تازه های کتاب
تازه های انتشارات کتاب ناب
بایسته های فرهنگ
سازمان های فرهنگی
- شورای وزارت خانه های فرهنگی، گامی درجهت تحقق حکمرانی فرهنگی
- حکمرانی فرهنگی
- برنامه اصلاحات معاونت فرهنگی
- حکمرانی در شکل کلان نیاز دارد، بداند در کجا سفت و کجا منعطف باشد
- انتصاب دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور
- نادره رضایی، معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
- فعالیتهای معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در جهت اهداف انقلاب اسلامی است
مسائل نظری
حوزه علمیه
دانشگاه
- انتشار کتابهای فقهی درباره مسائل روز
- گزارشی از حضور استاد احمد مبلغی در مجمع جهانی فقه اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ظرفیتها و چالشهای استفاده از فقه در تقنین
- حجاب امری اجتماعی، با امکان قانونگذاری
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- کسانی که در اصول تابع دیگران باشند، نباید خود را مجتهد بدانند
- تمدید مهلت ارسال اثر به پنجمین دوره انتخاب کتاب برگزیده دانشگاهی
- بازسازی منابع تاریخی مفقود شیعه
- رتبهبندی علمی دانشگاهها، پژوهشگاهها و مؤسسات آموزش عالی وابسته به حوزه علمیه قم
- انتصاب ریاست نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها
- ۱۳ دانشگاه ایرانی در جمع هزار دانشگاه برتر دنیا
- ضرورت پردازش دادههای علمی و کتابخانهای
- دکتر محسن جوادی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
علمی آموزشی
علمی پژوهشی
هنر
- وضعیت فلسفه در سده اخیر حوزه علمیه قم
- فقهی که بخواهد نظریهپرداز باشد، در بستر درسهای تخصصی و پژوهشهای آزاد شکل میگیرد
- ضرورت پرداختن به مکتب فقهی و اصولی امام خمینی (ره)
- قطب فرهنگی اسلام «عقل» است
- مدیر حوزه های علمیه خواهران کشور انتخاب شد
- جامعه الزهراء س یادگاری پربرکت از حضرت امام ره
- تغییر و تحول در نظام آموزشی حوزههای علمیه
اخبار و مسائل کتاب
نقد و معرفی کتاب
- برنامه اصلاحات معاونت فرهنگی
- حکمرانی در شکل کلان نیاز دارد، بداند در کجا سفت و کجا منعطف باشد
- فعالیتهای معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در جهت اهداف انقلاب اسلامی است
- برگزیدگان همایش بیست و پنجم کتاب سال حوزه
- صدور پروانه فعالیت کتابفروشان
- مصوبات جلسات 645 تا 647 هیات انتخاب و خرید کتاب
- علیرضا مختارپور، رئیس کتابخانه ملی و مهدی رمضانی، سرپرست نهاد کتابخانههای عمومی کشور شد
اقتصاد
اجتماعی
- باید امید آفرینی کنیم
- طرح اصلاح قیمت بنزین می توانست بهتر از این اجرا شود
- خواستار استمرار معافیت مالیاتی اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه هستیم
- در عرصه جنگ اقتصادی، به طور قاطع دشمن را عقب می زنیم
- دولت خسته نیست
- فعالیت 11 هزار و ۹۰۰ رسانه دارای مجوز در کشور
- افرادی که نفوذ پیدا می کنند داغترین شعارهای حاکمیتی را میدهند
- وفاق ملی ضرورت تداوم انقلاب اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ثبتنام بیمه درمان تکمیلی اصحاب فرهنگ، هنر، رسانه
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترجوادی
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترصالحی
- نگاهی به اندیشه آیت الله هاشمی رفسنجانی ره
1392/07/04 11:19
پاسخ مهدی طیب،عضو هیئت علمی بازنشسته شده به شریعتی؛معیار انقلاب و اسلام برای شما، منافع و سلایق شخصی خودتان است
مهدي طيب عضو هیأت علمیِ به تحمیل و خلاف قانون و غرضورزانه بازنشسته شدۀ دانشگاه علاّمه طباطبائی، پاسخي به اظهارات و اتهامات صدرالدين شريعتي، رييس عزل شده دانشگاه علامه، نوشته است كه با هم مي خوانيم: […]
