کد خبر: 1197

1392/04/15 11:24

نسخه چاپی | دسته بندی: ---
0
بازدیدها: 833

انتشار ویرایش جدید مع موسوعات رجال الشیعه

کتاب مع موسوعات رجال الشیعه تالیف سید عبد الله شرف الدین در 3 جلد را موسسه کتابشناسی شیعه منتشر کرد معرفی مولف کتاب مع موسوعات رجال الشیعه، نوشتۀ سید عبد الله شرف الدین (فرزند علامه سید عبدالحسین شرف […]

کتاب مع موسوعات رجال الشیعه تالیف سید عبد الله شرف الدین در 3 جلد را موسسه کتابشناسی شیعه منتشر کرد

معرفی مولف

کتاب مع موسوعات رجال الشیعه، نوشتۀ سید عبد الله شرف الدین (فرزند علامه سید عبدالحسین شرف الدین) است.

سید عبد الله شرف الدین فرزند هفتم علامه شرف الدین، در چهاردهم رمضان سال 1345 در لبنان متولد شد؛ ادبیات و فقه واصول  را نزد پدر و علمای لبنان خواند؛ در سال 1373قمرى به قم آمد و از درس آیات عظام بروجردی، امام خمینی، شریعتمداری، گلپایگانی و شيخ محمد كرمى رضوان الله علیهم استفاده کرد. وی علاوه بر علوم حوزوی به زبان فرانسه، علوم طبیعی، تاریخ، جغرافی و ریاضی تسلط دارد.

وى از كتابخانه هاى بسيارى در ايران و هند و پاكستان و عراق و سوريه و لبنان ديدار كرده است. از آن جمله است کتابخانه آستانۀ قدس رضوی در مشهد، کتابخانه سالار جنگ در حیدر آباد دکن، کتابخانه سید حامد حسین در لکهنو، کتابخانه مدرسۀ الهادی در بنارس، کتابخانه مدرسه جامع منتظر در لاهور، کتابخانه الظاهریه در دمشق و برخی از کتابخانه های نجف و کربلا.

از آثار قلمی می توان به کتابهای زیر اشاره کرد:

الف) تصحیح و تعلیقه بر کتابهای علمای پیشین است که در مجموعه مع موسوعات رجال الشیعه چاپ شده؛

ب) معجم رجال الشیعه که در زندگى نامه و طبقات رجال شيعه است و تاکنون به سى جلد رسيده است؛

ج) تتمّة بغیة الراغبین والحاشیة علیه.

 

معرفی اجمالی کتاب

کتاب مع موسوعات رجال الشیعه با نگاهی به کتابهای ارزشمندی همچون الذریعه، طبقات اعلام الشیعه و اعیان الشیعه نگاشته شده است.

سید عبدالله شرف الدین در تعلیقات خود بر این کتابها، به تصحیح مطالبِ اشتباهِ راه یافته در آن کتابها پرداخته، و گاه اضافاتی بر مطالب آنها آورده و افتادگی های آنها را تکمیل کرده است.

این کتاب که در سه جلد چاپ شده است تعلیقه بر بیش از ده کتاب به ترتیب ذیل است:

جلد اول نقد و بررسی و تعلیقاتی بر کتابهای الذریعه إلی تصانیف الشیعه و طبقات اعلام الشیعه نوشته علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی است.

موسسه کتابشناسی شیعه با مقدمه ای در دو بخش کتاب را آغاز کرده است:

بخش اول در شیوه نگارش تعلیقات الذریعه است.

بخش دوم مقدمه شامل نامه های علامه شرف الدین (41 نامه) به فرزندش سید عبدالله (نویسنده کتاب) است.

سید عبد الله شرف الدین در تعلیقات خود بر ذریعه و طبقات به چند مطلب پرداخته است: تصحیح برخی از تاریخهای ذکر شده در کتاب ذریعه؛ اشاره به نویسندگانی که یا تشیع آنها اثبات نشده و یا اصلا شیعه نبوده اند و بنا به شیوه علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی نباید در کتاب نامشان ذکر می کشد؛ ذکر نام کتابهای دیگر نویسندگان که آقا بزرگ تهرانی بدانها دسترسی نداشته است. جلد اول در 824 صفحه تدوین یافته است.

جلد دوم شامل نقد و بررسی و تعلیقاتی بر جلد 5 تا 32 کتاب اعیان الشیعه نوشته علامه سید محسن امین است. جلد دوم در 644 صفحه تدوین یافته است.

جلد سوم که در 656 صفحه تدوین شده، نقد و بررسی چندین کتاب است؛ ابتدای آن تعلیقاتی بر جلد 33 تا 52م کتاب اعیان الشیعه و مع مستدرکات اعیان الشیعه مرحوم سید حسن امین است.

تعلیقاتی بر کتابهای زیر نیز آمده است:

رجال النجاشی از احمد بن علی نجاشی، أمل الآمل فی علماء جبل عامل از شیخ محمد بن حسن مشهور به شیخ حر عاملی، فوائد الرضویه از شیخ عباس قمی، ماضی النجف وحاضرها از شیخ جعفر آل محبوبه، انور البدرین فی تراجم علماء القطیف والأحساء والبحرین از شیخ علی بلادی بحرانی، شهداء الفضیله از علامه امینی، موارد الإتحاف فی نقباء الأشراف (دو جلد)، و منیة الراغبین فی طبقات النسّابین هر دو از عبد الرزاق کمّونه حسینی.

شایان ذکر است که تعلیقات به ترتیب مجلدات کتابها بوده و خواننده به راحتی می تواند محل آنها را در متن کتابها پیدا کند.

 

 

معرفی تفصیلی کتاب به قلم علی مختاری به نقل از اینه پژوهش 24:

 

این كتاب  عهده دار معرفى و بررسى سه كتاب از مجموعه هاى رجال و تراجم شيعه است كه عبارتند از:
1ـ الذريعه الى تصانيف الشيعه, تاٌليف محقق متتبع شيخ آقا بزرگ تهرانى;
2ـ طبقات اعلام الشيعه, تاٌليف محقق متتبع شيخ آقا بزرگ تهرانى;
3ـ اعيان الشيعه, تاٌليف دانشمند بزرگوار سيد محسن امين عاملى.نويسنده كتاب بحث و بررسى درباره هشت كتاب ذيل رانيز به اينها ملحق كرده است:
1ـ رجال نجاشى;
2ـ أمل الآمل فى علماء جبل عامل, از شيخ حر عاملى;
3ـ الفوائد الرضوية, از شيخ عباس قمى;
4ـ ماضى النجف و حاضرها, از شيخ جعفر محبوبه;
5ـ انوار البدرين فى علماء الاحساء و القطيف و البحرين, از شيخ على بلادى;
6ـ شهداء الفضيله, از علامه شيخ عبدالحسين امينى;
7ـ موارد الاتحاف فى نقباء الأشراف, از سيد عبدالرزاق كمونه;
8ـ منية الراغبين فى طبقات النّسابين, از سيد عبدالرزاق كمونه.
عمده مباحث نويسنده مربوط به ذريعه, طبقات و اعيان الشيعه است. از اين مجموعه سه جلدى تمام جلد اول اختصاص به ذريعه و طبقات دارد, و نيز تمام جلد دوم و 434صفحه از جلدسوم به بحث درباره اعيان الشيعه اختصاص دارد و تنها از ص 435 تا 518 يعنى تا آخر جلد سوم, شامل بحث و بررسى هشت كتاب ديگر است. بديهى است نويسندگان اين يازده اثر كه موردنقد واقع شده اند, همگى قصد نداشته اند شرح حال تفصيلى عالمان و دلايل خود بر اثبات مذهب و ردّ همه اتهامات رجال و عالمان را به نگارش در آورند; و گرنه مثنوى هفتاد من كاغذ مى شد. بسا شيخ آقا بزرگ تهرانى دلايلى بر شيعه بودن موٌلفانى داشته, ولى اثبات مذهب افراد, خود بحث مستقل و مجال مخصوص مى طلبيده, لذا متعرّض آن ادله نشده است.
موٌلف در ص 8 مقدمه گويد: (روشن است كه هيچ كتابى در اين زمينه خالى از لغزش و اشتباه نخواهد بود; بخصوص كتابهاى دوره اى و مجموعه ها. و به جهت خدمت به حقيقت و علم, به تصحيح و تنقيح اين مجموعه ها دست زدم و بررسى و ژرف نگرى و تتبع را به حدّ كمال رساندم و ـ بحمدالله ـ به بهترين وجه در نقدو تصحيح موفق گشتم).وى ابتدا از دو مجموعه بزرگتر و نفيس, يعنى الذريعه و طبقات اعلام الشيعه, سخن مى گويد و جلد اول شامل قريب 700 صفحه را با بررسى اين دو كتاب به پايان مى برد و در وصف شيخ آقا بزرگ مى نويسد: (خواننده طبقات اعلام الشيعه شيخ آقا بزرگ را رادمردى با نيت خالص, حقيقت جو و پاك مى يابد و پيداست كه اخلاص شگفت انگيزش دليل پاكى طينت و بزرگوارى و عظمت روح و اخلاق والاى اوست).
موٌلف, شيخ آقا بزرگ را به عنوان علامه اى كه در تتبع و تحقيق قوى و فراگيرى و احاطه به علم رجال و روات شهره آفاق است, مى ستايد و اهل دانش, خصوصاً تشيّع را, وامدار او مى شمارد.آنگاه مى افزايد:
(با توجه به تتبع گسترده و اطلاعات وسيع , اشتباهات فراوانى به اين دو كتاب خصوصاً الذريعه راه يافته است. و عجيب است كه مشتمل بر بسيارى از تاٌليفات اهل سنت خصوصاًمشاهير آنان, از قبيل محى الدين ابن عربى, از قدما و متاٌخران گشته است, شگفت انگيز تر آن كه كتابهاى زيادى از عده اى ناصبى را كه به دشمنى با شيعه شناخته شده اند و برخى دشمن اهل بيت ـ ع ـ هستند نام برده است; نظير كتابهاى غزالى, و ديوان سلطان محمود غزنوى و سلطان سليمان قانونى. و آنچه موجب تعجب و تحيّر مى شود, ذكر تاٌليفات تعدادى از مسيحيان همچون عبدالمسيح انطاكى, و همچنين ذكر موٌلفات متعددى از قاديانى ها, بهائى ها و هندوهاست; چنانكه نوشته هاى عده اى را كه پيش از اسلام وفات كردند هم ياد كرده است.)
