کد خبر: 1164

1392/04/26 08:59

نسخه چاپی | دسته بندی: ---
0
بازدیدها: 610

احمد مبلغی:آسیب شناسی وحدت اسلامی

حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد مبلغی در چهارمین گردهمایی سالانه امت واحده که با حضور طلاب و دانشجویان ایرانی و خارجی برگزار می شود، به نقد و بررسی فعالیت های تقریبی بین شیعیان و اهل سنت در سالهای […]

حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد مبلغی در چهارمین گردهمایی سالانه امت واحده که با حضور طلاب و دانشجویان ایرانی و خارجی برگزار می شود، به نقد و بررسی فعالیت های تقریبی بین شیعیان و اهل سنت در سالهای اخیر پرداخته و ذهنیت های تاریخی طرفین از یکدیگر را مهمترین مانع نزدیکی مسلمانان به یکدیگر دانست.

مهمترین سرفصل های سخنرانی رییس دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی به شرح ذیل است:

تولید ادبیات تقریب، یک ضرورت فوری و محوری

این جلسات که با هدف بررسی وحدت شیعه و سنی تشکیل می شود فرصت مناسبی است، زیرا ما آنقدر درباره وحدت در فقر محتوایی به سر می بریم، و اطلاعات و معلومات کافی و ادبیات دینی فعال شده در این زمینه نداریم، که هرچه بکوشیم جلساتی از این دست و تلاش های علمی با تمرکز بر این بحث را به انجام برسانیم باز هم کار چندان جدی و زیادی رخ نمی دهد. قرن ها است که شیعه و سنی به رغم این که همیشه ارتباط های خوبی میان عالمانشان بوده، ولی فاصله ها و احیانا بدبینی هایی نسبت به هم ، و تعصباتی علیه هم داشته اند و جداشدن های هر یک از دیگری ولو نه به شکل کامل رخ داده است.

تولید ادبیات کافی و پاسخگو برای ترمیم این فاصله ها یک ضرورت فوری و محوریِ غیر قابل انکار دارد که با این حجم از فعالیت تقریبی که رخ می دهد و با این حجم نداهای وحدت آمیز از حیث کمیت، و این جلسات اندک و کم، آن ترمیم مطلوب نسبت به چند قرن انفصال – ولو به شکل نسبی- رخ نمی دهد. و متاسفانه گاهی هم که مجالسی برای وحدت شکل می گیرد، درون این جلسات هم گاهی اموری از سنخ خلاف وحدت واقع می شود که کارکرد چنین جلساتی را که حجمش همین طوری هم اندک است کم می کند. یکبار در یک جلسه حسن نیت در یکی از کشورهای عربی، جمعی دعوت شده بودیم. فضای تلطیف شده، طرفین با لطافت با هم در حال گفت و گو، ولی از آنجا که هر یک از ما من حیث لایشعر حامل ادبیاتی بودیم که این ادبیات برای طرف مقابل مطلوب نیست، یکی از شرکت کنندگان بدون غرض یک واژه ای گفت که فضای ادبیاتی مطلوب طرف مقابل را نداشت فلذا همه فضای لطیف بین ما به هم خورد.

آسیب های فضای وحدت و تقریب در کشور

بحث این است که ما میخواهیم عقبه ای را از بین ببریم که فرزند آن هستیم. خط کشی های ذهنی، زاویه دید و ادبیاتمان متاثر از وضعیت گذشته است. پس چند آسیب در کار است: اولا کم بودن تلاش های وحدتی، ثانیا پایین بودن کیفیت این تلاش های وحدتی. باید این تلاشها، کیفیت قرآنی اسلام ناب را داشته باشد و بدون پیرایه و آمیختگی با بعضی لایه های برآمده و بر ساخته از این چند قرن جدایی نسبی باشد. این هم یک آسیب است که ما کیفیت کافی در نگاه های تقریبی مان نداریم. ثالثا خود ما به صورت ناخود آگاه تحت تاثیر پاره ای از نگاه هایی که اصیل نیست قرار گرفته ایم. یعنی نگاه هایی که محصول شرایط جدایی است، این نگاه ها بازتولید کشمکش و انفصال چند قرن گذشته است. البته این نکته آخر که زوایای دید ما مشکل آفرین است بر اساس دیدگاه من است، شاید این دیدگاه را در بحث اصلیم توضیح دهم. در بحث مذهب و جامعه اسلامی، گاهی ما بین وضعیت مذهب و جامعه اسلامی خلط میکنیم و این خلط تقریب را خنثی می کند و بسیار گرانبار است.

