کد خبر: 900

1392/06/30 12:43

نسخه چاپی | دسته بندی: ---
0
بازدیدها: 457

غلامعلی رجایی:بازخوانی یک روایت زیبای تاریخی

مشکل همیشه اسلام ومسلمین، تندروها هستند. تندروهایی که نظر و سلیقه خود را عین اسلام می دانند. این تند روها کار را آنقدر بر منتقدین رهبری و حاکمیت سخت کردند که رهبری ناچار شد در یک سخنرانی بر این نظر […]

مشکل همیشه اسلام ومسلمین، تندروها هستند. تندروهایی که نظر و سلیقه خود را عین اسلام می دانند. این تند روها کار را آنقدر بر منتقدین رهبری و حاکمیت سخت کردند که رهبری ناچار شد در یک سخنرانی بر این نظر بدیهی صحه بگذارد که هیج اشکالی در این نیست که کسی نظرمخالفی با رهبری داشته باشد.

این روزها ایران عزیز ما،غرقه نور از میلاد مردی است که نه ازجنس نور،که نور ازجنس او و پدران و فرزندان اوست! مردی که مظهر رضای الهی است و در صحیفه زهرا که جبرئیل از آسمان فرو آورد و لوح جبرئیل نام گرفته است، حضرت حق بر او نام رضا برنهاده است.مردی که امام زمان، فرزند اوست و یکی از القابش ابن الرضاست.

در این یادداشت روایتی اززندگی این امام مهربانی بازخوانی می کنیم تا هم ما را معرفتی بخشد وهم برگی ازتاریخ درخشان امامان خویش را ورقی زده باشیم و خدا را بخاطراینکه ما را افتخار پیروی چنین امامانی قرار داه است همیشه شاکر و سپاسگزار باشیم.

در ایران ما، اهل سنت هم دوستداراهل بیت هستند و چرا نباشند.درهمین تولد حضرت رضا در میان پیامکهای تبریکی که برایم رسید یکی از نخبگان دوست داشتنی اهل سنت از خراسان برایم پیام زیبای تبریک میلاد حضرت رضا را فرستاد که ازعشق سرشاراو به خاندان پیامبرحکایت داشت و البته هر کس کسی را دوست داشته باشد در قیامت با او محشور می شود.

این روایت تاریخی درباره قبول ولایتعهدی مامون از سوی حضرت رضاست.از این روایت برمی آید که این مساله درهمان زمان هم بر بعضی ازشیعیان سخت می آمده است و از امام دلیل چرایی آن را جویا می شده اند و صد البته مثل این زمان هیچ کس آنها را متهم نمی کرد که با امامت و ولایت زاویه پیدا کرده اید که فعل و کنش و رفتار امام را مورد سوال و پرسش قرار می دهید و چرایی آن را با امام بحث می کنید! در زمان ائمه حتی خود پیامبر، مردم با آنها راحت صحبت می کردند . درقرآن آمده بعضی وقتی سخنی را از رسول خدا می شنیدند که قبول آن بر آنها کمی دشوار بود از پیامبرمی پرسیدند این را که می گویی سخن خودت است یا سخن خداست!درهمان قضیه جنگ خندق وقتی پیامبر به مردم گفت نظرمن این است که در بیرون ازمدینه با دشمن روبرو شویم بضی به اوگفتند اگراین نظر وحی است ما تابع آن هستیم ولی اگرنظر شخصی تو است نظر ما این است که درداخل مدینه بمانیم و با سپاه دشمن در شهرمان بجنگیم.

این حال و روز مردم و مومنین زمان رسول خدا با پیامبر معصوم در زمان صدر اسلام است ودر این زمان کار برعکس شده و بسیاری که این روایات صحیح تاریخی را می دانند اینقدر دامنه سوال و پرسش از ولایت و رهبری غیرمعصوم را تنگ کرده اند که جایی برای ملت باقی نگذاشته و نمی گذارند. سالهایی نه چندان دور در مجلس وغیر مجلس بحث بر سر این بود که سوال و تحقیق و تفحص ازنهادهای تحت مدیریت رهبری مثل صدا وسیما و بنیاد مستضعفان و...صحیح است یانه! وقتی حال وروز ما این باشد کسی را کجا یارای آن است که از رهبری سوالی بکند و یا احیانا بخواهد درمخالفت با بعضی مواضع وی سخنی براند خصوص آنکه پای احضار و حبس هم در میان باشد! که انشالله دیگر در میان نباشد و نیست.

بقول آقای هاشمی، مشکل همیشه اسلام ومسلمین، تندروها هستند. تندروهایی که نظر و سلیقه خود را عین اسلام می دانند. این تند روها کار را آنقدر بر منتقدین رهبری و حاکمیت سخت کردند که رهبری ناچار شد در یک سخنرانی بر این نظر بدیهی صحه بگذارد که هیج اشکالی در این نیست که کسی نظرمخالفی با رهبری داشته باشد.

