کد خبر: 1796

1392/01/02 17:56

نسخه چاپی | دسته بندی: ---
0
بازدیدها: 852

ضرورت اخلاق مداري حوزويان در گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمين سيدمهدي طباطبايي

 من معتقدم كه معلم اخلاق بايد مربي باشد و پا به پاي شاگرد او را تربيت كند. آقا ميرزاهاشم قزويني يك معلم اخلاقي بود كه در ضمن مربي هم بود و شاگردانش را تربيت مي‌كرد  - در زمان گذشته امكان نداشت […]

 من معتقدم كه معلم اخلاق بايد مربي باشد و پا به پاي شاگرد او را تربيت كند. آقا ميرزاهاشم قزويني يك معلم اخلاقي بود كه در ضمن مربي هم بود و شاگردانش را تربيت مي‌كرد
 - در زمان گذشته امكان نداشت طلبه‌اي از شدت فقر و فاقه يك قران مال مشكوك و حرام بگيرد و براي يك مقدار بهتر زيستن به كارهاي مشكوك دست بزند و اموال مشكوك به دست بياورد
 - روحاني بايد سر به زير، متواضع، مقاوم و صبور باشد و نسبت به طعنه‌ها، توهين‌ها و مردم‌آزاري‌ها صبر پيشه كند
 - آن طلبه يا روحاني كه به بيت مراجع حمله مي‌كند و يا سخنراني را برهم مي‌زند و يا به بزرگان انقلاب و روحانيت توهين مي‌كند بازيچه است.

