تازه های کتاب
تازه های انتشارات کتاب ناب
بایسته های فرهنگ
سازمان های فرهنگی
- شورای وزارت خانه های فرهنگی، گامی درجهت تحقق حکمرانی فرهنگی
- حکمرانی فرهنگی
- برنامه اصلاحات معاونت فرهنگی
- حکمرانی در شکل کلان نیاز دارد، بداند در کجا سفت و کجا منعطف باشد
- انتصاب دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور
- نادره رضایی، معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
- فعالیتهای معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در جهت اهداف انقلاب اسلامی است
مسائل نظری
حوزه علمیه
دانشگاه
- انتشار کتابهای فقهی درباره مسائل روز
- گزارشی از حضور استاد احمد مبلغی در مجمع جهانی فقه اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ظرفیتها و چالشهای استفاده از فقه در تقنین
- حجاب امری اجتماعی، با امکان قانونگذاری
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- کسانی که در اصول تابع دیگران باشند، نباید خود را مجتهد بدانند
- تمدید مهلت ارسال اثر به پنجمین دوره انتخاب کتاب برگزیده دانشگاهی
- بازسازی منابع تاریخی مفقود شیعه
- رتبهبندی علمی دانشگاهها، پژوهشگاهها و مؤسسات آموزش عالی وابسته به حوزه علمیه قم
- انتصاب ریاست نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها
- ۱۳ دانشگاه ایرانی در جمع هزار دانشگاه برتر دنیا
- ضرورت پردازش دادههای علمی و کتابخانهای
- دکتر محسن جوادی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد
علمی آموزشی
علمی پژوهشی
هنر
- وضعیت فلسفه در سده اخیر حوزه علمیه قم
- فقهی که بخواهد نظریهپرداز باشد، در بستر درسهای تخصصی و پژوهشهای آزاد شکل میگیرد
- ضرورت پرداختن به مکتب فقهی و اصولی امام خمینی (ره)
- قطب فرهنگی اسلام «عقل» است
- مدیر حوزه های علمیه خواهران کشور انتخاب شد
- جامعه الزهراء س یادگاری پربرکت از حضرت امام ره
- تغییر و تحول در نظام آموزشی حوزههای علمیه
اخبار و مسائل کتاب
نقد و معرفی کتاب
- برنامه اصلاحات معاونت فرهنگی
- حکمرانی در شکل کلان نیاز دارد، بداند در کجا سفت و کجا منعطف باشد
- فعالیتهای معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در جهت اهداف انقلاب اسلامی است
- برگزیدگان همایش بیست و پنجم کتاب سال حوزه
- صدور پروانه فعالیت کتابفروشان
- مصوبات جلسات 645 تا 647 هیات انتخاب و خرید کتاب
- علیرضا مختارپور، رئیس کتابخانه ملی و مهدی رمضانی، سرپرست نهاد کتابخانههای عمومی کشور شد
اقتصاد
اجتماعی
- باید امید آفرینی کنیم
- طرح اصلاح قیمت بنزین می توانست بهتر از این اجرا شود
- خواستار استمرار معافیت مالیاتی اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه هستیم
- در عرصه جنگ اقتصادی، به طور قاطع دشمن را عقب می زنیم
- دولت خسته نیست
- فعالیت 11 هزار و ۹۰۰ رسانه دارای مجوز در کشور
- افرادی که نفوذ پیدا می کنند داغترین شعارهای حاکمیتی را میدهند
- وفاق ملی ضرورت تداوم انقلاب اسلامی
- ادله فقهی الزام حاکمیت به حجاب
- ثبتنام بیمه درمان تکمیلی اصحاب فرهنگ، هنر، رسانه
- مسئله اجازه همسر، نیازمند بحث فقاهتی است
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترجوادی
- بیانیه تشکر و قدردانی بیش از چهل نفر از علما وفضلای حوزه علمیه خطاب به اقای دکترصالحی
- نگاهی به اندیشه آیت الله هاشمی رفسنجانی ره
1391/08/28 21:24
محمدعلی خسروی در پی برخی نسبت های ناروا پیرامون حضرت امام مطرح کرد؛«ممانعت از مداوای مخالف» از پیروان خط امام بعید است، چه برسد به امام ؛+برخی اسناد
چکیده: حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی خسروی اظهار داشت: حضرت امام(س) اهانت به احدی را جایز نمی دانستند چه رسد به علما و مراجع و کسانی که در میان مردم از پایگاه اجتماعی برخوردارند. به گزارش پایگاه […]
چکیده:
حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی خسروی اظهار داشت: حضرت امام(س) اهانت به احدی را جایز نمی دانستند چه رسد به علما و مراجع و کسانی که در میان مردم از پایگاه اجتماعی برخوردارند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی خسروی، معاون پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) در خصوص اظهار نظرهایی که اخیرا در برخی از سایت ها در زمینه نوع برخوردی که با آیت الله شریعتمداری روی داده است، ضمن تشریح مکارم اخلاقی و صفات انسانی امام خمینی(س) گفت: یکی از ویژگی های برجسته امام خمینی خودساختگی اخلاقی و کمالات نفسانی ایشان بود به طوری که در میان علما و مدرسین قم به عنوان معلم اخلاق حوزه معروف بودند. حضرت امام که به شهادت شاگردانش که برخی از آنها امروز جزء مراجع تقلید و به شهادت آثار مکتوب قرآنی ، فقهی و اصولی، دارای اطلاعات گسترده و عمیق در همه علوم حوزوی و صاحب نظرات و نوآوری های ارزشمند فقهی بر اساس منابع اصیل فقه و اصول بودند لیکن عنایتی که به دروس معارف و اخلاق داشتند، بیشتر از همه علوم مرسوم حوزوی بود. اولین آثار قلمی ایشان در زمینه اخلاق عملی و تزکیه نفس بوده است. شاهد مثال آن کتاب شرح دعای سحر و کتاب نفیس و ارزشمند شرح چهل حدیث و کتاب ذی قیمت شرح حدیث جنود عقل و جهل و کتاب نفیس و کم نظیر، اگر نگوییم بی نظیر، مصباح الهدایه الی الاخلاقه و الولایه که اخلاق و معرفت را به صورت اساسی و ریشه ای در جان انسان نهادینه می کند.
وی همچنین افزود: امام همه این تالیفات را در اوج دوران جوانی نوشته اند و سطر به سطر این کتابها روحیه عشق به خداوند و دوستی با مردم و دوری از خودخواهی و آراستگی به صفات انسانی و تواضع و از خود گذشتگی را در خواننده تقویت می کند. البته کسانی بوده اند که به ظاهر دم از اخلاق و پاکی می زدند و در عمل فاصله زیادی با گفتار خود داشته اند ولی سیره عملی امام و بیش از هفتاد سال زندگی اجتماعی ایشان به شهادت همه کسانی که با ایشان مرتبط بودند، حاکی از دقت و مراقبت ایشان در پایبندی به اصول اخلاقی اسلام می باشد.
حجت الاسلام خسروی در ادامه اظهار داشت: ایشان بارها فرموده بودند که راضی نیستند کسانی که در دفتر و اطاق بیرونی ایشان حضور می یابند در آن فضا غیبت کنند. ایشان اهانت به احدی را جایز نمی دانستند چه رسد به علما و مراجع و کسانی که در میان مردم از پایگاه اجتماعی برخوردارند. برخورد تند و تذکر حضرت امام به یکی از فقهای محترم شورای نگهبان به خاطر اهانت ایشان به یکی از مجریان محترم کشور که در ضمیمه صحیفه امام آمده، نمونه ای از سیره عملی ایشان در رعایت جوانب تقوی و حرمت حریم دیگران است.
معاون پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) در ادامه ضمن بیان خاطره ای از مناقشات درگرفته پس از به قتل رسیدن یکی از نگهبانان بیت آیت الله شریعتمداری گفت: در سال 1358 حادثه ناگواری در محل اقامت آیت الله شریعتمداری اتفاق افتاد و نگهبانی که بر بالای بام منزل ایشان بود، یک شب ترور شد و به شهادت رسید. فردای آن روز جمع کثیری در منزل بیرونی و کوچه ایشان تجمع کرده بودند. اینجانب که اهل آذربایجان و از علاقه مندان به امام و انقلاب بودم و با توحه به شرایط حساس کشور از شنیدن این خبر بسیار نگران شده بودم، در آن جمع حضور یافتم. مردم گروه گروه ایستاده بودند و صحبت می کردند. من نزدیک جمعی بودم که یک روحانی برای آنها صحبت می کرد. شنیدم می گفت: «این نگهبان از سوی طرفداران آقای خمینی کشته شده است چون گلوله از طرف خیابان صفائیه، محل اقامت آقای خمینی شلیک شده است.» این روحانی با این سخنان به شدت مردم عوام را تحریک می کرد. من جلو رفتم و گفتم: «شما چرا به این آتش دامن می زنید. شما می دانید که چند روز پیش آیت الله قاضی ، امام جمعه تبریز که با آیت الله شریعتمداری رابطه حسنه ای نداشت، ترور شد. حال اگر یک روحانی دیگری پیدا شود و جمعی را دور خود جمع کند و بگوید ترور آیت الله قاضی به تحریک دفتر یکی از مراجع بود و چند نفر عوام ساده لوح با توجه به اختلاف فیمابین آنان این شایعه را بپذیرند و به آیت الله شریعتمداری ظنین شوند، آیا این کار خدمت به اسلام و کشور است؟ یقیناً نه قاتلان آیت الله قاضی طرفداران آقای شریعتمداری بودند و نه ترور کنندگان نگهبان مذکور پیرو امام خمینی. ولی این تحلیل های امثال شما و دیگران است که کار دشمن را آسان می کند و او را به اهداف خباثت آمیز خود که ایجاد تفرقه و نفاق در دلهای مسلمانان است، نزدیک می کند.»
حجت الاسلام خسروی در ادامه نقل این خاطره افزود: من مشغول صحبت با او بودم که ناگهان توجه مردم به آن سوی کوچه، نظر ما را جلب کرد. ماشین بلیزر امام خمینی(س) در مقابل بیت اندرونی آیت الله شریعتمداری توقف کرد. ایشان به همراه جناب آقای صانعی بدون اسکورت و محافظ پیاده شدند و برای دلجویی به منزل آیت الله شریعتمداری رفتند. من از فرصت استفاده کردم و ادامه دادم که ببینید امام هرگز راضی نیست که انسان بی گناهی کشته شود و از این واقعه آنقدر متاثر و نگران است که شخصاً و بدون واسطه جهت تسلیت و مشورت برای بررسی ماجرا تشریف آورده اند، در حالیکه ایشان می توانست از کنار این قضیه به سادگی بگذرد و اعتنایی نکند و یا حداکثر نماینده ای را از سوی خود پیش آیت الله شریعتمداری بفرستد.
وی در ادامه افزود: این تشریف فرمایی امام حاکی از روحیه ادب، احترام، تواضع و بی اعتنایی به غرورهای کاذب نفسانی ایشان بود. البته آن فرد روحانی سخنان من را نپذیرفت و تواضع امام(س) را حمل بر ترس کرد. او نمی دانست که ترس در قاموس انسانهای خودساخته و عارفان جایی ندارد. بلکه این عشق به خدا و خلق خداست که آنها را به اظهار کوچکی و احترام در برابر همگان وا می دارد و خود را در برابر عظمت عالم هستی هیچ می پندارد.
معاون پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) در ادامه افزود: به هر حال این روحیه امام خمینی بود که شایسته است الگو و سر مشق همگان خصوصا مسئولان قرار گیرد. متاسفانه امروز غلبه جو دروغ و تهمت و چاپلوسی، شرایطی را در جامعه پیش آورده که برخی افراد ضعیف الایمان نسبت به همه چیز تشکیک می کنند و حتی ارزش های اصیل و مسلّمات اعتقادی و تاریخی را با دیده تردید می نگرند. گرچه مسئولیت بخش عمده ای از این شرایط به عهده کسانی است که قانونا و شرعا می بایست در برابر دروغ ها و اتهام های بی اساس به شدت می ایستادند و نایستادند و به جای آنکه با متخلفین و انسانهای کذاب و متملق و فاسق به صورت علنی و جدی برخورد کنند تا درس عبرتی برای دیگران باشد، با مجامله و سکوت خود آنان را در تداوم این راه خطرناک تشویق و تشجیع نمودند و کار به جایی رسیده که فضای اخلاقی جامعه به شدت مسموم شده است و زمینه پذیرش هر نوع شایعه و خلاف واقع حتی در مورد شخصیت استثنایی و کم نظیر جهان اسلام یعنی امام خیمنی نیز فراهم شده است.
وی همچنین در پایان افزود: البته معتقدم اکثریت مردم و کسانی که اعتقادات اصیل خود را نه از جریانات زودگذر بلکه از مبانی اصیل دینی و حقایق تاریخی کسب کرده اند در معتقداتشان تزلزلی پیش نخواهد آمد و امام را که تجسم عقاید ناب و اخلاق اسلامی بود همچنان امام می دانند ولی به هر حال آسیب هایی را هم که به جامعه وارد شده نباید نادیده گرفت. آین آفات که هیچ یک از اقشار جامعه اعم از سنتی، انقلابی، غیر انقلابی، روشنفکر، مذهبی و... از آسیب های آن در امان نیستند، باید از جامعه اسلامی ایران زدوده شود و این نتیجه عاید نخواهد شد مگر با همدلی و اعتماد همه مردم از هر گروه و طیف و با هر عقیده و سلیقه تا یک جامعه اخلاقی که همه از آن احساس آرامش کنند، بوجود آید.
منبع:+
پاسخ حجت الاسلام و المسلمین حشمتی به ادعای جلوگیری از مداوای آیت الله شریعتمداری؛
اخیراً در سایت آقای محسن کدیور مطلبی تحلیلی، تاریخی منتشر شده است که بر اساس بعضی اسناد و نقل قولها از معالجه آیتالله شریعتمداری که مبتلا به سرطان بودهاند ممانعت به عمل آمده است و این اقدام به امام خمینی نسبت داده شده است. در حالی که همه کسانی که با امام و سخنان و سیره او آشنا هستند میدانند که این نسبت کذب محض است و نیازی به اثبات ندارد. اما به دلیل تنویر افکار مردم بر آن شدیم تا پاسخهایی را از دوستداران امام خمینی در این ارتباط منتشر کنیم. متن زیر پاسخ کتبی حجت الاسلام والمسلمین حشمتی به مطلب مذکور است:
جناب آقای دکتر محسن کدیور
مطلبی به نقل از سایت شما در تاریخ 91/8/13 در سایتها منتشر شده است که دور از انتظار بود. امیدوارم به تذکرات برادرانه اینجانب دقت کنید.
