تازه های کتاب
تازه های انتشارات کتاب ناب
بایسته های فرهنگ
سازمان های فرهنگی
- شورای وزارت خانه های فرهنگی، گامی درجهت تحقق حکمرانی فرهنگی
- حکمرانی فرهنگی
- برنامه اصلاحات معاونت فرهنگی
- حکمرانی در شکل کلان نیاز دارد، بداند در کجا سفت و کجا منعطف باشد
- انتصاب دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور
- نادره رضایی، معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
- فعالیتهای معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در جهت اهداف انقلاب اسلامی است
مسائل نظری
حوزه علمیه
دانشگاه
- انتشار کتابهای فقهی درباره مسائل روز
- گزارشی از حضور استاد احمد مبلغی در مجمع جهانی فقه اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ظرفیتها و چالشهای استفاده از فقه در تقنین
- حجاب امری اجتماعی، با امکان قانونگذاری
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- کسانی که در اصول تابع دیگران باشند، نباید خود را مجتهد بدانند
- تمدید مهلت ارسال اثر به پنجمین دوره انتخاب کتاب برگزیده دانشگاهی
- بازسازی منابع تاریخی مفقود شیعه
- رتبهبندی علمی دانشگاهها، پژوهشگاهها و مؤسسات آموزش عالی وابسته به حوزه علمیه قم
- انتصاب ریاست نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها
- ۱۳ دانشگاه ایرانی در جمع هزار دانشگاه برتر دنیا
- ضرورت پردازش دادههای علمی و کتابخانهای
- دکتر محسن جوادی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
علمی آموزشی
علمی پژوهشی
هنر
- وضعیت فلسفه در سده اخیر حوزه علمیه قم
- فقهی که بخواهد نظریهپرداز باشد، در بستر درسهای تخصصی و پژوهشهای آزاد شکل میگیرد
- ضرورت پرداختن به مکتب فقهی و اصولی امام خمینی (ره)
- قطب فرهنگی اسلام «عقل» است
- مدیر حوزه های علمیه خواهران کشور انتخاب شد
- جامعه الزهراء س یادگاری پربرکت از حضرت امام ره
- تغییر و تحول در نظام آموزشی حوزههای علمیه
اخبار و مسائل کتاب
نقد و معرفی کتاب
- برنامه اصلاحات معاونت فرهنگی
- حکمرانی در شکل کلان نیاز دارد، بداند در کجا سفت و کجا منعطف باشد
- فعالیتهای معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در جهت اهداف انقلاب اسلامی است
- برگزیدگان همایش بیست و پنجم کتاب سال حوزه
- صدور پروانه فعالیت کتابفروشان
- مصوبات جلسات 645 تا 647 هیات انتخاب و خرید کتاب
- علیرضا مختارپور، رئیس کتابخانه ملی و مهدی رمضانی، سرپرست نهاد کتابخانههای عمومی کشور شد
اقتصاد
اجتماعی
- باید امید آفرینی کنیم
- طرح اصلاح قیمت بنزین می توانست بهتر از این اجرا شود
- خواستار استمرار معافیت مالیاتی اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه هستیم
- در عرصه جنگ اقتصادی، به طور قاطع دشمن را عقب می زنیم
- دولت خسته نیست
- فعالیت 11 هزار و ۹۰۰ رسانه دارای مجوز در کشور
- افرادی که نفوذ پیدا می کنند داغترین شعارهای حاکمیتی را میدهند
- وفاق ملی ضرورت تداوم انقلاب اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ثبتنام بیمه درمان تکمیلی اصحاب فرهنگ، هنر، رسانه
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترجوادی
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترصالحی
- نگاهی به اندیشه آیت الله هاشمی رفسنجانی ره
1392/06/22 19:42
تفکیک و انجمن حجتیه در گفتوگو با حیدر رحیمپور ازغدی
تفکیکیها قبل از همه با امام بیعت کردند/مرحوم حلبی تا سال 27 غیرسیاسی بود، با تبلیغ فقیه کاشانی مرد شماره یک نهضت نفت شد، ولی از سال 1332 به قول دولت، بهخاطر مصدقی بودنش مطرود بود. و ایشان زمانی […]
مسأله نسبت میان انجمن حجتیه با مکتب تفکیک از جمله مسائلی است که بهویژه در سالهای اخیر بسیار موردبحث بوده است. در اینباره با استاد حیدر رحیمپور ازغدی به گفتوگو نشستهایم.
