تازه های کتاب
تازه های انتشارات کتاب ناب
بایسته های فرهنگ
سازمان های فرهنگی
- شورای وزارت خانه های فرهنگی، گامی درجهت تحقق حکمرانی فرهنگی
- حکمرانی فرهنگی
- برنامه اصلاحات معاونت فرهنگی
- حکمرانی در شکل کلان نیاز دارد، بداند در کجا سفت و کجا منعطف باشد
- انتصاب دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور
- نادره رضایی، معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
- فعالیتهای معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در جهت اهداف انقلاب اسلامی است
مسائل نظری
حوزه علمیه
دانشگاه
- انتشار کتابهای فقهی درباره مسائل روز
- گزارشی از حضور استاد احمد مبلغی در مجمع جهانی فقه اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ظرفیتها و چالشهای استفاده از فقه در تقنین
- حجاب امری اجتماعی، با امکان قانونگذاری
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- کسانی که در اصول تابع دیگران باشند، نباید خود را مجتهد بدانند
- تمدید مهلت ارسال اثر به پنجمین دوره انتخاب کتاب برگزیده دانشگاهی
- بازسازی منابع تاریخی مفقود شیعه
- رتبهبندی علمی دانشگاهها، پژوهشگاهها و مؤسسات آموزش عالی وابسته به حوزه علمیه قم
- انتصاب ریاست نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها
- ۱۳ دانشگاه ایرانی در جمع هزار دانشگاه برتر دنیا
- ضرورت پردازش دادههای علمی و کتابخانهای
- دکتر محسن جوادی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
علمی آموزشی
علمی پژوهشی
هنر
- وضعیت فلسفه در سده اخیر حوزه علمیه قم
- فقهی که بخواهد نظریهپرداز باشد، در بستر درسهای تخصصی و پژوهشهای آزاد شکل میگیرد
- ضرورت پرداختن به مکتب فقهی و اصولی امام خمینی (ره)
- قطب فرهنگی اسلام «عقل» است
- مدیر حوزه های علمیه خواهران کشور انتخاب شد
- جامعه الزهراء س یادگاری پربرکت از حضرت امام ره
- تغییر و تحول در نظام آموزشی حوزههای علمیه
اخبار و مسائل کتاب
نقد و معرفی کتاب
- برنامه اصلاحات معاونت فرهنگی
- حکمرانی در شکل کلان نیاز دارد، بداند در کجا سفت و کجا منعطف باشد
- فعالیتهای معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در جهت اهداف انقلاب اسلامی است
- برگزیدگان همایش بیست و پنجم کتاب سال حوزه
- صدور پروانه فعالیت کتابفروشان
- مصوبات جلسات 645 تا 647 هیات انتخاب و خرید کتاب
- علیرضا مختارپور، رئیس کتابخانه ملی و مهدی رمضانی، سرپرست نهاد کتابخانههای عمومی کشور شد
اقتصاد
اجتماعی
- باید امید آفرینی کنیم
- طرح اصلاح قیمت بنزین می توانست بهتر از این اجرا شود
- خواستار استمرار معافیت مالیاتی اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه هستیم
- در عرصه جنگ اقتصادی، به طور قاطع دشمن را عقب می زنیم
- دولت خسته نیست
- فعالیت 11 هزار و ۹۰۰ رسانه دارای مجوز در کشور
- افرادی که نفوذ پیدا می کنند داغترین شعارهای حاکمیتی را میدهند
- وفاق ملی ضرورت تداوم انقلاب اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ثبتنام بیمه درمان تکمیلی اصحاب فرهنگ، هنر، رسانه
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترجوادی
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترصالحی
- نگاهی به اندیشه آیت الله هاشمی رفسنجانی ره
1391/12/11 14:53
سیّدی که مظلومیتش از همه بیشتر بود
اگر این مطالب را بخوانید عاشق امام موسی صدر میشوید+عکس+PDF مطلب مرحوم آيت الله مشكيني: «يکي از جهت هاي مهمي که بعدها به آن ملتفت شديم ، مظلوميت ايشان (امام موسي صدر) بود. بنده معتقد هستم که مظلوميت […]
«يکي از جهت هاي مهمي که بعدها به آن ملتفت شديم ، مظلوميت ايشان (امام موسي صدر) بود. بنده معتقد هستم که مظلوميت ايشان غير از مظلوميت شهدايي است که ما داريم. مثل: مرحوم سيّد محمّد باقر صدر ، مرحوم آقاي مطهري ، مرحوم آقاي بهشتي ، مرحوم باهنر و ... است. مظلوميت ايشان بالاتر از مظلوميت اينها بود».
سیّدی که عارف شهید مصطفی چمران هم عاشقش بود ، طوری که تمام وصيّتنامه اش خطاب به اين عالم گرانقدر است و در آن امام موسی صدر را معبود و معشقوق خود لقب داده است...
دانلود PDF زندگینامه امام موسی صدر+43 خاطره خواندنی درمورد وی باحجم 206 کیلوبایت
بخشي از زندگی سراسر افتخار اسوه مبارزه و جهاد حضرت آيت الله امام موسی صدر
...وقتي در لبنان به او مي گفتند که چرا رساله عمليه نمي نويسي ، مي گفت: اگر من رساله تدوين کنم چيزي به فقه اضافه نمي کنم. (در واقع با خضوع و افتادگي مثال زدي خود ، مردم را به تقليد از ساير مراجع تشويق مي کرد! و
همچنين به دليل درگير بودن با مسائل سياسی و مذهبی لبنان!)
...قبل از انقلاب و در هنگام تبعيد حضرت امام خميني ، زماني که به حضرت امام روح الله گفتند اگر حکومت را در دست بگيريد آيا جايگزين و جانشيني هم براي خود در نظر داريد!؟ و حضرت امام خميني از حضرت امام موسي صدر نام برده بودند ، که متأسفانه اسارت مظلومانه ايشان مانع اين امر شد.اما خوشبختانه بار ديگر صفات ولايت و زعامت مسلمين در شخص مقتدر و تواناي ديگري جمع شد ، آري! حضرت آيت الله العظمي امام خامنه اي!
با توجّه به فتح کامل ليبي به دست مبارزان مسلمان ليبيايي و مرگ ديکتاتور اين کشور يعني قذّافي ملعون ، بهترين فرصت براي آزادي ايشان فراهم شد امّا متأسفانه کم کاري ها و مسائل و مشکلات مختلف و موقعيت کشور ليبي و اينکه هنوز هم بخشهايي از ليبي خودمختار است و... آزادي هر چه سريعتر ايشان را تحت الشّعاع خود قرار داده است ، لذا از تمامي مسلمين درخواست داريم براي آزادي ايشان دعا کنند!
حضرت آيت الله العظمي سيستاني: همه مسلمين دعا کنند تا چشم ما به جمال آقا موسي روشن شود!
...براي آزادي امام موسي صدر بايد ظرفي از دعا پر شود!
مرحوم حضرت آيت الله العظمي بهجت: ما از ايشان در مورد امام موسي صدر سؤال کرديم و ايشان تأکيد کردند که امام موسي صدر زنده است و حوادثي در آينده رخ خواهد داد و ايشان باز خواهد گشت و اين جمله را گفتند که ايشان ذخيرۀ الهي است و خداوند خواستهاند که ايشان را ذخيره کنند تا زماني برگردند و نقش مهمي در رابطه با قضاياي جهان اسلام ايفا کنند.
مرحوم حضرت آيت الله العظمي شيخ محمّد شاه آبادي: آيت الله صدر زنده هستند و مسافر ايران.
جرج جرداق( نويسنده و انديشمند مسيحي لبنان): اگر روحانيون مسلمان اسلام را همانند امام صدر عرضه مي کردند ، اثري از مسيحيّت و ساير اديان باقي نمي ماند.
43 خاطره کوتاه و خواندنی در مورد حضرت امام موسی صدر
نماز در قدس
امام خميني رحمت الله علیه
ما اميدواريم كه روزي با جنابعالي و با آقاي آقا سيّد موسي صدر « سلمه الله تعالي» در قدس با هم برويم و نماز بخوانيم ان شاءالله. .. ( به نقل از آيت الله ابطحي)
آقاي موسي صدر فرزندي از فرزندان من است. براي او متأثر و متأسفم و اقداماتي هم چه در نجف و چه در ايران نموده ام. و اميدوارم كه او را هر چه زودتر در بين خودمان ببينم. او مثل فرزند من است. او يك بازوي قوي براي اسلام بود....
آقاي صدر را كه من سالهاي طولاني ديده ام، بلكه بايد بگويم ايشان را بزرگ كرده ام ، من فضائلشان را مي دانم ، و خدمتهايي كه بعد از آنكه به لبنان رفت كرده اند را هم مي دانم ، و آنچه كه لبنان احتياج به ايشان دارد ، باز آن را هم مي دانم ، و من اميدوارم كه ان شاءالله ايشان بر گردند به محل خودشان ، و مسلمين آنجا از ايشان استفاده كنند.
