دین، ابعاد و کارکردهای متنوع و مختلفی دارد. توجه بیش از اندازه و تمرکز بر یک بعد، لاجرم در سازوکار عمل دین اخلال ایجاد میکند. آرامش درونی، لذت ایمان به امر قدسی و غیب و رضایتخاطر ناشی از حضور در اجتماع مؤمنان ازجمله مواهبی است که هر دین به باورمندانش اعطا میکند. مواهبی که در متون اسلامی ازجمله قرآن کریم هم بر آنها تأکید شده است: «الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون». براساس مشاهدات و تجربیات شخصی خودم از زندگی و ارتباط با طیفهای گوناگون مذهبی میتوانم بگویم هرچه گفتمانهای بدیل مانند «اسلام سنتی» و «اسلام عرفانی» در تأمین کارکردهای شخصی و روانی مذکور موفق عمل کردهاند، «اسلام سیاسی» در این امر ناکام بوده است. حاملان این گفتمان، شاید از نظر بعد سیاسی اشباع شوند، اما از حیث آرامش فردی و لذت ایمانی چندان چنتهی پری ندارند. «خلأ معنویت» یکی از مهمترین معضلات اسلام سیاسی ـ در معنای مصطلح اخیر ایرانی آن که مصداقش میشود: حزباللهیها ـ است. در اسلام سیاسی، این پسوند «سیاسی» است که بر «اسلام» غلبه دارد. همهی ابعاد دین از منظر سیاست سنجیده و تعریف میشوند: اخلاق، عبادات، فقه، احکام اجتماعی، آموزههای قرآنی و... . افراط در امر سیاسی و غلبهبخشیدن به بعد سیاسی احکام و آموزههای اسلامی بر دیگر ابعاد آن، سبب شده است روز به روز و به هر میزان که حاملان این گفتمان در فعالیتهای سیاسی مشغولتر میشوند، از دیگر ابعاد دین محرومتر مانند.  یکی از عوامل زمینهساز بروز این معضل، فاصلهگرفتن اسلام سیاسی و باورمندانش از نصوص دینی است. میزان ارجاع و استناد و حتی مطالعهی نصوص اصلی دین (قرآن و سنت) در این گفتمان، بهمراتب کمتر از میزان ارجاع و استناد این افراد به سخنان مراجع اصلی گفتمانشان (مشخصاً رهبران فقید و فعلی جمهوری اسلامی و برخی از شخصیتهای سیاسی ـ حوزوی) است. حتی همین میزان اندک ارتباط حاملان این گفتمان با نصوص دینی هم نوعاً ارتباطی باواسطه است: بهواسطهی سخنان رهبرانشان و به همان میزان و از همان منظری که ایشان به نصوص ارجاع میدهند. خلأ معنویت و عدم ارتباط مستقیم با نصوص دینی، سبب شده است به مرور ملازمهی میان متشرعبودن و حزباللهیبودن کمرنگ شود. شاهد این امر تفکیکی است که آن دسته از حاملان این گفتمان ـ که علایق دینی پررنگتری دارند ـ میزان حوزهی زیست دینی و حوزهی زیست سیاسی ـ اجتماعی خود قایل میشوند. همان تفکیکی که پیشتر در یادداشت «تشیع هیئتی و تشیع معرفتی: از تعامل تا تقابل» دربارهی آن نوشتهام (ایران فردا. ش15. شهریور 94). حزباللهیهایی که در مواضع سیاسی بسیار رادیکالاند، اما درعینحال یک فضای خصوصی هم برای افراط در دینورزی برای خود تعریف میکنند؛ فضایی که نوعاً در هیئت و مجلس روضه است. البته این همزیستی همیشه مسالمتآمیز نیست و هرازگاهی میان این دو زیست تضادهایی رخ میدهد که اجتنابناپذیر است. (مصداقش را میتوان در باورهای هیئتی برخی حزباللهیها دید. ازجمله در مخالفت با نظر آیتالله خامنهای با برهنهشدن در سینهزنیها و یا حتی در رویکرد مثبت به رسومی مانند قمهزنی در عین صدور فتوای حرمت این رسوم توسط رهبری). بهعبارت دیگر، آندسته از حزباللهیها ـ که علایق دینی پررنگتری دارند ـ بهمرور به این راهکار عملی رسیدهاند که باید میان مرجعیت سیاسی و مرجعیت دینی خود تفکیک قایل شوند. مثلاً در امور سیاسی تابع آیتالله خامنهای باشند، اما در امور دینی (با تعریف تشیع هیئتی) ارجاعشان به آیتالله وحید یا آیتالله شیرازی باشد و در امور اخلاقی به آیتالله بهجت. راز رشد جریان موسوم به «شیرازیها» و دلیل کاهش اقبال دینداران (بهخصوص جوانان مذهبی) به اسلام سیاسی و پیوستن آنها به جریانهای بدیل و رقیب در سالهای اخیر را بهجای فرضیههای توطئهمحور و عوامل خارجی، باید در ناکارآمدی و ناکامی اسلام سیاسی در تأمین همه نیازهای دینداران از دین جست.
منبع: دین انلاین
بازگشت
|