کد خبر: 1861

1391/12/10 20:57

نسخه چاپی | دسته بندی: ---
0
بازدیدها: 694

هاشمی مردِ تحمّل و امید است/فرماندهی قرارگاه تخریب هاشمی!/غلامعلی رجایی

به چهره مصمم هاشمی می نگریستم مردی که بنظرمن مشکل او،که این همه حساب شده به او می تازند،سابقه و بزرگی اوست مردی که بعضی به غلط معتقدندبی اندازه بزرگ است و نقش آفرین ،لذا باید تراشیده شود تا دیگران […]

به چهره مصمم هاشمی می نگریستم مردی که بنظرمن مشکل او،که این همه حساب شده به او می تازند،سابقه و بزرگی اوست مردی که بعضی به غلط معتقدندبی اندازه بزرگ است و نقش آفرین ،لذا باید تراشیده شود تا دیگران دیده شوند
"قرارگاه تخریب هاشمی" هرازچند گاهی کسانی را به میدان نبرد با هاشمی می فرستند وهر بار شکست خورده از قبل بر می گردند دلیل این شکست هم این است که می بینند هاشمی هم چنان با صلابت ایستاده است وآنها بناچار باید دوباره و چندباره به مصاف او بیایند


به آسانی می توان دریافت پروژه تخریب هاشمی حتما یک تدبیر و بهتربگویم دستورالعملی عملیاتی است که از سوی قرارگاهی تعیین شده و برای اجرای هر مرحله آن سربازانی معین می شوند. دستوری که هم با سیره و توصیه های حکیمانه امام مبنی بر همراهی "هاشمی و خامنه ای"در تضاد آشکار است و هم با مشی رهبری هم در قبال هاشمی ناسازگاری عجیبی دارد وعجیب تر آنکه در این پروژه نامیمون، حلقه انحرافی و برخی اصولگرایان مشترک شده اند و پایدار!

نقل است که یک جا حضرت امام، دست شما را در دست آیت الله خامنه‌ای ،مقام معظم رهبری می‌گذارند. می‌شود بفرمایید که چرا امام این کار را انجام دادند؟

اینکه امام دست ما را در دست هم گذاشته باشند، نه، هیچ جا این‌طورچیزی نبوده است. ولی آنچه در جاهای متعددی گفته شده، مثلاً آخرین آن که من در خاطراتم نوشتم این است که وقتی که ایشان نزدیک به رحلت بودند، بربالین ایشان رفتم و ایستادم. من امام را خیلی دوست می داشتم و از اینکه با دستم وجودشان را لمس کنم، لذت می‌بردم. دستم را روی دستشان گذاشتم. ایشان شصت مرا خیلی آرام گرفتند. هنوز رمق داشتند. ولی معلوم بود دستشان کمی می‌لرزید. من دو، سه کلمه با ایشان صحبت کردم. ایشان به من فرمودند که اگرمتحد باشید، انقلاب آسیب نمی‌بیند. به سختی هم صحبت می‌کردند. بعد کمی سکوت کردند و دوباره فرمودند که مخصوصاً تو و آقای خامنه‌ای. این مضمون را ایشان جاهای دیگر هم گفته اند. به صورت واقعی که من می‌دانم این مقدار است.

این فرازی از مصاحبه اخیر آیت الله هاشمی در دیدار با دوستان سایت پر بیننده خبر آنلاین است که من هم در آن حضور داشتم.

این سخن را که شنیدم نا خودآگاه به یاد مطالبی که چند روز قبل از حجت الاسلام والمسلمین آقای شریعتی- که می گفت همدرس آیت الله خامنه ای بوده است- درباره آقای هاشمی افتادم که می گفت: مرحوم آقای ورامینی- پدرهمسر وی- که ازاعضای دفترامام بود یک بارکه صحبت ازمنزلت آقای هاشمی نزد امام به میان آمد گفت : گاه که امام جو جامعه را مایوس می دید به دفتر پیام می داد که به آقای هاشمی بگویید در نمازجمعه تهران حاضرشود و برای مردم خطبه بخواند و با بیان نافذ خود آنها را به آینده امیدوار کند.

 دراین دیدار بر و بچه های سایت از هاشمی پرسشهای مکرری داشتند و من فارغ ازبحث آنها و پاسخهایی که می شنیدند به چهره مصمم هاشمی می نگریستم. مردی که بنظرمن مشکل او،که این همه حساب شده به او می تازند ، سابقه و بزرگی اوست . مردی که بعضی به غلط معتقد هستند بی اندازه بزرگ است و نقش آفرین .لذا باید تراشیده شود تا دیگران دیده شوند.باید نادیده گرفته شود تا دیگران بهتر دیده شوند . اخیرا از خود ایشان شنیدم که با خنده می گفت : شنیده ام بعد از ماجرای فرزندم مهدی، فلانی- از مقامات دولت فعلی! - گفته است با این پرونده هاشمی و خانواده اش را از سر راه انقلاب و رهبری برمی داریم !

