کد خبر: 1049

1392/05/14 00:52

نسخه چاپی | دسته بندی: ---
0
بازدیدها: 528

آیت الله ناصر مكارم شيرازى:چند نكته مهم در باره رؤيت هلال

اشاره: جمعى از برادران روحانى از اينجانب خواستند كه نظر خود را در باره مسائل مربوط به رؤيت هلال با ذكر دليل كوتاه و مختصر بيان كنم. اين نوشتار به عنوان اجابت دعوت اين عزيزان و انجام وظيفه در اين […]

اشاره:

جمعى از برادران روحانى از اينجانب خواستند كه نظر خود را در باره مسائل مربوط به رؤيت هلال با ذكر دليل كوتاه و مختصر بيان كنم.

اين نوشتار به عنوان اجابت دعوت اين عزيزان و انجام وظيفه در اين شرايط خاص، تنظيم شده است، و عمدتاً به اصل مسأله «رؤيت هلال» سپس به «مسأله رؤيت هلال با تلسكوپ» و بعد به «مسأله اتّحاد افق» مربوط مى‏شود.

ولى قبل از همه به مسأله‏اى كه شايد مهمتر از اينها باشد مى‏پردازيم و آن اختلاف اسفناكى است كه بارها در طىّ سال‏هاى اخير، در امر «رؤيت هلال شوال» رخ داد و شَهد شيرين عيد را در كام همه تلخ كرد.

گروهى امروز نماز عيد مى‏خواندند و مى‏گفتند «اسئلك بحق هذا اليوم الذى جعلته للمسلمين عيداً...» و فردا گروه ديگرى در همان شهر و گاه در همان مسجد، عين همين عبارت را مى‏گفتند و معلوم نبود منظور از «المسلمين» در اين عبارات كيست؟!

عدّه‏اى به هم تبريك عيد مى‏گفتند و جماعتى در حال روزه بودند و دعاى «يا عليّ يا عظيم... و هذا شهر عظّمته و كرّمته... و هو شهر رمضان...» مى‏خواندند و گاه در يك لحظه و حتّى يك خانه اين اختلاف جانكاه ديده مى‏شد، در حالى كه اسلام دين «توحيد» در تمام زمينه‏هاست و خواهيم ديد حتّى با وجود اختلاف فتاوى هيچ موجبى براى اين اختلاف‏ها نيست.

مردم از اين بيم دارند كه در سال‏هاى بعد نيز اين امر تكرار شود، و در نتيجه بعضى از ناآگاهان تعليمات اسلام را زير سؤال ببرند. اين امر هنگامى نگران كننده‏تر مى‏شود كه مى‏بينيم در اغلب كشورهاى اسلامى مسأله رؤيت هلال حل شده و لااقل اهل يك كشور با يكديگر هماهنگ هستند، ولى در كشور ما چگونه است؟

شايد تنها ما هستيم كه اين مسأله را حل نكرده‏ايم، با اين كه فقهاى قوى و آگاهى داريم. مشكل اصلى در اين است كه با مسأله رؤيت هلال كه از «موضوعات» است مانند يك مسأله فقهى و «حكمى از احكام شرع» برخورد مى‏كنيم.

در حالى كه مى‏دانيم مردم هر چند در مسائل و احكام فقهى يا بايد مجتهد باشند يا از مجتهدى پيروى كنند، ولى درموضوعات(مانند رؤيت هلال) هر كس مى‏تواند به يقين و اطمينان خود عمل كند.

توضيح اين كه وجوب روزه ماه مبارك رمضان از ضروريّات اسلام و واضحات قرآن است و هيچ كس در آن ترديد ندارد، و چون اصل وجوب از ضروريّات دين است، طبعاً تقليد هم در آن راه ندارد؛ ولى در احكام، جزئيات، شرايط و موانع روزه بايد يا مجتهد بود يا از مجتهدان آگاه تبعيّت كرد.

امّا اين كه امروز ماه مبارك رمضان است، يا نيست، از موضوعات است كه هركس مى‏تواند در آن به تشخيص خود عمل كند، يعنى هر گاه بر كسى ثابت شد كه روز اوّل ماه رمضان است مى‏تواند روزه بگيرد و اگر عيد ثابت شد، افطار كند.