آنگاه موٌلف كه فرزند عالم فرزانه سيد شرف الدين عاملى است به نقل از اهل وثوق و اطلاع خبر مى دهد كه بعضى از دست اندركاران نشر, بدون اطلاع شيخ آقا بزرگ, مطالب فراوانى را لابلاى صفحات الذريعه گنجانده اند. وى مى گويد:(اين خبر نزديك به حقيقت مى نمايد[؟] و گرنه شيخ آقا بزرگ كجا و اين زشتيهاى بزرگ كجا؟ او برتر و جليل القدرتر از اينهاست). و مى افزايد:( گذشته از اين, آنچه در طول تحقيقم بدان رسيدم اين است كه چنين مجموعه اى با اين اندازه و كيفيت, ناگزير از وجود خطا و اشتباه حتى در امور روشن و بديهى است; چنانكه محمد فريد وجدى هم شرح حال شريف رضى را دوبار يك بار ذيل عنوان الشريف الرضى و ديگر بار ذيل الشريف الرازى آورده است). در پايان تاٌكيد دارد كه به علت خدمت به اين دو كتاب و خدمت به زحمات موٌلف به تصحيح و تحقيق اين دو كتاب همت گماشتم و بحمدالله به تصحيح و تصويب همه جانبه اين كتب موفق شدم. (ج1, ص8 ـ 10)
جلد دوم و 434صفحه از جلد سوم درباره اعيان الشيعه, و 80صفحه ديگر درباره كتابهاى نجاشى, امل الآمل, فوائد الرضويه, ماضى النجف و حاضرها, انوار البدرين, شهداء الفضيله, موارد الاتحاف (جلد يك و دو) و منية الراغبين است.
بررسى و تحقيق در اعلام, با توجه به وجود نامهاى مشابه, كارى بس دشوار, پرزحمت و نيازمند تمركز حواس و حافظه قوى است و پر واضح است كه موٌلف اين اثر زحمات طاقت فرسايى متحمل شده كه هيچگاه چنين تلاشها را اهل انصاف ناديده نخواهند گرفت. موٌلف گرامى از زواياى گوناگونى به نقد كتابهاى ياد شده پرداخته است:
1) گاه تكرار ها را بازگو نموده است; همانند: ج2,ص483, سطر5, كه در ذيل معرفى سيد حسين كمونه آورده است: (همين شرح حال در ص349, شماره5561 در همان جلد27 اعيان الشيعه تكرار شده است.) و در ذيل السيد حسين البروجردى گويد:(شرح حال بروجردى در ص191 از جلد 27, مانند جلد26ص342 است.) نظير همين مطلب را درباره سيد حسين بحرالعلوم و ميرزا تاج الدين صاعدى ذكر مى كند.
2) گاهى به لقبهايى اشاره مى كند كه اشتباهاً از پدر به پسر به ارث رسيده است; مثلاً در ترجمه الحسن بن محمد بن الدباس مى گويد: ضياءالدين, لقب خود سيد فضل الله است, نه فرزندش. (ج2,ص484).
3) گاه به اشتباهات جزئى كه معمولاً در چاپ و استنساخ رخ مى دهد, اشاره شده است; نظير اينكه مى گويد: نسب حسين بن محمد علوى به حسن بن الامام زين العابدين غلط و صواب آن حسين است; زيرا امام سجاد ـ ع ـ فرزندى بنام حسن نداشته است. (ج2,ص484).
4) در مواردى تنافى دو تاريخ را نشان داده است; مانند اينكه مى گويد: اينكه گفته شده: نسخه خطى در سال 1297 در تملك سلطان حسين صفوى بوده صحيح نيست, زيرا وفات شاه حسين در سال1135بوده است. (ج3,ص516).
5) در پاره اى موارد درباره يك نكته تحقيق شده است; نظير بررسى مذهب راغب اصفهانى (ج2,ص487ـ489).
آنچه گفته شد, اشاره اى گذرا به كاوشهاى علامه سيد عبدالله شرف الدين در اين اثر بود. بخش عمده كار موٌلّف اين است كه از اول تا آخر كتاب به مناسبتى افرادى را از گردونه تشيع به معنى عام آن بيرون پرتاب كرده كه به مواردى اشاره مى شود:
1) در ج1,ص420, بعد از ذكر رساله فارسى امير خان كوكبى گرجى, معاصر شاه حسين صفوى, مى نويسد :
(ازكجا شود ثابت نامبرده مسلمان باشد, تا صحيح باشد از رساله اش نامى برده شود; زيرا جميع مردم گرج مسيحى هستند).
2) در ج1,ص420درباره رساله موسيقى صفى الدين عبدالموٌمن بن يوسف بن فاخرارموى آذربايجانى, كه از هنرمندان بلخ است, مى گويد: شيخ آقا بزرگ دليلى نياورده تا اثبات كند كه او شيعه و داخل در موضوع كتاب باشد. و همين كه از هنرمندان بلخ است شيعه بودنش بعيد مى نمايد.
