کد خبر: 1334

1392/03/16 08:41

نسخه چاپی | دسته بندی: ---
0
بازدیدها: 732

دو چهره از جريان تحجر، در تقابل با حركت انقلاب و انتخابات نظام

انقلاب اسلامي ايران به رهبري‌هاي شگفت‌انگيز حضرت امام خميني كه منجر به سقوط و انهدام نظام شاهنشاهي و شكل‌گيري و استقرار نظام جمهوري اسلامي گشت، از متن حوزه‌هاي علميه برخاست. جبهه علماي آزادانديش و […]

انقلاب اسلامي ايران به رهبري‌هاي شگفت‌انگيز حضرت امام خميني كه منجر به سقوط و انهدام نظام شاهنشاهي و شكل‌گيري و استقرار نظام جمهوري اسلامي گشت، از متن حوزه‌هاي علميه برخاست. جبهه علماي آزادانديش و نستوه و مسئول با شناخت و تبعيت از پيشوايي كه در صدد احياي مجدد فرهنگ رهايي‌بخش اسلامي و استخراج قوانين اجتماعي و قضايي و سياسي و اقتصادي آن براي بنيان نهادن حكومت ديني بود، عزم خودرا براي جهاد فكري و عملي جزم كردند و تا آنجا در نهضت امام خميني ذوب شدند كه حاضر گشتند زندان و شكنجه و تبعيد را به جان بخرند و جان خويش را به مسلخ عشق ببرند و براي شهادت در راه خدا به منظور تداوم مبارزه و نفي استعمار و استبداد و استقرار نظام سياسي اسلام مهيا و مشتاق باشند.
راهي كه امام خميني علماي اسلام را دعوت به حركت در آن مي‌كرد، از همان ابتدا مشخص شد كه در حوزه‌هاي علميه عموميت نمي‌يابد و فقط جبهه‌اي از علماي آزاده و مبارز و آماده براي جهاد و ايثار و پذيرش همه رنج‌ها پذيراي آن مي‌باشند. بر همين مبنا و ديدگاه و پيش‌بيني سياسي، از همان ابتداي حركت تاريخي امام خميني گروه‌هايي از روحانيون حوزه‌ها با آن مخالفت كردند و به تحرك عليه امام و جبهه عالمان مبارز و انقلابي پرداختند. اين گروه‌ها، به آن دليل كه در شناخت و معرفت ديني در سطح باقي مانده و به عمق نرسيده بودند، همه چيز را به صورت قشري و ظاهري و با آميزه‌اي از جمود و خشك مغزي دريافتند و آنگاه كه اين قشري‌گري‌ها و تنگ نظري‌ها با روحيه مقدس مآبي به هم آميخت، بر شدت خطر آن افزود و علماي مبارز را كه همچون پروانه به گرد شمع وجود امام در پرواز بودند و نجات اسلام و استقلال ايران را در تبعيت از اهداف و آرمان‌هاي رهبر و مقتداي خويش مي‌يافتند در تنگنا قرارداد.
در افق‌هاي آينده اين واقعيت به چشم مي‌آمد كه جريان‌هاي مخالف نهضت امام خميني وقتي از دل حوزه‌ها بر خيزند و در برابر جبهه علماي آزاده و انقلابي قرار گيرند، مشكلات پي در پي سر بر مي‌آورند، و ديديم سربرآوردند، و عبور از گردنه‌ها و فراز و نشيب‌ها سخت مي‌گردند، و سخت هم شدند، و كار تا آنجا به رنج و زجر و آزار از ناحيه متحجرين به هم مي‌آميزد كه تلخ‌ترين لحظات با پذيرش تهمت‌هاو هتاكي‌ها از جانب قشري‌گرايان و مقدس‌‌مآبان بر جان عالمان آزاده فرود مي‌آيد، و ديديم فرود آمد.
