تازه های کتاب
تازه های انتشارات کتاب ناب
بایسته های فرهنگ
سازمان های فرهنگی
- چابک سازی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
- تمدید مهلت ارسال آثار به چهلودومین جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
- انتصاباتی ارزشمند در وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی
- نگاهی به برنامه های وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی در دولت چهاردهم
- مصوبات جلسه 660و661 هیات انتخاب و خرید کتاب
- خرید کتاب، پس از حدود2سال تعطیلی خرید! سیدمحمدکاظم شمس
- کارنامه معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ در دولت سیزدهم
مسائل نظری
حوزه علمیه
دانشگاه
- انتشار کتابهای فقهی درباره مسائل روز
- گزارشی از حضور استاد احمد مبلغی در مجمع جهانی فقه اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ظرفیتها و چالشهای استفاده از فقه در تقنین
- حجاب امری اجتماعی، با امکان قانونگذاری
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- کسانی که در اصول تابع دیگران باشند، نباید خود را مجتهد بدانند
- تمدید مهلت ارسال اثر به پنجمین دوره انتخاب کتاب برگزیده دانشگاهی
- بازسازی منابع تاریخی مفقود شیعه
- رتبهبندی علمی دانشگاهها، پژوهشگاهها و مؤسسات آموزش عالی وابسته به حوزه علمیه قم
- انتصاب ریاست نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها
- ۱۳ دانشگاه ایرانی در جمع هزار دانشگاه برتر دنیا
- ضرورت پردازش دادههای علمی و کتابخانهای
- دکتر محسن جوادی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
علمی آموزشی
علمی پژوهشی
هنر
- وضعیت فلسفه در سده اخیر حوزه علمیه قم
- فقهی که بخواهد نظریهپرداز باشد، در بستر درسهای تخصصی و پژوهشهای آزاد شکل میگیرد
- ضرورت پرداختن به مکتب فقهی و اصولی امام خمینی (ره)
- قطب فرهنگی اسلام «عقل» است
- مدیر حوزه های علمیه خواهران کشور انتخاب شد
- جامعه الزهراء س یادگاری پربرکت از حضرت امام ره
- تغییر و تحول در نظام آموزشی حوزههای علمیه
اخبار و مسائل کتاب
نقد و معرفی کتاب
- برگزیدگان همایش بیست و پنجم کتاب سال حوزه
- صدور پروانه فعالیت کتابفروشان
- مصوبات جلسات 645 تا 647 هیات انتخاب و خرید کتاب
- علیرضا مختارپور، رئیس کتابخانه ملی و مهدی رمضانی، سرپرست نهاد کتابخانههای عمومی کشور شد
- بررسی برگزاری نمایشگاه حضوری 1401
- مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران و اعضای هیئت علمی چهاردهمین دوره جایزه جایزه ادبی جلال آلاحمد منصوب شدند
- انتصاب مدیر کل تازه دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی
اقتصاد
اجتماعی
- باید امید آفرینی کنیم
- طرح اصلاح قیمت بنزین می توانست بهتر از این اجرا شود
- خواستار استمرار معافیت مالیاتی اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه هستیم
- در عرصه جنگ اقتصادی، به طور قاطع دشمن را عقب می زنیم
- دولت خسته نیست
- فعالیت 11 هزار و ۹۰۰ رسانه دارای مجوز در کشور
- افرادی که نفوذ پیدا می کنند داغترین شعارهای حاکمیتی را میدهند
- وفاق ملی ضرورت تداوم انقلاب اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ثبتنام بیمه درمان تکمیلی اصحاب فرهنگ، هنر، رسانه
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترجوادی
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترصالحی
- نگاهی به اندیشه آیت الله هاشمی رفسنجانی ره
1391/01/22 18:35
منوچهر محمدی در واکنش به اظهارات هاشمی درباره رابطه با آمریکا:هیچ مشترکاتی با واشنگتن نداریم زیرا رابطه ما با آمریکا حاصل جمع جبری صفر است
چکیده: منوچهر محمدی استاد دانشگاه تهران بر این باور است که هاشمی همواره فردی عمل گرا بوده همچنانکه در دولت وی، رجایی خراسانی در نامه ای به رهبری خواستار برقرار رابطه با آمریکا شد و عطاالله مهاجرانی […]
چکیده:
منوچهر محمدی استاد دانشگاه تهران بر این باور است که هاشمی همواره فردی عمل گرا بوده همچنانکه در دولت وی، رجایی خراسانی در نامه ای به رهبری خواستار برقرار رابطه با آمریکا شد و عطاالله مهاجرانی با نگارش یادداشتی در روزنامه اطلاعات از ضرورت ایجاد رابطه با آمریکا سخن گفت.
