تازه های کتاب
تازه های انتشارات کتاب ناب
بایسته های فرهنگ
سازمان های فرهنگی
- چابک سازی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
- تمدید مهلت ارسال آثار به چهلودومین جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
- انتصاباتی ارزشمند در وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی
- نگاهی به برنامه های وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی در دولت چهاردهم
- مصوبات جلسه 660و661 هیات انتخاب و خرید کتاب
- خرید کتاب، پس از حدود2سال تعطیلی خرید! سیدمحمدکاظم شمس
- کارنامه معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ در دولت سیزدهم
مسائل نظری
حوزه علمیه
دانشگاه
- انتشار کتابهای فقهی درباره مسائل روز
- گزارشی از حضور استاد احمد مبلغی در مجمع جهانی فقه اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ظرفیتها و چالشهای استفاده از فقه در تقنین
- حجاب امری اجتماعی، با امکان قانونگذاری
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- کسانی که در اصول تابع دیگران باشند، نباید خود را مجتهد بدانند
- تمدید مهلت ارسال اثر به پنجمین دوره انتخاب کتاب برگزیده دانشگاهی
- بازسازی منابع تاریخی مفقود شیعه
- رتبهبندی علمی دانشگاهها، پژوهشگاهها و مؤسسات آموزش عالی وابسته به حوزه علمیه قم
- انتصاب ریاست نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها
- ۱۳ دانشگاه ایرانی در جمع هزار دانشگاه برتر دنیا
- ضرورت پردازش دادههای علمی و کتابخانهای
- دکتر محسن جوادی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
علمی آموزشی
علمی پژوهشی
هنر
- وضعیت فلسفه در سده اخیر حوزه علمیه قم
- فقهی که بخواهد نظریهپرداز باشد، در بستر درسهای تخصصی و پژوهشهای آزاد شکل میگیرد
- ضرورت پرداختن به مکتب فقهی و اصولی امام خمینی (ره)
- قطب فرهنگی اسلام «عقل» است
- مدیر حوزه های علمیه خواهران کشور انتخاب شد
- جامعه الزهراء س یادگاری پربرکت از حضرت امام ره
- تغییر و تحول در نظام آموزشی حوزههای علمیه
اخبار و مسائل کتاب
نقد و معرفی کتاب
- برگزیدگان همایش بیست و پنجم کتاب سال حوزه
- صدور پروانه فعالیت کتابفروشان
- مصوبات جلسات 645 تا 647 هیات انتخاب و خرید کتاب
- علیرضا مختارپور، رئیس کتابخانه ملی و مهدی رمضانی، سرپرست نهاد کتابخانههای عمومی کشور شد
- بررسی برگزاری نمایشگاه حضوری 1401
- مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران و اعضای هیئت علمی چهاردهمین دوره جایزه جایزه ادبی جلال آلاحمد منصوب شدند
- انتصاب مدیر کل تازه دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی
اقتصاد
اجتماعی
- باید امید آفرینی کنیم
- طرح اصلاح قیمت بنزین می توانست بهتر از این اجرا شود
- خواستار استمرار معافیت مالیاتی اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه هستیم
- در عرصه جنگ اقتصادی، به طور قاطع دشمن را عقب می زنیم
- دولت خسته نیست
- فعالیت 11 هزار و ۹۰۰ رسانه دارای مجوز در کشور
- افرادی که نفوذ پیدا می کنند داغترین شعارهای حاکمیتی را میدهند
- وفاق ملی ضرورت تداوم انقلاب اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ثبتنام بیمه درمان تکمیلی اصحاب فرهنگ، هنر، رسانه
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترجوادی
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترصالحی
- نگاهی به اندیشه آیت الله هاشمی رفسنجانی ره
1393/05/10 01:00
علیرضا مختارپور، دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور:کتاب هست ولی مردم نمیخوانند
مهمترین مساله فضیلت مطالعه و کتابخوانی است در حال حاضر در کشور ما مغفول مانده است. «علیرضا مختارپور» گفت: من فکر میکنم که مهمترین مساله فضیلت مطالعه و کتابخوانی است که این موضوع در حال حاضر در […]
مهمترین مساله فضیلت مطالعه و کتابخوانی است در حال حاضر در کشور ما مغفول مانده است.
