کد خبر: 738

1392/08/23 16:32

نسخه چاپی | دسته بندی: ---
0
بازدیدها: 844

پاسخ به شبهه هایی درباره ی حوادث روز عاشورا

عروسی قاسم، بوسیدن زیر گلوی حضرت، پاشیدن خون گلوی حضرت علی اصغر، دواندن اسب بر شهدا، تقاضای آب و ... شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) – مرکز مطالات و پاسخگویی به سوالات مذهبی – اندیشه […]

عروسی قاسم، بوسیدن زیر گلوی حضرت، پاشیدن خون گلوی حضرت علی اصغر، دواندن اسب بر شهدا، تقاضای آب و ...

شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) – مرکز مطالات و پاسخگویی به سوالات مذهبی – اندیشه قم

 

پرسش :

 

آيا در عصر عاشورا بر بدن هاي شهداي کربلا اسب تاخته شد يا نه، در صورت منفي بودن جواب، چرا اسب نتاختند؟

 

پاسخ :

 

در مورد اسب تاختن بر بدن هاي مبارک شهداي کربلا، در کتب تاريخي و مقتل ها مطلبي وجود ندارد فقط اين مقدار در بارة اصحاب امام حسين ـ عليه السلام ـ آورده شده که عمر بن سعد در همان روز عاشورا سر مقدّس حسين ـ عليه السلام ـ را با خَوْلي بن يزيد اصبحي و حُميد بن مسلم ازدي به سوي عبيدالله بن زياد فرستاد و دستور داد سرهاي مقدس ياران و جوانان بني هاشم را جدا کنند و آنها هفتاد و دوسر بودند که همه را به همراه شمر بن ذي الجوشن و قيس بن اشعث و عمروبن حجاج روانة کوفه کرد. [1]

اما در بارة اسب تاختن بر بدن مبارک امام حسين ـ عليه السلام ـ در مقاتل چنين آورده شده:

عمر بن سعد در ميان يارانش فرياد زد: چه کسي داوطلب مي شود با اسبش حسين ـ عليه السلام ـ را لگدمال کند؟ ده نفر قبول کردند. از جمله: اسحاق بن حَيوه حَضرمي، احبش بن مِرثَد حضرمي، آن ها آمدند و بدن حسين ـ عليه السلام ـ را با اسب هاي خود لگدمال کردند، به طوري که پشت و سينه شان را خُرد کردند.[2] (لعنة الله علي قوم الظالمين).

 

[1]. محمد بن طاووس، اللهوف في قتلي الطُفُوف، نجف، منشورات المطبعه الحيدريه، 1950م، ص62؛ شيخ مفيد ، الارشاد، مترجم سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ چهارم، 1378ش، ج2، ص170.

[2] . ابي جعفر محمد بن جرير، طبري، تاريخ الامم و الملوک، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، دارالمعارف بي تا، ج5، ص454؛ شيخ مفيد، الارشاد، قم، المؤتمر العالمي للشيخ المفيد، 1413ق، ج2، ص1136؛ اللهوف في قتلي اللطفوف، همان، ص58.

 

پرسش :

 

آيا صحت دارد که امام حسين ـ عليه السلام ـ خون علي اصغر ـ عليه السلام ـ را به سوي دشمنان پرتاب کرده است؟

 

پاسخ :

 

عموم مورخان واقعة عاشورا، از شهادت طفل کوچکي از فرزندان امام حسين ـ عليه السلام ـ به وسيلة تير، ياد کرده اند. البته آنان در نام و چگونگي شهادت او اختلاف نظر دارند:

بعضي صرفاً به کلمة «طفلي از امام حسين ـ عليه السلام ـ » اکتفا کرده و نامي از او نبرده اند.[1]

بعضي ديگر نام او را عبدالله[2] و عده اي هم نام او را علي (علي اصغر) گفته اند.[3]

اين اختلاف در جزئيات شهادت آن طفل هم وجود دارد[4]؛ با اينکه تمامي اين مورخان شهادت او را به وسيلة تير اندازي دشمنان مي دانند، ولي در مورد چگونگي ريختن خون آن شهيد (که مساله مورد سوال نيز است) اختلاف دارند:

عده اي مانند شيخ مفيد و شيخ طبري به واسطة حديث ابومخنف «قديمي ترين مورخ واقعة عاشورا» از امام باقر ـ عليه السلام ـ اينگونه نقل کرده اند که: امام کف دستش را به زير محل خونريزي برد و هنگامي که پر شد آن را بر زمين ريخت: «فلما امتلاء کفه، صبه في الارض»[5]

عده اي ديگر هم مساله را به صورت ديگري نقل کرده اند: «امام پس از پر شدن کف دستش خون را به آسمان پرتاب کرد: «ياخذ الدم من نحره و لبته، فيرمي به الي السماء»[6] طبعاً با توجه به قدمت و اعتبار بيشتر منابعي که واقعه را به صورت اول (ريختن خون به زمين) ذکر کرده اند، ظاهراً بايد اين نقل را ترجيح دهيم، مگر اينکه پرتاب خون را به آسمان را مربوط به يک قضية ديگر بدانيم که بسيار بعيد است.

ولي در هر حال آن چه که در سوال آمده است: (پرتاب خون به سوي دشمنان) در هيچ يک از منابع (حتي منابع متاخر و ضعيف) نيز نيامده است.

نکتة بسيار مهم ديگر آن است که در هيچ يک از منابعي که ذکر کرديم، مسالة آب خواستن از لشکر دشمن براي اين کودک نيامده است. آنها اکثراً شهادت اين طفل را به هنگام وداع امام ـ عليه السلام ـ با او ذکر کرده اند. نقل آب خواستن از لشکر دشمن تنها در بعضي از منابع ضعيف و سست و بي ارزش مانند اسرار الشهادة[7] آمده است.[8]

چنين عملي بوضوح با عزتمندي و غيرت امام حسين ـ عليه السلام ـ در تضاد است و متاسفانه اين منابع سست جهت ترسيم واقعه اي صرفاً حزن آميز و ترحم برانگيز، امام را در حالتي که براي کودکش جرعه اي آب از دشمن التماس مي کند، ترسيم کرده اند.

نتيجه گيري: از آن چه گفته شد، نتيجه گرفته مي شود که پرتاب خون علي اصغر ـ عليه السلام ـ به سوي دشمنان صحت ندارد، آن چه که در کتب تاريخي آمده يا حاکي از ريختن خون به زمين است و يا پرتاب آن به سوي آسمان.

 

[1] . ابوحنيفه احمد بن داوود دينوري، الاخبار الطوال، مصر، مطبعة السعادة، چاپ اول، 1330ق، ص255؛ احمد بن ابي واضح يعقوبي، تاريخ يعقوبي، بيروت، دارصادر، چاپ ششم، 1995م، ج2، ص245.