با اندک بررسی در رسانه های مکتوب وفضاهای مجازی می توان متوجه شد پروژه هاشمی زنی! و جدایی وی از رهبری دستور عمل ثابت قرارگاهی قرار گرفته است. قرارگاهی عملیاتی که از قضا سربازانی کوچک و کم قدردارد .

با بررسی نوع تهاجم و زمان بندی دفعات حمله به هاشمی که بطور مدام در بعضی رسانه ها ادامه دارد وگاه هم از تریبون مجلس سر نشانه های آن پیداست به آسانی می توان دریافت پروژه تخریب هاشمی حتما یک تدبیر و بهتربگویم دستورالعملی عملیاتی است که از سوی قرارگاهی تعیین شده و برای اجرای هر مرحله آن سربازانی معین می شوند. دستوری که با سیره و توصیه های حکیمانه امام مبنی بر همراهی هاشمی و خامنه ای در تضاد آشکار است و با مشی رهبری هم در قبال هاشمی سازگاری ندارد. و عجیب اینکه در این پروژه تخریب، حلقه انحرافی و برخی اصولگرایان مشترکند! بر مبنای این دستور العمل :

- هاشمی نباید خطبه بخواند و نباید با مردم سخن بگوید.

- هاشمی باید ممنوع التصویر شود بنحوی که اگر هم مثلا سالی یکبار در راه پیمایی 22 بهمن حضور می یابد در حد همه راه پیمایان و بلکه کمتر از آنها! از او چند ثانیه و در حد چند کلمه بیشتر پخش نشود!

- بگونه ای نقش او درانقلاب نادیده گرفته شود که گویی وی اصلا دردوران انقلاب نه اهل مبارزه بوده و نه به زندان رفته و نه ممنوع المنبر شده و نه در پیروزی انقلاب نقشی داشته است.

- به گونه ای باید از تاریح جنگ گفت وتصویر منتشر کرد که گویی هاشمی اصلا در ایران نبوده است چه رسد به اینکه گفته شود در جنگ حضور داشته و از سوی امام فرماندهی جنگ را از سال 1362 تا پایان آن برعهده داشته است

- اگرهم بناچار باید ازهاشمی در جنگ اسمی برده شود باید فورا و به سرعت از سالهای 62 تا 67 رد شد وبه ماههای پایانی جنگ در سال 67 رسید و به جام زهر و پذیرش قطعنامه 598 اشاره و هاشمی را ساقی جام زهر وعلت تحمیل !! پذیرش قطع نامه برامام دانست و او را متهم نمود . اتهامی که امام وی و همه فرماندهان ومسولان دخیل در جنگ را از آن مبرا می دانست .

- مدام باید بر طبل فتنه 88 کوشید و هاشمی را درکانون آن قرار داد و به او حمله کرد .

- گاه که بهانه ای برای حمله به هاشمی وجود ندارد و باید طبق برنامه زمان بندی شده به او شلیک کرد، گفته ها و عملکرد و رفتار فرزندان او بهانه خوبی است.

- هاشمی چون نشان داده اهل عقب نشینی و جا زدن نیست و در هر مناسبت و غیر مناسبتی به بیان دیدگاههای خود می پردازد و بر مواضع خود پای می فشرد لذا برای فرماندهی قرارگاه تخریب وی این وضع قابل تحمل نیست. باید برای خنثی سازی این روش او برنامه ریخت و کوشید تا آنجا که مقدور است اشخاص را بهر شیوه ممکن و میسور با طرح هزینه های پس ازدیدار، از ملاقات با وی منصرف کرد و درغیر اینصورت مستمسک قرار دادن بعضی عبارات وی درصحبت ها نظیر انتخابات آزاد و باید در دستور کار قرار گیرد.یا اینکه در میان انبوه دیدار کنندگان حضور فرد یا افرادی را با دستبند سبز و... بهانه کرد و به بهانه حضورشان در دیدار، به هاشمی حمله نمود.

- اگرهیچ یک از این راه کارها جواب نداد باید دست به دامان ضدانقلاب زد و با نادیده گرفتن این پیش فرض که آنها دشمن خونی هاشمی هستند عاجزانه و از سر استیصال بدنبال نشانه هایی مبنی بر حمایت تاکتیکی و شیطنت آمیز آنها ازبعضی مواضع اصلاح طلبان و هاشمی گشت.

 - اگر برای برون رفت از بحران نامه ای به رهبری بنویسد باید برای نادیده گرفتن محورهایی که مطرح کرده است به او تاخت که چرا اولا به رهبری نامه سرگشاده نوشته است و ثانیا چرا در نامه اش به رهبری بسم الله ننوشته است!