«علیرضا مختارپور» گفت: من فکر میکنم که مهمترین مساله فضیلت مطالعه و کتابخوانی است که این موضوع در حال حاضر در کشور ما مغفول مانده است.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی «منانشر» به نقل از فارس، علیرضا مختارپور، دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور و مدیر انتشارات انقلاب اسلامی شب گذشته مهمان «گفتوگوی تنهایی» بود که متن کامل آن در ادامه میآید:
چقدر ما در همین زندگی جاری امروز با همین مناسباتی که هست چقدر دغدغه ما است این بانگ نای، این قصه ازلی و ابدی ، این از نیستان ببریده شدن، این هم سنخی، هم جنسی با یک از کجا آمده امش چقدر دغدغه ما است؟
من در مقام داوری چنین سوال بزرگی نمی توان پاسخ بدهم .
مشاهداتتان؟
مشاهدات من نشان میدهد یعنی برداشتم این است که ما در بعضی از ابعاد رشدهایی داشتیم و در بعضی از ابعاد کاستیهایی داشته ایم. مردم ما امروزاگر یک حادثهای نظیر حملهای که به میهن ما شد اتفاق بیافتد، من معتقدم که باز هم تمام جوانان ما علیرغم تمام اختلاف سلیقهها و اختلاف منشها و وشها و فکرها که دارند به دفاع از سرزمین و کشورشان برمیخیزند، بنابراین در آن مصداق اگر بگوییم، کامل آن دغدغه است. اما آیا آن دغدغه کامل در اخلاق اجتماعی روزمره ما هم الان جاری است؟ باید متاسفانه گفت نه، ما یک مقداری شاید بیش از حد عصبی شدهایم، بیش از حد فردگرا شده ایم بیش از حد به فکر منفعتهای شخصی باشیم در بعضی از قسمتهای جامعه، در اخلاق جامعه، در انضباط اجتماعی، در اسراف اجتماعی، مردم ما هزینه میکنند، نمیگویم که مشکلات اقتصادی نیست، هزینه میکنند اما گاهی این هزینه جهتش درست نیست.
آماری را شنیدم و دو بار هم پیگیری کردم که مطمئن بشوم،از نزدیک به 40 میلیارد تومان در نوروز امسال مردم هزینه پیامک دادند! میدانید اگر این مقدار پول را مردم در مطبوعات و کتاب میدادند چه اتفاقی برای فرهنگ جامعه میافتاد. ما هزینه را میکنیم اما این هزینه جهتش درست نباشد. متاسفانه مصرف دخانیات در کشور ما پایین نیامده است، در حالی که امروزه چه کسی است که نداند مصرف دخانیات هیچ فایدهای برای کسی ندارد.نه فایده فردی و نه اجتماعی و متاسفانه سن مصرف پایین امده است. بنابراین فکر میکنم در بعضی از ابعاد آن دغدغه هست و در خیلی از ابعاد زندگی اجتماعی و سبک زندگی متاسفانه کاستیهایی وجود دارد.
