صفحه نخست > --- > آیا اعتقاد به مهدویت نتیجه ستمها و سرکوبهایی است که شیعیان دیدهاند؟ / پاسخ امام موسی صدر
آیا اعتقاد به مهدویت نتیجه ستمها و سرکوبهایی است که شیعیان دیدهاند؟ / پاسخ امام موسی صدر11 دی 1348, 03:30. نويسنده: shams |
خبر نوشت: بخشی از سخنان امام موسی صدر درباره امام زمان در تاریخ ۲۴/۱۱/۱۹۷۰ در جلسۀ درس برای جمعی از فرهیختگان با عنوان «علل عقب ماندگی مسلمانان»
سؤال: برخی معتقدند منشأ پیدایش عقیدۀ مهدی منتَظَر نزد شیعه، ستمها و سرکوبهایی است که شیعیان دیدهاند و در آیینها و مذاهب دیگری هم عقیدههای مشابه وجود دارد، مانند مسیح (موعود) و رهاییبخش و غیر اینها نظر حضرتعالی چیست؟
عقیدۀ مهدویت و باور به حضرت مهدی چیست؟ عقیدهای عملی و روشن و مقبول از سوی همگان است. ما معتقدیم که انسان در تکامل دائمی است. آیا چنین نیست؟ انسان همواره با حیات و هستی تعامل دارد تا تجربهای جدید بیندوزد و تجربهای تازه بر تجارب خویش بیفزاید و گامی دیگر به سوی کمال بردارد. انسان دائماً در حرکت به سمت تکامل است. بله، انحطاطهایی در تمدن انسانی رخ داده که آنها را تجارب میشماریم. اگر به مسیر کلی تمدن انسانی بنگریم، نقطۀ آغاز آن را نقطۀ صفر میبینیم که پس از آن در حال بالا رفتن است و هر چندگاه این نمودار نشاندهندۀ نوسانها و بالا و پایین رفتنهاست. دوران انحطاط شاید صد یا دویست و یا حتی پانصد سال باشد دورانهایی که محدود است و مجموعۀ حرکت تمدن انسانی به سوی تعالی و تکامل است. بهترین نظامهای محققشدنی و آرمانی که همگان خواهان آناند، نظامی است که انسان در سایۀ آن فرصت رشد همۀ تواناییهایش را در خود ببیند. در چنین نظامی فرصت تحصیل و کار و برآوردن خواستها منحصر به گروه خاصی نیست. جامعۀ آرمانی جامعهای است که در آن ستم روا نمیشود. جامعۀ آرمانی جامعهای است که به قول این ضربالمثل در آن گرگ و گوسفند از یک چشمه آب بنوشند. این ضربالمثل عامیانه و رایج است. برای تحقق چنین جامعۀ آرمانی که انسان در پی آن است، باید دو شرط تحقق یابد. افراد یا مجموعۀ اندک مردم اگر پاسخ نیازهای خود را نبینند و یا احساس نکنند که این رسالت به احساساتشان پاسخ میدهد، هیچ تلاش و انقلاب و دیانتی پیروز نمیشود. حتی قرآن کریم تصریح میکند که دین فطری است. یعنی وقتی که پیامبر به مردم مژده و بشارت دین را میدهد، در درون مردم پاسخ آن را مییابد. فطرت انسان دعوت پیامبر را اجابت میکند. بنابراین، هر حرکت موفق و هر نظام موفقی برای موفقیت خود به دو شرط نیاز دارد: شرط اول، آمادگی درونی مردم است، و شرط دوم، رهبر یا گروه رهبری است. شرط اول در نتیجۀ تجارب تحقق مییابد. جامعۀ آرمانی زمانی است که مردم آمادگی دائمی مییابند و یا به تعبیر حدیث شریف، زمانی که جهان پر از ستم و جور میشود و مردم تمایل دارند عدل و قسط را بپذیرند، آن جامعۀ آرمانی تحقق مییابد. آن مهدیای که شیعه منتظر اوستکیست؟ میگویند یکی از نوادگان پیامبر خداست و همنام و همکینۀ ایشان. شیعیان دربارۀ عمر و ولادت او عقیدۀ خاصی دارد. این بحثی کلامی است که اگر بخواهید در جایی دیگر آن را طرح خواهیم کرد. نتیجۀ دوم که خواهشمندم بدان توجه کنید، این است که عقیدۀ مهدویت، مؤمنان را واداشته است تا همواره در آمادگی کامل بهسر برند. ما به انتظار ایمان داریم. انتظار چیست؟ انتظار به معنای آمادگی است. اگر اکنون شما با کسی قراری داشته باشید و موعد شما ساعت نُه صبح باشد، و به خانهاش بروید و ببینید که وی هنوز روی تختش دراز کشیده و برنخاسته است و لباسش را نپوشیده و آمادۀ بیرون رفتن نشده است، آیا چنین شخصی میتواند بگوید که من منتظر شما بودم؟ این انتظار نیست. انتظار یعنی اینکه شخص در لحظۀ مشخص آماده باشد و نه اینکه شما در را بزنید تا او آماده شود. این مفهوم درست انتظار است. در ادعیهای که دربارۀ مهدی وارد شده و از جمله در دعای عهد این امر واضح و روشن است، چندانکه گویی وی شمشیرش را کشیده است. شخص منتظر باید آمادۀ خروج باشد. به یاد میآورم که در زمان کودکیام در شهر مشهد خراسان ساکن بودیم. پدرم که از علمای بزرگ بود، شمشیری بلند داشت که در صندوق نگهداری میکرد. در آن زمان کلاشینکوف وجود نداشت. اکنون باید کلاشینکوف داشته باشیم. کسی که آن صندوقِ مخصوصِ نگهداری شمشیر را به پدرم اهدا کرد، عالمی زاهد و تقواپیشه بود. مؤمنان همواره آمادۀ قیام بودهاند. مفهوم انتظار همین است، نه آنکه ما کاری نکنیم و منتظر بمانیم تا امام زمان بیاید و همه چیز را اصلاح کند. این انتظار نیست. چنین فهمی از انتظار همانند تحریفی است که در مفاهیم اسلامی دیگر رخ داده است. عقیدۀ مهدویت مبتنی بر امید و آمادگی است. عقیدۀ درست مهدویت این است و شک نیست که این عقیده خدمت فراوانی کرده و امروز هم اگر ما مفهوم مهدویت را در درون خود تصحیح کنیم، خدمات فراوانی خواهد کرد. اما مسئلۀ عمر امام زمان، مسئلهای علمی است و تفسیر شده است. در چند جمله به اختصار به آن میپردازم تا از مسیر کلی بحث خارج نشوم. در حقیقت اینکه انسان در این دورۀ معین زمانی و مثلاً در پنجاه سالگی یا هفتاد سالگی و یا نود سالگی میمیرد، مرگش غیر طبیعی است. مرگ در چنین مرحلههایی از عمر یا ناشی از میکروبهاست و یا ناشی از سوءتغذیه و یا ناشی از قدرت نداشتن بر تولید یاختههای جوان. اینها اسباب مرگ است و گاه هم مرگ ناشی از حوادث ناگهانی است. پس هرگاه پیشرفت علمی انسان به جایی برسد که بتواند بر میکروبها و عوامل پیری یاختهها و حوادث و سوءتغذیه غلبه کند، بیش از این عمر خواهد کرد و به تعبیر فلسفی حکم امثال در آنچه روا و نارواست برابر است. یعنی انسانی که ممکن است در چهل یا پنجاه و یا شصت و یا نود سالگی بیمرد، امکان دارد در صد یا دویست یا سیصد و چهارصد و یا هزار سالگی بمیرد. این مسئله یعنی امکان پیشرفت انسان مفهومی بدیهی است و تلاشهای گستردهای در مجامع علمی جهانی در این باب به راه افتاده است. صدها تن از دانشمندان مطالعات خود را روی چگونگی طولانی کردن عمر انسان متمرکز کردهاند. قرآن کریم در ذکر زندگی نوح تصریح میکند که وی پیش از طوفان 950 سال دعوت کرده است. کسی که به قرآن ایمان دارد، طبعاً امکان چنین چیزی را تصدیق و باور میکند. و آنجا که داستان یونس به میان میآید، چنین آمده است: «فَلَولا أنَّهُ کانَ مِنَ المُسَبِّحین. لَلَبِثَ فی بَطنِه إلی یَومِ یُبَعَثونَ.» .................... منبع: کتاب مسیرة الامام السید موسی الصدر، ج 2، ص 496 ، مترجم: مجید مرادی منبع:انتخاب
بازگشت |