من از خداي تبارك و تعالي مسئلت مي كنم كه ما را و شما را دلخوش كند به اينكه ايشان برگردند پيش ما و به خدمت خودشان ادامه بدهند ، ان شاءالله. خداوند به همه عائله ايشان در اين فراق صبر بدهد ، و چشم همه را به وجود ايشان ان شاءالله روشن كند ، تا ايشان برگردند و به خدمت به مكتب موفق بشوند و شيعه هاي لبنان هم از وجود ايشان استفاده بكنند ، بلكه همه مسلمانها ، ان شاءالله.
آقاي صدر يك مردي است كه من مي توانم بگويم كه او را بزرگ كرده ام و به منزله يك اولاد عزيز است براي من. و اميدوارم كه ان شاءالله ايشان به سلامت بازگردند به محل خودشان و بسيار مورد تأسف است كه ايشان را ما الآن نمي بينيم در بين خودمان.
هر وقت در مورد آقا موسي خبري بدست آورديد ، مرا بلافاصله و بدون واسطه در جريان قرار دهيد! در اين مورد با هيچكس ديگر صحبت نكنيد! حتي با احمد!
سكوت كنيد تا ببينم آقا چه مي گويند
آيت الله العظمي سيّد حسين بروجردي
آيت الله العظمي آقاي بروجردي است به آقا موسي صدر علاقه مفرطي داشتند. اصلاً همه كس اينجور بودند. مرحوم آيت الله بروجردي به شاگردان خود اهتمام بليغ داشتند. به عنوان نمونه وقتي آقا موسي صدر به درس ايشان مي آمدند و جوان نورسي بودند ، به مجردي كه اشكال مي كردند ، مرحوم آيت الله بروجردي مي فرمودند: «سكوت كنيد تا ببينم آقا چه مي گويند».
موضوع شناس قوي
مرحوم آيت الله شهيد مرتضي مطهري
مرحوم آيت الله شهيد مرتضي مطهري در پاريس (نوفل لوشاتو) در جمع اعضاي بيت حضرت امام و ساير شخصيتهايي كه از ايران و جاهاي ديگر به آنجا آمده بودند، وقتي صحبت از امام موسي صدر به ميان آمد، در حالي كه اشك در چشمانش حلقه زده بود ، جملاتي را قريب به اين مضمون بيان داشت:
«... اگر آقا موسي الآن بود، چون دنيا را دقيقاً ميشناخت ميتوانست كسي باشد كه وضع جهان را براي امام خميني تشريح كند و به عنوان يك كارشناس قوي، موضوعات و نيازها را بگويد... احكام واضح هستند و اشكال همة ما در عدم شناخت موضوع است. كسي كه امروز در تبيين موضوعات به درد ميخورد آقا موسي بود... افسوس شما هنوز نميدانيد كه ما چه كسي را از دست داديم. آقا موسي در دنياي عمل و اجرا نيازها را درك كرده بود ، مسائل و مشكلات حركت را ميدانست و لمس كرده بود و براي اغلب موضوعات، حكم فقهي داشت. او را خيلي حساب شده از ما گرفتند... ايشان موضوعات پيچيدة منظومه را با يك سرانگشت حل ميكرد و از شخصيتهاي نادري بود كه حرفهاي ملاصدرا را به درستي فهميده بود...»
هر جا هست مورد رحمت خداوند باشد
شهيد آيت الله دكتر سيّد محمّد حسيني بهشتي
مرحوم بهشتي از آلمان برخاست و به لبنان آمد ، تا امام موسي صدر را ببيند ، از حالات و وضع ايشان خبردار شود ، از افكار ايشان استفاده كند و در كارهايش با او مشورت نمايد. اين دو ، نزديكترين افراد به هم بودند. خيلي با هم نزديك بودند. از نظر فكر داراي فكر واحدي بودند. از نظر اصلاح و مسايل سياسي نيز همفكر بودند. هميشه ميان آنها روابط دوستي و همفكري و علاقه و همكاري برقرار بود.
شهيد بهشتی: (طي 5 سال اقامت در آلمان) سفري به لبنان آمدم ، تا از فعاليتهاي اسلامي آنجا بازديد كنم ، و با دوستان تجديد عهد نمايم ، مخصوصاً برادر عزيزمان امام موسي صدر ، كه اميدوارم هر جا هست مورد رحمت خداوند باشد ، و ان شاءالله به آغوش جامعه مان باز گردد. مسئله امام موسي صدر براي من مسئله اي مهم است ، چه از نظر ديني ، چه از نظر سياسي ، و چه از نظر دوستي شخصي ، و آن را دنبال خواهيم كرد.
مرجع علي الاطلاق شيعه
آيت الله العظمي سيّد محمّد باقر صدر
اگر پسر عموي من آقا موسي به سنت حوزه پايبند و در نجف باقي مي ماند ، بدون شك مرجع وحيد و علي الاطلاق شيعه ميشد!
آقا موسي در عبادات شخصيتي ممتاز است. در اين مدتي كه با هم بوديم ، به ياد ندارم كه حتي يك بار نماز شب و تهجّدش ترك شده باشد. آقا موسي ازكي فقهاي معاصر در مسايل مستحدثه است.
کاش هرگز به آنها دل نمي سپردم
مرحوم آيت الله العظمي سيّد ابواقاسم خويي
سه نفر از فضلاي قم به نجف آمدند ، مدتي كوتاه ماندند و سريع بازگشتند! كاش هرگز اينها را نمي ديدم و به آنها دل نمي سپردم! بعد سه تن از بزرگان امروز را نام بردند كه اولين آنها امام صدر بود...
...مرحوم آيت الله حاج سيّد ابوالقاسم خويي بر روي منبر تدريس مي كرد ، در طول مدت درس جابجا نمي شد ، و دستانش را بر استوانه هاي منبر مي فشرد. از آنجا كه تعداد شاگردان ايشان بسيار و ايراد اشكال تضييع حقوق ديگران بود ، در خلال درس اجازه اشكال به همگان نمي داد. نقل شده كه معظم له تنها در دو مورد اجازه اشكال دادند كه يكي از آنها مربوط به امام موسي صدر بود. خود بعداً فرمودند كه به خاطر احترام اين دو نفر اجازه دادم كه سر درس اشكال خود را مطرح كنند.
مدرس درجه اول حوزه نجف
آيت الله العظمي مکارم شيرازي
«... فراموش نمي کنم که مرحوم آيت الله آقا شيخ محمّد کاظم شيرازي که از علماي نجف بودند ، به قم سفري کرده بودند... دوستان گفتند که برويم و با ايشان ديدار کنيم آقا موسي صدر بود ، عده اي از دوستان بودند ، بنده هم در خدمتشان بودم... آقاي صدر اشکال مهمي را در بحث استصحاب مطرح کردند ، مرحوم آيت الله شيرازي جواب دادند. آقاي صدر قانع نشدند و مقاومت کردند مرحوم آقاي شيرازي هم جواب دادند تا اين که بحث به جايي رسيد که هرگز فراموش نمي کنم. آيت الله شيرازي گفتند که من بيش از اين توانايي دفاع کردن از اين مطلبي که مرحوم آخوند در حاشيه اش گفته را ندارم. البته ايشان کاملاً دفاع مي کرد زيرا مي خواست که کلام مرحوم آخوند خراساني را تقويت کند ولي به جايي رسيد که ديد اشکال اين طلبه جوان (امام موسي صدر) وارد است و اعتراف کرد. اين مسأله هم تواضع و بزرگواري آن مرد بزرگ را در مقابل يک طلبه جوان آن روز نشان مي دهد و هم استعداد فوق العاده آقاي صدر را. به همين دليل بود که آقاي صدر با سرعت پيش رفتند و يکي از فضلاي بنام و مجتهدين و صاحب نظران حوزه شدند...»
مظلوم ترين
مرحوم آيت الله مشكيني
«... ابتدا بايد بگويم كه هركس در مورد ايشان به نيكي سخن بگويد مقام و منزلت خود را بالا برده است... ما مقام امام موسي صدر را خيلي بالا ميدانيم ، ايشان را انساني متديّن به ديانت الهي و مردي كه سياست را ميفهميد و ديانت را هم ميفهميد ، ميشناسيم. من به ايشان خيلي علاقه داشته و دارم و بايد بگويم كه آقاي صدر از ذخاير عالم تشيع بودند ، ايشان يكي از پر ارجترين انسانهاي عالم بودند...»
«يکي از جهت هاي مهمي که بعدها به آن ملتفت شديم ، مظلوميت ايشان (امام موسي صدر) بود. بنده معتقد هستم که مظلوميت ايشان غير از مظلوميت شهدايي است که ما داريم. مثل: مرحوم سيّد محمّد باقر صدر ، مرحوم آقاي مطهري ، مرحوم آقاي بهشتي ، مرحوم باهنر و ... است. مظلوميت ايشان بالاتر از مظلوميت اينها بود.»
آقا موسي بزرگ بشي...!