معنا در کجای سبک زندگی ما است ؟ عینی بخواهم بگویم ، ما بابت خیلی چیزها پول میدهیم ولی با هر تنشی اولین چیزی که از سبد خرید ما حذف میشود، آن چیزی است که به کتاب مربوط است، وقتی میشنوم که فرضا یک روزنامه (جوینت) در کشور همسایه ما پاکستان بیش از 8میلیون تیراژ دارد و سر جمع تیراژ مطبوعات ما در کل کشور به 1 میلیون نمیرسد، و فکر میکنیم که ما به لحاظ غنای فرهنگی با پاکستان قابل قیاس نیستیم، یک حس دوگانهای من را فرا میگیرد، این را با هم به اشتراک بنشینیم؟
دلایل مختلفی برای عدم اقبال مردم ما در سالهای اخیر به کتاب و مطبوعات برشمردند، من دیدگاههای دیگر را مطلقا تخطعه نمیکنم، شاید هم درست باشد، اما چیزی که من تجربه کردم این است که در کشور ما گاهی اوقات بعضی از نهادها، صدها هزار جلد کتاب رایگان به مردم دادهاند، باز هم نخواندهاند. کتابخانههای عمومی کشور ما به هر حال هزاران جلد کتاب دارد، مراجعه نمیکنند، الان در کتابخانه عمومی کشور ما عمدتا در بعضی از ماههای سال از قرائتخانه استفاده میشود برای خواندن نزدیک کنکور و آزمونهای تحصیلی. کتاب هست ولی مردم نمیخوانند، بنابراین قیمت به نظر من آن عامل اصلی نیست. تبلیغ هم نیست.
اگر کتاب کمتر در جامعه ما توزیع میشود که معتقدم این مشکل بزرگی است، برای اینکه اجازه بدهید این سخن را در حاشیه عرض کنم؛ ده کارخانه در کشور ما تنقلات کودکان را تهیه میکنند که عمدتا وزارت بهداشت میگوید اینها برای کودکان خوب نیست . شما میدانید چند ده میلیون مرکز این محصولات را میفروشند، تمام بقالیها، سوپر مارکتها، فروشگاهها و حتی کیوسکهای مطبوعاتی. و بعد در کل کشور ما در حدود 3 هزار فروشگاه برای فروش کتاب داریم که بعضی از آنها برای اینکه توجیه اقتصادی داشته باشد، لوازم التحریر، کپی و امثال اینها را هم عرضه میکنند.اینها درست است. اما من فکر میکنم که مهمترین مساله فضیلت مطالعه و کتابخوانی است. ان در کشور ما الآن مغفول است.
در ابتدای پیروزی انقلاب به قدری شخصیتهای نویسنده و کتابها ارزش پیدا کردند که حتی جوانانی که اهل کتاب نبودند، حتی در سبک ظاهر سعی میکردند شبیه بعضی از نویسندگانی که آن موقع مطرح بودند، لباس بپوشند. کتابهایی را به دست میگرفتند شبیه کسانی که اهل مطالعه بودند. تیراژ کتاب به 50 هزار رسیده بود. یعنی در ابتدای انقلاب، درست اتفاقی افتاد که الان برای جوان در یک شکل دیگر اتفاق میافتد. الان اگر چند تا جوان در کنار هم بنشینند و یکی بگوید مثلا فلان شبکه اجتماعی را نمیدانی چه هست و او بگوید نمیدانم، او را مسخره میکنند؛ در ابتدای انقلاب اگر کسی نمیدانست داستایوسکی چی نوشته، ابله داستانش چیه، جنگ و صلح چی میخواهد بگوید، ادوار زندگی کامو چی بوده ،دکتر شریعتی چی نوشته، جلال کی بوده، اگر اینها را نمیدانست یک نوع کسر منزلت اجتماعی بود.
میخواهیم دو چیز را به موازات هم پیش ببریم، یکی اینکه در اوایل انقلاب وقتی خبر از دنیا رفتن دکتر شریعتی میآید، جلوی کتاب فروشی به اسم آذر یک صف چند صد متری تشکیل میشود از مردمی که صف میکشند تا کتاب بخرند، برای منی که از صف خاطرم این است که باید برای ارزاق عمومی باشد، خیلی غریب است و یا اصلا قابل باور برای من و نسلهای بعد از من قطعا نیست.چی تغییر کرده که وقتی این موضوع را برای من تعریف میکنند من میگویم نه این یک شوخی است.