3) در ج1,ص421, ذيل سخن صاحب الذريعه كه شيخ شمس الدين محمد بن ابى بكر بن محمد الخبيصى در خطبه اش بعد از نام پيامبر (ص) دارد :(آله الطيبين الطاهرين المبجّلين), مى گويد: (اين به تنهايى دليلى بر شيعه بودن نيست; چون بسيارى از اهل سنت نيز چنين مى گويند).
4) در صفحه فوق مى گويد: شرف الدين جعفر بن محمد بن حمزه شيعه امامى نيست ; زيرا زركلى در الاعلام (ج2,ص124) گفته است وى مبلّغ و از علماى اسماعيليه بوده است. بايد در پاسخ گفت: مگر اسماعيليه غير شيعه اند؟ و بناى الذريعه بر تصانيف شيعه اثنى عشريه اماميه بوده است؟
5 ) درج1,ص200, درباره معين الدين محمد خطاط, نويسنده تاريخ هرات, كه معاصر وى زندگى نامه اش را در حبيب السير نگاشته, مى گويد: شيعه بودن وى بعيد مى نمايد; چون معهود نيست كه از اسفراين احدى شيعه باشد. و در ص201درباره معين اسفراينى, شاگرد فخرالدين الخالدى اسفراينى, مى گويد: شاگردى فخرالدين بر استاد مذكور, تشيع وى را نفى مى كند; مضافاً اينكه چون نام ديوانش در كشف الظنون آمده است, شيعه نيست. بايد گفت آيا شهيد ثانى و برخى ديگر از عالمان شيعه در نزد علماى عامه درس نخواندند؟ و آيا اگر نام كسى در كشف الظنون بيايد دليل غير شيعه بودن اوست؟
6) گاه محل دفن, يا نزديك بودن قبر كسى را به قبر يك سنى, دليل شيعه نبودن دانسته است; مثلاً مى گويد: دفن فراهى نزد خواجه عبدالله انصارى دليل بر نفى تشيع وى است (ج1,ص201). همچنين مكان دفن را دليل, بعد از تشيع مى داند, (ج1, ص570). در موارد ديگرى نيز همين نزديكى قبر با قبر يكى از اهل سنت را دليل دورى از تشيع دانسته است; در حالى كه دستور اهل بيت ـ ع ـ و بزرگان علما, وحدت اجتماعى و زندگى مسالمت آميز با اهل سنت و نزديكى قلبها بوده است, ولى نويسنده ظاهراً حاضر نيست قبرها هم با هم نزديك شود, چه رسد به قلبها! آيا در تهران و بسيارى از شهرها براى شيعه و سنى دو قبرستان جدا گانه هست؟
7) نويسنده سكونت در برخى از شهرها يا انتساب اسمى را دليل دورى از تشيع مى داند. بنگريد كه مى گويد:
1ـ قطران ابن منصور ارموى شيعه نيست, به دليل غلبه تسنن بر تبريز. (ج1,ص576).
2ـ درباره محمدنظام كابلى, ساكن هند, مى گويد: همين كه از افاغنه و اهل كابل است دليل محكمى است بر نفى تشيّع او. (ج1,ص198ـ199).
3ـ چون معزى غزنوى از اهل غزنه است, تشيع وى بعيد است. (ج1,ص199).
4 ـ بعيد است خواجه معين شيرازى شيعه باشد; چون بر شيراز آن روز تسنّن غلبه داشته است. (ج1,ص201).
5 ـ تركمنها سنى هستند. (ج1,ص338).
6 ـ ابن نصوح محمود شيرازى سنى است; چون آن روز تسنّن بر شيراز غلبه داشت. (ج1,ص341ـ342).
7 ـ وصف رشيد الدين اسفراينى به اسفراينى, دليل دورى وى از تشيع است. (ج1,ص342).
8 ـ سمرقندى شيعه نيست; چون من از سمرقند شيعه سراغ ندارم. (ج1,ص80).
8) گاه اطلاع بر مطالب عرفانى يا لقب و شهرت متناسب با يكى از فرقه هاى صوفى را دليل غير شيعه بودن مى داند. مثلاً درباره عبدالرحمن قادرى گويد: صفت (قادرى) نص واضحى است بر نفى تشيّع; چون منسوب به طريقه قادريه است. (ج1,ص338). همچنين درباره سيد عبدالرحمان حسينى قادرى مى گويد: صفت قادرى موٌلف با موضوع عرفانى كتاب دليلى قوى است كه قادرى مسلك بوده و از موضوع كتاب كاملاً بيگانه است0(ج1,ص440). همچنين مى گويد: از آنجا كه حاشيه شرح جديد تجريد در كشف الظنون آمده, معلوم نيست موٌلفش شيعه باشد; چون كشف الظنون از تاٌليفات شيعه كم نام مى برد؟ (ج1,ص81).
به هر حال نويسنده افرادى را كه مذهبشان مورد بحث است, سنى شمرده است; نظير شبسترى, محى الدين بن عربى,عطار, خيّام (ج1,ص448), راغب اصفهانى و عبد الرزاق كاشانى. (ج1,ص336).
