صفحه نخست > --- > نگاهی به کتاب «از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه»
نگاهی به کتاب «از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه»11 دی 1348, 03:30. نويسنده: shams |
حیدر رحیمپور، پدر حسن رحیم پور متفکر انقلاب اسلامی، از مبارزان با سابقه دوران رژیم شاهنشاهی در خراسان بوده است که از نزدیک با بسیاری از اعضای انجمن حجتیه منجمله «شیخ محمود حلبی» پایهگذار آن آشنایی داشته است و در این کتاب بر خلاف بسیاری از انقلابیون از منش سیاسی شیخ حلبی دفاع میکند. «از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه» عنوان کتابیست که در قالب گفتوگویی طولانی از زبان «حیدر رحیمپور ازغدی» به بررسی تاریخچه فعالیتهای انجمنهای دینی چون «انجمن پیروان قرآن» و «انجمن حجتیه» از سالهای جنبش ملی شدن صنعت نفت تا انقلاب اسلامی و پس از آن پرداخته است. حیدر رحیمپور، پدر حسن رحیم پور متفکر انقلاب اسلامی، از مبارزان با سابقه دوران رژیم شاهنشاهی در خراسان بوده است که در انجمن پیروان قرآن عضویت داشته و از نزدیک با بسیاری از اعضای انجمن حجتیه منجمله «شیخ محمود حلبی» پایهگذار آن آشنایی داشته است و در این کتاب بر خلاف بسیاری از انقلابیون از منش سیاسی شیخ حلبی دفاع میکند. از نگاه وی انجمن حجتیهی امروز با انجمن حجتیهی آن سالها تفاوت زیادی دارد به طوریکه میگوید:
شیخ محمود حلبی مؤسس انجمن حجتیه که سالهای پیش از انقلاب اسلامی را به کنارهگیری از سیاست و مبارزه با بهائیت پرداخته بود پس از انقلاب اظهاراتی در حمایت از انقلاب و رهبری امام خمینی و دفاع مقدس به زبان آورد؛ این دست سخنان وی هیچگاه مقبول اکثر انقلابیون قرار نگرفت و وی تا پایان عمرش (۲۶/۱۰/۷۶) به دشمنی با امامخمینی، ولایت فقیه، انقلاب اسلامی و دفاع مقدس متهم بوده و هست. شیخ حلبی تعادل قوا را علیه رژیم شاه به هم ریخت رحیمپور در این گفتوگو با اشاره به نامهای «انقلاب برانگیز» که آیتالله کاشانی در قضایای ملی شدن صنعت نفت به شیخ محمود حلبی نوشت، تأکید میکند که شیخ حلبی بدون هماهنگی با روحانیون درباری «به شیوهای انقلابی مردم را برای شنیدن اعلامیه تاریخی آیتالله کاشانی و گزارش مطالب سیاسی روز به مسجد جامع گوهرشاد فراخواند و با این کار تعادل قوا را در هم ریخت… درآن سخنرانی باب تازهای گشود و مطالبه تاریخی و خطرناک مرحوم کاشانی را به مردم خراسان ابلاغ کرد و از همه هیئتهای مذهبی و مجامع دینی خراسان درخواست کرد که آن شب سرنوشتساز در مسجد گوهرشاد تجمع کرده و آماده گردند تا متحد و منسجم در مقابل مخالفان اسلام و نهضت نفت به پا خاسته و به دفاع از حریم اسلام بپردازند.»[۲] رحیمپور میگوید که شیخ محمود حلبی تا زمان کودتای ۲۸ مرداد و در خلال اختلافاتی که بین رهبران نهضت به وجود آمده بود «مصدقی» ماند و معقتد بود که اگر شاه مصدق را از سر راه بردارد «بقیه را یک لقمه میکند».[۳] «جمعیت مؤتلفین اسلامی» عنوان جبههای بود که شیخ محمود حلبی و دیگر سران جمعیتهای ملی و دینی خراسان برای دفاع از نهضت نفت تشکیل داده بودند و به روایت رحیمپور آنچنان بین مردم و دولت مصدق نفوذ داشت که اگر «اعلام تعطیلی عمومی میکردند استان خراسان سراسر تعطیل میشد» و «با یک فرمان مؤتلفین انتخابات مشهد ابطال گردید».[۴] به عقیده رحیمپور شیخ حلبی «مهمترین» نقش را در تأسیس جمعیت مؤتلفین اسلامی بازی کرد و «اگر تدبیر او نبود نه حوزهی در قبضهی کفایی [دستنشانده شاه] شهامت چنین ورود صریحی در سیاست و پیوستن به مؤتلفین مبارز را داشت و نه هم آب کانون نشر حقایق اسلامی و انجمن پیروان قرآن از یک جوی میرفت».[۵] شیخ محمود جهاد سیاسی را به جهاد اجتهادی تبدیل کرد
