کد خبر: 2253

1391/09/05 00:33

نسخه چاپی | دسته بندی: ---
0
بازدیدها: 728

وقایع عاشورا

چکیده: شب دهم (عاشورای) ماه محرّم الحرام:   1.سخنان امام علیه السلام با اهل بیت و اصحابش   در این شب امام حسین علیه السلام اصحاب و اهل بیت خود را جمع نمودند و کلماتی را به آنان فرمودند. خلاصه کلمات […]

چکیده:

شب دهم (عاشورای) ماه محرّم الحرام:

 

1.سخنان امام علیه السلام با اهل بیت و اصحابش

 

در این شب امام حسین علیه السلام اصحاب و اهل بیت خود را جمع نمودند و کلماتی را به آنان فرمودند.

خلاصه کلمات حضرت این بود:

 که من بیعت خود را از شما بر داشتم و شما را به اختیار خود گذاشتم تا به هر جا که می خواهید کوچ کنید.

 پس از فرمایشات حضرت، اهل بیت علیهم السلام و اصحاب کلماتی در وفاداری و جان نثاری خود نسبت به آن حضرت ابراز داشتند.

( فیض العلام:ص147)

 

2. سخنان زینب کبری سلام الله علیها با امام حسین علیه السلام

 

در این شب بود که زینب کبری سلام الله علیها اشعار "یا دهر اف لک من خلیل .."را از زبان برادرش شنید، و هنگامی که متوجه شد فردا روز شهادت حضرت است فرمود:

"ای کاش مرگ مرا نابود ساخته بود واین روز را ندیده بودم".

سپس سیلی به صورت زد وبیهوش شد.

امام علیه السلام خواهر عزیز ومکرمه خود را به هوش آوردند و مطالبی فرمودند.

(فیض العلام:ص149.)

 

روز دهم ماه محرّم الحرام ، روز عاشورا:

 

1.شهادت امام حسین علیه السلام

 

در این روز در سال 61ه که روز شنبه یا دوشنبه بوده،آقا ومولایمان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در سن 58 سالگی (ویا 56ویا 57 سالگی)بعد از نماز ظهر،مظلومانه وبا حالت تشنگی وگرسنگی در زمین کربلا به شهادت رسیدند.

(ارشاد:ج2 ص133)

این روز،روز باریدن خون از آسمان است، و روزی که شهادت اهل بیت واصحاب امام حسین علیه السلام در آن به وقوع پیوسته است.

(.زاد المعاد:ص-307-306.)

 

2.شهادت حبیب بن مظاهر اسدی کوفی .

 

3.شهادت مسلم بن عوسجه.

 

4.شهادت حربن یزید ریاحی.

 

5.شهادت جون مولی ابی ذرالغفاری.

 

6.شهادت همسر وهب،به دست رستم غلام شمر.

(منتخب التواریخ:ص228.)

 

7.شهادت شبیه ترین مردم به رسول خداصلی الله علیه وآله و سلم، علی اکبر علیه السلام فرزند بزرگ سیدالشهداءعلیه السلام عموی والا مقام حضرت صاحب الامر علیه السلام .

 

8.شهادت قاسم بن الحسن علیه السلام.

 

9.شهادت عبدالله بن الحسن علیه السلام.

 

10.شهادت قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس بن علی بن ابی طالب علیه السلام .

 

11.شهادت مولانا الرضیع باب الحوائج علی اصغر علیه السلام .

 

12. آمدن ذوالجناح با یال و کاکل خونین به سوی خیمه فاطمیات برای آوردن خبر شهادت آن حضرت.

 

13ماتم وناله پردگیان حرم برسید الشهداء علیه السلام و اولاد و وابستگان آن حضرت .

 

14.غارت اموال از خیام امام حسین علیه السلام.

 

15.فرار فاطمیات وعلویات در بیابان ها بعد از شهادت آقا و سرورشان اباعبدالله علیه السلام .

 

16.غارت کردن لباس وزره و ..از بدن مطهر شهدای کربلا.

