تازه های کتاب
تازه های انتشارات کتاب ناب
بایسته های فرهنگ
سازمان های فرهنگی
- شورای وزارت خانه های فرهنگی، گامی درجهت تحقق حکمرانی فرهنگی
- حکمرانی فرهنگی
- برنامه اصلاحات معاونت فرهنگی
- حکمرانی در شکل کلان نیاز دارد، بداند در کجا سفت و کجا منعطف باشد
- انتصاب دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور
- نادره رضایی، معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
- فعالیتهای معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در جهت اهداف انقلاب اسلامی است
مسائل نظری
حوزه علمیه
دانشگاه
- انتشار کتابهای فقهی درباره مسائل روز
- گزارشی از حضور استاد احمد مبلغی در مجمع جهانی فقه اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ظرفیتها و چالشهای استفاده از فقه در تقنین
- حجاب امری اجتماعی، با امکان قانونگذاری
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- کسانی که در اصول تابع دیگران باشند، نباید خود را مجتهد بدانند
- تمدید مهلت ارسال اثر به پنجمین دوره انتخاب کتاب برگزیده دانشگاهی
- بازسازی منابع تاریخی مفقود شیعه
- رتبهبندی علمی دانشگاهها، پژوهشگاهها و مؤسسات آموزش عالی وابسته به حوزه علمیه قم
- انتصاب ریاست نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها
- ۱۳ دانشگاه ایرانی در جمع هزار دانشگاه برتر دنیا
- ضرورت پردازش دادههای علمی و کتابخانهای
- دکتر محسن جوادی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
علمی آموزشی
علمی پژوهشی
هنر
- وضعیت فلسفه در سده اخیر حوزه علمیه قم
- فقهی که بخواهد نظریهپرداز باشد، در بستر درسهای تخصصی و پژوهشهای آزاد شکل میگیرد
- ضرورت پرداختن به مکتب فقهی و اصولی امام خمینی (ره)
- قطب فرهنگی اسلام «عقل» است
- مدیر حوزه های علمیه خواهران کشور انتخاب شد
- جامعه الزهراء س یادگاری پربرکت از حضرت امام ره
- تغییر و تحول در نظام آموزشی حوزههای علمیه
اخبار و مسائل کتاب
نقد و معرفی کتاب
- برنامه اصلاحات معاونت فرهنگی
- حکمرانی در شکل کلان نیاز دارد، بداند در کجا سفت و کجا منعطف باشد
- فعالیتهای معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در جهت اهداف انقلاب اسلامی است
- برگزیدگان همایش بیست و پنجم کتاب سال حوزه
- صدور پروانه فعالیت کتابفروشان
- مصوبات جلسات 645 تا 647 هیات انتخاب و خرید کتاب
- علیرضا مختارپور، رئیس کتابخانه ملی و مهدی رمضانی، سرپرست نهاد کتابخانههای عمومی کشور شد
اقتصاد
اجتماعی
- باید امید آفرینی کنیم
- طرح اصلاح قیمت بنزین می توانست بهتر از این اجرا شود
- خواستار استمرار معافیت مالیاتی اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه هستیم
- در عرصه جنگ اقتصادی، به طور قاطع دشمن را عقب می زنیم
- دولت خسته نیست
- فعالیت 11 هزار و ۹۰۰ رسانه دارای مجوز در کشور
- افرادی که نفوذ پیدا می کنند داغترین شعارهای حاکمیتی را میدهند
- وفاق ملی ضرورت تداوم انقلاب اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ثبتنام بیمه درمان تکمیلی اصحاب فرهنگ، هنر، رسانه
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترجوادی
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترصالحی
- نگاهی به اندیشه آیت الله هاشمی رفسنجانی ره
1391/08/23 22:23
آیت الله هاشمی رفسنجانی:چرا به شهید مطهری می گفتند؛ضد عدالت؟ / نتیجه عدالت انحرافی فروپاشی است
چکیده: آیت الله هاشمی رفسنجانی در سخنارانی سال 68 خود پیرامون تبیین عدالت اجتماعی از منظر اسلام و مکاتب انحرافی با اشاره به اینکه شیعه دین اعتدال است و عدالت جامعه شیعی هم بدور از افراطی گری ها […]
چکیده:
آیت الله هاشمی رفسنجانی در سخنارانی سال 68 خود پیرامون تبیین عدالت اجتماعی از منظر اسلام و مکاتب انحرافی با اشاره به اینکه شیعه دین اعتدال است و عدالت جامعه شیعی هم بدور از افراطی گری ها انحرافی است ، به بحث " عدالت اجتماعی در آینده نظام " اشاره کرد و گفت : چاه شعارهای عدالت افراطی و انحرافی همیشه در مقابل ماست چاهی که سرنوشتش قطعا نظیر مساوات مارکسیستی، فروپاشی خواهد بود .