آيت الله سيّد رضا صدر ( برادر بزرگ امام موسي صدر )
روزي به حاج آقا رضا صدر (برادر بزرگ امام موسي صدر) گفتم : آقا موسي از چه خصوصيات اخلاقي ويژه اي برخوردار بودند و چه عواملي سبب اوج و عظمت ايشان گرديد که اين گونه در قلوب مردم دنيا ،به خصوص در ميان مسلمانان جاي گرفتند!؟ در جواب فرمود: آقا موسي هميشه در خدمت مرحوم پدر بود و نهايت احترام و ادب را در اين جهت به کار مي گرفت ، وقتي که پدر مي خواستند از منزل خارج شوند ، فوراً مي دويد نعلين هايشان را جفت مي کرد و دست به سينه چند قدمي ايشان را بدرقه مي نمود. هنگامي که بر مي گشتند و از در حياط وارد مي شدند ، بي درنگ و شتابان هرکاري داشت کنار مي گذاشت و به پيشواز پدر مي شتافت.
آقا موسي هميشه و در همه مراحل زندگي تا مرحوم والد معظم در قيد حيات بودند ، بيش از ما به فکر پدر بود و به ايشان عنايت خاصي داشت و لحظه اي هم در اين مورد سستي نمي کرد ، اين بود که دعاي خير والد بزرگوار نيز همواره پشت سرآقا موسي قرار داشت که : «آقا موسي بزرگ بشي ...! آقا موسي بزرگ بشي ...!»
او قوي تر از اغلب آقايان مراجع امروز هم بودند...
آيت الله العظمي سيّد محمّد باقر سلطاني طباطبایي
«... آقا موسي جزو شخصيت هاي بارز علمي نجف بود ، منتهي ايشان اولاً جوان بود و ثانياً گرفتار لبنان گرديد. اگر آقا موسي به لبنان نمي رفت و چند سال در نجف مي ماند ، جزو مراجع مسلّم نجف مي گرديد. آقا موسي به قدري مورد توجّه عمومي حوزه نجف قرار گرفته بود که گفته مي شود «فضلاي قم ، افضل از فضلاي نجف هستند» او قوي تر از اغلب آقيان مراجع امروز هم بود... نه تنها با معنايي که امروز از اجتهاد مي شود ، ايشان حتماً مجتهد بودند و بلکه به معناي قديمش هم مجتهد بودند. آقا موسي مرد فاضلي بود ،حيف که بهره گيري نشد... به نظر من آقا موسي بر اخوي بزرگترشان مرحوم حاج آقا رضا هم مقدّم بود. يعني اگر مانده بود جلو مي افتاد... او حتي اگر در قم مي ماند و به نجف هم نمي رفت الان جزو مراجع بزرگ شيعه مي بود...»
مي خواهم خوابم نبرد
آيت الله محلّاتي
«... خيلي با هم مأنوس بوديم... گاهي اوقات پيش ميآمد كه آقا موسي حتي دو تومان هم پول نداشت. دو تا يك توماني! با اين كه فرزند مرجع تقليد شيعيان بود و پدرش مرحوم حضرت آيت الله العظمي سيّد صدرالدّين صدر به طلاب و روحانيون حوزه علمية قم شهريه ميداد. خدا ميداند ، يك وقتي آقا موسي نامزد كرده بود و ميخواست به تهران برود ، ديدم شب به منزل ما آمده است. گفت: محلاتي! ميتواني پنج تومان به من قرض بدهي؟ گفتم قضيه چيست؟ گفت: ميخواهم براي خانمم كادويي بخرم و به تهران بروم... آن وقت پدرش هم خيلي شخصيت بزرگواري بود تا آخر هم درخانهشان فرش نبود ، گليم انداخته بودند... آقا موسي وقتي به قدرت هم رسيد هيچ فرقي نكرده بود. سال 1354 آخرين سفري كه به لبنان داشتم ، حدود پنج روز ميهمان ايشان بودم. در همان طبقه بالاي ساختمان مجلس اعلاي اسلامي شيعه سكونت داشت. يادم نميرود كه اتاق خوابش فرش نداشت و موزائيك بود! كف اتاق يخ بود. گفتم آقا موسي! چرا اين طور ميكني؟ گفت: ميخواهم خوابم نبرد. اگر اتاق سرد باشد ، خوابم نميبرد...»
دعواي پدر و دختر
شهيد دکتر مصطفي چمران
به ياد دارم يكي از دختران شيعه به دانشگاه آمريكايي بيروت ميرفت. او از خانوادهاي بزرگ ، از فئودالهاي معروف از بيت عسيران بود ، عادل عسيران سالهاي دراز رئيس پارلمان لبنان بود و در جنوب لبنان قدرتي داشت. او دختري داشت كه به دانشگاه بيروت ميرفت و هم اكنون استاد دانشگاه است. يك روز بين اين دختر و پدر مجادله درميگيرد. اين دختر از امام موسي صدر طرفداري ميكرد و پدرش ضد امام موسي صدر بود و به او بد ميگفت ، زيرا امام موسي صدر ، منافع و مصالحش را به خطر انداخته بود. در حين مجادله دختر به پدر گفت: اي پدر تو چهل سال است سياستمدار شيعه بودي و جز فقر و مسكنت و ذلّت براي شيعيان چيزي نياوردي ، ما تا دو سال پيش در مدرسة خود جرأت نداشتيم بگوئيم كه شيعه هستيم. براي ما ننگ بود اگر ميفهميدند كه شيعه هستيم ، بلكه من وسط دانشگاه چهار پايه ميگذارم و بالاي آن فرياد برميآورم كه شيعه هستم و پيرو امام موسي صدرم و همه مرا احترام ميكنند. همه در مقابل عظمت او و قدرت من تعظيم ميكنند. اي پدر اين شرف و افتخار را امام موسي صدر براي ما كسب كرد ، نه تو سياستمدار فئودالي كه چهل سال رئيس پارلمان بودي و جز فقر و بدبختي و ذلت براي شيعيان چيزي به بار نياوردي.
مواجهه با غرور
دکتر صادق طباطبايي ( خواهرزاده امام موسي صدر)
حدود سالهاي 54-1353 ، رشيد كرامي شخصيت مغروري كه غرورش در محافل سياسي لبنان زبان زد عام و خاص بود به گونهاي كه از شدت غرور تا آخر هم همسري اختيار نكرد و به تنهايي در قصري واقع در شهر طرابلس زندگي ميكرد ، نخست وزير لبنان بود ، رسم بر اين بود هر شخصيتي وارد طرابلس ميشد نخست بايد به قصر او ميرفت و با وي ديدار مي نمود. اما وقتي امام موسي صدر وارد شهر شد ، عمداً به منزل يكي از اخيار شيعه وارد گرديد. صاحب منزل به ايشان اطلاع داد كه جناب نخست وزير در منزل خود منتظر هستند ، امام جواب داد: ما فعلاً خسته ايم بهتر است يك عدد چايي بخوريم. صاحب منزل يكي از بستگان نزديك ما بود ، به همين سبب من نيز در آن روز حضور داشتم. وقتي مردم از حضور امام موسي صدر آگاه شدند به فاصله به ديدارش شتافتند. يكي از افراد ، آقاي علي مولا دادستان شهر بود كه از شيعيان منطقة جبيل و كسروان به شمار ميآمد.
از طرفي رشيد كرامي به منزل زنگ زد تا با امام موسي صدر صحبت كند ، ولي صاحب منزل گفت: مراجعين خيلي زياد است و امام مشغول گفتگو با آن هاست ، تماس تلفني امكانپذير نيست. در نهايت رشيد كرامي مجبور شد شخصاً به ديدن امام موسي بيايد. كساني كه به عرف و آداب برخورد سياسي در لبنان به ويژه در ميان قبايل و عشاير آشنايي دارند ، دقيقاً معناي رفتار امام موسي را مي فهمند. حالا صحنه بسيار جالب بود. من در اتاق حضور داشتم و همه چيز را مشاهده ميكردم. وقتي رشيد كرامي آمد. امام صدر با آقاي علي مولا صحبت ميكرد ، اصلاً متوجه ورود او نشد تا اين كه رشيد كرامي به نزديكي ايشان رسيد ، امام موسي از جا بلند شد و خيلي عادي سلام و عليك كرد. در اين هنگام رشيد كرامي مجبور بود برخلاف روش رايج با تك تك حاضران روبوسي كند. بعد از آن مردم جا باز كردند و او توانست در كنار امام قرار گيرد. و اين وضع حدود 20 دقيقه طول كشيد و طي اين مدت هيچ كلمهاي ميان او و امام موسي رد و بدل نشد و بعد از آن وقتي كه صحبت با علي مولا تمام شد ، امام موسي صدر رو به رشيد كرامي كرد و با وي صحبت نمود.