استاد! سئوالی که برای برخی مخاطبین شما وجود دارد این است که شاید در نگاه اول بهنظر برسد که بین تفکیکی بودن و انقلابی بودن تضادی وجود دارد. شما بهعنوان فردی که مکتب تفکیک را پذیرفتهاید و در عینحال انقلابی نیز هستید، در این زمینه چه نظری دارید؟ چگونه ایندو با هم جمع میشود؟
مگر تفکیک را شما به چه معنا میگیرید؟ که چنین سئوال ناآشنایی را میفرمایید.
منظور تفکیک دیدگاههای فلسفی و عرفانی از اسلام است.
درست است. ولی قبولنداشتن دیدگاههای فلسفی و عرفانی متنوع، ارتباطی به انقلابی بودن و انقلابی نبودن ندارد. زیرا اگر اینطور باشد، امام حسین (علیهالسلام) نیز انقلابی نبوده است. چون حضرتش نیز تفلسف بشری را حجت نمیدانستهاست. خیر! این یک ادعای بیهوده است، انسان حق دارد تفلسف بورزد؛ اما باید بین تفلسف خود با تفقه دینی تفکیک قائل شد، یعنی بگوید من اینگونه میاندیشم، نه اینکه آنچه اندیشیدهام فلسفه اسلامی است! مجموعه مخالفین تفکیک خود را متدین میدانند، ولی بیپروا میگویند فلسفه ملاصدرا فلسفه اسلام است و بازتاب چنین پنداری این است که فلسفه ابنسینا و بسیاری که اصالت وجودی نیستند، اسلامی نیست. خوب حالا یا باید بگوییم که دیگر فیلسوفان مسلمان اسلامی نمیاندیشند و یا اینکه آنان مسلمان نیستند. زیرا اسلام تناقض نمیپذیرد، از اینرو ما برای حل این مشکل میگوییم تفکر و تفلسف آزاد است، ولی پندارهای خود را به اسلام نسبت ندهید و متأسفانه کسانیکه آن حرفها را میزنند، همین مطلب ساده را نفهمیدند. ما میگوییم وقتی که هرکس اندیشه خود را اسلامی میپندارد و آن را به اسلام میچسباند، اسلام تبدیل به کشکول درویشی میشود که هرکسی هرچه گدایی کند، در آن کشکول بریزد. فلسفه اسلامی همان است که از جان قرآن و روایات میجوشد و پرداختن به آنها تفقه است، نه تفلسف. در فلسفه ما مطالب را از ذهن خود بهوجود میآوریم، ولی در تفقه سعی میکنیم آنچه را که کتاب و سنت میگوید، بفهمیم. فقیه در لغت به کسی میگویند که تیر را به نشانه میزند. کسی است که وقتی حکم را صادر میکند، دقیقا بر پایه کتاب و سنت صادر میکند و تفلسف خود را در استنباط تأثیر نمیدهد.
پس بهنظر شما ما چیزی بهنام فلسفه اسلامی نداریم؟
چرا فلسفه اسلامی همانها است که از قرآن و روایات استنباط میشود، چون آنچه را کتاب و سنت میگوید، برپایه فلسفه پروردگاری بوده که آفریدگار بشر است. در یک کلام، اگر منظور شما فلسفه اسلامی بهمعنای مصطلح آن است، خیر ما چنین چیزی را اسلامی نمیپذیریم. شیره اندیشه ما همانهایی است که پیامبر اکرم فرمودند و همانهایی است که امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه شرح میکنند. تفلسف اسلامی معادل با تفقه اسلامی است. سخن تفکیکی این است که به اعتبار اینکه فردی مسلمان است، نمیتواند بگوید هر چه من میاندیشم اسلامی است. همه این افراد مسلمانند، ولی این فلسفهها، تفلسف مسلمانان است، نه فلسفه اسلامی. آنان که میگویند تفکیکی انقلابی نیست، معنی حرفشان این است که یازده امامی که در مسیر اسلام شهید شدند، انقلابی نبودهاند. اینگونه سخنان، مغالطه و بیمبناست.