به نظر من، انقلاب این اثر را داشت که مردم احساس میکردند، کسانی که در انقلاب به عنوان رهبران طبقه نخبهای که انقلاب تصاویر آنها را در راهپیماییها دست میگیرد، آنها یک طبقه فکری هستند. استاد مطهری، چمران، شریعتی، جلال آل احمد و بسیاری دیگر، حتی شخصیتهایی که در زندان بودند مثل آیتالله طالقانی، رهبر معظم انقلاب، دیده بودند که اینها اهل کتاباند که توانستند یک تحول اجتماعی ایجاد بکنند. شما از یک خاطره نقل کردید من میخواهم بگویم که تا سال 75 وقتی انتشارات علمی فرهنگی تاریخ تمدن ویل دورانت، تاریخ هنر را چاپ میکرد، در روزنامه ثبت نام میکردند و مردم پول میگذاشتند و شش ماه تا نه ماه صبر میکردند که کتاب به دستشان برسد.
من با تاسف باید بگویم بعضی از مدیران فعلی کشور ما با صراحت و با جسارت بیان میکنند که ما به دلیل اینکه داریم فعالیت میکنیم و کار و تلاش میکنیم، بیست سال است که کتاب نخواندهایم! چطور امکان دارد، خوب مردم به مسئولین نگاه میکنند، نه فقط مسئولین معلمین ما هم به دلایل اقتصادی و مسائل دیگری که پیش آمده کمتر مطالعه میکنند، شما اگر نسل اساتید و معلمین قبلی ما را نگاه کنید، همه شان از تاثیر معلمین خودشان در کتابخوانی یاد میکنند، اما نخبگان ما چنین تاثیری را به یاد ندارند برای این که معلمشان خیلی توجهی نمیکند. خیلی اهل مطالعه نیست. حتی ساعت انشا در یک دورهای در آموزش و پرورش حذف میشود، چه برسد به ساعت مطالعه. باید این تاثیر اجتماعی در نخبگان دیده شود.شاید مردم ببینند چون این نخبه کتاب خوانده و اهل کتاب است این طور درست سخن میگوید، مینویسد، تلاش میکند و اندیشه دارد.
اتفاقی که در آن طرف دنیا افتاده این است که ای بوک آمده و بازار کتاب تخته نشده، ما اینجا ابزارهای تکنولوژی هم به سمت ای بوک نرفته که بگوییم مردم دارند کتاب الکترونیک میخوانند و پی پر بوک (کتاب کاغذی) را نمیخوانند. ما از بخش تکنولوژی خم به سمت کتاب متاسفانه نرفتهایم؟
این همان رشد نا متوازن است که عرض کردم، من سه سال پیش در برنامهای که راجع به کتاب بود، مجری محترم برنامه گفت چون شبکههای تلویزیونی زیاد شده، مردم کتاب کم میخوانند، من گفتم در اینجا شبکههای تلویزیونی زیادتر است و یا در اروپا، در اینجا تفریحات سالم و ناسالم بیشتر است و یا در اروپا، گفت در اروپا، گفتم در آنجا تیراژ کتاب هنوز بالای صد هزار، دویست هزار تا است و بعضی از کتابها که به 500 هزار تا میرسد. اصلا این طور نیست. اگر کسی بخواهد کتاب بخواند از طریق دیجیتال میتواند، از طریق کتاب صوتی، میتواند به کتابخانه برود، میتواند کتاب از دوستش بگیرد.
من تصور نمیکنم اگر یک اهل کتابی به یک کتاب فروشی برود و بگوید کتابی را میخواهم بخوانم اما پول ندارم، کتاب فروشها و ناشران ما به او کتاب ندهند.حتما به او میدهند.