انتشار سخنان هاشمی در مورد نامه ای که به امام به صورت دست نویس نوشته است با واکنش گسترده ای روبرو شد.
معصومه ستوده: به گونه ای که برخی هاشمی را به فراموشی در دوران پیری متهم کردند و برخی دیگر این سخنان را عدول از آرمان های انقلاب برشمردند. منوچهر محمدی استاد دانشگاه تهران بر این باور است که هاشمی همواره فردی عمل گرا بوده همچنانکه در دولت وی، رجایی خراسانی در نامه ای به رهبری خواستار برقرار رابطه با آمریکا شد و عطاالله مهاجرانی با نگارش یادداشتی در روزنامه اطلاعات از ضرورت ایجاد رابطه با آمریکا سخن گفت.
***
ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام در مصاحبه اخیرخود به یک نامه اشاره کردند که به صورت دست نویس به امام خمینی(ره) نوشتند و در آن نامه در مورد ضرورت ایجاد رابطه با آمریکا سخن گفتند انتشار این مصاحبه با واکنش های گسترده ای روبرو شد ارزیابی شما نسبت به این مساله چیست ؟
من به محض مطالعه اظهارات آقای هاشمی در مورد نامه ای که به حضرت امام نوشتند به یاد نامهای افتادم که آقای رجایی خراسانی در اوایل دوره رهبری مقام معظم رهبری به ایشان نوشته بودند. مضمون آن نامه دقیقا با نامه ای که آقای هاشمی از آن یاد می کنند، یکسان است. آقای رجایی خراسانی در نامه خود به مقام معظم رهبری نوشتند که "امریکا تنها ابر قدرت جهان است و ایران توان برخورد با دولت آمریکا را ندارد و بهتر است که با آمریکا کنار آمده و جایگاه خود را در سلسله مراتبی که آمریکا آن را تعریف می کند پیدا نماید".
واکنش نسبت به نامه آقای رجایی خراسانی چه بود؟
در آن زمان اعتراضات زیادی نسبت به نامه نماینده سابق ایران در سازمان ملل صورت گرفت. بخصوص جناح چپ آن زمان حملات بسیار شدیدی به رجایی خراسانی کردند. من هم همان زمان در نامه ای، جواب ایشان را دادم و در متن نامه خودم به این مساله اشاره کردم که نامه شما در واقع نوعی تسلیمنامه است. ما باید همواره این جمله مرحوم مدرس را به یاد داشته باشیم که اگر قرار است تسلیم شویم چرا با دست خودمان تسلیم شویم. مصاحبه آقای هاشمی مرا به یاد آن نامه انداخت. احساس من این است که نباید آقای رجایی خراسانی بدون تایید آقای هاشمی رفسنجانی که در آن زمان رئیس جمهور بودند، چنین نامه ای را نوشته باشد. همان زمان نیز مقاله آقای مهاجرانی با تایید آقای هاشمی نوشته شده بود. جالب اینجاست که چپ گراها یعنی اصلاح طلبان امروزی شدیدا به آقای رجایی خراسانی حمله کردند. مشابه این اقدام در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی صورت گرفت که آقای صادق خرازی معاون وقت وزارت امور خارجه نامه محرمانه ای برای آمریکا ارسال کرد که در واقع نوعی تسلیم نامه بود. به نظر من طرح این نامه در حال حاضر بدون ارتباط با تحولات و حوادث اخیر نمی تواند باشد. جای تعجب است که این نامه در زمانی منتشر می شودکه ناکار آمدی تمام فشارها و تحریم ها به اثبات رسیده است و امریکا در انفعال قرار گرفته است.
