• خاطراتی از آزاده و جانباز مجید زارع

    خاطراتی از آزاده و جانباز مجید زارع

    چکیده:  خبرنگارها که رفتند، عدنان خیرالله با غضب و تند خویی تمام، با یک لحن خیلی خشمگین داد کشید: «من تا زمانی که از این جا نرفتم، این بچه را جلوی چشم من دار بزنید. جوری بکشید، که دلم خنک بشود و بروم.»   به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس،