این روزها همه برای رئیس جمهوری منتخب نامه می نویسند. یا نصیحتش می کنند یا به او راه کار ارائه می دهند و یا برای او خط ونشان می کشند. احتمالا توقع هم دارند او این حرف ها را جدی بگیرد و براساس منویات خردمندانه آن ها مملکت را اداره کند.
این که بعضی از این دوستان که توقع دارند آقای روحانی گوش به حرفشان باشد تا قبل از بیست و چهارم خرداد ماه
کمر به نابودی او بسته بودند چیز خیلی مهمی نیست. نه این که مهم نباشد، نه، بلکه آن قدر این رفتارهای به دور از نجابت تکرار شده که دیگر قبحی ندارد. ما هم اصلا به روی خودمان نمی آوریم. اما الان مسئله این نیست. مسئله این است که چرا خیلی ها فکر می کنند باید برای رئیس جمهور تعیین تکلیف کنند. آیا رئیس جمهور توانایی تصمیم گیری ندارد و نیاز به نصایح مشفقانه من و شما دارد؟ این حرف ها به معنای مصون بودن آقای روحانی از خطا و اشتباه نیست اما در قدم اول اصلا باید کاری صورت بگیرد یا نه؟ شاید هم دوستان دارند کفاره سکوتشان در هفت-هشت ساله اخیر را می دهند؟ نه به آن شوری شور نه به این بی نمکی. نه به این که آن قدر در مقابل رفتارهای محیرالعقول دولت آقای احمدی نژاد سکوت کردند که دیگر نه از تاک نشان ماند و نه از تاکنشان و نه این که هنوز آقای روحانی وارد میدان پاستور نشده به او می گویند چنین کن و چنان. سرسخت ترین منتقدان آقای احمدی نژاد هم لااقل در ماه های نخست ریاست جمهوری ایشان چیزی نگفتند.معقول هم بود. باید به کسی که دعوی اداره جهان را داشت کمی مهلت می دادند تا توانایی های خود را کاملا به منصه ظهور برساند. حالا هم از این دوستان دلسوز انتظار می رود کمی صبوری به خرج دهند و حتی اگر تصمیم گرفته اند گربه را دم حجله بکشند و کار آقای روحانی را در همین چهار سال اول یکسره کنند یکی- دو روز دیگر هم دندان روی جگر صبر بگذارند. البته از منظر دیگری هم می توان علت این رفتارهای شتابزده دوستان را درک کرد. آن ها دارند به خودشان قوت قلب می دهند و می خواهند به هر قیمتی شده به خود و اطرافیانشان القاء کنند که آقای روحانی کاندیدای آن ها بوده و در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری در حقیقت گفتمان "افراط و تفریط" به پیروزی رسیده. فقط برای رد گم کنی اسمش را گذاشته اند "اعتدال". و خب، طبیعی است که آدمیزاد با کاندیدای محبوب و مورد نظرش هرجور که دلش بخواهد صحبت می کند. ایرادی دارد؟
منبع:19دی
بازگشت
|