 

17. جدا شدن سر های مطهر امام حسین علیه السلام واهل بیت واصحاب آن حضرت.

 

18.به آتش کشیدن خیمه های آل الله،فرزندان رسول خدا و علی مرتضی و فاطمه زهرا علیهم السلام .

 

19.شهادت دختران کوچک در کنار خیمه ها .

 

20.گریه وماتم بر سید الشهداء علیه السلام و عزای زمین و عرش و آسمان جن و انس و ملک و وحوش بر آن حضرت.

 

در این روز ملکی ندا کرد:ای امت ظالمی که عترت پیامبر خود را کشتید، خداوند شما را موفق به درک عید فطر وقربان نفرماید.

(بحار الانوار:ج45ص218.وسائل الشیعة:ج4ص213.)

 

21.رأس مطهر امام حسین علیه السلام در کوفه

 

عصر عاشورا رأس مطهر ونورانی امام حسین علیه السلام را توسط خولی بن یزید اصبحی ملعون وحمید بن مسلم ازدی به کوفه فرستادند.

(اعلام الوری :ج1ص470.منتهی الآمال:ج1ص401)

 

22.خونین شدن ریشه هر گیاهی که از زمین می کشیدند،از مصیبت عظمای آن روز.

 

23.قتل ابن زیاد

 

ابن زیاد در روز عاشورای سال 67ه به فرمان مختار به جزای ظاهری اعمالش رسید و کشته شد

(تتمة المنتهی:ص90).

حصیر بن نمیر وجمعی از قتله امام حسین علیه السلام نیز همراه ابن زیاد به قتل رسیدند.

(مستدرک سفینة البحار:ج5ص215.)

 

ابن زیاد ملعون به دست ابراهیم پسر مالک اشتر نخعی کشته شد، و سر نحسش را برای مختار فرستادند.مختار هم سر او را برای امام زین العابدین علیه السلام فرستاد. هنگام وارد کردن سر ابن زیاد حضرت مشغول غذا خوردن بودند.لذا سجده شکر به جا آورده فرمودند:"روزی که ما را بر ابن زیاد وارد کردند غذا می خورد. من از خدا خواستم که از دنیا نروم تا سر او را در مجلس غذای خود مشاهده کنم ،همچنان که سر پدر بزرگوارم مقابل او بود و غذا می خورد. خداوند به مختار جزای خیر دهد که خونخواهی مارا نمود".سپس حضرت به اصحاب خود فرمودند:همه شکر کنید.

 

24. قیام حضرت مهدی علیه السلام

 

به روایتی حضرت بقیةالله اعظم حجة بن الحسن العسکری ارواحنا فداه در این روز قیام خواهند کرد.

(اعلام الوری :ج2ص.بحار النوار:ج95ص190.)

 

25.وفات ام سلمه

 

در این روز در سال 62-63 ه ام سلمه همسر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از دنیا رحلت فرمود.( مستدرک سفینة البحار:ج5ص215.)

نام او هند پدرش ابی امیة، مادرش عاتکه دختر عبدالمطلب بود. شوهر اول او پسر خاله اش ابو سلمه بن عبدالاسد بن مغیرة بود. چون به شرف اسلام مشرف شد با همسرش ام سلمه به حبشه هجرت کردندو پس از بازگشت از حبشه بر اثر زخمی که در جنگ احد بر او وارد شده بود،بعد از مدتی شهید شد.

 

سلمه، عمر ، زینب و دره، فرزندان او بودند؛ و عمر در جمیع جنگ های امیر المؤمنین علیه السلام شرکت کرد و مدتی از طرف آن حضرت والی بحرین بود.

 

بعد از اینکه عدّه ام سلمه در وفات شوهرش سر آمد، ابوبکر و عمر جداگانه به خواستگاری او رفتند، ولی ام سلمه اجابت نکرد. در سال چهارم هجری پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از او خواستگاری کرد و ام سلمه قبول کرد ، و به فرزند خود عمر بن ابی سلمه گفت :عقد را جاری کن .