[2] . احمد بن يحيي بلاذري، جمل من انساب الاشراف، تحقيق دکتر سهيل زکار، دارالفکر، چاپ اول، 1417ق، ج3، ص4078؛ ابوالفرج الاصفهاني، مقاتل الطالبين، نجف، مطبعة الحيدرية، 1385ق، ص59؛ شيخ مفيد، الارشاد، سلسلة المولفات، بيروت، دارالمفيد، 1414ق، ج2، ص135؛ عزالدين بن اثير، الکامل في التاريخ، بيروت، دارالکتاب العربي، چاپ دوم، 1387ق، ج3، ص294.

[3] . احمد بن اعثم، الفتوح، دايرة المعارف العثمانيه، حيدرآباد، چاپ اول، 1391ق، ج5، ص209؛ محمد بن علي بن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، قم، المطبعة العلمية، بي تا، ج 4، ص 109.

[4] . جهت مطالعة بيشتر مراجعه کنيد: به تحقيقي دربارة اول اربعين حضرت سيد الشهداء، شهيد قاضي طباطبايي، بنياد علمي و فرهنگي شهيد قاضي، چاپ سوم، 1368 ش، ص660 الي 679.

[5] . محمد بن جرير طبري، تاريخ طبري، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، مصر، دارالمعارف، چاپ دوم، بي تا، ج5، ص448؛ الارشاد، همان، ج2، ص135؛ فضل بن حسن طبرسي، اعلام الوري باعلام المهدي، نجف، مکتبة الحيدرية، چاپ سوم، 1390ق، ص247ـ248.

[6] . مقاتل الطالبين، همان، ص59ـ60؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، ج4، ص109.

[7] . فاضل دربندي، اکسير العبادات في اسرار الشهادات، تحقيق محمد جمعه بادي و عباس الجمري، قم، ذوي القربي، چاپ اول، 1420ق، ج2، ص609.

[8] . جهت اطلاعات بيشتر نگاه کنيد به مقالة «عزت طلبي در نهضت امام حسين ـ عليه السلام ـ ) نوشته نعمت الله صفري فروشاني، در فصلنامة حکومت اسلامي، شمارة 26، صص 79 الي 118.

 

پرسش :

 

آيا امام حسين(ع) در روز عاشورا براي آب به دشمن التماس كرد كه جگرم از تشنگي مي‌سوزد يا آن‌قدر عظمت خداوند وجود او را گرفته بود كه اصلاً تشنگي را از ياد برده بود؟

 

پاسخ :

 

جواب اجمالي:

امام حسين (ع) در برابر لشكر عمر سعد اظهار عطش نمود لكن به آنان التماس نكرد، چرا كه اولاً با اين عمل امام (ع) قصد بر اتمام حجت بر يزيديان داشت و مي‌دانست كه آنان از اين كار هم دريغ مي‌ورزيدند و شخصيت امام حسين (ع) از اين بالاتر است كه به خاطر امور دنيوي به آنان التماس كرده باشد.

در ثاني، امام حسين (ع) مانند ديگر افراد تشنگي، درد و رنج را احساس مي‌كند ولي به خاطر قوت و شدت در ايمان صبر و تحمل مي‌نمايد.

جواب تفصيلي:

با سلام و تشكر از ارتباط شما با اين مركز تحقيقات حوزه علميه.

بدون شك پيشوايان معصوم سلام الله عليهم داراي فروغ و درخشندگي ويژه‌ علمي و عملي و معنوي هستند آن چنان كه خط روشن رسالت مخصوصاً آخرين فرستاده آسمان در سيماي كردار و گفتار منش آنان هويدا و نمايان مي‌باشد و خط مشي پيامبر عظيم‌الشأن اسلام، در گام‌هاي بلند آن‌ها در تاريخ امتداد يافته است. از همين جهت است كه ائمه معصومين سلام الله عليهم به عنوان كانون فضل و كرامت و سرمشق شرف وعزت در پيشگاه انسانيت مطرح هستند، و از جمله اين معصومين، امام حسين (ع) است، كه ويژگي‌هاي بارز آن حضرت، درخشندگي بيشتري را در منظر حقيقت‌بين پديدار مي‌سازد.

اما درباره اين سؤال بايد گفت، درباره ابراز عطش و درخواست آب توسط امام حسين (ع) در مقاتل و كتاب‌هاي تاريخي آمده است كه امام فرمود: «اسقوني شربة من الماء‌فقد نشفت كبدي من شدة الظمأ» [1] «اي دشمن با جرعه‌اي سيرابم كنيد كه جگرم از شدت تشنگي دارد كباب مي‌شود».

 

هلال بن ناقع گويد: من ايستاده بودم بانگ برآمد كه شمربن ذي‌الجوشن، حسين (ع) را كشت من نزديك آمدم ديدم كه در او رمقي باقي نمانده و در حال جان دادن است و او در چنان حالت طلب آب مي‌كرد.[2] مرحوم محدث قمي مي‌آورد: شمر پيش آمد كه امام را بكشد و امام در اين حال از دشمن آب طلبيد. «و هو في ذلك يطلب شربة من ماء».[3] در مقتل الحسين (ع) آمده است: چون شمر بر سر امام حسين آمد كه او را بكشد امام فرمود: اگر مي‌خواهي مرا بكشي با جرعه‌اي آب سيرابم كن. شمر گفت: هيهات، هيهات به خدا قسم آب نخواهي چشيد تا اين كه مرگ را جرعه جرعه بچشي.[4]

اما اين كه امام حسين (ع) در روز عاشورا به خاطر يك جرعه آب، ملتمسانه از دشمن طلبيده باشد و يا به علت فراگيري عظمت خدا تشنگي را به كلي از ياد برده باشد هر دو بخش سؤال خدشه‌دار و غير قابل قبول است.

اولاً شخصيت امام عظيم ‌تر از آن است كه بيايد براي به دست اوردن اندكي آب در برابر دشمن اظهار عجز و به التماس بيفتد. شخصيت ابا عبدالله (ع) آن چنان عظيم‌الشأن است كه دوست و دشمن در مقابلش تواضع و كرنش مي‌نمودند. نامه‌اي كه امام حسين (ع) به معاويه نوشت و در آن فرزندش يزيد را تحقير كرد يزيد وادار به عكس‌العمل شد و از پدر خود معاويه خواست كه حسين‌بن‌علي (ع) را متقابلاً توهين و تحقير نمايد معاويه خطاب به يزيد گفت: «والله ما اري فيه موضعاً للعيب».[5] فرزندم چه بنويسم؟ به خدا سوگند هيچ عيب و نقصي در حسين (ع) و شخصيت او نمي‌بينم.