1) به دو نکته در این نامه اشاره کردهاید. درباره مصادره اموال آیتالله شریعتمداری و درباره ممانعت از درمان آن مرحوم، که در خصوص آن اسنادی ارائه شده است؛ شما بهتر از بنده میدانید که انتشار اسناد درباره اتفاقات سال 1361 و سپس قضاوت کردن درباره آن حداقل کم لطفی است. خصوصاً برای نسل جوان که از وقایع روزهای انقلاب و تحرکات مخالفین انقلاب اسلامی بیخبر هستند. خوب بود در این اسناد رابطه بین حزب خلق مسلمان و آیتالله شریعتمداری و غائلههای تبریز و قم را نیز بازگو میکردید. براساس اسناد ارائه شده همه اموال آیتالله شریعتمداری به جز منزل مسکونی ایشان توقیف و در اختیار دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم قرار گرفته است. اتفاقاً یادداشت شما نشان میدهد که ستاد اجرای فرامین حضرت امام(س) اخیراً نسبت به توقیف منزل مسکونی ایشان اقدام کرده است که باید درباره درستی اقدام این ستاد خود پاسخگو باشد.
در عین حال آنچه در اسناد و خاطرات هست رعایت حدود و احترام به مرجعیت و پرهیز از اقدامات تند علیه این مرجع میباشد. البته یادآور شوم که از عملکرد بعضی از افراطیون در حال و گذشته دفاع نمیکنم و حق نقد و انتقاد را محفوظ میدانم.
2) اما درباره نکته دوم که اسنادی ارائه شده است؛ به عرض میرسانم سندهای اول و دوم و سوم گویای این واقعیت هستند که مرحوم شریعتمداری مبتلا به سرطان هستند و هیچیک از اسناد فوق نمیرساند که کسی درباره معالجات ایشان ممانعتی داشته باشد.
3) امّا نکته اصلی و کلیدی شما در سند چهارم آمده است که به نقل شفاهی از مرحوم سید رضا صدر نسبت ناروایی به امام خمینی(س) دادهاید. در این باره باید گفت؛
اولاً؛ چیدن اسناد مکتوب که مستند هستند در کنار یک سند شفاهی و نتیجهگیری از محقق و دانشمندی نظیر شما بعید است، این هم از مظلومیت امام خمینی(س) است که شاگردان و پیروان او این گونه با تمسّک به گفتههای افراد و اشخاصی که روزگاری رو در روی او بودهاند بخواهند به اساسیترین خصوصیت امام حمله کنند. این بیانصافی است که بخواهیم به عنوان مبارزه با ظلم اینگونه پایههای دینداری را تخریب نماییم.
ثانیاً؛ سیره امام خمینی و نوشتهها و گفتارهای او در دسترس همگان قرار گرفته است و ما و شما بارها به این نوشتهها استناد کردهایم. به راستی یک جمله و یا یک خاطره از بین صدها کتاب میتوانید پیدا کنید که ادعای شما را تقویت کند. امامی که در اوج غائله آذربایجان و قم که توسط حزب خلق مسلمان ایجاد شد با بزرگواری تمام با دو نفر از اعضای بیت خود صفوف طرفداران مرحوم شریعتمداری را میشکافد و به منزل ایشان میرود، آیا این امام از معالجه یک مرجع ممانعت میکند؟!
امامی که خلبان کودتاچی که قصد بمباران جماران را داشته است عفو میکند میتواند نسبت به مداوای مرجعی کوتاهی کند؟!
امامی که درباره روحیه تملّق و چاپلوسی آنگونه موضع گیری میکند و فخر الدین حجازی را توبیخ مینماید، میتواند با مخالف خود این گونه رفتار کند؟
امام خمینی(س) که به یکی از اعضای شورای نگهبان فریاد میزند که چرا روی منبر نسبت بدی به یکی از مخالفین داده است، میتواند نسبت به معالجه مخالف خود این گونه عمل کند؟!
ثالثاً؛ فرض بگیریم استدلال شما و ادعای آقای صدر صحیح باشد، واقعاً امام خمینی این قدر شیفته حکومت بوده است که برای حفظ آن از درمان بیماری رقیب خود ممانعت کند؟! آیا این جفا نیست که ناجوانمردانه به متعالیترین ارزشها اینگونه حمله کنیم. هنوز که هنوز است سیاستمداران و متفکرین خارجی پس از دیدار از بیت امام در جماران اولین سخنی که از او یاد میکنند، این است که خمینی در عین اینکه یک فقیه و فیلسوف بود؛ یک زاهد به تمام معنا بوده است.
همه بیت امام و هستی امام از این دنیا یک منزل اجارهای در جماران، یک دفتر با حدود 20 نفر پرسنل و تعدادی از یاران به عنوان افراد امین و نماینده ایشان و یک منزل مسکونی در قم که بسیار کمتر از دارایی ما و شماست؟
شما خوب میدانید، اما جوانها بدانند در وصیت نامه امام آمده است که لوازم منزل شخصی ایشان متعلق به همسرشان بوده و بقیه وجوه نقد باید به دفتر مراجع تحویل گردد.
رابعاً؛ سندهای پنجم و ششم که اصلاً ارتباطی به موضوع ندارند و اتفاقاً نشان میدهند ملاقات با اعضای بیت و خانواده برای آیتالله شریعتمداری امکان داشته و بحثی دریاره مداوای ایشان که اصلی ترین بخش ادعای شماست، نیامده است.
خامساً؛ درباره سند هشتم باید گفت که این سند بر علیه ادعای شماست چرا که این سند نشان میدهد آیتالله به بیمارستانی در تهران منتقل و سپس مرحوم شدهاند، در حالی که شما ادعا کردهاید که از انتقال ایشان ممانعت به عمل آمده است.
جناب آقای کدیور، میترسم دوستان مشترک شهیدمان احمد صالحی، علی هاشمیان، گلبن، سید مرتضی عمادی، مسعود حسنی، مانی، ترکمان، افریدون و ... از نوشتهها و سخنان ما گلایه کنند و فرصت جبران نباشد.
در پایان، برای صحت گفتههای خودم شما را ارجاع میدهم به نوع نگاه و رفتار پیروان واقعی خط امام. آیا از بین دوستداران امام کسی یافت میشود که با مخالف خود این گونه رفتار کند. اگر این حال و روز ماست، پس چگونه این نسبت به مقتدا و مرجع ما روا باشد؟!
منبع:+
آیت الله شریعتمداری در آئینه اسناد ساواک؛
انسانها همواره در معرض خطای در قضاوت هستند. گاهی این خطاها از ضعفهای تحقیقی و تدقیقی شخص قضاوت کننده یا حب و بغضهای او ناشی میشود، گاهی از فریبکاری و دغل بازی و نفاق کسی که دربارهی او قضاوت میکنند و گاهی هم از کمبود اسناد و مدارک.