گرچه مردم روى اعتمادى كه به مراجع دارند در اين گونه موضوعات مهم نيز به سراغ مراجع مى‏روند تا بهتر تشخيص دهند، اما مراجع از نظر شرعى هيچ الزامى به نظر دادن در باره اين موضوع ندارند و مى‏توانند بگويند اين مسأله از موضوعات است و خودتان تحقيق كرده و عمل كنيد.

از سوى ديگر اگر هر يك از مردم در اين مسأله كه جنبه عمومى و اجتماعى دارد، جداگانه به تحقيق پردازد اختلافات زيادى، به خاطر تعدّد منابع تحقيق، به وجود مى‏آيد كه با روح اسلام سازگار نيست.

همان گونه كه رجوع به مراجع به طور جداگانه نيز از اين مشكل دور نخواهد بود، زيرا ممكن است چند نفر از شهود نزديك مرجع بزرگوار به گونه‏اى گواهى دهند و چند نفر به شكل ديگر نزد مرجع بزرگوار ديگرى، يا شهودى كه نزديك مرجع گواهى مى‏دهند، ممكن است مورد اعتماد ديگرى نباشند، يا اصلاً شهودى كه نزد اين مرجع مى‏روند، موفّق به درك محضر مرجع ديگر نشوند. اين امور سبب مى‏شود هلا ماه بر يكى ثابت شود، و بر ديگرى ثابت نگردد، و اختلاف جانكاه و نگران كننده‏اى ميان مردم پيدا شود و عظمت عيد و ماه مبارك و شعائر مربوط به آن زير سؤال رود و حتّى به يك شهر و در يك خانه نيز كشيده شود.

شوراى رؤيت هلال

در اين جا راه روشنى وجود دارد كه مى‏تواند به اين اختلافات پايان دهد و لااقل اهل يك كشور، مسير واحدى را طى كنند و عظمت و شكوه اين برنامه‏هاى اسلامى را حفظ كنند و آن اين كه شورايى براى مسأله رؤيت هلال از آگاهان اين فن و نمايندگان مراجع تشكيل گردد و تمام اطلاعاتى كه در باره رؤيت هلال از هر طرف مى‏رسد، چه از طريف شهود عينى يا خبرگان فنّ نجوم ـ كه ممكن است نظرات آنها به عنوان مؤيّد مورد توجه قرار گيرد ـ گرد آورى كنند واز جمع بندى آنها، نظر واحدى ابراز دارند.

ممكن است گفته شود هرگاه اعضاى شوراى رؤيت هلال نظر واحدى نداشته باشند(خواه به خاطر جرح و تعديل شهود باشد، يا غير آن) چه خواهد شد؟

پاسخ اين است كه نظر اكثريّت مى‏تواند معيار باشد چرا كه براى غالب مردم اطمينان بخش‏تر خواهد بود و به يقين «اقربيّت به واقع» دارد و چون همان طور كه اشاره شد، بحث تشخيص موضوع است نه تشخيص حكم، مشكلى ايجاد نمى‏كند.

سؤال ديگرى كه ممكن است مطرح گردد اين كه گاه مراجع در پاره‏اى از احكام مربوط به رؤيت هلال اختلاف فتوى دارند كه در مسأله تأثير گذار است.

به عقيده ما اين نيز مشكل مهمّى ايجاد نمى‏كند و ما راه حلّ آن را نيز يافته‏ايم، كه شرح آن از عهده اين مختصر بيرون است.

در هر صورت شرعاً مى‏توان نظر اكثريت شوراى رؤيت هلال را كه با دقّت كامل همراه باشد، پذيرفت و به آن اعتماد كرد.

به يقين حضرت ولى عصر(ارواحنا فداه) راضى نيست كه پيروان او در يك چنين امر مهمّى گرفتار تشتّت و تفرقه حتّى در يك شهر و يك خانه شوند و قدرت و قوّت آنها به ضعف گرايد و در برابر دشمنان سر شكسته گردند.