عماد الدين حسين اصفهاني مي‌نويسد: حسين (ع) از جهات فضيلت و كمال اخلاقي بر همه كس برتري داشته است زيرا او مكتب تربيتي خاصي گشود و روش اخلاقي و پرورشي تربيتي او چنان بود كه پيغمبر و علي و خلفا و اصحاب همه در اكرام و احترام او تاكيد و مبالغه داشتند حتي معاويه نسبت به امام حسين نهايت احترام را مي‌كرد و اعتراف به مقام و منصب وفضيلت او مي‌نمود.[6] پس چنين كسي كه بلندي عظمت او، چشم و دل همگان را گرفته است هرگز تن به ذلت و زبوني نمي‌دهد و معقول نيست كه دست التماس آن هم به خاطر يك جرعه آب به سوي دشمن دراز كند. حتي حضرت ابوالفضل (ع) كه مقام امامت معصوم را هم ندارد و به عنوان پرچمدار امام (ع) مطرح است، آن‌چنان كرامت نفساني دارد كه كفي از آب زلال فرات را به لبان تشنه خويش نزديك مي‌كند و هيچ مانعي براي آشاميدن نيست، اما تشنگي امام حسين (ع) و عطش درون زنان و بچه‌هاي اهل خيام، عباس را از آشاميدن آب باز مي‌دارد و آب را بر روي آب مي‌ريزد و با كام تشنه و جگر سوخته عازم خيمه‌ها مي‌گردد. آيا باور كردني است كه عباس چنين كند و امام حسين (ع) به خاطر يك جرعه آب به التماس بيفتد؟ هرگز!

و ثانياً: اين چنين نيست كه حسين (ع) تشنگي را به كلي از ياد برده باشد. درست است كه عظمت خدا، وجود امام را فرا گرفته بود و چون مشعل گداخته در راه وصل به معشوق مي‌افروخت، ولي تشنگي اثرات طبيعي خود را دارد و نمي‌شود از ياد برد چنان‌چه شمشير و نيزه‌ها و جراحات، اثرات طبيعي خود را به جا مي‌گذارد، اما عظمت خدا كه تمام وجود امام حسين (ع) را فرا گرفته است ـ برخلاف افراد عادي ـ تحمل مي‌كند. اصولاً عظمت كار امام حسين (ع) همين است كه با احساس درد و رنج عميق از پيشامد مصايب و زهر شمشيرها و فشار عطش‌ها باز هم صبر كند و راضي به رضا قضاي پروردگار گردد.

امام (ع) [7] وظيفه شرعي و الهي دارد كه همه چيز را به دشمن بگويد و حجت را به تمام معنا به خصم تمام كند كه هيچ‌گونه عذر و اعتذاري براي آنان باقي نماند و بايد جرعه‌اي آب آن هم در واپسين لحظه‌هاي زندگي خود ار دشمن بخواهد تا آزمايش عاطفه واحساس و وجدان آن‌ها باشد. امام به خوبي مي‌دانست كه اين لشكر لشكر سياهي و قساوت است و هرگز جواب مثبت به خواسته‌هاي انساني و عاطفي امام نمي‌دهد اما امام طبق مسئوليت الهي كه دارد بايد همه چيز را مطرح كند. طرح متاركه جنگ و خونريزي و ايراد خطبه‌هاي وعظ‌آميز براي يزيديان از مسايلي بود كه امام تا آخر بازگو كرد، ولي هرگز برآنان اثر نكرد و امام (ع) فرجام كار دشمن و سرنوشت خويش را مي‌دانست و در عين حال طبق وظيفه بايد عمل مي‌كرد و رسالت الهي و تبليغي خود را انجام مي‌داد. موقعي كه فرزند رضيعش، علي‌اصغر را در برابر لشكريان دشمن بر روي دست خود بالا بردو عطش شديد آن طفل شش ماهة شيرخوار را به دشمن اظهار كرد كه: «اما ترونه كيف يتلضّي عطشاً». «آيا نمي‌بينيد كه اين طفل رضيع از فشار تشنگي چگونه مضطرب وبي‌تاب است» بيايد خود را برداريد و جرعه‌اي آب به گلويش بريزيد، مي‌دانست كه پاسخ دشمن سنگدل چيست اما امام بايد حجت را از تمام جهات بر دشمن تمام كند كه هيچ نقطة ابهام و ناگفته‌اي باقي نماند.

 

[1]ـ سحاب رحمت، عباس اسماعيلي يزدي، انتشارات مسجد مقدس جمكران، ص 385.

[2] ـ قمقام زخار و صمصام بثار، فرهاد ميرزا معتمدالدوله، انتشارات كتاب‌فروش اسلاميه، ص 465.

[3] ـ نفس الهموم، حاج شيخ عباس قمي، نشر مكتبه بصيرتي، مطبعه خيام، بالتحقيق شيخ رضا استادي، ص 355.

[4] ـ اولين تاريخ كربلا، ترجمه مقتل الحسين، مقتل ابي‌مخنف متوفاي 157 هجري با ترجمه انصاري، ناشر موسسه دارالكتاب قم، نوبت دوم چاپخانه مهر، ص 138.

[5] ـ شهيد جاويد، نعمت الله صالحي نجف آبادي، ص 32.

[6] ـ تاريخ زندگاني امام حسين (ع) ، عمادالدين حسين اصفهاني، ج 1، انتشارات اسوه، ص 167.

[7] ـ سحاب رحمت، همان منبع، ص 387.

 

پرسش :

 

عروسي قاسم در روز عاشورا چگونه است؟

 

پاسخ :

 

جواب اجمالي: قاسم بن حسن، در واقعه عاشورا، بيش از ده سال داشته. ولي به پانزده سال نرسيده بوده است. اوّلين بار داستان ازدواج قاسم با دختر امام حسين(عليه السلام)، در كتاب "منتخب المراثي" و "روضة الشهداي" ملاحسين كاشفي طرح گرديده. با اين وجود بيشتر تحليل‏گران واقعه عاشورا چون: شيخ عباس قمي، حاجي نوري و شهيد مطهري عروسي قاسم را در كربلا مردود مي‏دانند. شيخ عباس قمي معتقد است: داماد امام حسين(عليه السلام) از فرزندان امام حسن(عليه السلام)، حسن مثني مي‏باشد.