افكار و رفتار و عملكردهاي اين جريان متحجر در حوزه‌هاي علميه عليه نهضت امام خميني را مي‌توان اين گونه به صورت مجمل تبيين كرد:
الف - جريان متحجرين مولود نفوذ قدرت‌هاي استكباري در حوزه‌هاي علميه مي‌باشند. زيرا از ديرباز و در اثر تجربه‌هاي مكرر، آنان دريافتند كه تاريخ نهضت‌هاي اسلامي از جمله نهضت تنباكو و نهضت مشروطه و نهضت علماي فارس عليه قواي بيگانه و نهضت علماي اسلام در مقابله با اشغال عراق توسط انگليس، از متن حوزه‌ها و با تحرك و قيام مراجع بصير و علماي انقلابي بر مي‌خيزد، و لذا بايد در حوزه‌ها نفوذ كرد و مركز اين جنبش استقلال‌طلبانه را مهاركرد.
ب - نفوذ با پس از ناكارآمد بودن و به نتيجه نرسيدن ترويج رعب و ترس در حوزه‌ها براي جلوگيري از امواج اسلام و تشيع انقلابي صورت پذيرفت و آنچه به دست آمد، نشان از برتري روش نفوذ نسبت به روش هراس‌انگيزي و رعب‌افكني دارد كه نفوذ و فريب و ضربه‌زدن علاوه بر كارآمد بودن، آثار بسيار مخرب‌تر از گسترش رعب و هراس به بار مي‌آورد و استعمار را به اهداف خود مي‌رساند.
ج - نفوذ با راهكارها و شيوه‌هاي خاصي صورت گرفت كه از مهم‌ترين و كارآمدترين آنها كه سال‌هاي طولاني تجربه شد و نتيجه و اثر داد و بر زنجيره‌هاي اسارت‌هاي فكري كه اسلام غربي و مغشوش و التقاطي مي‌باشد افزود، القاي تفكر" جدايي دين از سياست" بود. همين فكر و شعار وقتي به صورت مرموز در متن حوزه‌ها راه يافت، مصائب و مشكلات و رنج‌ها يكي پس از ديگري چهره نمود و به عناد با جامعيت اسلام ناب و اصيل پرداخت و پس از وقوع انقلاب اسلامي، تعارض‌ها و مخالفت‌ها باتعدد موضوع رو به فزوني نهاد.
د - تفكر استعماري جدايي دين از سياست، اولين و سخت‌ترين ضربات را بر پيكر جبهه روحانيت بيدار و پيشتاز در مبارزات فرود آورد، زيرا اين جبهه از علماي دين معتقد بودند كه سياست در متن ديانت قرار دارد و سرنگوني رژيم پهلوي و استقرار نظام اسلامي بر مبناي انتخاباتي آزاد و به دور از تيغ آخته ستم و هراس از خفقان شاهان مستبد نه تنها منافاتي بادين ندارد، كه عين ديانت است و اسلام همواره خواهان مبارزه با ظلم و جور و تشكيل مراكز قدرت براي استقرار حكومتي است كه فضاي عدل و داد و استقلال و آزادي را گسترش دهد و مردم را به تنفس در آن و بهره‌برداري از سعادت راستين نايل گرداند و چنين سلامت و آرامشي در پناه ارزش قائل شدن به آراي مردم تحقق مي‌گردد.
ه - با آن كه تعاليم و قوانين اجتماعي، سياسي، اقتصادي، قضايي، نظامي، امنيتي و انتظامي اسلام، چهره روشن حكومتي مبتني بر حضور سياست در تمام ابعاد و جلوه‌ها را نويد مي‌دهد، جبهه علماي سائس و مبارز و مدير به آن دليل كه معتقد به امتزاج دين و سياست بودند و مي‌باشند، از متحجرين ضربه خوردند و زخم برداشتند و به دليل سياست‌ورزي‌هايشان متهم به بي‌ديني و وابستگي به كشورهاي بيگانه شدند!