افراط گری های طرفین یک شبه پدید نیامده است

از سوی دیگر امروزه این وضعیت گذشته شیعه و سنی در یک شرایطی قرار گرفته که میخواهیم با این وضعیت وارد یک فضای جدید در جهان شویم که در حال شکل گیری است. لذاست که از دل آن تعصب و انفجار و تکفیر در می آید. ماهواره ها و جنگ شبکه های ماهواره ای از درونش بر می آید. یک طرف یک معمم شیعی در یک ماهواره شروع به فحاشی می کند و یک طرف دیگر یک تکفیری خشن می آید و هرآنچه غیر فکر او است را مشرک و کافر و قابل استحقاق مرگ می داند. اینها همه شان تصور نکنید که یک دفعه پدید آمده و در یک شب اتفاق افتاده است، این ها محصول یک جریان چند قرنی است؛ جریان انفصال و انقسام. ولی در آن موقع و آن شرایط، حالت بالقوه داشته و بروز اجتماعی نداشته، و امروزه که همه چیز در هم تنیده شده و تریبون ها جهانی شده و امکانات ارتباطات قوی بر قرار شده و فضای مجازی درکار است که همه را به هم مرتبط می کند، در این فضا آن وضعیت انفصال و انقسام که چندان دیده نمی شد، این شرایط را به استخدام گرفته و از درونش این انفجار ها و فحاشی ها و... برآمده است. شما می خواهید گذشته را با چه چیزی درمان کنید؟ با یک حجم کم فعالیت های تقریبی در مقابل حجم گسترده تخریب، آن هم با اولویت های پایینی که به وحدت داده میشود اگر هم تازه اولویتی به آن بدهیم.

هر کس دلش به حال آینده اسلام و مسلمانان بسوزد در راه تقریب و وحدت تلاش خواهد کرد

لذا هر کس امروز دلش به حال شیعه و سنی و اسلام و امت و پیامبر بسوزد، دلش به حال آینده اسلام و مسلمانان بسوزد، دلش به حال هر ارزشی بسوزد، مذهبی باشد یا اسلامگرا به معنی اعم، او در تقریب و وحدت تلاش خواهد کرد. کسی که حتی دلش به حال زدودن غبار از گذشته اسلام بسوزد، باید شب و روزش را وقف کند که وحدت ایجاد شود. چون بدون این اصلا فایده ای ندارد هرچه نتوانند کنار هم بنشینند آبروی پیامبر را می برند و امکانات را هدر میدهند. ما که کنار هم نشسته بودیم چطور در عصری که همه وحشی بودند، اسلام توانست الفت ایجاد کند. اما حالا که همه فهمیده اند اتحاد نیاز است و اتحادیه ها دارد شکل می گیرد، مسلمانها دارند وحشیانه ترین انقسام ها را رقم می زنند. کشتارها به نام اسلام می کنیم و آبروی پیامبر را هم برده ایم. این هنر نیست که من شیعه در کنج کلاس درسم درس بگویم و دل خوش دارم که تدریس می کنم از آن طرف هم استاد سنی همینطور، این ها افتخار نیست. افتخار این است که شما چقدر اصول اساسی که اگر فرو بریزد هیچ چیز نمی ماند، نه از این مذهب نه از آن مذهب را نگه داشته اید. یک وقت یکی می گوید به این مذهب و آن مذهب خدمت کنم، توپ به سمت مذهب دیگر می گیرد، در حالی که تو با این کار به خودت هم ضرر می زنی. امت اسلامی اگر نباشد، نه تو می مانی نه او.

 باید ساز و کار وحدت را هم فراهم کنیم. در این جلسات نباید ادبیات گذشته وارد شود باید خالصانه و بی پیرایه برای وحدت کار کنیم. من در جلساتی بوده ام که می بینم اصلا فایده ای ندارد. اصلا بعضی هایش اثر معکوس می دهد. خیلی باید مواظب باشیم.

آسیب شناسی تلاشها و مدل های  وحدت گرا

بحث من یک نقدی بر تلاش های وحدت آمیز در جهان اسلام است، از دو طرف. من معتقدم که ما باید به سمت تقریب مناسباتی برویم. مقصود خود از این عبارت را با توضیح چند الگو و مدلی که تجربه و تکرار شده، پی می گیرم.