جانشيني حضرت امام خمینی
دکتر صادق طباطبايي ( خواهرزاده امام موسي صدر)
يکي ديگر از بحث هاي مهمي که امام موسي صدر در اين جلسه مطرح ساخت ، موضوع جانشيني حضرت امام بود. او با توجه به دسيسه هاي شوم استکبار جهاني ، سخت نگران جان امام امّت بود و احتمال سوء قصد به جان معظم له را از سوي دشمنان انقلاب مي داد و به همين منظور اعتقاد داشت بايد از همين حالا به فکر رهبريت بعد از ايشان بود و نگذاشت که انقلاب از اين لحاظ صدمه ببيند. لذا از آيت الله دکتر بهشتي پرسيد: آيا در اين باره فکري کرديده ايد؟ آيت الله بهشتي در جواب ، آقاي منتظري را عنوان نمود. در اين هنگام امام موسي صدر ضمن اشاره به ارادت و علاقه اش نسبت به آقاي منتظري و با تأکيد بر شرايط مناسب ندانست و در مقابل آيت الله سيّد محمّد باقر صدر را براي جانشيني پيشنهاد کرد و اضافه نمود که آقا سيّد محمّد باقر صدر داراي يک سري مباني جديدي مي باشد و در تشخيص موضوعات خيلي باهوش و داراي ذوق سرشاري است که مي تواند جوابگوي بسياري از نيازهاي جامعه کنوني و آينده باشد. سپس آيت الله بهشتي ، با عنايت به اين که آقا سيّد محمّد باقر صدر در ميان علماي ايران چندان جايگاهي ندارد و در ميان مردم هم شناخته شده نيست و از طرفي ساکن نجف و عراقي به شمار مي آيد ، تحقق اين پيشنهاد را خيلي بعيد و غير ممکن شمرد ، اما امام موسي صدر اميدوار بود و گفت اين موانع چندان مهم نيست و برطرف مي شود.
چه بلايي سر دائي ات آوردي!؟
دکتر صادق طباطبايي ( خواهرزاده امام موسي صدر)
«... يکي از زيباترين خاطراتم ، مربوط به اولين ملاقات من با حضرت امام خميني در پاريس مي باشد. روزي که قرار بود امام به پاريس بيايند من خودم را از آلمان به آنجا رساندم تا در فرودگاه به ايشان ملحق شوم. البته حضرت امام زودتر رسيده بودند و در محل اقامت خود مستقر شده بودند. وقتي که به محل اقامت امام رسيدم ، ديدم که آن بزرگوار در داخل اتاق روي تشکي نشسته اند و آقايان همراه هم دور تا دور ايشان جمع شده اند. از درکه وارد شدم و چشم امام به من افتاد... امام روي تشکي که نشسته بودند دستي زدند و اشاره کردند که بيا و اينجا بنشين. وقتي که من کنار ايشان رسيدم ، عرض کردم که آقا شما کجا و اينجا کجا!؟ امام در جواب اولين جمله اي که فرمودند اين بود که :
«خوب اگر دائي ات (امام موسي صدر) بود که ما به اينجا نمي آمديم .» بعد با لهجه قمي و به شوخي گفتند: چه بهش کردي؟ چه بلايي سر دائي ات آوردي؟ خوب اين نشان دهنده يک عاطفه و يک احساس قلبي بود که ايشان به دائي جان داشتند...»
امام موسي صدر و دکتر شريعتي
دکتر صادق طباطبايي
وقتي در ايران فعاليت براي دكتر شريعتي واقعاً تنگ شد ، وي بعد از مشورت با تني از دوستان به اروپا آمد. امام موسي صدر از آمدن او خيلي استقبال كردند. ايشان به چند دليل كار شريعتي را ارزشمند ميدانستند. اول اين كه دكتر شريعتي در مقطعي منشأ عقده زدايي جوانان شده بود كه ماركسيسم ميرفت تا به عنوان انديشهاي پيشرو و آزادي بخش فراگير گردد. دوم اين كه امام موسي صدر نگريستن از فراز قلة علم به دين را مهم و ارزشمند ميدانستند و به همين جهت ميگفت او توانسته به اين طريق دين و مذهب را به دانشگاه ميان دانشجويان ببرد ، لذا تلاش امام موسي در اين بود كه با تأسيس «حسينيه ارشاد» در تبعيد و با ادامه تلاش دكتر شريعتي ، يك پايگاه علمي - مذهبي در پاريس يا لندن به وجود آورند. حتي در راه كه به پاريس ميرفتيم تأكيد داشتند كه اين كار هر قدر هزينه لازم داشته باشد با همكاري و همت دوستان دكتر در ايران و نيز لبنانيهاي مهاجر در آفريقا آن را تأمين خواهند كرد. بنابراين زمينة اين ملاقات از اين قرار بود. جلسهاي تشكيل شد ، فرض بر اين بود كه مدتي زمان نياز هست تا دكتر مستقر گردد و خانوادهاش به او ملحق شوند و در نتيجه آرامش روحي پيدا كند. در آنجا قرار گذشته شد تا جلسات ديگري نيز برقرار گردد كه متأسفانه تقدير يار نشد و دكتر چند روز بعد از آن رحلت نمود... حتي شنيدهايد كه براي انتقال جنازة دكتر به زينبيه در دمشق ، اقامة نماز ميت و همچنين مراسم دفن ، هفتم و چهلم در لبنان ، امام موسي صدر سنگ تمام گذاشتند ، به طوري كه اين كار موجب خشم رژيم شاه شد و عوامل آن را به تلاشهاي مذبوحانه واداشت ، از جمله تابعيت ايراني ايشان را لغو كردند...
... البته من بايد همين جا به نكتهاي اشاره كنم. استقبال آقاي صدر از فعاليتهاي دكتر شريعتي بدان معنا نيست كه ايشان با تمام آرا و عقايد وي موافق بودند. مثلاً يادم هست كه در سفري با ايشان از آخن به فرانكفورت ميرفتيم. من نوار «امت و امامت» دكتر شريعتي را در ماشين گذاشته بودم كه البته آن موقع هنوز چاپ نشده بود. به يك جايي رسيد كه دكتر شريعتي به برخي برداشت ها استناد نمود. امام موسي صدر گفتند در اين جا فرض ديگري هم در بحث مطرح است كه اگر دكتر شريعتي از آن مطلع بود اين استنباطها را نميكرد و ...
مباحث بي سابقه
حجت الاسلام علي دواني
«شهيد مطهري ضمن اظهار مسرت زياد ، در حاشيه اغلب مقالات اظهار نظرهايي کرده بود. آن طور که به خاطر دارم مخصوصاً از مقاله «اقتصاد در مکتب اسلام» آقاي سيّد موسي صدر تعريف کرده بود که اين مقاله تازگي دارد و در اوضاع و شرايط کنوني لازم و ضروري است. در آن زمان ها اين گونه مباحث سابقه نداشت.»
آتيه درخشان
آيت الله سيّد رضي شيرازي
«... من درست به خاطر دارم که در سال 1365 ه.ق ، يعني متجاوز از نيم قرن پيش ، مرحوم آيت الله العظمي شيخ الفقها ، شيخ محمّد کاظم شيرازي ، به قصد زيارت آستان قدس رضوي به ايران آمدند و در قم به منزل مرحوم آيت الله فيضي وارد شدند. ديد و بازديد علما و فضلا زياد بود ، ولي به علّت مناسبات خانوادگي معظم له با مرحوم آقاي سيّد اسماعيل صدر- جد آقا موسي صدر- ديدار بيشتري داشتند و در واقع مي توان گفت اغلب روزها به ديدار شيخ مي آمدند. مرحوم شيخ محمّد کاظم مرد بحّاثي بود و هيچ وقت ديده نشده بود که مجلس ايشان خالي از بحث علمي باشد و در واقع روش ايشان در اين امر ، پرورش روح جستجوگر طلاب بود و از همين باب بود که هر وقت آقا موسي مي آمدند شيخ او را به صحبت علمي مي کشيدند... البته آقا موسي در آن زمان گويا تازه در درس خارج آقايان قم حاضر مي شدند... من احساس مي کردم که مرحوم شيخ در اين بحث و برخوردها با آقا موسي ، از درک علمي اين طلبه جوان خيلي مبتهج و مسرور مي شود ، و بالاخره مرحوم شيخ ذوق و فهم و شعور علمي ايشان را مورد تحسين قرار مي دادند و آتيه درخشاني براي ايشان پيش بيني مي کردند...»
آقا موسي لياقت مرجعيت عامّه مسلمانان را داشت
آيت الله سيّد محمّدعلي موحد ابطحي اصفهاني
«سومين کسي که آقاي بروجردي مي خواست به خارج بفرستد ، آقا موسي صدر بود. نامه آقاي بروجردي به آقا موسي که آمد آن را به من نشان داد. ولي من مانع از رفتن ايشان به ايتاليا شدم و گفتم: درست است که ايتاليا به تو احتياج دارد ولي حوزه هاي علميه جهان مخصوصاً حوزه نجف بيشتر از ايتاليا به تو محتاج است. زيرا آن کسي که اميد مي رفت شکوه استقلال حوزه ها را حفظ کند آقاي موسي صدر بود. من گفتم: آينده نجف را بايد امثال آقا موسي صدر حفظ بکنند.
آقا موسي لياقت مرجعيت عامه مسلمانان را داشت و کسي بود که مي توانست جهان اسلام را زنده کند. من با توجه به اينکه در حوزه اصفهان ، قم و نجف بودم و شخصيت هاي بزرگ و مراجع متعدد و نامدار را ديده بودم مي دانستم آقا موسي چه گوهري است! به خاطر اين ، بنده تلاش زيادي نمودم و او را از اين سفر منصرف کردم و به هيچ قيمت حاضر به رفتن وي به ايتاليا نشدم و او نيز برخلاف نظر خود ، پيشنهاد مرا پذيرفت و جواب منفي به نامه مرحوم آيت الله العظمي بروجردي داد.»