و- از افكار منجمد و پوسيده روحانيون قشري و متحجر اين بود كه سخني از خيانت‌ها و جنايات شاه به ميان نياوريد،كه او "شيعه"است. آنان هر چه را كه دلشان مي‌خواست حرام مي‌دانستند و هر عالم فكور و بيدار و مبارز را به دليل اعتقاد به تلازم دين و سياست نفي و سركوب مي‌كردند و با هر گونه نشر علوم و دانش‌هاي گوناگون در حوزه‌ها عناد و عداوت مي‌ورزيدند.
ز - طبيعي بود كه جبهه علماي مسئول و نستوه كه ياران وفادار و فداكار امام خميني بودند، در برابر همه زجرها و آزارها از جانب متحجرين حوزه‌ها، سينه‌ها را سپر كنند و تيرهاي زهرآگين مقدس‌ مآبان را كه جراحت آن سخت‌تر و دردناكتر از زخم‌ها و آزارها و شكنجه‌هاي رژيم پهلوي بود، تحمل كنند. اينان با آنكه از ستم جريان متحجر دلي خونين و جگري سوخته داشتند و تارك الصلوه و ماركسيست و عامل انگليس معرفي مي‌شدند، راه امام خميني را پيمودند و نظام مقتدر جمهوري اسلامي را با برگزاري انتخاباتي پرشور و با رأي مردم مسلمان مستقر كردند.
آن دوران مرارت‌بار و رنجزا را در نمونه‌اي از سخنان امام خميني اين گونه متجلي مي‌يابيم:
اولين و مهمترين حركت، القاي شعار جدايي دين از سياست است كه دخالت در سياست دون‌شأن فقيه و ورود در معركة سياسيون تهمت وابستگي به اجانب را به همراه مي‌آورد، يقيناً روحانيون مجاهد از نفوذ بيشتر زخم برداشته‌اند. گمان نكنيد كه تهمت وابستگي و افتراي بي‌ديني را تنها اغيار به روحانيت زده است، هرگز، ضربات روحانيت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب كاري‌تر از اغيار بوده و هست...
عده‌‌اي مقدس‌نماي واپسگرا همه چيز را حرام مي‌دانستند و هيچ كس قدرت اين را نداشت كه در مقابل آنها قد علم كند. خون دلي كه پدر پيرتان از اين دستة متحجر خورده است
هرگز از فشارها و سختيهاي ديگران نخورده است. (2)
هركس صددرصد معتقد به مبارزه نبود زير فشارها و تهديدهاي مقدس‌نماها از ميدان به در مي‌رفت، ترويج تفكر "شاه سايه خداست" و يا با گوشت و پوست نمي‌توان در مقابل توپ و تانك ايستاد و اينكه ما مكلف به جهاد و مبارزه نيستيم و يا جواب خون مقتولين را چه كسي مي‌دهد و از همه شكننده‌تر، شعار گمراه‌كننده حكومت قبل از ظهور امام زمان - عليه‌السلام - باطل است... مشكلات بزرگ و جانفرسايي بودند كه نمي‌شد با نصيحت و مبارزه منفي و تبليغات جلوي آنها را گرفت، تنها راه حل، مبارزه و ايثار خون بود كه خداوند وسيله‌اش را آماده نمود. علما و روحانيت متعهد سينه را براي مقابله با هر تير زهرآگيني كه به طرف اسلام شليك مي‌شد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند.(3)
جريان متحجر و مخالف انقلاب و در ستيز با انديشه‌هاي امام خميني براي سرنگوني رژيم استبداد پهلوي و استقرار نظام اسلامي با حضور آزادانه و آگاهانه و به دور از سايه‌ها شوم ظلمت و سياهي ستمشاهي، پس از پيروزي انقلابي كه از ابتدا به آن معتقد نبودند و مش وروش آنان در مخالفت با رابطه و ملازمه دين و سياست، يكباره با اعتقاد به ضرورت پيوند و ارتباط ديانت و سياست تغيير كرد. اما اين يك روي سكه است، و روي ديگر سكه نشان از موافقت ظاهري و مخالفت باطني متحجرين با راه امام داشت و آنان با اين روش فريبكارانه و مكارانه براي زدن ضربه بيشتر فعاليت آغاز كردند.