 

عایشه وقتی دید پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ام سلمه را به عقد خویش در آورد بسیار ناراحت شد، چه اینکه ام سلمه در جمال کم نظیر بود. عایشه به حفضه گفت:ام سلمه چقدر زیباست! او باور نکرد تا اینکه ام سلمه را دید.از همین جهت حسادت این دو با ام سلمه بسیار بود.

 

ام سلمه فضایلی دارد که او را از دیگر همسران پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم-به جز خدیجه کبری علیها السلام – ممتاز کرده است:

 

1.بار ها ام سلمه عایشه را نصیحت می کرد در پیروی از علی بن ابی طالب علیه السلام ، ولی او نمی پذیرفت. فضایل ومناقب آن حضرت را برای عایشه می گفت ولی او قبول نمی کرد، تا اینکه پسرش عمر بن ابی سلمه را با نامه ای خدمت امیر المؤمنین علیه السلام فرستاد ودر آن خبر داد که عایشه به سوی بصره حرکت کرده است...

 

2.ام سلمه شهادت داد که عایشه دشمن امیر المؤمنین علیه السلام است.

 

3.ام سلمه شنید که یکی از آزاد شده هایش امیر المؤمنین علیه السلام را ناسزا گفته است. آن شخص را فرا خواند و آنقدر از فضایل و مناقب علی علیه السلام که از پیامبر شنیده بود برای آن شخص باز گو کرد ، تا او توبه نمود.

 

4.ام سلمه حدیث "نحن معاشر النبیاء لانورث .."را -که ابوبکر آنرا به دروغ به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نسبت داد-تکذیب کرد.

 

5.هنگامی که امیر المؤمنین علیه السلام برای جنگ جمل حرکت کردند، پسرش عمر بن ابی سلمه را برای یاری آن حضرت فرستاد،و به آن حضرت پیغام داد:"اگر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم همسرانش را به ملازمت خانه ها امر نفرموده بود می آمدم ودر نصرت ویاری شما کوتاهی نمی کردم.

 

6.بعد از رحلت خدیجه کبری سلام الله علیها مراقبت حضرت زهرا سلام الله علیها با فاطمه بنت اسد علیها السلام بود.بعد از رحلت فاطمه بنت اسد این مهم از طرف پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به ام سلمه سپرده شد، و عایشه از این ماجرا بسیار خشمناک بود . ام سلمه می گفت:"مردم گمان می کنند من آموزگار فاطمه سلام الله علیها هستم ! بخدا سوگند آن حضرت آموزگار من است ."

 

7. روزی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پوست گوسفندی را طلبیدند و مطالبی را فرمودند و امیر المؤمنین علیه السلام  نوشتند. بعد آن پوست را به ام سلمه دادند و فرمودند:"هر کس بعد از من فلان وفلان نشانه را به تو داد ، این پوست را به او تقدیم کن ". آن سه نفر آن نشانه را نداشتند ،و ام سلمه آن پوست را در خلافت ظاهری امیر المؤمنین علیه السلام به آن حضرت – که همه نشانه ها را دارا بود – تسلیم نمود.

 

8.هنگام حرکت امام حسین علیه السلام از مدینه به مکه ام سلمه آمد و خبر شهادت آن حضرت را که از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شنیده بود با اندوهی فراوان بازگو کرد. امام حسین علیه السلام محل شهادت و موضع دفن خود واصحابشان و... را به معجزه نشان دادند. سپس مقداری از آن خاک بقعه طیبه را به ام سلمه دادند و در نزد آن حضرت بود تا روز عاشورا که ام سلمه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را با حالتی گرد آلود و ژولیده مو در خواب دید، وعرض کرد:"یا رسول الله ، این چه حالت است که در شما می نگرم؟"فرمودند:"ای ام سلمه ، حسین مرا کشتند ودیشب برای او و اصحاب او قبر می کندم".

 

وقتی از خواب بیدار شد دید خاکی که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و امام حسین علیه السلام به او داده بودند به خون تازه تبدیل شده است.