«وقتي پيکر مطهر مرحوم شرف الدّين را آوردند در نجف به خاک بسپارند ، در همين مراسم من ديدم پسران مرحوم شرف الدّين دارند به آقا موسي نگاه مي کنند ، مانند نگاه يک خريدار ، حرف هايي مي زنند و جمله هايي به زبان مي آورند که نشان مي دهد اينها مي خواهند آقا موسي را از نجف به لبنان ببرند. بعد شنيدم که در يک جلسه خصوصي نيز به طور صريح و رسمي به آقا موسي اظهار علاقه کرده اند.»
«... و اما علتي که آقا موسي از نجف رفت ، يک سري مشکلات و مصائبي داشتند و من اين مصائب را مي دانم و من اينها را مصائب حوزه ها مي دانم که چرا بايد حوزه ها نتوانند مثل آقا موسي را در خود جاي داده و نگه بدارند!؟ من يک سري از مصائب ايشان را مي دانم که حتي برادر وي (حاج آقا رضا صدر) هم از آن خبر ندارد.»
در رأس امور کشور
آيت الله سيّد محمّدعلي موحد ابطحي اصفهاني
روزي در نجف به حضرت امام خميني عرض کردم: آقا! فرض کنيم که انشاء الله بر طاغوت ايران غلبه کرديم و سرنگون شد ،آيا کسي را داريد به جاي آن در رأس امور کشور بگذاريد و او هم بتواند به خوبي از عهده اداره کشور برآيد!؟ ديدم ايشان نظر به آقا موسي دارند و فرمودند: آقا موسي رفيق خودت. بعد گفتم: آقا موسي ديگر لبناني شده است و لبناني ها وي را رها نمي کنند ، ايشان فرمودند: اينها سهل است ، درست مي شود.
«در وقت بحث وقتي من نظر و يا اشکالي به کلام استاد داشتم و مطرح مي کردم ، فرداي آن روز مي ديدم آقا موسي آن مطلب را در کنار نوشته هايش جاي داده و به اسم خود من نيز ثبت کرده است. و اين اوج فروتني و بزرگواري ايشان را مي رساند که اين قدر براي دوست و هم بحث خود احترام و ارزش قائل بود...»
« ... در موقع کار و حمل اثاثيه سفر ، بيشتر از همه کار انجام ميداد و سنگينترين وسايل ، هميشه بر دوش وي قرار داشت. در وقت شوخي و مزاح ، مزاح هاي علمي و اخلاقي جالبي ميکرد. خدا ميداند که ما ، در اين سفر و در برخورد ديگري که داشتيم ، همهاش محبت ، تواضع ، وقار و بزرگواري ديديم. تمامي اوصافي که در روايات براي علما ذکر شده است ، همهاش در آقا موسي صدر جمع شده بود.»
نيکي به دشمن
استاد زکريا حمزه ( ابو يحيي)
«... يک روز امام موسي صدر مرا خواست و مأموريتي داد تا پيش ابونايف بروم و بگويم که امام موسي صدر مي خواهد به ديدار شما بيايد. من که حيرت زده بودم مدتي تأمل نمودم و کار به تأخير افتاد... امام ترديد مرا ديد ، دوباره بر درخواست خود اصرار ورزيد. من گفتم:سرورم اين آقا يک عمر با شما دشمني کرده و تهمت زده است. او گفت: عيبي ندارد ، هر آنچه مي گويم عمل کنيد. بالاخره دستور بود و بايد اجرا مي شد. بين محل اقامت ما و منزل ابونايف حدود يک کيلومتر بود. من رفتم به آن آقا گفتم که امام مي خواهد به ملاقات شما بيايد ، او هم تعجّب کرد و پرسيد آيا خود امام موسي صدر شما را فرستاده است!؟ گفتم: بله. ابونايف مرا به خوبي مي شناخت ، نيم ساعت وقت خواست تا خودش را آماده کند. برگشتم به امام موسي خبر دادم. بعد از نيم ساعت با ماشين رهسپار منزل آن آقا شديم. وي باغ بزرگي داشت از ساختمان تا باغ حدود 200 متر فاصله بود. وقتي به در باغ رسيديم ، ديديم ابونايف با تمامي خانواده و فرزندان به انتظار امام ايستاده اند. ابونايف حدود 75 سال سن داشت با پاي برهنه و سر برهنه به استقبال امام آمده بود ، چنين برخوردي در ميان عرب و در قبايل و در منطقه بعلبک ، خيلي معنا دارد. او امام موسي را در آغوش گرفت و شروع به گريستن کرد. سپس به اتفاق وارد ساختمان شديم و حدود 10 دقيقه در آنجا نشستيم. فنجاني قهوه خورديم و برگشتيم و ...»
ناقوس خروشان
استاد الياس الديري (مفسر مسيحي معروف مطبوعاتي لبنان )
«خداوند امام موسي صدر را صد و يك سال حفظ فرمايد و عمر او را هرچه طولانيتر گرداند تا ناقوس خروشان فريادي طنينانداز در جهان باشد و وجداني باشد كه خفتگان غرق در خواب را به هنگامي كه خلق از نگراني ديده برهم نميگذارند و ناله ميكنند ، برآشوبد. خداوند او را براي طايفه محروم خود و ساير محرومان لبنان - در طول تاريخ- محفوظ بدارد... در اين لبنان چه قدر محرومان و ستمديدگان بسيارند و چه قدر نياز به دستي كه ستم و زور را بزدايد و محروميت را از ميان بردارد ، شديد و فراوان است ، چه قدر به صدايي همچون صداي حضرتش و به قلبي همچون قلب ايشان نياز مبرم احساس ميشود... شايد براي نخستينبار است كه جنبش يك رجل ديني رنگ فرقهگرايي ندارد و از نشان تعصب عاري است. دليل آن اين است كه جنبش اين امام و رهبر شيعي ، اعجاب و تقدير و همدلي مارونيها ، سنيها و ارتدكسها را اجماعاً به خود جذب كرده است... و از اين روي عنوان دفاع از حقوق انسان در لبنان را يافته ، نه عنوان دفاع از حقوق طايفه و يا يكي از افراد اين طايفه را...
با آن كه او يك مرد ديني است و در اوج مقام دينيِ مذهب خويش است ، ولي زبان امام ، اصالت خود را حفظ كرده و با دردها و آلام انسان در پيوند مانده است. با زخمهاي ميهن و آرمانهاي وطن كه جاي خود را دارد... به طور اختصار ، اين است امام صدر ، و اين است مواضع ايشان بر اساس حقايق و مدارك روشن و قطعي ، چه در نظر تودههاي بيگناه مؤمن و چه رهبران فكري ، چه در ميان طايفهاش و چه در ميان جامعة لبناني.»
در همه دورانها داراي يك اخلاق بود
استاد سيّد حسين شرف الدّين
بگذاريد برايتان خاطرهاي نقل كنم كه هم اكنون در ذهنم نقش بسته است. در يكي از شبها حدود ساعت 12 رهسپار منزل بودم. نيمه شب بود. به منزل امام موسي صدر كه رسيدم ، ديدم كه ايشان شلنگ آبي به دست دارد و در حال تميز كردن جلوي خانه است. گويا همسر ايشان ميخواست خانه تكاني كند و امام صدر هم به ايشان كمك ميكرد. منتهي چون در طول روز تا پاسي از شب در بيرون منزل بود لاجرم كمك در امر نظافت خانه را به آخر شب موكول كرده بود. نمونة ديگر آنكه امام صدر از اخلاق حسنة پدرش زياد ياد ميكرد. بارها شنيديم كه تعريف ميكرد كه وقتي مادرش براي پدر چاي ميآورد ، پدر دست مادر را ميبوسيد. خوب همين كه اين قصه به يادش بود و همين كه آن را تعريف ميكرد ، بيانگر آن بود كه خود او هم اين كارها را انجام ميداد. اينها اگر چه نمونههاي كوچكي هستند اما به اندازه كافي گوياي آنند كه اخلاق ايشان در بيرون از منزل و در داخل آن يكي بود. امام صدر چه آن زماني كه در حوزة قم طلبه بود ، چه آن زماني كه يك عالم مجتهد شد و چه آن زماني كه رهبر لبنان شد ، در همة دورانها داراي يك اخلاق بود.
ياري ياران
استاد سيّد حسين شرف الدّين
«... در تمامي سال هايي که امام خميني در نجف حضور داشتند ، بسياري از افراد که مي خواستند با ايشان تماس بگيرند ، به مجلس اعلاي اسلامي شيعه مراجعه مي کردند. من خود مکرراً دانشجويان مسلمان ايراني را مي ديدم ک از اروپا و آمريکا به بيروت آمده اند تا از آنجا به نجف بروند... آقاي صدر هم دستور مي داد تا هماهنگي هاي لازم صورت گرفته و مشکلات سفرشان به نجف حل گردد. باز ياد مي آيد که مرحوم حاج احمدآقا ، دو سه سال قبل از پيروزي انقلاب ، سفري به لبنان آمدند و مدتي طولاني ميهمان آقاي صدر بودند... من بارها آقاي سيّد محمود دعايي يا همکاران شان را ديدم که از نجف به سوريه آمده اند و با آقاي صدر ملاقات دارند. حتي يادم هست که در يکي از اين ملاقات ها ، آقاي دعايي پيامي از امام خميني آورده بودند که از فارسي به عربي ترجمه شده بود. آقاي صدر هر دو نسخه فارسي و عربي را به من دادند و خواستند تا آنها را مطابقت داده و در صورت لزوم ويرايش نمايم...»