چرا بر این باورید که راهی برای مذاکره و تعامل وجود ندارد؟
متاسفانه بسیاری از آقایانی که این مسأله را دنبال می کنند شناخت درستی از سیاست های دولت آمریکا ندارد واقعیت این است که سیاست دولت آمریکا مغرورانه و قدرت مابانه شکل گرفته است. به این معنا که بعد از جنگ دوم جهانی، آمریکا به عنوان ابرقدرتی که از سلاح اتمی برخوردار است انتظار داشته و دارد که تمام کشورها در برابر وی سر تعظیم فرود بیاورند. اگر قرار است تعامل و مذاکره ای صورت بگیرد در واقع برای بهره برداری در راستای تحقق این هدف است. من به خاطر دارم که در سال 1975 یعنی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، یاسر عرفات به آمریکا آمد من در آن زمان در حال تحصیل بودم. یاسر عرفات جمله ای را به زبان آورد که آمریکا نقطه ضعف آن را بدست آورد زیرا عرفات در سخنان خود گفته بود که من در یک دستم سلاح و در دست دیگرم شاخه زیتون دارم که انتخاب با شما است که شاخه زیتون را بخواهید یا تفنگ را. البته آمریکا هم تفنگ را از دستش گرفت و هم شاخه زیتون را. در پایان یاسر عرفات با وجود حد اعلامی سازشکاری و امتیازدهی چیزی بدست نیاورد و در خانه ای محصور از کیسه های شن مسموم گردید. این تجربه پیش روی ماست زیرا آمریکا در شرایطی که همچنان احساس قدرت می کند به هیچ وجه کوتاه نمی آید. آمریکا به چیزی به جز تسلیم و تحقیر دشمنانش رضایت نمی دهد. به عبارت بهتر رابطه ما با آمریکا رابطه همه یا هیچ بوده و حاصل جمع جبری صفر است زیرا آمریکا می داند که اگر ایران قدرت پیدا کند جایگاه استکباری وی تضعیف می شود بنابراین دیگر بعنوان یک مستکبر نمی تواند رجز خوانی کند. امام هم در فرمایشات خود به روشنی در این مورد تکلیف را روشن کردند بنابراین من از این اظهارات اخیر آقای هاشمی تعجب می کنم .
یعنی امام در سخنان خود جمله صریحی در مورد عدم مذاکره با آمریکا دارند ؟
بله، ایشان گفتند که ما آمریکا را در زیر پا له می کنیم و آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند و آمریکا تا آدم نشود حاضر به هیچ گونه تعامل و مذاکره نیستیم . آقای هاشمی در سخنان خود اعتراف می کند که امام جوابش را نداده است و جواب ندادن به این نامه نشان می دهد که امام برای این حرف اعتباری قائل نبود. مطرح کردن این نامه در چنین شرایطی به نوعی آب در هاون کوبیدن است زیرا نه جامعه و نه رهبری ما با توجه به موفقیت هایی که کسب کردند اهل نشستن برسر میز مذاکره با آمریکا هستند. آمریکا نیز مذاکره را برای حل و فصل مشکلات نمی خواهند زیرا که امریکا به استفاده از نظریه چوب و هویج در مذاکره قائل است. آمریکا همواره شمشیر داموکلوس را بالای سر طرف مقابل نگاه می دارد که همانا تحریم و تهدیدها و برخوردهای نظامی است و در آن شرایط انتظار مذاکره دارد. آنها هیچگاه سر میز مذاکره ای نمی نشینند که عادلانه بوده و بر اساس عدالت پیش رود. جمهوری اسلامی نیز حاضر نیست زیر بمباران، تحریم ها و تهدیدات سر میز مذاکره بنشیند زیرا قطعا این نوع از مذاکرات به شکست می انجامد و این خواسته آمریکا است. همچنانکه در دوران خاتمی بعد از نامه ای که در سال 2003 نوشته شد و ضمن اعلام آمادگی برای عدول از بسیاری از مواضع ایدئولوژیک، جرج بوش پسر ایران را محور شرارت خواند. شما باید این نکته را به یاد داشته باشید که هر قدمی که ما از اصول اعلامی خودمان عقب نشینی کنیم منجر به عقب نشینی متقابل آمریکا نمی شود بلکه آنها یک قدم به جلو بر می دارند و حتی به یک قدم عقب نشینی رضایت نمی دهد بلکه قدم های بیشتری به جلو بر می دارد و عقب نشینی بیشتری طلب می کنند همچنانکه در تعلیق داوطلبانه نطنز در زمان ریاست جومهوری آقای خاتمی اعلام کردند که این کافی نیست باید اصفهان را هم تعلیق کنید و در گام بعدی تعطیلی پیلوت ها را خواستار شدند و در نهایت اعلام کردند که شما شایستگی دانش هسته ای را ندارید و این آثار عقب نشینی ما بود. من تعجب می کنم که فرد پخته ای مانند آیت الله هاشمی رفسنجانی که در همه این دوره ها در تعاملات سیاسی حضور داشته است چگونه در این شرایطی چنین بحثی را مطرح می کند.