در واقع، متحجرين همچنان پرونده تفكر باطلشان گشوده ماند و آن چه تغيير كرد شيوه دين‌فروشي آنان بود، و اين شكست‌خوردگان، چاره را در اين ديدند كه بايد از روشي ديگر براي زدن ضربه به رابطه ديانت و سياست بهره ببرند تا انقلاب و نظام و شيوه شكل‌گيري آن را كه حضور مردم در عرصه‌هاي تعيين سرنوشت خويش بود به زير سئوال ببرند.
امام خميني در پيام تاريخي خويش به روحانيت، اين تغيير شيوه و روش را كه در واقع مخالفان سياست را به سياست بازي براي خارج كردن انقلاب و نظام از مسير سياست ناب و اصيل اسلامي وامي‌داشت، اين گونه توضيح مي‌دهد:
"پرونده تفكر اين گروه همچنان باز است و شيوه مقدس مآبي و دين‌فروشي عوض شده است. شكست‌خوردگان ديروز، سياست‌بازان امروز شده‌اند. آنها كه به خود اجازه ورود در امور سياست را نمي‌دادند، پشتيبان كساني شدند كه تا براندازي نظام و كودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبريز با هماهنگي چپيها و سلطنت‌طلبان و تجزيه‌طلبان كردستان تنها يك نمونه است كه مي‌توانيم ابراز كنيم كه در آن حادثه ناكام شدند ولي دست برنداشتند و از كودتاي نوژه سردرآوردند، باز خدا رسوايشان ساخت. دسته‌اي ديگر از روحاني‌نماهايي كه قبل از انقلاب دين را از سياست جدا مي‌دانستند و سر به آستانه دربار مي‌ساييدند، يكمرتبه متدين شده و به روحانيون عزيز و شريفي كه براي اسلام آنهمه زجر و آوارگي و زندان و تبعيد كشيدند تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدس‌نماهاي بيشعور مي‌گفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است،‌ امروز مي‌گويند مسئولين نظام كمونيست شده‌اند! تا ديروز مشروب‌فروشي و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براي ظهور امام زمان - ارواحنا فداه - را مفيد و راهگشا مي‌دانستند، امروز از اينكه در گوشه‌اي خلاف شرعي كه هرگز خواست مسئولين نيست رخ مي‌دهد، فرياد "وااسلاما" سر مي‌دهند! ديروز "حجتيه‌اي"ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغاني نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابي‌تر از انقلابيون شده‌اند!"ولايتي‌"هاي ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروي اسلام و مسلمين را ريخته‌اند، و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شكسته‌اند و عنوان ولايت برايشان جز تكسب و تعيش نبوده است، امروز خود را باني و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مي‌خورند! راستي اتهام امريكايي و روسي و التقاطي، اتهام حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها، اتهام كشتن زنان آبستن و حليت قمار و موسيقي از چه كسي صادر مي‌شود؟ از آدمهاي لامذهب يا از مقدس‌نماهاي متحجر و بيشعور؟! فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعنها و كنايه‌ها نسبت به مشروعيت نظام كار كيست؟ كار عوام يا خواص؟ خواص از چه گروهي؟ از به ظاهر معممين يا غير آن؟ بگذريم كه حرف بسيار است. همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزه‌هاست،‌ و برخورد واقعي هم با اين خطرات بسيار مشكل و پيچيده است."(4)
جريان متحجر و مخالف امام خميني و ياران فداكارش با اين تغيير ظاهر و با دادن شعارهاي تند و با حمايت متعصبانه و سطحي از اسلام،‌ عملكردهاي امام و نظام را به شدت نفي كردند و به گونه‌اي ظاهر‌الصلاح و اغواگرانه به تحريك احساسات مسلمانان قشري پرداختند اينان با شعارها وعملكردهاشان، نظام اسلامي متكي به انتخابات و آراي مردم را قابل اعتماد ندانستند و دين را همراه با نظر و راي ملت كه داشتن حق تعيين سرنوشت سياسي را تثبيت مي‌كرد و فلسفه حكومت اسلامي بدون خواست و حمايت و ياري مردم را بي‌نتيجه و ثمر مي‌دانست،‌ برنمي‌تابيدند.