هنگامى كه ائمّه اهل بيت(ع) براى حفظ شوكت مسلمين اجازه مى‏دهند پيروان آنها در نماز جماعت اهل سنّت شركت جويند، با اين كه اختلافاتى در بسيارى از فروع نماز با آنها دارند، چگونه راضى مى‏شوند مسأله رؤيت هلال موجب آن همه تشتّت گردد؟ آن هم در جهان امروز كه اخبار به سرعت از نقطه‏اى به نقاط ديگر منتقل مى‏گردد.

واز عجايب روزگار اين كه به خاطر نبودن يك شوراى متمركز دقيق براى رؤيت ماه و اعتماد بر شهود غير خبره، سالهاست كه مردم ماه مبارك را 29 روز روزه مى‏گيرند و كمتر كسى به خاطرش مى‏آيد كه ماه مبارك را 30 روز روزه گرفته باشد(جز در موارد بسيار نادر) و اين از نظر علمى غير ممكن است و معلوم نيست چه كسى در برابر اين امر مسؤول است؟

اميد است صاحب نظران به مسأله «شوراى رؤيت هلال» بيشتر بينديشند و راهكارهاى آن را روشن‏تر سازند.

آيا رؤيت ماه با تلسكوپ كافى است؟

مشهور در ميان مراجع اين است كه رؤيت هلال، بايد با چشم غير مسلّح باشد ولى بعضى از فقهاى معاصر قائل به كفايت مشاهده با تلسكوپ شده‏اند. با دقّت در ادلّه ثابت مى‏شود كه ـ با احترامى كه به همه آراء مجتهدين مى‏گذاريم ـ اين رأى موافق با ادلّه و قواعد فقه نيست؛ زيرا:

اوّلاً:در روايات متواتر معيار ثبوت ماه، رؤيت ذكر شده از جمله در باب سوم از ابواب شهر رمضان وسائل الشيعه 28 روايت نقل شده كه غالباً همين مضمون را دارد: «إذا رأيت الهلال فصم و إذا رأيته فافطر» يا «صم للرؤية و افطر للرؤية»؛ هنگامى كه ماه را ديدى روزه بگير و هنگامى كه آن را(در پايان رمضان) ديدى افطار كن.

در ابواب بعد از آن نيز رواياتى در اين زمينه ديده مى‏شود و هنگامى كه سخن از رؤيت به ميان مى‏آيد منصرف به رؤيت متعارف است كه رؤيت با چشم غير مسلّح مى‏باشد، زيرا فقها در تمام ابواب فقه، اطلاقات را منصرف به افراد متعارف مى‏دانند، مثلاً:

1. در باب وضو مى‏گويند حدّ صورت كه بايد شسته شود آن مقدارى است كه ميان رستنگاه مو و چانه(از طرف طول) و آن مقدارى كه ميان انگشت شست و انگشت «ميانه» قرار مى‏گيرد، از طرف عرض است.

سپس تصريح مى‏كنند كه مدار بر افراد متعارف از نظر طول انگشت‏ها و محلّ روييدن موى سر و مانند آن است، و افراد غير متعارف بايد مطابق افراد عادى عمل كنند.

2. در باب مقدار كر كه آن را به وجب تعيين مى‏كنند، مدار وجب‏هاى متعارف است و آنچه خارج از متعارف مى‏باشد از نظر فقها معيار نيست.

3. . در باب مقدار مسافت هايى كه در فقه با قدم تعيين مى‏شود، مدار بر قدم متعارف است.

4. در نماز و روزه در مناطق قطبى يا نزديك به قطب كه روزها يا شب‏ها بسيار كوتاه و غير متعارف است، بسيارى از فقها مدار را بر مناطق متعارف مى‏گذارند.

5. در مسأله حدّ ترخّص(ديدن ديوارهاى شهر، يا شنيدن اذان) تصريح مى‏كنند معيار چشم‏هاى متوسّط(نه زياد تيزبين، نه فوق العاده ضعيف) و صداهاى متعارف و گوش‏هاى متعارف است و آنچه خارج از متعارف باشد معيار نيست (1)و بزرگان فقهاى معاصر با متن كاملاً موافق هستند.