یک نکته متضادی هست، ما پیشینهای داریم که مکرر به آن فخر میورزیم، اساسا اگر شما درگروههای مختلف صحبت کنید و بگویید 2500 سال تاریخ داریم، سریع تصریح میکنند که ما 7 هزار سال پیشیه داریم و حواست به جیرفت و مکانهای دیگر نیست، و بعدش همه از حضرت مولانا حرف میزنند و دریغ از این که ترکها چه جفایی کردند و به نام خودشان زدند از حضرت حافظ حرف میزنیم از فردوسی و از رودکی و البته غالبا از هیچ کدام از اثرهایشان چیزی نخواندهایم، اما این پیشینه غنی مکتوب ما قابل انکار نیست اما فکر میکنم که اگر ما کتابخانههای چند هزار جلدی دست نویس داشتیم، الان هیچ سنخیتی با گذشته ندارد، حلقه مفقوده چیست؟
یک بحثی را را مرحوم استاد شهید مطهری در کتابشان دارند که چه اتفاقی افتاد که اروپا توانست بعد از قرون وسطی پیشرفت بکند و ما بعد از چند قرن از آنها انحطاط پیدا کردیم. اولا میدانید که قرون وسطی در اروپا دوران تاریکی است و در اینجا دوران ابن سینا است.
یک رمانی یک اروپایی سالها قبل نوشته، حتی شنیدهام ماههای اخیر فیلم سینمایی بر اساسش ساختهاند، داستان طلبه مسیحی در کلیسای اروپا است و او آوازه ابن سینا را در همدان میشنود و آنجا میخواهد حرکت و بیاید به اینجا درس یاد بگیرد. اربابش و خانواده دورش جمع میشوند و میگویند نباید بروی آنجا، آنجا کشور پیشرفتهای هستند تو بروی آنجا مغلوب فرهنگ و تمدن آنها میشوی و به تو تهاجم فرهنگی صورت میگیرد و آنوقت هویت خودت را فرموش میکنی، تو نرو ،آنها خیلی پیشرفته هستند.البته آن طلبه میآید. تحلیل استاد مطهری این است: میگوید هر دوی ما دین را رها کردیم، این حرف خیلی عجیب است، میگوید اروپا دین را رها کرد پیشرفت کرد، ما دین را رها کردیم و از فرهنگ خودمان را منحط شدیم. میگوید:فرقش در آن دین بود، دینی که در آنجا قرون وسطی را تحمیل کرده بود دینی شده بود تحریف شده مقابل با علم و آزادی و پیشرفت، آن مسیحیت تحریف شده را اروپاییها رها کردند و پیشرفت کردند، ما دینی داشتیم که عالم دینیمان، پزشک هم بود، ریاضیدان هم بود، نجوم هم میخواند. جدا نبود.
مقام معظم رهبری ابتدای انقلاب در مشهد سخنرانی دارند و میگویند: کلمه روحانی که ما داریم از فرهنگ مسیحی گرفتهایم، برای این که آنها بین روحانی و امور دنیوی فاصله قائل بودند. ما نباید این را بگوییم ما که دنیا و آخرتمان با هم ممزوج است ما باید اصطلاح عالم دینی را به کار ببریم.
اصلا ما طبیب نمیگفتیم، حکیم میگفتیم، بعد طب ابدان داشتیم، طب روحانی هم داشتیم. طب اخلاق هم داشتیم. جامع السعادات هم داشتیم که بیماریهای روحی و اخلاقی هم میگفتند، ریاضیات هم بلد بودند. ابن سینا فلسفه میگفت، نمط نهم اشارات هم در مقامات العارفین داشت، ریاضی هم داشت، منطق را داشت، شفا هم داشت، نجات هم داشت، طب هم داشت. قانون در طب را هم داشت، نه جلد، بنابراین با هم بود، تفکیک نکرده بودند. ما چنین دینی که همه این چیزها را به ما میداد در فرهنگ ایرانی خودمان که فرهنگ علم و تمدن بود، ما این را رها کردیم.
من تصور میکنم این پاره پاره شدن ما از فرهنگ و تمدن خودمان که تمام وجوه تمدنی و فرهنگی و اندیشهای را با هم داشت، شاید از عوامل مهم این وضع فعلی است.
