صفحه نخست > فرهنگی / فرهنگ و مدیریت فرهنگی / فضای مجازی / حوزه علمیه / بایسته های فرهنگ / آسیب ها > چالشهای رابطه روحانیت با نسل چهارم انقلاب؛ دهه هفتادیها؛ حسین ادبی
چالشهای رابطه روحانیت با نسل چهارم انقلاب؛ دهه هفتادیها؛ حسین ادبی11 دی 1348, 03:30. نويسنده: shams |
نسل چهارم انقلاب که از آنها به دهه هفتادیها یاد میشود، کسانی هستند که مزه تلخ سختیهای ابتدای پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی دهه شصت را نچشیدهاند و در آرامش پس از طوفان، از نعمت امنیت و رفاه نسبی برخوردار شدهاند. این نسل، نه همچون نسل دهه پنجاه و شصت با واقعیات تلخ جامعه از کودکی مواجه شده است تا بتواند واقعگرایی را از همان کودکی در وجود خود نهادینه کند و نه با محدودیتهای افراطی و غلط این دو نسل برخوردی داشته است. نسل چهارم در بستر گذار از دوره رشد عادی علم و فنّاوری به دوره انفجار اطلاعات فنّاورانه و ابزارهای ارتباطی رشد یافته است، بنابراین آرامآرام این رشد را تجربه کرده است. شیوه تربیت این نسل نیز با شیوه تربیت نسلهای قبل از آن بسیار متفاوت است و با نوعی فرزندسالاری همراه است. این نسل محصول والدینی است که خود در دهه چهل و پنجاه با فقر و محرومیت زندگی کردهاند و حالا آرزو دارند که فرزندانشان آن سختیها و محرومیتها را تجربه نکنند. بر این اساس نوعی افسارگسیختگی در فراهم کردن ابزارهای فنّاورانه برای آنان خودنمایی میکند. این شیوه تربیتی، نسل چهارم را با ویژگیهایی همچون اعتمادبهنفس کاذب، دوری از واقعگرایی، بیحوصلگی و عدم صبر و تحمل در مواجهه با واقعیات را تحویل جامعه داده است که آسیبهای این شیوه تربیتی در بخشهای مختلف نهادهای اجتماعی بروز و ظهور پررنگی دارد.
از طرفی آرمانگرایی و اعتمادبهنفس کاذب این نسل، آنها را به انجام کارهای بزرگ همچون ازدواج در سنین کم ترغیب میکند و از طرفی عدم مسئولیتپذیری و واقع گریزی، آنها را دچار طلاقهای زودرس در زندگی میکند.
نسل چهارم با اعتمادبهنفس بالایی که دارد، خود را در اوج میبیند و کمتر نسبت به سخنان دیگران پذیرش دارد. همچنین به دلیل اینکه در دوره گذار جامعه ایرانی از تفکرات سنتی قرار دارد، به دنبال شاخص شدن و متفاوت بودن نسبت به دیگران است. این دو عامل، کنجکاوی او را در تجربه رفتارهای جدید اجتماعی، سرک کشیدن در تفکرات نو و زیبا و تعامل با گروهها و افراد نواندیش در جامعه برمیانگیزد و او را با سردرگمی و حیرت در گرایش به یک تفکر مواجهه میکند. درواقع پاشنه آشیل این نسل، کنار گذاشتن رفتار صحیح سنتی برگرفته از اصالتهای اجتماعی در مقابل تفکرات جدید است. روحانیان بهعنوان مبلغان دینی که قرون متمادی وظیفه تبلیغ دین را به عهدهدارند، حالا با نسلی روبهرو شدهاند که آنها را در طیف سنتی و با تفکرات کهنه جای میدهد و اقبالی به همراهی با آنها در مسائل دینی ندارد. این نسل حتی در جلسات مذهبی نیز بیش از اینکه به سخنان روحانیت گرایش داشته باشد به مداحی مداحان گرایش دارد. چالش تبلیغ دین برای نسلی که از اعتمادبهنفس کاذب و صبری کم برخوردار است، روزبهروز به معضلی بزرگ در جامعه دینی تبدیل میشود. برای رهایی از این چالش بزرگ چاره کار بهطورکلی، تغییر نگرش نسبت به شیوههای تبلیغی است، اما اینکه راهکارهای لازم چیست و چگونه میتوان از این معضل عبور کرد، باید به نکاتی چند دراینباره اشاره کرد؛
برای نفوذ و تأثیرگذاری در این نسل، باید بخشی از تربیت نادرست این نسل که توسط خانوادهها رقم خورده است، توسط روحانیت اصلاح شود و لازمه این اصلاح، فهم دقیق و تخصصی نسبت به اصول تربیتی و شیوههای تغییر رفتار از طرف روحانیان است. برخلاف آنچه در اذهان عموم افراد جامعه جاافتاده است که برای تبلیغ دین باید به عقلانیت و استدلالهای عقلانی توجه ویژه شود، به نظر میرسد برای تأثیرگذاری بر این نسل باید مفهوم تعبد و پذیرش تعبدیات بهخوبی تبیین شده و استدلالهای عقلانی بر این محور متمرکز باشد. مخاطب شناسی و شناخت ابعاد مختلف فکری این نسل نیز باید موردتوجه ویژه قرار گیرد تا تأثیرگذاری بر این نسل افزایش یابد. افراد این نسل بسیار راحت فریب میخورند و مورد سوءاستفاده قرار میگیرند. بهویژه در امور سیاسی و فرهنگی و اجتماعی، این نسل حکم سیاهیلشکر را داراست و همین امر موجب میشود سازمانها و نهادهای سیاسی و اجتماعی، از هیجان بهعنوان پوششی برای سوءاستفاده از این نسل بهره گیرند. شناخت هیجانات و نوع تفکر این نسل به بهبود شیوه نفوذ و تأثیرگذاری در آنان میانجامد.
ازجمله نکات قابلتوجه در مواجهه با این نسل، جسارت این نسل در زیر سؤال بردن ارزشها و باورهای دینی است. متولدان دهه پنجاه و شصت به دلیل اینکه در متن ارزشهای دینی و مبارزه برای حفظ آنها قرار داشتهاند، خود را صاحبان این ارزشها دانسته و پذیرش ارزشهای دینی برای آنها بسیار راحت است. برخلاف نسل چهارم که هیچ تلاشی برای به دست آوردن این ارزشها نکرده و ارزشهای موجود در مواردی بهعنوان مانع، راه را بر آرمانگرایی او میبندد. این نسل هیچ تعهدی نسبت به حفظ این ارزشها در خود نمیبیند مگر اینکه ازنظر عقلی و احساسی بتواند با آن ارزش ارتباط برقرار کند.
حال باید دید آیا روحانیت قبل از اینکه این نسل نیز همچون نسلهای دهه پنجاه و شصت به خاطرات بپیوندد و درواقعیات زندگی هضم شود، فکری به حال آنها میکند یا خیر. منبع: دین انلاین
بازگشت |