Deprecated: Array and string offset access syntax with curly braces is deprecated in /home/ketabenaab/public_html/engine/classes/templates.class.php on line 211 نسخه قابل چاپ > در مدح سيد اطهر حضرت موسی بن جعفر عليه السلام، طرحی از استاد نجابتی
صفحه نخست > --- > در مدح سيد اطهر حضرت موسی بن جعفر عليه السلام، طرحی از استاد نجابتی

در مدح سيد اطهر حضرت موسی بن جعفر عليه السلام، طرحی از استاد نجابتی


11 دی 1348, 03:30. نويسنده: shams

در مدح سيد اطهر حضرت موسي بن جعفر عليه السلام،طرحی از استاد نجابتی به مناسبت 25 رجب المرجب 1433 سال روز شهادت آن امام مظلوم.

هو اللطیف

در مدح سيد اطهر حضرت موسي بن جعفر عليه السلام

اي لعبت نسرين بدن لاله بنا گوش - واي ماه شکرخند، شکرريز، شکرنوش
گر نيست تو را خاک ره، اي سرو قباپوش - باري است گران بودن اين سر به سر دوش
اي در خم چوگان تو سرها همه چون گو - صد طعنه زاغيار تو اي دوست شنيدم
صد گونه ستم از تو در ايام کشيدم - اميد خلاص از تو من رار بريدم
آن دم که مقيد به دو گيسوي تو ديدم - صد دل به يکي حلقه و صد جان به يکي مو
تا کار من افتاد به روي چو مه يار - چون چشم خود از درد مرا ساخته بيمار
گاهي به زمين رخ نهم و گاه به ديوار - با اين همه غم او ز پي قتل من زار
گه تير مژه آرد و گه خنجر ابرو - تا ديده‏ام اي سر و تو را سيب زنخدان
آسيب غمش کرده مرا سر به گريبان - زان پيش که از حسرت آن سيب دهم جان
ابروي تو يا تيغ کج اندر کف ماه است - گيسوي تو يا از من دلسوخته آه است
موي تو به رخ يا به گل افشانده گياه است - در کنج لبت ترک من اين خال سياه است
يا جا به لب آب بقا ساخته هندو - اي برده به زلف سيه خو دل عالم
عالم شده آشفته از آن طره پر خم - خم قامت من همچو کمان ساختي از غم
غم نيست مرا گر شوي اي ترک تو همدم - همدم نه سزاوار بود جز تو پري رو
بازآي که گلزار زگل گشته معطر - بلبل چو يکي واعظ بنشسته به منبر
گه حمد خدا گويد و گه نعت پيمبر - گه مدح امام دو سرا موسي جعفر
کاوراست دو صد موسي عمران ارني گو - تنها نه ملک بر در او آمده دربان
کز بهر غلاميش زجان تاخته غلمان - سازند مگر کحل بصر از دل و از جان
حوران بهشتي به در آن شه ذيشان - روبند غبار ره زوار به گيسو
اي زاده زهرا خلف سيد لولاک - در بزم عزاي تو ملک با دل صد چاک
بال و پر خود فرش کند بر زبر خاک - از شمع حريم تو يکي شمع در افلاک
بيضا شد و چون فضل تو رخ تافت به هر سو - گربست به زنجير تو را خصم سيه دل
کي کاسته شد رتبه شيران ز سلاسل - گردون پي تعظيم تو اين سان شده مايل
با کوي تو هرگز نتوان کرد مقابل - گر گنبد مينا بود و روضه مينو
روي تو به نور احدي آمده مظهر - شخص تو به شرع نبوي سيد و سرور
بي مهر تو اي نوگل گلزار پيمبر - بر پاي نخيزد به دمن لاله احمر
وز خاک نرويد به چمن سنبل خوشبو - بوئيم گر امروز تو را راه محبت
ديگر چه غم از وحشت فرداي قيامت - از ما کني آن روز گر از لطف شفاعت
بي رنج و تعب جاي نماييم به جنت - با اين که نيايد گنه ما به ترازو
اي نور خدا شمع هدي، مصدر ايمان - درياي عطا، بحر سخا، منبع احسان
اي يوسف آل نبي، اي مظهر يزدان - وز درد شدي باغل و زنجير گرانبار
غلطان به روي خاک ز پهلوي به پهلو - اي شاه حجازي به چه تقصير به بغداد
مسموم نمودند تو را از ره بيداد - ما را غم قتل تو شها کي رود از ياد
الحق که بود ناسخ بد فعلي شداد - ظلمي که عيان گشت از آن فرقه بدخو
کلب تو «صغير» آن که ترا هست ثنا خوان - کمتر بود از مور و تو برتر ز سليمان
ران ملخش تحفه که در بخشش عصيان - ضامن شوي از نزد خدا از ره احسان
اي زاده آزاده تو ضامن آهو

محمد حسين اصفهاني متخلص به صغير 

 

 


بازگشت