حجت‌الاسلام والمسلمين سيد مهدي طباطبايي در يك خانواده مذهبي، اصيل و شناخته شده متولد شد. با ورود زودهنگام به حوزه علميه، از اوان جواني تحت تعليم بهترين اساتيد اخلاق حوزه مشهد قرار گرفت و پس از مدتي خود به يكي از اساتيد برجسته اخلاق مبدل گشت. سالهاي متمادي وعظ و خطابه جذاب و تأثير گذار به ويژه در تهران گواه اين مطلب است. طباطبايي كه از شاگردان امام خميني نيز بوده است، از سالهاي نخستين نهضت اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني به اين جريان پيوست و همواره همراه صادق انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي بوده است، همكاري با قوه قضاييه و نمايندگي مجلس شوراي اسلامي از جمله اين موارد است. پايبندي به اصول، خطابه‌هاي جذاب و شيرين و به ويژه صراحت لهجه در بيان حقايق سياسي و اجتماعي او را به يك روحاني شناخته شده مبدل كرده است. صفحه حوزه برخي مسائل اخلاقي را با ايشان در ميان گذاشته است كه ملاحظه مي‌فرماييد:
 * با تشكر از حضرتعالي كه وقتتان را در اختيار روزنامه قرار داديد، بفرمائيد چطور شد كه حضرتعالي وارد حوزه شديد؟
 بسم‌الله الرحمن الرحيم. پدرم روحاني و مادرم دختر كشاورز بود. خودم علاقه‌مند بودم پزشك بشوم. اما پدر و مادرم مخالف بودند. بعد از مدتها كشمكش بر سر اينكه پزشك بشوم يا نشوم، بالاخره پذيرفتم كه به حرف پدر و مادرم گوش كنم و طلبه و روحاني بشوم. من همان زمان وارد طلبگي شدم. قبل از شهريور 1320، طلبه خيلي كم بود. مردم كمتر به روحاني شدن اشتياق نشان مي‌دادند. در نتيجه اساتيد ما خيلي خوب بودند. چون طلبه كم بود، اساتيد خوب و با فرصت كافي به طلبه‌ها درس مي‌دادند. به طلبه توجه بيشتري مي‌شد. اين از الطاف الهي بود كه من در چنين شرايطي به كسوت روحانيت درآيم. البته احسانهاي مادرم در رسيدن به توفيق روحانيت موثر بود. مادرم به روحانيت احسان زيادي كرد. انفاق زياد مي‌كرد. به بركت دعاهاي مادر و پدرم و اساتيدم توانستم در اين راه موفق بشوم.
 * مهمترين اساتيدتان چه كساني بودند؟
 خدمت آقا شيخ هاشم قزويني تلمذ مي‌كردم. آقاشيخ هاشم قزويني از خبرگان اساتيد بود. پدرم خيلي اصرار داشت كه من درس اخلاق بخوانم. به همين دليل مرا به آقا شيخ هاشم قزويني سپرد و او براي درس اخلاق من سنگ تمام گذاشت. من يكي از فعال‌ترين شاگردان او بودم. او قدم به قدم اخلاق و سير و سلوك را به من آموخت. آقا شيخ هاشم قزويني مي‌گفت كه براي درس اخلاق شاگرد بايد همراه مربي باشد، من همراه او بودم و هر اتفاقي كه مي‌افتاد درباره آن با تكيه بر آيات قرآن و احاديث به من آموزش و درس اخلاق مي‌داد. جالب است كه همه آموزه‌هاي آقا ميرزا هاشم قزويني شرعي بود. به هر حال درس حوزه را از حوزه علميه مشهد آغاز كردم و از حوزه مشهد به قم آمدم. از قم پس از مدتي به مشهد بازگشتم و تا شروع نهضت امام خميني در مشهد بودم.
 * آن سالهايي كه شما به مشهد برگشتيد زعامت حوزه مشهد با آيت‌الله ميلاني بود؟
 بله؛ من تا سطح كفايه را نزد آيت‌الله ميلاني خواندم. البته درس آقاي بروجردي هم مي‌رفتم. از شاگردان امام خميني بودم. شاگرد فعال و پركاري بودم. بسيار جوان بودم. گاهي كه در كلاس آيت‌الله بروجردي اشكال مي‌كردم برخي‌ها با من دعوا مي‌كردند كه شما با اين سن و سال چرا اينقدر اشكال مي‌كني؟ رشد سريع و بالايي در درسهاي حوزه داشتم. الطاف الهي شامل من بود.
 * به صورت اساسي خود را مديون كدام يك از اساتيد مي‌دانيد؟