علاوه بر بحثهای فرهنگی و پیشینه تاریخی ایران، بحثهای دینی را هم اشاره کردید، خداوند جملهای دارد که حیرت انگیز است میفرماید جوهر قلم عالم افضل است بر خون شهدا. خدا که تعارف ندارد. و به نظر من این مغفول مانده و اگر گوهر قلمی مینگارد باید خوانده شود، فضیلتش این است. این همه ما فاکتورهای صریح داریم. چرا خیلی از مستحبات را عزیزان به اجرایش علاقهمند هستند ولی چنین مواردی از قلم میافتد؟
یکی از مستحبات شب قدر، مطالعه است ، مطالعه کتاب و نه مطالعه دعا و قرآن.آنها فضیلتش سر جای خودشان محفوظ است و مردم هم انجام میدهند. و حالا در رفتار هم نگاه کنید. آیت الله العظمی نجفی مرعشی عالم بود، مرجع بود، مردم عزیزی که به قم و به حرم حضرت معصومه تشریف میبرند، چرا مزار آیت الله نجفی مرعشی را آنجا نمیبینند؟ ایشان وصیت کرد که آنقدر من به کتاب و اهل کتاب علاقه دارم، وصیت کرد که باید پیکر من را در ورودی کتابخانه من دفن کنید. تا اهل کتاب از روی من رد شوند.
ایشان تلاش زیادی کرد و نسخههای زیادی جمع کرد، کتابخانه ایشان از بزرگترین کتابخانههای جهان اسلام است. ایشان نماز و روزه استیجاری میخواند پولش را میگرفت، نسخه میخرید. علامه امینی هم این کار ها را کرده است.
یک کتابی است که در آلمان نوشته شده و در ظاهر خیلی ساده است. دو نفر با هم صحبت میکنند، دو ساعت حرف روزمره میزنند، بعد کتاب تمام میشود و آدم احساس میکند که خوب چی، در انتها نویسنده میگوید تمام لغاتی که در این کتاب استفاده شده یا کامل یا ریشهاش از جهان اسلام امده است. یعنی یا ترکی است یا فارسی و یا عربی و یک خواننده آلمانی که میخواند مطلقا متوجه نمیشود. یعنی کلا به زبان آلمانی میخواند یعنی این تاثیرگذاری شگفت نه تنها فرهنگ بلکه زبانی، زبان مادری است که فرهنگ را منتقل میکند، خوب الآن چه جور میشود که اگر بخواهیم بگوییم با سواد هستیم حتما سه کلمه خارجی میگوییم، اگر یک سفر یک هفتهای به فرضا فرانسه داشتهایم تا یک هفته تا سه ماهی در جملاتمان حتما کلمات فرانسوی هست، لهجهمان هم شاید عوض شود، چه شد آن مای غالب تاثیرگذار، بالاخص اینکه پایههای تمدن اسلامی بخش فراونش در ایران زمین است و مورد کتمان نیست، ما که تمدن ایرانی را هم داریم، فکر میکنم خیلی بداست، خیلی بر من ایرانی بد است این مایه از تاثیرپذیری و این مایه از گمگشتگی هویتی تا بدین پایه کتاب نخواندن، نیست؟
کاملا درست است و یک دلیلش هم نظام آموزش و پرورش ما است، منظورم به نظام آموزش و پرورش فعلی نیست. اگر به کتابخانهها برویم و یا اگر از بزرگان خاندانتان در قید حیات باشند، کتابهای درسی مثلا صد سال پیش را نگاه کنید. متن گلستان را میخواندند. عربی میخواندند، صرف و نحو میخواندند در ابتدایی.