آنچه که ما تاکنون از تقریب فهمیده ایم یک نظر این بود که علما بنشینند با هم تقریب پیدا کنند. این ها اگر درست شوند، سایرین هم درست می شود. اذا فسد العالِم فسد العالَم. اذا صلح العالِم صلح العالَم. شاید این هم مستند بود که نقطه منطقی برای شروع، اصلاح ذات البین میان عالمان شیعه و سنی است. در داخل و خارج، کوشش هایی از این دست کردیم. ولی جواب نداد. البته همان تقریب هم خوب انجام نشد، چون مخلوط بوده با بعضی اموری که با در کار آمدنش اصل فلسفه تلاش ها را زیر سوال برد.

به هرحال، آن بحث که فساد عالِم فساد عالَم است و برعکس، این شاید خیلی در تقریب نتواند مبنا باشد. یا اگر هم کاملا مبنا باشد، به معنایی دیگر است. به این معنا نیست که اگر دو عالم خوش و بش کنند، جامعه پیچیده هم خوش و بش می کنند یا مثلا اگر فهمیدند حرف های مذاهب دیگر هم خیلی بد نیست، جامعه درست شود.

نظریه دیگر، مربوط به پیگیری اهداف اجتماعی بود. این نگاه هم مدتی مطرح بود این نظریه هم تاثیر دارد، ولی به نظرم همه ی مدل نیست. سخن ما این است که ما هستیم و یک تاریخ انفصال و انقسام نسبی. ما هستیم و یک جامعه ای که بخشی از آن شیعه است با ذهنیت از شیعه بر پایه تمییز و انفصال از اهل سنت. در اهل سنت همین گونه. یعنی یکی از محور های هویتی او در این جدایی است. افراد زیادی که هویتش را در نفی غیر تعریف می کند. ماییم و این گونه ی هویتی . نمی شود به سمت اهداف اجتماعی رفت.

مدل های دیگری هم مطرح بودند که هر کدام از این مدل ها تاثیراتی دارد. اگر مدل اصیل شناخته شود، این ها با کارکردشان می توانند اجزای آن باشد. اما مدل اصلی این نیست که چند عالم جمع شوند و مشکل را حل کنند. البته در مدلی که عرض می کنم اثر دارد. ولی الان اثرش کم است. نمی گویم بی اثر است ولی کم است. تلطیف اوضاع می کند، ولی وحدت نمی دهد. ما که فقط نمی خواهیم کنترل کنیم و تلطیف، بلکه می خواهیم بگوییم وحدتی هست که پروژه قرآن و هر مذهبی است. اگر درون مذهب شیعه را بفشری، از درونش وحدت اسلامی در می آید. سیره امامان این است. در اهل سنت هم همین گونه است. این پروژه اسلام مذهبی هم هست. یعنی شیعه اگر برگردد به تفکرات واقعی و ناب شیعی و نصوص و سیره امامان شیعه، عصاره اش وحدت است. اما نرفتیم و نگرفتیم و نفهمیدیم، ذهنیت هایی ایجاد می شود و در سنی و شیعه این بحث هایی که الان هست به وجود می آید.

این مدل ها ناکارآمدند. امت اسلامی در حال از دست رفتن است...

پس این مدل ها کارآمدی ندارد. یک وقت می خواهیم خودمان را مشغول کنیم و سرگرم کنیم، این فایده زیادی ندارد. حجم تخریبی که در فضای امت دارد انجام می گیرد و زیرساختهای امت اسلامی پیامبر را به باد می دهد و جدایی و خونریزی را نهادینه می کند، نه تنها امکاناتی را که امت باید در آینده داشته باشند را از دست می دهد، بلکه جهانی سازی کشت و کشتار را دارند انجام می دهند. جهانی سازی وقتی شد، دیگر نهادینه شده و هویت های سخت تری امت پیدا می کند و دیگر نمی شود کاری کرد. ما که نمی خواهیم صد سال سرگرم شویم. ما باید سریع این مریض در حال احتضار را دریابیم، امت اسلامی در حال از دست رفتن است. الان با تمام قوا باید ببینیم چه چیزی می تواند نگهش دارد که نمیرد، و سپس درمانش کنیم. متاسفانه فهم و دانش کافی در این خصوص وجود ندارد و مصلحان به اندازه کافی نیستند که این مهم را پی بگیرند.