 قبل از هر چيز يك نكته را بگويم. من معلم‌هاي اخلاق زياد ديده‌ام. اكثر معلم اخلاق‌ها خودشان اخلاق ندارند. من معتقدم كه معلم اخلاق بايد مربي باشد و پا به پاي شاگرد او را تربيت كند. آقا ميرزاهاشم قزويني يك معلم اخلاقي بود كه در ضمن مربي هم بود و شاگردانش را تربيت مي‌كرد. فقط درس اخلاق نمي‌داد، تربيت مي‌كرد. تاثير مي‌گذاشت. اخلاق غزالي، اخلاق مرحوم نوري، جامع‌السعادات مرحوم نراقي و امثال اينها، اينها همگي درس اخلاق هستند، اما آنچه بايد تاثير بگذارد، رفتارهاي معلم اخلاق است. بسياري از اين معلم اخلاق‌ها خوبي‌ها داشته‌اند، اما اين خوبي‌ها جامع نبود و به درد جامعه نمي‌خورد و با جامعه نمي‌ساخت. مثلا گفته مي‌شد فلان روحاني نامه مرگ پدرش را نگاه نمي‌كرده! خب، مي‌دانيد اين خواهرها يا برادرها چه غصه‌اي از اين كار خورده‌اند؟ جامع نبودند. معلم اخلاق بايد جامعيت داشته باشد.
 * با توجه به اين كه جنابعالي حوزه دهه‌هاي گذشته و فعلي را درك كرديد، لطفاً يك مقايسه‌اي بين حوزه گذشته با الآن در حوزه اخلاق به عمل بياوريد، پيشرفت كرده يا نه؟
 نه خير، نه خير، حوزه پيشرفت نكرده است. آن زمان امكان نداشت طلبه‌اي از شدت فقر و فاقه يك قران مال مشكوك و حرام بگيرد و براي يك مقدار بهتر زيستن به كارهاي مشكوك دست بزند و اموال مشكوك به دست بياورد. در آن زمان اين حرفها نبود. مثلاً يك وقتي بنده وارد مدرسه حجتيه شدم. آقا سيد جواد علم‌الهدي الان زنده است از او بپرسيد. از علما هستند. مدرسه حجتيه بود. من از نعمت سحرخيزي برخوردارم. يك برادر هم دارم به نام جعفر او هم سحرخيز است و البته از من خيلي جلوتر است. تمام نماز صبحهايش را جماعت مي‌خواند، الان 57 سال است كه نماز صبح را در حرم امام رضا(ع) مي‌خواند مگر مريض يا در سفر باشد. به هر حال من يك شب ميهمان بودم در مدرسه حجتيه. سحر بيدار شدم. تمام چراغهاي حجره‌هاي طلبه‌ها روشن بود. همه براي نماز شب و نماز صبح و دعا و راز و نياز و نيايش بيدار شده بودند. دقيقا بعد از گذشت 15 سال باز گذرم به مدرسه حجتيه افتاد. اتاق مرحوم سيد صادق خرم آبادي بودم، با ايشان كار داشتم. شب رفتم ديدن آقا صادق. كارم را با او در ميان گذاشتم. اجازه نداد بروم. گفت همين جا بمان و فردا صبح برو. ماندم. صبح كه بيدار شدم براي نماز شب، هيچ چراغي روشن نبود. رفتم نماز خواندم آمدم. باز خبري نبود. تقريبا نزديك طلوع آفتاب براي نماز بيدار شدند! همان مدرسه. مدرسه دو درب مشهد با فاصله 12 سال همين حالات را ديدم.
 * ريشه اين افت اخلاقي را در چه ميدانيد؟
 - ريشه‌يابي كرده‌ام. آن زمان باورها قوي بود. الان باورها ضعيف شده است. ما بايد از خدا بترسيم. بايد بهشت و جهنم را لمس كنيم. يك پيام مي‌خواهم بدهم. َو ما يَأْتيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ؛ روحاني بايد سر به زير، متواضع، مقاوم و صبور باشد. نسبت به طعنه‌ها، توهين‌ها و مردم‌آزاري‌ها صبر پيشه كند. سربه زير باشد. كينه و انتقام به دل نگيرد. تذكر بنده به آقايان طلاب و روحانيون اين است كه از توهين‌هاي اشخاص نهراسند صبور باشند. به فكر انسان‌سازي باشند. يك نفر را انسان كنند. يك امام خميني جهاني را به هم ريخت. شما فكر مي‌كنيد عبا و عمامه امام خميني جهان را به هم ريخت؟ نه خير، شخصيت امام خميني بود كه جهان را به هم ريخت و انقلاب كرد. قدرت روحي امام خميني بالا بود. فكر نكنيد من با امام خميني اين اواخر و يا بعد از پيروزي انقلاب اسلامي آشنا شده‌ام. خير. من از قديم با امام خميني آشنا بودم. الان هم خانه امام خميني در قم روبه روي خانه عمه من است. مرحوم اخوان مرعشي. روزي كه آقاي خميني به اين خانه اثاث‌كشي كرد من و اخوان مرعشي و همين آيت‌الله هاشمي رفسنجاني به امام خميني در اثاث‌كشي كمك مي‌كرديم. الآن نظم روحانيت، قداست روحانيت ضربه خورد. روحاني بايد سربه زير باشد، بايد خدا را بيش از همه بشناسد.