مهدي طيب عضو هیأت علمیِ به تحمیل و خلاف قانون و غرضورزانه بازنشسته شدۀ دانشگاه علاّمه طباطبائی، پاسخي به اظهارات و اتهامات صدرالدين شريعتي، رييس عزل شده دانشگاه علامه، نوشته است كه با هم مي خوانيم:
بسمه تعالی
آقای دکتر سیّد صدرالدّین شریعتی
عضو هیأت علمی دانشگاه علاّمۀ طباطبائی
سلام علی عباد الله الصالحین
با عنایت به اینکه پس از برکناری از سمت ریاست دانشگاه علاّمه طباطبائی در توجیه بازنشسته کردن اساتید دانشگاه در دوران مسؤولیت تان با روزنامۀ کیهان مصاحبهای انجام دادید که منتشر شد و طیّ آن اتّهاماتی را به اساتید بازنشسته شده متوجّه نمودید و از جمله با ذکر مشخّصاتی که منحصراً بر اینجانب قابل انطباق است و مصداق "نصّ به صفت، ابلغ از نصّ به اسم است" میباشد، مطالب زیر را بیان داشتید؛ به حکم وجوب شرعی عدم سکوت در برابر ظلم و افترا و نشر اکاذیب در جامعۀ اسلامی؛ و نه به انگیزۀ دفاع از حقوق شخصی، لازم دیدم به اظهارات شما در مورد خودم پاسخ دهم، مخاطب پاسخ را هم خودتان قرار دهم. در پایان نیز به نکاتی دربارۀ آنچه در مورد سایر اساتید گفتهاید، اشاره خواهم کرد. امید است در آنچه مینگارم بیندیشید. نیز امیدوارم از تباه کردن فرصتی که خداوند برای خدمت در اختیارتان قرار داد و از لطمهای که اقدامات و اظهاراتتان از یک سو بر وجاهت کسوت روحانیت؛ و از سوی دیگر بر بزرگترین دانشگاه علوم انسانی جمهوری اسلامی وارد آورد، از خداوند طلب مغفرت نموده و عزم بر تدارک مافات و تغییر رویّه در آینده نمایید.
آنچه دانشگاه در هشت سال مسؤولیت شما متحمّل شد به اندازۀ کافی خطیر بود؛ ای کاش لااقل پس از برکناری، با چنین اظهاراتی، جفاهایتان به دانشگاه علاّمه طباطبائی و اساتید و کارمندان و دانشجویان آن را چنین افزون نمیساختید.
امّا آنچه دربارۀ اینجانب در مصاحبه با کیهان عنوان داشتهاید، عیناً عبارات زیر است.
«یک آقایی اینجا به بچهها عرفان کاذب توصیه میکرد. متأسفانه برخی از دانشجویان مومن و مذهبی هم جذب او شده بودند. کار به جایی رسیده بود که به دانشجوها میگفت اگر میخواهید بختتان باز شود بروید فلانجا یا فلان کار را کنید. به دانشجو میگفت در عالم برزخ تو را خوک میبینم! استاد گروه معارف هم بود با مدرک فوق لیسانس! اما هیچ تحصیلاتی در حوزه معارف نداشت. اصلاً مهندس بود اما روی برخی رفاقتها سر از هیئت علمی اینجا درآورده بود. بنده به جمعبندی رسیدم که دارد بچههای مردم را منحرف میکند. نوشتم ایشان بازنشسته شود. یک عدهای از همان بچههای مذهبی که متأسفانه فریب خورده بودند را دور خودش جمع کرده بود و در دانشگاه علیه من شعار میدادند که «دانشگاه پادگان، شریعتی نگهبان»، «شریعتی سکولار» و از این حرفها ... رئیسجمهور وقت هم همان موقع دستور داد آن استاد برگردد. بنده به آن کسی که به من پیغام رساند گفتم سلام بنده را به آقای رئیسجمهور برسانید و بگویید من بر اساس شرع و صراحت قانون به این جمعبندی رسیدم که حضور ایشان در دانشگاه حرام است. سنش هم بازنشسته است، بازرسی کل کشور هم نوشته که ایشان باید برود کارشناس شود نمیتواند عضو هیأت علمی باشد. گفتم به آقای رئیسجمهور بگویید شریعتی گفت من تا اینجا هستم ایشان را برنمیگردانم. اگر شما اصرار دارید ایشان برگردد بنده را عزل بفرمایید و ایشان را برگردانید.»
اکنون نکته به نکته آنچه را گفتهاید، پاسخ میگویم تا میزان صداقت و سلامت شما در آن اظهارات بهتر آشکار شود.
۱. ابراز داشتهاید: «یک آقایی اینجا به بچهها عرفان کاذب توصیه میکرد. متأسفانه برخی از دانشجویان مؤمن و مذهبی هم جذب او شده بودند.»
