کد خبر: 1042

1392/05/14 03:54

نسخه چاپی | دسته بندی: ---
0
بازدیدها: 849

آخوند خراساني و جنبش مشروطيت

كتاب"آخوند خراساني و جنبش مشروطيت" اثري است از دكتر سيدمحمد اصغري كه به بررسي و تحليل نهضت مشروطيت مي‌پردازد. چاپ اول اين كتاب توسط انتشارات اطلاعات انجام گرفت و به بازار نشر راه يافت تا مشتاقان […]

كتاب"آخوند خراساني و جنبش مشروطيت" اثري است از دكتر سيدمحمد اصغري كه به بررسي و تحليل نهضت مشروطيت مي‌پردازد. چاپ اول اين كتاب توسط انتشارات اطلاعات انجام گرفت و به بازار نشر راه يافت تا مشتاقان مطالعات تاريخ ايران در مقطع و عصر مشروطه را به كسب آگاهي‌ها و بينش‌هاي ديني، اجتماعي، تاريخي و سياسي ترغيب كند.

اين كتاب از سه بخش تشكيل شده و هر كدام از بخش‌ها داراي چندين فصل مي‌باشد.
- بخش اول، زندگي و تأثير تحولات در رويكردهاي آخوند خراساني است كه شامل اين فصل‌ها مي‌شود:
فصل اول- تأثير تحولات علمي و تاريخي در رويكردهاي آخوند ملامحمدخراساني
فصل دوم- تولد، تحصيلات، آثار، اساتيد و شاگردان آخوند
فصل سوم- نامه‌ها و فتواها و مراسلات آخوند خراساني
فصل چهارم- زعامت سياسي
فصل پنجم - آخوند خراساني و ديگر علماي اسلام در جنبش مشروطيت.
- بخش دوم كتاب، از زندگي، آثار و نقش حاج‌شيخ باقر بهاري در جنبش مشروطيت، با سيري در رساله"ايضاح الخطاء"، تشكيل شده است كه داراي دو فصل مي‌باشد:
فصل اول - تولد، تحصيلات،‌آثار و نقش حاج شيخ باقر بهاري در جنبش مشروطيت.
فصل دوم - سيري در رسالة "ايضاح‌الخطاء"
- بخش سوم اين كتاب كه شامل ضمائم و پيوست‌ها مي‌باشد، داراي فصول سه گانة ذيل است:
فصل اول - مباني و شاخص‌هاي اصلي عدالت اجتماعي از منظر انقلاب اسلامي
فصل دوم - عدالت و امنيت قضايي
فصل سوم - عدالت و تعريف ويژة آن در نگرش فقهي و حقوقي.
نويسنده كتاب، در بخش مقدمه‌اي كه نگاشته، به ضرورت آگاهي رساني به جوانان دربارة مشروطه مي‌پردازد و در اين باره چنين مي‌نويسد:
... و صميمانه بگويم كه درنگ در مكانت و مرتبت و حساسيت وضع و حال "جوانان" اين مرز و بوم انگيزه، و پايه‌اي در نشان دادن گوشه‌اي از تاريخ اين كشور است. "جوانان" ي كه گاه قرباني اوضاع حاكم بر زمانه‌اند و كمتر به آينده اين "نسل" پرداخته مي‌شود، آن هم در عصري كه مرزها در هم تنيده، و زمان و مكان سخت فشرده و متراكم گرديده، و تو گويي جهان به "دهكده‌"اي مي‌ماند كه روابط و مناسبات و "ارتباطات" را نزديك و نزديك‌تر كرده است؟! به اصطلاح، آنها در جهاني "جهاني‌ شده" مي‌زيند. به اطلاعات دسترسي دارند، و از دگرگوني‌ها با "خبر"اند و تحولات جهاني را نه تنها مي‌شنوند كه مي‌بينند، بي‌آنكه بر لوازم اين آگاهي دسترسي داشته باشند، و اين داستان شگفتي است كه در زبان مولاناي بلخ به زيبايي ترسيم شده است. مي‌گويد:
هر كه او آگاه‌تر پر دردتر
هر كه او مشتاق‌تر رخ زردتر!