فکر می کنید که مهمترین دلایل طرح این نامه چیست ؟
متاسفانه آقای هاشمی به فردی پراگماتیست و عمل گرا معروف شده است. در حالی که اساس جمهوری اسلامی برپایه آرمانها و اصول بنا شده و نمی توان آنها را معامله کرد. این صحبت گاهی مطرح می شود که می توان با آمریکایی ها معامله کرد من بارها سر کلاس و سخنرانی و مصاحبه های خود گفته ام که خواسته های ما و امریکا از دو جنس متفاوت هستند آنها می خواهند ما از اصول و آرمان ها که جزء لاینفک انقلاب هستند عدول کنیم همچنانکه حمایت از فلسطین و حمایت از حزب الله لبنان جز آرمان های ما است آمریکا در برابر معامله بر سر این اصول، می پذیرد که بعضی از توقعات و خواسته های اقتصادی را تامین کند و تحریم ها را بردارد. اگر در دوران مک فارلین پذیرفته بودند که در برابر آزادی گروگان ها برخی از قطعات نظامی را بدهند این مساله ای متفاوت بود اما در حال حاضر آنها می گویند که شما از آرمان های خود دست بردارید. قبلا در دوران حضور پر برکت حضرت امام آمریکایی ها برای مذاکره نیز پیش شرط می گذاشتند و بسیار مغرورانه برخورد می کردند به خوبی به یاد دارم که می گفتند ایران باید چهار شرط اساسی ما را بپذیرد تا آمریکا حاضر شود با ایران سر میز مذاکره قرار بگیرد. «رعایت حقوق بشر» که از دید آنها ایجاد بی بندوباری، عدم اجرای قوانین جزائی اسلامی بود، عدم دخالت ایران در روند صلح خاورمیانه و عدم حمایت از گروه های به اصطلاح تروریستی همچون حماس و حزب الله و در نهایت عدم تلاش برای توانمند شدن به دانش هسته ای تحت عنوان سلاح کشتار جمعی. دولتمردان آمریکا به راحتی نمی توانند خوی تفرعن و استکباری را کنار بگذارند حتی اگر دولتمردان آمریکا بخواهند در این مورد تغییر روش دهند لابی صهیونیسم اجازه این کار را نمی دهد زیرا مساله ایران با صهیونیسم و رژیم اسرائیلی گره خورده است زیرا که ایران معتقد به نابودی رژیم اسرائیل و احقاق حقوق فلسطینیان میباشد بنابراین هر رابطه ای که بخواهد از سوی آمریکا پدر خوانده صهیونیسم با ایران برقرار شود باید منافع آنها را تامین کند. من تعجب می کنم که دوستان در این مساله مشترکات را مطرح می کنند ما هیچ مشترکاتی با دولت آمریکا نداریم زیرا رابطه ما با آمریکا حاصل جمع جبری صفر است. از همین رو در هر موضوعی که آمریکا وارد می شود ما طرف مقابل هستیم همچنانکه در افغانستان و سوریه ما طرف مقابل هستیم چراکه انقلاب ما بر پایه استکبار ستیزی بنا شده و آمریکا نیز نماد استکبار است .
جایگاه سیاسی آقای هاشمی تردید ناپذیر است آیا این فرد با چنین جایگاهی نمی تواند انتقادی را بر نظریه مرسوم وارد کند در عین حال برخی می گویند با توجه به اینکه آقای هاشمی بار دیگر به ریاست مجمع منصوب شدند و این نشان می دهد که ایشان از سوی رهبری مورد تایید هستند فارغ از این کرسی های آزاد اندیشی در دانشگاه ها راه افتاده است اما در همین مقطع زمانی بسیاری هاشمی را مورد انتقاد قرار دادند که چرا نظر خود را مطرح کرد؟
انقلاب ما بر اساس آزادی اندیشه و مردمسالاری بنا شده است ما در دوران امام نیز شاهد این آزاد اندیشی بودیم. ایشان اجازه می دادند که نخست وزیر دولت موقت و رئیس جمهور حرف های خود را آزادانه بزند و تا زمانی که به توطئه نپرداختند کسی مانع و رادع آنها نشد. جناب آقای هاشمی نیز این حق را دارد که حرف خود را بزنند؛ مقام معظم رهبری نیز اجازه داده اند که افراد حرف های خود را بزنند مگر اینکه خدای ناکرده به توطئه برسند. بلا تشبیه آقای هاشمی، جریانی سیاسی تا زمانی که دست به اسلحه نبردند آزادانه فعالیت سیاسی می کردند و روزنامه آنها منتشر می شد . شما هیچ جایی را در جهان نمی توانید پیدا کنید که چنین آزادی بیان داده باشد. حضرت آقا نیز با توجه به جایگاه ایشان در انقلاب که در کتاب اخیرم به تفصیل به آن پرداخته شده است آقای هاشمی را مجددا منصوب کردند. بلا تردید ایشان، جایگاه ویژه ای در پیروزی انقلاب در دوران بعد از انقلاب داشته و دوم شخص کشور محسوب می شده است . اما دوم شخص بودن به این معنا نیست که کاملا نظراتش با رهبری هماهنگ باشد می تواند نظرات متفاوتی داشته باشد اما باید مراقب باشد تا بهره برداری سو از نظراتش صورت نگیرد. یقینا اگر همان زمان که ایشان نامه را به صورت دست نویس به امام دادند این نامه به صورت سرگشاده منتشر می شد اعتراضات زیادی به آن نامه صورت می گرفت کما اینکه اعتراضات زیادی به نامه آقای رجایی خراسانی و مقاله مهاجرانی صورت گرفت. ضرورتی نداشت که این خاطره در این مقطع زمانی مطرح شود . آقای هاشمی ضمن حفظ جایگاه خود در ریاست مجمع تشخیص باید نسبت به این مسائل مراقبت لازم را داشته باشند. این توصیه مختص آقای هاشمی نیست کما اینکه دیگران نیز حرف هایی را مطرح می کنند که مورد تایید رهبری نیست .