باید تقریب مناسباتی و همزیستی ایجاد شود

لذا من معتقدم قبل از هرچیز باید گفتمان تقریب را بازسازی کنیم، تقریب با گفتمان فعلیش قدرت ندارد. تلاش های وحدت آمیز حتی نظریش، قدرت بازسازی امت اسلامی را ندارند.

من معتقدم باید تقریب مناسباتی ایجاد شود؛ یعنی همزیستی. همزیستی یک امر فطری است واژه ای نیست که من بخواهم تعریفش کنم. عنوان مسلمان و غیر هم ندارد. یک امر بشری است. دو قوم وقتی بخواهند کنار هم زندگی کنند، و زندگی بر پایه عمل مشترک هر دو گروه شکل دهند، و به هم خدماتی در این زندگی بدهند، این همزیستی یک لوازم و قواعدی دارد که فضا را درست می کند. مگر می شود همزیستی را بدون احترام متقابل و رعایت ارزش های طرف مقابل ایجاد کرد؟ مگر می شود همزیستی را بدون یک حبّ واحد در جامعه ایجاد کرد؟ این امر فطری است. مسلمان باشیم یا کافر، می دانیم که همزیستی به این معنا است و امری بشری است.

ولی غیر از این جنبه فطری، این همزیستی در اسلام هم به شدت هرچه تمامتر، هم تجربه عملی دارد و هم ادبیات نصوصی. بخش زیادی از ادبیات پیامبر معطوف به تعایش و همزیستی است. ادبیات اهل سنت بر این اساس و بر این گفتمان شکل گرفته است؛ البته ادبیات اصیل هر دو طرف. اصلا قوام شیعه و سنی بر این بوده است و جزو بدیهیات بوده است که مسلمان با مسلمان باید همزیستی داشته باشد. اما تاریخ در طی مسیرش اول تشکیک در آن کرده و بعد معکوسش کرده است. این موضوع هم امری فطری است و هم عقلانی، اصلا بشر رها شود، همزیستی را می فهمد. ادبیاتِ نصوصی هم دارد. من فقط فهرست می گویم. این ادبیات نصوصی فعال نشده چون در فضایی هستیم که این ادبیات بی معنا جلوه می کند. چون فضا و ذهنیت و تجربه دو طرف، چیز دیگری است. لذا این ادبیات معطل مانده و دلالتش را از دست داده است. لذا اگر ما این همزیستی را زنده کنیم، فقه ما برود به سمتش، کلام ما برود به سمتش، تحلیل ها و جامعه شناسیمان همچنین، این جواب میدهد . چون هم فطری است، هم عقلانی است، هم نصوص دارد، هم تجربه عملی صدر اسلام چه زمان نبی اکرم و چه بعد از ایشان تا قرن دوم که جامعه واحد بوده است و وحدت از بدیهیات بوده است، این مساله را نشان می دهد که ما یک جامعه داریم. به ذهن کسی نمی رسد که من از میان سنی ها بروم. شاید دو حکومت داشته باشیم، شاید دو قومیت داشته باشیم، ولی یک جامعه بودیم و احساس حب متقابل داشته ایم. اگر بخواهیم این تعایش را مطرح کنیم، همه نصوص مستقیم و غیر مستقیم اسلام، یکدفعه در این گفتمان معنا می یابد.

پیامبر می فرماید امت من، ما تفسیر می کنیم مذهبِ ما!

برای مثال پیامبر اسلام حبّ دیگری را ضروری و واجب شمرده است. نصوص به این مضمون در دین هست. نصوصی درباره ضرورت حب اسلامی، تو که شیعی هستی به صورت اتوماتیک این را تفسیر می کنی به حبّ شیعیان دیگر. آن روایات مهم وارده در حبّ که اصلا شرط بهشت است را این جور معنا می کنی. پیامبر می فرماید امت من همیشه در خیر هستند مادامی که همدیگر را دوست داشته باشند. شیعی، این را در میان شیعیان معنا می کند. اهل سنت هم همین گونه معنا می کند. اما شما چرا روایت را از محتوایش جدا می کنید و به یک سمتی می برید که نسخ و مسخ شود؟ از درونش خالی شود؟ با این که فرموده امت من در خیرند...، اما شما می گویید مذهب ما. این جور شده چون یک فطرت تاریخی طولانی متمرکز بر انفصال و انشقاق داریم. خود به خود این نص را یک جور دیگر معنا می کنیم. در حالی که این حبّ، حبّ امت نسبت به امت بوده است. و همینطور بسیاری از مسائل دیگر.