آزمودم عقل دورانديش را
بعد از اين ديوانه سازم خويش را؟!
در چنين روزگار متراكم و درهم‌فشرد‌ه‌اي، ك از در و ديوار "خبر" مي‌بارد و "زمان" هر لحظه آبستن اخبار و تحولاتي است، ناآگاهي از گذشته نزديك خويش، درد و اندوه خردو حقيري نيست.مقوله بسيار خطيري كه مسئوليت رسانه‌هاي جمعي، خصوصاً "صدا و سيما"را سنگين‌تر، بلكه صدها برابر بيشتر كرده است، مسئوليت شناختن و شناساندن حقيقت، و حقايق تاريخ خودي. مسئوليت شناختن و شناساندن "قهرمانان"ي كه دوران ساز بوده‌‌اند. مسئوليت شناخت "عناصري" كه رندانه رنگ عوض مي‌كنند، و چون "بت عيار" هر لحظه به شكلي درمي‌آيند، و تو مبهوت كه تا ديروز نه تنها "انقلاب" و حركتهاي تاريخ‌ساز ملي و مردمي را به عنوان نهضت "كمونيستي" طرد و تكفير مي‌كرد و دانسته و باعلم به اينكه، تكانهاي شديد اجتماعي از علايق و اعتقادات ديني و شيعي نشأت گرفته، با آگاهي و عمد، اين حركتها را به "بيگانه" منسوب مي‌نمود و... بلكه بر هر چه اعتقاد ديني و الهي و اسلامي يورش مي‌برد، و جلوه‌هاي ديني و اجتماعي را به تقليد از ديگران به سخره مي‌گرفت و...ناگهان رنگ عوض كرده، و از "دين" و علايق مذهبي سخن مي‌گويد و كم مانده است، كه مومنان و باورمندان مذهبي و انقلابي اصيل را هم، طرد و تكفير فرمايد و...
و تو مبهوت از اين همه نفاق و دورويي و بي‌هويتي و تذبذب و پستي و موج‌سواري! و باز هم داستان "كف خروشان" و "زبد" كه بر امواج صاف و زلال آب سوار مي‌شود و روي "حق" را با رندي و دون‌مايگي مي‌پوشاند، و خويش را صافي و زلال مي‌نماياند، غافل از آنكه اين همه را "عقل جمعي" و شعور عمومي مي‌‌بيند و مي‌فهمد و در هر حال"زبد" رسوا و رفتني است و...
بخش گزيده از مطالب كتاب را از نظر مي‌گذرانيم:
آخوند خراساني و زعامت سياسي
آخوند خراساني نه فقط در شمار نامدارترين و بلندمرتبه‌ترين‌فقهاي شيعه خصوصاً در سده‌هاي اخير است، بلكه همان‌سان كه ديديم، انقلاب بي‌نظير را در تاريخ تشيع و اسلام رهبري و مديريت كرد، و با مساعي و كوشش‌هاي مستمر و مداوم خود نهضت عظيم مشروطيت را به ثمر رساند، و در نهايت با مرگي نوراني و به گفته برخي چون شهيدي سرافراز چشم از جهان فرو بست. آخوند از معدود دانشمنداني است كه مرجعيت وامامت را در خود جمع داشت، و در بحرانهاي اجتماعي و انقلابي و جهاد با دشمنان مختلف، پيروز و سربلند برآمد، و از همين زاويه ديد است كه نظرات علمي و فقهي و اصولي و اجتماعي آن بزرگمرد برجستگي ويژه‌اي داشته و همواره مطمح بحث و نظر و مجادلات علمي و سياسي بوده است، و همان‌گونه كه ديديم افزون بر يكصد، يا يكصد و پنجاه شرح، تنها بر كفايه‌الاصول آخوند نوشته‌اند. كتابي كه بيش از يك قرن است، از كتابهاي درسي حوزه‌هاي علميه در سطوح عالي است. به همين ميزان ايستارها، نظرات و مواضع سياسي و اجتماعي آخوند، همواره مورد بحث و كند و كاو بوده است.
اين موشكافي‌هاي علمي و فقهي و اصولي و سياسي، خصوصاً در مسئله زعامت سياسي فقهاء، بيش از ساير ميدانها و نظرات چهره گشوده، و موجب بروز و ظهور نظرات موافق و مخالف گرديده است. اين نظرات، گاه شكل مجادله‌هاي علمي گرفته و عصبيت‌ها و عصبانيت‌هايي را سبب شده است؟! اين عصبيت و حساسيت، البته پس از پيروزي انقلاب اسلامي، چه در زمان تصويب اصول قانون اساسي جمهوري‌اسلامي، درمجلس خبرگان اول، و چه بعد از تصويب، دامنه وسيعي يافت، و با گذشت زمان،‌خصوصاً پس از تصويب اصل يكصد و دهم كه ناظر به "ولايت فقيه" بود، و نيز بنا به علل و عواملي ديگر اين دامنه وسيع و وسيع‌تر شد.
هدفهاي علماي اسلام