(ریاحین الشزیعة:ج2ص283-305.)

 

و بنا بر وقایع الایام مرحوم محدث قمی:

شب دهم شب عاشورا است و در اين شب جناب سيّد الشهدا اصحاب خود را جمع كرد و خطبه‏اى خواند و كلماتى با آنها فرمود كه حاصلش آنكه:

 من بيعت خود را از شما برداشتم و شما را به اختيار خودتان گذاشتم تا به هر جانب كه خواهيد كوچ دهيد و اكنون پرده شب، شما را فرو گرفته. شب را مطيّه(مرکب) رهوار خود قرار دهيد و به هر سو كه خواهيد برويد.

 اهل بيتش عرض كردند:

براى چه اين كار بكنيم، آيا براى اينكه بعد از تو زندگى كنيم؟

 خداوند هرگز نگذارد كه ما اين كار نا شايسته را ديدار كنيم و اصحاب نيز هر يك به اين نحو كلماتى گفتند و شهادت در خدمت آن حضرت را بر زندگى دنيا اختيار نمودند.

(الإرشاد، ج 2، ص 91ـ94.)

 

 

از جناب على بن الحسين  علیه السلام روايت است كه فرمود:

در آن شبى كه پدرم در صباح آن شهيد شد من به حالت مرض نشسته بودم و عمه‏ام زينب پرستارى من مى‏كرد كه ناگاه ديدم پدرم كناره گرفت و به خيمه خود رفت. و با آن جناب بود، "جون" آزاد كرده ابوذر، شمشير آن جناب را اصلاح مى‏نمود.

 پدرم مى‏گفت: يادَهرُ أفٍّ لَك مِن خَليل إلخ. و اين ابيات را دو دفعه يا سه مرتبه انشاد فرمود و من حفظ كردم. پس چون دانستم كه از خواندن آنها چه اراده كرده، گريه گلويم را گرفت، بر آن صبر نمودم و اظهار جزع ننمودم و ليكن عمّه‏ام زينب چون اين كلمات را بشنيد خويشتن دارى نتوانست كرد؛ چه زن‏ها را حالت رقّت و جزع بيشتر است.

پس برخاست و بى‏خودانه با سر و پاى برهنه به جانب آن حضرت شتافت و گفت:

اى كاش مرگ مرا نابود ساختى و اين زندگى از من برداشتى. اين وقت زمانى را ماند كه مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن از دنيا رفته، چه اى برادر! تو جانشين گذشتگان و فريادرس بازماندگانى.

حضرت به جانب او نظر كرد و فرمود:

اى خواهر نگران مباش كه شيطان حلم تو را نربايد و اشك در چشم‏هاى مباركش بگشت و به اين مثل تمثّل جست:

لَو تَرَك القَطا لَنامَ ؛ يعنى: اگر صيّاد، مرغ قطا را به حال خود گذاشتى، آن حيوان در آشيانه خود، شاد بخفتى.

زينب گفت:

 يا ويلتاه: آيا به ستم جان شريفت گرفته خواهد شد؟ پس اين مطلب بيشتر دل مرا مجروح خواهد كرد و غصّه آن بر من سخت‏تر اثر خواهد نمود. پس لطمه بر صورت خود زد و بر رو افتاد و غش كرد.

(مقاتل الطالبيين، ص 112ـ113).

 

پس جناب امام حسين  علیه السلام آب بر صورت او بپاشيد تا به هوش آمد و او را به كلماتى چند تسليت داد. پس از آن فرمود:

اى خواهر من! تو را قسم مى‏دهم و بايد كه به قسم من عمل كنى. گاهى كه من كشته شوم، گريبان در مرگ من چاك مزنى و چهره خويش را به ناخن نخراشى و از براى شهادت من به ويل و ثبور فرياد نكنى. پس سيّد سجّاد  علیه السلام فرمود كه پدرم عمّه‏ام را آورد و در نزد من نشانيد.