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی ، گزیده سخنرانی منتشر نشده سال 68 رئیس جمهور وقت جمهوری اسلامی بدین شرح است :
* يك افراط و تفريطى در برداشتها ازعدالت اجتماعی همواره در دوران مبارزه وجود داشت. اصطلاحات قشر مبارز عمدتاً تحت تأثير فرهنگ ماركسيستها بود. این فقط مربوطه به ما نبود اینها عموما در ميدان های مبارزه اين يك قرن و نيم اخير سلطه خودشان را داشتند. اصولا" در فرهنگ مبارزه، اصطلاحات مبارزه، عمدتا" اصطلاحاتى بود كه در فرهنگستان ماركسيستها خلق مىشد و اگر هم اصطلاحات آنها مستقيم جايى نبودند، غير مستقيم از طريق رسانههاى جهانى كه معمولا" مقالات اينها ترجمه مىشد و در نشريات هر كشورى فكر آنها منتقل مىشد. ماركسيستها دوران داغى را گذراندند. البته الان كه ما زندگى مىكنيم و مىبينيم كه اينها پشيمانند و از خيلى چيزها سر خورده اند و به تعادل دارند مىآيند.
* امروز را شما نگاه نكنيد. زمانى بود كه مارکسیستها حسابى سلطه فرهنگى و فكرى در جو مبارزات داشتند و بسيار بسيار مشكل بود مخصوصا" در محيط دانشگاهها، خیلی سخت بود که از دانشجوها كسى بخواهد مبارزهاى بكند و تحت تأثير فرهنگ و اصطلاحات و القائات الحادى ماركسيسمى قرار نگيرد. حتى در تفسير تاريخ، در توضيح معارف، كوشش نويسندهها و گويندهها و خطابه گوها اين بود كه با اين اصطلاحات حرفهاي شان را بزنند و در ميان مجامع كه سخنرانى مىشد يا مقاله خوانده مىشد يا شعر خوانده مىشد، اين اصطلاحات زينت بخش مقالات بود.
* از لحاظ عملى هم مارکسیستها در بحث عدالت اجتماعی افراطهاى عجيب و غريبى شد، يك دورانى ماركسيستها آنقدر پيش رفته بودند در معناى مساوات و عدالت كه فكر مىكردند هيچ چيز اختصاصى اصلا" در زندگى با مفهوم عدالت معنا ندارد، حتى زن در خانواده، ، برنامههاى ماركسيستها این بود كه مىگفتند اشتراكيت در خانواده و بهطوركلى هر چيز اختصاصى كه انسان را يك بعدى مىكند، اصلا"در زندگى نبايد باشد. بچه اينكه متعلق بهيك خانواده باشد اين را از بقاياى روحيه خرده بورژوازى يا بورژوازى مىدانستند و راه صحيح را اين مىدانستند كه بچه را از اول به پرورشگاهها و مراكز تربيت عام بدهند كه او را با روحيه عام و غير متعلق بهيك خانواده بار بياورد. زن را اجازه نمىدادند و موافق نبودند كه منحصر براى يك نفر باشد و يا مرد منحصر به يك زن باشد كه البته اين در خود جامعه روسيه هم خيلى جا نيافتاد و زود شكست خورد ولى بقايايى از آن، هنوز هم هست كه از آثارش فصلى بود در نوشتههاى اينها كه كم كم اين را پس گرفتند. حالا من آن نقطههايش را گفتم، ديگر تكليف در ملكيت و در اموال روشن است.