در اين سخن امام خميني توجه كنيم كه اعلام كرد: ما امروز مبتلا به اين هستيم كه با اسم اسلام مي‌خواهند نگذارند كه حكومت اسلام محقق بشود، يك دسته غير متوجه و جاهل و يك دسته عالم متهتك.... مردم در صحنه انتخابات حاضر باشند و اين تكليف ا لهي را به آن عمل كنند(5)
همچنين جريان متحجر پس از پيروزي انقلاب، با گرايش‌هاي شديد و آراسته به شعارهاي اسلامي از نوع افراطي و بدون پشتوانه عقلي، تصميمات خداپسندانه و دشمن‌ستيزانه‌اي چون ضرورت تقريب و وحدت بين مذاهب اسلامي و رفع كدورت‌ها و اختلافات را كه توسط امام خميني و ياران توانا و انديشمندش مطرح مي‌گرديد،‌ نفي كردند و به مخالفت با آن پرداختند و در گوشه و كنار و در هر موقعيت مناسب و به طور مستقيم و غيرمستقيم و با ا شاره و صراحت اعلام كردند كه نظام مي‌خواهد تشيع را از ما بگيرد و ما به هيچ وجه نمي‌توانيم اين فكر را بپذيريم كه به تسنن متمايل و راغب شويم و دست از تشيع بشوئيم. و حال آنكه مقصود از وحدت شيعه و سني هرگز رها كردن تشيع و تسنن و هركس به مذهب ديگر درآمدن نبوده و نيست و مقصود از آن، وحدت عقيدتي نمي‌باشد، كه وحدت اجتماعي و سياسي عليه جبهه كفر و شرك و نفاق جهاني مي‌باشد و ايجاد چنين جبهه‌اي حياتي و ضروري است و خاستگاه آن فرهنگ قرآن (6) و سيره رسول‌الله(7) و روش اميرالمومنين(8) و تفكر مراجع اسلام(9) و آرمان علماي آزاده (10) مي‌باشد و دستور شرع مبين و عقل سليم، عمل به اين روش و سيره است و به همان ميزان كه به اقتدار و اتحاد مسلمين مي‌افزايد، جبهه استكبار جهاني را در تحقق نقشه‌هاي شومشان نااميد مي‌كند و اگر مي‌بينيم كه امروز تفكر وهابيت و سلفي‌گري به جنايت عليه تشيع و شيعيان بيدار مي‌پردازد، جز اين نيست كه در ايجاد جبهه متحد بين تشيع و تسنن قصور ورزيده‌ايم.
جريان متحجرين به مرور ريشه در جامعه دواند و برخي جريان‌ها فكري و سياسي متصلب و تنگ‌نظر و فاقد بينش را پديد آورد. اين جريان‌هاي قشري و منجمد فعاليت‌هاي اجتماعي و سياسي به صورت گسترده و در سطح جامعه پديد مي‌آورند و از جمله در دوره‌هاي انتخابات نظام اسلامي،‌ بر سم‌پاشي‌ها و بيراهه‌آفريني‌ها و دميدن روح بيمار خود در كالبد ناآگاهان و سطحي‌نگران جامعه ادامه مي‌دهند و هر چه مي‌گذرد سعي در كاستن محبوبيت نظام جمهوري اسلامي دارند كه به مردم آزادي مي‌دهد و براي آنان استقلال شخصيت قائل است و به حضور در صحنه انتخابات براي تعيين سرنوشت خويش ترغيب مي‌كند. بي‌ترديد بيداري و حضور متعهدانه علماي آزادانديش و نويسندگان مستقل و آزاده مانع تحقق اهداف ناسالم اين افراد و جريان‌هاي متحجر خواهد شد، و اين مسئوليتي است كه مقطعي نيست و دائمي است، چرا كه تحجر يك بيماري مزمن است كه مداواي سطحي و زودگذر، درمان آن نخواهد بود.