این مطلب در قضاوتهای تاریخی هم صادق است و موجب شده که بعضی از مردم ما و حتی برخی از خواص (که بعضاً جزو مبارزین پیش از انقلاب و مسئولین صدیق پس از انقلاب و یا تاریخنگاران مذهبی هم بودهاند) درباره برخی افراد قضاوتهای بسیار اشتباهی بکنند.
عموماً یکی از این قبیل قضاوتهای نادرست درباره آیتالله سید کاظم شریعتمداری رخ داده و میدهد. برخی افراد مدعیاند که او در ابتدای نهضت، همراه با امام بود و حتی از دیگر مراجع در این عرصه، قوی تر و شتابان تر حرکت میکرد ولی بعدها (تنها به دلیل اختلاف در روش) از مبارزه کنار کشید، هرچند آخوند درباری هم نبود. اما آیا ماجراها واقعاً همین گونه بوده است؟
خوشبختانه چندی پیش مرکز اسناد انقلاب اسلامی پروندهی ساواک وی را در کتابی تحت عنوان «آیتالله شریعتمداری به روایت اسناد» منتشر کرد. از بین انبوه این اسناد (در کتابی 1000 صفحهای گرد آمده است) اسناد فراوانی را میشود ذکر کرد که ما به ضرورت کوتاه بودن نوشته، تنها چند سند را برگزیدهایم و آن اسناد محرمانه را در کنار اعلامیهها و پیامهای علنی همان وقت آقای شریعتمداری نهادهایم تا قضاوت آسان شود.
نکتهی مهم آنکه باید توجه کرد که مأمورین ساواک در حین تهیه این اسناد و گزارشات طبقه بندی شده گمان نمیکردند روزی این اسناد به دست مخالفین آقای شریعتمداری بیفتد و ضمناً این اسناد را نه برای کوبیدن یا بالا بردن کسی بلکه برای تکمیل پروندهها و خبر دادن به مافوق و برای تعیین خطی مشی رژیم در امور مختلف و تعاملات مختلف و با دقت تهیه کردهاند و لذا در آنها مسائل تبلیغی و سیاسی راه نداشته و لذا میتوان به آنها اعتماد کرد.
برخوردهای رژیم و حوزه از سال 40 به بعد
برای روشن شدن فضای زمانی تهیه آن اسناد باید بیان کرد، هنگامی که در سال 40 آیت الله العظمی بروجردی رحلت فرمودند، رژیم گمان کرد حوزه دیگر قدرت چندانی برای مقابله با اقدامات او نخواهد داشت و لذا شروع به اقدامات مختلف در حوزههای متعدد طبق میل و ملاکهای خود کرد که اولین تقابلش با روحانیت بیدار (و در رأس آنها امام خمینی) در جریان تصویبنامهی انجمنهای ایالتی و ولایتی به وجود آمد که در آن ماجرا به دلیل بصیرت و ایستادگی محکم امام، رژیم مجبور به عقب نشینی شد.
در انتهای سال 41، رژیم ماجرای انقلاب سفید شاه و ملت و برگزاری رفراندم راجع به مواد ششگانهی آن را در دستورکار قرار داد. این بار هم امام محکم ایستادند و این رفراندم را تحریم کردند که موجب عدم شرکت مردم و مفتضح شدن شاه شد.
تحریم رفراندم و ماجرای تصویبنامه موجب خشم شدید رژیم شد و برون ریز این خشم در فروردین 42 و با حملهی وحشیانه و گستردهی مأموران مسلح رژیم به فیضیه (و همچنین مدرسه طالبیه تبریز) و ضرب و شتم و قتل طلاب و مردم متدین بروز کرد.
در اینجا اولین نشانههای بروز جوهرهای وجودی افراد هم آشکار شد. در فضایی که رعب و وحشت سراسر وجود همه و کل کشور را فراگرفته بود، امام خمینی بیانیهای صادر کردند و در آن فضای سنگین که کسی جرئت ابراز کوچکترین کلامی نداشت، در بخشی از آن بیانیه فرمودند: «اینان با شعار «شاه دوستى» به مقدسات مذهبى اهانت میکنند. «شاه دوستى» یعنى غارتگرى، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، و تجاوز به مراکز علم و دانش؛ «شاه دوستى» یعنى ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانههاى اسلام و محو آثار اسلامیت؛ «شاه دوستى» یعنى کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت. حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است. قرآن و مذهب در مخاطره است. با این احتمال، تقیه حرام است؛ و اظهار حقایق، واجب؛ وَ لو بَلَغَ مَا بَلَغَ.» (صحیفه امام، جلد1، صفحهی 178)
نامه ی آقای شریعتمداری و حمایت ظاهری از امام
با صدور این بیانیه و حکم صریح امام به عنوان فقیه جامع الشرایط مبنی بر وجوب مبارزه و حتی حرام بودن تقیه، مسیر صحیح روشن شد. آقای شریعتمداری هم 4 روز بعد از این نامه و در جواب تعداد فراوانی نامه و تلگراف که به او فرستاده شده بود اعلامیهای صادر کرد و در بخشی از آن، ضمن دعوت مردم به آرامش، نوشت: «این چند روزه علمای اعلام و عموم طبقات مردم از مرکز و شهرستانها مراتب انزجار و تنفر شدید خود را از فاجعهی مولمهی مدرسهی فیضیه و حملات وحشیانهی عدهای از مأمورین ... و اظهار تأسف از واقعهی دردناک مدرسهی فیضیه همدردی و تأثرات عمیق خود را در این مصیت بزرگی که به حوزهی علمیهی قم و بلکه به تمام عالم اسلام وارد گردیده اعلام داشتهاند. ... ویرانی های مدرسهی فیضیه که شاهد گویای آن همه جنایات وحشت زاست به جای خودباقی [است]. ...کانون روحانیت شیعه مورد تجاوز واقع شده است. بر عالم اسلام اهانت وارد آمده است. قلب امام زمان هم صدمه دیده است.» (نهضت روحانیون ایران، نوشتهی حجت الاسلام علی دوانی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد 3، صفحات 265 و 266)
قرار و مدار با رژیم برای عدم ابراز مخالفت
اما به رغم این بیانیهی محکم که در آن از صدمه دیده قلب مبارک صاحب الزمان هم سخن رفته بود، گویی در پس پرده همه این مسائل فراموش شده و حقایق دیگری جریان داشت. اولین سندی که به آن اشاره خواهیم نمود مربوط است به ملاقات رئیس شهربانی قم با آقای شریعتمداری در فردای صدور آن اعلامیه. در اینجا آقای شریعتمداری نه تنها «قول میدهد» که دیگر به هیچ عنوان علیه رژیم حرفی نزند بلکه اعلام میکند تلاش خواهد کرد که امام خمینی هم مبارزه را ترک کند! جالب است که در ادامهی سند به یک مکالمهی تلفنی رئیس شهربانی قم با آقای شریعتمداری هم اشاره شده است که در آن آقای شریعتمداری اعلام میکند نتوانسته امام را به ترک مبارزه راضی کند:
«[مُهر محرمانه] در مذاکراتی که روز 42/1/18 آیتالله شریعتمداری با رئیس شهربانی قم به عمل آمده است شریعتمداری قول میدهد که در آینده هیچگونه فعالیت و تحریکاتی علیه دولت و لوایح ششگانه ننموده و اعلامیهای هم به چاپ نرساند. ضمناً خمینی را هم راضی نماید که به همین نحو عمل نموده دست از مبارزات و تحریکات خود بردارد. ولی اطلاعِ رسیده حاکی است در تهران اعلامیهای به امضای شریعتمداری و خمینی تحت عنوان تشکر و اظهار تأسف چاپ و منتشر گردیده است (که دو نسخه رونوشت آنها به پیوست ایفاد میگردد) [البته اینها دو اعلامیه جداگانه با امضاهای جداگانه و مطالب جداگانه بوده است که مطلب سند، گنگ است و کژتابی دارد. هر دو اعلامیه در کتاب نهضت روحانیون درج شده است] بلافاصله آقای رئیس شهربانی قم [به] وسیله تلفن با شریعتمداری تماس [گرفته] و اظهار میدارد مگر قرار بر این نبود که دیگر اعلامیهای چاپ نکنید و اعمال خلافی انجام ندهید. شریعتمداری میگوید این اعلامیهها مربوط به قبل از مذاکرات ما بوده (یعنی 10 و 11 ذیقعده) در ضمن آیتالله خمینی را هم نتوانستم راضی کنم و گفته است من دست از مبارزاتم نخواهم کشید.