* در خود ايران، اين دوران اخير از سال چهل و هشت و نه كه نهضت چريكى اوج گرفت بهخاطر اين بود كه اينها رسالت خودشان را در اين مىدانستند كه پل هستند بين اسلام و ماركسيسم. و از گفتن اين هيچ ابايى نداشتند. يعنى اصلاً با صراحت در تعليمات شان، در برخوردهاي شان، در مباحثى كه در زندان يا بيرون با اينها داشتيم، اين را خيلى صريح يعنى رسمىترين رهبران اينها و در رسمىترين جلسات، اين مسأله را مطرح مىكردند و افتخارشان هم اين بود كه ما پلى بين اسلام و ماركسيسم هستيم و حتى مىگفتند اينكه رژيم شاه خيلى از ما مىترسد دليلش اين است كه مىبينند يك كار تازهاى در عدالت اجتماعی دارد مىشود.
* ماركسيسم كه در دوران گذشته خود بهخود خنثى مىشد و در جامعه اسلامى ميدان نداشت، با بروز حركت منافقين آنها مدعى بودند ما داريم براى آنها زمينه اجتماعى درست مىكنيم و آن افكار بهنام اسلام در جامعه اسلامى اينطور مىتواند رشد كند و اين مايه وحشت امپرياليسم هست. تفسير خودشان اين بود كه حساسيت بيشتر رژيم نسبت به بچههايى كه ظاهرا" مسلمان بودند و مبارزه مىكردند بهخاطر اين است. آنها قبول نمىكردند كه حساسيت اين رژيم بهخاطر اين است كه عمق مذهب در جامعه زياد است و مردم تابع مذهب هستند و اگر مذهب بهعنوان مبارز و منادى عدالت اجتماعى در دنيا پرچم را در دست بگيرد طرفداران زيادى مىتواند پيدا بكند. سربازان زيادى مىتواند بگيرد، آنها اينجور تحليل نمىكردند، آنها مىگفتند كه بهدليل پل خوردن بين ماركسيسم و مذهب كه زمينه را براى رشد مفاهيم ماركسيسمى در مردم فراهم مىكند و بهمردم ميدان مىدهد، بهاين دليل رژيم بهاينها حساسيت دارد. حرف خودشان اين بود. اينها خيلى افراط داشتند در تحليل مسائل و تفسير عدالت اجتماعى، آقايانى كه در زندان بودند، اگر در اين جلسه باشند، وقتى كه مىدانند آدم با اينها زندگى مىكرد، مىدانست چه خبر است.
* در زندان اگر يك كسى چيز اختصاصى براى خودش داشت، اين بورژوا معرفى مىشد و طرد مىشد . مثلا" اگر كسى بر عقیده خود کفش خاص خود را داشت ، مثل یک دمپائى شخصی و به ماركسيستها مىگفت چون پا عرق مىكند نمىخواهم دمپايى ديگران را بپوشم، حسابى محكوم مىشد و بههمين دليل آدم را از سر سفره طرد مىكردند و بر سر سفره راه نمىدادند و در جمعيتها نمىبردند. اگر مثلا" ملاقاتى براى كسى مىآمد و يا اگر يك كسى مريض بود و نمىتوانست غذاى زندان را بخورد، خانوادهها براى آنها غذا مىآوردند آنها اجازه نمىدادند كه او بتواند اختصاصى استفاده بكند، اصلاً اين را با اصول مبارزه مخالف مىدانستند، عدول از مكتب عدالت اجتماعی مىدانستند! .