جواب تفصيلي: قاسم بن حسن در واقعه كربلا سنش از ده سال بيشتر بود ولي به پانزده سال نرسيده بود. طبري مي‏گويد قاسم ده سال داشت و در مقتل ابي‏مخنف آمده كه قاسم در كربلا چهارده ساله بود[1] علامه مجلسي مي‏گويد كه در نقل ماجراي عروسي قاسم به مدارك معتبر متكي نبوده است، منشأ اين حكايت دو كتاب است يكي منتخب المراثي كه بهترين تأليفات به زبان عربي مي‏باشد و نويسنده آن شيخ فخرالدين طريحي صاحب مجمع البحرين است و ديگري روضة الشهداء نوشته ملاحسين كاشفي صاحب انوار سهيلي است اين كتاب اولين مَقتلي است كه به فارسي نوشته شده است.[2]

در اين رابطه نقل مي‏كنند كه وقتي امام حسين مسير مدينه تا كربلا را طي مي‏نمود حسن بن حسن از عموي خويش امام حسين(عليه السلام) يكي از دو دختر او سكينه و فاطمه را خواستگاري كرد حسين(عليه السلام) فرمود: هر يك را كه بيشتر دوست داري اختيار كن، حسن خجالت كشيد و جوابي نداد حسين(عليه السلام) فرمود: من براي تو فاطمه را اختيار كردم كه به مادرم فاطمه بنت رسول(صلي اللَّه عليه و آله) شبيه‏تر است، بدين ترتيب وجود فاطمه نو عروس در كربلا امري مسلّم است. اگر فرض كنيم ازدواج قاسم درست باشد بايد گفت امام حسين(عليه السلام) دو دختر به نام فاطمه داشتند كه يكي را به حسن تزويج كرده و ديگري را براي قاسم عقد نموده‏اند يا اين كه بگوئيم دختري كه به عقد قاسم در آمده اسمش فاطمه نبوده و در تاريخ اشتباه نقل شده و اگر اين داستان را صحيح ندانيم بايد بگوئيم راويان نام حسن را از روي اشتباه، قاسم نقل كرده‏اند

اما نمي‏توان ناديده گرفت كه نويسنده روضةالشهداء مردي عالم و متجر بوده و در شهر هرات زندگي مي‏كرده و معاصر با صاحب كتاب روضةالصفا بوده و امير عليشير وزير هم عصر او، مردي علم دوست بوده است و كتب ادبي و بخصوص تاريخي و امكاناتي كه آن وقت در هرات بوده در هيچ زماني و در هيچ شهري وجود نداشته است از طرف ديگر بايد گفت ما مصالح اعمال ائمه معصومين را به درستي نمي‏توانيم تشخيص دهيم.[3]

با اين وجود بيشتر تحليل‏گران واقعه عاشورا عروسي قاسم را نادرست مي‏دانند. محدث قمي در منتهي الآمال[4] و در كتاب نفس‏المهموم[5] دامادي قاسم را رد مي‏كند و مي‏گويد نويسندگان نام حسن را با قاسم اشتباه كرده‏اند علامه شهيد مرتضي مطهري عروسي قاسم را مردود مي‏داند و مستند مي‏كند به اين كه در هيچ كتاب معتبري وجود ندارد و حاج نوري هم گفته ملاحسين كاشفي اولين كسي است كه اين مطلب را در كتاب روضةالشهداء آورده و اصل قضيه صددرصد دروغ است.[6]

بطور كلي آنچه از اشارات صاحب نظراني و مشاهدات بر مي‏آيد مي‏توان گفت نقل ماجراي عروسي قاسم كه بياني از شدت قساوت و بي‏رحمي لشگريان يزيد است[7] اگر به همان اندازه‏اي كه تاريخ به آن اهميت داده مورد توجه قرار بگيرد و بُغض مجين اهل‏بيت را نسبت به دشمنان برانگيزد، امري پسنديده است. اما طبق اشاره‏اي كه استاد مطهري دارد اگر بنا باشد كه آن را با بزرگنمايي مطرح كنند و تعزيه از آن بسازند.[8] و يا چنان كه ديده شده حجله‏اي بيارايند و حنايي تدارك ببينند، در اين صورت اهانتي به ساحت قدس عاشورا و فرهنگ عاشورائيان انجام داده‏اند.

 

[1] . منتخب التواريخ، حاج محمد هاشم بن محمدعلي خراساني، انتشارات علميه اسلاميه، ص 266.

[2] . رياض، المقدس، المسمي بحدائق الاش، مرحوم صدرالدين، واعظ قزويني، ج دوم، كتابفروشي اسلاميه، تهران، 1374 ه ق، ص 42.

[3] . دمع السجوم ترجمه نفس المهموم، ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن، شعراني، بهار78، ناشر ذوي القربي، ص 342؛ زندگاني امام حسين، سيد هاشم، رسولي محلاتي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1374، ص 478.

[4] . منتهي الآمال، محدث قمي، انتشارات هجرت، تابستان 74، چاپ هشتم،ج 1، ص 700.

[5] . ابوالحسن، شعراني همان مأخذ.

[6] . حماسه حسيني، مرتضي، مطهري، انتشارات صدرا، خرداد 1364، ج اول، ص 28.

[7] . برداشتي از تاريخ زندگي امام حسين، عمادالدين حسين، اصفهاني، (عمادزاده)، انتشارات اسوه، 1373، جلد دوم، ص 137.

[8] . مرتضي، مطهري، برداشته از همان مأخذ.

 

پرسش :

 

آيا صحت دارد که حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ در وداع با امام حسين ـ عليه السلام ـ زير گلوي امام را بوسيدند؟

 

پاسخ :

 

هرکسي که قصد مسافرت دارد چه سفر دنيوي و چه معنوي با بستگان و اقوام و نزديکان خود خداحافظي مي کند و اين در همه زمان ها يک سنت بوده و هست و در بعضي از مناطق شيوه خاص خود را دارد حتي براي آن مراسم مفصلي گرفته مي شود.

امام حسين ـ عليه السّلام ـ هم از اين قاعده مستثني نبود لذا در سال 61 هجري قمري در روز عاشورا وقتي که به سفر آخرش مي رفت از اهل و عيال خود خداحافظي کرد و با آنها وداع گفت.

در منابع و مقاتل اين گونه آمده است:

«در روز عاشورا امام حسين ـ عليه السلام ـ بعد از شهادت ياران و نزديکان و فرزندانش دو وداع داشت: يکي وداع عام: چون همه موجودات بلکه همه ممکنات از اشعة وجود او هستند، از آن وداع جميع موجودات از هم گسيخته شد و در تمام ارکان عالم خلل وارد شد و منادي از عرش ندا کرد: «الا ايّتها الامةُ المتحيرةُ الظالمةُ بَعد نبيّها (و در روايتي: القاتلهُ عترة نبيّها (و در روايتي: القاتلةُ عترة نبيّها) لا وفقکم الله لاضحي و لا فطرٍ» «اي امت سرگردان و ستم کننده بر عترت پيامبر و اي کشندگان آنها، خداوند شما را از عيد اضحي و فطر محروم کند».

ديگر، وداع خاص که با خواص خود داشت که از تتبّع اخبار معلوم مي شود چند مرتبه بوده است.