رئیس اطلاعات و امنیت قم. ح-بدیعی امضا.
مُهر محرمانه» (آیتالله شریعتمداری به روایت اسناد، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه 191)
حالا میتوان تصور کرد اشخاصی که آن بیانیهی روز قبل را دیده بودند ولی از این قول و قرارهای مخفیانه خبری نداشتند در ذهن خود تصور کنند که «آیتالله شریعتمداری هم در ابتدای مبارزات پا به پای امام و بسیار قوی مبارزه میکرد.»
سخنرانی شجاعانه امام و ماجرای خونین 15 خرداد
اما قضیه به همین جا ختم نشد. امام همانطور که به آقای شریعتمداری هم فرموده بودند، دست از مبارزات نکشیدند و چندی بعد در روز 13 خرداد 42(مصادف با عاشورا) سخنرانی مهمی در فیضیه ایراد کردند و این بار مدار مبارزات را از دولت به شخص شاه و شجرهی منحوس پهلوی ارتقا دادند. جالب است که آقای شریعتمداری در سندی که به آن اشاره خواهیم کرد صریحاً اعلام کرده تلاشش را جهت منصرف کردن امام از این سخنرانی به کار برده ولی موفق نشده است.
در بخشی از آن سخنرانی، امام فرمودند: «آقا! من به شما نصیحت میکنم؛ اى آقاى شاه! اى جناب شاه! من به تو نصیحت میکنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند میکنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروى، همه شکر کنند. ... من نمیخواهم تو این طور باشى؛ نکن. من میل ندارم تو این طور بشوى، نکن! این قدر با ملت بازى نکن! این قدر با روحانیت مخالفت نکن. اگر راست میگویند که شما مخالفید، بد فکر میکنید. اگر دیکته میدهند دستت و میگویند بخوان، در اطرافش فکر کن؛ چرا بیخود، بدون فکر، این حرفها را میزنى؟...آقا! 45 سالت است شما؛ 43 سال دارى، بس کن، نشنو حرف این و آن را؛ یک قدرى تفکر کن، یک قدرى تأمل کن! یک قدرى عواقب امور را ملاحظه بکن! یک قدرى عبرت ببر! عبرت از پدرت ببر. آقا! نکن این طور! بشنو از من؛ بشنو از روحانیین؛ بشنو از علماى مذهب؛ اینها صلاح ملت را میخواهند؛ اینها صلاح مملکت را میخواهند. ما مرتجع هستیم؟ احکام اسلام، ارتجاع است؟ آن هم «ارتجاع سیاه» است؟ تو انقلاب سیاه، انقلاب سفید درست کردى؟! شما انقلاب سفید به پا کردید؟ کدام انقلاب سفید را کردى آقا؟ چرا این قدر مردم را اغفال میکنید؟ چرا نشر اکاذیب میکنید؟ چرا اغفال میکنى ملت را؟ و اللَّه، اسرائیل به درد تو نمیخورد، قرآن به درد تو میخورد.
امروز به من اطلاع دادند که بعضى از اهل منبر را بردهاند در سازمان امنیت و گفتهاند شما سه چیز را کار نداشته باشید، دیگر هر چه میخواهید بگویید، یکى شاه را کار نداشته باشید؛ یکى هم اسرائیل را کار نداشته باشید؛ یکى هم نگویید دین در خطر است. این سه تا امر را کار نداشته باشید، هر چه میخواهید بگویید. خوب، اگر این سه تا امر را ما کنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟! ما هر چه گرفتارى داریم از این سه تاست تمام گرفتارى ما.
آقا، اینها خودشان میگویند، من که نمیگویم، به هر که مراجعه میکنى، میگوید: شاه گفته؛ شاه گفته مدرسه فیضیه را خراب کنید؛ شاه گفته اینها را بکشید ... آن مردکه [سرهنگ مولوی] آمد در مدرسه فیضیه- حالا اسمش را نمیبرم، آن وقت که دستور دادم گوشهایش را ببُرند، آن وقت اسمش را میبرم [ابراز احساسات حضار]- آمد در مدرسه فیضیه فرمان داد، سوت کشید؛ تمام مستقر شدند در یک گوشهاى. گفت: منتظر چه هستید، بریزید تمام حجرهها را غارت کنید، تمام را از بین ببرید. گفت: حمله کن، حمله کردند. از ایشان بپرسى آقا چرا این کار را کردید؟ میگوید: اعلیحضرت فرموده. ... آقاى شاه هم نفهمیده میرود بالاى آنجا، میگوید: تساوى حقوق زن و مرد. آقا! این را به تو تزریق کردند که بگویند بهایى هستى، که من بگویم کافر است؛ بیرونت کنند. نکن این طور؛ بدبخت! نکن این طور.» (صحیفه امام، ج1، صفحات 245 و 246)
پس ازاین سخنرانی شورانگیز که به وضوح حکایت از تقوا و توکل و شجاعت و سازش ناپذیری امام داشت، رژیم به سرعت ایشان را دستگیر و به تهران منتقل کرد. همین مطلب موجب شد مردم در روز 15 خرداد به خیابانها بیایند و اساس رژیم را مورد تهدید قرار دهند. رژیم هم که همه ی موجودیت خود را شدیداً در خطر می دید در اقدامی سفاکانه مردم را مستقیماً به گلوله بست و شدیداً سرکوب کرد به نحوی که هنوزهم پس از سالها از شدت کثرت، آمار دقیق شهدای 15 خرداد معلوم نیست.