* اگر شهيد مطهرى در چنين شرايطى مىخواستند براى انسانهاى مبارز، عدالت اجتماعى را توضيح بدهند، طبعا" آنها نمىپسنديدند. يعنى بحثهاى آقاى مطهرى يك بخشش براى آنها طرح مسائلمطلوب نبود. شايد براى خيلى معتدلتر از آنها هم مطلوب نبود. اخيرا" يك كتابى درباره اسلامى وقرآنى اقتصاد ايشان را كه براى چاپ آماده می كنند، من يك كمى از آن كتاب را خواندم، فهرستهايش را خواندم، مطالب را خواندم، مىبينم كه ما بعد از ده سال تجربه حكومت و اداره كشور و بعد از آنكه دنياى ماركسيسم سرش بهسنگ خورد و برگشت از مسيرى كه رفته بود و احساس كرد كه آن طرز تفكر عامل عقب افتادگى در دنيا شده و مىرود كه امپرياليسم را بهكلى بر مقدرات جهان حاكم بكند، حالا وقتى كه من آثار شهيد مطهرى را مطالعه مىكنم و چون من هم در آن مقطع حاد در كوران بحثها بودهام مىدانم چه بحثهايى بين بچهها مطرح بود، احساس مىكنم كه شهيد مطهرى خيلى شجاعت قلمى و فكرى داشته كه آن زمان مسائل را خيلى روشن و صريح و بر مبناى اسلامى و قرآنى مطرح مى كرده است.
* آنموقع شهید مطهری را متهم مىكردند كه به ضدیت با عدالت اجتماعى به اینکه ایشان عدالت اجتماعی را منحرف مىكنند ، صريحا" می گفتند و اواخر هم طرد كرده بودند به اصطلاح خودشان شهيد مطهرى را و يكى از ادلهاى كه ايشان جزء اولين احساس خطرآنها شد و ایشان در صف اول ترورها قرار دادند همينها بود. يعنى مىگفتند خطر ايشان بهخاطر تفکر معتدلشان که بنيان فكرى جوانها را مىسازد بيشتر از ديگران است. لذا اينها اول رفتند سراغ شهيد مطهرى بهاين دليل كه خطر جدى را آنجا مىدانستند و اواخر انقلاب ديگر همين بحثها باعث شده بود كه حسابى فاصله افتاده بود. حالا در دو بخش من روى حرفهاى شهيد مطهرى تكيه مىكنم. چون بناست بهعنوان شهيد مطهرى ما اينجا حرف بزنيم نه بهعنوان خودمان كه بحث بكنيم، من يك مقدار از نوشتههاى ايشان را يادداشت كردهام، شما هم حتما" خواندهايد، آنها در اين بحث مىگنجد و من آنها را اينجا برايتان مىخوانم.
اصولاً شيعه بر خلاف آنچه كه امروز برايش تبليغ مىشود كه شيعه را بهعنوان يك جريان افراطى معرفى بكنند در دنيا، برعكس اين است. شيعه هميشه از اول تا بهحال در مسائل اختلافى موضع معتدل داشته، نه اينكه اينجور بوده كه ببيند آن چه مىگويد، موضع اعتدال چه مىگويد بعد وسطش بيايد يك چيزى را بگيرد. راه شيعه راه اعتدال درمكتب خودش بوده، افراط و تفريطها در غير شيعه بوده است. در شيعه همين بحث عدل و عدالت ، ما مىبينيم اشاعره و معتزله در افراط و تفريط بهسر مىبردند. بحث عدل كه آنجا مطرح است حالا نه اين عدل اجتماعى نيست، عدل خدا آنجا مطرح است. كه بر مىگردد به جبر و تفويض. اشاعره مىگفتند هر چه هست خداست و انسان از خودش هيچ اختيارى ندارد و تمام اعمال انسان مال خود انسان است. معتزله انسان را آنقدر مستقل مىكردند كه نقش الهى را در زندگى انسان خيلى ضعيف مىكرد. شيعه از اول مىگفت : (( لا جبر و لا تفويض بر امربين امرين )) در اين بحث اشاعره و معتزله خيلى اختلاف داشتند. يك بحث ديگرى بود بين اهل حديث و اهل قياس - علماى مدينه زياد حديثى بودند و علماى عراق زياد قياسى بودند - يعنى حسابى دو مكتب از هم جدا شده بود. آنها بر حديث و گفتهها و حداكثر اجماع روات تكيه مىكردند. اهل حديث و اخباريون، اينها ضمن اينكه قرآن و حديث و اجماع را قبول داشتند، رأى و قياس را هم معيار قرار مىدادند و با استحسان خيلى مسائل را حل مىكردند ولى شيعه در بين اينها بهجاى قياس، اجتهادى قائل بود كه متكى بر رد فروع و اصول بود كه كليات را مىگفت كه ما از قرآن و سنت و اجماع مىگيريم اما فروع را با اجتهاد تطبيق بر اصول مىكنيم كه البته همين را اهل قياس، با قياس و تشبيه و با استحسان عمل مىكردند كه ما بهخاطر اينكه آن ظنّ نيست و يك مقدار زيادى اين قياسها انسان را بهانحراف مىكشد، ما آن را قبول نداريم.