ما باید به سمت تقریب تعایشی برویم. اصلا تعایش در اسلام چیست. من مطمئنم اگر بیاییم روی این بحث فطری عقلانی، آن هم با آن نصوص اسلامی ذهنیت های تاریخی، خودش فرو می ریزد. در حالی که در دیگر راهکارها ذهنیت تاریخی اصلا خودش را نمی تواند حذف کند و پاک شود. اگر این نظریه تعایش را برپا کنیم، می توانیم خیلی ذهنیت ها را فرو بریزیم. احترام متقابل، عمل مشترک، و زندگی مشترک می تواند ما را از قرن ها انفصال عبور دهد و به ماقبلش بازگرداند. در غیر این صورت، دیگر گفتمان ها کارایی ندارد.

رهبری هم در ادبیات اخیری که نسبت به امت خطاب می کنند، فراتر از یک گفتمان علمی مطرح می کنند.

پرسش و پاسخ:

 

 

سوال: راهکار عملیتان برای تحقق وحدت و تحقق تعایش چیست؟

مبلغی: ذهنیت های مبتنی بر انفصال باید فرو بریزد

ما مشکل اصلیمان ذهنیت هایی است که تشنه انفصال است و متمرکز بر آن. مادامی که این ذهنیت انفصالی هست، شما اگر شیعه و سنی را هم کنار هم بنشانید، چون ذهنیت هر یک نسبت به دیگری از جنس ذهنیت های ساخته دست این تاریخ چند قرن گذشته است، کاری پیش نمی رود. این ذهنیت باید فرو بریزد. این نظریه همزیستی اگر مبرهن شود و ارائه شود چون فطری است سریعا الفت ایجاد میکند، اولین ضربه ای که می زند، ضربه به این ذهنیت ها است. من این را تجربه کرده ام. تفاصیل زیادی دارد که متاسفانه الان وقت نیست. معتقدم که اگر نظریه همزیستی را به صورت دقیق و مبتنی بر اسلام ارائه کنیم، هیچ وجدان سلیمی از شیعه وسنی نیست که نپذیرد، و ذهنیت ها آب می شود. من تجربه کرده ام و وجه هایی دارم.

شما هر چه از وحدت حرف بزنید، وحدت به قرائت شیعه می شود و به قرائت سنی . اگر شما گفتید بیایید وحدت کنید، همین وحدت به کام نفی غیر خودش فرو می رود. هر طرف می گوید ما وحدتی می خواهیم که طرف مقابل، تابع ما شود. این ذهنیت باید درست شود. این یک نکته؛

نکته دوم. اگر علما را هم جمع می کنیم، به خاطر نزدیکی علمی و ... نباشد زیرا این مساله کم اثر است. ولی اگر ایشان را جمع کردیم برای اینکه نظریه همزیستی را تئوریزه و تبلیغ کنند و علما فروریزنده این ذهنیت های انفصال باشند آن وقت جواب می دهد.

جهانی شدن ارتباطات فضای تعایش مذهبی را به هم ریخته

نکته سوم این که در بعضی مناطق، یک تعایش نسبی بین شیعه و سنی بوده است. مثل عراق و لبنان و مناطقی از ایران. این ها با هم بوده اند و خوب هم بوده اند. ولی مشکلاتی را الان به صورت مصنوعی برایشان درست کرده اند. چون فضا جهانی شده و ارتباطات جهانی شده، چند تکفیری می توانند از هر جایی با هم تماس بگیرند و جامعه های در حال تعایش را به هم بریزند. ذهنیت های غلط من و شما در عراق و لبنان بازتاب می یابد و فضای آنجا را به هم می ریزد. بله، اگر گذشته بود، هنوز در لبنان شیعه و سنی به راحتی کنار هم زندگی می کردند. ولی از یک طرف تکفیری ها، و از طرفی ذهنیت های غلط در جاهایی که همزیستی نیست، بازتاب می یابند.