درزمان امام هم  بعضی همین رویه را داشتند .یادم می آید درآن زمان کسی به شوخی می گفت :دو ضرب در دو، با اجازه امام می شود، چهار!!

خدا ازبعضی مسئولین صدا وسیما نگذرد که این دانشگاه عمومی- به تعبیر امام - را به کالج خصوصی تبدیل کرده اند! و تعمدا نه تنها این فرهنگ را به چالش نمی گیرند بلکه برعکس بر نظر افراطی و انحرافی موجود که حق مردم در آن به نفع حاکمیت تعطیل است صحه می گذارند.

در قانون اساسی رهبری و مردم هر یک حقوقی دارند که نباید از یکی به دیگری منتقل شود.

باید این پرسش را مطرح کرد وقتی پیامبرمحل و نحوه جنگیدن با دشمن را در جنگ به نظرخواهی مردم و رفراندم می گذارد چرا کسی نباید جرئت کند به رهبری یا غیر رهبری پیشنهاد کند که مثلا مساله مهمی مانند رابطه با آمریکا به رفراندوم گذاشته شود؟

از مطلب تعمدا دور شدم!

به روایت تاریخی برگردم. روایتی که بسیار زیباست و کمتر گفته شده است.

پس ازاینکه مامون ولایتعهدی خود را بر امام تحمیل نمود و امام آن را پذیرفت،قبول این مساله از سوی امام در جامعه اسلامی آن زمان بازتاب های زیادی داشت.از یک سو پذیرش این امر بر بعضی از یاران امام سخت آمد و از سوی دیگر بعضی از بنی العباس که  مدام در رقابت با خاندان پیامبر بنای مخالفت با اهل بیت و امام داشتند به همین مساله دامن زدند و در جامعه شایعه کردند که: معلوم شد این خانواده اهل دنیا و پذیرش مناصب دنیایی هستند ولی زمینه برایشان فراهم نبوده است. اگر مثل حالا زمینه برایشان مهیا می شد و بشود می پذیرفتند ومی پذیرند!

در همان روزها که این مساله در سطح جامعه به اوج خود رسیده بود ،شخصی ازامام رضا پرسید که چرا شما ولایتعهدی مامون را پذیرفتید ؟ و ادامه داد: مامون سلطانی ستمکار است. شما نباید این را می پذیرفتید .امام فرمود :برایت مثالی از قرآن می زنم تا حقیقت کاری که من کرده ام بر تو و امثال تو روشن شود .

امام از او پرسید : سلطان زمان جناب یوسف که قرآن از زبان یوسف می گوید به وی گفت خزائن زمین – منصب خزانه داری کشور- را بمن واگذار که من بر حفظ آن امین هستم ،مومن ومسلمان بود یا کافر؟ آن مرد پاسخ داد : وی مردی کافر بود.حضرت تا این پاسخ را شنید گفت:ای مرد، یوسف پیامبر بود ومن پیامبر نیستم.سلطان زمان او کافر بود وسلطان زمان من، مامون، کافر نیست و ظاهرا مسلمان است و نمازمی خواند و تازه من برخلاف یوسف، از او درخواستی نکرده ام! مامون بمن این پیشنهاد را کرده ومن هم آن را نپذیرفته ام و وی درپذیرفتن آن مرا مجبور وحتی تهدید بقتل کرده ومن ازسر اجبار با این شرط که در دربار مامون زندگی نکنم و در هیچ کاری ازحکومت دخالت ننمایم و کسی را در مناصب حکومتی عزل و یا نصب نکنم، این مساله را پذیرفتم.

 در تاریخ روایت دیگری هم هست. مامون که در مکاری استاد بود، با اهدافی که برای بد نامی امام در ذهن داشت تا او را توسط بنی العباس در جامعه بدنام کند و از سر راه خود بردارد، ابتدا به امام پیشنهاد کرد بجای او خلیفه باشد و خلافت را بپذیرد! امام که نیت شوم او را می دانست این پیشنهاد را نپذیرفت ولی برای اینکه مامون را به نیت پلیدش مطلع نماید به او گفت: منصب خلافتی را که بمن پیشنهاد می کنی، اگر حق  خود می دانی که اکنون بر آن نشسته ای که دیگری شایسته تصدی آن نیست و باید خودت آنرا حفظ کنی و اگرحق تو نیست و تو آن را بناحق غصب کرده ای که دراینصورت حقی در واگذاری آن به دیگران نداری ونمی توانی آن را به دیگری واگذار کنی.

+

تگ های مطلب:
ارسال دیدگاه

  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent

عکس خوانده نمی شود