* مفهوم تفكرشيعه در اين بين كه رد جزئيات به كليات و تفريق فروع از اصول به شيعه ازعنوان نقطه حركت در اجتهاد انتخاب كرده، حدّ معتدل است . بين ديد اخبارىها و قياسىها- ، در مسائل عدالت اجتماعى هم همين است، يعنى در مسائل عدالت اجتماعى تفكر شيعى همان تفكر قرآن است كه مرحوم شهيد مطهرى در خيلى جاها حسابى اين را باز كردهاند و آن اين است كه نه آنجور جنود مىكند بر طرز تفكر كسانى كه سرمايه دارى را تا اعماق وجود انسانها مىبرند و نه جمود مىكند بر شعارهاى خاصى كه هيچ چيز براى انسان باقى نمىگذارد، انسان را خالى مىكند از محصول كار خودش، از محصول فكر خودش، از مطالب كتاب امتيازهاى شخصى خودش و از امتيازات اكتسابى خودش. ببینید ایشان چه عدالتی را انحرافی می دانند د. حال من عبارات را بهجاى اين كه خودم توضيح بدهم، عبارات شهيد مطهرى را مىخواهم براى شما بخوانم. گفتم اخيرا" كتابى از ايشان در دست تهيه است كه چاپ بشود. اقتصاد اسلامى را كه مىنويسد، آدم مىبيند كه حسابى مثل كسى است كه اصلا" تجربه كشور دارى دارد و مشكلاتى كه از ناحيه اين افراط ها دامنگير كمونيستها شده ، ايشان آنروز مثل اين كه پيشبينى مىكرده و در حرفهايش هست كه بهنظر مىرسد كه آن سوسياليسم به بنبست رسيده و يك نوع ديگرى از سوسياليسم دارد در دنيا پا مىگيرد. همين است كه حال آدم مىبيند و اينها دارند مىگويند. من يك مقدار اينها را كه يادداشت كردهام براى شما مىخوانم.
* دو نكته مورد نظرم است، يكى اصل عدالت اجتماعى كه چهقدر شهید مطهری تأكيد داشت بر عدالت اجتماعى؛ يعنى اصلا" مكتب را و جامعه را بدون عدالت اجتماعى پوچ و مثل ساختمان روى آب تلقى مىكرد و دوم اينكه اين عدالت اجتماعى را از آن حالت افراطى و تفريطىاش در بياورد، نه آن طرز تفكر انحرافی كه مانع هر حركت و كار اقتصادى و اجتماعى در دنيا بشود، آدم را حسابى زمينگير بكند و نه آن طرز تفكر بسيار بدى كه خيلى از مقدسها و بعضى از آقايان روحانى كه تحت تأثير آنها هستند و تصور مىكنند كه در عصر ماشين، حالا كه با يك ماشين مىشود اين همه ثروت را نقد كرد يا از اعماق زمين منابع زمين را چگونه بيرون كشيد، يا از اعماق دريا چگونه ثروت در آورد و با يك معامله و امضاء كردن چك و سفته و منتقل كردن اين حساب از اين بانك بهآن بانك چه در آمدهايى انسان مىتواند در يك معامله داشته باشد، در اين زمان هم خيال بكنند كه مثل پانصد سال پيش مىشود اقتصاد را اداره كرد ! .