اگر ذهنیت ما امت محور بود، تکفیری ها رشد نمی کردند

نکته بعدی هم این که اگر ما ذهنیت های فیمابین را ذوب نکنیم، زمینه رشد تکفیری ها فراهم می شود. تکفیر، پدیده ای است که اگر ذهنیت های درستی بین شیعه و سنی برقرار باشد، تکفیری ها به محاق می روند و طرد می شوند. ولی با این ذهنیت های ما، تکفیری ها بال و پر می یابند. تکفیری محصول اولا تفکر غیر معقول خودش هست، و ثانیا ذهنیت های ما که به او زمینه می دهد به آنها ما هم فضا می دهیم، فکر نکنید ما مسئولیت نداریم. اگر ذهنیت ما امت محور بود، تکفیری ها رشد نمی کردند.

باید ماهواره های تندرو کنترل شوند

راهکار های درست کردن این ذهنیت ها هم، دانشگاه ها و کنترل ماهواره های تندرو شیعه و سنی و ... است. نظام ارزشی جدیدی بعد از این ذهنیت ایجاد می شود. ارزش ها درست می شود. الان ارزش هر مذهب به نفی دیگری است. ما الان اصلا ارزش های مشترک نداریم برای امت اسلام. باید این ها را تبلیغ کنیم.

حقانیت هر مذهبی هم سر جایش پابرجا است. قرار نیست مذهبی هضم شود. بحث ما مناسبات فی ما بین است. چه ربطی دارد به خود مذهب. مگر ما که به اهل کتاب نیکی باید بکنیم، یعنی باید اهل کتاب شویم؟

سوال: آیا این درست است که در جمع های خصوصی، لعن کنیم؟

جواب: امت اسلامی خط قرمز است و هرچه وحدت امت را خراب می کند، حرام است.

سوال: ما معتقدیم وهابیت مانع جدی وحدت است اما عصام العماد در کتاب روش گفت گو با وهابیت، نظریه اش این است که ما باید مجمع تقریب بین شیعه و وهابیت را تاسیس کنیم. آیت الله مکارم شیرازی هم می گوید ما وهابیت را هم باید دسته بندی کنیم و وهابیت معتدل هم داریم. استاد حسین قزوینی هم که مناظره می کند، بارها گفته که من دوستان علمای وهابی زیادی دارم. خانه شان هم می روم. با استفاده از این فرضیات می شود مجمع تقریب بین شیعه و وهابیت معتدل را هم تشکیل داد. این نظر درست است؟

مبلغی: ما باید با همه باید گفتگو کنیم

 من از قدیم این نظر را داشته ام که اصولا ما باید با همه باید گفتگو کنیم. یکی از سران وحدت اسلامی، علامه محمد حسین کاشف الغطا است. یک شخصیت مصلح و شجاع و جسور در زمینه وحدت، شاید کم نظیر باشد. ما یک بار به منزل ایشان (بعد از فوتشان) رفتیم. نامه ای از ایشان در کتابخانه اش دیدم. او در آن نامه به رأس وهابیت زمان خودش نامه ای می نویسد که بیایید وحدت داشته باشیم و گفتگو کنیم. خیلی برایم جالب بود این روح بزرگ و تحمل بالا. وقتی اصل این است که گفتگو کنیم، هر چیزی غیر از این باشد تخریب جامعه اسلامی است. ما نباید بکوبیم، بلکه باید اصلاح کنیم. درست است که بخش هایی از وهابیت مشکل آفریدند، ولی ما باید به سمت معتدل هایشان پیش برویم و گفتگو کنیم.

این را هم بگویم که گفتگو با علمای اهل سنت و وهابیت، نباید برای این باشد که من حرفم درست است و شما با دلائل من قانع شو. این بحث بماند در دانشگاه بشود. اما آنچه در فضای اجتماع است، نباید گفتگو بر سر عقائد باشد. بلکه باید گفتگو بر سر وحدت اجتماع ها باشد. آن حرف های اعتقادی را اگر دو طرف مایل بودند، بنشینند در دانشگاه بحث کنند. یک طرف هم دیگری را مجبور به بحث نکند. دو طرف با تمایل بیایند. آن هم نه در فضای عمومی، بلکه در فضای دانشگاهی بدون خبر سازی. چون امت ملتهب است. از بازتاب این خبرسازی ها، بخشی هم که سوء استفاده چی هستند، بعضی هم که در این التهاب نقش دارند، ضرر می زند. بحث علمی هم که شد بدون خبرسازی، اگر به نتیجه رسیدند، تمام شود و اگر نرسیدند، باز هم تمام. همزیستی در هر دو صورت ادامه داشته باشد با بقیه امت اسلامی و با هم.