 در اجرای همین استراتژی است که از سوی قرارگاه تخریب هاشمی هرازچند گاهی کسانی که هرگز صدایشان در بیان حقیقت رسایی! ندارد و روان بخش! نیستند و هیج نوری! ندارند به میدان نبرد به هاشمی فرستاده می شوند وهر بار شکست خورده از قبل بر می گردند.

دلیل این شکست هم این است که می بینند هاشمی هم چنان با صلابت ایستاده است وآنها بناچار باید پس از استراحتی کوتاه دوباره و چندباره به مصاف او بیایند.مصافی که می دانند وی به دلیل هوشمندی وجایگاه رفیعش در نظام که نمونه آن را در رهبری وی در مجمع تشخیص مصلحت نظام شاهد هستیم- مجمعی که سران سه قوه را زیر پوشش خود دارد- هرگز و هیچ گاه در آن حضور نیافته و نخواهد یافت.

و من که گاه از نزدیک هاشمی را با آن فروتنی و در عین حال صلابت می بینم غصه ام می شود که در اثر کم وفایی ها و بی مهری های دوستان قدیم و سکوت کشنده شان در برابر این تاخت های ناجوانمردانه سربازان قرارگاه تخریب کارش به جایی رسیده است که هماورد طلبانش کسانی مانند ذوالنور و رسایی و روان بخش شده اند!

من از حمله به هاشمی نگرانم اما نگرانی من از این جهت نیست که چرا به او می تازند .از این جهت است که در شرایط موجود وی در حد یک شهروند عادی هم تقریبا امکان دفاع از خود ندارد و دیگر اینکه کسانی که به او می تازند ومی خواهند نباشد و یا اگر باشد از رهبری جدا باشد به دنبال نقد عالمانه عملکرد وی نیستند. گاه که این حمله ها را به هاشمی می بینم با خود می گویم کاش به جای کسانی که اکنون برای تخریب هاشمی اجیر شده اند و اگر اجیر نیستند قطعا اسیر نفس هستند و به میدان هاشمی می آیند کسانی که می شود به سوابقشان درمبارزه بالید به میدان هاشمی می آمدند و عملکرد او و دیگران را برای استقاده نسل سومی که از تاریخ معاصر تقریبا هیچ نمی داند به بوته نقد می گذاشتند تا در اینصورت حتی خود هاشمی هم از نقدشان بهره ای ببرد.

عجیب است فرماندهان قرارگاه تخریب هاشمی از اشتباه فاحش اصلاح طلبان در تخریب وی درس نگرفته و نمی گیرند همانهایی که اکنون پی به اشتباه خود برده اند ودست کمکشان به سوی او دراز شده است و از او می خواهند همتی کند و به میدان بیاید و رهبری را مددی برساند و مملکت را از این بحران نجات دهد.

فرماندهان قرارگاه تخریب هاشمی بی آنکه از اینکه با امکانات بیت المال و سپاه درجهت روی کار آوردن احمدی نژاد - که اکنون تقریبا معلوم شده است ربط او به این انقلاب چیست! وسخنان وی در مراسم 22 بهمن میدان آزادی بیانگر این بود که در هفته های آینده باید منتظر نقش آفرینی های دیگری از وی در بازی باخت،باخت مسولین ودر نهایت نظام مظلوم ومردم مظلوم ما بود- ازمردم عذرخواهی کنند در حرکتی فرار به جلو لبه انتقاد وحملات انتقام جویانه خود را متوجه هاشمی نموده اند اینان می دانند و خود را به تغافل می زنند که هاشمی اساسا با آنها نبردی ندارد وآنها را طرف خود نمی داند و آنان را فرزندان خود می داند و هرگز و هیچ گاه دراین میدان حضور نخواهد یافت.

 

بله، من هم به هاشمی منتقدم که چرا در دولت خود کسی مانند احمدی نژاد را یک شبه استاندار استان تازه تاسیس اردبیل کرد تا این مسولیت برای همچون اویی که هیچ سابقه ای در انقلاب ندارد و یک ثانیه هم سابقه بازداشت و زندان در پرونده قبل ازانقلاب خود ندارد - و الا اگر داشت گوش فلک را پر می کرد!- سکوی پرتاب به مسند شهرداری تهران بشود وبعدها به مدد فرماندهان وسربازان قرارگاهی که اکنون انگشت ندامت در حمایت از او بر دهان گرفته اند یک شبه برمسند ریاست جمهوری تکیه زند. مسندی که جایگاه آن با رفتار همچون اویی چنان آسیبی دیده است که باید برای استفاده مجدد از آن توسط منتخب پس از او تدبیری اندیشید.

خدایا به مدعیان دین داری ما انصاف عنایت کن.

 

منبع:+

و +

تگ های مطلب:

مطالب مشابه

ارسال دیدگاه

  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent

عکس خوانده نمی شود