* كتاب وحى و نبوت و يا جهانبينى توحيدى از افكار خيلى حساب شده شهید مطهری است و خيلى روى اينها كار كرده بود و بهاين آثارشان مىنازيدند. اسلام دریک دست منطق تعليم و تربيت در راه يگانگى فردى و اجتماعى انسانها در جهت خداپرستى دارد و در دستى ديگر تبليغ در جهت قطع روابط نامتعادل انسانى و در هم ريختن طبقات اجتماعى ، جامعهاى بىطبقه اسلامى، يعنى جامعهاى بى تبعيض و جامعهاى بىظلم، نه جامعهاى بىتفاوت، آن نقطه اساسى اينجااست. يعنى ضمن اينكه ايشان اين همه اينجا تأكيد داشت روى عدالت اجتماعى متوجه هم بود كه از اين حرفها سوء استفاده نشود. نه جامعه بى تفاوت كه خود نوعى ظلم و بىعدالتى است. ما عدالت اجتماعى كه مىگوييم نمىتوانيم بگوييم كه مردم در هيچ چيز با هم تفاوت نداشته باشند، فرق است ميان تبعيض و تفاوت. همچنان كه در نظام تكوينى جهان تفاوت هست و اين تفاوتها بهجهان زيبايى و تنوع، پيشروى و تكامل بخشيده است .
* مدينه فاضله اسلامى، مدينه ضد تبعيض است نه ضد تفاوت، جامعه اسلامى جامعه تساوىها و برابرىها و برادرىها است، اما نه تساوىهاى منفى، بلكه تساوىهاى مثبت. حال اين تساوىهاى مثبت و منفى را معنى مىكنيم.مفهوم تساوى منفى يعنى بهحساب نياوردن امتيازات طبيعى افراد و سلب امتيازات اكتسابى آنها، تساوى مثبت يعنى ايجاد امكانات مساوى براى عموم و تعلق مكتسبات هر فردخودش و سلب امتيازات موهوم و ظالمانه. جامعه اسلامى، جامعه طبيعى است، نه جامعه تبعيضى و نه جامعه تساوى منفى. بعد آنوقت يك جمله كوتاهى دارند، تز اسلام، كار بهقدر استعداد و استحقاق بهقدر كار، محصول كار كسى را حالا اگر محصولش هم زياد بود، اينجور نباشد كه ديگران از دستش بخواهند در بياورند. البته ايشان آن بحثهاى حسابى دارد كه مسئله ماشينيزم مطرح مىكند كه آيا آنجا چه مقدار مىشود كار ماشين را كار فرد حساب كرد و ارتباط ماشين با فرد چهقدر است كه در توضيح اين گفته مىشود.
* در مورد وضع آينده انقلاب اسلامى خودمان، يكى از اساسىترين مسائل همين مسأله عدالت اجتماعى است در اينمورد اين سؤال اساسى مطرح است كه از عدالت اجتماعى درموردوضع اسلام چه برداشتى داريم. چون برداشت ما در مورد عدالت آينده اجتماعى بسيار متفاوت است. همان بحث داغى كه ما پيش از انقلاب داشتيم و بعد از انقلاب داشتيم و هنوز هم اين بحث هست. يك عده تصورشان از عدالت اجتماعى اين است كه همه مردم در هر وضع و شرايطى كه هستند و هرجور كه در جامعه عمل مىكنند و هر استعدادى كه دارند، اينها بايد عينا" مثل يكديگر زندگى بكنند. بعضىها خيال مىكنند عدالت اجتماعى معنايش اين است كه همه مثل هم در خانه مساوى با كار مساوى با غذاى مساوى با همه چيز مساوى بخواهند زندگى بكنند. لباسى يكنواخت مثل سرباز در سربازخانه بدون افسر و بدون فرمانده.