.6 در مورد منكراتى كه حدّ آن جلد(شلاّق) است گفته‏اند شلاّق بايد متعارف باشد و از شلاّق‏هاى سنگين و پرفشار وغير متعارف بپرهيزند، همچنين از شلاّق‏هاى بى اثر يا كم اثر.

7. در ابواب نجاسات مى‏گويند اگر جرم نجاست(مثلاً خون) ظاهراً زايل شود ولى رنگ يا بوى آن بماند پاك است، حال اگر كسى با ميكروسكوپ ذرّات كوچكى از خون را ببيند كه حتماً مى‏بيند(چون رنگ و بو با اجزاء همراه است)، چون اين مشاهده خارج از متعارف است مدار احكام نيست.

8. هرگاه مادّه نجس(مانند خون) در آب كر مستهلك شود همه مى‏گويند پاك است با اين كه با ميكروسكوپ مى‏توان ذرات خون را در آب مشاهده كرد. علاوه بر اين «هشت مورد» موارد متعدد ديگرى در سراسر ابواب فقه وجود دارد كه كلام

شارع و لسان آيه يا روايت مطلق است و فقها آن را منصرف به «فرد متعارف» مى‏دانند.

به يقين در مورد رؤيت هلال كه در روايات متواتر وارد شده نيز معيار رؤيت متعارف است يعنى چشم غير مسلّح، و چشم‏هاى مسلّح خارج از متعارف است و مقبول نيست.

ما نمى‏توانيم همه جا در فقه در مطلقات ادلّه به سراغ افراد متعارف برويم، ولى در رؤيت هلال فرد كاملاً غير متعارفى را ملاك حكم قرار دهيم.

ثانياً:بعضى مى‏گويند معيار در آغاز ماه، «تولّد ماه در واقع» است و رؤيت و مشاهده جنبه «طريقى» دارد نه «موضوعى». بنابر اين اگر با وسيله غير متعارف از تولد ماه آگاه شويم، كافى است.

در پاسخ مى‏گوييم به يقين ظاهر روايات اين است كه قابليّت رؤيت با چشم عادّى، جنبه موضوعى دارد(تكرار مى‏كنم قابليت رويت با چشم عادى)؛ زيرا:

اگر معيار تولّد واقعى ماه باشد مشكل مهمّى پيش مى‏آيد كه نمى‏توان به آن تن در داد و آن اين كه غالباً تولّد ماه قبل از امكان رؤيت با چشم عادى صورت مى‏گيرد، و به عبارت ديگر در بسيارى از موارد ماه در آسمان ظاهر مى‏شود و هيچ كس با چشم عادى آن را نمى‏بيند و شب بعد قابل رؤيت است.

بنابراين بايد قبول كرد كه ماه واقعاً در بسيارى از موارد يك شب جلوتر متولّد شده منتها چون مردم با چشم عادى آن را نديده‏اند، شب دوم ماه را شب اوّل ماه پنداشته‏اند.

درست است كه بر اثر نديدن و ندانستن معذور بوده‏اند ولى آيا مى‏توان قبول كرد كه مسلمين جهان از آغاز بعثت پيامبر(ص) تاكنون وحتّى در عصر آن حضرت(ع) مكرّر بر مكرّر اوّل ماه را اشتباه گرفته‏اند، و از فضل شب‏هاى قدر محروم بوده و روز عيد را روزه گرفته و به خاطر نداشتن تلسكوپ روز بعد نماز خوانده‏اند(چون ماه قبلاً متولّد شده اما با چشم غير مسلح قابل رؤيت نبوده).

حتّى كسانى كه فعلاً تلسكوپ را براى رؤيت ماه كافى مى‏دانند بايد بپذيرند كه در بسيارى از سال‏هاى گذشته، خود آنان و مقلّدانشان دوم ماه مبارك را آغاز ماه ودوم شؤال را اوّل شوال حساب كرده‏اند، زيرا از تلسكوپ بهره نگرفته‏اند و اگر مى‏گرفتند مى‏دانستند اوّل ماه يك روز جلوتر بوده و شب‏هاى قدر نيز در جاى خود قرار نگرفته واز دست رفته است.