محبت به مخالف
شيخ محمّد جواد مغنيه
«...روزي شيخ محمّد جواد مغنيه درحسينيه شهر نبطيه بر بالاي منبر بود که امام موسي وارد مجلس شد. وي چند روز پيش از آن سفري به شوروي کرده بود تا پروژه عظيم ساختمان بيمارستان را در آنجا به مناقصه بگذارد. آن زمان پيمانکاران شوروي پروژههاي عمراني را با هزينه کمتري نسبت به رقباي غربي خود اجرا ميکردند .... به محض اين که چشم مرحوم مغنيه در بالاي منبر به امام موسي افتاد ، موضوع بحث خود را عوض کرد و حملات هميشگي خود را به ايشان ادامه داد و گفت اسلام از کساني که ادعاي مسلماني دارند ولي از بلاد ، کفر ، شرک و الحاد دين ديدن مي کنند ، بيزار است و ... او لحظاتي جلوي مردم و در حضور خود امام موسي صدر به وي تاخت. امام موسي هم فقط نشسته بود به کمال متانت سر به زير انداخته و به زمين نگاه مي کرد. قرار بود سخنران بعدي مجلس خود او باشد به هر حال سخنان مرحوم مغنيه پايان يافت و از منبر پايين آمد ، در همان لحظه امام موسي از جا برخاست تا بالاي منبر برود. پيش از آن ، به سوي محمّد مغنيه رفت و او را جلوي مردم در آغوش کشيد ، مردم از حرکت امام به شوق آمدند و خود مرحوم مغنيه هم تکان خورد...»
جانم فداي امام و شما رزمندگان
ابو يحيي ( استاد زکريا حمزه )
«... بگذاريد برايتان خاطرهاي تعريف كنم كه هيچگاه از جلوي چشمانم محو نميشود. يكي از اولين اقدامات براي مقابله با اسرائيل آن بود كه آمديم و چهار مقر نظامي در جنوب لبنان و در روبروي اسرائيل برپا كرديم. يكي از اينها در بخش شمالي شهرك طيبه مستقر شده بود. امام صدر به دلائلي در يك مقطع زماني دستور داده بودند تا مواد غذايي خود را از هيچكس و از هيچ كجا تأمين نكنيم. قرار بر آن بود كه كليه مايحتاج رزمندگان فقط از طريق ايشان تأمين شود. آن زمان تمام گروههاي چپي كه در جنوب لبنان فعاليت داشتند ، زير پوشش جنبش الفتح بودند. امام موسي صدر گفته بودند كه حتي از آنها هم چيزي نگيريم. همين طور شد. در همين اثنا موقعيتي پيش آمد كه برادران رزمنده مستقر در اين چهار پاسگاه به مدت 8 روز چيزي جز نان خشك مصرف نكردند. همزمان با آن ، شهرك طيبه نيز به سبب تجاوزات اسرائيل از سكنه خالي شده بود. برادران رزمنده به هنگام يكي از گشتهاي خود متوجه شدند كه در يكي از باغهاي شهرك ، پنج كندوي عسل جا مانده است. در اثر گرسنگي و بدون هماهنگي با فرمانده خود ، دو تا از كندوها را برداشتند و چون از چگونگي استخراج عسل اطلاعي نداشتند، كندوها را در داخل آب گذاشتند و در نتيجه زنبورها از بين رفتند. هنگامي كه امام موسي صدر از موضوع آگاه شد ، مرا به بيروت احضار كرد. ما هر وقت از جبهه جنوب به بيروت باز ميگشتيم امام با نهايت گرمي و محبت از ما استقبال ميكرد ، اما اين بار برخوردها برخلاف معمول ، رسمي و جدي بود. مرا در آغوش نگرفتند و عملاً نشان دادند كه از ما ناراحت هستند و در ضمن سخنان زيادي گفتند:
اگر قرار است كه ما شهيد شويم ، بايد پاك و خالص باشيم ، نه اين كه به مال مردم تجاوز كنيم ، يا عسل و كندوي آنان را نابود كنيم.
سپس از قيمت كندوها پرسيدند. گفتم كه هر كدام حدود 70 الي 80 ليره ارزش دارد. در مقابل دو كندو 200 ليره پرداخت كردند و خواستند كه به كمك بچههاي مؤسسه جبل عامل ، صاحب كندو را بيابيم و تأكيد كردند كه حتماً خسارت وارده جبران و از صاحب كندو حلاليت بطلبيم. ما هم او را پيدا كرديم. بعداً از اين كه شرح ماجرا شنيد ، به شدت گريه كرد! با ناباوري ميگفت:
جانم فداي امام و شما رزمندگان باشد ، آيا واقعاً خود امام چنين چيزي را فرمودند!؟ سپس هر چه تلاش كرديم ، حاضر به اخذ مبلغ مذكور نشد و ما گفتيم اگر قبول نكني امام موسي صدر ناراحت ميشود. در نهايت او گفت: بسيار خوب ، قبول ميكند اما آن را به عنوان هديه به شما بر ميگردانم ، غذايي تهيه كنيد و براي بچهها به خط ببريد.
هوشمند و جذاب
ملک عبدالله پادشاه فعلی عربستان
ملک عبدالله در زمان ولايتعهدی خود و هنگام شركت در كنفرانس سران كشورهاي اسلامي در ايران ، ضمن ديدار با اعضاي خانوادة امام موسي صدر گفت:
«من در تمام سالهاي زندگي ، شخصيتي به هوشمندي ، وسعت اطلاع ، حُسن خُلق ، انسانيت و جذابيّت امام موسي صدر نديدم»
چه صورت نوراني و زيبايي!
ابو هشام
«... خاطرهاي كه الآن در ذهن دارم مربوط به آخرين شبي است كه با امام موسي صدر بودم. يكي از شبهاي قدر سال 1357 ، يادم هست كه براي اولين بار ريش گذاشته بودم و طبيعتاً عادت نداشتم ، به همين جهت كمي ناآرام بودم. براي اين كه تصور ميكردم چهرهاي نامناسب پيدا كردهام. امام در همان ابتداي ورود من به مجلس متوجه ناراحتي من گرديد. به همين سبب با تشريفات صميمانه و مكرر خود مرا غافلگير نمود. هنوز لحن كلام ايشان را به ياد دارم كه چنين ميگفت: بهبه! چه صورت نوراني و زيبايي! الحمدالله! ماشاءالله! بسيار زيبا شده است. خيلي عالي است. و با اين جملات مرتب مرا تشويق و بر امتيازات تصميمي كه گرفته بودم ، تأكيد ميكرد. امام ميخواست به من اعتماد به نفس دهد و بگويد كه خدا و رسولش نيز چنين عملي را دوست دارند... به هر حال شب را در كنار امام بودم. آن شب بدون ترديد يكي از زيباترين شبهاي زندگيم بود ، شب قدر بود و برنامههاي خاص خودش را داشت. همه مراسم را خود امام اجرا نمود. ايشان قرائت ميكرد و ما همراهي ميكرديم. اين آخرين شبي بود كه با امام موسي صدر بودم. يكي دو روز بعد عازم سفر ليبي شدند و...
آرزوي ناصر
جمال عبدالناصر
رئيس جمهور وقت مصر ، در كنفرانس مجمع البحوث الاسلامي بعد از ملاقات با امام موسي صدر ، خطاب به علماي اهل سنت مصر ميگويد:
«... اي كاش دانشگاه الازهر ، رئيسي چون آقا موسي داشت...»
به گزارش مأموران ساواك ، اين ديدار قرار بود كوتاه باشد ولي بعد از آغاز آن ، چون جمال عبدالناصر شديداً تحتتأثير شخصيت وي قرار گرفته بود ، اين ملاقات حدود يك ساعت و سي دقيقه به طول انجاميد و در پايان هم جمال عبدالناصر از امام موسي صدر دعوت كرد جهت ديدار از مناطق و آثار باستاني مصر به مدت يك هفته در آن كشور بماند.
امتياز شيعيان
دلامار دلمار
سفير اسبق فرانسه در لبنان، ضمن سخنراني در يكي از كليساهاي آن كشور ميگويد:
«... شيعيان امتيازاتي به دست آوردهاند كه طوايف ديگر فاقد آن هستند. جمعيت آنها در سرتاسر لبنان توزيع شده است. تعداد آنها از ديگر طوايف بيشتر است. از نظر مالي در تمامي جهان غرب ريشه دواندهاند. از نظر فكري و فرهنگي در صف اول قرار گرفتهاند. من هشدار ميدهم كه اگر آنها بر همين منوال پيش بروند و رهبري روشن چون آقاي صدر داشته باشند ، در سال 2000 حكومت لبنان را به دست خواهند گرفت...»