بهنظر شما اصولیون از جمله امام خمینی (قدسسره) در فقه خود فلسفه را دخالت میدادند یا خیر؟
این سئوال خوبی است. سرآغاز باید بدانید همه فقهای اخیر شیعه اصولی هستند و اصولی بودن ربطی فلسفی بودن ندارد؛ اما اگر میخواهید بگویید امام در تفقه خود فلسفه را هم دخالت میداد، پاسخ این سئوالتان بسیاری از مشکلات را حل میکند؛ مشکلاتی که روزی خودم هم به آن مبتلا بودم. ما شش سال شاگرد مرحوم شیخ مجتبی قزوینی بودیم. ایشان بیانالفرقان را در شش جلد نگاشتند. توحید، نبوت، امامت، معاد، غیبت و شفاعت و همه را از دیدگاه کتاب و سنت. در همه موارد به نقد کسانی میپردازد که مطالب خودساخته را اسلامی مینامند. ایشان در تمام کتابهایش حجیت فلسفه بشری را رد میکند؛ این داستان شنیدنی است: استاد بعد از وفات مرحوم آقای بروجردی به ما گفتند که برای آقا سیدمحمود شاهرودی و آقا سیدعبدالله تبلیغ کنید و ما چنان میکردیم.
شبهنگام یکی از رفقای دوران نهضت نفت، بهنام عبادی که طلبه بود، مرا در کانون نشر حقایق اسلامی آقای شریعتی دید و گفت شما که این همه قدرت دارید، چرا برای آقا روحالله تبلیغ نمیکنید؟ گفتم ایشان که داعیه رهبری ندارند و یک مدرس منزوی هستند. گفت خوب، ما باید تبلیغ کنیم. من این امر را با استاد شیخمجتبی در میان گذاشتم، ایشان فرمودند خیر، شما کاری کنید که مرجعیت از ایران بیرون برود. من همچون مرید ایشان بودم، همان کار را میکردم. تا اینکه یک شب مرحوم فردوسیپور که شاگرد ایشان و در خانهاش ساکن بود، پی من آمد. گفتم چه شده؟ گفت استاد فرمودهاند هرچه زودتر فلانی را به اینجا بیاور. نزد ایشان که رفتم، فرمودند «به کسی که از قول من نگفتی آقا روحالله مرجع نیست؟» گفتم خیر. خدا را شکر کردند و فرمودند: شما خودتان همین الساعه به آقا روحالله رجوع کنید. ایشان مرجع تمام شیعیان هستند. لیکن متأسفانه برخی بیخبران میگویند تفکیک با انقلاب تعارض دارد. همان سال ۱۳۴۲ به سرپرستی شیخ استاد ما تفکیکیها جهت بیعت با امام با سه ماشین به قم رفتیم. وقتی برگشتیم، دوباره همان درسها را شروع کردند. گفتم شما از طرفی ما را مقلد آقا روحالله میکنید و از طرفی دیگر میخواهید همان درسها را بدهید؟ ایشان آنقدر خندیدند که نزدیک بود عبایشان بیفتد. گفت مگر شما عقایدتان را از کسی تقلید میکنید؟ مگر اصول دین هم تقلیدی است؟ این جواب سئوال اول شماست.