 * ظاهراً اين ارزيابي شما ناظر به اخلاق فردي در روحانيت است كه نسبت به گذشته افت كرده است، با توجه به اين كه الآن روحانيون در حوزه‌هاي اجتماعي، سياسي حضور دارند، به نظر مي‌رسد در اين عرصه نيز روحانيت دچار مشكلاتي در حوزه اخلاق هست، نظر شما چيست؟
 محال است كسي اخلاق فردي‌اش خوب نباشد، اما اخلاق اجتماعي‌اش خوب باشد.
 * درست است كسي اخلاق فردي نداشته باشد، اخلاق اجتماعي هم ندارد، ولي الان در جامعه ما مي‌‌بينيم برخي اخلاق فردي‌شان خوب است، ولي وقتي در اجتماع مي‌آيند، ديگر حيثيت و آبروي افراد برايشان مهم نيست، تهمت مي‌زنند، هتك وي كنند و... تحليل شما نسبت به اينگونه افراد چيست؟
 اينها اخلاق ندارند. بي‌اخلاق هستند. اساسا خلق از خلق مي‌آيد. آدميزاد بايد جوري باشد كه مجموعة رفتار فردي و اجتماعي‌اش همساني داشته باشد. در هر دو حال شرع و خدا را در نظر بگيرد. يك نكته را خدمت شما عرض بكنيم در گذشته مردم ما روحانيت را مظلوم و مغلوب مي‌ديدند، ولي حالا ما را غالب و قاهر مي‌دانند. الان ما بايد بيشتر كوتاه بيائيم، بيشتر سر به زير باشيم، صبور باشيم.
 * با اينكه قم بايد مركز اخلاق باشد و طلبه‌ها و روحانيت سرمشق و اسوه مردم باشند، اما حالا در قم حمله به منازل و بيوت مراجع تقليد و بهم زدن سخنرانيها عادي شده. برخي طلاب به ديگران توهين مي‌كنند، مخالف عقيده خودشان را فاسق و مرتد مي‌خوانند و اهميتي براي آنان ندارد؟
 اخلاق رابطة مستقيم با اعتقادات انسان دارد. باورها و اعتقادات ناقص اخلاق را فاسد مي‌كند. البته مشكل و مشكلاتي را كه گفتيد ريشه در جاي ديگر هم دارد. روحانيت بعد از پيروزي انقلاب اسلامي وارد كارهايي شد كه برخي از آنها روحيه و ظرفيت متناسب با آن كار را نداشتند. به عبارت ديگر براي آن كار تربيت و ساخته نشده بودند. خودسازي نكرده بودند. نياز به اشتغال روحانيت در اوائل انقلاب باعث شد برخي از روحانيون در جايي قرار بگيرند كه ظرفيت و سواد و استعداد و موقعيت آن را نداشتند و خودشان را باختند. كسي هم مقصر نبود. ضرورت ايجاب مي‌كرد كه اين دسته از روحانيون به كار گرفته شوند. البته تك و توكي بودند كه زير بار اين گونه اشتغال‌ها نرفتند. من جزو اين دسته بودم. بلافاصله بعد از انقلاب شب اول انقلاب به من كاري گفتند. مستقيم از جانب امام خميني. من نپذيرفتم. خيلي‌ها ناراحت شدند. از من دلخور شدند. همين آقاي‌هاشمي رفسنجاني با من صحبت كرد و گفت: ضرورت است. اما باز من نپذيرفتم. گفتم: ضرورت به من ربطي ندارد. الان هم همين اعتقاد را دارم. همين اواخر امام خميني باز هم پيشنهادي به من داد. من نپذيرفتم و به امام گفتم: در همين تحريرالوسيله خودتان نوشته‌ايد اگر كسي مرغي را بكشد و بلد نباشد بايد پول مرغ را به صاحبش بدهد. وقتي من كاري را بلد نيستم چرا قبول كنم؟ كمك مي‌كنم، اما مسئوليت كه توانايي نداشته باشم قبول نمي‌كنم. شهيد آيت‌‌الله قدوسي دادستان كل كشور بود براي همه از جا بر مي‌خاست و احترام مي‌گذاشت. به او گفتند: آقا، شما نبايد براي ديگران بپاخيزيد و به حالت احترام بايستيد. گفت: من بلد نيستم به مردم احترام نگذارم. من بايد به مردم و مراجعين محترم دادستاني احترام بگذارم.