سريعالانتقال بود
آيت الله حاج آقا موسي شبيري زنجاني( هم درس امام موسي صدر )
«... اين آقاي آقا موسي كه ذكر كرديم داراي برجستگيهاي خاص علمي ،اخلاقي و روحي بود. ايشان از نظر سرعت انتقال بسيار سريع الانتقال بودند و از اين جهت جزء افراد درجة اول به شمار ميآمدند. علاوه بر سرعت انتقال ، يك فهم صاف و مطابق با فطرت داشتند و داراي يك روح حقيقتجويي بودند كه از همين صافي فهم نشأت ميگيرد. از جهت دقت نظر هم باز جزء درجة اوّلها بودند. كساني ديگر بودند كه از جنبة سرعت انتقال و دقت نظر مانند ايشان بودند ولي از جهت صافي فهم ، يك فردي را من سراغ ندارم كه مقدّم بر ايشان باشد ، خيلي فوقالعاده بودند.
جهت ديگري كه در ايشان بود ، بيان او بود. بسيار بيان ، بيان روشن و بدون تعقيد بود. آقاي موسوي اردبيلي ميگفت: من در درس آيت الله داماد كه استاد مشترك ما بود گاهي در درس اشكالي به نظرم ميآمد كه ميخواستم بگويم ، هي فكر ميكردم تا يك جملة مناسبي را پيدا كنم و اشكال را مطرح كنم. ايشان ميگفت: آقا موسي فوراً با كوتاهترين عبارت و روشنترين جمله آن را بيان ميكرد. تن صداي ايشان بسيار مناسب و مطلوب بود ، در بحث ها ، چه بحثهاي اجتماعي و چه علمي ، هيچكس احساس خستگي از صحبتهاي ايشان نميكرد. امتياز ديگري كه در ايشان بود ، ادب بيان بود ، غير از روشني بيان ، ادب بيان است. ما هيچ وقت نديديم كه در صحبت با افراد صدايش را بلند كند و با خشونت صحبت كند. لفظ تند ، تعبير تند ، تعبير اهانتآميز ، دربارة اشخاص كرده باشد.
امتياز ديگري كه جزو جهات ممتاز و عالي ايشان بود ، انصاف ايشان در بحث بود. منصف بود در حد اعلاي انصاف ، روح حقيقتجويي در ايشان بسيار غالب بود. هيچ وقت نميخواست حرف خود را بر ديگري تحميل كند ، اگر ميديد طرف حرف حسابي دارد ، بدون هيچ مضايقهاي حرف او را قبول ميكرد. اعتراف به حقانيت طرف براي او امر بسيار عادي بود...»
تاريخ لبنان
كاردينال فرانس كونيك
يكي از رهبران مسيحي، در ديداري خطاب به امام موسي صدر ميگويد:
«... عالي جناب من راجع به شما زياد شنيدهام ، ايمان دارم كه ميتوان تاريخ لبنان را به دو دورة كاملاً مجزا تقسيم كرد ، دوران قبل از موسي صدر و دوران موسي صدر...»
مقام قديسي
فؤاد شهاب
رئيس جمهور اسبق و خوشنام لبنان پس از ديدار با امام موسي صدر گفته بود:
«... اگر مسيحيان چنين شخصيتي داشتند ، او را به مقام قديسي ميرساندند ، اين مرد را بايد با تمامي وسائل و امكانات ياري نمود...»
فكر نكنيد من ميخواهم خودي نشان دهم
حجت الاسلام خسروشاهي
من از سال 1332 شمسی كه در قم هستم ،با امام موسي صدر آشنايي و ارتباط پيدا كردم ، بعد هم در برخي از كنفرانسهاي اسلامي خارج از كشور ايشان را زيارت ميكردم. او واقعاً در همه زمينهها خود را نشان ميداد و به عنوان «ستاره كنفرانسها» مطرح ميشد. يادم هست كه در كنفرانس «الفكر الاسلامي» الجزاير ، اغلب شخصيتهاي برجسته جهان و اسلام حضور داشتند. مثلاً از مصر شيخ محمّد غزالي ، شيخ محمّد ابوزهره و شيخ محمّد بيصار بودند و خيلي از بزرگان ديگر. آقاي صدر در هر موضوعي به قول عرب ها اجازه تدخلي ميگرفت مي رفت بالا و اظهار نظر ميكرد. يكي دوبار هم كه من خدمت ايشان نشسته بودم به من گفتند: آقاي خسرو شاهي! شما هم در هر موضوعي كه ميتوانيد حرف بزنيد ، اجازه بگيريد و حرف بزنيد ، اينها بايد شيعه را بشناسند ، بعد هم به شوخي اشاره كردند كه فكر نكنيد من ميخواهم خودي نشان دهم. من فقط ميخواهم به اينها نشان بدهم كه يك بچه طلبه قم و نجف مسايل را بهتر از شما ميفهمد و واقعاً هم اين طور بود. انعكاس تَفَوُّق ايشان در بين محافل علمي آنها كاملاً محسوس بود.
به غير از خداوند از هيچ كس ديگر نميترسيد
حجت الاسلام خسروشاهي
من شهادت ميدهم كه امام موسي صدر به غير از خداوند از هيچكس ديگر نميترسيد. از هيچكس و از هيچ چيز نميترسيد. همه مردم دريافته بودند كه امام براي اسرائيل حتي به اندازه پشيزي ارزش قائل نيست. آقا همواره تأكيد ميكرد كه اسرائيل قدرتي پوشالي بيش نيست و متأسفانه اين اعراب هستند كه آن را اين قدر بزرگ و شكست ناپذير جلوه دادهاند. يكي از برنامههاي امام موسي صدر آن بود كه مرتباً به روستاهاي مرزي سركشي ميكرد. هر وقت تصميم به اين كار ميگرفت قبل از حركت به ما خبر ميداد و همواره به ما تأكيد ميكرد كه اگر دلهره داريد بگوييد تا افراد ديگري را با خود ببرم! ما هم ميگفتيم: جانمان فداي خدا و شما باد ، مگر ممكن است شما را تنها بگذاريم. البته طبيعي بود كه نكات امنيتي را رعايت ميكرديم ، مثلاً ماشين ما خود به خود ماشين ساده و عادي بود. گاهي اوقات فاصلة امام با نيروهاي اسرائيلي به كمتر از پنجاه متر ميرسيد. يادم هست كه بارها به روستاي مسيحي نشين «عين ابل» رفتيم. اين روستا كه در مجاورت مرز اسرائيل قرار دارد ، امام موسي در آنجا وارد كليسا ميشد تا براي مردم صحبت كند. وقتي آقا سخنان خود را آغاز ميكرد ، حقيقتاً غوغايي بر پا ميگشت. آقا خيلي با آنان مأنوس بود ، حتي در منازل آنها به استراحت ميپرداخت.
در ميان ميهمانان بر خود ميباليد
حجت الاسلام خسروشاهي
يك روز كه من در لبنان خدمت امام موسي صدر بودم ، به من گفتند آقاي خسروشاهي! اين جا يك كشيشي هست كه وقتي من تازه از قم آمده بودم خيلي به من اظهار محبت ميكرد. آن موقع من بچه طلبهاي بودم و تازه به صور آمده بودم ، غريب بودم و ايشان خيلي به من محبت نمود. الآن ميخواهم جبران كنم و بدون اطلاع قبلي به ديدارش بروم. شما هم اگر مايل باشيد ميتوانيد بياييد. با هم رفتيم. اتفاقاً عيدي بود و كشيش در سالن كليسا جلوس داشت. شخصيتهاي معروف منطقه به ديدن او آمده بودند. هنگامي كه امام موسي صدر را ديد خيلي خوشحال شد. در ميان ميهمانان بر خود ميباليد كه شخصيتي مانند امام موسي صدر به ديدنش آمده است و اين اتفاق برايش خيلي مسرت بخش بود و امام موسي صدر خيلي او را احترام ميكرد.
لنگ کفش مسلمان
حجت الاسلام خسروشاهي
يكي از مسائلي كه عرفات به طور جدي در مورد آن ميانديشيد ، گشودن دفتر نمايندگي در تهران بود. شاه ايران نيز با آن موافقت كرده بود. ولي امام موسي صدر ، عرفات را از اين اقدام برحذر ميداشت و به او گفته بود سازمان مقاومت فلسطين امروز سمبل يك انقلاب است ، اين سازمان چگونه ميتواند به كشوري نماينده بفرستد كه حكومتش هر روز مردم بيگناه را به خاك و خون ميكشد!؟ عرفات در جواب چنين توجيه كرده بود كه من اين دفتر را باز ميكنم تا بتوانم از شاه ايران پول بگيرم. بعداً همين پول را براي براندازي رژيم او به كار خواهم گرفت. امام در جواب عرفات جملاتي گفت كه يك دنيا ، ارزش داشت، ايشان گفت: لنگه كفشي كه يك مسلمان مبارز و مجاهد به پا ميكند ، از تمامي ثروتهاي شاه و دنيا با ارزشتر است.