اول: وداع با اهل حرم محترم خود:

علامة مجلسي (ره) در «بحار الانوار» ذکر نموده که «چون امام مظلوم هفتاد و دو نفر از اصحاب و اهل بيت خود را ديد که روي زمين افتاده اند و بي کس و تنها مانده است» متوجه خيمه ها شد.

«و نادي يا سکينه و يا رُقيّه و يا عاتکه[1] و يا زينب و يا فاطمه، يا ام کلثوم، عليکنّ مني السلام».

«اهل حرم را صدا زد: اي سکينه و اي رقيه و اي عاتکه و اي زينب و اي فاطمه و اي ام کلثوم خدا حافظ».[2]

زنان و دختران و کنيزان چون اين صدا را شنيدند همگي از خيمه ها بيرون دويدند، و صدا به گريه و ناله بلند کردند. حضرت يک يک را سفارش مي فرمود که دلها را آتش مي زد، نگاه حسرتي به ايشان کرد و آه از دل سوخته خود کشيد. حضرت فرمود: «اي خواهر، گويا مي بينم که در اين نزديکي مثل بندگان و کنيزان اسير کرده، در جلو اسبها مي‌دوانند و عذاب مي کنند، که اهل حرم صدا به گريه و ناله بلند کردند، آن حضرت ايشان را ساکت گردانيد»، و امر به شکيبايي نمود، روانه ميدان شد.

دوم: وداع خاص با حضرت سکينه مظلومه بود...

سوم: وداع با رقيه صغيره بود.

چهارم: وداع با علي اصغر بود.

پنجم: وداع با زينب خاتون بود، چنانکه روايت شده بعد از وداع عمومي با اهل حرم زينب را طلبيد و به او وصيت کرد، و سفارش اطفال و زنان را به او نمود و او را امر به صبر فرمود.

حضرت ذوالجناح را طلبيد و سوار شد که صداي گريه اهل حرم بلند شد و ناله طفلان به فلک رسيد، و چون چند قدم راه رفت ديد باز صداي گريه مي آيد نگاه کرد ديد زينب با پاي برهنه مي آيد و مي گويد اي برادر، صبر کن حاجتي با تو دارم. حضرت ايستاد. زينب عرض کرد: اي برادر، مادرم در وقت وفات وصيت کرده، که هرگاه عازم سفر آخرت مي باشي، به عوض او زير گلوي تو را ببوسم. حضرت پياده شد زينب دستها به گردن امام در آورد و گلوي او را بوسيد.[3]

در کتاب «تذکرة الشهداء» آمده است: چون امام حسين ـ عليه السلام ـ چند قدمي از خيمه ها دور شد حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ از خيمه بيرون آمد و صدا زد: «برادرم لحظه اي درنگ کن تا وصيت مادرم فاطمه ـ سلام الله عليها ـ را نسبت به تو به جا آورم امام توقف کرد و فرمود آن وصيت چيست؟ زينب ـ سلام الله عليها ـ عرض کرد: مادرم به من وصيت فرمود، هنگامي که نور چشمم حسين را روانه ميدان براي جنگ با دشمن کردي، عوض من گلوي او را ببوس، آنگاه زينب ـ سلام الله عليها ـ گلوي برادرش را بوسيد و به خيمه بازگشت»[4].

در کتاب خصائص الزينبيه نيز در ذيل خصيصة دهم چنين آمده است: «هر کسي از اهل بيت امام حسين ـ عليه السلام ـ در روز عاشورا از طرف ديگري نيابت داشته است حضرت عباس از طرف پدر بزرگوار خود امير المؤمنين، حضرت قاسم از طرف پدر بزرگوار خود حضرت امام حسن و حضرت زينب از طرف مادر خود حضرت زهرا چنان که از هر حيث در مقام نيابت ايستادگي نموده، حتي اينکه در وداع آخرين، گلوي برادر را به نيابت از طرف مادر بوسيده است».[5]

اين سه نقلي که ذکر شد از تتبع در ميان حدود چهل عنوان کتاب مقتل به دست آمد که در بقيه عنوانها به گونه ديگر آمده است و در اکثر آن کتابها نقل شده که:

وقتي امام حسين ـ عليه السلام ـ براي آخرين بار خواست از اهل حرم خداحافظي کند حضرت زينب پشت سر حضرت آمد و فرمود: «مهلاً يا اخي توقف حتي ازّود من نظري و اودّعک وداع مفارق لاتلاق بعده فمهلاً...» يعني «اي برادر تعجيل مکن، زماني درنگ کن تا از ديدارت توشه برگيرم و از گلستان جمالت گلي بچينم که اين وداع آخر است ديگر به خدمت نمي رسم و ملاقاتي نخواهد بود، آنگاه هر دو دست و هر دو پاي مبارکش را بوسيد، و ديگر زنان نيز در گرد آن حضرت جمع شدند و همين کار را کردند».[6]

که ما به اختصار از ذکر همه آنها صرف نظر مي کنيم و فقط نام بعضي از آن عنوانهايي که عبارت «آنگاه هر دو دست و هر دو پاي مبارکش را بوسيد» را که در آن کتب وجود دارد مي آوريم.

روضه الشهداء (ملا حسين کاشفي سبزواري) ـ مقتل الحسين (کاشف الغطاء) ـ ذريعة النجاة (گرمرودي تبريزي) مهيج الاخزان (حسن بن محمد علي اليزدي الحائري) ـ عبرات المصطفين في مقتل الحسين (شيخ محمد باقر محمودي) ـ تظلّم الزهراء (رضي بن نبي قزويني) ـ نخبة الصائب (ملا حبيب الله کاشاني) ـ مقتل ابو مخنف ـ مقتل خوارزمي ـ بحار الانوار ـ مقتل مقرّم ـ لهوف سيد بن طاووس ـ مقتل الشمس (محمد جواد صاحبي) ـ يوم الطّف (هادي نجفي) ـ مقتل الحسين (بحر العلوم) ـ ناسخ التواريخ ـ بحر المصائب ـ مقتل سيد الاوصياء و سيد الشهداء (شيخ عبد المنعم کاظمي) ـ معالي السبطين ـ اسرار الشهاده ـ رياحين الشريعه ـ الوقايع و الحوادث ـ اکسير العبادات ـ الطراز المذهب و... .

نتيجه: طبق سه نقلي که ذکر شد عبارت «و گلوي امام حسين ـ عليه السلام ـ را بوسيد» وجود دارد و در بقيه نقلها که منابع در بالا ذکر گرديد عبارت «و دست و پاي حضرت را بوسيد و سائر زنان هم همين کار را کردند» آمده است.

 

[1]. شايد منظور از عاتکه دختر زيد بن عمرو بن نفيل قرشي همسر با وفاي امام حسين(ع) باشد، که بانويي فاضل و شاعر بود، اشعار فراواني در سوگ امام حسين(ع) سروده، و نخستين کسي است که بدن مبارک امام(ع) را برداشت و بر قاتلش لعنت کرد.