مهم‌ترين هدفهاي علماي طراز اول شيعه، و "مراجع ثلاث" در نجف، نه تنها نجات ملت از فقر و درماندگي،‌ بلكه رهايي مردم از بي‌عدالتي و ستم و استبدادشاهي و نيز استعمار خارجي و به گفته فقهاء "حفظ بيضه اسلام" بود. اين ظلم و تبعيض و وابستگي به قدرتهاي بيگانه در عصر "محمدعلي شاه" به اوج رسيد و دوران "استبداد صغير" كه بيش از يك سال (13 ماه) به درازا كشيد، ظلم و استبداد را عريان‌تر از گذشته نشان داد. افزون بر ظلم و جهل و فقر در داخل، دخالت بيگانگان از جمله روسيه و انگلستان، و حمايت آنها از استبداد محمدعلي شاهي، سائق و انگيزه ديگري براي دخالت و ورود علما، در رويارويي مستقيم با دربار و مخالفان مشروطه گرديد. خلاصه آنكه مبارزه با "استبداد" و "استعمار" و حمايت از عدالت‌خواهي، و رهايي از فقر و نگون‌بختي مردم، اكثر علماي روشن‌بين و زمان‌شناس را به عرصه‌هاي رويارويي آورد، و روشن است كه حضور فعال، و فتواها و اعلاميه‌هاي مراجع و علماي برجسته شهرها در توده مردم نفوذ و تاثير بالايي داشت. خصوصا با توجه به زمان يعني، يك قرن پيش كه افواج و اقشار مختلف مردم، جز با فتواي مراجع به ميدان مبارزه نمي‌آمدند. به تعبير ديگر، منظور اين نيست كه عناصر متجدد تلاش پيگيري در نهضت نداشتند، اما توده مردم جز به پيروي از مراجع شيعه، وارد ميادين مبارزه نمي‌شدند. به گفته كسروي:
"اگر اين "فتوا" هاي علماي نجف نبودي،‌ كمتر كسي به ياري مشروطه پرداختي. همان مجاهدان تبريز بيشترشان پيروي از دين مي‌داشتند. و دستاويز ايشان در آن كوشش و جان‌فشاني اين "فتوا"هاي علماي نجف مي‌بود. همان ستارخان بارها اين را به زبان مي‌آورد كه من: "حكم علماي نجف را اجرا مي‌كنم." همچنين بازرگانان توانگر كه پول را به نام "اعانه" به تبريز مي‌فرستادند، بيشترشان پيروي از فتواهاي علماء مي‌كردند."
شايد علت اصلي در همين مسئله بود كه بزرگي چون سيد جمال‌الدين اسدآبادي را وامي‌داشت كه در حركتهاي اصلاحي خود به علماء و سردمداران و زمامداران مراجعه كند. استاد مطهري به نكته باريكي در همين مورد اشاره مي‌كند. ايشان مي‌نويسد:
"سيد مي‌دانست كه روحانيت سني يك نهاد مستقل نيست، بلكه وابسته به حكومتهايي است كه قرنها آنان را به عنوان "اولوالامر" به جامعه معرفي كرد است. براين پايه، سيد در جوامع اهل تسنن به سراغ علماء نمي‌رفت، و مستقيما به سوي خود مردم مي‌رفت. ولي روحانيت شيعه يك نهاد مستقل و ملي است، همواره در كنار مردم و در برابر حكمرانان بوده است. از اين رو سيد جمال در جامعه شيعه اول به سراغ طبقه علماء مي‌رفت و اين طبقه را بهترين پايگاه براي مبارزه با استبداد و استعمار مي‌دانست."
آخوند خراساني، و شيخ عبدالله مازندراني در يكي از اعلاميه‌ها و فتاواي خود به اين اهداف پرداخته و چنين مي‌نويسند:
"... بديهي است، زحمات و مجاهدات علماء و امراء و سرداران عظام ملي، و مجاهدين دين‌پرست و وطن‌خواه و طبقات مختلف ايران در استقرار اساس قويم مشروطيت و اين همه بذل نفوس و اموال در تحصيل اين سرمايه سعادت براي حفظ دين و احياي وطن اسلامي، و آباداني مملكت، و ترقي و اجراي احكام و قوانين مذهب، و سد ابواب حيف و ميل در ماليه و صرف آن در قواي نظاميه و ساير مصالح مملكتي و قطع مواد تعدي و تحميل چند نفر نفس‌پرست خودخواه خودراي بود."
اهداف و مقاصد علماء در رويارويي‌هاي نهضت مشروطه، در نامه مراجع نجف كه دو روز قبل از بمباران مجلس،‌يعني در 21 جمادي‌الاولي از نجف فرستاده شده،‌ روشن‌تر بيان شده است. مي‌نويسد:
"پرواضح است كه اقدامات مجدانه داعيان، محض حفظ دين مبين و قوت و شوكت دولت و ترقي ملت و ترفيه حال رعيت و صيانت نفوس و اعراض مسلمين بوده، مكررا هم، اين معنا را نصا و خلوصا، تلگرافا و كتبا به عرض رسانيده و..."