 * براي رفع اين مشكلات اخلاقي چه بايد كرد؟
 بايد محترمانه به آنها تذكر داده شود. بايد نسبت به خودسازي مسئوليني كه ظرفيت ندارند اقدام شود. كار شود. بين روحانيتي كه ظرفيت ندارند و روحانيت خداترس بايد تفاوت قائل شويم. اگر يك روحاني به كسي حمله كرد، باني حمله به بيت مراجع شد، توهين كرد و... بايد بگوئيم يك نفر روحاني مرتكب چنين خلافي شده است. به كل روحانيت تعميم ندهيم. روحانيت كيان اسلام است. الان حدود 11 سال است كه به طور زيربنايي در صدد ضربه زدن به روحانيت هستند. اين 8 سال اخير اين حركت به اوج خود رسيده است. من كه اين حرف را مي‌زنم يك آخوند سياسي هستم. من سال 1334 شمسي در زندان قزل‌قلعه هم بند و هم زنداني خسرو روزبه بودم. دورة چاپ اسكناس ديده‌ام و مي‌توانم اسكناس چاپ بكنم. اول انقلاب در مدرسه عالي شهيد مطهري بحثهاي آزاد اقتصاد بود. آقاي بني‌صدر بود، شهيد آيت‌‌الله بهشتي بود. مناظره بود. من فرياد زدم كه نبايد اسكناس جديد چاپ شود. به بهانه اينكه اسكناس‌ها عكس شاه معدوم را دارد مي‌خواستند اسكناس جديد چاپ كنند. من نگذاشتم. رفتم به امام خميني هم گزارش دادم و جلوي اين كار را گرفتم. امام نظر من را تأئيد كرد و جلوي چاپ اسكناس جديد را گرفت. بنابراين حالا با علم كامل عرض مي‌كنم كه دستهايي در كار است كه روحانيت را تضعيف كنند. دستهايي در كار است كه به روحانيت ضربه بزنند. كيان روحانيت بايد حفظ شود.
 * يعني نظر شما كساني كه مرتكب خلاف و توهين در ميان روحانيت مي‌شوند، اقليت هستند.
 اولا اقليت هستند؛ ثانيا فقط ظاهر را نبينيد. آن طلبه يا روحاني كه به بيت مراجع حمله مي‌كند و يا سخنراني را برهم مي‌زند و يا به بزرگان انقلاب و روحانيت توهين مي‌كنند بازيچه هستند، بازي خورده هستند. برويد آنهايي را كه به واسطة چندين دست اينها را تحريك كرده‌اند، اجير كرده‌اند را پيدا كنيد.
 * وظيفه مديريت حوزه در قبال اين تحركات ضد روحانيت اصيل و انقلابي چيست؟
 مديريت حوزه بايد طلبه‌ها را دريابند. به طلبه‌ها بها بدهند. حرمت‌ها را حفظ كنند. به درد دل طلبه‌ها گوش بدهند. به نيازهاي مادي طلبه‌ها توجه كنند. طلبه با يك عشق و علاقه پشت به دنيا كرده و براي خدا آمده حوزه تا درس بخواند، به اينها بايد توجه كنند. به اخلاق طلبه‌ها بايد توجه بيشتري بكنند. به طلبه‌ها بايد تكريم كنيم.
 * با توجه به ارتباطات گسترده و مردمي كه شما داريد، آيا اين تلقي كه وجهة روحانيت هم اكنون در جامعه ضربه ديده است را قبول داريد؟
 وجهة روحانيت هنوز ضربه نديده است، ولي زمينة اين ضربه وجود دارد. روحانيت در قضية پشتيباني از احمدي‌نژاد در معرض ضربه قرار گرفت. روحانيت هم اكنون در معرض ضربه است. روحانيت بايد خيلي مراقبت بكند. به مسائل دادگاه‌هاي ويژه روحانيت بايد خيلي توجه شود.
 * نقش خود روحانيت در اين زمينه را چه مقدار مي‌دانيد؟
 مسئولين از روحانيت خيلي خيلي در اين زمينه وظيفه دارند. آنها بايد بيش از پيش به اين ضرورتها توجه كنند. روحانيت در گذشته غيب نمي‌دانست. به آنها وحي هم نمي‌شد، اما چون اخلاق داشتند، پاك بودند، خداترس بودند به آنها عنايت الهي مي‌شد. حالا هم بايد با استفاده از اخلاق، مشكلات را حل كنند.

 

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی

تگ های مطلب:
ارسال دیدگاه

  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent

عکس خوانده نمی شود