* نوع ديگر برداشت از عدالت اجتماعى برداشتى است كه روى فرد و اصالت و استقلال او فكر مىكند. اين نظر مىگويد بايد ميدان را براى افراد باز گذاشت و جلوى آزادى اقتصادى و سياسى آنها را نبايد گرفت. در دنياى امروز گرايش بهيك حالت حد متوسط پيدا شده است. اينكه من گفتم شهید مطهری اين مسأله را پيشبينى مىكرده، واقعيت است. البته همين پيشبينى هم مىشد، آن موقع كه ماركسيستها سرشان بهسنگ مىخورد، اين افراطى كه اينها كردند در شكستن تفاوتها، اينها را به بيراهه مىكشاند و اقتصادش بهيك جايى مىرسد كه ديگر نمىتواند جامعهشان را اداره كند.
* شايد امروز بهتقريب بتوان گفت كه در كنار دنياى كمونيسم و كاپيتاليسم، دنياى سومى گرايش تازه در شرف تولد است كه مىتوان آن را نوعى سوسياليسم ناميد. از ازديدشهيد مطهری که ابایی هم از بردن كلمات نداشتند که اسم آن را بگذاريم سوسياليسم. اين گرايش تازه مىخواهد آزادى افراد را محفوظ نگه دارد و از اين رو مالكيت خصوصى را در حد معقولى مىپذيرد، اينجا ايشان بر حد معقول تأكيد كردهاند و هر مالكيتى را مساوى با استثمار نمىداند و حتى مىگويد عدالت اجتماعى در شكل مساوات مارکسیستی خودش نوعى ظلم است.
* اينكه ما بياييم بهيك انسانى كه تحصيل كرده و يك اثرى را آفريده، يك كارى كرده كه درآمد هم داشته، بگوييم تو بهاندازه يك كارگر ساده بايد از محصولت بردارى، اين را شهید مطهری مىگويند نوعى ظلم است و حق هم است. يعنى اينطور درست نيست، زيرا كه محصول كار هر كس به خودش تعلق دارد. البته اين را بايد محاسبه بكنيم و ببينيم اين كارى كه پر درآمد است چه مقدارش مربوط مىشود بهشخص اين و چه مقدارش مربوط مىشود بهآن مايههاى اجتماعى كه مال جامعه است. اگر سهم جامعه را از آن جدا كنيم با يك حساب دقيق در عصر ماشين، اين محاسبه چيز زيادى را بهجامعه مىدهد، چون از امكاناتى استفاده مىشود كه آن امكانات مال جامعه است. عمدتا" كارهاى عمده اينطورى است.
* وقتى بيايند و بهزور نيمى از محصول يك فرد را ولو بهدليل اينكه خرج ديگرى بيشتر است از او بگيرند، اين امر خود عين بىعدالتى است، استثمار در هر شكل و استثمار در هر شكلش غلط است، شعار اين گرايش جديد اين است، كه بياييد راهى اتخاذ كنيم تا بتوانيم جلوى استثمار را به كلى بگيريم، چون استثمار بههر حال ممنوع است. اين كه از كار ديگرى آدم بهره بگيرد، محصول كار ممنوعيتديگرى را بردارد بدون اينكه شخصيت، اراده و آزادى افراد را استثمارلگدكوب كرده باشيم، اين همان اعتدال اخلاقى است كه اسلام هميشه در جستجوى آن است. حالا اين كلمه اخلاقى را من نمىدانم شايد اخلاقى هم هست. تفاوت عمده ميان مكتب اسلام با ساير مكاتب در اين جهت اين است كه اسلام معنويت را پايه و اساس مىشمارد. ما در تاريخ اسلام نمونههاى فراوانى در ماهيت اين جهتگيرى داريم.