در رابطه با اتّهام فوق، صرف نظر از جنبۀ حقوقی آن که قطعاً قابل پیگیری است؛ لازم است عنوان نمایم که اینجانب کتابی به نام "سرّ حق" در تبیین عرفان راستین اسلامی و ردّ و نفی عرفانهای کاذب تألیف نمودهام که در سال ۱۳۶۴ منتشر شده است و همان سال نسخهای از آن را به شما دادم؛ بنابراین از وجود آن آگاهید. دیگر اینکه جزوۀ درسی عرفان اسلامی اینجانب در دانشگاه علاّمه، در سال ۱۳۸۷ در قالب کتابی با نام "شراب طهور" منتشر شد و کتاب مزبور در همایش اندیشه و قلم به عنوان کتاب اوّل در عرصۀ دین برگزیده و به عنوان کتاب سال انتخاب شد. فایل صوتی کلاس عرفان اسلامیام در دانشگاه علاّمه، که خودم در کلاس ضبط کردهام، هم اکنون با نام "شراب طهور" در سایت اهل ولاء به آدرس اینترنتی AHLEVELA.COM قابل دسترسی است. فایل صوتی دهها کلاس دیگرم در زمینۀ عرفان و نیز فایل کلیّۀ کتابها و مقالاتم در این زمینه، که یکی از آنها در دوران ریاست شما در مجلّۀ دانشکدۀ ادبیّات دانشگاه علاّمه منتشر شده است، در سایت مذکور در دسترس است. دانشجویان اینجانب در کلاسهای مزبور نیز موجود و قابل مراجعهاند. تمامی موارد مذکور بر کذب بودن اتّهامی که به اینجانب نسبت دادهاید، شهادت میدهند.
جلسات اهل ولاء که سالها قبل از بازنشستگیم دائر نمودم و تاکنون نیز به لطف حضرت حق ادامه دارد و زمینۀ بحثهایم در آن جلسات عرفان و معارف اهلبیت است و همه هفته با حضور چند صد تن آقایان و خانمهای استاد، فارغ التحصیل و دانشجوی دانشگاهها، برگزار میشود و جلسۀ مزبور به صورت آنلاین از سایت اهل ولاء در فضای مجازی پخش میشود و فایلهای کلیّۀ سخنانم از بدو تأسیس جلسۀ مزبور تاکنون نیز در آن سایت قابل دسترسی است و دانشجویان دوران حضورم در دانشگاه علاّمه و نیز اساتید و فارغ التحصیلان و دانشجویانی که سالهاست در جلساتم شرکت میکنند, مرجع کاملی هستند برای بررسی و قضاوت در مورد دیدگاه اینجانب و مطالبی که به اعضای کلاسهایم ابراز داشته و میدارم. بی شک هر بررسی کنندۀ بیغرضی با مراجعه به آنها، بر کذب و افترا بودن اتّهاماتی که به اینجانب وارد کردهاید، واقف خواهد شد.
۲. در ادامه عنوان نمودهاید: «کار به جایی رسیده بود که به دانشجوها میگفت اگر میخواهید بختتان باز شود، بروید فلان جا یا فلان کار را کنید.»
برای این تهمتها چه مستندی دارید؟ چرا تا یک روز قبل از اعتراض اینجانب به عملکرد نادرست و مخرّب شما در دانشگاه، هیچیک از آن اتّهامات مطرح نبود و چرا تا چند ماه قبل از بازنشستگی تحمیلی و خلاف قانونم به جرم انتقاد به عملکرد شما، استاد برگزیدۀ گروه معارف دانشگاه بودم و بدان خاطر طیّ مراسم رسمی، توسط مسؤولان دانشگاه مورد تقدیر قرار گرفتم؟
اساتیدی همچون شهید والامقام هستهای، دکتر مجید شهریاری، که تا قبل از شهادت، سالها بهطور منظّم در جلسات اهل ولاء حضور مییافت، برای بختگشایی پای صحبت اینجانب حاضر میشده و میشوند؟
۳. در ادامه گفتهاید: «به دانشجو میگفت در عالم برزخ تو را خوک میبینم.»
دریغ از ذرّهای ورع و عدالت در گفتار! جمع کثیر دانشجویانم طیّ سه دهه موجودند و بسیاری از آنها آمادهاند به کذب بودن این اتّهامات در هر مرجع قانونی شهادت دهند.
