چرا شعار نه شرقی، نه غربی را نصف می کنید؟/ حسن فاتحی

چکیده:

اگر مذاکره با آمریکا به عنوان استکبار غرب وابستگی به همراه دارد،(البته ازنگاه شما) در آن صورت لابد مذاکره باقدرتهای دیگر دنیا نیز بایستی مشمول این قاعده باشد،چرا شما روسها را با آنهمه طمع سرزمینی به جامعه اسلامی نادیده می گیرید؟ آیا آنها را خودی محسوب می نمائید؟ 

حسن فاتحی در وبلاگش نوشت:

اخیرا" آیت اله هاشمی رفسنجانی درراستای تداوم انقلاب اسلامی بارویکرد تعامل حداکثری و پرهیز از التهاب آفرینیهای عوام فریبانه ، مطالبی ارزشمند و صد البته هوشمندانه بیان کرد که درآن سخنان ، اشاره ای هم به چگونگی تعامل با آمریکا نموده :" من در سالهای آخر حیات امام(ره) نامه‌ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمی‌خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، اینها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود.
گردنه‌هایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسایل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره می‌کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است".

درواکنش بدین سخنان مهم ، برادر شریعت مداری با رویکرد فرافکنانه ، تلاش نموده اند درسایه استفاده ابزاری از کلام امام راحل (ره) در اذهان عمومی جویای پاسخ امام به آیت اله هاشمی رفسنجانی گردیده و به افکار عمومی القاء نمایند که مثلا" به امام راحل نزدیکتر ازهاشمی بوده اند.

درجواب برادر شریعت مداری بنده حقیر به عنوان یک شهروند جامعه اسلامی والبته دوستدار منطق هوشمندانه آیت اله هاشمی رفسنجانی درکلامی مختصر توجه برادر شریعت مداری را به موارد زیر جلب می نمایم ، با این تفاوت که من شهروند نه ازبیت المال و رسانه متعلق به حاکمیت اسلامی درجهت القای تفکرات خود بهره می برم و نه اینکه ازطبقه به اصطلاح سرمایه دار جامعه می باشم ،بلکه به عنوان قطره ای از محرومین دوستدار مدیریت اسلامی مبتنی برمردم سالاری دینی ،درحد خویش از افراط گرایان بی منطق داد سخن زده و به طریقی ریشه تمام معضلات روز جامعه اسلامیمان را در عوام فریبیها تشخیص می دهم.

* مغلطه برادر شریعت مداری این است که درسایه اتصال برخی چهره های سیاسی به بیگانگان، چنین نتیجه گیری نمایند که بله هاشمی هم از ....است وفلان وبهمان....

درحالیکه باکوچکترین نگاه منصفانه به شیوه مدیریت برادران مدعی اصولگرایی چون برادر حسین شریعتمداری ،متوجه خواهیم شد که قسمت وسیعی از ریزشها محصول تفکرات افراطی و انحصارگرایانه همین دوستان بوده است ، ازنگاه برادرحسین درحال حاضر دایره فتنه گران چنان وسیع و جهانشمول است که حتی شخصیتهای رکین انقلابی چون آیت اله ..هاشمی رفسنجانی را درخود می بلعد تاچه برسد به دکتر مطهریها و علائی ها و....

سوال من ازبرادر حسین است که چرا شما در سایه دشمنی با افراد تفکرات مدیریتی خویش را مطرح می نمائید؟ آیا نمیشود بادوستی با دیگران واحترام مومنان ،ایده خویش را مطرح نمائید؟

* مغلطه دیگر برادرحسین ،این است که قدرت برتر آمریکا را خطر مهم باورکرده ولی ازچپاول منافع کلان حاکمیت اسلامی ،توسط دولی چون روس و چین غافل گردیده اند.

ما با شعار نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی انقلاب کردیم و هدف مهم ازاین شعار مهم نیز، عدم وابستگی به شرق وغرب بوده است ،نه اینکه خطی پیرامون خود کشیده و از همه حذر کنیم.

اگر مذاکره با آمریکا به عنوان استکبار غرب وابستگی به همراه دارد،(البته ازنگاه شما) در آن صورت لابد مذاکره باقدرتهای دیگر دنیا نیز بایستی مشمول این قاعده باشد،چرا شما روسها را با آنهمه طمع سرزمینی به جامعه اسلامی نادیده می گیرید؟ آیا آنها را خودی محسوب می نمائید؟

چرا باید مقایسه آمریکا با روس وچین ،قیاس مع الفارق باشد درحالیکه اگر آمریکا باتهاجم فرهنگی ما را هدف گرفته، روس وچین که همه جوره دارند کارما را می سازند؟

منبع:+