اعلامیه علنی آقای شریعتمداری و اعلام همبستگی با امام
در همین فضا که خون مسلمانان ایران به جوش آمده بود، تمامی علمای بزرگ اقدام به نشر اعلامیه نموده و صریحاً دولت را محکوم کردند. آقای شریعتمداری هم در این بین در روز 13 محرم (مطابق با 16 خرداد) اعلامیهای صادر کرد. در بخشی از این اعلامیه آمده بود: «برادران ایمانی، ملت مسلمان ایران، علمای حوزهی علمیهی قم و علمای شیعه عموماً نجف و مشهد و تهران و شهرستانها برحسب وظیفهی شرعی که داشتند تذکراتی به دولت دادند و در ضمن اعلامیه و غیره، مقاصد خود را کاملاً تشریح کردند و اکثریت ملت مطلع شده و پشتیبانی نمودند ولی دولت با علمای اعلام و با ملت به خشونت رفتار کرد و رویهی خصمانهای در پیش گرفت. اخیراً علما و مبلغین مذهب مورد حملهی مستقیم دولت قرار گرفته است و با کمال تأسف، شخصیت بزرگ عالم اسلامی حضرت آیتالله خمینی را در تاریکی شب از خانه خود دستگیر نموده و به جای نامعلومی بردهاند. ... در قم و تهران و شیراز دست به کشت و کشتار بیرحمانهی مردم مسلمان بیدفاع زدهاند و حتی به زنها هم رحم نکردهاند. بدین ترتیب بار دیگر دولت لکهی ننگین سیاهی را در تاریخ حکومت ظالمانه و جبّارانهی خود ثبت نموده است و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون . ... توجه عموم را به نکات ذیل جلب میکنم:
1.حضرت آیتالله خمینی تنها نیستند و اعتراضات شرعی و قانونی معظم له به دولت مورد تأیید تمام علمای شیعه و ملت مسلمان ایران و جهان است.
2.آیتالله خمینی و هیچ کدام از علمای شیعه ارتباطی با هیچ دولت خارجی یا عمّال آن ندارند و این چنین نسبت دروغ و تهمت ناجوانمردانه جداً تکذیب میشود بلکه بالعکس اعتراض آقایان علما به دولت این است که نباید اجازه دهد که مملکت شیعهی ما مورد نفوذ یک دولت غاصب کافر(اسرائیل) خارجی باشد و عمّال آن دولت [بهایی ها] از طرف دولت ایران تأیید و تشویق شود و در حکومت ایران نفوذ کند و ایادی آنها در یک مملکت خارجی استعماری اجتماع کرده [اشاره به کنگرهی بهاییها در انگلیس] و بر خلاف مصالح دین اسلام و مملکت ایران تصمیماتی بگیرند.
3.از گرفتاری آیتالله خمینی و سایر آیات و حجج اسلام و گویندگان متأثریم و هیچ انتظاری از این دولت به جز اینکه ما را هم گرفتار نموده و در وضع مشابه آنها قرار دهد نداریم.
4.از کشت و کشتار بدون مجوز و ظالمانهی ملت مسلمان در قم و تهران و شیراز و تبریز و غیره متنفریم و آن را تقبیح می نماییم (و الی الله المُشتَکی)
5.همه میدانند تعطیل و تظاهرات تهران و شهرستانها عکسالعمل گرفتاری حضرت آیتالله خمینی و سایر آقایان بوده که ملت را عموماً عزادار کرده است.» (نهضت روحانیون ایران، جلد 3، صفحات 400 تا 402)
پس از پایان بیانیه و زیر آن نوشته شده بود: «برادران دینی، در این چند روزه غالب اوقات منزل حضرت آیتالله العظمی آقای شریعتمداری در محاصرهی قوای نظامی میباشد.» (همان، صفحه 404)
طبیعی است که اگر کسی این اعلامیه را ببیند و حتی آن را با دیگر اعلامیهها قیاس کند حکم خواهد داد که نویسندهی این اعلامیه از انقلابی ترین و شجاع ترین مراجع وقت بوده. اما در پس پرده بازهم جریانات به نحو دیگری بوده است.
پیشنهادات آقای شریعتمداری به ساواک برای همراه نشدن با امام
یک روز پیش از اینکه این بیانیه صادر شود، آقای شریعتمداری در همان عصر 15 خرداد تماسی محرمانه با ساواک برقرار کرده و اعلام میکند در عین عدم توافق با امام خمینی، به شدت تحت فشار مردم انقلابی و مؤمن و افکار عمومی (که از مواضع حقیقی او خبر نداشتند) قرار دارد که علیه رژیم و به نفع امام اقدامی بکند. او برای خلاصی از این وضع سه پیشنهاد به ساواک میدهد تا هم ارتباط مردم با او قطع شود (که دیگر تحت فشار نباشد تا مجبور باشد به نفع امام موضع بگیرد) و هم وجههی انقلابیاش حفظ شود؛ منتها ظاهراً ساواک کمی دیر و تا حدی ناقص به این خواستها عمل میکند که آقای شریعتمدای مجبور به صدور آن بیانیه میشود. متن این سند چنین است:
«تلگرافات وارده
از: قم
به : تهران
تاریخ: 42/3/15
شماره: 3158
کشف شده توسط: 444
وقتیکه مخابره شده: 1830
تقدم: خیلی خیلی فوری
قسمت اقدام کننده: ساواک تهران
برای اطلاع به اداره: اداره کل سوم
شماره، پیرو [نامه]: 211-15/3/42
آیتالله شریعتمداری به طور محرمانه پیشنهادات زیر را به ساواک نموده که یکی از آنها عملی شود:
[1-] خانهی وی [مورد] محاصره قرار گیرد و اجازهی رفت و آمد داده نشود
[2-] به نام ملاقات با اعلیحضرت به تهران حرکت و چند روزی مخفی بشود
[3-] به مشهد یا حضرت عبدالعظیم تبعید شود.
ظاهراً دلیل پیشنهاد[ات] بالا را خلاصی خود از جوابگویی به مراجعین و رفع تکلیف وانمود میکند و میگوید در غیر این صورت مجبور به همدردی با خمینی خواهد بود ولی در صورتی که با یکی از نظریات بالا موافقت نشود ممکن است عدهی دیگری در قم و تهران و آذربایجان تحریک شوند و دامنهی جنجال عمومیت پیدا کند.
نظریه ابلاغ فرمایند.
210-42/3/15 بدیعی» (آیت الله شریعتمداری به روایت اسناد، صفحهی 196)
حال مشخص شد که دلیل اصلی آن اعلامیه، رهایی از فشار افکار عمومی بوده است و در پس محاصره منزل هم همین ماجرای پیشنهادات خفته بوده. جالب است که چندی بعد هم دقیقاً طبق بندهای دیگر پیشنهادی وی، او ظاهراً جهت استخلاص امام به تهران آمد و به شهرری نقل مکان کرده و در آنجا مستقر شد و رژیم هم حتیالمقدور سعی میکرد از ملاقاتها با او و دیگر علمایی که به تهران مهاجرت کرده بودند جلوگیری کند که البته به دلیل کثرت مردم چندان موفق نمی شد. جالب است که این مسافرت که ظاهراً با قصدی خاص صورت گرفته بود، پس از ورود آیتالله العظمی میلانی به تهران و در دست گرفتن رهبری این اعتراضات، موجب شدکه کلاً صحنه عوض شود و همین موجب تحت فشار قرار گرفتن رژیم جهت آزادی امام شد (برای تفصیل بیشتر و درک نقش آیت الله العظمی میلانی و به نتیجه نرسیدن آقای شریعتمداری در مقصودش از مهاجرت به تهران، رجوع کنید به سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران، نوشته ی حجت الاسلام و المسلمین روح الله حسینیان، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات 407 تا 415)
سخنان مخفیانهی آقای شریعتمداری و اعلام برائت از امام!