چنین اتّهاماتی از سوی هر شخصی نسبت به یک عضو هیأت علمی دانشگاه مطرح شود، باید در مراجع صالحۀ قضایی رسیدگی قرار گیرد و در صورت اثبات درستی آن، حکم قضایی صادره، برای اقدام لازم به دانشگاه ابلاغ گردد. متأسفانه شما با روحیّۀ خودمداری و خود معیاری و تمامیّتطلبی، هم اتّهام زدهاید و هم به جای قاضی، حکم صادر نمودهاید و هم حکم را اجرا کرده و به خدمت اینجانب خاتمه دادهاید. چه شخص یا قانونی چنین صلاحیتی برای شما به عنوان رئیس دانشگاه به رسمیت شناخته بود؟
۴. ادامه دادهاید: «استاد گروه معارف هم بود با مدرک فوق لیسانس! امّا هیچ تحصیلاتی در حوزۀ معارف نداشت. اصلاً مهندس بود امّا روی برخی رفاقتها سر از هیأت علمی اینجا درآورده بود.»
ذکر این نکته لازم است که انتقال اینجانب به دانشگاه علاّمه پس از ۱۴ سال تدریس مدعو دروس گروه معارف در دانشگاه علاّمه و سالها تدریس در سایر دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، به علّت توفیق فوقالعادهام در تدریس و پژوهش طیّ سالهای مذکور، با دعوت رئیس وقت دانشگاه علاّمه (آقای دکتر خلیجی) و مسؤول نهاد رهبری (حجّت الاسلام سادات کیائی) و مسؤول دروس معارف اسلامی دانشگاه (حجّت الاسلام سلیمی) صورت گرفت و عضویّت هیأت علمی گروه معارف نیز صرف نظر از تحصیلاتم در رشتۀ مهندسی؛ بر اساس آئیننامۀ گزینش استادان گروه معارف اسلامی در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی (مصوّب ۱۴/۱۲/۱۳۶۹ شورای انقلاب فرهنگی) و با توجّه به مقرّرات وزارت علوم در زمینۀ جذب خبرگان بدون مدرک به عضویت هیأت علمی دانشگاهها، بر اساس توانمندی علمی در عرصۀ معارف اسلامی و با توجّه به نتایج ارزشیابیهای سالیان طولانی تدریسم در دانشگاهها و نیز تألیفات و مقالات علمی منتشر شدهام در حوزۀ معارف اسلامی و پس از ارزیابیهای علمی و گزینشی در وزارت علوم و نهاد نمایندگی مقام معظّم رهبری در دانشگاهها، با حکم وزیر علوم وقت، انجام شد. (شمارۀ ۵۴۹۲/۲۳ مورّخ ۱۳مرداد۱۳۷۶).
آیا برای یک عضو هیأت علمی، علاوه بر صلاحیت علمی برای رشتۀ مورد نظر، در رشتهای دیگر نیز تحصیلات دانشگاهی داشتن، نقص است یا فضل؟
امتیازات ناشی ارزشیابیهای آموزشی و پژوهشیام در طول حدود سی سال، و از جمله در دوران ریاست شما، سند بطلان گفتۀ شما در نفی صلاحیت علمی اینجانب برای عضویّت گروه معارف دانشگاه است. آیا اینکه به شهادت معاون آموزشی شما (نامۀ شمارۀ ۱۴۸/۱/ت مورّخ ۸ اسفند۱۳۸۶) جمع امتیازات ذخیره شدۀ پژوهشی اینجانب در زمان بازنشسته کردنم، به تنهایی، چند برابر جمع امتیازات پژوهشی سایر اساتید گروه معارف دانشگاه بود، بیانگر صلاحیّت علمی کاملم برای عضویّت گروه معارف دانشگاه نبود؟
برای این اتّهام که اینجانب بر اساس برخی رفاقتها سر از گروه معارف در آوردهام؛ چه مدرکی دارید؟ گویا در نظر شما تهمت ناروا زدن، روشی مباح و مشروع برای از پا در آوردن منتقدان و توجیه خلافکاریهای خودتان است.
همانطور که ذکر شد، اینجانب که بر اساس مدرک فوق لیسانسم عضو هیأت علمی نشدم؛ امّا شما برای توجیه لیست اساتیدی که صرفاً با داشتن مدرک فوق لیسانس و بر اساس آن جذب دانشگاه شدهاند، چه توضیحی دارید؟
ضمناً خوب است توضیح دهید خودتان با تحصیلات الهیّات، چه صلاحیّت علمی برای جذب شدن به دانشگاه علاّمه به عنوان عضو گروه آموزشی ادبیّات فارسی دانشگاه داشتهاید و عضویّت شما سالها در آن گروه، چه توجیهی جز این که مثل هر فارسی زبان دیگری، زبان مادری شما هم فارسی بوده، داشتهاید؟
۵. ادامه دادهاید: «بنده به جمعبندی رسیدم که دارد بچههای مردم را منحرف میکند. نوشتم ایشان بازنشسته شود.»