*پاورقي:
1 - پيام تاريخي حضرت امام خميني به روحانيت، صحيفه امام، ج 21، ص 278
2 - همان مدرك، ص 279
3 - همان مدرك
4 - همان مدرك، ص 280 و 281
5 - صحيفه امام، ج 18، ص 409 و 410
6- مراجعه شود به آيه 103 و 105 آل عمران،‌و نيز آيه 46 سوره انفال
7 - پيامبراكرم(ص) براي ايجاد وحدت در ميان مسلمين بسيار تلاش كرد و پيوسته در تحقق همبستگي عملي بين آنان دقت ورزيد و مجاهدت كرد. آن رسول الهي همراهي با اجتماع مسلمين را موجب جلوگيري از تزلزل و خيانت مي‌دانست.
8 - حضرت اميرالمومنين(ع) همواره مي‌فرمود: "براي ما سلامت دين و اينكه اساس اسلام باقي بماند، از هر چيز ديگر محبوب‌تر و با ارجتر مي‌باشد."و اين سخن را زماني بر زبان جاري كرد كه فردي درباره ذي‌حق بودن او در امر خلافت شعار مي‌داد. سيره عملي حضرت امام‌المقتين نيز همواره اين گونه بود كه اعتلاي دين و وحدت مسلمين بر همه چيز رجحان و برتري مي‌داد.
9 - مراجع بزرگ اسلام از جمله آيات عظام مرحوم شيح‌الشريعه و مرحوم بروجردي در مسير تحقق اتحاد در جهان اسلام كوشش بسيار كردند و نويسندگان و آثار منتشر شده در موضوع فرهنگ اسلامي را از اهانت به مذاهب بازداشتند و اين گونه آثار را مخرب و عامل تشديد تنازع و تفرقه معرفي كردند.
10 - در ميان علماي آزاده و مبارز، مرحوم سيدجمال‌الدين اسدآبادي از مناديان بزرگ وحدت مسلمين به شمار مي‌رفت و در اين رنج بسيار كشيد و فراوان كوشيد و بذرهايي افشاند كه در آينده روئيد و سر برآورد و به باغ و بوستان سرسبز تبديل گرديد و سرانجام جان خويش را در اين راه گذاشت و به شهادت در راه خدا نائل آمد.
* جبهه علماي پيشتاز در مبارزات كه با متحجرين در تعارض قرار داشتند، معتقد بودند كه سرنگوني رژيم پهلوي و استقرار نظام اسلامي بر مبناي انتخابات آزاد و به دور از تيغ آخته ستم و سرنيزه هراس انگيز شاهان مستبد، نه تنها منافاتي با دين ندارد، كه عين ديانت و موجب وحدت است، در حالي كه مخالفت متحجرين با اتحاد ناشي از حكومت اسلامي باعث تفرقه و سر برآوردن تفكر وهابيت و خيانت گروه سلفيه مي‌گردد.
* پس از پيروزي انقلاب، جريان تحجر با تغيير ظاهر و با ورود به ميدان سياست و حمايت‌هاي متعصبانه از اسلام، نظام اسلامي متكي به آراي مردم را قابل اعتماد نمي‌دانستند و حق تعيين سرنوشت ملت را برنمي‌تابيدند و به همين دليل امام خميني اعلام كرد: گروهي جاهل و گروهي عالم متهتك با اسم اسلام مانع تحقق حكومت در اسلام مي‌شوند، و مردم بايد در صحنه انتخابات نظام حاضر باشند

منبع:+

تگ های مطلب:
ارسال دیدگاه

  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent

عکس خوانده نمی شود