(الإرشاد، ج 2، ص 93ـ94؛ بحار الأنوار، ج 45، ص 1ـ3.)

 

روايت است كه حضرت امام حسين  علیه السلام در آن شب فرمود كه خيمه‏هاى حرم محترم را به يكديگر متصل كردند و بر دور آنها خندقى حفر كردند و از هيزم پر كردند كه جنگ از يك طرف باشد و دشمن نتواند متعرّض خيام حرم شود.

(الإرشاد، ج 2، ص 94.)

 

خدا داند كه آن خداپرستان در آن شب آخر عمرشان چه زحمت‏ها كشيدند از حفرِ خندق و جمع كردن هيزم و تحصيل آب براى وضو و غسل و شستن جامه‏هاى خويش كه كفن‏هاى ايشان بود و چه عبادت‏ها و تضرّعات و مناجات با قاضى الحاجات كه در آن شب به جا آوردند و پيوسته صداى تلاوت و عبادت از عسكر سعادت اثر آن نور ديده خيرالبشر بلند بود. و شايسته است كه شيعيان به آن سعادتمندان تأسى كنند و اين شب را به عبادت و تلاوت و گريه و اندوه احيا دارند.

 

سيّد در اقبال از براى اين شب، دعا و نمازهاى بسيار با فضيلت‏هاى بسيار نقل كرده،(اقبال الأعمال، ج 3، ص 45ـ50، باب 1، فصل 7.):

و از جمله، چهار ركعت نماز است در هر ركعت حمد و پنجاه مرتبه توحيد[1] و اين نماز مطابق است با نماز امير المؤمنين  علیه السلام كه فضيلت بسيار دارد و بعد از نماز فرموده: ذكر خدا بسيار كند و صلوات بفرستد بر رسول خدا  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و لعن كند بر دشمنان ايشان، آنچه مى‏تواند.

 

در فضيلت احياى اين شب، روايت كرده كه مثل آن است كه عبادت كرده باشد خدا را به عبادت جميع ملائكه.

(اقبال الأعمال، ج 3، ص 46.)

 

و اگر كسى را توفيق شامل حال شود و در اين شب در كربلا باشد و زيارت امام حسين  علیه السلام كند و بيتوته نزد آن جناب نمايد تا صبح، خدا او را محشور فرمايد در جمله شهدا و مُلطّخ (آغشته)به خون سيّد الشهدا  علیه السلام چنانچه شيخ مفيد فرموده.( مصباح المتهجّد، ص 771.):

 

در روايت جناب صادق  علیه السلام است كه:

مَن باتَ عِندَ قَبرِ الحُسين  علیه السلام لَيلَةَ عاشوراء، لَقى الله يومَ القيامةُ مُلَطّخاً بِدَمِهِ وَكَأنّما قُتِلَ مَعَهُ في عَرصة كربلا.

(كامل الزيارات، ص 191، باب 71، ح 1. «عرصته» به جاى «عرصة كربلا» آمده است.)

 

 

روز دهم

روز عاشورا و روز شهادت امام حسين  علیه السلام است.

و در اين روز، در كربلا در وقت صباح حضرت امام حسين  علیه السلام دست به دعا برداشت و گفت: «اللهُمَّ أنتَ ثِقَتي في كلّ كَربٍ وَأنتَ رَجائي في كُلّ شِدَّة»،إلخ.( الإرشاد، ج 2، ص 96؛ بحار الأنوار، ج 45، ص 4.)

 

پس صف آرايىِ لشكر خود نمود و امر فرمود تا آتش در هيزم‏هاى خندق زدند كه آن خندق آتش حاجب باشد از رفتن لشكر به جانب خيمه‏هاى زنان. ( الإرشاد، ج 2، ص 96.)

از آن طرف عمرِ سعد نيز صفوف لشكر خود را آراست.

در آن زمان، حضرت سوار بر شترى شد و مابين دو لشكر ايستاد و اهل عراق را ندا كرد



 

تگ های مطلب:
ارسال دیدگاه

  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent

عکس خوانده نمی شود