اين‏ها همه گواهى مى‏دهد كه معيار تولّد واقعى ماه نيست، بلكه معيار قابليّت رؤيت با چشم عادى است. اساساً در علم اصول گفته‏ايم «اماره» و «طريق» شرعى نمى‏تواند كثير الخطاء باشد، زيرا مردم از درك واقع محروم خواهند شد.در مواردى كه اماره كثير الخطاء باشد بايد گفت خود اماره موضوعيت دارد(دقت كنيد).

اين باور كردنى نيست كه در گذشته حتّى در زمان پيغمير اكرم(ص) و ساير معصومين(ع) مردم از درك عيد و ليالى قدر محروم بوده‏اند، بلكه به عكس ما معتقديم استفاده از تلسكوپ براى رؤيت ماه سبب مى‏شود كه مردم از آغاز و پايان ماه محروم شوند! زيرا معيار واقعى چشم غير مسلّح است.

ممكن است بعضى تصوّر كنند كه با استفاده از تلسكوپ بساط اختلافات برچيده مى‏شود در حالى كه اين كار هيچ اثرى در اين امر ندارد، چرا كه قدرت تلسكوپ‏ها كاملاً با هم فرق دارد و مناطقى كه در آن نصب مى‏شود از حيث وجود غبار و بخار آب در افق متفاوتند. بنابراين ممكن است بعضى با تلسكوپ خود آن را ببينند و بعضى نبينند و انكار كنند و سفره اختلاف دگر بار گسترده مى‏شود.

آيا وحدت افق شرط است؟

هر گاه در نقطه‏اى از جهان هلال ماه رؤيت شود آيا براى ساير نقاط كافى است؟

مشهور در ميان فقهاى گرامى اهل بيت(ع) اين است كه اتّحاد افق شرط است. مرحوم محقق يزدى مسأله را در عروه مطرح كرده و تقارب بلاد يا وحدت افق را شرط دانسته و اكثريت قريب به اتفاق محشّين، آن را پذيرفته‏اند.

ولى بعضى از بزرگان پيشين و معاصر آن را شرط ندانسته و رؤيت هلال را در يك نقطه از جهان كافى براى مناطق ديگر دانسته‏اند(مشروط بر اين كه لااقل در جزئى از شب با هم مشترك باشند).

آغاز گر اين فتوا در عصر ما مرحوم آية اللّه‏ العظمى خويى(ره) بود، سپس جمعى ديگر از شاگردان ايشان به ايشان تأسّى جستند.

عمده دليلى كه بر آن اعتماد مى‏كنند دو چيز است:

1. طلوع ماه و تولّد آن(و خروج از تحت الشعاع) يك پديده آسمانى است كه مربوط به مقابله خورشيد با ماه است. هرگاه آن نيم كره ماه كه دائماً مقابل ما قرار گرفته از تاريكى خارج شود و كمى از آن در برابر خورشيد قرار گيرد، ماه نو آغاز شده است و ارتباطى با مناطق مختلف زمين ندارد و اين يك امر آسمانى است نه زمينى.

در تقريرات درس حضرت آية اللّه‏ خويى آمده است:

«تكوّن الهلال عبارة عن خروجه عن تحت الشعاع بمقدار يكون قابلاً للرؤية و لو في الجملة و هذا كماترى أمر واقعي وحداني لايختلف فيه بلد عن بلد ولاصقع عن صقع لانّه كما عرفت نسبة بين القمر و الشمس لا بينه و بين الأرض فلا تأثير لاختلاف بقاعها في حدوث هذه الظاهرة الكونيّة في جوّ الفضاء». (2)

ولى اين سخن موافق با مسطّح بودن زمين و نفى كرويّت آن است. در حالى كه امروز كرويّت زمين از امور محسوس است. اگر در گذشته مى‏بايست با ادلّه نظرى كرويّت زمين

اثبات شود، امروز ماهواره‏ها از تمام زمين عكسبردارى كرده و براى ما مى‏فرستند و مسافران فضا نيز زمين را كروى مى‏بينند و كاملاً يك امر محسوس است.