اگراین آزادی وجود دارد چرا چنین برخوردی با آقای هاشمی صورت گرفت آیا به جایگاه آقای هاشمی ارتباط پیدا می کند؟
به جایگاه آقای هاشمی ارتباط دارد هرچند آقای هاشمی متاسفانه از دو سال قبل بخصوص در فتنه 88 موضع گیری هایی را انجام داد که مطلوب نظام نیست. این موضع گیری ها به جایگاه سیاسی ایشان صدمه زده و ایشان را تنزل داده است. این مساله تبعات اشتباهاتی است که یک سیاستمدار مرتکب می شود.
شما اظهارات اخیر آقای هاشمی با مقاله ای که آقای مهاجرانی نوشته بود را یکی می دانید ؟
معتقدم آنها در یک راستا بوده و یک خاستگاه داشتند. بخصوص اینکه مهاجرانی معاون پارلمانی آقای هاشمی بودند. مهاجرانی مقاله ای در روزنامه اطلاعات تحت عنوان مذاکره مستقیم نوشتند و پیشتر نیز نامه آقای رجایی خراسانی نوشته شد می توان این نتیجه را گرفت که یک هماهنگی میان این سه اقدام وجود داشته است.
تمام کسانی که در این مدت از ضرورت مذاکره مستقیم با دولت آمریکا سخن گفتند بر این باورند که زیان های زیادی از مذاکره نکردن با دولت آمریکا متوجه ما شده است شما این موضوع را قبول دارید ؟
نهخیر!
یعنی فکر نمی کنید که زیانی در این مدت متوجه ایران شده باشد ؟
مذاکراتی که آمریکایی ها به دنبال آن هستند هیچ یک از مسائل و مشکلات ما را حل نخواهد کرد.
این سخن شما تبصره هم نمی خورد؟
نه! من با شناخت دقیق و عمیقی که از سیاستهای دولت آمریکا دارم این ارزیابی را دارم. آنها در صدد تنزل دادن جایگاه ما هستند. بر اساس عرف بین الملل مذاکره بین سران با چارچوب و دستور جلسه مشخص بعد از رفت و آمدهای طولانی برگزار می شود در این میان گاهی دیپلماسی رده دو یا عمومی مورد استفاده قرار می گردد تا مشخص شود که آیا جایی برای چانه زنی و معامله و توافق وجود دارد. این روش بین ایران و آمریکا وجود نداشته است و یا ناکام بوده است. در این مدت ایران همچنان برمواضع خود تاکید کرده و کوتاه نیامده است و در عین حال بر این موضع استوار باقی مانده که تا زمانی که آمریکا خوی استکباری خود را کنار نگذارد نمی تواند با آمریکا به تفاهم برسد. من بر این باورم که نه تنها ما با ایستادگی و مقاومت ضرر نکردیم بلکه برعکس منفعت هم کردیم. واقعیت امر این است که تمام موفقیت ها و پیشرفت های ما مرهون برخورد خصمانه ای بوده است که آمریکا با ایران در قالب بایکوت و تحریم انجام داده است. اگر آمریکا به ما قطعه و امکانات می داد هرگز ایران در صدد تولید و خود کفایی بر نمی آمد. من در دوران دفاع مقدس که در وزارت دفاع حضور داشتم به صراحت عنوان می کنم که تحریم ها نعمتی برای ما بود. تحریم ها توانست کارشناسان ما را وادار کند که خلاقیت خود را به کار بگیرند تا به جایگاهی دست پیدا کند که به عنوان یک کشور برتر در علوم پیچیده مطرح باشد. این دستاوردها به برکت تحریم های آمریکا است ما نه تنها ضرر نکردیم یلکه برخوردهای آمریکا منجر به این شده است که ما موقعیت بهتری داشته باشیم به قول امام سجاد(ع) الحمد الله الذی جعل اعدانا من الحمقاء. من در یکی از مذاکراتی که با موضوع حل و فصل قرار دادهای قبل از انقلاب که به عنوان نماینده ایران آنهم با اجازه رهبری حضور داشتم به آمریکایی ها گفتم که شما خیلی احمقانه برخورد کردید شما فکر می کنید که با این تحریم ها ما رابه زانو در می آوردید در حالیکه برعکس شد ما توانستیم روی پای خود بایستیم و توانستیم کلیه پیوندها و وابستگی را با شما قطع کنیم به گونه ای که دارای قدرت نظامی مستقلی شدیم که به هیچ قدرتی وابسته نیست و شما به ندرت چنین کشوری را پیدا می کنید .