چه شد قبل از انتقاد اینجانب به عملکردتان، طیّ سه سال دوران ریاست شما بر دانشگاه (۱۳۸۴ تا ۱۳۸۷)، به این جمعبندی نرسیدید؟ کدام مرجع تخصّصی در دانشگاه به این اتّهام رسیدگی کرد و به شما رسماً گزارش داد و کدام مرجع قضایی بر اساس آن علیه اینجانب حکم صادر کرد، که شما چنین قاطع مبادرت به بازنشسته کردن اینجانب نمودید؟ کدام مقرّرات به شما چنین حقّی داده بود که بر اساس قانونی که به نصّ مادۀ ۱۱۷ آن، شامل اعضای هیأت علمی دانشگاهها نیست (قانون مدیریّت خدمات کشوری)، برای اینجانب، در حالی که در مرخصی تابستانی بهسر میبردم، ابلاغ بازنشستگی صادر کنید؟ (نامۀ شمارۀ ۸۵۹۰/۲۲۱ مورّخ ۲۲تير۱۳۸۷) جالب اینجاست که مدیر امور اداری دانشگاه بیش از سه سال و نیم بعد از صدور ابلاغ بازنشستگیم، بنا به الزام سازمان بازنشستگی کشوری، ناگزیر شد در نامۀ رسمی، صریحاً به این حقیقت که قانون مزبور نمیتوانسته مستند بازنشسته کردنم باشد، اعتراف کند. (نامۀ شمارۀ ۳۴۸۵/۲۲۱ مورّخ ۲ اسفند۱۳۹۰)
۶. ادامه دادهاید: «یک عدّه ای از همان بچّههای مذهبی که متأسفانه فریب خورده بودند را دور خودش جمع کرده بود و در دانشگاه علیه من شعار میدادند که "دانشگاه پادگان، شریعتی نگهبان"، "شریعتی سکولار" و از این حرفها ...»
استادی که دانشجویان مذهبی در غیاب و پس از بازنشسته شدن او، از وی طرفداری میکنند را باید منحرف شمرد؟ آیا تنها معیار هدایت و ضلالت، تمکین و خضوع در برابر شماست که دانشجویان مذهبی و بسیجی مخالف شما، به فریبخورده بودن متّهم و به تنبیهات انضباطی تهدید و محکوم میشوند؟ آیا هفتاد و پنج نفر از نمایندگان محترم مجلس و نیز قضات محترم دیوان عدالت اداری که بازنشسته کردنم را خلاف قانون اعلام کردند نیز در شمار همان دانشجویان مذهبی فریب خورده بودند؟ آیا رئیس شورایعالی انقلاب فرهنگی هم که به اقتضای خواستۀ مجلس و حکم دیوان عدالت اداری، کراراً دستور لغو بازنشستگیم را داد، نیز از همان دانشجویان فریب خورده بود؟
ذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که به شهادت بخشی از دانشجویان مزبور، که برخی از آنها سخنشان را در نشریات دانشجویی منعکس کرده بودند، علاقمندی شان به مذهب و انقلاب، از کلاسهای درس اینجانب آغاز شده بود و این لطف الهی در حقّ اینجانب است که خدا را بدان خاطر شاکرم و مایۀ افتخارم است.
۷. ادامه دادهاید: «رئیس جمهور وقت هم همان موقع دستور داد آن استاد برگردد. بنده به آن کسی که به من پیغام رساند گفتم سلام بنده را به آقای رئیس جمهور برسانید و بگویید من بر اساس شرع و صراحت قانون به این جمعبندی رسیدم که حضور ایشان در دانشگاه حرام است.»
مغایرت صریح قانون با بازنشسته کردن اینجانب، که مدیر امور اداری خود شما به آن اقرار کرد و ماده ۱۱۷ قانون مدیریّت کشوری بر آن تصریح دارد و دیوان عدالت اداری نیز بر اساس آن حکم قطعی بر لغو بازنشستگیم صادر کرد و مجلس نیز به آن اعتراض شدید و گسترده نشان داد و طیّ نامهای با امضای ۷۵ نماینده به وزارت علوم منعکس شد و رئیس جمهور و رئیس شورایعالی انقلاب فرهنگی نیز به اقتضای آن، ناگزیر از صدور دستور به لغو بازنشستگیم شد؛ توضیح بیشتری نمیخواهد. البتّه برای شما که به قیمت خاصهخرجی از فرصتهای تحصیلی، استخدامی و قراردادهای تدریس و امور اجرایی دانشگاه علاّمه، در بسیاری از مراکز قدرت، حامیانی برای خود تدارک دیدهاید، بیاعتنایی به نصّ قانون و رأی قطعی دیوان عدالت اداری و اعتراضات نمایندگان مجلس و دستورهای مکرّر رئیس جمهور و رئیس شورایعالی انقلاب فرهنگی؛ و خنثی ساختن همۀ آنها کار چندان دشواری نبود.