اما این را بدانید که آقاروحالله ابدا در استنباطات خود به فلسفه اعتنایی ندارند. در صورتی که آیتالله خویی که در تفکیکی بودنشان حرفی نیست، گاهی اوقات آنقدر برپایه اصول استنباط میکند که میپنداری معتزلی مذهب است، ولی امام به اندازهای در فتاوی خویش به کتاب و سنت تکیه میکنند که اصولیون هم بر ایشان تاختهاند. آری حضرتشان در استنباطات خویش کوچکترین نظری به فلسفه بشری ندارند. اصول عقاید هرکس هم بستگی بهخودش دارد. پس تا به حال سه نتیجه گرفتیم. یک: قائلین به تفکیک میگویند، هرچه میخواهید بیندیشید لیکن پندارهای خود را به دین نسبت ندهید، بگویید نظریه من این است. دو: این درست که امام فیلسوفگونه میاندیشند، اما تفلسف بشری را به هیچ وجه در کشف حقایق آیات و روایات دخالت نمیدهند. سه: تفکیکیها با وجود اختلاف نظر فلسفی با امام بر خلاف تصور شما اولین کسانی بودند که با امام بیعت کردند و تا آخر هم بهترین یاران امام ماندند. مرحوم میرزاجوادآقا رحمتالله علیه در سن ۹۰ سالگی به جبهه میرفت و رابطه معنویش با امام تا اینجا بود که یک روز امام فرموده بودند هر کس به دیدارم آمد، بگویید من تا ساعت چهار وقت ملاقات ندارم؛ خلوت کرده بودند. لیکن ساعتی بعد برمیگردند و میگویند که اگر میرزا جواد آقا آمد، بگذارید بیاید داخل! و نیم ساعت بعد میرزا جواد آقا آمد، ببینید ارتباطات معنوی و پشت پرده این دو بزرگ با عقاید فلسفی متفاوت تا کجاست. و همین میرزا جواد آقا کسی است که دو جلد کتاب را بهگونهای در رد فلسفه اصالت وجودیها و عرفایشان نوشته است که اگر بخوانید، تعجب میکنید. آری فقیهی که استنباطاتش بر پایه کتاب و سنت باشد، سعه صدر دارد. گرچه درمبانی فلسفی دارای عقاید متفاوتی باشد. ولی اگر کسی مبانی فلسفی خود را در شرعیتشناسیش دخالت دهد، ما او را قبول نداریم.
در سفر اخیر مقام معظم رهبری به قم و در سخنرانی در جمع طلاب، ما شاهد تأکید ایشان مبنی بر این امر بودیم که در حوزه باید بیشتر به فلسفه اهمیت داده شود.
ما که نگفتیم به فلسفه اهمیت ندهید؛ میگوییم تفلسف خود را حجت ندانید. ایشان هم چندینبار فرمودند حوزه مسیر خود را عوض نکند و طلبهها در همان ساختار فرهنگی که قدما برایشان ساختهاند، ثابت بمانند. ایشان هم نفرمودند که برپایه تفلسف خود احکام بسازید، بلکه روی تفقه عالمانه بسیار تأکید کردند.
یعنی شما فلسفه را ابزاری برای مقابله با غرب میدانید؟
من میگویم آنگاه که جان اسلام را درک کنید، از آنجاییکه تفقه اسلامی قویترین و گویاترین تفلسف است، میتوانید هرچیز غیراسلامی را رد کنید.
برگردیم به بحث انجمن حجتیه، شما در کتابتان درمورد انجمن حجتیه قائل بهوجود خط یک و خط دو هستید. همچنین خط یک را بر مسیر حق و خط دو را منحرفشده دانسته و مطرح کردهاید که خط دو با انقلاب و ولایت فقیه مشکلاتی دارند.
سرآغاز من میگویم هرکس ولایت فقیه را رد کند، مذهب شیعه امامیه را رد کرده است، زیرا در غدیر خم بر پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) آیه نازل شد که جانشینت را معرفی کن«فإن لم تفعل، ما بلغت رسالتک». ایشان حضرت علی (علیهالسلام) را جانشین خویش معرفی کرده و یازده پسر ایشان را هم بهعنوان جانشینان بعدی نام بردند و اینها یعنی ولایت. حضرت امام حسن عسگری (علیهالسلام) هم چون دریافتند فصل امامت فرزندشان در آینده است و شیعیان دوران فترتی دارند، فرمودند: از این پس فقهایی که نفسشان سالم و عالم به احکام ما هستند، جانشین ما محسوب میشوند. پس آشکار است که طی این اسناد هرکس ولایت فقیه را قبول نداشته باشد، شیعه نیست.