از نظر ماهیتی برای جمهوری اسلامی چه فرقی می کند که با آمریکا مذاکره کند یا 5+1 . چون 5+1 در واقع سیاست های آمریکا را جلو می برد و در خوی استکباری که شما تاکید کردید فرقی با هم ندارند.
تفاوتی که وجود دارد این است که اولاً در این مذاکره امریکا بعنوان یکی از شش کشور طرف مذاکره امکان بهره برداری سیاسی ندارد و ثانیاً در مذاکره 5+1 چین و روسیه هم وجود دارند هرچند شاید در مواقعی تحت تاثیر فشارهای آمریکا تصمیمات دیگری را اتخاذ کنند اما در مواردی سیاست های متفاوتی را اخذ کردند و بعضا هم می توانند فشارهای اعمال شده را تعدیل نمایند. در ضمن مذاکره با 5+1 نشانگر اقتدار ایران است یعنی ایران به تنهایی بر سر یک میز مذاکره می نشیند که شش قدرت بزرگ در طرف دیگر قرار می گیرند. در ضمن این مذاکره دستور مشخصی دارد که همانا اجرای مقررات ان پی تی است که ایران که در این زمینه همواره از گفتگو استقبال کرده است .
پس تصریح دارید که از نظر ماهیتی کاملا متفاوت هستند ؟
بله.
در خیلی از موارد ما به صورت غیر مستقیم با دولت آمریکا گفتگو می کنیم به طور مثال زمانی که اردوغان به ایران می آید حامل نامه اوباما خطاب به مقام معظم رهبری است یا اینکه نامه نگاری هایی که در این زمینه انجام می شود؛ این روابط غیر مستقیم بین دولت ها وجود دارد وقت آن نرسیده که پس از سی و سه سال آن تابو شکسته شود و ایران و آمریکا سر یک میز مذاکره بنشینند ؟
ما با آمریکا هم در مسائل خاص مذاکره کردیم. به طور مثال حل و فصل رفع اختلافات قراردادی در بیانیه الجزایر. امام اجازه دادند که نمایندگان ما سر میز مذاکره نشسته و اختلافاتی که از رژیم گذشته باقی مانده بود را حل و فصل کنند. مهمترین دغدغه در مذاکره مستقیم پایه و اساس آن است که آیا حل و فصل اختلافات سیاسی است یا مالی. ایران هیچگاه ابایی نداشته که بر سر مسائل مالی با آمریکا مذاکره کند. ایران حتی مبادلات اقتصادی خود را با آمریکا قطع نکرد منتها آمریکا می خواهد از نفس مذاکره بهره برداری سیاسی کند و بعد هدفش از حل و فصل اختلافات در واقع سیاسی است. در حالیکه اختلافات سیاسی ایران و آمریکا اختلافات بنیادین بوده و به این راحتی قابل حل نیست. شما توجه داشته باشید که ایران اصراری بر قطع رابطه با آمریکا نداشت این آمریکا بود که رابطه خود را با ایران قطع کرد. حالا برای برقراری رابطه خود دهها شرط ردیف میکند. زمانی که آمریکا برقراری مجدد رابطه را با حل و فصل اختلافات سیاسی و قبول شرایط پیوند می دهد مسلم بدانید که ایران این مساله را نمی پذیرد.