امّا حرمت شرعی حضور اینجانب در دانشگاه علاّمه به اتّهام توصیه به عرفانهای کاذب را که ابراز داشتهاید، کدام مرجع ذیصلاح قضایی رسیدگی کرده و علیه اینجانب رأی داده است. شگفتا که مدّعیبیبیّنه، هم قاضی شده و حکم صادر کرده و هم خودش حکم را اجرا کرده است! حرمت شرعی حضور اینجانب در دانشگاه اتّهام بزرگی است که بیپروایی در نسبت دادن آن، فقط از اشخاصی چون شما قابل انتظار است.
۸. ادامه دادهاید: «سنّش هم بازنشسته است.»
گویا تاریخ تولّد خودتان را از یاد بردهاید که نشان میدهد چندین سال از اینجانب که متولّد سال ۱۳۳۱ هستم، مسنترید. کدام قانون عضو هیأت علمی را با داشتن ۵۶ سال ملزم به بازنشستگی نموده است؟ دوران خدمتم هم به موجب حکم بازنشستگی که دانشگاه به دستور شما برایم صادر کرده است، ۳۱ سال و ۳ ماه و ۲۶ روز بوده است. کدام مقرّرات استخدامی رئیس دانشگاه را به بازنشسته کردن عضو هیأت علمی باداشتن این مدّت سابقۀ خدمت ملزم نموده است؟
۹. ادامه دادهاید: «بازرسی کل کشور هم نوشته که ایشان باید برود کارشناس شود. نمیتواند عضو هیأت علمی باشد.»
اوّلاً نامۀ مورد اشارهتان، در دورۀ رئیس قبل از شما دربارۀ جمعی از اساتید دانشگاه علاّمه، و نه به تنهایی اینجانب، توسط سازمان بازرسی کل کشور نوشته شده بود و در همان زمان هم رئیس وقت دانشگاه کتباً به سازمان بازرسی کلّ کشور پاسخ داده بود. ثانیاً شما چرا از سال ۱۳۸۴ که به ریاست دانشگاه رسیدید تا سال ۱۳۸۷ که انتقادات اینجانب به شما علنی شد، نامۀ سازمان بازرسی را صحیح و لازم الاجرا و پاسخ رئیس قبلی دانشگاه به آن نامه را نادرست نمیدیدید؟ ثالثاً چرا تا آن زمان اجرای خواستۀ سازمان بازرسی را، نه نسبت به همۀ اساتیدی که در نامۀ آن سازمان نامشان ذکر شده بود؛ بلکه فقط در مورد اینجانب که زبان و قلم به انتقاد از شما گشوده بودم، اجتنابناپذیر نمیدانستید و در جهت تبدیل اینجانب به کارشناس و یا بازنشسته کردنم اقدام نکردید؟ رابعاً سازمان بازرسی اختصاصاً در مورد اینجانب دچار اشتباه فاحشی شده بود و آن اینکه گمان کرده بود بر اساس مدرک تحصیلی مهندسیام عضو گروه معارف دانشگاه شدهام که تناسبی با محتوای دروس گروه معارف نداشت؛ در حالی که همانگونه که در بالا اشاره شد و کلّیۀ مدارک و سوابق موجود در پروندههای دانشگاه اثبات میکند، اینجانب صرف نظر از تحصیلات مهندسیام، به موجب قوانین و مقرّرات وزارت علوم و شورایعالی انقلاب فرهنگی، صرفاً به اعتبار توانایی علمیام به استناد آثار پژوهشی و سوابق آموزشیام که توسط مراجع قانونی و علمی در وزارت علوم و نهاد نمایندگی مقام معظّم رهبری در دانشگاهها سنجیده و احراز شده بود، به عضویّت گروه معارف درآمده بودم. لذا ایراد مورد نظر سازمان بازرسی بهویژه در مورد اینجانب مطلقاً صحیح و وارد نبود و در این مورد دچار اشتباه فاحشی شده بود.
۱۰ . در خاتمه گفتهاید: «گفتم به آقای رئیس جمهور بگویید شریعتی گفت من تا اینجا هستم ایشان را برنمیگردانم. اگر شما اصرار دارید ایشان برگردد بنده را عزل بفرمایید و ایشان را برگردانید.»