اما سند دیگری هم وجود دارد که اصل مطلب را بهتر نشان میدهد. این سند «خیلی محرمانه» ساواک مربوط است به روز پس از صدور آن اعلامیهی ظاهراً انقلابی آقای شریعتمداری. گرچه در همان اعلامیه هم سعی شده بود تا با منحرف کردن اصل موضوع و متوجه کردن اعتراضات به مسائل فرعی، به نوعی قضیه سرهم بندی شود ولی در این سند ساواک که مربوط به شنود تلفن منزل آقای شریعتمداری است، او به شدت به کسانی که با او تماس گرفته و از شهرستانها کسب تکلیف میکنند امر میکند که قویاً جلوی تظاهرات و ابراز مخالفت با رژیم گرفته شود و خصوصاً به شاه هیچ گونه توهینی نشود. در این سند نظرات حقیقی آقای شریعتمداری (که در گفتگوی تلفنی خصوصی ابراز شده بود) هم درج شده است و ابراز مخالفت شدید او با امام (آن هم تنها یک روز پس از آن اعلامیه ظاهراً همراهانه با امام) آشکار شده است. در این سند همچنین روحیه استعلا و ریاست طلبی این شخص (که از دلایل بسیاری از اقدامات او بود و در اسناد دیگر هم میشود، نمونههایی برای آن یافت) بروز نموده است. جالب تر از همه قسمت انتهایی سند است که در آن صریحاً این رویهی آقای شریعتمداری موجب رضایت ساواک عنوان شده و تهیه کننده گزارش درخواست کرده تا این اظهار رضایت به اطلاع خود او برسد «تا در آتیه نیز روش مزبور را دنبال نماید»!
متن این سند «خیلی محرمانه» و البته خیلی خواندنی ساواک چنین است:
«مُهر خیلی محرمانه
ریاست ساواک تهران
پیرو تلگراف 225-42/3/17
آیتالله شریعتمداری
1-بعد از ظهر گذشته نامبردهی فوق تلفنی با تبریز صحبت [نمود و] مخاطب اظهار داشته مردم قصد تظاهرات داشتند ولی ما از بیرون رفتن و تظاهرات جلوگیری کردیم تا از شما کسب دستور نماییم. شریعتمداری اظهار نموده: «من دو مطلب را به شما توصیه میکنم که باید طبق آن عمل شود:
(الف) مردم رابه آرامش دعوت کنید و از تظاهرات جداً خودداری شود چون از تظاهرات نتیجهای گرفته نخواهد شد. در قم مردم تظاهرات نمودند ولی با قوای انتظامی روبه رو شدند. آخر گلوله با جان مناسبت ندارد پس باید از اجتماع و تظاهرات جلوگیری نمایید.
ب-سعی کنید به اعلیحضرت معظّم توهین و بیاحترامی ننمایند. من از طرف خمینی خیلی ناراحت هستم. چند نفر از علمای دیگر را در شهرستانها گرفتهاند چون با شاهنشاه مخالفت کرده بودند. خواهش میکنم با شاهنشاه مخالفت نکنید و باعث ناراحتی او نشوید. من به خمینی گفتم که با شاه این طور رفتار نکن و بر خلاف دولت سیاست نزن اما او گوش نداد تا به این روز افتاد. در ضمن طوماری هم به نفع من تهیه نمایید.»
2-نامهای از عبدالرسول قائمی یکی از مجتهدین متنفّذ آبادان برای کسب تکلیف [به] وسیلهی شخصی به نام رضوی برای شریعتمداری رسید که جواب آن به وسیله همان قاصد شفاهاً پیغام گردید و مضمون آن بسیار خوب و به قرار زیر است: «شما کوشش نمایید هیچگونه تظاهراتی نشود و اجازه ندهید اخلالگران به نام دین تظاهر کنند و بینظمی ایجاد نمایند و حتیالمقدور مردم را دعوت به سکوت و آرامش نمایید. اخیراً خمینی بسیار تند رفت و با اعلیحضرت همایونی مخالفت نمود که رویهاش مخالف تمام علما بود[!] و گوش هم به تذکرات ما نمیداد و من راجع به رفتن به مدرسه فیضیه و سخنرانی در روز عاشورا تذکراتی به او دادم که گوش نکرد تا کار بدینجا رسید.»
[شریعتمداری] مجدداً تأکید نمود که «از اغتشاش و تظاهر جلوگیری نمایید مغازهها را باز کنند چنانچه احتیاج به بستن دکاکین و بازار باشد رمزاً اطلاع میدهم و قرار ما این باشد که [هر وقت چنین چیزی لازم شد] همین نامه را مجدداً برای خودتان میفرستم دلیل بر بستن بازار است.»
در خاتمه [شریعتمداری] اضافه نمود: «طوماری هم بر له من تهیه نمایید.»
مقرر فرمایند در مورد بند 2، ساواک خوزستان را نیز مطلع نمایند. این اطلاعات را آقای ابهری که آقای مولوی با ایشان آشنایی دارند داد و قسمت مهمی از آن مورد تأیید قطعی ساواک قم میباشد. در صورت تصویب شفاهاً و از طرف تیمسار ریاست به شریعتمداری اعلام شود که این رویه موجب رضایت ایشان است تا در آتیه نیز روش مزبور را دنبال نماید. س
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت قم
ح. ... [ناخوانا]
امضا
مُهر خیلی محرمانه
545-42/3/18» (آیتالله شریعتمداری به روایت اسناد، صفحه ی 197)
با این احتسابات شاید باز هم بشود به کسانی که در آن وقت فقط همان بیانیههای عمومی را دیده بودند حق داد که چنین گمان کنند که «آقای شریعتمداری در ابتدا همراه نهضت بود ولی سپس کنار کشید»، اما آیا امروز و با آشکار شدن اسناد فراوانی ازاین دست هم میشود چنین گفت؟
منبع:+
در پی طرح نسبت های ناروا درباره امام خمینی(س)؛
با انتشار مقالهای پیرامون آیتالله شریعتمداری که حاوی نسبتهای ناروا به امام خمینی(س) است، پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران جهت بررسی جوانب مختلف این مقاله یادداشت ذیل را که توسط یکی از مخاطبین ارسال شده است منتشر مینماید که به بیان ارتباط آیتالله شریعتمداری با ساواک میپردازد. اسناد به جا مانده از ساواک به خوبی بیانگر این ارتباط بوده است اما انتشار خاطرات پرویز ثابتی مهره کلیدی این سازمان پرتو دیگری بر این موضوع افکنده است:
1. در مطلبی که از آقای کدیور منتشر شده ما با اسناد مختلف موثق و غیر موثقی روبرو شدهایم که هر یک از آنها باید جداگانه مورد بررسی سندی و دلالی واقع شوند که ان شاء الله چنین خواهد شد.
٢. در بررسی وقایع تاریخی صرف نقل پارهای از حوادث و چشمپوشی از دیدن همه ماجرا نه فقط گمراهکننده است بلکه از حیث علم تاریخ، دروغگویی محسوب میشود.