یعنی بر این باورید که قبول این شرایط جایگاه عزتمندانه ایران را در مذاکره مخدوش می کند ؟
دقیقاً اینطور است چون ما می دانیم که آن ها از ما چه چیزی می خواهند آنها می خواهند که جمهوری اسلامی به ما هو جمهوری اسلامی باقی نماند. آنها می گویند اشکال ندارد که اسم نظام شما جمهوری اسلامی باشد اما باید ماهیت سکولار داشته باشید و همان روابط و شرایطی که در دوران شاه با ما داشتید دوباره برقرار کنید. ما به خوبی می دانیم که آنها چه چیزی از ما می خواهند و دعوای ما با آنها دعوایی آرمانی است که هم حضرت امام شدیدا بر روی آن حساس بودند و هم مقام معظم رهبری. بنابراین به هیچ عنوان نباید با آمریکا در شرایط فعلی و آنهم برای حل و فصل اختلافات سیاسی سر یک میز مذاکره نشست.
شما به آرمان ها و نگاه امام خمینی اشاره کردید. در زمان جنگ ما شاهد بودیم که «جنگ جنگ تا رفع فتنه» از جهان به عنوان یک آرمان همواره مطرح بود اما با این وجود، امام خمینی قطعنامه را قبول کردند و جنگ بین ایران و عراق پایان یافت به عبارت بهتر این نگاه آرمانی اندکی تلطیف شد و به واقع گرایی نزدیک شد ما حتی در احکام فقهی نیز شاهد هستیم که برخی از احکام می تواند بنا بر ضرورت مسکوت یا به شیوه دیگری اجرا شود؟ آیا نمی توان این نگاه آرمانی را اندکی واقع گرایانه تر کرد؟
اولا پذیرش قطعنامه عدول از آرمان ها نبود بلکه عدول از یک راهبرد بود. هنوز هم این اعتقاد و باور وجود دارد. شما زمانی راهبردی را اتخاذ می کنید که امکان دارد در مواردی از آن راهبرد عقب نشینی کنید اما مواردی هست که این مساله با اصول و اهداف نظام شما برخورد می کند. معذلک حضرت امام در قبول قطعنامه 598 تصریح کردند که جام زهر را می نوشند. امام تا بیست و چهار ساعت قبل از قبول قطعنامه حاضر به پذیرش قطعنامه نبود و درآن زمان که به خاطر شرایط خاص قطعنامه را قبول کرد گفت که من با خدای خودم معامله کردم. در همان زمان کارشناسان تاکید می کردند که لازم است که ما در پذیرش قطعنامه کوتاه بیاییم. وقتی کسی به شما بگوید که من می خواهم از شما هویتتان و انقلابتان را بگیرم در این شرایط مذاکره عدول از آرمان ها محسوب می شود. آمریکا هنوز هم بدنبال این مساله است و برای تحقق این هدف، بهانه های مختلفی را می آورد. امریکا با این بهانه در صدد توجیه افکار عمومی است. آمریکا باید بداند که مذاکره روی اصول و آرمان ها امکان پذیر نیست. آمریکا می خواهد که سلطه بر همه دنیا داشته باشد و ما نیز حامی مستضعفین هستیم. بر اساس قانون اساسی ما باید با سلطه مبارزه کنیم و در برابر استکبار بایستیم که در این زمینه ضرر هم نکردیم کما اینکه هر روز قدرتمند تر نیز شده ایم. بنابراین هیچ مشترکاتی که ایران و آمریکا را به هم نزدیک کند در حال حاضر وجود ندارد.
در مساله افغانستان ایران با آمریکا همکاری کرد تا طالبان را شکست دهد در مساله عراق نیز با توجه به فشارهای ایران دولت عراق ،آمریکا را مجبور شد تا از عراق خارج شود؟
مساله ای که وجود داشت این بود که ما قویا تجاوز آمریکا به عراق را محکوم کرده و مخالفت کردیم. ایران مراتب مخالفت خود را در سال 91 و 2003 با اشغال عراق اعلام کرد. ایران با وجود دشمنی که با صدام داشت با حضور آمریکا هم در عراق مخالفت کرد زیرا بر این باور بود که این موافقت مجوزی برای تجاوزگری آمریکا صادر می شود. در افغانستان نیز ما حمله آمریکا را محکوم کردیم. با وجود آنکه هر دو دشمن ما بودند اما وقتی دو دشمن ما به جان هم می افتند عقلانیت حکم می کند که ما از این مساله بهره برداری کنیم ما با آمریکا همکاری نکردیم اما جلوی آنها را نگرفتیم که این دو به جان هم بیافتند و هر دو هم تضعیف شوند. هم آمریکا در باتلاق عراق و افغانستان فرو رفت و هم صدام و طالبان ضربه دیدند. این درست نیست که گفته شود ما در این زمینه با آمریکا قرار داد امضا کردیم. آمریکا بعد از اینکه مستاصل شد و متوجه شد که نفوذ ایران در عراق به مراتب بیشتر از خودش است از ایران درخواست کرد که کمک کنیم تا امنیت در عراق تامین شود. ایران به دلیل اینکه تامین امنیت عراق به سود مردم عراق بود این مساله را قبول کرد که با آمریکا سر میز مذاکره بنشیند. می توان این نتیجه را گرفت که مذاکره با دولت آمریکا تابو نیست ولی باید دستور جلسه مشخص باشد کما اینکه در این مورد با دستور جلسه مشخص دو کشور در بغداد مذاکره کردند. در این مساله دولت آمریکا عراق را واسطه قرار داد تا شرایط را برای مذاکره فراهم کند تا امنیت عراق تامین شود و ما نیز به دلیل دوستی با عراقیها این مساله را پذیرفتیم .