[2] . حسن بن علي يزدي، انوار الشهاده، تهران، ناشر حاج ملا علي اکبر تاجر کتابفروش خوانساري، کتابخانه آيت الله گلپايگاني، 1360ق، ص97؛ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 45، ص 47.

[3] . اسماعيلي يزدي، عباس، سحاب رحمت (تاريخ و سوگنامه حضرت سيد الشهداء)، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ اول، 1377، ص562.

[4] . ملاحبيب کاشاني، تذکرة الشهداء، ص 311.

[5] . «سيّد نور الدين جزايري»، خصائص الزينبيه، ص31، کتابخانه آيت الله گلپايگاني (بيتا).

[6] . فاضل بندري، اکسير العبادات في اسرار الشهادات، ص 65، عباس قليخان، الطراز المذهب، ج 1، ص 225 و ... .

 

پرسش :

 

نماز خواندن در روز عاشورا چند سالي است كه در وسط خيابانها اقامه مي گردد، آن هم به بهانه ظهر عاشورا و به ياد امام حسين ـ عليه السّلام ـ مساجد را خالي مي كنند و حتي خانمها نيز ـ با اينكه در رساله است كه نماز خواندن زن در مقابل نامحرم و در بعضي جاها در مساجد نيز مكروه مي باشد ـ در آن شركت مي كنند و مهمتر اينكه راه عبور مردم را مي بندند. فلسفه و حكمت اين دستور مسئولين جمهوري اسلامي چه مي باشد؟

 

پاسخ :

 

وقتي كه در آئينه احاديث و زلال روايات اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ سيماي نماز را مي نگريم به حقايق عميقي نسبت به اين عبادت دست پيدا مي كنيم در جايي قبولي نماز موجب قبولي اعمال ديگر و ردّ آن سبب عدم پذيرش اعمال ديگر خوانده شده است. بار ديگر مي خوانيم نماز اولين چيزي است كه در قيامت در مورد آن سؤال مي شود، نماز پايه و ستون دين است نماز به منزله سر نسبت به تن مي باشد [1] و... از سوي ديگر چون كه دين اسلام يك دين همه بعدي و جاويد است به جنبة اجتماعي اين عبادت نيز تأكيد دارد تا جايي كه در تاريخ مي خوانيم حضرت امام حسين ـ عليه السّلام ـ ظهر روز عاشورا مقابل لشكر دشمن ايستادند و نماز جماعت خواندند در روايات ما تعابير عجيبي در مورد حقيقت عبادت هاي جمعي مثل نماز شده است و آثار متعددي براي آن شمرده شده از جمله آنها:[2]

1. آثار معنوي: پيامبر اسلام در روايتي مي فرمايند اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم در نظرم محبوب تر از عبادت و شب زنده داري تا صبح است. به خاطر همين فضيلت هاست كه اگر تعداد نمازگزاران از ده نفر بيشتر شود فرشتگان عاجز از نوشتن ثواب يك ركعت آن مي شوند.

2. آثار اجتماعي: نماز جماعت مقدمه وحدت صفوف و نزديكي دلها و تقويت كنندة روح برادري است.

3. آثار سياسي: نماز جماعت نشان دهندة قدرت مسلمانان و الفت دلها و انسجام صفوف است.

4. آثار اخلاقي و تربيتي: در نماز جماعت افراد در يك صف قرار مي گيرند و امتيازات موهوم، صنفي، نژادي، زباني، مالي و... كنار مي رود و صفا و صميميت و نوع دوستي در دلها زنده مي شود و روحيه فردگرايي، انزوا و گوشه گيري از بين مي رود. پس بهتر است با برطرف كردن كاستي ها اين فريضه الهي به شكل جماعت انجام شود. در ذيل به جوانب سؤال شما اشاره مي كنيم:

بهترين عزاداري:

از آنجايي كه مملكت ما يك مملكت شيعي مذهب است، روز عاشورا تعطيل رسمي است و حتي كاركردن به خاطر درآمد، در روايات ما نهي شده است. در اين روز بسيار باعظمت، مردم عزادار در خيابان ها به شكل هيئت هاي مختلف سينه زن، زنجيرزن و... ظاهر مي شوند و براي امام خود سوگواري مي كنند. همة ما آگاه هستيم كه امام حسين ـ عليه السّلام ـ فرمودند من به نماز عشق مي ورزم و خود در اوج جهاد مشغول نماز جماعت شدند. بهترين راه اثبات عشق به ايشان و عزاداري براي ايشان همانندسازي و پيروي از ايشان است. سال هاي قبل هيأت هاي عزادار در اوج مراسم خود مشغول سوگواري مي شدند به گونه اي كه بسياري از نماز ظهر غافل مي شدند و به مراسم خود ادامه مي دادند، اكنون بدين گونه است كه هيئت ها براي مدت كوتاهي مراسم خود را تعطيل مي كنند و هم زمان با امام خود مشغول نماز مي شوند و سپس به عزاداري خود ادامه مي دهند (يعني هر شخص در جاي خود كه بوده، هست ولي نوع عبادتش به نماز تبديل مي شود) البته اشكالاتي هم وجود دارد كه بايد برطرف شود.

كراهت نماز در خيابان

در رساله هاي عملي علما ذكر شده اگر نماز خواندن در خيابان مزاحم عبور و مرور مردم باشد و مزاحمت تلقي شود حرام است و اگر باعث زحمت نشود مكروه است[3]. نمازهايي كه در ظهر عاشورا خوانده مي شود در همان مسير هيأت ها مي باشد و اگر در خيابان ديگري باشد از قبل اعلام مي گردد تا مردم نسبت به آن مطلع باشند و مسير خود را طوري تنظيم كنند كه به كار خود برسند. در نماز جماعت ظهر عاشورا سعي شده كه نماز طولاني نشود و به حداقل (انجام واجبات) اكتفاء شود، بنابراين مدت زمان آن نيز بسيار كوتاه است از طرفي كراهت نماز خواندن در خيابان (بر فرض ثبوت آن در آن زمان) بخاطر اهميت آن و همرنگي با امام ـ عليه السّلام ـ و جماعت آن داراي اثرات فردي و اجتماعي زيادي است كه كراهت آن را از بين مي برد.

خالي شدن مساجد:

اقامة نماز در آن زمان (ظهر عاشورا) به گونه اي است كه اغلب در مسير هيئت ها صورت مي گيرد، امّا اين طور نيست كه به كلي مساجد خالي شود، در برخي شهرها نماز جماعت را در مساجد بزرگ و جامع مي خوانند، گاهي هم بخاطر كثرت جمعيت و استقبال خوب مردم نماز در خيابان (مسير هيئات، مدت كوتاه) انجام مي پذيرد. و خالي شدن مساجد به خاطر «مصلحت بيشتر» (دعوت عمومي به نماز اول وقت، همرنگي با نهضت عاشورا و اثبات عملي شيعه بودنمان و بازداشتن جامعه از منكرات و زشتي ها) است[4]. و به فرض كه در ظهر عاشورا مساجد خلوت شود، امّا زمينه اي فراهم مي گردد تا عده اي از مردم با نماز بيشتر آشنا شده و در ساير اوقات مساجد را پر كنند.