به عبارت ديگر، تكوّن و تولّد ماه مربوط به سه چيز است: «ماه»، «خورشيد» و «زمين» زيرا تولّد ماه به اين است كه خط باريكى از بخش نورانى ماه در برابر اهل زمين قرار گيرد، به يقين اين بخش نورانى را كسانى كه در بخشى از كره زمين كه محاذى با آن است، زودتر مشاهده مى‏كنند. اين مطلب را مى‏توان با يك آزمايش حسّى نشان داد. سه كره تهيه كنيم يكى نورانى مانند يك لامپ روشن و دو كره غير نورانى. به خوبى ملاحظه مى‏كنيم كه اگر كره اوّل ظلمانى را چنان در مقابل كره نورانى قرار دهيم كه فقط يك نوار باريك نورانى به طرف كره سوم باشد، كسانى كه در بخش محاذى آن نقطه نورانى قرار دارند، آن را مى‏بينند و كسانى كه محاذى نيستند نمى‏بيننند.

چيزى كه با تجربه حسّى قابل درك است، نياز به توضيح بيشترى ندارد، آرى اگر زمين مسطّح بود گفتار بالا صحيح بود، ولى قطعاً مسطّح نيست.

ايراد ديگرى كه بر اين سخن وارد مى‏شود اين كه آنها مى‏گويند تمام بلادى كه در قسمتى از شب با نقطه رؤيت ماه مشترك هستند، اوّل ماه آنها يكى است.

مفهوم اين سخن آن است كه اگر مثلاً هنگام غروب آفتاب در مكّه ماه تولّد يابد، و مشاهد شود، مناطقى كه در شرق آن قرار دارد و چندين ساعت از شب آنها گذشته يا حتّى نيمه شب يا اواخر شب آنهاست، ماه براى آنها عوض مى‏شود يعنى تا نيمه شب يا اواخر شب، براى آنها شب آخر ماه رمضان بوده چون ماه شوّال متولّد نشده بوده و دعاهاى شب آخر را مى‏خواندند. ناگهان از نيمه شب، شب اوّل ماه شوال مى‏شود، چون به هنگام غروب آفتاب «مكّه» ماه در آن ساعت تولّد يافته است!

اين امر عجيب و غير قابل قبول است، زيرا قبل از آن ساعت(غروب آفتاب مكه در مفروض بحث) قطعاً ماه از تحت الشعاع خارج نشده بود و پس از خروج، اول ماه شروع شده، يعنى براى بعضى مناطق از نيمه شب يا آخر شب، ماه شوّال شروع مى‏شود، و قسمت مهمّى از شب آنها، شب آخر ماه رمضان بوده است.

اگر گفته شود از اوّل شب براى همه اين مناطق ماه شوّال بوده، قابل قبول نيست، چون فرض بر اين است كه تا آن ساعت ماه از تحت الشعاع خارج نشده بوده و قطعاً ماه شوّال نبوده است. پس از خروج و تولّد ماه، براى تمام اين مناطق اوّل ماه است، يعنى واقعاً نيمى از شب، شب آخ‏ر رمضان و نيمى از آن واقعاً شوّال است. بديهى است براى مناطق دورتر كه در شب با آنجا اشتراك ندارند(مانند كانادا و آمريكا) اوّل ماه يك روز بعد از آن خواهد بود(دقت فرماييد).

دليل دوم طرفداران عدم اختلاف آفاق، اطلاق روايات، مخصوصاً صحيح هشام بن حكم است كه نشان مى‏دهد اگر در يك منطقه ماه رؤيت شود براى همه مناطق كافى است.

روايت چنين است: «هشام بن الحكم عن أبي عبداللّه‏(ع) أنّه قال في من صام تسعة و عشرين قال:إن كانت له بيّنة عادلة على أهل مصر أنّهم صاموا ثلاثين على رؤيته قضى يوماً». (3)

آنها معتقدند اطلاق روايت دلالت دارد در هر شهرى از شهرهاى دنيا ماه ديده شود، براى شهرهاى ديگر كافى است خواه بسيار دور باشد يا نزديك.