* اين تكههايى كه از نوشتههاى ايشان خواندم، آن دو نكتهاى كه در بحث من بود بهخوبى روشن كرد و ديگر احتياج بهاستدلال بيشتر ما نداريم. يكى اهميت خود عدالت اجتماعى كه اگر اين عنصر در جامعه ما و در همه ابعاد نباشد، اين جامعه ماندنى نيست و جامعه اسلامى نيست، بههر اندازه كه باشد بههمان اندازه جامعه اسلامى است. بههمان اندازه كه ما كم كنيم عدالت اجتماعى را، بههمان اندازه از اسلام دوريم و بعد دوم در تفسير عدالت اجتماعى اين است كه گفتيم ما در تاريخمان افراط و تفريط مىبينيم. امروز هم در قضاوتها افراط و تفريط مىبينيم. در تاريخ نمونههايش از ماركسيستهاى انقلابى و مسلمان نماهاى ماركسيست خودمان كه نقل كردم، نمونهها را گفتم.
* عدالت اسلامی با اعتدال روی در کار و پیشرفت دارد همراه با رفاه مردم ، عدالت انحرافی و افراطی روی در شعارهای هیجانی دارد با پسرفت و عقب ماندگی اقتصاد و فقر مردم این آن نکته ای است که شاخص بسیار موثری در شناخت عدالت اسلامی از عدالت های انحرافی است که شهید مطهری هم بر آن تاکید داشتند .
* باید همیشه آگاه باشیم که چاه شعارهای عدالت جویانه انحرافی و افراطی روبروی ماست این شعارها ممکن است در ابتدا خیلی هم دلربایی کند ولی باید مطمئن بود که اگر از اعتدال اسلامی در حوزه عدالت اجتماعی دور شویم قطعا به چاه عدالت انحرافی می افتیم که همان چاه شعارهای دلفریب مساوات مارکسیستی است همان چاهی که بر سر پیشرفت ملتهایی گذاشتند تا به نیرنگ مساوات و عدالت مارکسیستی هم در چاه رکود و عقب گردی افتادند و هم از قافله پیشرفت دنیا عقب ماندند و هم در نهایت اجتماعی فروپاشیده داشته باشند .
منبع:+
مطالب مشابه
- آیت الله هاشمی رفسنجانی ، ضمن بازخوانی سیر تاریخی تخریبهای صورت گرفته علیه خود و خانواده اش در طول تاریخ انقلاب که ابتدا از سازمان منافقین و جریان انحرافی ذیل تابلوی ریاست جمهوری بنی صدر آغاز و بعدها از سوی دشمنان خارجی دنبال شد و سپس در دوران ریاست جمهوری از سوی جناح راست افراطی و پس از دوران ریاست جمهوری نیز از سوی جناح چپ افراطی ادامه پیدا کرد و درنهایت به جریان انحرافی سالهای اخیر منتهی گردید ؛ اهداف جریان اخیر نیز کاملا برای من روشن است و مطمئن هستم اینها به قانون تمکین نکرده و نخواهند کرد
- محمدهاشمی:از سال 1354 طرح تخریب و ترور هاشمیرفسنجانی در سازمان مجاهدین خلق کلید خورده؛سال 1358 هاشمیرفسنجانی هدف گلوله گروه فرقان قرار میگیرد،درمناظرههای سال 88 و اتهاماتی که به شخصیتهای روحانی برجسته نظام نظیر هاشمیرفسنجانی و آقای ناطقنوری وارد شد، بنیصدر در مصاحبهای گفت 30 سال است که من میگویم اینها دزدند و فاسدند شما حالا به این نتیجه رسیدید؟!امروز یک جریان وسیع روحانیتستیزی در کشور بین مخالفان نظام مقدس جمهوری به راه افتاده است
- واکنش آیتالله هاشمی به بازداشت فرزندانش
- آیت الله هاشمی رفسنجانی: مصائب افراط و انحراف/ افراطیون در زمان حمله صدام به کویت اصرار داشتند در کنار صدام وارد جنگ شویم/ تفكر افراطي ليبرالي ادامه کار مترو و چند قرارداد مهم را معلق کردند
- وقتی هاشمی دام عزه العالی بود/ درخواست مصباح از آیت الله هاشمی پیرامون سفر به آمریکا و کانادا