احساس خطر بازگشت منتقدی به محیط دانشگاه که به او اَنگ غیرمذهبی و غیرانقلابی بودن نمیتوان زد و مورد حمایت جمع عظیمی از دانشجویان است، چنان برای شما تهدید کننده تلقّی شد و روحیّۀ استبداد به رأی شما نیز چنان ظرفیّت هرگونه انعطاف و تصحیح عملکرد را از شما سلب کرده بود که بر خلاف قواعد و نظامات اداری، در برابر دستور مقام مافوق، یعنی رئیس جمهور و رئیس شورایعالی انقلاب فرهنگی، که به استناد خواستۀ نمایندگان مردم در مجلس و حکم دیوان عدالت اداری صادر شده بود، مستبدّانه مقاومت نشان دادید. در ضمن اطمینان داشتید با توجّه به حامیانی که در سطوح مختلف حاکمیّت و در بین صاحبان سلائق کوناگون سیاسی برای خود فراهم آوردهاید، رئیس جمهور به مصلحت خود نخواهد دید برای به اجرا درآمدن دستور خود، نسبت به عزل شما مبادرت ورزد و خود را با عکسالعملهای حامیانتان مواجه سازد.
آنچه به اختصار در پاسخ اظهارات شما دربارۀ اینجانب ذکر شد، مشتی بود از خروار. گفتنیها دربارۀ شما و اظهاراتتان دربارۀ اینجانب بسیار بیش از این هاست. آنچه شما در تعدّی به حریم شخصی اینجانب و غصب اموال و مدارکی که در اتاق کارم داشتم و آنچه در بلوکه کردن موجودی حسابهای قرض الحسنه و ... اینجانب در دانشگاه و عدم پرداخت عیدی حقوقبگیران دولت به اینجانب ظرف ۶ سال گذشته تاکنون و بدون حقوق گذاردنم به مدّت یکسال و نیم پس از بازنشستگی و عدم پرداخت پاداش پایان خدمتم تا دو سال و سه ماه پس از بازنشستگی و بسیاری از موارد از این دست انجام داده ايد، خود داستان غمانگیز و شرمآور مستقلّی است که شرح آن مفصل است و بدان نمیپردازم.
پاسخ به تخریب وجهۀ بزرگترین دانشگاه علوم انسانی خاورمیانه و اساتید آن و تصویر محیطی مشحون از فساد اخلاق از آن دانشگاه در جامعه ایجاد کردن، جرم و گناه نابخشودنی است که جداگانه باید بدان پرداخت. بیان و نقد عملکردتان در دوران ریاست بر دانشگاه علاّمه نیز خود پروندهایست حجیم و نیازمند بررسی تفصیلی؛ که امید است چنین بررسی توسط مراجع مسؤول صورت گیرد و کار به برکناری شما ختم نشود.
این نکته هم گفتنی است و جای تأمّل بسیار دارد که بهراستی عزل و نصبهای بسیاری که در طول سالیان پس از پیروزی انقلاب در دانشگاهها و دیگر دستگاههای نظام صورت گرفته، کدامشان چنین عکسالعملها و اتّهاماتی را از سوی مدیر معزول در پی داشته است؟ شما چه ویژگی منحصر بهفردی دارید که از برکناری تان چنین آشفته و برافروخته شدهاید که حاضرید همۀ آدم و عالم را به آتش بکشید و وجهۀ بزرگترین دانشگاه علوم اسلامی جمهوری اسلامی و هیأت علمی آن را چنین تخریب کنید که چرا مرا از ریاست دانشگاه برکنار کردهاند؟ با برکناری از ریاست دانشگاه چه منافعی از دسترس شما خارج شده و چه تعلّق خاطر و دلبستگی به ریاست دارید که این چنین اقدام و اظهار میکنید؟
اگر باور دارید انقلاب و نظام اسلامی رسالت تمدّن سازی بر عهده دارد؛ با توجّه به اینکه بنای تمدّن بر علوم انسانی ساخته میشود؛ چنین باوری را با تخریب چهرۀ بزرگترین دانشگاه علوم انسانی نظام و انقلاب، چگونه سازگار دیدهاید؟