بايد توجه داشت كه وظيفه يك كتابشناس در رده بندى موٌلفان و مذاهب آنان چيست؟ و اگر هر شخص منصفى به جاى آقا بزرگ تهرانى بود كتابهاى افرادى چون شريعت سنگلجى را در رديف چه گروهى ثبت مى كرد؟ آيا مى توان اين دسته را جزء يهود يا نصارا و مجوس يا كمونيستها جا داد؟ يا بايد گفت مسلمان, ولى منحرف بودند. نكته ديگر اينكه عمده ايرادات جناب موٌلف بر ذريعه تهرانى مربوط به اين است كه موٌلف فلان كتاب معلوم نيست شيعه باشد, و از كجا تشيعش ثابت شده و بنابراين از موضوع كتاب خارج است! ولى آن هم با ديدگاههاى خاص جناب موٌلف كه نمونه هايى از آن ذكر شد. بنابراين, اين كتاب را نمى توان تصحيح همه جانبه ذريعه دانست. علاوه بر اين بسيارى را خود تهرانى هم مى دانسته شيعه نيستند, و به جهاتى نامشان را آورده است. مثلاً درج14,ص160از شرح نهج البلاغه محمد محيى الدين عبدالحميد معاصر ياد كرده است و تهرانى بهتر از شرف الدين مى دانسته كه وى سنى است و نه شيعه.
ديگر اينكه اشتباهات بسيارى در همين كتاب رخ داده كه مجال گفتن آنها نيست و بواقع خود اين اثر نيز محتاج نقدى مبسوط است. همچنين بسيارى از ايرادات, خطاهاى مطبعى يا سهوالقلمى بوده است; مثل اينكه گويد: در ذريعه (ج5,ص278 ) از شهيد ثانى با عنوان زين العابدين ياد شده در حالى كه نامش (زين الدين) است. (ج1,ص79). با توجه به اينكه تهرانى در سراسر ذريعه شايد بيش از حدود صد بار نام شهيد را به طور صحيح (زين الدين) آورده و اين نكته اى بسيار روشن و بديهى براى شخصى مانند تهرانى بوده است, اين غلط حتماً چاپى يا سهوالقلم است و نبايد به حساب اشتباهات ذريعه گذاشت. بلكه لازم بود موٌلف جدولى از اغلاط مطبعى ذريعه و كتابهاى ديگر را تنظيم مى كرد و اين موارد را در آن جدول مى آورد.
نمونه ديگر اينكه گفته است در ذريعه (ج11,ص129) بجاى (هذا) بايد (هذه) باشد. (ج1,ص244).
نمونه ديگر اينكه گفته است: در ذريعه (ج12,ص266) وفات ابن فهد حلى به سال 481 ذكر شده, ولى درست آن 841 است. (ج1,ص248). در حالى كه اصاغر اهل فن, چه رسد به تهرانى, مى دانند كه ابن فهد حلى متوفاى 481 نيست و بايد اين اشتباه مطبعى يا سهوالقلم باشد. و از اين گونه اغلاط در اثر مورد بحث بيشتر رخ داده است; مثل اينكه در ج1,ص317 شهاب الدين مرعشى تبديل شده است به شهار الدين! نيز در ج1,ص316 تعبير (وضوح الشمس فى رائعة النهار) به كار برده در حالى كه جزماً (رابعة النهار) درست است نه (رائعة النهار) .
بارى, يكى از سست ترين ايرادات موٌلّف بر ذريعه اين است: (در ذريعه ج21,ص138 آمده است: ...لسيّدنا العلامة اٌبى محمد الحسن صدر الدين دام ظلّه). موٌلف گويد: (اينكه آقا بزرگ فرموده: (دام ظلّه) سهو است; زيرا اين مجلّد ذريعه در سال 1392 يعنى 38 سال بعد از وفات سيد حسن صدر چاپ شده است)!
پيداست كه اين ايراد از مضحك ترين ايرادات است; تهرانى كه با سيد صدر دوست بوده خيلى خوب مى دانسته كه وى چه وقتى از دنيا رفته است; ثانياً, جمله (دام ظلّه) نشان مى دهد كه اين قسمت ذريعه در زمان حيات سيد صدر نوشته شده است و اتفاقاً حذف اين گونه تعبيرات, كه نشان دهنده تاريخ تاٌليف كتاب است, اشتباه است و نه ابقاء آنها. وگرنه لازم است مؤلّف همواره در چنين اثرى دست ببرد; چون بالاخره تا هنگام چاپ كتاب, بسيارى از كسانى كه از آنها با تعبيرات دالّ بر حيات ياد شده, از دنيا مى روند!
بارى , آنچه ذكر شد مربوط به جلد اول اثر مورد بحث است و از مباحث جلد اول مى توان حدس زد كه در جلد دوم و سوم چه بحثهايى مطرح شده است كه بررسى تفصيلى آنها را مجالى ديگر بايد.

منبع:الاثر

   +

تگ های مطلب:
ارسال دیدگاه

  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent

عکس خوانده نمی شود