بوده‌اند. خطیب بغدادى از قول ابن‌عرفه علت بازداشت وى را چنین بیان مى‌کند: سخنانى از او شنیده شد که سبب زندانى شدن وى گردید.[4]

در روایتى که شیخ طوسى نقل کرده، بازداشت ابوهاشم مذکور با تنى چند از بنى‌هاشم و غیر آنها به سبب کشته شدن عبدالله بن محمد عباسى بوده است.[5] مسؤول این زندان آن‌گونه که در پاره‌اى از روایات آمده، صالح بن وصیف بوده که در سال 256 توسط موسى بن‌ بغا کشته شد.[6] بر اساس خبرى در اعلام الورى آمده است، ابوهاشم گفت در سال 258 همراه شمارى از طالبیان در زندان معتز بوده است. این تاریخ باید اشتباه باشد؛ زیرا معتز در سال 255 و وصیف در سال 256 کشته شده‌اند. به احتمال قوى، خبر مربوط به پس از سال 252 است که در نقل خطیب و دیگران نیز اشاره به زندانى شدن ابوهاشم در آن سال شده است.[7]

وى در این خبر اشاره به آمدن امام عسکرى(ع) و برادرش جعفر به زندان کرده است. با توجه به شهادت امام هادى(ع) در سال 254 و امامت فرزندش، آمدن دو برادر به زندان باید در سال 254 یا 255 باشد. در این خبر آمده است که حضرت با اشاره به یک مرد عجمى (جمحى) که مدعى بود علوى است، فرمود: اگر این مرد نبود مى‌گفتم پس از چه مدتى از این زندان رها مى‌شوید؛ زیرا او شما را زیر نظر گرفته و حرکاتتان را به خلیفه گزارش مى‌کند. ابوهاشم مى‌گوید: روزى ما این مرد را غافلگیر کرده و کاغذى را که در آن درباره تک تک ما گزارش‌هاى بدى براى خلیفه آماده کرده بود از لباسش درآوردیم.[8]

صالح‌ بن وصیف از ایادى عباسیان که حراست امام را در زندان بر عهده داشت، از طرف برخى شخصیت‌هاى عباسى به سختگیرى بر آن حضرت و آزار وى تشویق مى‌شد که در پاسخ آنها گفت: قَد وکَّلتُ بِه رَجُلَینِ شَرَّ مَن قَدَرْتُ علیهِ فَقدْ صارا مِنَ العِبادةِ والصَّلاةِ الى أمرِ عَظیم. دو تن که آنها را بدترین مردم مى‌دانستم بر او مأمور کردم ولى آنان چنان تحت تأثیر امام عسکرى(ع) قرار گرفتند که در عبادت و نماز به حد والایى رسیدند.[9]

مدارکى حاکى از آن است که شخص امام در زندان به طور دائم روزه بوده‌اند.[10]

افزون بر خبر بالا، آمده است که معتز به سعید حاجب دستور داد تا امام را به کوفه بیاورند، اما سه روز بعد کشته شد.[11] این مشابه خبرى است که درباره زمان مستعین گذشت، و با توجه به اشاره که در روایت هست که کمتر از سه سال از درگذشت امام هادی (ع) گذشته بوده این درست می‌نماید.

خبرى هم درباره دوران مهتدى (255 ـ 256) موجود است. این خلیفه مدعى بود که عمربن عبدالعزیزِ عباسیان است.[12] افزون بر آن در میان عامه، متهم بود که معتزلى و قدرى شده و گویا همین امر در کشتن وى دخیل بوده است.[13] ابوهاشم جعفرى گوید: در دوران مهتدى، هنگامى که در زندان بودم، امام عسکرى(ع) را به زندان آوردند. با کشته شدن مهتدى در سال 256 خدا جان او را از خطر مرگ رهانید؛ زیرا خلیفه قصد کشتن آن حضرت را داشت.[14]

چنان که نقل شده امام عسکرى (ع) بار دیگر در خلافت معتمد عباسى (256 ـ 279) زندانى شد. در روایتى آمده که آن حضرت در سال 259 ق در زندان معتمد عباسى بوده و على بن جرین زندانبان او بوده است. او در پاسخ معتمد که درباره امام از وى سؤالاتى نموده، چنین گفته است: همواره روزها روزه‌دار و شبها مشغول نماز است.[15]

همچنین صیمرى در کتاب الاوصیاء روایت کرده که گفت: من خود خط ابومحمد عسکرى(ع) را هنگام خروج از زندان معتمد دیدم که این آیه را نوشته بود: یریدُونَ لِیطْفِئُوا نورَ الله بأفواهِهمْ وَاللهُ مُتمُّ نورِهِ وَلو کَرِهَ الکافِرون.[16]

شیخ مفید از محمد بن‌اسماعیل علوى چنین روایت کرده:

امام عسکرى(ع) نزد على بن ‌اوتامش (یا بارمش) زندانى شد. این مرد از دشمنان سرسخت آل ابى‌طالب بود. به وى دستور داده شده بود تا درباره امام هرچه مى‌تواند تند و سختگیر باشد. اما وى با دیدن آن حضرت ... در حالى از او جدا شد که بیش از دیگران عظمت الهى آن حضرت را شناخته و از او ستایش مى‌کرد.[17]