مرحوم استاد دکتر جعفر شهیدی، چند سال قبل از فوتشان به مناسبتی رفته بودیم پیششان، ایشان میگفت که الان دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی گاهی اوقات در نادره را نمیتواند از رو بخواند. یک زمانی در ادبیات فارسی با سعدی شروع میشد، الان تا چند سال که اتفاقا در کودکان یادگیری قوهاش خیلی بالا است، فقط به دارا و آب و انار طی میشود و ما بهترین فرصت یادگیری را از دست دادهایم. یعنی سطح را پایین آوردیم در حال که الآن تمام دانشمندان جهان میگویند که خیلی قدرت یادگیری در کودکان بالاتر است. در نوجوانان هم همین طور.
امروز با توجه به پیشرفت برخی از تکنولوژیها نامه دیگر نوشته نمیشود، یکی از بزرگان ادبیات کودک کشورمان آقای هوشنگ مرادی کرمانی، در سمینار دبیران انشا حرف قشنگی زد، گفت ببنید حتی دختر و پسری که نامزد هستند و یا میخواهند ازدواج بکنند، اینها هم دیگر توان ندارند که هم نامه بنویسند. ما نمیتوانیم دیگر برای هم نامه بنویسیم. اصلا تمام اینها دست به دست هم داده، شما اشاره کردید به سبک زندگی، یک زمانی در تمام خانههای ما حدقل یک رفی بود، اگر کتابخانه ای نبود رفی بود که رویش کتاب بود، الان قفسه بسیار مجللی است و در آن ما بشقاب، قاشق و کاسهای که با ان غذا میخوریم، میگذاریم.
نکتهای را یکی از اساتید تربیت علوم پایه در کتابی نوشته که معرفی میکنم، کتابها نوشتن در نحوه علاقهمند کردن کودک به کتاب، یکی از نکتههایی که نوشته این است، نوشتهاند وقتی کودک شما به جایی رسید که میتواند چهار دست و پا راه برود در گوشه اتاق یک طرف اسباب بازیهای بی خطر بگذارید یک طرف خوراکی بگذارید و یک طرف کاغذ و قلم بگذارید و در گوشهای بایستید و دخالت نکنید؛ هر موقع کودک شما به سمت اسباب بازیها و خوراک ها رفت، کاری با او نداشته باشید، اما هر موقع به طرف قلم و کتاب و کاغذ رفت، با انگشتانتان یک خوراکی شیرینی را به لبهای او بمالید. بگذارید نزدیک شدن به کاغذ و قلم و کتاب به طور ناخودآگاه در ذهن ناخوداگاه این شیرینی تداعی شود. این آرام آرام کار خودش را بعدها میکند.بچه به پدر و مادرش نگاه میکند. برای من یک ملاک شده است به طوری که اگر کسی قلم نداشته باشد، کاغذ دور ریز نداشته باشد، مجله و کتاب و کاغذ در خانهاش نباشد و قلم در جیبش نباشد، من کمی ناراحت میشوم. سبک زندگی این چیزها است.
