کد خبر: 767

1392/08/19 00:05

نسخه چاپی | دسته بندی: ---
0
بازدیدها: 1 105

رضا بابايي :دو نکته دربارۀ عاشورا

در روش‌شناسي جایگاه عاشورا، با چند مسئلۀ مهم مواجهيم، که مهم‌ترين آنها، این است که آیا روش عاشورایی، در سیره و شیوۀ پیشوایان دینی، قاعده است یا استثنا. به سخن دیگر، آیا امام صادق(ع) و امام باقر(ع) هم […]

در روش‌شناسي جایگاه عاشورا، با چند مسئلۀ مهم مواجهيم، که مهم‌ترين آنها، این است که آیا روش عاشورایی، در سیره و شیوۀ پیشوایان دینی، قاعده است یا استثنا. به سخن دیگر، آیا امام صادق(ع) و امام باقر(ع) هم در پي مبارزه‌اي به روش عاشورا بودند و چون نتوانستند، روش‌هاي فرهنگی را برگزيدند، یا روش امام حسین(ع) نيز در صورت امكان و اختيار، همان روش امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بود، ولی چون نگذاشتند، ايشان مجبور به تغيير روش شد؟ به عقیدۀ نگارنده، این سؤال، مهم‌ترین پرسشی است که عاشوراپژوهان باید به آن پاسخ بدهند. و تا موضع خود را در این مسئله روشن نکنند، در عاشوراپژوهی راه به جایی نمی‌برند.

 

يك. مرحوم محدث نوری(م1320ق) و مرحوم سید محمدباقر درچه‌ای(م1342ق) و سید محسن امین عاملی(نويسندۀ التنزیه فی اعمال الشبیه) نخستین فقهای بزرگ شیعه بودند که به‌طور گسترده و آشکارا با تحریفات عاشورا مبارزه کردند. در دورۀ ما نیز شهید استاد مطهری و استاد محمدرضا حکیمی، آسیب‌شناسی عاشورا را وارد مرحله‌ای تازه کردند. خط مشترک در همۀ این آسیب‌شناسی‌ها تصحیح گزاره‌های تاریخی و زدودن خرافات و نيز دميدن روح حماسه به مجالس عزاداري است. استاد محمدرضا حكيمي مي‌گويد: «به جز اينكه حسين(ع) در عاشورا شهيد شده است، عاشورا نيز [بر اثر تحريفات] در تاريخ شهيد شده و پيام اصلي عاشورا فراموش گشته است. پس در هر عاشورايي دو شهيد موجود است و بر هر شهيدي، نوحه‌اي واجب.»(جامعه‌سازي قرآني، ص88).

 

به گمان نگارنده، مسئلۀ اصلی در تحریفات عاشورا، گزاره‌های غلط یا به‌اصطلاح روضه‌های دروغ نیست؛ بلکه مهم، ريشۀ اين دروغ‌ها و گزافه‌هاي بي‌فايده است. اكثر تحریفات و آسیب‌ها، دو سرچشمۀ اصلی و همیشه‌جوشان دارد:

 

1. نپرداختن به مسائل اصلی عاشورا.

