Deprecated: Array and string offset access syntax with curly braces is deprecated in /home/ketabenaab/public_html/engine/classes/templates.class.php on line 211 نسخه قابل چاپ > سروده ای از حضرت آیت الله سید حسین شمس -مدظله- در مورد حضرت ام البنین علیهاالرحمه
صفحه نخست > چهره ها / هنر / یادداشت مدیرمسئول > سروده ای از حضرت آیت الله سید حسین شمس -مدظله- در مورد حضرت ام البنین علیهاالرحمه

سروده ای از حضرت آیت الله سید حسین شمس -مدظله- در مورد حضرت ام البنین علیهاالرحمه


11 دی 1348, 03:30. نويسنده: shams

چکیده:

سروده ای از حضرت آیت الله سید حسین شمس -مدظله- در مورد حضرت ام البنین علیهاالرحمه.این شعر برگرفته از دیوان ایشان با نام حکمت ناب است که به زودی انتشارات کتاب ناب ان را منتشر می کند. انشاءالله.

 

 

ام¬البنین نخبه-زبدۀ-نسوان روزگار بد همسر ولیِّ خدا عبد کردگار
او را بُدی چهار پسر از ولیّ حق اولاد صالح و خلف و پیروان حق
در کربلا بهر نصرت فرزند فاطمه همراه او بُدند همگی جمله قاطبه
هر یک شهید در ره دین خدا شدند کردند بذل جان و مهجة قلب و فدا شدند
دادی دست خود به ره دین مصطفی فرقیّ شکافت چون پدر خویش مرتضی
این را عمود آهن اعداء دین شکافت شمشیر ابن ملجم دون دیگری شکافت
با خون خویش زنده نمودند دین حق چون بُد هدف ز وقعة طفّ حق و دین حق
چون گشت مطلع ز قضایای کربلا از قتل هر چهار پسر روز پربلاء
گفتا که ای زنان مدینه از این پس امّ البنین نِیم نبرد اسمم هیچ کس
امّ البنین بُدم اگرم بُد مرا بنین جمله شهید گشته شدم بی پسر چنین
امّ البنین اگر که بخوانید کنیه¬ام در خاطرم فتد همه شیران بیشه¬ام
من با خبر شدم ز عباسم این چنین مقطوع هر دو دست او یسارش هم یمین
بر فرق او زدند عمودی بُد آهنین فرق شکافته بی¬دست فتاده بر زمین
شمشیر اگر بُدی به دست رشید و قویِّ او کس را نبود جرئت رفتن به سوی او
می¬کرد ناله بهر پاره¬های تنش گریه با شرر آتش زدی به خرمن دل¬های رهگذر
از گریه¬اش چه دوست چه دشمن گریستند نازک دلان و سنگ دلان اشک ریختند
بد گریه¬اش تظلمی از او به سوی حق خواهان انتقام خون شهیدان راه حق
ای بانوی شکسته دل و قلب بی¬قرار خوش دار دل بخور غم از این پیک ناگوار
آید منتقم کشد او انتقام تو از قاتلان یوم طف و بضعهای تو
باشد مرهمی بر دل بی¬قرار تو تسکین دهد دل غمین و جراحات جان تو
او انتقام می¬کشد از قاتلان جدّ از هاتکان حرمت امّ بی حساب و حدّ
او انتقام طفل رضیع از عدوّ کشد جان داد روی دست پدر خشک و تشنه لب
او روز و شب گریه کند بهر جدّ خویش تا اذن در رسد وقت قیام است و به پای خیز
از بیخ و بن برکند او ظلم و جهل را تا جاگزین کند همه جا علم و عدل را
بی او بدان عدل جهانی بود محال این ادعا ز غیر نباشد به جز شعار
ای بانوی مکرمه ما را نما دعا ملحق شویم ما به شهیدان کربلا


بازگشت