اگر من نگويم چه کسي بايد بگويد!؟
حجت الاسلام خسروشاهي
من يكي دو روز در بيروت ماندم و باز خدمتشان رسيدم. يكي از اين روزها گفتند كه من امروز عصر در دانشگاه بيروت سخنراني دارم و بعد با لبخند اضافه كردند كه دانشجوها اغلب دختر هستند و غالباً هم مسيحي ، اگر چه شيعهها و مسلمانها هم از لحاظ حجاب ، بيشباهت به مسيحيها نيستند! اگر مايل هستيد و اشكالي نميبينيد ، شما هم تشريف بياوريد. من هم پذيرفتم و همراه ايشان رفتم. وقتي وارد شدم ديدم كه تقريباً همه خانم ها حجاب ندارند ، ولي در عين حال با شور خاصي حضور يافتهاند تا سخنراني را گوش كنند. به ايشان گفتم كه آقا اينجا وضع خيلي با صيدا تفاوت دارد، ايشان هم فرمودند: بلي ، ولي در اين جمع از همه مذاهب و فرق هستند و اگر من براي آنها سخنراني نكنم و حقايق را نگويم ، چه كسي بايد بگويد. گفتم: البته من اشكالي به حضرتعالي ندارم و فقط مشكل خودم را ميخواهم حل كنم. اگر من در جلو بنشينم طبعاً عكسها در روزنامهها منتشر ميشود و بعد به قم ميرسد و ما هم در قم ميخواهيم زندگي كنيم. ايشان لبخندي زد و گفت: بلي شما راست ميگوييد... ولي اگر آن آقايان به اينجا بيايند و مثل من مدّتي بمانند خواهند پذيرفت كه براي هدايت اينها راهي جز اين نيست... به هر حال اين هم نشان دهنده سعه صدر امام موسي صدر بود و اينكه بايد در بين همه راه يافت و صحبت نمود و خدمت كرد و به تبليغ اسلام پرداخت.
امام موسي صدر همان کسي است که...
حجت الاسلام ابوذر عاملي
«من برخي از سخنراني هاي امام موسي صدر را در شهر «بشري» که يکي از مراکز مهم مسيحيان ماروني است به ياد دارم. هزاران نفر از جوانان مسيحي با عشق و علاقه جمع مي شدند و به سخنراني او گوش مي دادند.»
«... امام موسي صدر همان کسي است که دولت سوريه و شخص حافظ اسد را بر آن داشت تا فضا و امکانات لازم را در اختيار مبارزين ايراني مقيم آن کشور قرار دهد. بسياري از برادران و دانشجويان مبارز ايراني که در کشورهاي اروپايي يا آمريکا اقامت داشتند ، آزادانه به سوريه رفت و آمد داشتند، بدون آنکه ويزاي سوريه در گذرنامه آنان ثبت شود! مثلاً برادران ايراني که از فرانسه به سوريه مي آمدند ، مهر ويزايشان بر روي کاغذي ساده و نه گذرنامه ، ثبت مي شد. اينها به اردوگاههاي نظامي سوريه که تحت نظر دکتر رفعت اسد قرار داشت وارد مي شدند... دکتر مصطفي چمران هر روز به سوريه مي آمد تا به آنها سر زند و برايشان صحبت کند... بسياري از برادران ايراني در ارودگاه هاي نظامي حرکت اَمَل آموزش ديدند. از آنجا دوباره به سوريه و از سوريه به کشورهاي محل اقامت خود باز مي گشتند... مبارزان ايراني مستقر در سوريه و لبنان ، از سال ها قبل تحت حمايت امام موسي صدر قرار داشتند. بسياري از برادران ايراني ، مستقيماً و بدون واسطه حمايت مي شدند. مثلاً برخي افراد بودند که توسط شاه تبعيد شده بودند و امکان بازگشت به ايران را نداشتند. برخي ديگر بچه هايي بودند که پدرشان توسط ساواک شهيد شده بود و بدون سرپرست بودند... پيش خود ما در مدرسه صنعتي جبل عامل زندگي مي کردند. يکي از اين برادران آقاي قاسم مهدوي بود ، ايشان خوشبختانه امروز در قيد حيات است. او استاد هنرهاي رزمي از قبيل جودو و کاراته بود. يکي ديگر نوجواني به نام علي اصغر بود که اخيراً در جبهه(صحبتها برای سالهای گذشته است.) به شهادت رسيد. پدر و مادر اين نوجوان در ايران به شهادت رسيده بودند و او از دو طرف يتيم بود. برخي برادران که از فرماندهان جبهه بودند و بعداً شهيد شدند ، مانند آقاي محسن الهي که به همراه همسرش در مدينه الزهرا سکونت داشت و ...»
حقوق شيعيان
يواکيم مبارک (رهبر مسيحيان لبنان)
«... البته هيچ کس منکر نيست که سيّد موسي صدر شيعه است و فعاليت خود را به منظور رسيدگي به حقوق شيعيان اين کشور آغاز کرد ، ولي اين فعاليت اکنون داراي دورنماي والاتري است. به ويژه که هدف او رسيدگي به حقوق عموم طبقات محروم اين کشور است ، و نبايد فراموش کرد که شيعيان در اسلام همواره يک طبقه روشنفکر و خواهان عدالت بودهاند و در اين راه جانبازي ها نموده و قربانيان زياد داده اند. به همين جهت نيز صلاح لبنانيان در آن است همانطوري که در دوران هاي گذشته تاريخ براي نهضت ماروني ها و دروزي ها اهميت قائل شده و جنبه هاي آزاديخواهانه و انساني اين نهضت ها را در نظر گرفتند ، اکنون نيز نهضت موسي صدر را پر و بال دهند ، مخصوصاً که اين نهضت با انقلاب فلسطين پيوند و هماهنگي دارد ...»
با مخالفين
آيت الله نجيب
امام موسي صدر مخالفين زيادي داشت. برخي از آنها بي رحمانه به ايشان حملهور ميشدند. اما وي هيچ گاه عكس العمل نشان نميداد ، تنها به هدفش فكر ميكرد. شايعات بسياري در مورد امام موسي صدر ساخته بودند. يادم هست مدتي شايع كرده بودند كه دختر وي بيحجاب است، اين قضيه به سالهاي 54-1353 بر ميگردد. در همان ايام ، روزي با تعدادي از برادران به مجلس اعلاي شيعيان رفتيم تا با امام موسي صدر ديدار كنيم. آن زمان مقر مجلس هنوز در منطقه حازميه بود. با امام موسي نشسته و سرگرم صحبت بوديم كه يك دختر خانم متين و محجبه اي از سالن عبور نمود. سن اين دختر حداكثر در حدود 10 يا 11 سال بود ولي حجاب محكم و كاملي داشت. در اين هنگام امام موسي صدر او را صدا زد. دختر خانم در حالي كه خجالت ميكشيد ، جلو آمد. امام موسي صدر چند لحظهاي با او صحبت كرد و از وي دلجوئي نمود. آنگاه بعد از اين كه دخترش رفت به ما گفت اين دختر بزرگ من حوراء است، همان كسي كه ميگويند بيحجاب ميباشد. در برابر آن همه شايعه پراكنيهاي ناجوانمردانه ، اين تنها عكس العملي بود كه از امام موسي صدر مشاهده ميشد و اين بزرگوار همواره چنين لطافتي داشت....
با عملش حرف مي زد
...روزي يكي از برادران براي كاري به منزل امام موسي صدر مراجعه نمود. آن دو چند دقيقهاي را جلوي درب ايستادند تا با هم ديگر صحبت كنند. در همان اثنايي كه امام صحبت ميكرد ، آن برادر سيگاري روشن نمود و عادتاً يا غفلتاً ، چوب كبريت را بر روي زمين انداخت. امام موسي صدر بدون آنكه صحبت خود را قطع كند ، خيلي آرام خم شد و چوب كبريت را برداشت و داخل سطل زباله انداخت ، بدون اين كه آهنگ كلامش را تغيير دهد. آن برادر چون متوجه اشتباهش شد ، احساس شرمندگي كرد و بعد از تمام شدن صحبت امام موسي بلافاصله عذر خواست و بعد مرخص گرديد.
فرهنگ شيعه
جرج جرداق ( نويسنده و متفکر مسيحي)
« اين فرهنگ شيعه را که شما مطرح ميکنيد، اگر همه مثل شما اين را آن جور ارائه ميدادند ، الان ديگر اثري از مذهب تسنن و دين مسيحيت در اين کشور باقي نميماند. اين فرهنگ با اين ويژگيها ، قابل پذيرش براي همه مردم است .»
برای آزادی امام ايرانی شيعيان لبنان و اين ذخيره الهی دعا می کنيم.
منابع: نشريه عبرتهاي عاشورا ، سايت امام موسي صدر ، نرم افزار شرح صدر(کاری از مؤسسه فرهنگی نرم افزاری آرمان مشهد) و ...
تهيّه و تدوين: وبلاگ پيچ بزرگ تاريخی
( http://piche-bozorge-tarikh.blogfa.com )
مطالب مشابه
- نشست علمي «امام موسي صدر، فرزند ايران، مسيح لبنان» برگزار شد و در آن کتاب دو جلدی «سیره و سرگذشت امام موسی صدر» که توسط مؤسسه فرهنگی ـ تحقیقاتی امام موسی صدر به چاپ رسيده است، معرفی و بررسی شد
- اظهارات مسئول کمیته پیگیری وضعیت امام موسی صدر درباره سرنوشت وی+ فایل صوتی
- انتشار خبرهایی درمورد سرنوشت امامموسی صدر
- فرزند يکي از همراهان امام موسي صدر: پدرم که از همراهان امام موسی صدر بود زنده است
- احتمال حبس امام موسی صدر در مرز "لیبی"