نماز خانم ها در ظهر عاشورا

اسلام به پوشش زن ها اهميت ويژه اي مي دهد و يكي از پيام هاي نهضت حسيني حفظ حجاب و تأكيد بر مسائل محرم و نامحرمي است، به همين جهت در رساله ها مي خوانيم: براي زن ها بهتر است كه نماز را در خانه بخوانند ولي اگر خود را از نامحرم بخوبي حفظ كنند بهتر است در مسجد بخوانند.[5] خانم ها كه در قالب گروه هاي عزاداري پس از مردان واقع مي شوند و آنان نيز مثل مردان براي مدت كوتاهي از حركت مي ايستند و نماز جماعت برگزار مي كنند، آنها از خانه ها نمي آيند، آنجا هستند و مسلم است نماز خواندن بهتر از ايستادن در آنجاست و اين در حالي است كه با پوشش كاملاً اسلامي در محضر خداوند مي ايستند، البته كمبودهايي هست كه سال به سال آنها كمتر مي گردند.

حرف پاياني: دوست صميمي اصل اولي اين است كه مستحب است نماز در مسجد و به شكل جماعت برگزار شود امّا گاهي به خاطر حركت هاي خودسرانه برخي از هيئت ها حركت هيئات مختلف، شلوغي و ازدحام عزاداران و... تجمع در يك مسجد امكان ندارد، البته قبول دارم امكان دارد كه طوري برنامه ريزي شود كه زنان در جاي محفوظ تر (دور از ديد نامحرم) بايستند و يا مردم در مساجد مختلف به نماز بايستند و اين نياز به برنامه ريزي جدي مسئولين دارد، چون متأسفانه سال هاي زيادي است كه عادت شده خلاف سنت اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ عزاداران زيادي هنگام ظهر به عزاداري مشغول هستند نه نماز.[6] به اميد روزي كه فرهنگ نماز و نمازخواني در كشور ما اجرا گردد.

منابع كمكي:

1. آداب نماز، امام خميني، مؤسسه تنظيم آثار امام (ره).

2. هزار و يك نكته دربارة نماز، حسين ديلمي، انتشارات پارسايان.

3. نامه نگاري به ستاد اقامه نماز يا تماس تلفني.

إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ

به درستي كه نماز (انسان را) از فحشا و منكر باز مي دارد.

عنكبوت، آيه 45

 

[1] . پرتوي از اسرار نماز، محسن قرائتي، طرح اقامه نماز، چ نهم، 1372، ص 81 و 80.

[2] . همان، 213ـ211 (اقتباس).

[3] . رساله توضيح المسائل مراجع بحث مكان هايي كه در آن جا نماز خواندن كراهت دارد، انتشارات جامعه مدرسين قم، ج اول، 1380.

[4] . عنكبوت، آيه 45، به درستي كه نماز انسان را از زشتي ها و بدي ها باز مي دارد.

[5] . رسالة توضيح المسائل مراجع، بحث مكان هايي كه نماز خواندن كراهت دارد.

[6] . شما مي توانيد انتقادات و پيشنهادات خود را به ستاد اقامه نماز به آدرس ذيل بفرستيد: قم، خيابان صفائيه، كوچة جنب دفتر آيت الله مكارم شيرازي ستاد اقامه نماز.

 

 

پرسش :

 

آوردن علي اصغر شير خوار در مقابل لشكر يزيد توسط امام حسين(ع) التماس بود يا اتمام حجت؟

 

 

پاسخ :

 

امام حسين ـ عليه السلام ـ از همسرش «رباب» دختر امرء القيس دو فرزند داشته، يكي سكينه خاتون و ديگري عبدالله كه لقب او علي اصغر بوده و كودكي صغير بوده است (شش ماهه) و در آغوش پدرش به شهادت رسيد. [1]

درباره شهادت حضرت علي اصغر ـ عليه السلام ـ نقل ها بسيار متفاوت و متزلزل است كه در ذيل به بعضي از آنها اشاره مي كنيم:

1ـ بعضي نقل ها حاكي از آن است كه امام به خيمه آمد، فرزندش را نزد او آوردند و آن حضرت طفل را در دامان خود نشانيد، در اين اثناء مردي از بني اسد تيري پرتاب كرد و آن طفل را به شهادت رساند.[2]

همانطور كه ملاحظه مي فرماييد در اين قول معروف كه مختار بزرگاني چون شيخ مفيد[3] است، هيچگونه نامي از تشنگي علي اصغر برده نشده تا چه رسد به اينكه گفته شود امام درخواست آب براي او نمود.

2ـ بعضي نوشته اند كه بعد از شهادت حضرت عباس، امام حسين ـ عليه السلام ـ گفت آيا كسي هست كه مقداري آب براي اين طفل بياورد كه او طاقت تشنگي را ندارد، علي اكبر كه در آن زمان 17 سال داشت بلند شد و گفت من مي روم آب مي آورم و رفت وارد شريعه شد و مقداري آب آورد، امام خواست آب را به طفل بخوراند وقتي طفل آماده آشاميدن آب شد، تير مسمومي آمد و قبل از اينكه علي اصغر آب بياشامد بر گلوي او نشست و او را به شهادت رساند.[4]

اين نقل اولا اشكالش اين است كه گفته شده بعد از شهادت عباس، حضرت علي اكبر رفت آب آورد، در صورتيكه طبق نقل مقاتل، علي اكبر قبل از حضرت عباس به شهادت رسيد، چون او اولين شهيد از بني هاشم بوده است.[5] و ثانياً: از اين نقل بر مي آيد (در صورت صحت) كه امام از دشمن درخواست آب نكرده، بلكه از اصحاب خود خواسته بروند آب بياورند.