همچنين بعضى روايات ديگر.

پاسخ:اين سخن قابل مناقشه است، زيرا اطلاق اين روايات منصرف به بلادى است كه اطلاع رسانى در آن زمان نسبت به آن معمول بوده است نه بلادى كه چندين ماه با آنها دور بوده است و كمتر خبرى از آن مى‏رسيده است.

به عبارت ديگر اين روايات ناظر به بلاد متقاربه از نظر افق است كه گاه با وسايل آن زمان يك هفته يا يك ماه طول مى‏كشيد تا از يكى به ديگرى مسافرت كنند، ولى «بلاد غير هم افق» را كه گاه چندين ماه با وسايل آن زمان طول مى‏كشيد تا خبرش برسد شامل نمى‏شود، زيرا كمتر اتّفاق مى‏افتاد كسى بعد از چند ماه به فكر خبر رسانى و فحص و بحث در باره ماه رمضان گذشته بيفتد.

حتّى اگر شك در اطلاق(و تحقق مقدمات حكمت) در اينجا داشته باشيم، مساوى با عدم اطلاق است.(همان گونهـكه در اصول آمده است).

بنابراين با اين گونه روايات جز حجيّت شهادت به رؤيت در بلاد نزديك و هم افق را نمى‏توان اثبات كرد.

جالب اين كه بعضى از گذشتگان به لزوم وحدت شب قدر و تعيين مقدّرات در يك شب معيّن و فضيلت آن، استناد جسته‏اند در حالى كه طرفداران اين عقيده، وحدت اوّل ماه را تنها در مناطقى پذيرفته‏اند كه در مقدارى از شب با منطقه رؤيت هلال مشترك باشد، يعنى براى مناطق ديگر زمين كه به هنگام رؤيت هلال روز است(مانند كشورهاى كانادا، آمريكاى شمالى و جنوبى) به ناچار شب قدر ديگرى قائل هستند و اوّل ماه آن مناطق را يك روز متفاوت مى‏دانند!

و از آن جالب‏تر قول كسانى است كه مى‏گويند كشورهاى اسلامى در منطقه‏اى قرار دارند كه در مقدارى از شب با هم مشتركند.

در حالى كه در كشورهاى دور دست ميليونها مسلمان زندگى مى‏كنند، به علاوه ما معتقديم كه اسلام و احكام آن سرانجام تمام كره زمين را فرا خواهد گرفت، تكليف مسلمانان در آن زمان چه خواهد بود؟

كوتاه سخن اين كه همان گونه كه مشهور فقهاى ما پذيرفته‏اند و دلايل مختلف نيز گواهى مى‏دهد، اتّحاد افق در رؤيت هلال شرط است، و اين امر نتيجه كرويّت زمين است، همان گونه كه اختلاف در اوقات نماز و شب و روز ناشى از آن است و اگر منظور، حفظ وحدت ميان مسلمين است(با وجود كرويّت زمين)، وحدت تنها در يك منطقه امكان‏پذير است نه در تمام دنياى اسلام، زيرا مسلمانانى در نيم كره ديگر زمين زندگى مى‏كنند كه حتّى مطابق قول «عدم لزوم وحدت افق» عيد جداگانه‏اى دارند (البته شرح مسائل فوق مجال و بحث وسيع‏ترى را مى‏طلبد).(واللّه‏ العالم بحقائق أحكامه).

 

 

(1)رجوع شود به مسأله 64 از مسائل صلوة المسافر عروة الوثقى.

(2)المستند فى شرح العروة الوثقى للبروجردى، ج12، ص118.

(3)وسائل الشيعه، ج10، كتاب الصوم، باب 5 از من ابواب احكام شهر رمضان، ص265، ح13، چاپ آل البيت(ع) .

 

فقه اهل بیت43

تگ های مطلب:
ارسال دیدگاه

  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent

عکس خوانده نمی شود