مي‌توان گفت: آسیب اصلی در «گفته‌ها» نیست؛ در «نگفته‌‌ها» است. اهل منبر و ذاکران و مداحان، معمولا در مجالس عزاداری براي امام حسين(ع)، مسائل خاصی را مطرح می‌کنند، از جمله فسق یزید، مظلومیت امام(ع)، قساوت شمر و ابن سعد و مانند آنها. این موضوعات و مسائل، هماره و با حجم فراوان در همۀ منبرهای عاشورا بیان می‌شود؛ در حالی که مسائل مهم و اصلی عاشورا اینها نیست. به همین دلیل آسیب‌شناسی عاشورا را باید از «آنچه نمی‌گویند» شروع کنیم، نه از چیزهایی که می‌گویند. تحریفات اصلی عاشورا، مبالغه در قدرت حضرت عباس(ع) یا غلو در شمار کشتگان کوفه نیست. تحریف اصلی، جدایی انداختن میان روح و کالبد عاشورا است. مثلا مادحان و سخنرانان در ایام عاشورا، وقتی می‌خواهند از زشتی اعمال یزید بگویند، به بوزینه‌بازی و شراب‌خواری او اشارات بلیغ دارند، اما اجبار به بیعت و پيمان‌شكني و نقض صلح‌نامۀ امام حسن مجتبي(ع) و سلب آزادی از مخالفان که زشت‌ترین کارهاي یزید بود و همان‌ها امام(ع) را به قیام واداشت، جایگاه مهمی در سخنرانی‌ها ندارد. از وعدۀ حکومت ری به ابن سعد، فراوان می‌گویند، اما از انگیزۀ دینی کوفیان برای جنگ با حسین چندان نمی‌گویند. می‌دانیم که همۀ لشکريان كوفه، به هوس غنائم جنگی یا وعدۀ زر و سیم، به کربلا نیامده‌ بودند؛ بلکه بيشتر آنان، جنگ با حسین را واقعا جنگ با مخالف اسلام و دین خدا می‌دانستند و حسین را آقازاده‌ای می‌پنداشتند که می‌خواهد از نسبتش با پیامبر(ص) سوء‌استفاده کند و قدرت را به دست گیرد! مشكل اصلي کوفیان نه پیمان‌شکنی آنان بود و نه دنياپرستي‌شان. مشكل آنان فریب‌خوردگی و اعتماد به نشانه‌های جعلی بنی‌امیه بود. فتوای قضات بلندپايۀ حکومتی، مانند شریح، و هیاهوی سخنرانان مذهبی در مساجد کوفه و سوء‌استفادۀ ابن زیاد از زبان و شعائر دینی، آن چاه مهیب را برای مسلمانان کَند و شايد بسیاری از آنان که اکنون برای حضرت سيدالشهداء(ع) عزاداری می‌کنند، اگر آن روز در کوفه بودند، در دام والی کوفه می‌افتادند و با همین شوری که الان عزاداری می‌کنند، آن روز با حسین(ع) می‌جنگيدند.

 

انگیزۀ دینی و اعتقادات مذهبی کوفیان، در همۀ رجزخوانی‌ها و شعارهایی که می‌دادند، پیدا است. امام سجاد نیز، چندی پس از عاشورا، فرمود: «کلٌ یتَقرّبونَ إلی اللهِ بِدَمِه؛ یعنی خون پدرم را ریختند فقط برای نزدیک‌تر شدن به خدا.»( بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۹۸). سخنرانان و مداحان باید برای مردم توضیح بدهند که چه دست و حجمی از تبلیغات حکومتی باعث شده بود که مؤمنان چنین خطایی بکنند و قساوت با حسین و خاندانش را به جایی برسانند که تاریخ همچنان انگشت حیرت بر دهان دارد. فقط انگیزه‌های غير مادي می‌تواند مردمی را به این‌ مقدار از جدّیت و سلحشوری برساند که هیچ رحمی به مخالفان خود نکنند. چرا امام حسین بیش از 72 نفر را(نصف آنها هم از خاندان و خویشان امام بودند) نتوانست همراه خود کند؟ اگر دلیلش دنیازدگی مردم باشد، به این معنا است که اسلام پس از 61 سال، بیش از 70 نفر را نتوانست متوجه آخرت و معنويت كند، و اگر دلایل دیگري دارد – که دارد – آن دلایل چیست؟ چه فرهنگ و تصوری از حکومت بر ذهن و فکر مردم حاکم شده بود که به آن راحتی فریب دستگاه‌های تبلیغی اموی را خوردند و فرزند پیامبرشان را قربتاً الی الله(نه برای دنیا) کشتند؟ در سخنرانی‌ها به‌تفصیل دربارۀ شجاعت و رشادت حسین و یارانش می‌گویند، اما از کوشش بسیار و شگفت امام برای جلوگيري از جنگ و پرهيز از خون‌ریزی، كمتر می‌گویند و اشاره‌وار از آن می‌گذرند. مسائل اصلی عاشورا اینها است، نه میمون‌بازی یزید یا زیبایی علی‌ا‌کبر(ع) یا بی‌وفایی کوفیان یا قساوت شمر و سنان.