اصلا یک گروه هایی در سعودی هستند که می گویند ما وهابی نیستیم. با این ها باید ارتباط داشته باشیم. بعضی ها هم که وهابی معتدلند، با آنها بحث کنیم. اصولا بحث کنیم. اما یک وقتی پرخاش می کند، یا از ما دلیل می خواهد، سربسته دلیلی بگوییم و بگوییم منطق ما این است. ولی فضا را ملتهب نکنیم. اگر این وضع ادامه یابد، نه از تاک نشان ماند و نه از تاک­نشان.

سوال: به نظرم باید عینی تر در مورد تعایش صحبت کنیم به خصوص در مورد تجربه نظام. ما در گفتمان انقلاب اسلامی که وحدت هم جزئی از آن است تشکیل نظام دادیم. باید به سمت تعایش حرکت می کردیم تا الگو و نمادی برای جهان اسلام باشیم. ما هرچند در کلام رهبران نظام این را برجسته می بینیم، ولی در حوزه عمل آنچنان موفق نبوده ایم. اهل سنت ایران که برادران و هموطنان ما هستند می گویند آیا مذهب، نافی حقوق سیاسی ما است؟ آیا در استان های اهل سنت نباید به آنها اعتماد کرد و مسئولیت ها را به ایشان سپرد؟ آیا نباید در پایتخت جمهوری اسلامی اجازه داشتن یک مسجد داشته باشند؟ ما باید در این حوزه هم فکری کنیم و گام های عملی برداریم. چون ما یک نظام مستقر هستیم.

مبلغی: هیچ کس صداقت جمهوری اسلامی را در وحدت ندارد/ تا وضع آرمانی فاصله داریم

عرض می شود من مسائل این جوری را، با چند نکته عرض می کنم. جواب از این نکته ها روی هم رفته در می آید.

نکته اول این که زیر این آسمان کبود، جمهوری اسلامی یک صداقت هایی از خودش در وحدت نشان داده است. مثلا در زمان شاه، اهل سنت نماینده مجلس نداشته اند، مدارس علمیه شان مورد توجه نبوده، و دانشگاه مذاهب اسلامی نبود. الان از نزدیک می بینم در دانشگاه مذاهب، خیلی صادقانه کتاب و درس و استاد شافعی، همه شافعی اند. حتی الازهر هم ندارد که یک استاد از یک مذهب، بیاید مذهب خودش را بگوید، آن هم با کتاب از مذهب خودش. این صداقت، در جاهای دیگر نیست. در مصر و عربستان و... این ها پیدا نمی شود. نمی خواهم کسی را تقبیح کنم. ولی می گویم این صداقت ها را هم نادیده نگیریم.

نکته دوم این که آنچه فیمابین شیعه و سنی است، هنوز راه دارد تا وضع آرمانی. مقصر هم کس خاصی نیست، بلکه این ذهنیت ها است.

نکته سوم در مورد مسجد به نظر من پیروان هر دو مذهب باید در یک مسجد نماز بخوانند. هر جا اکثریت هرچه بود، بقیه در آن نماز بخوانند. ما شیعیان هم در استان های سنی نشین باید در مسجد اهل سنت نماز بخوانیم. من همیشه می گویم که مسجد یک مسجد باید باشد. مسجد علی العرض نداریم. امام صادق هرگز نگفت بروید مسجد شیعه بزنید، ولو این که مخفیانه، بلکه می فرمود بروید در مسجد دیگران نماز بخوانید. این دوگانگی مسجد ها خوب نیست و خودش فضا را خراب می کند.

نکته چهارم این که باید بیاییم و همدیگر را توجیه کنیم. من نمی خواهم بگویم هر کارگزاری در ایران، نماینده تعایش اسلامی است. این ها همه ذهنیت هایی دارند. ما چون ذهنیت هایمان خراب است، تکفیری های خارج از کشور با پولشان می آیند داخل که عراق و لبنان و ایران را به هم بریزند. عراقی ها که سالها با هم بودند. چه شد؟ شما همه چیز را با هم ببینید. بدانید جمهوری اسلامی در وحدت سازی، خالص است. ولی فاصله تا نقطه آرمانی، به دلیل ذهنیت های جا افتاده در دو طرف ، در میان بدنه و همه افراد است.

منبع:+

تگ های مطلب:
ارسال دیدگاه

  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent

عکس خوانده نمی شود