پس بهنظر شما انجمنیها در حال حاضر با امامت مشکلی دارند؟
نه، من کلیگویی نمیکنم، آنچنانکه اگر از شما بپرسند آیا مسلمانها انسانهای خوبی هستند یا خیر؟ پاسخ میدهید برخی خوبند و برخی بد. بله، همه گروهها همینطور است. انجمن چیزی نیست که مثل کارخانه ماشین تولیداتش قالبی باشد. در انجمن هم مردم با عقاید گوناگون در دعای ندبه شرکت میکنند، یکی میآید کاسبی کند، یکی میآید چای بخورد، یکی میخواهد گدایی کند، یکی میخواهد روضه گوش کند، یکی هم میخواهد بنشیند گریه کند تا امام زمان بیاید. اینجور تقسیمات در هیچجا صحیح نیست. و اما اگر میخواهید شیخ محمود تولایی را که در رأس انجمن بود و سیر طبیعی انجمن را بشناسید، بدانید که انجمن سرآغاز خوب کار میکرد، ولی اندک اندک زر و تزویر در آن نفوذ کردند. اما شیخمحمود هیچگاه منحرف نشد و سهبار امتحان خود را پس داد. یکبار سال ۱۳۴۲ که انقلاب پا میگرفت، وی در صحت عدم دخالتش در سیاست به شک افتاد. لذا با بزرگان انقلابی به مشورت نشست و گفت هرچه شمایان بفرمایید من همان میکنم. آقای فلسفی و آقای بهبهانی گفتند بهتر است بهکار خود ادامه دهید، ولی ایشان قانع نشدند.
خدمت آقای میلانی استاد ما که دوم شخص انقلاب بودند مشرف و تکلیف خود را پرسیدند و فقیه میلانی فرمودند شما که از ما هستید، اگر ما پیروز شدیم، دستتان در کارهایتان بازتر میشود و اگر شکست خوردیم، شما به شکست ما از صحنه خارج نمیشوید و انجمنتان نابود نمیشود و شیخ با اینکه خود مجتهد بود، به حکم مرجع تقلیدی در سیاست دخالت نکرد. بار دوم در سال ۱۳۵۸ که امام فرمان به انجام رفراندوم برای انتخاب عقیده دادند، در اینجا شیخ خود را بهتر نشان میدهد؛ فرمان میدهد همه در رفراندوم شرکت کنند و به جمهوری اسلامی رأی دهند. و غیر از ایشان هیچکس چنین چیزی نگفت و همه گفتند آزادید، ولی او گفت آزاد نیستید و بندهاید؛ به اسلام رأی بدهید. دفعه سوم هم هنگامی بود که امام فرمودند: بر اثر بعضی حرکات حوزهها، انجمن فعالیتهای نامطلوبی میکند و ایشان هم بلافاصله انجمن را تعطیل کردند و از این تاریخ، رفتار انجمن هیچ ارتباطی به آقای حلبی ندارد، زیرا ما نمیدانیم بر چه پایهای افتخاری بهجای ایشان نشست و شگفتیمان اینکه چه دستهایی توانستند عضو انجمن فلسفه فرح را در رأس انجمن حجتیه شیخ محمود متکلم بنشانند و بهجای کسی که در سختترین روزگار، خدمت علما میرود و وظیفه خود را میپرسد، شخصی بنشیند که بگوید نباید کسی به جنگ برود و هرکس در جنگ عراق کشته شود، شهید نیست!
در صحیفه امام داریم که حدود سال ۴۴ نامهای به امام فرستاده میشود برای اجازهگرفتن از ایشان درمورد استفاده از وجوهات برای کلاسهای تربیتی انجمن. امام ابتدا قبول میکنند، ولی بعد از ۶ ماه در نامهای دیگر استفاده این گروه را از وجوهات جایز نمیدانند.
زیرا نخست عنایتشان بهکارهای شیخ بود، ولی پس از چندی درمییابند که در رفتار انجمن گروه دیگری هم نقش دارند.
مسئله دیگر مسئله عدالتخواهی است. بهنظر میرسد در انجمن کنونی، عدالتخواهی و روحیه مبارزه با استکبار جهانی ضعیف است.
اگر منظورتان به این انجمن است، عرض کردم که آنجا فلسفه عقاید هماهنگی ندارند و در پاسختان میگویم کدام گروه از انجمن را در نظر دارید.
منظور همان خط دوم انجمن است.