آیا شما که کسوت روحانیت بر تن دارید، آموزههای اسلامی را بر ندیده گرفتن خطاهای اخلاقی اشخاص و عدم اشاعۀ فحشاء و مطرح نساختن آن در سطح عمومی از یاد بردهاید؟ آیا موارد ذکر شده توسط شما دربارۀ لغزشهای اخلاقی اعضای هیأت علمی، حتّی در صورت صحّت و وقوع در دانشگاه علاّمه، منحصر به دانشگاه علاّمه بوده و در هیچ حوزه و دانشگاه و هیچ دستگاه اجرایی و قضایی و تقنینی، چنین مواردی رخ نداده است؟ آیا تمام اساتید دانشگاه علاّمه که در دوران شما بازنشسته شدند، چنان لغزشهايی داشتند و آیا با طرح و انتشار این مطالب، تمامی اساتید دانشگاه علاّمه مورد بدبینی و اتّهام واقع نشده و در برابر اعضای خانوادهاشان و آحاد جامعه از حضور در چنان دانشگاهی سرافکنده نشدند؟ آیا خانوادههایی که فرزندانشان دانشجوی دانشگاه علاّمهاند، نگران حضور فرزندانشان در آن دانشگاه و در محضر آن اساتید نشدند؟ آیا بهجای هتک حیثّت دانشگاه علاّمه و اساتید آن در سطح جامعه، نمیبایست پروندۀ شخص یا اشخاص محدودی که متّهم بودند، به مراجع ذیصلاح قضایی ارسال میشد و بر اساس حکم قضایی صادره، با آنها رفتار میشد؟ آیا حکم اسلام دربارۀ رفتار با مجامع علمی و عالمان این است؟
آنچه شما در مورد لغزشهای اخلاقی اعضای هیأت علمی دانشگاه علاّمه گفتهاید، اگر به عقیدۀ شما شامل اکثریت اساتید دانشگاه علاّمه میشود، که باید گفت وای به حال نظام و کشور که بزرگترین دانشگاه علوم انسانی آن چنین منجلاب فسادی است و اگر صرفاً موارد شاذّ و نادری بوده است، عنوان کردن آن توسط شما و منتشر ساختن آن در جراید و سایتهای خبری، با توجّه به موازین دینی و با عنایت به پیامدهای آن، بیشک گناهی سترگ است.
آیا آنچه سالیان متمادی، مذهبیّون در برابر ماکیاولیستها و مارکسیستها مبنی بر اینکه هدف وسیله را توجیه و مباح نمیکند و جز با وسیلۀ مقدّس به هدف مقدّس نمیتوان نائل شد، میگفتند، از خاطرتان رفته است؟ آیا جایز است برای از دست ندادن جایگاه قدرت و یا دستیابی به آن، به وسیلههایی از این دست متوسّل شد؟
دیگر اینکه آنچنان که از سالها شناخت شما فهمیدهام و گمان میکنم چندان هم به خطا نرفته باشم و شواهد و همنظران متعدّدی هم در این زمینه وجود دارد، شما به هیچ خط و جناح و جریان و اصول سیاسی، چندان باورمند و پایبند و وفادار نیستید و تنها چیزی که همه چیز را در راه نیل به آن قابل اغماض و معامله و عدول و قربانی کردن میدانید، مناصب و منافع شخصیتان است؛ کما اینکه نحوۀ عکسالعمل شما در برابر حکم عزلتان حاکی از آن است. اگر از اسلام و انقلاب و نظام از شما سخنی شنیده شود، باید توجّه داشت که غالباً معیار آن، سلیقه، منافع و پسندتان است. هر چه با آنها سازگار باشد مورد تأییدتان و اسلامی و انقلابی است و هر کس با آنها هماهنگ باشد، مورد حمایتتان است و میتواند در حوزۀ ریاست شما، به مناصب حساس دست یابد؛ کما اینکه بسیاری از انتصابات شما در دوران ریاستتان بر دانشگاه علاّمه بر این امر شهادت میدهد. نحوۀ رفتار خشن شما با اساتید و دانشجویان مذهبی و انقلابی و بسیجی دانشگاه علاّمه که منتقد عملکردتان بودند نیز شاهد دیگری بر این مدّعاست.
مهدی طیّب
عضو هیأت علمیِ به تحمیل و خلاف قانون و غرضورزانه بازنشسته شدۀ دانشگاه علاّمه طباطبائی
مطالب مشابه
- جمهوری اسلامی: نه جاسبی رئیس دانشگاه آزاد است، نه دانشجو
- میرزاده دبیر هیأت موسس دانشگاه آزاد اسلامی: آیت الله هاشمی رفسنجانی در چارچوب قانون و اساسنامه این دانشگاه، حکم ریاست فرهاد دانشجو را امضا می کند
- سمتی دیگر برای دانشجوها عضویت فرهاد دانشجو در هیئت امنای پیام نور
- ضد کودتای اخوان در مصر؛ محمد مرسی، طنطاوی را بازنشسته و متمم قانون اساسی را لغو کرد
- ادعاهای سنگین شریعتی علیه اساتید علامه