 

2. بيرون آوردن عاشورا از جايگاه اصلي‌اش.

سال‌ها و بلكه قرن‌ها است كه دانشمندان دين‌آگاه و دردمند مي‌كوشند كه خرافات و تحريفات را از عاشورا بستُرند؛ اما شوربختانه تا كنون توفيق چنداني رفيق آنان نگشته است. وقتي كسي مانند استاد مطهري، فرياد زد و از ذاكران و سخنرانان خواست كه عاشورا را به داستان‌هاي سست و بي‌پايه آلوده نكنند، با جايگاهي كه وي در جامعۀ ديني ايران داشت، گمان مي‌رفت كه پس از اين، از شمار و حجم نابايسته‌ها و تحريفات كاسته گردد؛ اما چنين نشد؛ چنان‌كه كوشش اخلاف و اسلاف وي نيز چندان به ثمر ننشست. چرا؟ پاسخ اين است كه ما عاشورا را قبض روح كرده‌ايم و به كالبد آن قناعت ورزيده‌ايم. از سوي ديگر مي‌دانيم كه كالبد بي‌جان طعمۀ جانوران مي‌شود. هر مقدار هم جانوران و حشرات موذي را از آن دور كنيم، باز به آن هجوم مي‌آورند و تكه‌هايي از آن را به دندان مي‌گيرند. اما موجود زنده، مي‌تواند از خود در برابر مهاجمان دفاع كند و طعمۀ ماران و موران نشود. عاشورا در ميان ما نيز چنين سرنوشتي يافته است. مردمي كه روح حق‌طلبي و عدالت‌خواهي و سلحشوري را از عاشوراي حسيني گرفته‌اند، آن را همچون كالبدي بي‌جان كرده‌اند و كالبد بي‌جان، همچون سفره‌اي رنگين است براي انواع آفت‌ها و آسيب‌ها. هر آفتي را هم كه از آن دور كنيم، آفت و آسيبي ديگر بر آن حمله مي‌آورد. تا آنگاه كه عاشوراي ما غير از عاشوراي حسين است، هدف آسيب‌هاي بي‌شمار و آفت‌هاي مرگ‌بار است و هرگونه آفت‌زدايي از آن، بيهوده است؛ زيرا جسم‌ بي‌جان، گريزي از موران و ماران ندارد.

 

دو. مهم‌ترین مسائل نظری عاشورا، «هدف‌شناسی» و «جایگاه‌شناسی» است. دربارۀ موضوع اول، کتاب‌ها و مقالات بسیاری نوشته‌اند؛ اما متأسفانه دربارۀ جایگاه‌ عاشورا در تفکر دینی، بيشتر به زبان شعر و شعار، سخن رفته است و تحقیق مهمي در اين زمينه سامان نيافته است.

 

دربارۀ جایگاه‌شناسی عاشورا، از دو منظر مي‌توان سخن گفت: محتوا و روش. محتوای عاشورا، بیعت نکردن با ظلم، اقدام عملي علیه حاکم جائر، امر به معروف و نهي از منكر و اصلاح امور امت اسلام است. محتواي عاشورا را بهتر از هر جا مي‌توان در وصيت‌نامۀ امام(ع) ديد كه خطاب به محمد بن حنفيه است. از این منظر، جایگاه عاشورا، پهلو به پهلوی عرش می‌زند و نمونه‌ای درخشان از آزادگی و دليري پیشوایان دینی در همۀ ادیان است.