کارشناسان تصریح دارند که منفعت فقدان ارتباط بین ایران و آمریکا،نصیب دولت روسیه می شود کما اینکه در نیروگاه بوشهر ایران ناچار شد 5 برابر هزینه تمام شده به روسیه پول بدهد زیرا با امریکا رابطه ای نداشت. در حالیکه اگر ابتدا اجرای این پروژه بدست آمریکا بود بسیاری از مشکلات حل می شد.
در برابر، آمریکا چی می گرفت؟
به هرحال روسیه هم سود زیادی از این مساله برد تنها برای دوستی این کار را نکرد.
ما با آمریکا و آلمان چندین قرارداد ایجاد نیروگاهی از قبل از انقلاب داشتیم. در اواخر حکومت شاه پنج قرار داد نیروگاهی با دولت کارتر بسته شد. ایران همچنین با فرانسه و آلمان نیز قرار داد داشت . زمانی که انقلاب پیروز شد این همکاری قطع شد و آنها حاضر به انجام تعهدات خود نبودند و بطور ضمنی اعلام کردند در صورتی حاضر به اجرای قرارداد می شوند که یک نظام سکولار نه یک نظام اسلامی به جای رژیم شاه بیاید. اما چون با انقلاب اسلامی و ولایت فقیه مخالف بودند حاضر به انجام تعهدات خود نشدند آمریکا بنا بر تعهدات خود می بایست 50 میلیارد دلار اسلحه به ایران تحویل بدهد حتی قرار دادی در مورد هواپیماهای ساخته نشده F-16 با ایران داشت. در شرایطی که غرب آمادگی پذیرش جمهوری اسلامی را ندارد و از طرف دیگر شما تنها آلتر ناتیوی که دارید روسیه است، یقیناً این شانس را از دست نمی دهید زیرا یا می بایست جمهوری اسلامی را مورد معامله قرار دهید تا بتوانید قرار دادهای قبلی را احیا کنید یا اینکه با هزینه گران تر با روسیه کنار بیایید . مشخص است که شما همان راه دوم که رفته شده است را انتخاب می کنید .
و سخن آخر
من معتقدم که کارشناسان و سیاست مدارانی که می خواهند در مورد روابط ایران و امریکا اظهار نظر کنند ابتدا باید شناخت خوبی از نظام سیاسی آمریکا پیدا کنند. و با شناخت کامل و آگاهی نسبت به نفوذ صهیونیسم اظهار نظر کنند زیرا اظهار نظرهایی که صورت می گیرد نشان می دهد که بسیاری از تحلیلگران ما شناخت درستی از سیاست های آمریکا ندارند و موضع گیری های غلطی میکنند یا اینکه خدای ناکرده آنها نیز آماده هستند از این اصول، معیارها و ارزشهایی که بخاطر آنها انقلاب شده و شهدای زیادی تقدیم گردیده عدول نماید.
منبع:خبرانلاین
مطالب مشابه
- تاکید مجدد هاشمی برمذاکره؛ هاشمی: اگر حرفهایم در مورد رابطه با آمریکا ایراد داشت امام پاسخ می داد
- کچوئیان: اظهارات اخیر آقای هاشمی در جهت خواست آمریکا است
- حمله ترقی به هاشمی به خاطر پیشنهاد مذاکره با آمریکا
- انتقاد سردار صنیع خانی از تخریب یاران انقلاب:ما باید همان کاری را با امریکا بکنیم که با آل سعود و انگلیس کردیم
- وقتی هاشمی دام عزه العالی بود/ درخواست مصباح از آیت الله هاشمی پیرامون سفر به آمریکا و کانادا