شیخ محمود حلبی که با تعهد دادن به رژیم شاه مبنی بر عدم ورود به سیاست توانست در تهران انجمن حجتیه را به عنوان محفلی دینی برای مقابله با بهائیت راه اندازی کند به گفته رحیمپور «جهاد سیاسی پیشین را تبدیل به اجتهادی سیاسی ساخته و تقیه را –نه برای حفظ جان- برگزید زیرا در آن دوران هرگونه مخالفت آشکار با حکومت را ناموفق و خودکشی و بیهوده میدید و همه دیدیم تا پیروزی انقلاب هرگونه فعالیت چریکی از ابتدا شکستخورده و ناکام میبود».[۶] وی با تجلیل از فعالیتهای انجمن حجتیه در آن ایام میگوید:
شیخ حلبی به توصیه آیتالله میلانی در قیام سال ۴۲ دخالت نکرد رحیمپور عدم دخالت شیخ حلبی و انجمن حجتیه در جریان قیام ۱۵ خرداد ۴۲ را توصیهی علما میداند. به گفته وی آیتالله خوئی و آیتالله خوانساری در آن سالها به انجمن توصیه میکردند که در مسائل سیاسی دخالت نکند ولی شیخ محمود حلبی به این اکتفا نکرد و تکلیف خود را از آیتالله میلانی که آنسالها مرجعی مبارز و سیاسی بود پرسید. به روایت رحیمپور شیخ حلبی به آیتالله میلانی عرضه کرد که از آنجایی که شیعه موظف است پیرو «فقهای صائن النفس» باشد که «اکنون رودرروی حکومت قرار گرفته اند» و از طرف دیگر با دخالت انجمن در این قضایا ساواک آن را منحل میکند و مبارزه با بهائیت ناتمام میماند، چنین پاسخ شنید که «شما مدافعات و تبلیغات خود را داشته باشید. اگر انشاءالله ما پیروز شدیم که شما از ما هستید و اگر العیاذ بالله شکست خوردیم با شما کاری نخواهند داشت و میتوانید به کارتان ادامه دهید.»[۹] دشمنان آگاه و دوستان ناآگاه نگذاشتند شیخ به امام نزدیک شود به عقیده رحیمپور پس از آغاز نهضت امام خمینی در سال ۵۶ شیخ حلبی «پیمان عدم دخالت در سیاست با ساواک را شکست و به انجمن فرمان داد که دیگر سکوت در برابر آدمکشان جایز نیست».[۱۰] وی «مشارکت در رفراندوم و رأی به جمهوری اسلامی و سپس بیانیه صریح او که همه را ملزم به اطاعت از امام کرده است» را دلیلی بر همراهیاش با انقلاب اسلامی میداند و افسوس میخورد که «دشمنان آگاه و دوستان نااگاه نگذاشتند شیخ محمود به امام نزدیک گردد و به ایشان ملحق شود».[۱۱] از نگاه رحیمپور مرحوم حلبی پس از جنایت ۱۷ شهریور در میدان ژاله (شهدا) دخالتی در سیاستگذاریهای انجمن نداشت و در ایام اوجگیری انقلاب اسلامی «درب انجمن را بگشود تا هر مرغی به سوی همنوعان خود به پرواز درآید و سیمرغش، سی مرغ گردید و البته بیشتر ایشان از بهترین یاران انقلاب شدند».[۱۲] رحیمپور نقل قولهایی از شیخ محمود را که به مخالفت با مبارزه و «به کشتن دادن جوانان» دلالت دارد، ناظر به مبارزان مارکسیست و نه نهضت امام میداند و از تقابل وی با تفکرات گروههایی چون «فرقان» و «مجاهدین خلق» میگوید.[۱۳] وی عنوان میکند که وقتی شیخ محمود «پس از انقلاب به شاگردانش دستور داد که مکلف به اطاعت از رهبری بیچون و چرای امام میباشند» چگونه ممکن است چنان اهانتهای «ناپخته و بیمعنا»یی را به امام روا دارد؟ انجمن حجتیه متأخر با دیدگاههای شیخ حلبی زاویه دارد
رحیمپور معتقد است که انجمن حجتیه متأخر «در همه شئون انقلابمان نافذ گشته اند» و میگوید که «امروزه ما نیاز مبرمی به جراحی تلخی داریم».[۱۴] گفتنیست دیدگاه رحیمپور ازغدی درباره دیدگاهها و منش سیاسی شیخ محمود ذاکرزادهی تولایی (حلبی) از آنجایی که با نظرات غالب منتقدین انجمن حجتیه متفاوت است و با توجه به آشنایی نزدیک وی با شیخ قابل توجه است. ارجاعات: بازگشت |