3ـ بعضي نقل كرده اند كه چون امام ديد سپاه كوفه در ريختن خون او اصرار ميورزند، قرآن را گرفته و آنرا باز كرد و روي سر نهاد و فرياد برآورد: بين من و شما كتاب خدا و جدم رسول الله حكم كند، اي قوم، خون مرا به چه چيزي حلال مي شماريد؟ در اين حال امام ـ عليه السلام ـ نظر كرد و طفلي را ديد كه از تشنگي مي گريد او را روي دست گرفته و گفت: اي جماعت! اگر به من رحم نمي كنيد، به حال اين كودك شير خوار، رحم كنيد. در اين اثناء مردي از سپاه كوفه با تيري آن كودك بي گناه را به قتل رساند.[6]

4ـ بعضي نوشته اند، ام كلثوم علي اصغر را نزد امام حسين ـ عليه السلام ـ آورد و گفت: برادر جان اين طفل سه روز است كه آب نياشاميده است، مقداري آب براي او تقاضا كن، امام رو به لشكر كوفه كرد و فرمود: اي قوم! برادر و اولاد و ياران مرا كشتيد، فقط اين طفل باقي مانده است كه از تشنگي دست و پا مي زند در حالي كه هيچ گناهي ندارد او را به سوي شما آورده ام پس قطره اي آب به او بياشاميد.[7]

5ـ بعضي نوشته اند، بعد از اينكه ام كلثوم آن حرف را به امام گفت، امام رو به كوفيان چنين فرمود: اي شيعيان آل ابي سفيان اگر مرا گناهكار مي دانيد به اين كودك گناهي نتوانيد بست، او را آب دهيد كه از شدت عطش شير در پستان مادرش خشكيده است.[8]

ملاحظه مي فرمائيد در نقل سوم با كنايه و در دو نقل آخري با صراحت گفته شده كه امام از دشمن درخواست آب نمودند، ولي اين نقل ها نمي تواند صحيح باشد، چون: اولا: گفته شده كه ام كلثوم به امام گفت سه روز است اين كودك آب نياشاميده است، در صورتي كه طبق نقل كتب معتبر در شب عاشورا، امام حسين ـ عليه السلام ـ و يارانش آب در اختيار داشتند كه بعنوان شاهد دو نقل را ذكر مي نمائيم.

الف) شيخ مفيد در ارشاد چنين نقل مي كند: امام سجاد ـ عليه السلام ـ مي فرمايد، شبي كه پدرم در صبح آن شهيد شد من در خيمه بودم و عمه ام زينب از من پرستاري مي كرد، پدرم به خيمه رفت و جَون غلام ابوذر كه در تعمير اسلحه استاد بود شمشير پدرم را صيقل مي داد و شنيدم پدرم اين اشعار را زمزمه مي كرد. «اين روزگار اف بر دوستي تو باد كه از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب چه بسيار دوستان را مي كشي و در كشتن هم عوض و بدل نمي پذيري و...».

امام سجاد ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «چون اشعار را شنيدم دانستم كه بلا نازل شده و پدرم تن به شهادت داده لذا گريه گلويم را گرفت اما سكوت را رعايت نمودم» بعد در دنباله دارد كه «عمه ام زينب كه اين را شنيد خود را به امام رسانيد و گفتگويي بين حضرت امام حسين ـ عليه السلام ـ و خواهرش ردّ و بدل شد. حضرت زينب بيهوش شد امام حسين ـ عليه السلام ـ آب به صورت خواهر پاشيد و او را به حال آورد».[9] ملاحظه مي فرمائيد كه امام آب در اختيار داشته كه به صورت خواهرش آب پاشيد.

ب) شب عاشورا امام، حضرت علي اكبر را با بيست، سي نفر سواره و بيست نفر پياده فرستاد تا آب آورند و خود اشعاري را خواند (همان اشعاري كه در نقل شيخ مفيد بود) آنگاه روي به ياران خود نمود و فرمودند: برخيزيد آب بنوشيد كه اين آخرين توشه شماست، و وضو گرفته و غسل كنيد و لباسهاي خود را بشوئيد تا كفن شما باشد.[10]

ثانياً از اينها كه بگذريم امام حسين ـ عليه السلام ـ اهل اين جور درخواستها نبوده است، شهيد مطهري درباره اينكه آيا ابا عبدالله ـ عليه السلام ـ تقاضاي آب از دشمن كرده است يا نه؟ مي فرمايد: باور نكنيد كه ابا عبدالله چنين درخواستي كرده باشد، حسين اهل اين جور درخواستها نبود، بلكه او در مقابل لشكر دشمن مي ايستد و فرياد مي كند: مردم كوفه آن ناكس پسر ناكس، آن زنا زاده پسر زنازاده فرمانده كل شما، آن كسي كه به فرمان او آمده ايد به من گفته است كه از اين دو كار يكي را انتخاب كن يا شمشير يا تن به ذلت دادن، آيا من تن به ذلت بدهم، هيهات كه زير بار ذلت بروم.[11]

ثالثاً: اگر امام حسين ـ عليه السلام ـ در آن لحظه سخت، علي اصغر را در آغوش مي گيرد، براي اعلام مظلوميّت اهل بيت به جهانيان و براي رسيدن هر چه بيشتر نداي عاشورا به جهان و جهانيان است نه براي آب خواستن.

حاصل آنكه در ميان نقل هاي مختلفي كه در اين زمينه شده ما هم به تبعيت از بزرگاني چون شيخ مفيد، طبرسي و شهيد مطهري نقل اول را قبول داريم و نقل هاي ديگر علاوه بر اينكه متنشان متزلزل است در شأن امام حسين ـ عليه السلام ـ نيست و لذا قابل قبول نمي باشد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. حماسه حسيني، ج2، استاد شهيد مطهري.

2. قصه كربلاء نوشته علي نظري منفرد.

3. سوگنامه آل محمد نوشته محمدي اشتهاردي.

4. الارشاد، شيخ مفيد، ترجمه رسولي محلّاتي.

[1] . اصفهاني، ابي فرج ، مقاتل الطالبين، بيروت، مؤسسه اعلمي، چاپ دوم، 1408 هـ ق، ص94.

[2] . مفيد، ارشاد، ج2، ص108 و نظري منفرد، علي، قصه كربلا، ص352.

[3] . ارشاد، ج2 ص108. شهيد مطهري در اين كتاب ص46 مي گويد: شيخ مفيد (ره) ارشاد را نوشته و چقدر متقن نوشته ما اگر به ارشاد مراجعه كنيم احتياج به جايي ديگر نداريم.

[4] . منتخب طريحي، ص 431 و معالي السبطين ج1 ص423.

[5] . حماسه حسيني، همان، ص202.

[6] . ابن جوزي، تذكرة الخواص، نظر منفرد، علي، قصه كربلا، ص 253.

[7] . القندوزي، سليمان بن الحسيني البلخي، ينابيع المودة، چاپ قديم، ص342 به نقل از مقتل ابو محفف.

[8] . محمد تقي، سپهر، ناسخ التواريخ، انتشارات اسلاميه، 1343، ص394.

[9] . مفيد، ارشاد، تحقيق مؤسسه آل البيت، چاپ اول، 1413، ج2، ص94.

[10] . امالي، شيخد صدوق مجلسي، 30.

[11] . همان، ج1 ص136.

+

تگ های مطلب:
ارسال دیدگاه

  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent

عکس خوانده نمی شود