متاسفانه مردم با بعضی چیزها بهم پز میدهند در خانهها که وارد میشوید کسی با کتابخانهاش به کسی پز نمیدهد ، اساسا داشتن کتابخانه موضوع شده، بد بار است و بعد چیزهایی را با آنها پز میدهند که حیرت انگیز هستندو جدا از این بشقاب و کاسه و لیوان. اصلا چیزهایی خیلی عجیبتر از اینها را وارد شیوه زیست ما شده و عجیب است که هیچ کس هم احساس نمیکند که اصلا کتابخانه ندارد ، بد است، چون اگر یکی بیاید و ببیند کتابخانه داری برایش عجیب است. خوب چه چیزی در شیوه زیست ما تغییر کند که به این پزهای الکی که راجع به پیشینه و فرهنگ و تاریخمان داریم لااقل بخورد؟
به نظرمن در اینجا میشود با صراحت اظهار نظر کرد این کار دو طبقه است، مدیران اجتماع و مدیران فرهنگی اجتماع و رسانه.در هر صورت امروز نمایش تلویزیونی، فیلم تلویزیونی، فیلم سینمایی، تئاترها، موسیقیها، اینها در مردم دنیا تاثیر دارند. امروز تصویر غلبه پیدا کرده بر کلمه. از همین تصویر ما درست استفاده نمیکنیم، اگر یک شخصیتی در فیلمی ایفای نقش کند و تا سالها الگو میشود برای بیننده اگر این شخص به طور طبیعی و نه بخش نامهای و دستوری پشت او یک قفسه کتاب بگذاریم، کتابی که ربطی به این شخصیت ندارد، اگر ما از زبان این شخصیت به طور طبیعی کتابهایی،اندیشههایی، جملاتی حتی بدون ذکر نام کتاب، اصلا وابسته بودن این شخصیت به حوزه کتاب و مطبوعات و نشریه، اگر اینها ارزش و بهایش نشان داده شود در رسانه، آرام آرام تاثیر خودش را میگذارد. این کار شده، نمیخواهم اسم ببرم. در ده سریالی که در 6 سال گذشته در ایران از سریالهای کشورهای خارجی آمدند و با زیرنویس و یا با دوبله مردم ما دیدند در قالب آنها طبق تحقیقی که من خودم دیدم، کتابخوانی به طور طبیعی در اقشار مختلف طبقات اجتماعی در آن سریالها و فیلمها جایگزین بود.
در مطبوعات اخیرا میخواندم که در فیلم رستگاری در شائو شنگ، به این نکته اشاره شده بود که قهرمان فیلم در یک زندان مخوف بوده، در آنجا کتابخانه راه میاندازد، آدم اهل کتابی است و تلاش میکند که برای کتاب بودجه بگیرد و همه دغدغهاش کتاب است و در نهایت اوست که به رستگاری میرسد. ما گاهی اوقات از معنا که حرف میزنیم از فضیلت که حرف میزنیم، انگار کتاب را بینش یادمان می رود و انگار یادمان میرود که حلقه مفقودهای هست، اگر صادق باشیم خیلی هم دغدغهمان نیست که به یاد بیاوریم، چقدر دیر شده چقدر میشود جنبید و در این حوزه کار کرد؟
ببنید اگر نسبت به زمان و گذشتهای که از دست رفته حساب بکنیم، خیلی جای تاسف است اما برای انسانی که آینده دارد، جامعهای که آینده دارد هیچ وقت دیر نیست به شرطی که شروع کند و دست از بهانه بردارد، اگر کسی بخواهد کتاب بخواند میتواند، یک چیز را باید ما بتوانیم خوب جا بیاندازیم. لازم نیست کتاب را تبلیغ کنیم، ما کافی است که مردم و خصوصا جوانها را توجه بدهیم که یک انسان موجودی است که به قول فلاسفه حتی صدرایی خودمان قابل تعریف نیست، چون وجود انسان سعه است، قابل گسترش است. از چه طریقی گسترش پیدا میکند؟ از طریق فکر واندیشه. و اندیشه کسی بیشتر است که واژگان بیشتری بداند، و واژگان بیشتر از طریق مطالعه به دست میآید. پس هر کسی که میخواهد بیشتر از وجود سهم ببرد و بیشتر با این عالم ارتباط برقرار بکند، باید اندیشه کاملتری داشته باشد و اندیشه کاملتری هیچ راهی جز مطالعه بیشتر ندارد.
مطالب مشابه
- دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور:آمادگی نهاد کتابخانهها برای ساخت تیزرهای تبلیغاتی با موضوع ترویج کتابخوانی
- ساعات فعالیت کتابخانه ملی در سال91 اعلام شد
- رادیو کتاب افتتاح شد/ پخش برنامه هر روز از ساعت 17 روی موج 89.5
- بعد از100روز ازانتصاب دبیرکل نهاد کتابخانه ها امروز حکم دبیر کل جدید صادر شد
- یک چشمه دیگر از تلاش فرهنگی دولت قبل: خرید و انبار!/ 95درصد بدون استفاده مانده است