انجمن دوم اصلا خطی ندارند، گروههای متفاوتی بر محور دعای ندبه گردهم جمع شدهاند؛ برخی جاسوسند، برخی احمقند، برخی در پناه انجمن کاسبی میکنند، برخی هم بیخبر از همهجا به ذکر و دعا مشغولند. در هر گروهی انسانهای خوب و بد پیدا میشوند؛ مهم این است که بدانید پیشوای شما میفرماید اسلام را با مسلمانان نشناسید، بلکه مسلمانان را با ترازوی اسلام بسنجید. اگر همین را میفهمیدیم، دیگر پیرامون هیچ جمعیتی و هیچ فردی بیهوده اظهارنظر نمیکردیم. عقاید هرکس را با ترازوی اسلام میکشیدیم و قضاوت میکردیم و میدانستیم مسلمان، انجمنی، مسجدی، طلبه و یا روشنفکر، هرکدام اگر عقایدش مطابق اسلام نبود، او را رد میکردیم، فرقی نمیکند چهکسی باشد. زیرا او بر پایه تفلسف خودش دینداری میکند و دینش، دین محمد نیست و پاسخ اجمالی همه سئوالاتتان اینکه جعفریمذهبان بر پایه تفقه اسلامی حرکت میکنند نه بر پایه تفلسف. خود میاندیشند لیکن تفلسف خود را به اسلام نمیچسبانند گرچه به فرمان کتاب و سنت خود از همه بیشتر انسان را به تفکر در آلاء و الله فرامیخوانند؛ تا آنجا که میگویند ثواب یک ساعت اندیشه بیشتر از ۷۰ سال عبادت خشک است. با همه اینها، اندیشه و تفلسف خود را حجت نمیدانند؛ شما هم ندانید تا تفکیکی باشید.
یعنی انجمنیهایی که به مسیر اشتباه رفتهاند، دچار تفلسف خودشان شدهاند؟
برخی بیخبر از همهجا و مقلدند و برخی به دلایل دیگر. ولی برخی به قول شما بر پایه تفلسف خودشان جهت گرفتهاند. اما این را بدانید کسانیکه با ولایت فقیه مبارزه میکنند، اکثرا انگلیسیاند و برخی هم که مقدسمآبانه میگویند اگر ما بد حکومت کنیم اسلام بدنام میشود، عوامند و نمیفهمند و به ساز دیگران میرقصند؛ ولی طراحان چنین فکری جاسوسند، چون فقه شیعه امامیه بدون امام نمیتواند وظایف خود را انجام دهد.
در ادامه سئوال قبلی، چطور میشود این مسأله را توجیه کرد که در اساسنامه انجمن قید میشود افراد در درون آن فعالیت سیاسی نکنند؟ خودشان اینطور توجیه میکنند که این مسأله برای تقیه در زمان شاه بوده است، نظر شما چیست؟
من پاسخ این مطلب را در کتاب «از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه» دادهام. مرحوم حلبی تا سال ۲۷ غیرسیاسی بود، با تبلیغ فقیه کاشانی مرد شماره یک نهضت نفت شد، ولی از سال ۱۳۳۲ به قول دولت، بهخاطر مصدقی بودنش مطرود بود. و ایشان زمانی اقدام به تأسیس انجمن کرد که هیچکس از روحانیون عملا در سیاست دخالت نمیکرد، ولی آقای حلبی بهخاطر عدم دخالتش در سیاست از بزرگان اجازه گرفت و به شکل دیگری دخالت جدی در سیاست حکومت میکرد. با این توجیه که گفت بهاییان پایه عقاید مردم را سست میکنند و مردم بیایمان، مارکسیست و دشمن شاه میشوند و به قید اجازه دادنش به تأسیس انجمن، همان عدم دخالت در سیاستی را که دیگران بدون گرفتن امتیازی پذیرفته بودند، پذیرفت. خواهش میکنم عمیقتر کتاب «از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه» را بخوانید. خداوند او را با پیشوایانش و منافقان انجمن را با پیشوایان خودشان محشور فرماید.
مطالب مشابه
- آیتالله محیالدین حائری شیرازی: انجمن حجتیه که برای داشتن مجوز تبلیغ و حضور در محافل بهائیت و داشتن مجوز تشکیل جلسات مذهبی حاضر شدند با شهربانی و ساواک دست به نوعی معامله بزنند و تا حد گرفتن تعهد شرعی برای عدم دخالت در سیاست از پیروان خود پیش رفتند، بالاخره بازی خوردند
- از سوی وزارت کشور نتایج انتخابات ریاست جمهوری به تفکیک شهرها و روستاها منتشر شد
- جریان شناسی انجمن حجتیه در گفتوگو با دکتر ابراهیم فیاض
- نگاهی به کتاب «از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه»
- غرویان: تفکیک جنسیتی در محل کار نشاندهنده غیرتمندی نیست