٣. در ادامه به دو سند از مدافعین آقای شریعتمداری که در دو جای مختلف بیان شده اشاره میکنم.
٤. ناگفته پیداست که در نگرش تاریخی، رسیدن به قطع ناممکن بوده و باید به ظن رسید و خبر واحد تاریخی نیز اگر ظن آور باشد در نزد عقلا ثابت است.
5. نیز ملاک حجیت یک خبر، «موثوق الصدور» بودن آن است. در نگاه علم تاریخ «موثوق الصدور» بودن بدین معناست که با کنار هم گذاردن قرائن، وقوع یک عمل مظنون گردد یعنی محقق بتواند بگوید این عمل رخ داده است.
- حال با هم سه سند را بررسی کرده -و در پایان، جمعبندی ارائه میشود تا به شبهات در مورد اسناد پاسخ داده شود و شخصیت آیتالله شریعتمداری برای خواننده محترم روشن گردد:
سند اول: پرویز ثابتی، نام آشنا ترین مقام امنیتی رژیم طاغوت بود که مستقیماً در طراحی سیستم امنیتی رژیم و سرکوب انقلابیون نقش بلاواسطه داشت. او که بعد از انقلاب در خیل فراریان از کشور قرار گرفت، به دلایل مختلف تا چندی پیش زبان نگشوده بود ولی اخیراً کتاب خاطراتش به صورت مصاحبهای مفصل در آمریکا منتشر شده است.
این کتاب که حاوی نکات قابل تأملی از فساد رژیم طاغوت است، بررسی جداگانهای میطلبد اما بحث مورد اشاره ما قسمتی از این کتاب است که او به بررسی رابطه شریعتمداری و رژیم شاه میپردازد. در آنجا سؤال کننده که غیر از ثابتی با چندین مقام بلندپایه دیگر ساواک هم مستقیما گفتوگو داشته، از ثابتی پرسیده است: «از یکی از مقامات ساواک شنیدهام که حتی فکر کنم عید سال 57 بوده که [شریعتمداری] به شما یا یکی دیگر از مقامات ساواک گفته: «آقا گفتیم که این خمینی چیها را جدی بگیرید که نگرفتید. من به شما میگویم، که من به عنوان یک مجتهد به شما میگویم که او دارد فتنه علیه اسلام میکند و قتلش واجب است و شما میتوانید آدم بفرستید و این را بکشید.»
ثابتی هم صریحا این گفته را تأیید کرده و گفته است: «به من این مطلب را گفت و من گفتم:«حضرت آیتالله، شما که این همه پیرو دارید، خب به یکی از اینها فتوایتان را بدهید. ما که نمیتوانیم چنین کاری بکنیم.» گفت: «نه. من چرا بکنم؟ باید شما بکنید و شما مسئول امنیت هستید. برای اینکه امنیت مملکت را به هم زده.» یعنی تا این حد مخالف [امام خمینی] بود.»[ در دامگه حادثه ص ٥٧٥]
بدین ترتیب برای کسانی که نسبت به حضور او در نقشههای خونینی مثل کودتای نوژه یا کودتای قطبزاده (که در هر دو، قتل امام جزو برنامههای اصلی بود) شک داشتند، ثابت میشود که از این شخص، چنین کارهایی نه تنها بعید نبوده بلکه دقیقا انتظار میرفته است!
سند دوم: ثابتی در جواب مصاحبهگر که میپرسد: «واقعاً آیتالله شریعتمداری با ساواک همکاری میکرد؟»، میگوید:
«من با او ارتباط داشتم و هر سال دو بار او را میدیدم. ... به مناسبت عید نوروز، در قم میرفتم دیدنش. بعد هم تابستان میرفت مشهد و وقتی میآمد چند روزی تهران میماند و در خانهای در خیابان امیریه و من میرفتم و دیداری میکردیم. بقیهاش همهاش عباسی [داماد شریعتمداری که بعدها هم جز متهمان اصلی توطئه براندازی قطب زاده بود و دستگیر شد] بود که واسطه بود. اما شریعتمداری مأمور ما نبود. او شخصیتی وارسته و مستقل بود و در پارهای موارد هم نظریاتی بر خلاف سیاست شاه و ساواک داشت. قبل از اینکه عباسی دامادش، رابط ما بشود، زنجانی نامی که پیشکارش بود رابط با ساواک بود. ... شریعتمداری همیشه به من میگفت:«جلوی این خمینی چیها را بگیرید.» بعد هم لیست اسامی خمینی چیها یعنی طرفداران خمینی را عباسی میآورد به ما میداد که اینها کی هستند که برای خمینی دارند در شهرستان ها کا ر میکنند.»
سند سوم :چنانکه دیدیم، از سخن ثابتی بر میآید که این لو دادن انقلابیون به ساواک عملی مستمر بوده. فرح پهلوی هم در خاطراتش که چند سال قبل از این در پاریس منتشر شد به یکی از همین لیستها اشاره کرده و نوشته است: «آیتالله شریعتمداری در نگرانیهای همسرم شریک بود. او تعصب خمینی را نمیپذیرفت و پیامهایی برای پادشاه میفرستاد و با ذکر نام روحانیون افراطی تقاضای دستگیریشان را میکرد. او معتقد بود که تظاهرات با ساکت کردن این افراد به پایان خواهد رسید. من این فهرست را دیده بودم». ر.ک: (کهن دیارا، خاطرات فرح دیبا، انتشارات فرزاد (پاریس)، چاپ اول، 2004 میلادی، صفحات 269 و 270)
جمع بندی:
1- با توجه به اینکه اولاً ناقلین خاطره در سالهای مختلف به نقل «لو دادن لیست انقلابیون توسط آیتالله شریعتمداری» پرداختهاند، ثانیاً ناقلین از زمره مخالفان وی نبودهاند بلکه او را «شخصیتی وارسته» و یا «شریک نگرانیهای همسر خود» توصیف میکند، ظن به رخ دادن این عمل تقویت میشود.
٢- این سوال بسیار جدی است و جای تحقیق دارد که چند نفر به واسطه لو دادن اسمشان توسط آیتالله شریعتمداری دستگیر شده زیر سخت ترین شکنجهها قرار گرفتهاند و یا حتی شهید شدهاند و این گناه بزرگ بر عهدهی کیست؟
٣- حال با توجه به این، رفتار آیتالله شریعتمداری که با پیروزی انقلاب و کشف اسناد ساواک برای سران جمهوری اسلامی محرز شده باز مشاهده میشود که امام خمینی تا مدتها همه را از تعرض به ایشان واداشتهاند. [ این مطلب سند لازم ندارد، عدم وقوع تعرض دلیل بر مدعا است]
محمد علی نامجو
مطالب مشابه
- تصاویر تشییع و ختم همسر آیت الله صانعی
- انتشار 15عنوان کتاب با موضوع حضرت امام (ه) همزمان با دهه فجر
- در پی طرح نسبت های ناروا درباره امام خمینی(س)؛ آیت الله موسوی بجنوردی: امام همواره درباره رعایت حقوق شرعی و انسانی مخالفان سفارش می کردند
- حشمتی معاون قرآن و عترت وزیر ارشاد شد
- انتقاد دبیر همایش قرآن در سیره و اندیشه امام خمینی از صداوسیما