به احتمال قریب به یقین این زندان براى امام در سال 259 اتفاق افتاده است و شاهدى که در درستى این مطلب وجود دارد روایت ذیل است:

کشّى در رجال آورده است: محمد بن‌ ابراهیم سمرقندى گفت: عازم حج بودم که تصمیم گرفتم در سر راه به یکى از دوستانم به نام بودق بوشنجانى[18] که به صدق و صلاح و ورع و خیر معروف بود سرى بزنم. پیش او بودم که سخن از فضل بن‌ شاذان به میان آمد، بودق گفت: او به دلیل نفخ معده به شدت بیمار بود و ... بودق در ادامه سخنانش گفت: در سفرى که به قصد انجام مراسم حج عازم مکه بودم، نزد محمد بن عیسى العبیدى که شیخى فاضل بود ... رفتم. در خانه او عده‌اى را که با حالتى افسرده و مغموم نشسته بودند دیدم، علت را جویا شدم، گفتند: ابومحمد(ع) زندانى شده است. من سفر خود را دنبال کرده و در بازگشت باز به دیدن محمد‌بن‌عیسى رفتم. او را با چهره‌اى شاد و سرحال دیدم، چگونگى اوضاع را از وى پرسیدم، جواب داد: امام آزاد شده است. من در حالى که کتاب یوم و لیله را همراه داشتم به سامرا رفته و به محضر ابومحمد(ع) شرفیاب شدم. کتاب را به آن حضرت نشان داده، گفتم: فدایت شوم این کتاب را ببینید. امام در حالى که ورق به ورق آن را مى‌دید، فرمود: صحیح است، سزاوار است به آن عمل شود. عرض کردم: فضل [بن شاذان] به شدت بیمار است و شنیدم به خاطر نفرین شما مریض شده است؛ زیرا درباره او به شما گفته‌اند که وى وصى ابراهیم را برتر از وصى رسول خدا مى‌داند، در حالى که چنین نیست و این سخن را به دروغ بر او بسته‌اند. امام فرمود: آرى خدا فضل را رحمت کند. بودق مى‌گوید: من بازگشتم و دیدم در همان ایامى که امام فرمود: رَحِمَ الله الفضل فضل بدرود حیات گفته است.[19]

اگر چنان که مشهور است بپذیریم که فضل بن‌شاذان در سال 260 وفات کرده است، به طور طبیعى باید بگوییم امام در اواخر سال 259 قبل از ذى‌حجه در زندان بوده است.

[1] . بحار الانوار، ج 50، صص 3121 ـ 313 از مهج الدعوات ابن‌طاووس.
[2] . و نیز نکـ : مرآة العقول، ج 6، ص 151

[3] . پسر این خلیفه که شاعر است، اشعار زیادی علیه طالبیان دارد و بارها و بارها به آنان جسارت کرده است: بنی عمنا أیقضتم الشر بیننا / فکانت الیکم عدوة الشر أعجلا / فصبرا علی ما قد جررتم فانکم / فتحتم لنا بابا من الشر مقفلا. بنگرید: شعر ابن المعتز، (بغداد، 1978) ص 382

[4] . به نقل از قاموس‌الرجال، ج 4، ص 59. سمعانى به اشتباه 242 آورده است.

[5] . الغیبه، طوسى، ص 136 ؛ بحارالانوار، ج 50، ص 306
[6] . الکامل، ج 7، صص 218 ـ 219 ، 225

[7] . نکـ : بحار الانوار، ج 50، صص 311 ـ 312 از اعلام الورى، ص 354. علامه متوجه این اشتباه شده است.

[8] . نور الابصار، ص 166 ؛ کشف‌الغمه، ج 2، ص 432 ؛ بحارالانوار، ج 50، ص 254 ؛ الخرائج والجرائح، ج‌‌2، ص 182

[9] . الارشاد، ص 334 ؛ کشف‌الغمه، ج 2، ص 414 ؛ روضة الواعظین، ص 248

[10] . نورالابصار، ص 168 ؛ الفصول‌المهمه، ص 286 ؛ الکافى، ج 1، ص 512

[11] . کشف‌الغمه، ج 2، ص 416 ؛ الخرائج والجرائح، ج 1، ص 451 ؛ بحارالانوار ج 50، ص 295
[12] . المنتظم، ج 12، ص 83 (حوادث سال 255)

[13] . بحار الانوار، ج 50، ص 313 از کتاب الاصیاء صیمرى به توسط مهج الدعوات.

[14] . بحارالانوار، ج 50، ص 313 از مهج‌الدعوات، ص 343؛ الغیبه، طوسى، ص 123

[15] . بحارالانوار، ج 50، ص 314 از کتاب الاوصیاء به توسط مهج‌الدعوات، ص 344
[16] . سوره صف (61): 8

[17] . الارشاد، ص 342 ؛ الکافى، ج 1، ص 508 ؛ کشف‌الغمه، ج 2، ص 412
[18] . بوشنجان روستاى از روستاهاى هرات.
[19] . رجال کشى، صص 537 ـ 538، روایت 1023

 

منبع: بازتاب امروز 

تگ های مطلب:
ارسال دیدگاه

  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent

عکس خوانده نمی شود