آنچه از نامه‌ها و "فتوا"هاي مراجع و علماء استخراج و استنباط مي‌شود، و آن‌گونه كه آيت‌الله نائيني مي‌نويسد، هدفهاي اوليه آنها مبارزه با استبداد و دخالت بيگانگان و نيروهاي استعماري روس و انگليس و خصوصا سقوط محمدعلي شاه، پس از توپ بستن مجلس بود، فتوايي كه در آن، كمك به مستبدان و مخالفان مشروطه را در صف محاربان با "امام عصر"(ع) معرفي كرده و محمدعلي شاه را سفاك و جبار مي‌خواند. روشن است كه مراجع و علماي طرفدار مشروطه همان‌طور كه نائيني مي‌نويسد،‌ قبل از هر مسئله به حفظ مملكت و به تعبير ديگر "حفظ بيضه اسلام" انديشه كنند. به زعم علماء در كشورهاي اسلامي تا اسلام و كيان اسلامي محفوظ و مصون از خطر باشد،‌ مليت و مملكت نيز محفوظ خواهد بود. براين پايه در حمايت از مشروطيت، علماء ابتدا به كيان اسلامي مي‌انديشند. نائيني مي‌نويسد:
"... مبدا طبيعي اين چنين تنزل مسلمين و تفوق ملل مسيحيه بر آنان هم كه معظم ممالكشان را بردند و هيچ نمانده كه اين اقل قليل باقي مانده را هم ببرند، همين اسارت و رقيت مسلمين در تحت حكومت استعباديه موروثه از معاويه، و فوز آنان است به حكومت مسئوله ماخوذه از شرع مبين، و چنانچه باز هم مسلمانان از اين سكرت و غفلت به خود نيايند،‌ و كمافي‌السابق در ذلت عبوديت فراعنه امت و چپاول‌چيان مملكت باقي بمانند، چندي نخواهد گذشت كه - العياذبالله - تعالي مانند مسلمين معظم آفريقا و اغلب ممالك آسيا و غيرذلك، نعمت شرف و استقلال قوميت و سلطنت اسلاميه را از دست داده و در تحت حكومت نصارا اسير، و دوره‌اي نخواهد گذشت كه مانند اهالي اندلس و غيرها، اسلاميتشان به تنصر و مساجدشان به كنيسه، و اذانشان به ناقوس،‌ و شعائر اسلاميه به زنار، بلكه اصل لسانشان هم مانند آنان مبدل و... حتي پرداختن همسايگان جنوبي (انگليس)‌و شمالي (روسيه)، به نقشه قسمت مملكت، فيمابين خودشان، و كثرت مشاهده نظاير و اشباه آن و... علي هذا، بديهي است كه تحويل سلطنت جائره غاصبه، از نحوه ظالمه اولي (استبداد) به نحوه عادله ثانيه (مشروطه) علاوه بر تمام مذكورات،‌ موجب حفظ بيضه اسلام و صيانت حوزه مسلمين است از استيلاي كفار، از اين جهت از اهم فرائض خواهد بود."
از ديدگاه آيت‌الله نائيني، پريشان روزگاري مردم و مسلمانان، ريشه در حكومتهاي استبدادي دارد. خودرايي و اسبتداد نه فقط بيگانه و همسايه‌هاي شمالي و جنوبي را تشويق به مداخله مي‌كند و استقلال و شرف ملي را معدوم مي‌سازد، بلكه به گفته مرحوم طالقاني: "لجنزار متعفني است كه همه منكرات و فحشا از آن توليد مي‌شود، و بدون خشكاندن اين ام‌الفساد، نهي‌ازمنكر در موارد طبقات و اشخاص، يا بي‌اثر است يا اثر آني دارد. پس به حسب اين اصول و احكام مسلم دين، تهديد استبداد از مهم‌ترين واجبات است. ورود علماء خصوصا در دوره استبداد صغير، بسيار سرنوشت‌ساز بود، زيرا كه آزادي‌‌خواهان و طرفداران مشروطه پس از آن برهه، يا به سياه‌چالها انداخته شده، يا دستگير و در زندان بودند، يا به خارج از ايران مهاجرت كرده و در تبعيد مي‌زيستند و گروهي نيز در اختفاء به سر مي‌بردند و بعضي هم با مستبدان و مخالفان مشروطه سازش كرده يا راه سكوت را در پيش گرفته بودند. در چنين برهه حساسي تنها مراجع و علماء و طلاب نجف بودند كه دور از دسترس بوده و مي‌توانستند به اقداماتي عليه دربار و شاه مبادرت نمايند.

منبع:روزنامه جمهوری اسلامی

تگ های مطلب:
ارسال دیدگاه

  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent

عکس خوانده نمی شود