 

در روش‌شناسي عاشورا، سخن از شيوه‌اي است كه امام حسين(ع) براي مقابله با ظلم برگرفت و تا آخرين قطرۀ خون، به آن شيوه، وفادار ماند. روش امام حسين(ع) به گواهي عاشورا، قيام مسلحانه بود. بنابراين مي‌توان گفت عاشورا اگرچه در محتوا تفاوتي با صلح امام حسن نداشت؛ اما در روش، با آن متفاوت است و اين تفاوت، محصول شرايط زماني و رخدادهاي غير منتظره است.

 

در روش‌شناسي جایگاه عاشورا، با چند مسئلۀ مهم مواجهيم، که مهم‌ترين آنها، این است که آیا روش عاشورایی، در سیره و شیوۀ پیشوایان دینی، قاعده است یا استثنا. به سخن دیگر، آیا امام صادق(ع) و امام باقر(ع) هم در پي مبارزه‌اي به روش عاشورا بودند و چون نتوانستند، روش‌هاي فرهنگی را برگزيدند، یا روش امام حسین(ع) نيز در صورت امكان و اختيار، همان روش امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بود، ولی چون نگذاشتند، ايشان مجبور به تغيير روش شد؟ به عقیدۀ نگارنده، این سؤال، مهم‌ترین پرسشی است که عاشوراپژوهان باید به آن پاسخ بدهند. و تا موضع خود را در این مسئله روشن نکنند، در عاشوراپژوهی راه به جایی نمی‌برند.

 

دیدگاه غالب این است که عاشورا، قاعده است و غیر آن، استثنا و از روی ناچاری؛ یعنی امامان بزرگوار(ع) همه قصد قیام عاشورایی داشتند اما چون زمینه و زمانه را مساعد نمی‌دیدند، به درس و بحث و گفت‌وگو با مردم و كار فرهنگي مشغول ‌شدند. در مقابل، گروهي معتقدند که رسالت اصلی پیشوایان دینی و معنوی، کار فرهنگی و زیرساختی است؛ مگر اینکه مبارزۀ فیزیکی و رو در رو و مسلحانه بر آنان تحمیل شود. اين دو گروه، عاشوراي سال 61 را گريزناپذير مي‌دانند؛ اما يكي، آن را روش عمومي ائمه(ع) مي‌شمارد و ديگري معتقد است كه اگر بيعت را بر امام حسين(ع) تحميل نمي‌كردند و اگر خليفه كسي بود كه امكان مدارا با آن وجود داشت، امام ترجيح مي‌داد كه در جبهۀ فرهنگي و انسان‌سازي فعاليت كند و به جاي قبضۀ شمشير، قلم در دست بگيرد.

 

دلایل گروه اول: برخی احادیث، وقوع عاشورا و ضرورت مبارزۀ سياسي و نظامي و رودرو با ظلم و انحصار مشروعيت در حكومت منصوص از جانب خدا.

 

دلایل گروه دوم: برخی دیگر از احادیث، سیرۀ عمومی امامان(ع، پیامبران(ع) و مصلحان، و کم‌فایدگی تغییر حکومت‌ها از راه جنگ و شورش، بدون تغییرات بنیادین فرهنگي در طبقات زيرين و مياني اجتماع. دليل ديگري كه اين گروه مي‌آورند اين است كه گرایش‌های زیدی و کیسانی(به‌ویژه شاخۀ مختاریون) تأثیر بسیاری بر شكل‌گيري گرایش اول داشته و از آنجا به ميان شيعيان اثني عشري آمده است.

 

به هر روي، اين دو ديدگاه، اگرچه ظاهرا مقابل يكديگرند، هر دو تكرار عاشورا را گاهي نياز و ضرورت اصلاح جامعۀ ديني مي‌شمارند و در ضرورت آن ترديد ندارند، و نيز مي‌كوشند بيشترين استفادۀ معنوي و اجتماعي را از آن بكنند.

+

تگ های مطلب:
ارسال دیدگاه

  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent

عکس خوانده نمی شود